یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

اصول گرایی


اصول گرایی

واژه اصول گرایی در ابتدا, برابر واژه اصلاح طلبی متداول شد اگر چه این واژه در یک فضای سیاسی و برای تفکیک میان دو مشی سیاسی متفاوت بود, اما بدون شک از یک خاستگاه عمیق فکری و ایدئولوژیک برخوردار بود تا یک تابلوی سیاسی و حزبی

واژه اصول‏گرایی در ابتدا، برابر واژه‏ "اصلاح‏طلبی" متداول شد. اگر چه این واژه در یک فضای سیاسی و برای تفکیک میان دو مشی سیاسی متفاوت بود، اما بدون شک از یک خاستگاه عمیق فکری و ایدئولوژیک برخوردار بود تا یک تابلوی سیاسی و حزبی.

اصول‏گرایان به طور خلاصه افرادی هستند که به مبانی و ارزشهای "انقلاب اسلامی" اعتقاد دارند. انقلابی که نه فقط در عرصه های سیاسی و تغییر رژیم حکومتی صورت گرفته، بلکه یک حرکت بزرگ فکری و ارزشی را در قرن بیستم پایه‏گذاری کرده است. شاید بتوان در یک برداشت کلی و اجمالی، حرکت اصول‏گرایی را که ریشه در عمق مبانی تفکر حضرت امام خمینی دارد، به سه بخش کلی تقسیم نمود:

الف) اصول‏گرایان به قدرت، توانایی، قابلیت مبانی و آموزه‏های دینی برای اداره‏ی جامعه و حکومت اعتقاد دارند. جامعه‏ی موردنظر اصول‏گرایان یک محیط "اخلاقی" و یا "اخلاق مذهبی" صرف نیست. بلکه آنان اعتقاد دارند که می‏توان با ظرفیت‏سازی، بسیاری از فضائل دینی و خواسته‏های شارع مقدس را در عرصه‏های گوناگون اجتماعی اجرا نمود. این جریان سترگ با شروع انقلاب اسلامی، در سطح دولت و ملت به طور همزمان آغاز گردید و تحولات بنیادین برای اجرای احکام الهی در میان دولت و ملت پدیدار شد. اگرچه در سالهای بعد اندکی فاصله میان این دو سطح به وجود آمد اما این واقعیت که با گذشت سی سال از تولد حکومت دینی در جامعه ایرانی، تفکر اسلام سیاسی توانست این تئوری را که عرفی‏گرایی خطری عمده برای حکومت‏های دینی می‏باشند، را به چالش بکشد به حقیقتی غیرقابل انکار تبدیل نمود.

بنابراین، وجه تمایز بنیادین "اصول‏گرایی" با دیگر تفکرات، اعتماد و اعتقاد آنان به جامعه‏ای است که با اتکا به دستورات الهی در تمامی عرصه‏ها اداره می شود و این فرآیند با عرفی‏گرایی به مخاطره نمی‏افتد اگرچه مراقبت دایمی برای آن لازم است. تئوری "ولایت مطلقه فقیه" که ریشه در جان فقه شیعه دارد یکی از بزرگترین عوامل مقابله با عرفی‏گرائی است و مصلحت‏گرایی اسلامی تفاوت اصولی با عرفی‏سازی جامعه دارد زیرا مصلحت‏گرائی نیز برخاسته از آموزه‏های دینی و در همین چهارچوب است

ب) در بعد فرهنگی، اصول‏گرایان تقابل آشکاری با ارزشهای فرهنگی بیگانه و خصوصا فرهنگ سلطه در زمان معاصر که بر مبنای تئوری‏های اومانیستی و لیبرالیستی بنا شده است، دارند. اصولگرایان به شدت با ادغام و پذیرش ارزش‏های فرهنگی جهانی مقابله می‏نمایند. زیرا خاستگاه فکری این فرهنگ را با اصول تفکر دینی و جهان‏بینی حاکم بر آن در تضاد می‏بینند. خطر نفوذ فرهنگ سلطه با گسترش وسایل ارتباط جمعی، دائما رخ می‏نماید و با راندن آن از دروازه، از پنجره وارد می‏شود.

اگرچه "اصول‏گرایی" با تکیه بر مبانی اسلامی خود، تعاریف خاصی از برخی ارزشهای رایج مانند آزادی - حقوق بشر - ابراز عقیده - دموکراسی - و غیره دارد و نگاه او بر این واژه‏ها، "نفی مطلق" نیست اما بدبینی شدیدی نیز نسبت به این واژه‏ها به دلیل ترویج آنها توسط حاملان ایدئولوژی اومانیستی و غربی دارد. اصول گرایان به دلیل جهان‏بینی الهی، حقیقت آزادی و حقوق بشر را نزد خود می‏یابند زیرا نگاه آنان به مقوله‏ی "انسان" با دیدگاه غربی آن به شدت متفاوت است وآنچه را خالق جهان و انسان تبیین کرده است را به مصلحت بشریت می‏دانند. التبه حوزه‏های تداخلی قابل توجهی نیز در نگاه به آزادی و دموکراسی و حقوق بشر میان این دو تفکر وجود دارد اما دوایر غیرمتداخل غیر قابل انکاری نیز دارند.

خلاصه آنکه اصولگرائی در حوزه‏ی فرهنگی، چالش‏های سترگی با تفکر موسوم به اصلاح‏طلبی از حیث مبانی نظری و نوع مواجهه با فرهنگ و مغرب زمین دارد.

ج) بعد سوم تمایز اصولگرایی یا جریانات دیگر "جنبه اعتقادی" است. منطق اصول‏گرایی در چند زمینه با دیگر جریانات تمایز دارد:

۱) اتکا به اعتقاد ملی و تولید داخلی و حمایت از آن در مقابل هجوم سرمایه‏های بیگانه.

۲) مقابله جدی در مقابل ادغام در ساختار نظام اقتصاد بین‏المللی

۳) حساسیت در مورد ایجاد فاصله‏ی طبقاتی زیاد میان فرهنگ‏های جامعه و عدالت اقتصادی.

۴) حساسیت فراوان در مورد فساد اقتصادی و رانت‏خواری و ایجاد ثروت‏های بادآورده.

البته اصولگرایان وجه تشابه‏هایی با دیگر تفکرات درعرصه‏ی اقتصادی دارند اما حداقل در چهار محور فوق‏الذکر توجه ویژه‏ای را معمول می‏نمایند که این امر نیز نشأت‏گرفته از نوع و نگاه و جهان‏بینی ایدئولوژیک آنان است.

ناصر ایمانی