پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

شناخت مصر از درون


شناخت مصر از درون

ارزیابی موقعیت احزاب مصر

اول‌نخستین‌ انتخابات‌ ریاست‌ جمهوری‌ مصر با شرکت‌ چند کاندیدا، از چند حزب‌ رسمی، بزودی‌ برگزار خواهد شد.با شناخت‌ چگونگی‌ موقعیت‌ اجتماعی‌ - سیاسی‌ احزاب‌ مصری‌ می‌توان‌ بخوبی‌ دریافت‌ که‌ در این‌ انتخابات، چه‌ کسی‌ و یا کدام‌ حزبی، برنده‌ خواهد بود. در مصر، به‌ ظاهر احزاب‌ متعددی‌ وجود دارد و از حزب‌ (الوفد) با یک‌ قرن‌ سابقه، حزب‌ (الغد) با یک‌ سال‌ سابقه‌ تاسیس، حزب‌ (الامه) متشکل‌ از چند نفر از افراد خانواده‌ (احمد الصباحی) ، تا حزب‌ حاکم‌ (الوطن) با دبیرکلی‌ آقای‌ (محمد حسنی‌ مبارک) رئیس‌جمهوری‌ ۲۴ ساله‌ مصر! و احزاب‌ قومی‌ و قبیله‌ای‌ دیگر، گویااین‌بارکاندیداهایی‌ برای‌ انتخابات‌ ریاست‌ جمهوری‌ معرفی‌ کرده‌اند.

(الوفد) قدیمی‌ترین‌ حزب‌ مصر، با موقعیت‌ اجتماعی‌ بسیار ضعیف‌ و حزب‌ (الغد) به‌ رهبری‌ آقای‌ (ایمن‌ نور) نماینده‌ بلندپرواز فعلی‌ پارلمان، که‌ تا چند هفته‌ قبل‌ به‌ اتهام‌ تقلب‌ در تاسیس‌ حزب، در زندان‌ به‌سر می‌برد و به‌ توصیه‌ آمریکا آزاد شد، و حزب‌ (الامه) به‌ رهبری‌ آقای‌ (احمد الصباحی) ، با چند عضو از خانواده‌ و دوستان‌ خود!، به‌ اضافه‌ حزب‌ (الوطن) حزب‌ حاکم‌ - و چند حزب‌ کوچک‌ دیگر، کاندیداهایی‌ برای‌ انتخاب‌ معرفی‌ کرده‌اند.اغلب‌ این‌ احزاب، غیر از حزب‌ حاکم‌ دولتی‌ (الوطن) همانطورکه‌اشاره‌ شد، فاقد پایگاه‌ لازم‌ و ابزار مورد نیاز برای‌پیروزی‌هستند و در مقابل، تمامی‌ امکانات‌ تبلیغاتی‌ دولتی‌دراختیار حزب‌ حاکم‌ (الوطن) با دبیرکلی‌ آقای‌ حسنی‌ مبارک‌ قرار دارد. سازمان‌ نیرومندی‌ مانند (اخوان‌المسلمین) هم، چون‌ همچنان‌ (غیرقانونی!!) است‌ امکان‌ معرفی‌ کاندیدا پیدا نکرده‌ است!! و در چنین‌شرایطی، معلوم‌ است‌ که‌ چه‌ کسی‌ در انتخابات‌ پیروز خواهد شد؟!البته‌ مرشد اخوان، (شیخ‌ مهدی‌ عاکف) طی‌ بیانیه‌ رسمی‌ و صریح، از مردم‌ مصر و اخوانی‌ها خواسته‌ است‌ که‌ به‌ مبارک‌ رای‌ ندهند، ولی‌ تردیدی‌ نیست‌ که‌ سیطره‌ حاکمیت‌ سیاسی‌ - امنیتی‌ فعلی‌ مصر که‌ همچنان‌ در حالت‌ فوق‌العاده‌ قرار دارد، رئیس‌ جمهوری‌ مورد نظر را انتخاب خواهد کرد.

برای‌ شناخت‌ ماهیت‌ احزاب‌ سنتی‌ و چپ‌ و راست‌ مصر، مجموعه‌ بررسی‌هایی‌ که‌ پس‌ از آخرین‌ انتخابات‌ پارلمانی‌ مصر و در قاهره‌ صورت‌ گرفته‌ بود، جهت‌ اطلاع‌ خوانندگان‌ گرامی‌ روزنامه‌ اطلاعات‌ منتشر می‌گردد، تاروشن‌ شود که‌ چرا کاندیداهای‌ این‌ احزاب، شانس‌ پیروزی‌ ندارند، مگر آنکه‌ امدادی‌ از غرب‌ برسد و آقای‌ (ایمن‌نور) از حزب‌ (الغد) یا دکتر (فواد جمعه) از حزب‌ (الوفد) به‌ ریاست‌ جمهوری‌ مصر برسند که‌ در خوش‌باورانه‌ترین‌ تحلیل، امری‌ محال‌ به‌ نظر می‌رسد

● احزاب‌ سیاسی‌ مصر و انتخابات‌اول:

اختلال‌ بافت‌ و ترکیب‌ حزبی‌احزاب‌ سیاسی‌ مصر، از پایان‌ دهه‌ ۸۰ از بحران‌ تشکیلاتی‌ و سازمانی‌ رنج‌ می‌بردند که‌ این‌ امر در دهه‌ گذشته‌ شدت‌ یافت‌ و بحرانی‌تر گردید، تا اینکه‌ با آخرین‌ انتخابات‌ مجلس، در پاییز سال‌ ۲۰۰۰ میلادی، علائم‌ و نشانه‌های‌ آن‌ برهمگان‌ روشن‌ شد.عدم‌ حضور این‌ احزاب‌ در میدان‌ عمل‌ سیاسی‌ در سال‌ ۲۰۰۰، به‌ عدم‌ تاثیرگذاری‌ آنها بر روند آخرین‌ انتخابات‌ مجلس‌انجامید،بگونه‌ای‌ که‌ بنظر می‌رسد (ورودی) واکنش‌های‌حزبی،خودمدخلی‌ جهت‌ فهم‌ (خروجی) معرکه‌ انتخاباتی‌ مصر باشد!.غیبت‌ نقش‌ احزاب‌ سیاسی‌ در عملیات‌ انتخاباتی، باعث، بروز پدیده‌های‌ جدیدی‌ گردید که‌ انتخابات‌ سال‌ ۲۰۰۰ را نسبت‌ به‌ موارد دیگر متمایز می‌ساخت‌ که‌ مهمترین‌ آنها، بازگشت‌ فعالانه‌ (اخوان‌المسلمین) بعنوان‌ یک‌ جمعیت‌ سیاسی، به‌ میدان‌ بود که‌ البته‌ برخلاف‌ سایر احزاب‌ سیاسی، از پوشش‌ رسمی‌ و دفتر و تشکیلات‌ ظاهری‌ و روزنامه‌ ارگان، برخوردار نبود... از دیگر موارد این‌ پدیده‌ها، افزایش‌ حضور افراد مستقل‌ و جلو افتادن‌ آنها، بر کاندیداهای‌ حزب‌ حاکم‌ برای‌ اولین‌ بار.. و سرانجام‌ اعلام‌ رسمی‌ و علمی‌ ضعف‌ تشکیلاتی‌ و سازمانی‌ احزاب‌ رسمی‌ بود.البته‌ عدم‌ حضور فعال‌ احزاب‌ در آخرین‌ انتخابات‌ به‌ معنای‌ این‌ نبود که‌ تمامی‌ آنها فاقد حرکت‌ شده‌ و یا دارای‌ مشکلاتی‌ نبوده‌اند. مثلاً برخی‌ از آنها دچار (تحولات‌ غیراختیاری) شدند! مانند آنچه‌ که‌ برای‌ حزب‌ (وفد) پیش‌ آمد و (فواد سراج‌الدین) رهبر تاریخی‌ آن‌ فوت‌ کرد و این‌ حزب، شاهد اولین‌ انتقال‌ در رهبری‌ یک‌ حزب‌ سیاسی‌ مخالف‌ در مصر - از ابتدای‌ تجربه‌ چند حزبی‌ از سال‌ ۱۹۶۷ تاکنون‌ - گردید.یا احزاب‌ دیگری‌ مثل‌ حزب‌ (العمل) - کار - که‌ دچار (تحولات‌ اختیاری!) گردید که‌ مربوط‌ به‌ روش‌ تفکر سیاسی‌ رهبری‌ می‌شد و این‌ امر در انجماد فعالیت‌ حزب‌ و تعطیلی‌ روزنامه‌ اش‌ الشعب‌ - کمک‌ کرد.شاید تفاوت‌ در این‌ امر نهفته‌ باشد:

مسائلی‌ که‌ بنظر می‌رسد منشا (تحولی) باشد که‌ می‌تواند باعث‌ افزایش‌ فعالیت‌ برخی‌ احزاب‌ شود، آنگونه‌ که‌ باید در صحنه‌ عملی‌ و واقع‌ پیاده‌ نشد و بنظر می‌رسد که‌ واکنش‌ های‌ حزبی‌ در طول‌ سال‌ قبل‌ از انتخابات، نوعی‌ واکنش‌های‌ (بحران) بود و لذا عدم‌ حضور انتخاباتی‌ آنها عجیب‌ و دور از انتظار نبود.

۱) انتقال‌ رهبری‌ در حزب‌ الوفد با مرگ‌ (فواد سراج‌ الدین) رهبر حزب‌ (الوفد) در تابستان‌ ۲۰۰۰ میلادی‌ پرده‌ از آنچه‌ برخی‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ مرحله‌ (رهبری‌ تاریخی) در یک‌ حزب‌ قدیمی‌ و ریشه‌ دار مصری، می‌شناختند، کنار رود! چرا که‌ (فواد سراج‌ الدین) یکی‌ از رهبران‌ معروف‌ و تاریخی‌ حزب‌ بود که‌ (مصطفی‌ النحاس) را همراهی‌ می‌کرده‌ و باتفاق‌ یکدیگر، نقش‌های‌ سیاسی‌ مهمی‌ را بازی‌ می‌کردند که‌ البته‌ در برخی‌ موارد نیز، از سوی‌ بعضی‌ افراد مورد بحث‌ و انتقاد هم‌ قرار می‌گرفت‌ ولی‌ بهرحال‌ وی، وابستگی‌ حزب‌ (وفدی) و افکار لیبرالی‌ خود را در سایه‌ کودتای‌ افسران‌ آزاد - یا انقلاب‌ ژوئن‌ - و نیز در طول‌ حکومت‌ (سادات) حفظ‌ کرد و شاید این‌ همان‌ چیزی‌ باشد که‌ رئیس‌ فعلی‌ حزب‌ یعنی‌ دکتر (نعمان‌ جمعه) را برآن‌ داشت‌ تا اعلام‌ کند که‌ وی‌ فقط‌ رئیس‌ حزب‌ است‌ و عصر رهبر تاریخی‌ و صلاحیت‌های‌ استثنائی‌ رهبری‌ حزب، پایان‌ یافته‌ است!.

۲) انتخاباتی‌ که‌ در ماه‌ سپتامبر دو سال‌ قبل‌ در حزب‌ (الوفد) انجام‌ شد، اولین‌ انتخاباتی‌ بود که‌ یک‌ حزب‌ مخالف‌ برای‌ تعیین‌ (رهبری‌ حزب) شاهد آن‌ بود و درست‌ است‌ که‌ این‌ انتخابات‌ بخاطر تجدید دموکراسی‌ در حزب‌ صورت‌ نگرفت‌ - که‌ بخاطر دلایل‌ غیر اختیاری‌ و بدنبال‌ فوت‌ رهبری‌ حزب‌ انجام‌ شد - ولی‌ این‌ امر، مانع‌ این‌ موضوع‌ نیز نشد که‌ بسیاری، نسبت‌ به‌ حضور یک‌ رهبری‌ جدید بر راس‌ یک‌ حزب‌ ریشه‌ دار، خوشامد گفته‌ و اظهار خرسندی‌ نمایند و آنرا به‌ معنای‌ ایجاد یک‌ قدرت‌ بزرگتر، در رسیدن‌ خون‌ تازه‌ در رگهای‌رهبری‌ حزب‌ و نوسازی‌ زبان‌ و کلام‌ سیاسی‌ آن، توصیف‌ ننمایند.انتخابات‌ برای‌ تعیین‌ حزب‌ (الوفد) بظاهر در فضائی‌ آکنده‌ از شفافیت‌ انجام‌ شد! و باعث‌ تحسین‌ اغلب‌ ناظران‌ و تحلیلگران‌ سیاسی‌ مصری‌ گردید و علیرغم‌ اینکه‌ این‌ انتخابات، بیش‌ از آنکه‌ انتخاباتی‌ میان‌ دو رقیب‌ نزدیک‌ باشد، عملیاتی‌ شبیه‌ رای‌ گیری‌ برای‌ شخص‌ (نعمان‌ جمعه) بود، ولی‌ وجود، (فؤ‌اد بدراوی) یکی‌ از رهبران‌ شناخته‌ شده‌ حزب‌ درمیان‌ کاندیداها، جوی‌ از رقابت‌ ولو بشکل‌ ظاهری‌ را فراهم‌ کرده‌ بود.دکتر (نعمان‌ جمعه) از مجموع‌ ۶۴۵ رای، توانست‌ ۵۰۰ رای‌ را کسب‌ کند و پس‌ از او (فؤ‌اد راوی) با فاصله‌ بسیار زیاد، ۱۹۲ رای‌ بدست‌ آورد و بعداز آنها هم، دو کاندیدای‌ دیگر که‌ بعنوان‌ (دکور) ! در انتخابات‌ شرکت‌ کرده‌ بودند، یعنی‌ (مدحت‌ خفاجی) با ۸رای‌و (عبدالحسین‌ حموده) با ۲رای‌ در ردیف‌ سوم‌ و چهارم‌ قرار گرفتند!

۳) (یاسین‌ سراج‌ الدین) (برادر فؤ‌اد سراج‌ الدین) که‌ دارای‌ اختلافات‌ روشنی‌ با رئیس‌ فعلی‌ حزب‌ بود، از کاندیداتوری‌ در انتخابات‌ حزبی‌ دوری‌ جست‌ و بعداز آنهم‌ از حضور در جلسات‌ حزب، خودداری‌ نمود.رئیس‌ جدید حزب، مرحله‌ای‌ را که‌ حزب‌ (الوفد) بعداز مرگ‌ رهبرش‌ (سراج‌ الدین) وارد آن‌ شده‌ است، (یک‌ مرحله‌ انتقال‌ از رهبری‌ به‌ ریاست) توصیف‌ کرد. چرا که‌ بقول‌ او (سراج‌ الدین‌ خود همیشه‌ بزرگتر از طرح‌ هائی‌ بود که‌ در حجم‌ و اندازه‌ رهبر راحل‌ نبود) !.وی‌ افزود: (مرحله‌ آینده، یک‌ رئیس‌ دموکراتیک‌ را می‌طلبد که‌ با همه‌ مشورت‌ کند و روحیه‌ دموکراسی‌ و عدم‌ مدیریت‌ متمرکز در کار و فعالیت‌ حزب‌ را تحکیم‌ نماید) . وی‌ همچنین‌ به‌ ضرورت‌ التزام‌ رئیس‌ حزب‌ به‌ تشکیل‌ کمیته‌ای‌ برای‌ بازنگری‌ نظام‌ داخلی‌ حزب‌ اشاره‌ کرد و پیشنهاد تعدیل‌ برخی‌ متون‌ و بخش‌ ها، بخصوص‌ قسمتهای‌ مربوط‌ به‌ قدرت‌ رئیس‌ حزب‌ و مدت‌ ریاست‌ وی‌ را مطرح‌ ساخت.علیرغم‌ سخنان‌ و نیت‌های‌ خوبی‌ که‌ رئیس‌ جدید حزب‌ الوفد،درابتدا نسبت‌ به‌ دموکراسی‌ و احترام‌ به‌ تنوع‌ داخلی‌وتوسعه‌دایره‌ مشارکت‌ بیان‌ داشت، ولی‌ چگونگی‌ برخوردروش‌ او در اداره‌ برخی‌ مشکلات‌ که‌ حزب‌ با آنها مواجه‌بود، موردقبول‌ همه‌ اعضاء حزب‌ نبود و مباحثی‌ را در داخل‌ حزب‌ایجادکرد، لذا تحولاتی‌ در مورد آنچه‌ که‌ ممکن‌ است‌درشورای‌عمومی‌ حزب‌ در تابستان‌ بعد به‌ وقوع‌ پیوندد، وجود دارد .

تعطیلی‌ حزب‌ (العمل) - حزب‌ کار - با گرایش‌ اسلامی:حزب‌ (العمل) به‌ رهبری‌ (ابراهیم‌ شکری) و دبیرکلی‌ مرحوم‌ (عادل‌ حسین) برخوردهایش‌ را با مسائل‌ داخلی‌ و خارجی، ادامه‌ داد که‌ باعث‌ توقیف‌ روزنامه‌ - الشعب‌ - و تعطیلی‌ فعالیت‌ خود حزب‌ شد و این‌ در واقع‌ مربوط‌ به‌ انتقاد تند از نشر (داستانی) بود که‌ از سوی‌ وزارت‌ فرهنگ‌ مصر - از یک‌ نویسنده‌ سوری‌ بنام‌ (حیدر حیدر) به‌ چاپ‌ رسید و منتشر گردید و البته‌ اصل‌ این‌ داستان‌ مربوط‌ به‌ ۲۰سال‌ قبل‌ بود، ولی‌ تجدید نشر آن‌ در مصر باعث‌ ایجاد تظاهراتی‌ در میان‌ دانشجویان‌ الازهر گردید. روشی‌ که‌ حزب‌ و روزنامه‌ آن‌ جهت‌ مدیریت‌ این‌ معرکه‌ بکار گرفت‌ دارای‌ روش‌ بسیار تند و تحریک‌ روحیات‌ و احساسات‌ مردم‌ ساده‌ بود و شاید بتوان‌ گفت‌ که‌ بیشتر از اعلام‌ مواضع‌ سیاسی‌ یک‌ حزب‌ در مخالفت‌ با موارد منفی‌ فراوان‌ موجود در جامعه‌ مصری‌ بود.

حزب، حمله‌ سنگین‌ و وسیعی‌ را برعلیه‌ نشر این‌ (داستان) که‌ البته‌ در آن‌ برخی‌ قسمتها وجود داشت‌ که‌ می‌توان‌ آنها را آزاردهنده‌ و توهین‌ به‌ ایمان‌ مردم‌ مؤ‌من‌ دانست، آغاز کرد و فضا و گستره‌ زیادی‌ که‌ حزب‌ و روزنامه‌ اش‌ به‌ این‌ داستان‌ دادند، از دلائل‌ اصلی‌ در شعله‌ ور شدن‌ موضوع‌ بود.بدون‌ شک‌ تصمیم‌ وزارت‌ فرهنگ‌ در چاپ‌ این‌ (داستان) ، با هزینه‌ دولت‌ و در چاپخانه‌ این‌ وزارت، احساسات‌ بخش‌ عظیمی‌ از مردم‌ مؤ‌من‌ را تحریک‌ نموده‌ و نمایانگر سبک‌ شماری‌ چیزی‌ بود که‌ یک‌ توجه‌ همگانی‌ پیرامون‌ آن‌ در داخل‌ جامعه‌ مصری، - نسبت‌ به‌ عدم‌ اهانت‌ به‌ ادیان‌ آسمانی‌ و متعلقات‌ آنها - از دور و نزدیک، وجود داشت. لذا چاپ‌ این‌ کتاب، نوعی‌ سبک‌ شمردن، عدم‌ کفایت‌ و شایستگی‌ و عدم‌ احترام‌ به‌ قانون‌ را - البته‌ خیلی‌ بیش‌ از آنچه‌ (توطئه‌ برعلیه‌ اسلام) باشد، آنچنانکه‌ روزنامه‌ حزب‌ العمل‌ نوشته‌ است‌ - همراه‌ خود دارد.

ضمن‌ اینکه‌ در سایر زمینه‌ ها هم‌ این‌ مشکل‌ وجود دارد.شاید حمله‌ تحریک‌ کننده‌ ای‌ که‌ روزنامه‌ (الشعب) آن‌ را رهبری‌ کرد، دلیل‌ دیگری‌ بر پوچی‌ و بیهودگی‌ کار حزبی‌ در مصر باشد، زیرا بدین‌ ترتیب‌ کتابی‌ که‌ بیست‌ سال‌ از عمرش‌ می‌گذرد و مربوط‌ به‌ یک‌ نویسنده‌ غیرمعروف‌ سوری‌ است، نه‌ تنها مورد یک‌ حمله‌ هیستریک‌ قرار می‌گیرد، بلکه‌ نویسنده‌ و هرآنکس‌ که‌ موافق‌ چاپ‌ آن‌ بوده‌ است! نیز تکفیر می‌گردد و این‌ امر، بصورت‌ مهمترین‌ مسئله‌ کشوری‌ در می‌آید که‌ دارای‌ مشکلات‌ بی‌ شماری‌ است‌ که‌ از جمله‌ آنها، کسب‌ مشروعیت‌ سازمانی‌ و نهادینگی‌ برای‌ احزاب، در داخل‌ جامعه‌ مصری‌ است. شاید اقدامات‌ و حملات‌ ناامید کننده‌ ای‌ که‌ روزنانه‌ الشعب‌ به‌ آنها عادت‌ داشت، دلیل‌ بر وجود یک‌ بحران‌ تشکیلاتی‌ در میان‌ احزاب‌ مصری‌ باشد، به‌ این‌ مفهوم‌ که‌ کار سیاسی‌ فقط‌ محصور در مراکز و جلسات‌ احزاب‌ رسمی‌ شده‌ است‌ که‌ عضویت‌ افراد در آنها هم‌ بطور مستمر در حال‌ کاهش‌ است.

حزب‌ مخالف‌ (العمل) موفق‌ شد که‌ در بحران‌ مشابه‌ دیگر، مربوط‌ به‌ نشر کتاب‌ (ضیافه`‌ اعشاب‌ البحر) ، (میهمانی‌ علف‌ های‌ دریا) ، بخشهائی‌ از طبقه‌ جوانان‌ را طبق‌ خواسته‌ های‌ خود بمیدان‌ بیاورد! ولی‌ نقش‌ اساسی‌ آن‌ بعنوان‌ یک‌ حزب‌ سیاسی‌ قانون‌ که‌ درگیریهای‌ فکری‌ و اجتماعی‌ از خلال‌ آن‌ بعنوان‌ یک‌ مؤ‌سسه‌ قانونی‌ اداره‌ می‌شود، ظهور نداشت‌ و در نتیجه‌ تاءثیر آن‌ در این‌ مجموعه‌ برای‌ اتخاذ مواضع‌ درست‌ و تدریجی‌ که‌ در آن‌ حقوق‌ دیگران‌ و قواعد دموکراسی‌ رعایت‌ گردد، بدست‌ نیامد!

چنین‌ بنظر می‌رسد که‌ این‌ ذهنیت‌ غیرسیاسی‌ در مدیریت‌ محرکه‌ های‌ سیاسی‌ توسط‌ حزب‌ (العمل) که‌ از حمله‌ به‌ وزیر کشور شروع‌ شد و از وزیرکشاورزی‌ گذر کرد! و به‌ یک‌ نویسنده‌ ختم‌گردید به‌ درون‌ خود حزب‌ انتقال‌ یافته‌ و حزب‌ شاهد مجموعه‌ ای‌ از درگیریها و اتهامات‌ ناگوار! میان‌ جناحهای‌ مختلف‌ خود گردید و آنچه‌ در داخل‌ حزب‌ (العمل) اتفاق‌ افتاد، بدترین‌ چهره‌ اختلافات‌ و انشعابات‌ بود که‌ احزاب‌ مخالف‌ از ابتدای‌ تاءسیسشان‌ در سال‌ ۱۹۶۷ با آن‌ مواجه‌ شدند، بگونه‌ ای‌ که‌ موضوع‌ (برادران‌ دشمن) - الاخوه‌ الاعداء - در حزب‌ العمل‌ از سایر جدا شدگان‌ در سایر احزاب، بیشتر شد!

حوادث‌ حزب‌ (العمل) بدنبال‌ اقدام‌ (حمدی‌ احمد) از رهبران‌ سابق‌ حزب‌ با تشکیل‌ یک‌ اجلاس‌ سیاسی‌ و با حضور تعدای‌ از طرفدارانش‌ شروع‌ شد که‌ در آن‌ تصمیم‌ به‌ سلب‌ اعتماد از رئیس‌ حزب‌ یعنی‌ (ابراهیم‌ شکری) گرفته‌ شد! و موضوع‌ را به‌ کمیسیون‌ احزاب‌ اطلاع‌ دادند.همچنین‌ یکی‌ دیگر از رهبران‌ حزبی‌ بنام‌ (احمد ادریس) در یک‌ مصاحبه‌ مطبوعاتی‌ اعلام‌ کرد که‌ او نیز از رئیس‌ حزب‌ سلب‌ اعتماد نموده! و موضوع‌ را به‌ کمیسیون‌ احزاب‌ اطلاع‌ داده‌ است. در ضمن‌ عضو سومی‌ از حزب‌ یعنی‌ اشرف‌ عبدالله، حقانیت‌ خود را برای‌ احراز ریاست‌ حزب! اعلام‌ و از سوی‌ دیگر (احمد شکری) پسر (ابراهیم‌ شکری) هم‌ حمله‌ و تمردی‌ را برعلیه‌ مسئولان‌ روزنامه‌ (الشعب) رهبری‌ نمود!!بدنبال‌ این‌ امر، موج‌ تهمت‌ها و سیل‌ هجوم‌های‌ بی‌ هدف‌ از سوی‌ این‌ افراد، نسبت‌ به‌ یکدیگر در جراید و مطبوعات‌ آغاز شد.

مرحوم‌ (عادل‌ حسین) دبیرکل‌ حزب، تمامی‌ جدا شدگان‌ از رهبری‌ قانونی‌ حزب‌ را (منافق، مست‌ و سابقه‌ دار!) نامید، و خود (ابراهیم‌ شکری) هم‌ این‌ موضوع‌ را (نه‌ یک‌ درگیری‌ میان‌ دولت‌ و حزبی‌ از احزاب، بلکه‌ برخوردی‌ میان‌ دولت‌ و تمامی‌ امت‌ با تمامی‌ نسلها و گروه‌هایش‌ و در راس‌ آنها مبلغین‌ اسلام‌ والازهر) تعبیر کرد!در حقیقت‌ این‌ کلام‌ و سخن، نه‌ فقط‌ تعبیر از دوری‌ کامل‌ از واقعیت‌ مردم‌ و مشکلات‌ و مسائل‌ آنها، بلکه‌ تعبیری‌ از یک‌ عزلت‌ و دوری‌ کامل‌ از خواسته‌ها و اولویت‌های‌ جامعه‌ مصری‌ بود که‌ دارای‌ مسائل‌ و مشکلات‌ زیادی‌ است‌ که‌ (نسل‌ها و گروه‌های‌ مختلف) به‌ خاطر آنها، بیش‌ از دفاع‌ از حزب‌ العمل‌ یا هر حزب‌ دیگری، تلاش‌ و مبارزه‌ می‌کردند.این‌ گروه‌های‌ درگیر، فقط‌ به‌ حمله‌ به‌ رهبران‌ حزب‌ اکتفا نکردند بلکه‌ اقدام‌ به‌ حملات‌ تکفیری‌ نسبت‌ به‌ همدیگر نموده‌ و (حمدی‌ احمد) هنرمند معروف، (احمد ادریس) را (فرد دیوانه‌ای‌ که‌ هیچ‌ ارتباطی‌ با حزب‌ ندارد!) توصیف‌ کرد و (احمد ادریس) هم‌ اظهار داشت: (حمدی‌ احمد یک‌ هنرمند فوق‌ العاده‌ است‌ ولی‌ از سیاست‌ بی‌ خبر بوده‌ و نتوانسته‌ است‌ صندلی‌ خود را در مجلس‌ حفظ‌ کند، ضمن‌ اینکه‌ هر روز چهره‌ و رنگ‌ عوض‌ می‌کند!) کمیسیون‌ احزاب‌ به‌ ریاست‌ (مصطفی‌ کمال‌ حلمی) رئیس‌ مجلس‌ شورا در پایان‌ همان‌ سال، عدم‌ پذیرش‌ تمامی‌ این‌ افراد درگیر یعنی: ابراهیم‌ شکری، حمدی‌ احمد و احمد ادریس‌ را تا زمانی‌ که‌ این‌ درگیری‌ در میان‌ آنان‌ یا از طریق‌ تفاهم‌ در ضیافت‌ و یا از طریق‌ دادگاه‌ حل‌ نشود، تصویب‌ کرد و مقرر شد روزنامه‌ حزب‌ هم‌ در خلال‌ زمان‌ درگیری‌ منتشر نشود و همچنین‌ کمیسیون‌ مقرر کرد پرونده‌ حزب‌ هم‌ جهت‌ انجام‌ تحقیقات‌ لازم‌ در خصوص‌ آنچه‌ به‌ حزب‌ و رهبری‌ آن‌ نسبت‌ داده‌ می‌شود، طبق‌ ماده‌ ۱۷ قانون‌ احزاب‌ سیاسی، به‌ دادستانی‌ ارجاع‌ گردد.و بدینوگونه‌ فعالیت‌ حزب‌ متوقف‌ و روزنامه‌ تعطیل‌ شد و موضوع‌ شروع‌ مجدد فعالیت‌ آن‌ به‌ عنوان‌ یک‌ مطلب‌ مشروع‌ از زاویه‌ احترام‌ به‌ آزادی‌ اندیشه‌ و تفکر، درآمد، ضمن‌ اینکه‌ درخواست‌ از حزب‌ در تجربه‌ آموزی‌ از مهارت‌های‌ گذشته‌ و تلاش‌ در جهت‌ گذر از روحیه‌ اتهام‌ تکفیر و خیانت، که‌ در طول‌ یک‌ دهه‌ گذشته‌ دشمنان‌ سیاسی‌ حزب‌ با آن‌ مواجه‌ بودند، بصورت‌ یک‌ مطلب‌ و خواست‌ بدون‌ جایگزین‌ در جهت‌ بقای‌ حزب‌ در داخل‌ چارچوب‌ قانونی‌ و قواعد کار دموکراتیک، درآمد.

۳) چپ‌ ناصری‌ و تجمعی: (جمودابدی) !دو سازمان‌ چپ‌ گرای‌ (حزب‌ ناصری) و (حزب‌ تجمع) از تجدید و نوسازی‌ کلام‌ سیاسی‌ شان‌ در جهت‌ انسجام‌ با خواسته‌های‌ زمان‌ و تحولات‌ منطقه‌ای‌ بین‌ المللی‌ که‌ جهان‌ در طول‌ دو دهه‌ اخیر با آن‌ مواجه‌ بوده‌ است، عاجز و ناتوان‌ ماندند، گرچه‌ بنظر می‌رسد حزب‌ تجمع‌ چپ‌ وضعیت‌ بهتری‌ در این‌ زمینه‌ داشت‌ و بحران‌های‌ داخلی‌ آن‌ در اساس‌ به‌ چگونگی‌ (تجمعی) بودن‌ آن‌ مربوط‌ می‌شد.استمرار وضعیت‌ حزب‌ تجمع‌ بشکل‌ سازمانی‌ (جبهه‌ای) مانند، - متشکل‌ از کمونیست‌ها و چپ‌ها - و باقیمانده‌ ناصری‌ها، به‌ هرگونه‌ فرصت‌ حقیقی‌ در مقابل‌ طرح‌های‌ تجدید حزب‌ پایان‌ داد، بگونه‌ای‌ که‌ صیغه‌ تجمع‌ تا حد زیادی‌ مانند خاک‌ ریزی‌ بود که‌ حالت‌ جمود فکری‌ و سیاسی‌ و تشکیلاتی‌ حزب‌ را بیش‌ از ده‌ سال‌ علیرغم‌ تمامی‌ حوادث‌ منطقه‌ای‌ و جهانی‌ - که‌ به‌ تفکر اشتراکی‌ بطور عام‌ و کمونیستی‌ بطور خاص‌ وزیده‌ بود - پشت‌ سر خود پنهان‌ می‌کرد. (صبغه‌ تجمعی) ، بدون‌ تظاهر کمونیست‌ها - جریان‌ مسلط‌ داخل‌ حزب‌ تجمع‌ - گذر نهایی‌ آن‌ از مارکسیسم‌ بمعنای‌ سنتی‌ آن‌ را تشکیل‌ می‌داد، چرا که‌ آنها در مقابل‌ افکار عمومی، خود را (تجمعی!) و (نه‌ کمونیست) ! معرفی‌ می‌کردند و لذا بحث‌ در مورد مواضع‌ آنان‌ فقط‌ به‌ اعتبار (تجمعی) بودن‌ آنها صورت‌ می‌گرفت، کما اینکه‌ این‌ صبغه، جریان‌ چپ‌ غیرمارکسیستی‌ در داخل‌ تجمع‌ را از تبدیل‌ شدن‌ به‌ یک‌ حزب‌ کمونیستی‌ دموکراتیک!، بمعنای‌ موجود در بسیاری‌ از کشورهای‌ دموکراتیک‌ جهان، محروم‌ می‌کرد.اما (حزب‌ ناصری) که‌ بر مردمی! بودن‌ تجربه‌ ناصری‌ در صحنه‌ مصری‌ تکیه‌ داشت، فکر می‌کرد که‌ با چاپ‌ عکس‌های‌ عبدالناصر! در صفحه‌ اول‌ روزنامه‌ هفتگی‌ ارگان‌ - العربی‌ - و نیز در پوسترهای‌ برنامه‌های‌ تبلیغاتی‌ و انتخاباتی، جهت‌جمع آوری افراد در صحنه سیاسی ودر کنار آنان کافی باشد ‌البته‌ حزب‌ فقط‌ از بحران‌ در کلام‌ و لغت‌ سیاسی‌ اش‌ رنج‌ نمی‌برد، بلکه‌ همیشه‌ شاهد انشعابات‌ و جدائی‌های‌ پی‌ در پی‌ و مکرر! بود که‌ عضویت‌ افراد عادی‌ در آن‌ را کاهش‌ می‌داد، بخصوص‌ با آرزوهای‌ بزرگی‌ که‌ بسیاری‌ از ناصری‌ها در مورد (قدرت‌ فوق‌ العاده) حزب‌ ناصری‌ در ابتدای‌ تاسیس‌ آن، ابراز می‌کردند! ولی‌ حزب‌ شاهد تحولات‌ مثبتی‌ با صدور مجدد روزنامه‌ ارگان، بصورت‌ هفتگی‌ و پیدایش‌ رهبران‌ جدید! شاهد نشاط‌ و فعالیت‌ بیشتری‌ گردید.و بدینگونه‌ است‌ که‌ خالی‌ بودن‌ صحنه‌ آخرین‌ انتخابات‌ پارلمانی‌ از تمامی‌ احزاب‌ مصری‌ اعم‌ از چپ‌ یا راست‌ و نیز احزاب‌ مخالف‌ و دولتی، عجیب‌ و دور از انتظار بنظر نمی‌رسید!دوم: غیاب‌ احزاب‌ و بازگشت‌ اخوان‌۱- انتخابات‌بدون‌ حزب!برگزاری‌ انتخابات‌ قانونگذاری‌ در سال‌ ۲۰۰۰ در واقع‌ یک‌ اعلام‌ عملی‌ ضعف‌ و ناتوانی‌ شدیدی‌ بود که‌ احزاب‌ در ایفای‌ نقش‌ خود در روند انتخابات، دچار آن‌ شده‌ بودند و این‌ ضعف‌ در بعضی‌ مواضع‌به‌ حدی‌ می‌رسید که‌ بیانگر عدم‌ وجود و حضور هرگونه‌ تحرکی‌ نه‌ تنها در روند اجتماعی، بلکه‌ در روند فعالیت‌ سیاسی‌ بود.دلائل‌ ضعف‌ فعالیت‌ حزبی‌ اعم‌ از حزب‌ حاکم‌ و یا حزب‌ مخالف‌ و بطور کل‌ احزاب، با یکدیگر تفاوت‌ دارند. حزب‌ حاکم‌ از بحران‌ تداخل‌ فعالیت‌ آن‌ با سیستم‌ دولتی‌ که‌ فعالیت‌ آن‌ را تحت‌ تاثیر بروکراسی‌ شدید قرار داده، رنج‌ می‌برد و لذا رهبران‌ و کاندیداهای‌ حزب‌ از تدوین‌ اندیشه‌ و تفکر سیاسی‌ عاجز می‌باشند و بالطبع‌ شناسایی‌ و آشنایی‌ با حزب‌ و فرق‌ گذاشتن‌ بین‌ آن‌ و هر نهاد دولتی، با داشتن‌ اختیارات‌ محدود و امکانات‌ کم، مشکل‌ بنظر می‌رسد.این‌ موضوع‌ شاید موجب‌ شده‌ تا گرایش‌ کاندیداها به‌ حزب، یک‌ گرایش‌ کارمندی! و عضویت‌ صرف، جهت‌ تحقق‌ منافع‌ شخصی‌ باشد و زمانی‌ که‌ این‌ مصلحت‌ از بین‌ برود و یا تحقق‌ آن‌ امکان‌ پذیر نباشد، این‌ افراد بدنبال‌ فرصت‌ و زمینه‌ شغلی! دیگری‌ در مکان‌ دیگری، خواهند بود و شاید جابجائی‌ سیاسی‌ که‌ منجر شد تا اکثر کاندیداهای‌ (حزب‌ ملی) از داخل‌ صفوف‌ حزب‌ به‌ جرگه‌ (مستقل‌ها) جهت‌ رویارویی‌ با کاندیداهای‌ اصلی‌ حزب‌ در صحنه‌ انتخابات‌ بی‌ رحم، رو بیاورند به‌ دلیل‌ سرخوردگی‌ بود که‌ اکثر این‌ کاندیداها در فعالیت‌ حزبی‌ خود دچار آن‌ شده‌اند. در حالیکه‌ آنچه‌ انتظار می‌رود این‌ است‌ که‌ اصول‌ و اهداف‌ حزب‌ باید کاندیداها را در حیات‌ سیاسی‌ درگیر و فعال‌ نماید.در مورد احزاب‌ مخالف‌ باید گفت‌ که، آنها حتی‌ موفق‌ نشدند که‌ تمام‌ حوزه‌های‌ انتخاباتی‌ را پوشش‌ بدهند و لذا تعداد کل‌ کاندیداهای‌ احزاب‌ مخالف‌ ۳۸۹ نفر بود و این‌ احزاب‌ نتوانستند پوشش‌ لازم‌ را جهت‌ اکثر این‌ کاندیداها و جذب‌ انتخاب‌ کنندگان‌ ایجاد نمایند. بنابراین‌ اکثر این‌ احزاب‌ در نهایت‌ از مبارزه‌ انتخاباتی‌ باز ماندند و بسیاری‌ از آنها به‌ فعالیت‌هایی‌ پرداختند که‌ هیچ‌ ربطی‌ به‌ سیاست‌ و فعالیت‌ سیاسی‌ نداشت. اما تعداد دیگری‌ یعنی‌ احزاب‌ اصلی‌ مخالف‌ همانند احزاب‌ وفد، ناصری‌ و عمل(کار) نیز نقش‌ و حضور آنها با ضعف‌ شدید، همراه‌ بود.البته‌ حزب‌ (العمل کار) تقریباً از صحنه‌ انتخابات‌ بعلت‌ توقف‌ موقت‌ فعالیت‌ آن‌ بدور بود. حزب‌ ناصری‌ نیز فقط‌ توانست‌ یک‌ کاندیدای‌ حزبی‌ خود را به‌ مجلس‌ بفرستد و دیگر نمایندگان‌ آن‌ بعنوان‌ مستقل‌ در انتخابات‌ شرکت‌ و یکی‌ از آنها بعد از پیروزی، به‌ حزب‌ پیوست! و دیگری‌ صرفاً بعنوان‌ عضو هیئت‌ پارلمانی‌ حزب‌ معرفی‌ شد!همچنین‌ حزب‌ (الوفد) ، علیرغم‌ اینکه‌ بسیاری‌ انتظار داشتند این‌ حزب‌ کرسی‌های‌ بسیاری‌ - بویژه‌ اینکه‌ رهبران‌ آن‌ با اطمینان‌ زیاد از رویاروئی‌ و دستیابی‌ به‌ ۱۰۰ کرسی! صحبت‌ کرده‌ بودند - بدست‌ بیاورد و در مبارزه‌ انتخاباتی‌ ناکام‌ ماند.

حزب‌ (الوفد) در این‌ انتخابات‌ ۲۲۴ کاندیدا بیش‌ از مجموع‌ تمام‌ کاندیداهای‌ دیگر احزاب‌ - معرفی‌ نمود، اما اکثر این‌ کاندیداها حالت‌ شکلی! و در واقع‌ آماری‌ - دکوری! داشتند و تعدادی‌ از آنها در آخرین‌ لحظات‌ بعد از عدم‌ موفقیت‌ در پیوستن‌ به‌ لیست‌ حزب‌ حاکم، به‌ حزب‌ وفد پیوسته‌ بودند تا بلکه‌ حزب‌ الوفد برای‌ آنها پوشش‌ تبلیغاتی‌ مناسبی‌ فراهم‌ نماید.در همین‌ راستا مبارزات‌ انتخاباتی‌ حزب‌ تجمع‌ نیز همانند مبارزات‌ سابق‌ تکرار شد و نتایج‌ آن‌ تقریباً همانند گذشته‌ کسب‌ ۶ کرسی‌ بود، حزب‌ تجمع‌ در انتخابات‌ گذشته‌ ۵ کرسی‌ کسب‌ نموده‌ بود، و البته‌ در این‌ انتخابات‌ نیز همان‌ شعارهای‌ انتخاباتی‌ گذشته‌ حزب‌ تبلیغ‌ شد.بدین‌ ترتیب‌ اکثر احزاب‌ تقریباً از مبارزه‌ انتخاباتی‌ کنار رفتند و تاءثیر آنها در روند و فعالیت‌ سیاسی‌ نیز از بین‌ رفت. بدین‌ ترتیب‌ بحران‌ ایجاد شده‌ بصورت‌ یک‌ بحران‌ تشکیلاتی‌ و ساختاری‌ بروز نمود، که‌ رابطه‌ اساسی‌ با مدیریت‌ سازمانی‌ و جمود تفکر سیاسی‌ داشت‌ و موانع‌ غیر دموکراتیک‌ تحمیل‌ شده‌ بر فعالیت‌ سیاسی، تنها علت‌ این‌ حالت‌ محسوب‌ نمی‌شود (بلکه‌ احزاب‌ دچار خود محوری‌ شده‌ بودند)!.

شاید این‌ مطلبی‌ باشد که‌ جماعت‌ اخوان‌المسلمین‌ در آخرین‌ انتخابات، در حالیکه‌ با موانعی‌ شدیدتر و بیشتر از آنچه‌ بر احزاب‌ قانونی‌ تحمیل‌ شده‌ بود روبرو بود - خلاف‌ آنرا اثبات‌ نمود. مهمترین‌ این‌ موانع، غیر قانونی‌ بودن‌ سازمان‌ اخوان‌ بطور کلی‌ بود، اما علیرغم‌ این، اخوان‌ نه‌ تنها نتایجی‌ بهتر از مجموع‌ احزاب‌ مخالف‌ کسب‌ نمود، ۱۷ نماینده‌ در پارلمان، بلکه‌ مبارزه‌ انتخاباتی‌ خود را با توانائی‌ بالا و کفایت‌ سیاسی‌ کامل‌ اداره‌ نمود، بگونه‌ای‌ که‌ تنها رقیب‌ متعادل‌ با مستقل‌های‌ بی‌تشکیلات، و. قدرت‌ اول‌ این‌ انتخابات‌ شناخته‌ شد.

(تشکیلات) اخوان‌ و نهاد غیر تشکیلاتی‌ مستقل‌هاپدیده‌ مستقل‌ها در انتخابات‌ قانونگذاری‌ اخیر - بعنوان‌ یکی‌ از نمادهای‌ اصلی‌ که‌ توانست‌ بحران‌ احزاب‌ سیاسی‌ در مصر را پشت‌ سر بگذارد، به‌ منصه‌ ظهور رسید و برای‌ اولین‌ بار از زمان‌ شروع‌ تجربه‌ تعدد احزاب، مستقل‌ها توانسته‌اند بیش‌ از کرسی‌های‌ حزب‌ ملی، حاکم، کرسی‌ بدست‌ بیاورند.

نمایندگان‌ مستقل‌ در این‌ انتخابات، قبل‌ از پیوستن‌ به‌ حزب‌ حاکم، ۲۳۲ کرسی‌ بدست‌ آوردند و (حزب‌ ملی) حاکم‌ در مرتبه‌ دوم‌ قرار گرفت، چنانچه‌ کاندیداهای‌ رسمی‌ آن‌ ۱۷۲ کرسی‌ بدست‌ آوردند، و جناح‌ اسلامی‌ با کسب‌ ۱۹ کرسی‌ که‌ ۱۷ نفر از اخوان‌المسلمین‌ وابستگی‌ دارند، در مرتبه‌ سوم‌ قرار گرفت‌ و بعد از آن‌ حزب‌ وفد مرتبه‌ چهارم‌ را با کسب‌ ۷ کرسی‌ به‌ خود اختصاص‌ داد، و حزب‌ تجمع‌ چپ‌ ۶ کرسی‌ کسب‌ کرد و حزب‌ ناصری! فقط‌ یک‌ کرسی‌ بدست‌ آورد و دو نفر، همانگونه‌ که‌ ذکر شد، بعد از پیروزی‌ بطور مستقل، به‌ آن‌ پیوستند.۲۱۶ کاندیدای‌ مستقل‌ در پیوستن‌ به‌ حزب‌ ملی‌ حاکم! بعد از اینکه‌ بعنوان‌ نماینده‌ انتخاب‌ شدند، با هیچگونه‌ ملاطفتی‌ روبرو نشدند و با پیوستن‌ این‌ تعداد مستقل؟ نمایندگان‌ (حزب‌ ملی)۳۸۸کرسی‌ از ۴۴۴ کرسی‌ را، و بدون‌ محاسبه‌ ده‌ کرسی‌ که‌ رئیس‌ جمهور براساس‌ نص‌ قانون‌ اساسی‌ مصر منصوب‌ می‌کند، کسب‌ نمودند!البته‌ اکثریت‌ قریب‌ به‌ اتفاق‌ نمایندگان‌ مستقل، از حالت‌ بی‌نظمی‌ عمومی‌ که‌ مصر از لحاظ‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ با آن‌ روبرو می‌باشد، بهره‌برداری‌ نمودند، آنها بدون‌ داشتن‌ رنگ‌ حزبی‌ و گرایش‌ سیاسی‌ در واقع‌ نماینده‌ تشکل‌های‌ فردی‌ تازه‌ به‌ تمدن‌ رسیده! و خدماتی‌ بودند که‌ هیچگونه‌ تجربه‌ و یا پیشرفت‌ سیاسی‌ در تشکیلات‌ حزبی، نداشتند و در نتیجه‌ از داشتن‌ مهارت‌ و دانش‌ یک‌ کادر سیاسی‌ بی‌ بهره‌ بودند.

این‌ درست‌ است‌ که‌ تعدادی‌ از آنها قربانی‌ بسیاری‌ از پارامترها و شرایط‌ سویی‌ بودند که‌ بر روند انتخابات‌ کاندیداها، بویژه‌ در داخل‌ حزب‌ ملی، حاکم‌ است‌ و موجب‌ دور شدن‌ آنها از حزب‌ شده‌ بود، بشمار می‌آیند، اما در عین‌ حال‌ خود آنها نیز همزمان‌ تلاشی‌ در جهت‌ اتخاذ یک‌ روند سیاسی‌ واضح‌ و جایگزین‌ برای‌ خود انجام‌ ندادند.در واقع‌ بسیار مشکل‌ است‌ همتا و نظیری‌ برای‌ این‌ تعداد بی‌شمار کاندیدای‌ مستقل! در هر مکان‌ دیگری‌ از دنیا، حتی‌ در کشورهائی‌ با سیستم‌ چند حزبی، پیدا و معرفی‌ نمود.این‌ حالت‌ صرفاً بیان‌ کننده‌ معانی‌ بی‌ ارزشی، نیرنگ‌ و شخصیت‌ کاذب‌ حاکم‌ در جامعه‌ مصری‌ و در نقطه‌ مقابل، مخالف‌ با ارزش‌ کار تشکیلاتی‌ و حزبی‌ می‌باشد.این‌ وضعیت‌ سهمگین‌ و نقش‌ مستقل‌ها موجب‌ شد تا این‌ حالت‌ در مقابل‌ (کلمه‌ سیاسی) و یا نمایی‌ سیاسی، قرار بگیرد.

و در واقع‌ این‌ موضوع‌ ناشی‌ از حالت‌ جمود سهمگینی‌ است‌ که‌ احزاب‌ سیاسی‌ مصر به‌ آن‌ مبتلاء شده‌اند و موجب‌ کاهش‌ شدید اعضاء و تاءثیر آن‌ در جامعه‌ شده‌ است.در مقابل‌ این‌ وضعیت، کاندیداهای‌ مستقل‌ اخوان، از خود چهره‌ دیگری‌ از معادله‌ (مستقل‌های‌ ملی) با وجهه‌ای‌ غیر تشکیلاتی‌ نشان‌ دادند.الف - اخوان‌ مستقل، ساختار تشکیلاتی‌ و شعارهای‌ انتخاباتی‌معنی‌ سیاست‌ و فعالیت‌ حزبی‌ در مصر، در حال‌ حاضر خود چیزی‌ نسیت‌ که‌ دنیا در طول‌ چهار دهه‌ بعد از جنگ‌ دوم‌ جهانی‌ آن‌ را درک‌ نموده‌ و شناخته‌ است. بنابراین‌ فعالیت‌ حزبی‌ به‌ معنای‌ بیان‌ گرایش‌ ایدئولوژیکی‌ بسته‌ که‌ کادرهای‌ حزب‌ خواهان‌ آن‌ هستند، نمی‌باشد.

به‌ قلم‌ حجت‌الاسلام‌ والمسلمین‌ سیدهادی‌ خسروشاهی‌

پی‌نویس:

۱- منبع‌ اصلی‌ این‌ بحث‌ کتاب‌ قطور:

(التقریر الاستراتیجی‌ العربی) نشریه‌ تحقیقاتی‌ سالانه‌ مؤ‌سسه‌ الاهرام، قاهره، (چاپ‌ ۲۰۰۱ میلادی) است... لازم‌ به‌ یادآوری‌ است‌ که‌ این‌ بحث‌ دو سال‌ قبل‌ در قاهره‌ تهیه‌ گردید و متاسفانه‌ بعلت‌ اشتغالات‌ روزمره، بازنگری‌ و تکمیل‌ آن‌ - با حذف‌ یا اضافاتی‌ درمتن، برحسب‌ برداشتهای‌ اینجانب‌ در مدت‌ اقامت‌ در مصر - تا به‌ امروز به‌ تاخیر افتاد، ولی‌ بهرحال‌ برای‌ خواننده‌ ایرانی، مطلب‌ کهنه‌ای‌ نخواهد بود، بویژه‌ که‌ مشکل‌ احزاب‌ مصری‌ درمورد انتخابات‌ جدید ریاست‌ جمهوری‌ مصر همچنان‌ پا برجااست‌.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.