تعهد ایستای سنت

● به بهانه اکران "چهل سالگی"
آدم های "چهل سالگی"، تعهد را رکنی از ایستایی عشق می دانند ...
در فیلم "چهل سالگی"، "نگار" عشق سال های دور را متعهدانه مدفون می کند و فرهاد در رابطه ای …

به بهانه اکران "چهل سالگی"

آدم های "چهل سالگی"، تعهد را رکنی از ایستایی عشق می دانند ...

در فیلم "چهل سالگی"، "نگار" عشق سال های دور را متعهدانه مدفون می کند و فرهاد در رابطه ای مراد و مریدی، به توصیه استاد ناصح نگاه چندین ساله همسر را به این تعهد مشترک بواسطه حضور عشق گذشته می آزماید ... و این ازمودن بسی گران و طاقت فرساست.

فرهاد و نگار چهل سالگان "چهل سالگی"، از پس این آزمایش به واکاوی درون خود می رسند و به بازنگری آنچه که بود ...

فرهاد، عادت، تعهد و عشق را از ورای استیصال نگار محک می زند و آگاهانه می داند که شاید بواسطه خطای گذشته که ناگزیر از انجام آن بوده در انتهای این مسیر همه انچه ساخته است را ویرانه بیند.

فرهاد شیفته نگار و نگار متعهد به فرهاد است بواسطه همان سنت زیبای دیرین " بانوی ایرانی " نگار بنا بر گفته استاد دختری خنیاگر است که شادمانی را در تارو پود نوایی که می نوازد به تماشا نشسته است ... اما طوفانی این شعف را در هم می کوبد و سکان تقدیر، فرهاد را ناجی دختر سرخورده از عشقی که ، مبهم و به یکباره رهایش کرده است قرار می دهد و فرهاد با رازی سر به مهر که افشایش عذاب و جدانیست سنگین پس از ۱۵ سال در محکمه ای می ایستد که می داند که با انتخاب دوباره زندگی متعهدانه از سوی نگار باز هم باز هم بازنده این دادگاه اوست ...

"چهل سالگی" تلنگریست برای آدم ها، تلنگری برای محک آنچه نامش را با هم بودن گذارده اند و نویدیست برای شکستن مسیری یکنواخت و حضور چهره پرطراوتی از زندگی ...

در فصل نخست فیلم، دستان نگار داروی شفابخشیست برای چشمان فرهاد و در فصل پایانی دستان فرهاد در غیاب همسر تلاش می کند نقش این مرهم گری را ایفا کند اما حلقه اشکی که چشمان شوهر را احاطه می کند نمادیست از یک احساس خطر ... نگار امنیت است و آرامش و فرهاد از نبود همیشگی این آرامش می ترسد و ...

"چهل سالگی" حدیث نفس همه ماست، مایی که در هزارتوی پر پیچ دویدن ها برای هیچ گم شده ایم و مرگ تدریجی امنیت و عشق را نمی بینیم.

سهیلا قوسی