جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مشتی خاطره زیبا


مشتی خاطره زیبا

«آوازه خون», یکی از آهنگ های خوب آلبوم است و به نوعی مانیفستی است که رضا یزدانی در سومین اثرش برای خود و همکارانش صادر کرده, ضمن آنکه در هنگام ورود به وب سایت شخصی او نیز با همین آهنگ از بازدیدکنندگان خوشامدگویی می شود

● نگاهی به «هیس» آخرین آلبوم رضا یزدانی

وقتی چند سال پیش آلبوم «شهر دل» اثر رضا یزدانی به بازار موسیقی کشور عرضه شد، اتفاق خاصی نیفتاد چرا که نه آلبوم، آلبوم خوب و مهمی بود و نه خواننده آن. ولی بعد از آن آلبوم «پرنده بی پرنده» با آهنگ های خوبی چون «لاله زار» و «جردن»، حضور رضا یزدانی در فیلم «حکم» مسعود کیمیایی و حسن اتفاق اجرای ترانه در رستوران در صحنه یی که خسرو شکیبایی مشغول تکمیل بازی خوبش در فیلم بود و به وجود آمدن یکی از بهترین قسمت های فیلم همه باعث شد تا علاقه مندان موسیقی حضور رضا یزدانی را جدی بگیرند.

گرچه معلوم نبود که او می خواهد چه جایگاهی برای خود در عالم موسیقی دست و پا کند. و البته با ارائه سومین آلبوم- هیس- هم هنوز فتح قله این سوال حاصل نشده است و به نظر می رسد که هنوز کارها به لحاظ انتخاب چارچوب و فرم ارائه از یک بلاتکلیفی خاصی رنج می برد که احتمالاً پارامترهای بازار در آن بی تاثیر نیست.

هر چند بدیهی است که امروزه آن فرم های خشک قدیم دیگر مرسوم و جذاب نیستند. با این همه می توان رضا یزدانی را خواننده یی در سبک راک دانست. چیزی که در مملکت ما قحطی است. عده یی که فکر می کنند بهترین هستند (گرچه بعضاً هم چندان بد نیستند) یا اجازه کار ندارند یا به دنبالش نمی روند و عده یی هم که آن قدر خوب هستند که اصلاً کار خوبی ارائه نمی دهند، گرچه این نگاه سختگیرانه آن قدر هم در اینجا لازم نیست ولی برخورد اشتباه و فهم واژگون ما از پدیده یی به نام موسیقی راک و بعضاً متال در ایران آن قدر همراه حاشیه بوده است که خطر نابودی این نهال نوپا را همواره محتمل ساخته است.

در بین کارهایی که مجوز انتشار دارند، می توان رضا یزدانی را یکه تاز راک ایران نامید. لقب بزرگی که البته باعث بهبود و ارتقای کیفیت آثار نمی شود و فقط بابت خالی بودن تقریبی میدان و اندکی رقیبان است که فعلاً برازنده اوست.

بزرگ ترین نقطه قوت رضا یزدانی لحن و طنین صدایی است که وی برای خود برگزیده است. صدای خوبی دارد و در بعضی آهنگ ها به خوبی و در جاهای بسیار مناسبی از آن استفاده کرده است. استفاده های غالباً بجا از گیتار با افکت های صوتی مختلف در کنار این لحن خوب باعث شده فرض را بر آن بگیریم که وی موسیقی راک را می شناسد، گرچه که او در این دو آلبوم اخیرش یک جریان «سافت راک» را دنبال کرده است، سبکی که در بعضی جاها حتی در غرب هم به پاپ بسیار نزدیک شده است ولی همواره باید توجه کرد که این دو سبک اختلافات ماهوی زیادی دارند که جای بازگو کردن آن اینجا نیست و البته رضا یزدانی هم خیلی این تفاوت ها را متاسفانه رعایت نکرده است.

از دیگر نقاط قوت کارهای او همکاری اش با یغما گلرویی است. درباره یغما گلرویی به سختی می توان نظر داد. چرا که طیف کارها و ترانه های او بسیار متفاوت است. زمانی ترانه یی مثل «گیتار»- یا همان گیتارو با خودت نبر معروف- که با اجرایی بسیار بد هم از بد روزگار همراه می شود را می سراید و زمانی ترانه «تصور کن» را که با وجود شباهت بی حدش به آهنگ «تصور کن» جان لنون باز هم دلنشین و زیباست یا حتی ترانه هایی مثل «برج»، «کارتون» و «مش رمضون» در همین آلبوم هیس.

بدون شک یکی از مولفه های جدایی ناپذیر و البته متمایزکننده موسیقی راک ترانه های آن بوده و هست؛ چیزی که بعد از بافت و نوع صدا های موجود در این سبک بیشترین تفاوت را با موسیقی همه پسند و پاپ ایجاد می کند. این مقوله البته در کار رضا یزدانی در خطر تبدیل به یک پاشنه آشیل است. این خطر وقتی جدی می شود که آهنگی چون «یکی در میون» در آلبوم هیس قرار داده می شود. با اینکه لحن و نحوه ادا کردن جمله «قلبم یکی در میون» در این آهنگ بسیار جالب است ولی باز هم آهنگ بدی است که ترانه خوبی هم ندارد و از آن گذشته به هیچ عنوان درخور این آلبوم و سبک راک نیست.

با گوش کردن دو آلبوم اخیر رضا یزدانی همزمان به دو نکته می رسیم. اول آنکه امید آن هست که بعد از سال ها خواننده یی بتواند در سبک راک آن هم به زبان فارسی و با کارهای تالیفی و نه کپی و غیرارژینال در ایران موفق شود و دوم آنکه رضا یزدانی می خواهد چقدر به فکر فروش بیشتر کارهایش باشد و چقدر فروش بیشتر، استراتژی خواندن او را تحت تاثیر قرار می دهد. استفاده از ترانه های عاشقانه خصوصاً با مضامین ساده و پیش پا افتاده که انواع آن در اغلب آهنگ های پاپ غربی و شرقی و ایرانی و غیرایرانی اش به وفور یافت می شود یا استفاده از ریتم های ساده برای آهنگ ها حتی در هنگام نواختن سولوهایی با گیتار الکتریک چه مزیتی می تواند برای یک خواننده راک داشته باشد؟

به نظرم این سوالی جدی در برابر رضا یزدانی خواهد بود که جواب شفاف و صریح به آن می تواند بسیار راهگشا باشد. در ادامه نگاهی کوتاه خواهم داشت به جدید ترین آلبوم او به نام «هیس». آلبومی که قطعاً ارزش خرید و گوش کردن را دارد، ضمن آنکه خرید CD آن کاملاً به صرفه است چرا که تنها ۱۵۰۰ تومان قیمت دارد.

«آوازه خون»، یکی از آهنگ های خوب آلبوم است و به نوعی مانیفستی است که رضا یزدانی در سومین اثرش برای خود و همکارانش صادر کرده، ضمن آنکه در هنگام ورود به وب سایت شخصی او نیز با همین آهنگ از بازدیدکنندگان خوشامدگویی می شود.

او که در آهنگ «جردن» از آلبوم «پرنده بی پرنده» آدم هایی را که در جست وجوی عشق و گذراندن وقت خود جاه طلبانه و غیرمسوولانه در خیابان جردن بالا و پایین می رفتند و با قیافه های داغون و صدای نکره شان آهنگ های او را می خواندند، دعوت به حداقل فکری درباره فقرا و اختلاف طبقاتی فاحش آنها با دیگر اقشار جامعه که کم هم نیستند، می کرد، در این آهنگ هم قطاران خود را مخاطب قرار داده و نصیحت هایی که وی رمز ماندگاری می پنداردشان را به آنها عرضه می کند.

«شمال»، که در طیف عاشقانه های آلبوم قرار دارد، گرچه پیداست که تلاش شده یکی از بهترین ها یا به قولی ماندگارترین ها شود ولی تنها توانسته از کسب رتبه بدترین آهنگ آلبوم فرار کند چرا که آهنگی به نام «یکی در میون» به آلبوم (در CD فقط) اضافه شده که عنوان بدترین را از آن خود کرده است. ضمن آنکه لحن رضا یزدانی اصلاً در این کار موفق و هماهنگ نیست و با مضمون و نوع موسیقی کار اصلاً جور نشده است.

آنچه در این آهنگ جلب توجه می کند و دنباله یی است بر موضوع مورد اشاره پیرو محتوای ترانه در موسیقی راک در اینجا آن است که بازگو کردن تجربه ها و خاطرات خیلی ساده، عمومی، تکراری و همه پسند به درد آنهایی که راک گوش می دهند، نمی خورد. شاید حرف عجیبی باشد. ولی راک موسیقی همه نیست (مجال ورود به این عرصه که احتمالاً مناقشات زیادی هم همراه دارد را امیدوارم در مجال دیگری بتوانم دنبال کنم ) لذا با بازگو کردن چنین خاطره هایی نه تنها آن حس نوستالژیک و لطیف آهنگ های «کارتون»، «مش رمضون» و «دنیای وارونه» در مخاطب ایجاد نمی شود بلکه نوعی دلزدگی از ساختار نامتناسب ترانه و موسیقی هم به وجود می آید. این خاطره ها که احتمالاً برای همه و شاید انسان های عادی تر بیشتر هم اتفاق افتاده، همخوانی مناسبی با نوع موسیقی یی که انتخاب شده ندارد.

▪ بیا تولد بگیریم، پینوکیو آدم شده

«کارتون» از آهنگ های خوب آلبوم است که می شود آن را بعد از آهنگ های «مش رمضون» و «برج» جزء بهترین ها دانست. ترانه یی لطیف و زیبا که برای خیلی ها که امروز به صدای یزدانی و ترانه های یغما گلرویی گوش می کنند یادآور مشتی خاطره های زیباست. آهنگی که انسان را در دنیای ساده و بی تکلف کودکی غرق می کند. دنیایی که هر روز و با شروع برنامه کودک جان تازه یی می گرفت و بزرگ ترین تهدیدی که وجود داشت قطع برق بود. آهنگی که حتی به لحاظ ترانه خوبی که شاکله اصلی آن است می توان تجربه یی جدید نامیدش.

تجربه یی که اتفاقاً به نظرم بسیار هم موفق بوده است. «برج»، آهنگ چهارم آلبوم است با ترانه یی زیبا و موسیقی ملایم. آهنگی که به خاطر مضمون ترانه اش شاید بار اول کمی شعارگونه به نظر برسد ولی بعد از مدتی صداقت و بی پیرایگی الفاظش نمایان می شود. و خصوصاً هنگامی که در کنار آهنگ هایی چون «آوازه خون» و «جردن» قرار می گیرد نشان از ایده یی در ذهن ترانه سرا و خواننده اثر دارد که بسیار محترم و قابل ستایش است؛ ایده یی که گرچه امروزه خریدارش بسیار کم شده ولی همواره رکن اساسی انسانیت بوده و قابل ارزش.

بدون شک بزرگ ترین نقطه قوت این آهنگ ترانه زیبای آن است. زیبایی و لطافتی که از مقایسه جالب برج بلند تهران و درخت به دست آمده؛ برج بلندی که هر روز هزاران نفر شاهد و پیگیر پیشرفت ساخت آن هستند و درختانی که آن قدر وجودشان را داشته و بدیهی فرض کرده ایم که کمتر توجه ما را به خود جلب می کنند. روح خسته، دل آزرده و ماشینی پایتخت نشینان به خوبی در این ترانه مورد اشاره قرار گرفته و در عین حال امید و مقاومت و پایداری است که در آن موج می زند. یغما گلرویی و رضا یزدانی مخاطبان خود را با ساخت این آهنگ غرق در فضایی زیبا می کنند، فضای زیبایی که با «کارتون» شروع شده است و البته زود هم به پایان می رسد.

«مش رمضون» به نظرم بهترین آهنگ این آلبوم و یکی از بهترین های رضا یزدانی است. ترانه، آهنگ، تنظیم، تناسب لحن خواننده با مضمون ترانه و هماهنگی موسیقی با دیگر عناصر آهنگ همه و همه دست به دست هم داده تا اثری خوب را شکل دهند.

نوستالژی زندگی ساده و صمیمی قدیم چیزی است که انگار یغما گلرویی و رضا یزدانی در بیان و ساخت شاعرانه آن تبحر دارند. همان طور که نمونه دیگرش را در آلبوم قبلی خود و ترانه «لاله زار» تجربه کرده بودند. امید و مقاومت موجود در آهنگ قبلی در اینجا رو به نابودی است. حرف از انسان هایی است که در پایتخت گیر کرده اند و نه راه پیش دارند و نه راه پس. انسان هایی که همچون سوالی بی جواب در بلاتکلیفی محض بدون غرور و خودباوری در پی گذران زندگی هستند. «مش رمضون» هم مثل «لاله زار» تجربه موفقی است. انگار که در دنیای ترانه و موسیقی است که می توان هم مدرن بود (سبک موسیقی راک) و هم نگاهی به سنت داشت. گرچه شاید کمی اغراق آمیز به نظر برسد ولی صدا کردن مش رمضون در زمستان ۲۰۰۷ و همراهی این صدا با گیتار الکتریک جسارت خاصی می طلبد.

آنچه در آهنگ های «برج»، «مش رمضون» و «دنیای وارونه» جالب است توام بودن نوستالژی روزهای خوب از دست رفته و نوعی اعتراض به زندگی جدید است که همراهی این دو موجب جذاب تر شدن آهنگ ها شده است.

▪ هر نگاه ساده تو واسه من یه اتفاقه

«زندگی نامه»، آهنگ نسبتاً خوبی است، گرچه که فرم موسیقی آن بسیار با هسته اصلی و وجه غالب کارهای رضا یزدانی متفاوت است. ضمن آنکه ترانه بدی هم ندارد و توانسته در دسته آهنگ های عاشقانه یی قرار گیرد که می تواند نمره قبولی بگیرد (گرچه آهنگ نانوشته بهتر است). از ترجیع بند زیبای آن نیز نباید غافل شد که نقطه قوت آهنگ است. البته شایان ذکر است که باز هم تاکید بر روی ریتم های ساده و غیرگیتاری که احتمالاً به سبب عمومی تر کردن مخاطبان آهنگ برنامه ریزی شده است را باید امتیازی منفی برای این آهنگ محسوب کرد. چرا که افراط در این داستان باعث هرچه بیشتر پاپ شدن آهنگ ها می شود.

«نانوشته»، بهترین عاشقانه آلبوم است. از ریتم بهتری نسبت به آهنگ قبلی برخوردار است و سولوی زیبایی در آن نواخته می شود. مضمون ترانه جدی تر است و لحن صدای رضا یزدانی خیلی خوب با ترانه هماهنگ شده است که از نقاط قوت آهنگ است.

کامران معتمدی