سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

چه شد که عاشورا شد


چه شد که عاشورا شد

به طور مختصر باید گفت پاسخ سؤال مذکور چیزی نیست جز گرفتار شدن جامعه و به ویژه خواص جامعه به همان آفاتی که به گواه تاریخ همواره سلامت و بقای دولت ها و تمدن ها را تهدید کرده و موجب سقوط و زوال آنان بوده است آفاتی مثل مبتلا شدن خواص جامعه به مسائل مادی و دنیاطلبی از جمله دست اندازی به بیت المال, ثروت اندوزی, غفلت از یاد خدا و از وظیفه ای که در قبال دین و مردم بر عهده داشتند

تاریخ سرشار از درس ها و عبرت هاست و این توصیه قرآن کریم است که تاریخ را باید جدی گرفت. عبرت از تاریخ و تجربه پیشینیان، درس و آموزش بزرگ این کتاب الهی است. جای جای تاریخ گواهی می دهد که دولت ها و تمدن ها، تا از درون سیر نزولی آغاز نکرده باشند و مسیر انحطاط در پیش نگرفته باشند و تا ابتذال و غرق شدن در چرب و شیرین دنیا دامنگیر خواص نشده باشد و بالاخره تا ارتباط میان دولت ها و ملت ها گسسته نشده باشد، محال است، دشمنان خارجی هرچقدر هم قوی و مجهز باشند، بتوانند آسیبی به آنها برسانند. مورخان و فیلسوفان تاریخ مثل آرنولد توین بی در این باره تصریح می کنند: «دولت ها و تمدن ها ابتدا از درون منحط می شوند، آنگاه با تلنگر دشمن خارجی فرو می پاشند...» و در بیانی بلند، این علی(ع) است که می فرماید: «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک» خطرناکترین دشمنان را باید در «درون» خودتان جستجو کنید. سخنی که هم درباره فرد و هم درباره اجتماع، معنی دار و هشداردهنده است.

راستی چه شد که «عاشورا» شد؟ چه اتفاقی افتاد که جامعه ای که در راس آن شخصیتی مثل پیامبرخدا(ص) قرار داشت و در فاصله ای حکومت عدالت محور و ظلم ستیز علی بن ابی طالب(ع) بر آن حاکم بود و بعد از گذشت ۵۰سال از وفات پیامبر و ۲۰سال از شهادت امیرمؤمنان(ع)، چهره ای مانند حسین بن علی(ع) در آن جامعه و در میان امت رسول خدا(ص) آنگونه مظلوم و غریبانه به شهادت رسید؟ بر سر این جامعه و آن مردم چه بلایی نازل شده بود که «فرزند پیامبر(ص) با آن عمل و تقوی و شخصیت فاخر و عزت و با آن حلقه درس مدینه و آن همه اصحاب و یاران علاقمند و ارادتمند، آن همه شیعیان در نقاط مختلف دنیای اسلام را با آن وضعیت فجیع محاصره کردند و تشنه نگه داشتند و به شهادت رساندند و نه فقط خودش، بلکه همه مردانش و حتی بچه شش ماهه را قتل عام کردند و بعد هم زن و بچه اینها را مثل اسرای جنگی اسیر کردند و شهر به شهر گرداندند. قضیه چیست؟» چه میکروبی وارد جسم و جان آن جامعه شده بود که حسین(ع)، آن انسان بارز، آن برگزیده خدا و دردانه خلقت، و آن که پیامبر(ص) در وصفش گفته بود «حسین منی و انا من حسین»، برای درمان آن، برای احیاء اسلام و نجات انسانیت لگدمال شده در حکومت یزید، چاره ای و راهی جز انتخاب سلاح «شهادت» و نثار خون خود و عزیزترین عزیزانش نداشت؟ بدون تردید برای پاسخ دادن به این سؤال و تحلیل قیام خونین عاشورا که نه یک «حادثه» بلکه اگر بصیرت و معرفت باشد، به اندازه همه تاریخ بزرگ است و به همان اندازه مملو از درس و عبرت برای آموختن و به کار بستن است، باید اوضاع و شرایطی را که امام در آن شرایط قیام خود را آغاز کرده بشناسیم.

به طور مختصر باید گفت پاسخ سؤال مذکور چیزی نیست جز گرفتار شدن جامعه و به ویژه خواص جامعه به همان آفاتی که به گواه تاریخ همواره سلامت و بقای دولت ها و تمدن ها را تهدید کرده و موجب سقوط و زوال آنان بوده است. آفاتی مثل مبتلا شدن خواص جامعه به مسائل مادی و دنیاطلبی از جمله دست اندازی به بیت المال، ثروت اندوزی، غفلت از یاد خدا و از وظیفه ای که در قبال دین و مردم بر عهده داشتند و فرو رفتن آنان -که به نوعی الگوی جامعه هستند و انحراف آنها موجب انحراف دیگران می شود- به لجنزار حرامخواری و فساد و لذت جویی است. متأسفانه پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) به دلیل عدم توجه برخی از خواص به هشدارها و توصیه های ایشان، کجروی ها و انحرافات رشد کرد و کم کم به آفاتی تبدیل شدند که در نهایت در فاجعه عاشورا به وضوح خود را به رخ کشید. خطرات و آفاتی که همواره جوامع و تمدن ها را تهدید می کنند و در هر عصر و زمانی در شکل ها و شیوه های مختلف ظهور می کنند.

امروز نیز برای آنکه خدای ناکرده، انقلاب ظلم ستیز و ضدسلطه بیگانه مردم ایران به همان آفات دچار نشود، بزرگترین و مهم ترین وظیفه «شناخت خطرهای اصلی» است. خطراتی که اگر شناسایی و با آنها به موقع مقابله نشود راه رشد و تعالی جامعه را می بندد و فساد و تباهی را با بازگشت مجدد استبداد و سلطه اجانب بر کار و بار این ملک و ملت حاکم می کند. خطراتی که رهبری انقلاب طی سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آخرین بار آن در جمع مردم قهرمان یزد، درباره آنها، به همه، و به ویژه به خواص و بالاخص به مسئولان و دولتمردان هشدار می دهند: «امروز مهم ترین خطر سست شدن عزم و اراده و غفلت و گرفتار هدف های کوچک دنیایی شدن است» خطراتی که پیش از آنکه بیرونی باشد و به قوت و تجهیزات دشمن علنی و بی نقاب مربوط شود خاستگاه درونی دارد. خطراتی که اگر همه- به ویژه جریان ها و فعالان سیاسی- آنها را جدی نگیریم و از آفات و پیامدهای آن به تصور اینکه مربوط به گذشته است، غفلت نمائیم، معلوم می شود که پیام عاشورا را دریافت نکرده ایم و درس ها و عبرت های آن را نیاموخته ایم. باید همواره به یاد داشته باشیم که اگر در ماجرای عاشورا و صف بندی میان جبهه حق و باطل در آن زمان، فردی مثل عمربن سعد ابن ابی وقاص در انتخاب میان امام حسین(ع) و یزیدبن معاویه درمانده بود، نه اینکه او در تشخیص میان جبهه حق و باطل تردید داشت، بلکه او برای رسیدن به «ملک ری» راهی را برگزیده بود که لاجرم به حضور در صف یزید منتهی می شد، و امروز نیز نه اینکه تشخیص میان ظالم و مظلوم از میان رژیم مستکبر آمریکا که شیطان مجسم روزگار ماست و ایران انقلابی، سخت باشد، بلکه آنچه برخی از فعالان عرصه سیاست را در این گیر و دار سرگردان کرده است، عشق به دنیا و قدرت زدگی و امتیازخواهی است که بعضاً آنان را به اردوگاه دشمنان مردم و انقلاب نزدیک می کند تا آنجا که به ننگ حمایت دشمنان قسم خورده این ملت مظلوم تن می دهند. در این میان توقع از خواص و نخبگان جبهه حق این است که اگر در میدان سیاست حاضرند، پیشاپیش باید تکلیف خود را با دنیا و آخرت روشن کرده باشند و با بهره گیری از تاریخ و عبرت از «عاشور »آنی از خطرات و آفاتی که امروز مثل همیشه جبهه حق را به ویژه از درون تهدید می کند، غافل نباشند.

سید محمد سعید مدنی