جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مرگ انسان ها


مرگ انسان ها

فعال, خودساخته و صبور, پلیس شجاع و مهربان, چنین است تصویر دختر فیلم رویا به زبان نمادین اساطیر, زن معادل زندگی, گیتی است و البته این زن عضو فعال اف بی آی است

فعال، خودساخته و صبور، پلیس شجاع و مهربان، چنین است تصویر دختر فیلم رویا به زبان نمادین اساطیر، زن معادل زندگی، گیتی است و البته این زن عضو فعال اف‌بی‌آی است!

در زیرساخت و به اصطلاح لایه پنهان «سکوت بره‌ها» با بیانی اساطیری در رویکرد به تاریخ مواجه می‌شویم، با این توضیح و به این طرز که سه شخص، دو مرد و یک زن پلیس، استعاره‌هایی هستند از سه دوره تاریخی.

الف) قاتل زنجیره‌یی:

او استعاره‌یی از دوران دور مادرسالاری است. در آن دوران پیوند همدلانه میان انسان و عناصر طبیعت برقرار بود و به عبارتی انسان هنوز به جدایی خود از طبیعت، خودآگاه نشده بود. قاتل زنجیره‌یی، روان‌نژند است چراکه ذهنیت او متعلق به دورانی سپری شده است که اینک در تمدن و فرهنگی فراصنعتی می‌زید. وی از آن دوران کهن بعضی نشانه‌ها همراه دارد مانند همدلی غیرعادی با سگ خود (از اولین حیوان‌هایی که با جماعت بشری انس گرفت) یا علاقه‌اش به پیله‌های حاوی حشرات عجیب و غریب. قاتل، پوست زن‌های قربانی را مطابق با اندازه «مادر» خود می‌دوزد. به عبارتی می‌کوشد تا زن‌های پیرامونش را مطابق با مادر از دست رفته‌اش درآورد. قاتل همچنین اجساد زن‌های قربانی‌شده را در برکه‌ها می‌اندازد و آب از نمادهای آشنا و مرتبط با زن و اساطیر عهد مادرسالاری است.

ب) دکتر هانیبال: شخصیتی چندوجهی دارد:

۱) دانشمند است و «دانش» که از حدود قرن هفدهم تا مدت‌ها معبد پرشور و اسطوره نوینی بود برای غلبه بشر بر شرور هستی و سروری انسان بر جهان در جهت ایجاد سعادت، از اصول اولیه‌اش منحرف شده و به مثابه ابزاری بسی ترسناک‌تر از ابزار عهد عتیق، در خدمت اربابان جدید جهان قرار گرفت و دو جنگ عظیم جهانی را با فاصله‌یی کم ایجاد کرد. از آن پس علم عنان‌گسیخته در ذهن بشر وجهی اهریمنی یافت «در خیلی از فیلم‌ها با اسطوره پروفسور دیوانه‌یی که قصد هلاک هستی را دارد مواجه می‌شویم یا دکتر جکیل و مستر هاید از داستان‌های ترس از دانش جدید است.»

دکتر هانیبال به موضوع مرگ انسان‌ها (خیلی‌ها انسان را موجود مرگ آگاه می‌دانند، مرگ از معدود موضوعاتی است که پیوسته بر گرد خود انواع باورها را ساخته و پرداخته و به هر حال به طرزی متناقض‌نما، ارعاب‌آور و مجذوب‌کننده است) باری دکتر هانیبال به این مهم‌ترین موضوع و معضل انسانی، بسیار عادی می‌نگرد و متاثر از اسطوره دانشمند- اهریمن، در فیلم به مامور پلیس یا همان دختر قهرمان می‌گوید که خدا- مظهر مهر مطلق- در ابعادی وسیع و علی‌الظاهر حتی بی‌دلیل باعث مرگ انبوه انسان‌ها می‌شود و وی مثال فرو ریختن سقف کلیسایی را هنگام نیایش مومنان می‌آورد. دکتر هانیبال اجساد قربانیان خود را می‌خورد. در جوامع شکارچی قبیله‌یی و ماقبل تاریخ آدمخواری مناسکی شمنی بود و با خوردن قربانی، شجاعت او در جسم و جان شکارگر پیروز جذب می‌شد، بنا به باورهای آن دوران.

۲) دکتر هانیبال در عین حال استعاره‌یی از پدرسالاری مسیحی در قرون وسطی است. علاقه وی به ایتالیا که موطن اصلی در گسترش نظام ارگانیک و سازماندهی‌شده مسیحیت است، از این زاویه می‌تواند قابل توجیه باشد.

۳) همچون پدرسالاران قرون وسطی، دکتر مقتدر است و بی‌عذاب وجدان، دیگران را می‌کشد. در اینجا عذاب وجدان معنای سانتیمانتال می‌یابد. دکتر هانیبال هم مجذوب و هم مجری و در عین حال و همزمان بانی باورها و تصوراتی متفاوت با ادراک مردم عادی است که آنها را عامی و بیهوده می‌داند!

۴) اخلاقیات مسیحی رایج در کلیسای قرون وسطی بر او غالب است. مثلا خود را مجاز می‌داند تا سر یک همجنس‌باز را ببرد. آن سر بریده را در ماشینی پوسیده و فرسوده که نشانگر فرسودگی یا حداقل بی‌تحرکی ماشینیزم در حیطه و ساحت باورهای اوست، قرار می‌دهد. در آیین کاتولیک، گناهکار نزد کشیش اعتراف می‌کند و به این طرز مورد بخشش واقع می‌شود. در جهان جدید خاصه در جهان غرب، روانکاو گاهی اوقات نقش نزدیک به کشیش اقرار نیوش را دارد و به آن که عذاب می‌کشد، آرامش اعطا می‌کند و دکتر هانیبال روانکاو است. هم او و هم قاتل زنجیره‌یی نشانه‌هایی از دوران‌های منسوخ اجتماعی هستند. با این همه دکتر هانیبال متعلق به دوران پدرسالاری است و به همین جهت بر نحوه اندیشه و کنش و منش قاتل زنجیره‌یی که نشانگر دوران مادرسالاری است، آگاهی و احاطه دارد.

هگل بر این باور بود که هوشیاری تاریخ، فرد را عامل اجرا و ایجاد ایده مطلق می‌سازد. او دولت پروس را تجسم ایده مطلق می‌دانست. بنا به نظریه‌یی جدید جهان به سمت دهکده جهانی شدن- کم و بیش ناظر به ایده مطلق هگلی- و پایان تاریخ پیش می‌رود. سازندگان هوشیار «سکوت بره‌ها» با منظور داشتن نظریات مذکور به جای دولت پروس، ساختار حاکمیت بر امریکا را جایگزین کرده‌اند و البته دهکده جهانی حامی و نگهبان هم می‌خواهد. نکات هوشمندانه فیلم از این قرار هستند:

۱) قهرمان فیلم دختری از طبقه متوسط و خودساخته و پلیس است. «مردهای پلیس در فیلم اغلب یا منفعل یا مبتذل هستند.»

۲) او احیاگر محتوای مادرسالاری در شکل و قالب تازه‌یی است. (در تمام اساطیر مادرسالاری همچون دوره‌یی طلایی و حتی آرمانی جلوه دارد) تمدن و فرهنگی که قهرمان زن در این فیلم، نشانگرش است، شکل جدید مادرسالاری است (یا تغییر در عرض یک ذات اسطوره‌یی). این دختر پلیس است و نسبت به همه مشفق. در ارتباط با مقام مافوق، وی نقش پرشفقت از یک محبوب و مادر را دارد، در هنگام و جایی که همه اشتباه می‌کنند اوست که نجات‌دهنده دختری اشرافی و سگ در چاه فرومانده می‌شود.

«وابستگی به طبقه متوسط، همدلی و همذات‌پنداری بیشتر مردم را که وابسته به همین طبقه‌اند، باعث می‌شود و همچنین (چاه) در بیشتر اساطیر رمز مرگ یا ارتباط با جهان مردگان یعنی جهانی در زیر زمین است.»‌ به عبارتی این دختری از طبقه متوسط است که هم یک حیوان و هم یک اشراف‌زاده وابسته به حکومت را از مرگ می‌رهاند و بر دوران‌های واپس‌مانده مسلط می‌شود. دختر قهرمان در «سکوت بره‌ها» گرچه شکست‌ناپذیر می‌نماید اما یک نکته زیرکانه فیلم در صحنه آخر است. دکتر هانیبال فراری از جامعه‌یی در ناکجاآباد و البته دور از امریکا در جایی که پر از رنگین‌پوست‌هاست، از طریق تلفن اعلام موجودیت می‌کند.

می‌شود چنین دریافتی داشت که فیلم سکوت بره‌ها در ابلاغ این باور می‌کوشد که تمدن‌های فراصنعتی از سوی جوامع ماقبل آن و اشخاصی نظیر هانیبال در معرض خطری خوفناک قرار دارند. آخرین تصویر، دکتر هانیبال را نشان می‌دهد که در میان جماعت رنگین‌پوست نهان می‌شود و هانیبال نام سرکرده قومی وحشی بود که تمدن و فرهنگ اروپا را تا مرز نابودی مطلق کشانده بود!

محمدعلی علومی