جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آسیب شناسی اجتماعی احزاب در ایران


آسیب شناسی اجتماعی احزاب در ایران

نگاهی بر تاریخچه احزاب سیاسی در ایران که از سالهای مشروطه با تشکیل حزب اجتماعیون عامیون به رهبری حیدر عمو اوغلی اشکال سازمان یافته ای بخود گرفت, تا به امروز بیانگراین مهم است که تشکیل احزاب در کشور دارای موانع ساختاری, تاریخی, فرهنگی و قانونی جدی است

نگاهی بر تاریخچه احزاب سیاسی در ایران که از سالهای مشروطه با تشکیل حزب اجتماعیون عامیون به رهبری حیدر عمو اوغلی اشکال سازمان یافته ای بخود گرفت، تا به امروز بیانگراین مهم است که تشکیل احزاب در کشور دارای موانع ساختاری، تاریخی، فرهنگی و قانونی جدی است.

فراز و فرود ساخت یابی و ساخت شکنی احزاب، سازمانها و گروه های سیاسی درایران خواه در دوره مشروطه، خواه دوره پهلوی ها و خواه در عصر جمهوری اسلامی، همگی نشانگر ضرورت آسیب شناسی شکل گیری احزاب سیاسی در ایران می باشد. دراین راستا مطالعات نسبتا متنوع و گاه جسته گریخته ای صورت گرفته است که چندان نیز وافی مقصود دلیل یابی و مسئله شناسی عدم شکل گیری و نهادینه شدن تحزب یا پلورالیزم سیاسی نبوده است. بدین معنا که هنوز پرسش های بسیاری بدون پاسخ دقیق باقی است: چرا با همه قدمت ۱۰۰ ساله احزاب سیاسی سوسیالیست، آزادیخواه، ملی گرا، و حتی دینی، هنوز در ساختار حزبی با مشکلات عدیده سازمانی، و کنشی روبرو هستیم؟ مهمترین مسائل آسیب شناختی تحزب و سازمانگرایی سیاسی درایران برای ایجاد و ساماندهی مشارکت سیاسی در جامعه ایران امروز چیست؟

● طرح مسئله

بیش از یکصد سال از تاسیس اولین حزب بمعنای امروزین آن درایران می گذرد و سلسله احزاب متعددی درطول این سده اخیر تشکیل، رشد و افول کرده است. دراین رهگذر برخی از احزاب به نقش های تاریخی خواسته یا ناخواسته ای نیز پرداخته اند که سیر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. بااینحال، ساختار و شاکله دستگاه حزبی درایران هنوز مبتلابه مسائل و مصائب چندی است: از نظر درونی، تمرکزگرا، ناپایدار، آسیب پذیر و رابطه مدار است وکمتر به ضوابط حزبی و انضباط سازمانی اقتدا کرده است. از نظر بیرونی نیز متصل به طبقه اجتماعی خاصی نبوده و با گرایش نخبه گرایانه یا توده گرا فقط توانسته است در برهه هایی به نقش آفرینی بپردازد. همچنین ساختار غیردمکراتیک قدرت و نهاد سیاست درایران در طول عصر مشروطه، دوران پهلوی ها و جمهوری اسلامی زمینه شکوفایی و رشد و فراگیر سازی سازمان و سازوکار نهاد حزبی بعنوان ابزار دمکراتیزه کردن و مدنی شدن حقوق سیاسی وشهروندی را تضعیف کرده است.

از اینرو مسئله محوری دراین مقاله تمرکز بر این موضوع است که پس از گذشت یکصد سال و وقوع چندین شبه جنبش و انقلاب در ایران و طلوع و افول احزاب خرد و کلان بسیار هنوز حزب بمعنای مدرن، با سازوکارهای دمکراتیک، پایدار و موثر در جامعه ایران وجود ندارد. پرسش های اساسی مقاله حاضر نیز بر محورهای زیر است:

▪ آیا ساختار سیاسی- اجتماعی جامعه ایران مانع از تشکیل و نهادینه شدن آن شده است؟

▪ آیا فرهنگ عمومی و سیاسی- اجتماعی نخبگان و لایه هایی از طبقه متوسط جامعه ایران مانع از شکل گیری نهاد موثر حزبی در جامعه ایران شده است؟

▪ آیا تاخر فرهنگی و تاریخی تشکیل احزاب درایران و یا زود هنگام بودن تشکیل آنها در فرایند مدرنیزم درایران سبب ساز چنین فرازو فرود های فروکاهنده ای شده است؟

بررسی برخی شواهد و تحلیل مشخصه های مرتبط با پرسش های مذکور دراین نوشتار در محدوده زمانی عصر حاضر و بطور خاص در دهه اخیر می تواند زمینه ساز آسیب شناسی مسائل حزبی در ایران امروز باشد.

● اهمیت و ضرورت مسئله

بی تردید اطلاق مسئله به روند تحولات حزبی درایران و مسئله وار دیدن این پدیده سیاسی و اجتماعی نیازمند دلایل توجیهی و طرح اهمیت موضوع است که برخی از اهم این دلایل عبارتند از:

▪ از نظر توسعه ای، فرایند دمکراتیزه شدن و افزایش مشارکت های مردمی در تصمیم سازی های سیاسی و اقتصادی و بطور کلی مدیریت جامعه برای بهتر زیستن و رفاه عمومی نیازمند ساخت یابی احزاب و سازمان های سیاسی پایدار و فراگیری است که بتواند آحاد مردم را در درون خود شکل داده و از توده گرایی فاصله گیرد. ازاینرو باتوجه به اینکه هنوز چنین فضایی برای رشد و توسعه نهادهای مدنی ازقبیل احزاب فراهم نشده است بررسی پیرامون دلایل و تبعات آن به عنوان یک مسئله می تواند زمینه ساز توسعه سیاسی شود.

▪ از نظر ساختی و کارکردی نیز هدف از تشکیل احزاب، سازماندهی رابطه میان دولت و مردم برای مدیریت بهتر و مشارکتی جامعه مدنی است و دراین راستا سازوکارهای دمکراتیکی برای توسعه دمکراسی در جامعه ضروری است. از این منظر نیز ساختار وکارکرد احزاب سیاسی با همه تجربه نسبتا طولانی و فرازو فرود های بسیار هنوز فاقد خدمات رسانی مطلوب است. ازاینرو بعنوان یک مسئله، قابل توجه و بررسی است.

● پرسش های اصلی

برای ارزیابی و سنجش و تحدید دامنه بحث می بایست برخی پرسش های زیر را درمقام پاسخگویی برآمد:

▪ آیا ساختار سیاسی- اجتماعی جامعه ایران مانع از تشکیل و نهادینه شدن آن شده است؟

▪ آیا فرهنگ عمومی و سیاسی- اجتماعی نخبگان و لایه هایی از طبقه متوسط جامعه ایران مانع از شکل گیری نهاد موثر حزبی در جامعه ایران شده است؟

▪ آیا تاخر فرهنگی و تاریخی تشکیل احزاب درایران و یا زود هنگام بودن تشکیل آنها در فرایند مدرنیزم درایران سبب ساز چنین فرازو فرود های فروکاهنده ای شده است؟

● چارچوب تحلیلی

دربررسی دلایل ناکامی توسعه سیاسی و نهادینه شدن احزاب درایران بررسی های زیادی صورت گرفته است که بخش بزرگی از آنها بصورت مقالات و سخنرانی ها عمدتا درپی بازکاوی آسیب شناختی آن بوده است. «ادموند برک» فیلسوف انگلیسی قرن ۱۸، حزب سیاسی را «هیئتی از مردم که به خاطر پیشینه و منافع ملی با کوشش مشترک، براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شده‌اند» تعریف می‌کند. «شومپیتر» نخستین و مهم‌ترین هدف هر حزب سیاسی را تسلط بر دیگران (افراد یا حزب) جهت نیل به قدرت و ماندن در آن می‌داند. «جوزف لا‌پالومبار» و «مایرون وینر» چهار شرط اساسی برای حزب برمی‌شمرند:

۱) وجود تشکیلا‌ت پایدار مرکزی

۲) وجود شعبه‌هایی که مرکز پیوند و ارتباط داشته باشند

۳) پشتیبانی مردم

۴) کوشش برای دستیابی به قدرت سیاسی. ( میربد، ۱۳۸۳)

دربحث ازاحزاب سیاسی اساسا تقارن و همبستگی جدی، ارگانیک، دیالکتیکی و تاریخی بسیاری میان پلورالیزم، دمکراسی، لیبرالیزم فلسفی، روشنگری دینی و فرهنگی ازیکسو و انقلابهای بورژوایی وصنعتی، کارگری و شکل گیری طبقات نوین مبتنی بر شیوه تولید سرمایه داری وجود دارد. مروری بر تاریخ تحولات سیاسی در اروپا نشانگر تموج سهمگین آرا و اندیشه و منافع قدرتهای گروهی و سازمانی بسیاری بوده است که تدریجا سامان امروز را یافته است و عضویت در این سازمان های سیاسی بصورت نهاد های مدنی از زمره حقوق مسلم شهروند مدرن اروپایی وامریکایی محسوب می شود.

از ابتدای تحولات سیاسی ایران در طول سالهای پس از مشروطیت تا امروز سازمانها و احزاب سیاسی بسیاری شکل یافته و پس از طی دورانی از فعالیت و اقدامات سیاسی و اثرگذاری بر تحولات محیطی، یا سامانشان ناسامان گردیده یا در سامانی نوین و در حال گذار به حیات خود ادامه می دهند. این تاثیرات نیز محصول طبیعی تعامل و ارتباطات متقابل این سازمان ها و نهاد قدرت در جامعه ایران است. به بیان دیگر وجود سازمان های سیاسی رویارو و معطوف به دستیابی بر قدرت در قالب اپوزیسیون سامان یافته، پایدار و مؤثر دارای همبستگی و ارتباط دو سویه ای با ساختار و کارکردهای نهاد دمکراسی در هر جامعه ای است. این دو وجه عبارتند از:

▪ از یکسو فقدان نهاد و نمادهای دمکراسی می تواند زمینه ساز عدم پایایی اپوزیسیون سازمان یافته و مؤثر گردد. در چنین وضعیتی سازمانها و احزاب سیاسی بصورت محافل سیاسی غیر رسمی یا زیرزمینی فعالیت خود را آغاز می کنند و تشکیلات غیر رسمی خود را نیز در شرایط مخفی و خفقان سامان می دهند.

بدیهی است که در این شرایط امکان تمرین اندیشه و عمل دمکراتیک برای ساختار و سازوکارهای درونی این گونه سازمانهای سیاسی نیز مهیا نبوده و آفت های خاص خود را بدنبال دارد. همچنین در فضای اختناق و سرکوب آموزش عملی و نظری نیز دارای محدودیت هایی است که می تواند منجر به یکسویه نگری و عمل گرایی بدنه و تشدید فضای نخبه گرایی در درون این سازمان ها گردد. سانترالیزم و ظهور نمادهای غیردمکراتیک در این موقعیت نیز از دیگر برآیندهای ناگزیری است که می تواند ماندگاری و پویایی این سازمانها را در معرض خطر قرار دهد. بی تردید در افق گسترده، ارتباط این سازمانها با هواداران خود نیز می تواند دستخوش نوعی روابط رمه- شبانی گردد که دارای آثار منفی و ناپایداری است که در شرایط آزاد و شکست فضای اختناق خود را نمایان می سازد. نمونه این پیامد آسیب شناختی را می توان در شرایط انقلابی سال ۵۷ نیز مشاهده کرد.

▪ از سوی دیگر از منظر اثر گذاری اپوزیسیون بر فرایند دمکراسی می توان این پیامدهای آسیب ساز را دنبال کرد. بدیهی است رشد غیرطبیعی سازمانها و احزاب در شرایط اختناق چنان فضایی را فراهم می آورد که برای شکل گیری نهادهای دمکراسی و نهادینه شدن آن مخاطره انگیز است. ضعف تحمل اندیشه دیگران و میل به تک صدایی و یکتانگری را می توان در درون همین سازمانها نیز ردیابی کرد. بسیاری از این سازمانها که روزگاری تمام هم و تلاش خودرا معطوف شکستن فضای اختناق و خودکامگی می کردند در اولین فرصت گشایش فضای سیاسی با سهم خواهی های مفرط و تاکتیک های غلط نه تنها نیروی سیاسی و مردمان هوادار خود را قربانی سیاست های غلط خود می کنند، بلکه در میان مدت زمینه بازتولید فضای سرکوب و بازسازی اختناق دیرپا را فراهم ساخته و تمام بافته ها را پنبه می کنند. نزاع های سیاسی و نظامی سازمانها در ابتدای سالهای انقلاب را می توان نمونه هایی از توالی چنین فضای آسیب زایی بر شمرد. ( طایفی، ۱۳۸۴)

▪ دراین زمینه تاجیک برای طرح مسئله از چند سوال بنیادین آغاز می کند:

ـ "... آیا جامعه ایرانی ، اساسا"، استعداد بر تابیدن «رقابت سیاسی سالم و قاعده مند» را دارا است؟

ـ آیا فرهنگ سیاسی ما، حامل دقایق و هنجارهای مترتب بر بازی و رقابت مسالمت آمیز حزبی است؟

ـ آیا ادغام «سیاست» و «ایدئولوژی» در این مرز و بوم نوعی انسداد، تصلب و عصبیت را جایگزین «عقلانیت»در پهنه کنش و واکنش های سیاسی نکرده است؟

ـ آیا فرهنگ عمومی قانون گریز، استبدادگرا، فردگرا،کلام محور (دو انگار)، خودی و دگرساز، قداست پرور، «فصل»گرا و «وصل» ستیز ما ایرانیان، ترجمه عینی و عملی خودرا در قالب رقابت های سیاسی«جدایی طلب»، «قهرآمیز» و «فراق مسلک» نیافته است؟

ـ چرا به رغم گذشت یک سده از تجربه فعالیت سیاسی، بازیگران سیاسی ایرانی، کماکان، متصف به صفاتی همچون «آستانه پایین تحمل و جذب»، «آستانه بالای دگر سازی و طرد»، « استعداد پایین پیوست جمعی» ، «استعداد بالای گسست فردی»، «بی آستانگی قانونی» و... هستند؟

ـ آیا اساسا"روحیه ایرانی و فرهنگ سیاسی ایرانی، رفتار و اندر کنش های تشکیلاتی و حزبی(کنش های جدی سیاسی) را بر می تابند؟) .."تاجیک، ۱۳۸۴)

«موریس دوورژه» جامعه‌شناس فرانسوی علا‌وه بر منشا پارلمانی برای احزاب که توضیح دادیم، منشا «برونی» نیز برای احزاب ذکر می‌کند. براین اساس احزاب از سوی انجمن‌های روشنفکری، گروه‌های اجتماعی، فرقه‌های مذهبی، دولت‌ها، اشخاص متنفذ، اتحادیه‌های کارگری و دهقانی و ... پایه‌گذاری شدند. چنانکه منشا حزب کارگر انگلیس به سال ۱۸۹۹ و سندیکاهای کارگری آن زمان برگشته و گروه‌های مذهبی نیز از اواخر قرن ۱۹ احزاب در اروپا را سروسامان دادند که از جمله در هلند احزابی چون «حزب ضد انقلا‌بیون» و «حزب مسیحی تاریخی» شکل گرفتند و سرانجام به احزاب دموکرات مسیحی کنونی منجر شدند.

... "شکل دوم تشکیل احزاب را سوسیالیست‌ها پی‌ریزی کردند چنانکه درست برعکس احزاب قبلی، این بار با تکیه بر مردم و توده‌ها و نه نخبگان متنفذ، تصمیم به تامین هزینه‌های انتخاباتی خویش گرفتند و در حقیقت هزینه‌های حزب، از حق عضویت تک‌تک افراد عضو حزب تامین می‌شد.این احزاب دارای کادر ثابت و اداری و تشکل از سازمان‌های پیچیده و منسجم و تشکیلا‌ت مشخص و با برنامه بودند و از آنجا که براساس مرام و مسلک ویژه و مکتبی خاص شکل گرفته بودند در حقیقت رویکرد و رویه ایدئولوژیک یا مکتبی داشتند" (میربد، ۱۳۸۵( " درغرب احزاب سیاسی متکی به طبقات اجتماعی هستند. احزاب اشرافی محافظه کار بر طبقه ثروتمندان زمیندار و فئودال تکیه دارند و احراب لیبرال به طبقه بورژوازی صنعتی و تجاری که ثروتمندان جدید جامعه را دربر می گیرد و روشنفکران به این حزب گرایش دارند. همچنین احزاب سوسیالیست و کارگری، پدیده های قرن بیستم هستند که با رشد طبقه کارگر پدید آمدند، رنگ دیگری به رقابت های حزبی دادند و تضاد طبقاتی را شدت بخشیدند" (سعیدی، ۱۳۷۷)

". لیبرالیسم با ادعای سپردن حق ویژه به پادشاه یا مقامات مذهبی مخالف است. در دنیای مدرن شایسته‌سالاری جای این امتیازها را می‌گیرد. ضمن رعایت آزادی فردی، دولت مؤظف می‌شود که حداقل‌های زندگی را برای شهروندان نیازمند فراهم‌ کند. برخلاف حقوق طبیعی و حقوق بشر که خودبه‌خود باید وجود داشته باشند و هیچ نهاد و قدرتی حق ضایع‌کردن آن‌ها را ندارد، حقوق مدنی، حقوقی است که توسط دولت تضمین می‌شود.

به‌تعبیر جان لاک، حقوق مدنی افراد باید به حقوق طبیعی آن‌ها، مانند حق زیستن، آزادی و مالکیت اضافه شود. این پدیده‌های مدرن در ایران شکل نگرفتند. چرا؟

همان‌گونه که رقابت در عرصه‌ی اقتصاد اجتناب‌ناپذیر و بخش جدا ناپذیر از سرمایه‌داری است، رقابت در عرصه‌ی کسب قدرت سیاسی نیز ضرورت این سیستم است و ابزار اجرای آن، احزاب سیاسی آزاد است. این ابزار زمانی معنا پیدا کرد که انحصار قدرت پادشاه و کلیسا و موانع رشد سرمایه‌داری کلاسیک، توسط طبقه‌ی نوپای بورژوازی صنعتی خواستار سهیم‌شدن در قدرت سیاسی، برداشته شد. نه پادشاهان و نه کلیسای کاتولیک به‌سادگی تسلیم این اراده نشدند. انقلاب کبیر فرانسه این دو قدرت مخالف آزادی انسان را ساقط‌کرد (انقلاب مشروطیت و انقلاب ۱۳۵۷، این کار را نکرد.) ابزار مشارکت دموکراتیک بورژوازی در قدرت سیاسی، اتحادیه و حزب او بود. به همان درجه که رشد اقتصادی به آزادی داد و ستد نیاز داشت، در چارچوب سیاست نیز آزادی فردی ضروری بود.. . احزاب به‌عنوان اهرم کسب قدرت بورژوازی، در اواخر سده‌ی ۱۸ و ۱۹ در آمریکا و اروپا و در اواخر سده‌ی ۱۹ در ژاپن به‌وجود آمدند و به بخشی از ساختار اجتماعی و فرهنگی این جوامع بدل شدند...همه این ویژگی‌ها، از جمله رشد سرمایه‌داری صنعتی در ایران غایب بوده‌اند... برای خلاصی از قدرت انحصاری دولت، تقسیم قدرت در حوزه‌ی اقتصادی یک ضرورت است.

همان‌گونه که کشورهای سوسیالیستی به‌دنبال انحصار منابع اقتصادی (اقتصاد دولتی)، قدرت سیاسی را نیز در انحصارخود داشتند، حزب نیز انحصاری و به ابزار سلطه‌ی گروه حاکم بدل می‌گردید که به‌طور رسمی و علنی حزب برابر با دولت، و دولت برابر با حزب بود. نمونه‌ی کشورهای سوسیالیستی نشان داده است که رابطه‌ی حزب و اقتصاد و سیاست یک رابطه‌ی مستقیم است؛ یعنی زمانی‌که اقتصاد در انحصار دولت در آمد، در پی آن سیاست و حزب نیز انحصاری می‌شود. یا برعکس زمانی که سیاست انحصاری شد، حزب و اقتصاد نیز انحصاری و دولتی می‌شود. در چنین شرایطی دموکراسی، حقوق بشر و حقوق برابر شهروندی نیز از بین می‌رود و حتی امنیت زندگی مردم در خطر قرار می‌گیرد. بنابراین، گسترش فلسفه، سیاست و اقتصاد لیبرالی، ضرورت ساختار اجتماعی پیدایش حزب، ساختار فرهنگی رقابت و همکاری میان مردم و تسامح دولتی، رمز ماندگاری احزاب است، و از سوی دیگر، مانع اصلی تشکیل و ماندگاری احزاب، نظام‌های خودکامه‌اند."(علمداری، ۱۳۸۵)

به تعبیر ملک‌الشعرای بهار در کتاب احزاب سیاسی، احزاب در ایران از زمانی که توسط بنیان‌گذاران خود پایه‌ریزی می‌شوند تنها تا زمان مرگ آنها دوام داشتند و بعد از مرگ آنها دیگر حزبی هم وجود نداشته است (چه محلی و چه ملی‌). در واقع طول عمر احزاب بسته به طول عمر مؤسسین آنها بوده است‌… " مشکل بعد مسئله حزب‌های شخصی است‌. حالا یک فرد یا پولدار بوده یا معروف بوده‌، یا کاریزما به هرحال حزب حول محور او تشکیل شده بوده و طبعاً به خاطر وابستگی شدید، کافی بود آن فرد از قدرت خارج شود، بمیرد یا مریض شود آنوقت بود که قلب حزب هم از تپش می‌ایستاد" (مدیرشانه چی، ۱۳۸۳)

"در کشورهای پسااستعماری فرض می شود، هر کس که مخالف یا منتقد دولت است روشنفکر یا اپوزیسیون است. اما در این گونه کشورها لزوما، منتقد دولت روشنفکر یا اپوزیسیون نیست بلکه رقبای سیاسی درحول و حوش دستگاه دولت معطوف به قدرت به شمار می آیند و نباید با مفاهیمی چون روشنفکر که از تبارشناسی خاصی برخوردار است یکسان گرفته شود. مذهب و قوم (و گاه نژاد) دو عنصری است که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم، گروه های استراتژیک در کشور های پسااستعماری از آنان برای تشکیل حزب استفاده می کنند. به محض آنکه قدرت را به دست گرفتند به سیستم تک حزبی تبدیل می شوند. در ایران نیز به حزب جمهوری اسلامی بعد از انقلاب و رستاخیز در قبل از انقلاب بر می خوریم .(ثروتی، مژگان، ۱۳۸۵)

مسئله بعد نبودن طبقه‌های اجتماعی است‌. شاهدیم که در کشورهایی که احزاب توانسته‌اند نقشی در خور توجه ایفا کنند، طبقه وجود داشته و دارد. آنهم طبقات آشکار و در حقیقت هر کدام از این احزاب نماینده یکی از همین طبقات هستند. اما در ایران هیچوقت طبقه متمایزی نداشتیم‌. " ...ما الان حدود صد و خورده‌ای حزب داریم‌، اسم کدامشان اسم یک قشر است‌؟

به اروپا نگاه کنید. احزاب کارگر، حزب کشاورز،... ولی به ایران توجه کنید، کدامشان اینطور است تازه اگر خیلی ریزنگر باشیم با اسم‌های کلی روبرو می‌شویم‌. حزب توده‌، حزب رنجبران و حزب رنجکشان‌ و ...( مدیرشانه چی، ۱۳۸۳). " احزاب ایران به علت وضع خاص طبقات اجتماعی درایران، با احزاب اروپایی فرق داشتند. یعنی احزاب سیاسی کمتر به طبقات اجتماعی جامعه وابسته بودند و اساس رقابت حزبی انها ایدئولوژیک بود. (سعیدی، ۱۳۷۷).

" مشکلات ناشی از نبود آموزش کافی، نخبه‌گرایی، فرقه‌گرایی و پیرسالاری در احزاب ایرانی باعث شده که آن‌ها انباشت توده‌ای نداشته باشند و در نتیجه، هوادارنی ندارند که به‌تدریج تبدیل به عضو شده و دوام حزب را تأمین‌کنند... احزاب را می‌توان به دو دسته تقسیم‌کرد؛ احزاب نخبه‌گرا و احزاب توده‌گرا. دسته‌ی نخست، در حالت عادی از تعدادی از افراد حرفه‌ای تشکیل شده‌اند که در زمان انتخابات، رشد بادکنکی پیدا می‌کنند. این در حالی است که انتخابات فقط یکی از کارکرد‌های احزاب توده‌گراست. مقصود من از توده‌گرایی احزاب، فعالیت و نفوذ آن‌ها در میان تمام اقشار و لایه‌های جامعه است. چنین احزابی ده‌ها کار‌کرد دیگر نیز دارند؛ نظیر فعالیت‌های سندیکایی، صنفی، اتحادیه‌ای، فعالیت در جنبش‌های اجتماعی و سازماندهی توده‌ها برای میتینگ‌ها، تظاهرات‌ و حتی انقلاب‌های مخملی و سرخ." (حجاریان، ۱۳۸۵). در ارتباط با تشکیل و ماندگاری حزب، سه عامل دخیل‌اند:

"۱)‌نوع حاکمیت وقت ۲) ‌ساختار فرهنگی جامعه ۳) ‌ساختار اجتماعی جامعه. این عوامل در عین‌حال با هم مرتبط هستند. اولین عامل یا مانع برای حضور پایدار احزاب، قدرت سیاسی خودکامه است. حکومت‌های دموکراتیک زمینه‌ساز پیدایش احزاب سیاسی، و وجود احزاب واقعی موجب پیدایش حکومت دموکراتیک‌اند. حکومت‌های دموکراتیک، ساخته‌ی احزاب آزادند؛ و حکومت‌های خودکامه سازنده‌ی احزاب دولتی. اما باید دید که چه‌گونه دولت دموکراتیک و یا قدرت خودکامه به‌وجود می‌آید. پیدایش این دو نوع قدرت متفاوت به عوامل تاریخی، شامل ساختار فرهنگی و ساختار اجتماعی جامعه بستگی دارد" (علمداری، ۱۳۸۵)

نویسنده: علی طایفی

منابع:

- تاجیک، علی،۱۳۸۳، موانع تحزب در ایران سخنرانی در سیزدهمین همایش فصلی خانه احزاب

http://www.ir-ph.org/ArticlesArchive.aspx

- ثروتی، مژگان، آسیب شناسی گذار به دولت دموکراتیک توسعه گرا (۶) ،

http://sociology.mihanblog.com/More-۱۷۷.ASPX

- ثروتی، مژگان، آسیب شناسی گذار به دولت دموکراتیک توسعه گرا (۲)،

http://sociology.mihanblog.com/More-۱۴۰.ASPX

-ثروتی، مژگان، آسیب شناسی گذار به دولت دموکراتیک توسعه گرا (۴)،

http://sociology.mihanblog.com/More-۱۵۵.ASPX

-حجاریان، سعید، ۱۳۸۵، احزاب ایرانی ؛توده‌گرا، نخبه‌گرا، موج سوار ، گفت‌وگو با نامه،

http://www.nashrieh-nameh.com/article.php?articleID=۸۳۹

-سعیدی، گلناز، ۱۳۷۷، شکل گیری احزاب سیاسی درایران، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شکاره ۱۹۳-۴ صص. ۹۸ تا ۱۱۱

http://www.ir-ph.org/library/BookOnline/pbooks/۹۸.pdf

-شاه اویسی، حسین، ۱۳۸۵، موانع شکل‌گیری و رشد احزاب در ایران، نامه،

http://www.nashrieh-nameh.com/article.php?articleID=۸۴۴

-طایفی، علی؛ نیم نگاهی برآسیب شناسی اپوزیسیون خارج از کشور،

http://sociology.mihanblog.com/More-۱۱۷.ASPX

-علمداری، کاظم ، ۱۳۸۵، معمای ناپایداری احزاب، ، نامه،

http://www.nashrieh-nameh.com/article.php?articleID=۸۳۶

- قانون فعالیت احزاب ، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی ، آئین نامه های اجرایی مربوطه ( مصوب ۷/۶/۱۳۶۰) روزنامه رسمی شماره ۱۰۶۷۶ / تاریخ ۳۰/۷/۱۳۶۰ و شماره ۵۷۰۸۲ / تاریخ ۱۶/۷/۱۳۶۰ :::

- مدیر شانه‌چی، محسن، ۱۳۸۳، موانع سیاسی تحزب در ایران ،

http://www.nasle-pooya.com/modules.php?name=Tutorials&op=viewtut&id=۳۵

-میربد ،مهدی ، ۱۳۸۳،حزب از کجا می‌آید؟

http://www.ir-ph.org/ArticlesArchive.aspx

-یزدی، ابراهیم ، ۱۳۸۵،آسیب‌شناسی تحزب در ایران نامه،

http://www.nashrieh-nameh.com/article.php?articleID=۸۳۵


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.