جمعه, ۱۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 31 May, 2024
مجله ویستا

كمبودها و نقش مضاعف مادر


زن وقتی با هزاران امید و آرزو ازدواج می كند, در حقیقت پایه های زندگی خود را در وجود همسری مستحكم و پابرجا می بیند و به امید او زندگی می كند, زحمت می كشد, با كار در خارج ازخانه شالوده زندگی خود را پابرجا می سازد و فرزندانی به دنیا می آورد و به تربیت آنها می پردازد

زن وقتی با هزاران امید و آرزو ازدواج می كند، در حقیقت پایه های زندگی خود را در وجود همسری مستحكم و پابرجا می بیند و به امید او زندگی می كند، زحمت می كشد، با كار در خارج ازخانه شالوده زندگی خود را پابرجا می سازد و فرزندانی به دنیا می آورد و به تربیت آنها می پردازد. اما این كارها تا زمانی ادامه می یابد كه زندگی جریان عادی خود را داشته باشد. وقتی كانون زندگی زناشویی به دلایل مختلف (مرگ همسر، طلاق و ...) از هم می پاشد، زنان با انبوه مشكلات و مسائل مختلفی روبرو می شوند و مجبورند یك تنه در مقابل كوه عظیم مشكلاتی كه فراروی آنها قرار دارد بایستند، امروزه به اینگونه خانواده ها بی سرپرست اطلاق نمی گردد و در حقیقت این زن است كه خود سرپرستی خانواده خویش را بر عهده می گیرد.

جدای از دشواری های معمولی زندگی، زنان سرپرست خانوار باید به نكته مهمتری اشاره كنیم و آن این كه هنوز هم رسوبات فكری ارباب سالارانه ای در چارچوب ذهنی تك تك ما ایرانیان وجود دارد و لذا زن سرپرست خانوار را فردی می دانیم كه با وجود نداشتن آمادگی های لازم در موقعیت ارباب سالارانه ای قرار یافته است.

آسیب پذیری این گونه خانواده ها از آنجا نشأت می گیرد كه نه نظم قانونی و نه نظام اجتماعی هیچ یك آنان را به رسمیت نمی شناسد و بینش پدرسالاری مرسوم، مرد را نان آور و رئیس خانواده و زن را از لحاظ مالی و اعتباری وابسته به او قلمداد می كند.

اكثر زنان سرپرست خانواده در بازار كار ثانویه با دستمزد و امنیت پایین اشتغال دارند، شرایط كار نامساعد، ساعات كار طولانی و تنوع كار برای اكثر آنان شاق است و از طرف دیگر میزان دسترسی زنان سرپرست خانوار به فرصت های تحصیلی و شغلی بسیار كم و اندك می باشد، در بین گروه زنان سرپرست خانوار زنان بیوه و مطلقه دو گروه برجسته را تشكیل می دهند كه در میان این دو گروه زنان مطلقه نسبت به زنان بیوه در شرایط نامساعدتری به سر می برند زیرا زنان بیوه ممكن است در بدترین حالت ترحم محیط خویش را دریافت كنند و ازحمایت های خانواده، دوستان و آشنایان برخوردار شوند ولیكن مصائب طلاق برای زنان مطلقه مضاعف است و به محدودیت های قبلی آنان می افزاید. تعداد این افراد به كل جمعیت در حدود چند در هزار است كه اقلیت محدودی به شمار می آید.

وضعیت زن در جامعه ما پس از طلاق روندی از محرومیت های گوناگون، تشنج عصبی، ناآرامی، شرم و ترس از طرد اجتماعی، بی رابطه بودن با محیط، افت توان اقتصادی، فقدان همدل و همراز در عصری كه نیاز به همدلی است و در نهایت تلاش برای ادامه راه دشوار و ناهموار زندگی به تنهایی است.

در مجموع طلاق در جامعه ما برای زنان تجربه بسیار تلخی است و به دلیل محدودیت های شغلی، ارتباطی و گاه ضعف قوانین، این زنان هستند كه بار سنگین طلاق را بیشتر بر دوش می كشند و از نظر روانی با شكست و ناكامی بیشتری روبرو می شوند.

مشكلاتی كه زنان سرپرست خانوار (در هر شكلی) با آن مواجه هستند به سه دسته عمده تقسیم می شود:

۱ـ مشكلات اقتصادی ـ اجتماعی: اكثر زنان سرپرست خانوار به دلیل عدم دسترسی به فرصت های تحصیلی و شغلی مناسب از موقعیت های اقتصادی نامناسب برخوردارند. عده ای از این زنان هیچ توانایی خاصی ندارند و مجبورند به مراكز حمایتی مراجعه كنند و با دریافت مقرری ناچیز كه اغلب كم و ناكافی است و هیچ تناسبی با هزینه های زندگی ندارد، سر كنند.

۲ـ مشكلات روحی ـ روانی و عاطفی: در جامعه ما متأسفانه به دلایل مختلف فرهنگی و سنتی به یك زن تنها (بیوه، مطلقه و ...) به چشم دیگری می نگرند، برخی از این زنان (به خصوص زنان مطلقه) حتی با داشتن تحصیلات بالا در جامعه ما، محكوم به گذران زندگی در زیر سایه سنگین نگاه دوستان و اقوام می باشند. آنان اگر بخواهند به ازدواج مجدد تن دهند و مایل باشند با عشق و محبت به تربیت فرزندان خود بپردازند باید در مظان اتهامات و شایعاتی باشند كه هرازگاهی در مجالس دوستان و آشنایان می پیچد. بسیاری ازمسائلی كه برای زنان متأهل، معمولی است گاهی برای این دسته از زنان غیرمعمولی و مشكل آفرین می شود. اگرچه اینگونه زنان بدبختی ها و ناملایمات را تحمل می كنند تا سرزنش ها متوجه آنها نشود و لیكن به نظر می رسد كه این روند نامطلوب نباید ادامه یابد و سیاستها و نگرشهای جامعه می بایست تغییر كند.

۳ـ مشكلات در ارتباط با تربیت فرزندان: زنان سرپرست خانوار در امر تربیت فرزندان با مشكلات عدیده ای روبرو هستند كه در رأس آنها تأمین هزینه های زندگی، منجمله (تأمین پوشاك، خوراك، مسكن، تحصیل و....) قرار دارد كه جزو حداقل نیازهای اساسی افراد محسوب می شود و این درحالی است كه در دنیای پیشرفته كنونی نیازهای ثانویه ای نیز از قبیل نیاز به تفریح، اوقات فراغت و از این موارد مطرح است كه به علت كمبود امكانات و پایین بودن توان اقتصادی این قبیل خانواده ها در اغلب موارد به آنها پرداخته نمی شود.

به عبارت دیگر احساس نا امنی و نداشتن تكیه گاه اجتماعی كه عمدتاً ناشی از كاهش درآمد، مشكلات تأمین زندگی و به یغما رفتن سرمایه های معنوی زندگی خانوادگی آنها است و همچنین ضعف قوانین و محدودیت های حقوقی عرصه زندگی طبیعی و مشروع را چنان به آنها تنگ می كند كه متأسفانه هر روز تعداد بیشتری از آنان قربانی انواع حق كشی ها می شوند.

در تحقیقاتی كه در همین زمینه به منظور بررسی وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی زنان سرپرست خانوار (مطلقه) و سیاستهای اجتماعی پیرامون این زنان با حجم نمونه (۶۱ نفر) صورت گرفت، نتایج به دست آمده مؤید وضعیت اسفناك زنان سرپرست خانوار، به ویژه زنان مطلقه می باشد، نتایج به دست آمده حاكی از این است كه:

۱ـ میزان دسترسی زنان سرپرست خانوار به فرصتهای تحصیلی و شغلی بسیار كم و اندك می باشد. یعنی از مجموع افراد حجم نمونه ۸۵‎/۲ درصد آنها باسواد بوده ولیكن اغلب آنها كم سواد می باشند و میانگین باسوادی این زنان (۲‎/۱۵۴) یعنی در حدود سواد ابتدایی است. از نظر شغلی ۵۷‎/۴% موارد خانه دار و ۶‎/۶% كارمند و ۱۱‎/۵% كارگر و ۱۸‎/۰% سایر موارد ذكر شده است كه در بین افراد شاغل ۵۳‎/۸% افراد شغل موقت داشته اند.

۲ـ ضعف قوانین بخصوص در زمینه حضانت فرزندان، نفقه و مهریه آشكار به نظر می رسد در پژوهش انجام شده ۷۱‎/۷% زنان مطلقه اظهار نموده اند كه فرزندان را پس از طلاق در نزد خود نگهداری می كنند و تنها ۲۵‎/۰% فرزندان، نزد پدرشان نگهداری می شوند، درحالی كه در ماده ۱۱۶۹ قانون مدنی داریم:

«برای نگهداری طفل مادر تا ۲ سال از تاریخ ولادت اولویت خواهدداشت، پس از انقضای این مدت حضانت با پدر است، مگر نسبت به اطفال اناث كه تا سال هفتم حضانت آنها با مادر خواهد بود.»

یعنی با وجود این كه در عمل می بینیم كه مادران سرپرستی فرزندان را به طور دائم به عهده می گیرند، ولی در قانون هیچ جایگاه حقوقی از این نظر برای مادران درنظر گرفته نشده است و مادران نسبت به تصمیم گیریهای حیاتی ـ مالی و آموزشی و... فرزندانشان قانوناً بی اختیار هستند.

۸۸‎/۶% از افراد حجم نمونه در این پژوهش نفقه ای را كه طبق نظر دادگاه به آنها تعلق می گیرد، هیچ گاه از همسران سابق خود دریافت نكرده اند و ۹‎/۱% تنها گاهی نفقه دریافت كرده اند و فقط ۲‎/۳% نفقه را همیشه دریافت كرده اند. ۸۵‎/۱% پاسخگویان مهریه خود را هیچ گاه دریافت نكرده اند.

۳ـ سرزنش و طرد اجتماعی و نگرشهای منفی نسبت به زنان مطلقه سرپرست خانوار كه همواره به عنوان مشكل مضاعفی موجب مشكلات روحی و روانی برای آنان می شود نیز در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته كه نتایج به دست آمده نشان می دهد كه ۵۷‎/۴% از زنان مطلقه از جانب خانواده، دوستان و آشنایان به نسبتهای مختلف (كم ـ تا حدی ـ زیاد) سرزنش می شوند.

۴ـ ۷۰‎/۵% زنان جامعه نمونه تحت پوشش خدمات مؤسسات رفاهی و اجتماعی از قبیل كمیته امداد (به نسبت بیشتر) و بهزیستی قرار داشتند كه این درصد بالا می تواند نشان دهنده وضعیت بد اقتصادی این گروه از زنان باشد.

از جمله نتایج دیگری كه در این پژوهش مورد كنكاش قرار گرفت و در این مقاله تنها به آنها اشاره ای می كنیم، عبارتند از: مسأله مسكن، میزان حمایتهای اجتماعی و عاطفی، میزان كمك در مواقع بحرانی و میزان ملاقات زنان مطلقه با فرزندانشان و...

در نتیجه گیری از مجموع آنچه كه در این پژوهش سعی داشتیم آنها را مورد توجه و مداقه قرار دهیم، می توان چنین اظهار كرد كه این گروه از زنان (زنان مطلقه) نیز همچون سایر زنان سرپرست خانوار اغلب با عواملی آسیب زا همچون تبعیضات فرهنگی، دسترسی نداشتن به فرصتهای شغلی مناسب، بی سوادی یا كم سوادی و نداشتن درآمد مستمر مواجه هستند كه سبب شد چنین به نظر آید كه خانواده های زن سرپرست در امر تربیت و كنترل خانواده خویش ناتوانند. درحالی كه به نظر می رسد اگر تنگناها و موانع موجود در مقابل زنان برطرف شود و سازمانهای دولتی كه مسؤولیت تأمین نیازهای زنان سرپرست خانوار را بر عهده دارند، به طور كافی به نیازهای آنان توجه نشان دهند تا حدود زیادی مشكلات آنان برطرف می شود و خانواده های زن سرپرست كمتر در معرض تبعیض و پیشداوری قرار می گیرند و چه بسا اگر این زنان به فرصتهای تحصیلی ـ شغلی ـ اقتصادی و اجتماعی و جایگاه حقوقی مناسب دسترسی داشته باشند، نه تنها آسیب پذیر نیستند، بلكه به خوبی می توانند سرپرستی خانواده های خود را نیز بر عهده بگیرند.

كلثوم حضوری