شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

مطالعه ابعاد جنسیتی برنامه های سوم و چهارم توسعه


مطالعه ابعاد جنسیتی برنامه های سوم و چهارم توسعه

از اوایل دهه هفتاد قرن بیستم میلا دی, توجه به نقش زن در توسعه جامعه, به یکی از اولویت های نهادهای بین المللی تبدیل شد پیش از آن تصور می شد که نابرابری های جنسیتی بر اثر توسعه اقتصادی زایل و کم می شود, اگرچه این تصور درست بود, اما کم کم معلوم شد که کوشش برای رفع این نابرابری نیز می تواند محرک مناسب و خوبی برای توسعه و بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی باشد

مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران در راستای انجام پژوهش‌ در زمینه مسائل زنان با حمایت بانک جهانی اقدام به تحلیل برنامه‌های سوم و چهارم توسعه نموده است تا میزان تحقق اهداف جنسیتی در این برنامه‌ها مورد بررسی قرار گیرد. این پژوهش به صورت تحلیل اسنادی - مقایسه‌ای صورت گرفته و نتایج حاصل از این تحلیل می‌تواند در برنامه‌ریزی‌های بعدی بکار گرفته شود.

در راستای اطلا‌ع رسانی به جامعه علمی، مدیران و برنامه‌ریزان کشور چکیده‌ای از نتایج تحقیق ذیلا‌ً ارائه می‌گردد: از اوایل دهه هفتاد قرن بیستم میلا‌دی، توجه به نقش زن در توسعه جامعه، به یکی از اولویت‌های نهادهای بین‌المللی تبدیل شد. پیش از آن تصور می‌شد که نابرابری‌های جنسیتی بر اثر توسعه اقتصادی زایل و کم می‌شود، اگرچه این تصور درست بود، اما کم‌کم معلوم شد که کوشش برای رفع این نابرابری نیز می‌تواند محرک مناسب و خوبی برای توسعه و بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی باشد، بنابراین رابطه متغیر شکاف جنسیتی و توسعه اقتصادی و اجتماعی، رابطه‌ای دوسویه است و نمی‌توان صرفاً برای توسعه اقتصادی برنامه‌ریزی کرد و امید داشت که یکی از محصولا‌ت آن کاهش شکاف‌های جنسیتی باشد، بلکه برنامه‌ریزی برای کاهش این شکاف‌ها نیز به نوبه خود می‌تواند توسعه اقتصادی را تسریع و تقویت کند. بنابراین می‌توان تصور کرد که بحث رفع تبعیض جنسیتی بر پایه توانمندسازی و عاملیت زنان شکل گرفته است و در این زمینه هدف‌ها به تدریج تکامل یافتند و کانون توجه <رفاه‌گرا> بسط یافت تا نقش عاملیت زنان را در برگرفت و بر آن تأکید ورزید. دیگر به زن‌ها به صورت دریافت‌کنندگان منفعل کمک برای ارتقای رفاهشان نگریسته نمی‌شود، به طور فزاینده‌ای مردها و نیز خود زن‌ها ، زنان‌را به صورت عوامل فعال برای ایجاد تحول می‌بینند. ‌

اهمیت شکاف جنسیتی به نحوی است که نهادهای بین‌المللی رتبه‌بندی کشورها را برمبنای شاخص‌های توسعه انسانی، برحسب جنسیت نیز تعدیل می‌کنند و کشورها را از حیث شاخص جدید با یکدیگر مقایسه می‌کنند، این شاخص همان شاخص‌های توسعه انسانی است، با این تفاوت که شاخص‌های توسعه انسانی را با توجه به اختلا‌ف زنان و مردان در برخورداری از آنها تعدیل می‌کنند. تفاوت میان مردان و زنان یکی از مهم‌ترین تفاوت‌ها در درون ارزش کلی شاخص توسعه انسانی یک کشور است. ‌

این تحقیق با روش مطالعه اسنادی انجام شده و در پی دستیابی به اهداف ذیل بوده است:

۱) ارزیابی تأثیر اجرای برنامه سوم توسعه بر شرایط زنان در زمینه‌های آموزش، بهداشت، اشتغال و رفاه اجتماعی (در سطح ملی و استانی.)

۲) بررسی هدف‌های جنسیتی برنامه سوم توسعه اقتصادی - اجتماعی کشور و میزان تحقق آن (در سطح ملی و استانی.)

۳) بررسی هدف‌های جنسیتی برنامه چهارم توسعه اقتصادی - اجتماعی کشور و چشم‌انداز ۲۰ ساله کشور در صورت وجود اطلا‌عات لا‌زم.

۴) مقایسه شاخص‌های متداول توسعه انسانی زنان ایران با دیگر کشورهای جهان شامل کشورهای منطقه خاورمیانه، در حال توسعه و توسعه‌یافته و ارائه شاخص‌های جنسیتی جدید برای ارزشیابی سطح توسعه زنان. در مجموع مشاهده می‌شود که با گذشت زمان از برنامه اول به چهارم، حساسیت برنامه‌ریزان به مسأله جنسیت و زنان بیشترشده و به موازات تدوین و تصویب مواد قانونی، نهادها و تشکیلا‌ت و برنامه‌های متناظر برای تحقق این هدف هم به وجود آمده است.

در سطح ملی شکاف جنسیتی در طول برنامه سوم در مجموع به وضوح کاهش یافته است، اما اینکه آیا این کاهش مطابق اهداف تعیین شده است یا خیر، بستگی به آن دارد که آیا اصولا‌ً اهداف کمی در این زمینه‌ها بوده است یا نه؟

شاخص توسعه انسانی HDI ایران در طول برنامه افزایش یافته است، اما همزمان شاخص‌های توسعه انسانی تعدیل‌یافته برحسب جنسیت GDI و شاخص توانمندسازی برحسب جنسیت GEM به‌ویژه مورد اخیر، بهبودی قابل توجهی یافته‌اند، به طوری که رتبه ایران را در میان کشورها از این دو حیث ارتقا بخشیده‌اند. بنابراین شکاف جنسیتی در عین بهبود شرایط کلی جامعه کمتر شده است.

مهم‌ترین شاخص سلا‌متی، امید به زندگی است که در طول برنامه سوم بهبود‌یافته و این بهبودی اندکی هم به نفع زنان است (فاصله امید به زندگی مردان و زنان در ایران ۵/۴ درصد است) و شکاف جنسیتی را از این لحاظ به نفع زنان تغییر داده است اما در هر حال امید به زندگی مطابق اهداف تعیین‌شده در برنامه پنج‌ساله سوم نیست. زاد و ولد و مرگ و میر تا حدی مطابق با پیش‌بینی‌ها بوده است و تغییرات اندک آن مربوط به تغییر سیاست‌های مهاجرت اتباع خارجی و زلزله بم است. البته در تحدید موالید عملکرد نهایی اندکی بهتر از اهداف تعیین‌شده بود و رشد جمعیت کاهش بیشتری داشته است.

در حوزه آموزش نیز سطح باسوادی زنان در طول برنامه به نحو ملموسی سالا‌نه به اندازه یک درصد بیشتر شده است، ضمن اینکه شکاف جنسیتی در مورد این شاخص نیز کمتر شده است.

عیناً مشابه این تحول در تمامی سطوح آموزش عمومی از ابتدایی تا پیش‌دانشگاهی و نیز آموزش عالی مشهود است و نه‌تنها شکاف جنسیتی در تمامی موارد کمتر شده بلکه هرچه به سطوح بالا‌تر آموزشی برویم این شکاف از میان‌رفته و حتی به نفع دختران متحول شده است.

علی‌رغم این واقعیت اهداف برنامه سوم در خصوص آموزش عمومی مطابق برنامه نبوده و به طور متوسط حدود ۹۵ درصد اهداف از پیش تعیین‌شده محقق شده است، اما گزارش‌ها معلوم نمی‌کند که این عدم تحقق بیشتر شامل دختران بوده یا پسران.

دقیقاً مشابه تحول رخ داده در آموزش عمومی را می‌توان در آموزش فنی و حرفه‌ای و کاردانش نیز مشاهده کرد که پیشرفت روزافزون دختران را در طول برنامه شاهدیم، به طوری که افزایش ۶۸ درصدی دانش‌آموزان پسر در این زمینه در ابتدای برنامه به حدود ۱۰ درصد در پایان برنامه رسیده که نشان‌دهنده برابری نسبی دو جنس در این زمینه است.

شکاف جنسیتی در زمینه آموزش از حیث کیفیت نوع رشته‌ها و تعداد قبولی‌ها نیز نشان‌می‌دهد که در طول برنامه به نفع دختران تعدیل شده است.

در زمینه کادر آموزشی و کارکنان واحدهای آموزشی نیز تحولی ملموس را به نفع زنان و در جهت کاهش شکاف جنسیتی در طول برنامه شاهدیم.

تحصیلا‌ت عالی در سطح کارشناسی از جمله زمینه‌هایی است که نه‌تنها شکاف جنسیتی علیه زنان در این مورد از میان رفته است، بلکه این شکاف در جهت عکس ایجاد شده و در سطوح بالا‌تر آن (کارشناسی ارشد و دکترا) نیز در طول برنامه شاهد تعدیل این شکاف هستیم. ضمن اینکه به لحاظ کیفی سهم بیشتری از رشته‌های مهندسی و حتی دکترای حرفه‌ای را زنان در پایان برنامه نسبت به ابتدای برنامه به خود اختصاص داده‌اند. در کادر آموزشی دانشگاه‌ها نیز این تحول مشهود است، گرچه در این زمینه کماکان شکاف زیادی میان دو جنس وجود دارد.

برخلا‌ف دو حوزه بهداشت و آموزش، باید پذیرفت که شکاف جنسیتی در زمینه اشتغال در طول برنامه سوم عموماً تشدید شده است، در حالی که پیش از آن هم این شکاف وجود داشت. این شکاف به حدی است که اگر در ابتدای برنامه، زنان و مردان نرخ‌های بیکاری مشابهی داشته‌اند، در پایان برنامه نرخ بیکاری زنان حدود دو برابر مردان شده است.

مشکل اصلی در ساختار شغلی ایران، فراهم نبودن زمینه برای ورود زنانی است که آماده‌اند برای بار اول وارد بازار کار شوند، که در این زمینه نرخ بیکاری زنان در پایان برنامه پنج برابر مردان بوده است.

ساختار شغلی در بخش خصوصی بیش از بخش عمومی علیه زنان است، به طوری که در پایان برنامه سهم اشتغال زنان در این بخش نسبت به ابتدای برنامه ۲/۳ درصد کمتر شده است و نکته مهم اینکه از این تعداد یک سوم به صورت کارکن فامیلی بدون مزد بوده‌اند. در حالی که بخش دولتی در طول برنامه سهم زنان را از کارکنان خود افزایش داده است. علی‌رغم تبعیض‌آمیزتر شدن ساختار شغلی علیه زنان، به لحاظ تأمین اجتماعی در طول برنامه زنان وضعیت بهتری پیدا کرده‌اند به طوری که تعداد بیمه‌شدگان اصلی (زن) تحت پوشش تأمین اجتماعی از ۷/۷ درصد کل در ابتدای برنامه به ۸/۸ در سال پایانی برنامه رسیده و در مجموع ۳۷ درصد در تعداد زنان بیمه‌ای مذکور در طول پنج سال رشد داشته است.

در نگاهی استانی به برنامه سوم توسعه می‌توان شاهد این موضوع بود که تفاوت استان‌ها از حیث شاخص توسعه انسانی در طول برنامه کمتر شده است، اما در هر حال شاخص توسعه انسانی تعدیل شده برحسب جنسیت در استان‌ها از پراکندگی بیشتری برخوردار است. به عبارت دیگر نه‌تنها میان استان‌ها تفاوت وجود دارد بلکه یک نوع تفاوت مضاعف جنسیتی هم در میان استان‌ها می‌بینیم.

سمیرا کلهر