چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

رسول صدرعاملی از گذر بیست و پنج سال فعالیت سینمایی


رسول صدرعاملی از گذر بیست و پنج سال فعالیت سینمایی

رسول صدرعاملی از آن دسته فیلمسازانی است كه با وجود گذشت حدود بیست و سه سال از آغاز فیلمسازی و گذشت بیست و پنج سال از حضور در عرصه سینما آغاز از سال ۱۳۵۹ با تهیه فیلم خونبارش برای امیر قویدل می توان كارنامه او را كارنامه ای خلوت به شمار آورد او هشت فیلم در مقام كارگردانی دارد و به غیر از «گل های داوودی» كه فریدون جیرانی فیلمنامه آن را نوشت, همكار فیلمنامه نویس تمام كارهای خود و جز «رهایی» تهیه كننده تمام آثار خود نیز بوده است صدرعاملی مدیر موسسه «میلاد فیلم» است و تهیه فیلم های خونبارش, صعود, در كمال خونسردی, روزهای خوب زندگی, شبیخون و برگ برنده را انجام داده است به علاوه, فیلم می خواهم زنده بمانم را با عنوان «فیلمنامه نویس» در كارنامه دارد

• شانزده سال، پنج فیلم

رسول صدرعاملی بعد از پنج فیلم اول كارنامه اش به نگاه خاص خود رسید. پنج فیلم «رهایی»، «گل های داوودی»، «پاییزان»، «قربانی» و «سمفونی تهران» او را به سال ۱۳۷۷ و اولین كار ویژه او «دختری با كفش های كتانی» رساندند، و اكنون فیلم «دیشب باباتو دیدم آیدا» كه چندی از اكران آن می گذرد در واقع ادامه همان راهی است كه صدرعاملی با «دختری با كفش های كتانی» آغاز كرده بود. دختری با كفش های كتانی، من ترانه پانزده سال دارم و دیشب باباتو دیدم آیدا سه گانه ای هستند كه امروز مهم ترین آثار كارنامه او به شمار می آیند. اما از یاد نبرده ایم كه صدرعاملی نام خود را با دومین كار خود «گل های داوودی» به سینمای ایران و مخاطبانش شناساند. «گل های داوودی» را كسی نیست كه به خاطر نیاورد؛ ملودرام خانوادگی تراژیك دهه شصت، قصه دو جوان روشندل عاشق كه زندگی جز بداقبالی های پی در پی برایشان چیزی به همراه نمی آورد. دوره، دوره گل كردن بیژن امكانیان بود و جمشید مشایخی و پروانه معصومی به این فیلم اعتبار دادند. تمامی اینها به هم دست دادند و «گل های داوودی» فیلمی شد كه مردم برای اشك ریختن به حال آدم هایش سر و دست شكستند... پس نمی توان بدون نگاهی به گذشته به سراغ آثار امروز فیلمساز رفت.«گل های داوودی» از لحاظ جلب مخاطب، كاستی هایی كه فیلم اول صدرعاملی «رهایی-۱۳۶۱» داشت را جبران می كرد. اما برای حذف آن كاستی ها دچار نقص هایی از نوع دیگر شد. شاید صدرعاملی به این نتیجه رسید كه انتخاب موضوع جنگ، فیلم او را به گوشه انزوای سینما كشانده، و از همین رو به ملودرام اجتماعی روآورد. به هر رو، «رهایی» از جهاتی فیلمی قابل تامل بود و بارز ترین دلیل آن این است كه طبق روایت تاریخ ، اولین فیلم ایرانی راجع به جنگ بود كه ساخته شد. داستان فیلم، از یك سو، جوانی را تصویر می كرد كه یك پایش را در جبهه از دست داده و پس از بازگشت به خانه در تصمیم گیری برای ازدواج با دختردایی اش دچار تردید شده، و از سوی دیگر جست و جوی او را برای پیدا كردن نویسنده نامه ای نشان می داد كه در آن یك عراقی برای پیوستن به ایرانی ها ابراز علاقه كرده بود. تمی كه می توان برای فیلم در نظر گرفت چنانچه بخش دوم قصه را در نظر بگیریم، همدلی انسان هایی است كه در جبهه ها یكدیگر را هدف گرفته اند و با هم دشمنی ندارند. اما همان طور كه می بینید اگر چنین تمی را برای فیلم در نظر بگیریم بخش دیگر قصه كه مربوط به تردیدهای یك جانباز برای ازدواج است ناگفته می ماند، و این ما را با فیلمی دوپاره روبه رو می كند. با وجود این با توجه به اینكه این اولین فیلم صدرعاملی بود، خیلی ها را برآن می داشت كه بگویند از حد و اندازه های اولین فیلم یك فیلمساز بی تجربه بالاتر است. اما به هر شكل، سروصدایی كه فیلم دوم او به پا كرد هیچ یك از پنج كار اول او نكردند. فیلمنامه كار دوم او «گل های داوودی» را فریدون جیرانی نوشت. (كه همكار نویسنده رهایی نیز بود) «گل های داوودی» یك ملودرام بود، ژانر خانواده و احساسات رقیق انسان. و از آنجا كه قرار بر آن بود كه به هر قیمتی احساس تماشاگر را هدف قرار دهند، راس تمام پیشامدهای منجر به اندوه فیلم، یك اتفاق بود. تصادفاً درست زمانی كه پدر خانواده در شیره كش خانه بود مردی كشته می شد و پدر دستگیر می شد و یا پدر درست در بدو آزادی كشته می شد. كور بودن دو جوان عاشق فیلم هم به جنبه اندوه آن بسیار قوت داده بود و نتیجه اینكه؛ بدون بدشانسی های تصادفی، هیچ اندوهی در فیلم وجود نمی داشت. به هر صورت، هر چقدر هم كه بگوییم، مردم از فیلم خوششان آمد و تیر فیلمنامه نویس و كارگردان به هدف خورد! اما گمان نكنید كه فقط مردم این فیلم را دوست داشتند، چراكه پنج جایزه جشنواره فجر سال۶۳ نیز نصیب فیلم شد؛ بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر زن، بهترین فیلمبرداری، بهترین تدوین و بهترین موسیقی. یك تفاوت میان مردم و داوران جشنواره وجود داشت؛ مردم مبهوت قصه فیلم شده بودند و داوران مجذوب كارهای اجرایی فیلم. از این پس دیگر صدرعاملی یك فیلمساز شناخته شده بود، درست بعد از دومین فیلم خود.

كارهای بعدی صدرعاملی نیز در ژانر ملودرام می گنجند. «پاییزان - ۱۳۶۶» قصه مردی بود كه می خواهد زن و فرزندش را رها كند و به خارج از كشور برود. جالب است بدانید كه فیلمنامه آن پنج فیلمنامه نویس داشت و همه نام های آشنا؛ ابوالحسن داوودی، فرید مصطفوی، خسرو دهقان، فریدون جیرانی و رسول صدرعاملی. در «پاییزان»، باز با محور قرار دادن خانواده و نگاهی همذات پندارانه تر با زن، صدرعاملی قصه ای از تغییر روحیه یك خانواده و تغییر سرانجام آنها از نابودی به تولد دوباره را سر می دهد. «پاییزان» فیلمی تلخ بود؛ زن و مردی قبل از آنكه به دلیل خارج رفتن مرد، از هم جدا شوند به یك سفر می روند تا یكی از اقوام را ببینند. در طول راه یك غریبه آنها را تهدید می كند كه او را به روستای مقصدش برسانند. غریبه با صحبت هایی كه از زندگی و خانواده می كند ذهن مرد و زن را نسبت به زندگی شان تغییر می دهد و در پایان فیلم، آنها دیگر همان زن و شوهری كه در ابتدا بودند نیستند بلكه به تفاهم رسیده اند و مرد نیز از رفتن به خارج منصرف شده است. فیلمی تلخ كه پایانی خوش داشت.«قربانی - ۱۳۷۰ » چهار سال بعد از پاییزان و «سمفونی تهران - ۱۳۷۲» دو سال بعد از قربانی ساخته شدند. این شش سال دوران سكون نسبی صدرعاملی بود. این دو فیلم چندان مورد توجه قرار نگرفتند. در قربانی، پسر اول حاج نصرت به خاطر نفرت از پدر، برادر ناتنی دوازده ساله خود را می دزدد تا پدر را بیازارد... جدا از هرمسئله ای قصه فیلم نكته ای تازه برای متفاوت شدن از دیگر داستان های آدم دزدی نداشت، و انتخاب بازیگری چون ابوالفضل پورعرب و عدم تلاش برای متفاوت شدن بازی او از سایر فیلم ها و در واقع تیپ خود، از عواملی بودند كه به فیلم لطمه زدند. در سمفونی تهران پسری دوازده ساله و پرشروشور در خانه درگیر نظم خانواده و در مدرسه گرفتار مقررات آنجا است. او در فاصله مدرسه و خانه شیطنت هایش را به نمایش می گذارد و شروشورش را خالی می كند. روزی با یك مامور راهنمایی رانندگی دوست می شود و با ارتباط با او دركی درست از مقررات با حفظ شیطنت خود می یابد. این فیلم چندان در دسترس نیست. نمی دانم چرا. كمتركسی چندان از حضور آن در كارنامه صدرعاملی خبر ندارد.

• شش سال، سه كاراكتر

میزان تغییر شیوه و نگاه صدرعاملی از سال ۷۷ به بعد

آن قدر زیاد است كه حق مطلب را فقط تحلیل فیلم هایش می تواند ادا كند. در واقع مقایسه سه فیلم آخر او با فیلم های پیش از این سه است كه این تفاوت را نشان خواهد داد. دغدغه های او برای بیان مسائلی كه نطفه اش با دیدن واقعیت های جامعه بسته می شد، از قالب ملودرام دور و دورتر شد. فیلمنامه های تداعی، ترانه و آیدا از این نظر نكته های گفتنی بسیار دارند. اما مهم ترین ویژگی آنها در تمایز از سایر كارهای كارگردان، خوددارانه بودن آنها است. خودداری از افتادن به دام احساسات گرایی، تاثیرگذاری از طریق تحریك احساسات سطحی تماشاگر و بیان غلوشده تر و رو تر برای ساختن اندوه و درآوردن اشك تماشاگر. راجع به حذف اینها حرف می زنیم. حضورشان شما را به یاد چه چیزی می اندازد؟ پنج سال سكوت صدرعاملی از «سمفونی تهران - ۱۳۷۲» تا «دختری با كفش های كتانی _ ۱۳۷۷» او را به ذهنیتی درست تر در مورد روایت رساند. «دختری با كفش های كتانی» از این نظر مهم تر از دو فیلم بعدی جلوه می كند چراكه نخستین جلوه تغییر نگاه اوست. فیلمی است كه در مقایسه با كارهای پیشین، قصه ندارد و نقش اول آن را یك نابازیگر بازی می كند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.