پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آمیزش عینیت و ذهنیت


آمیزش عینیت و ذهنیت

نقد نمایش «به مراسم مرگ داداش خوش آمدید» کار سمانه زندی نژاد

به‌هم‌ریختگی یا درهم‌ریختگی؟! آمیزش عینیت و ذهنیت در وضعیتی که به نظر همه چیز مضحک و خنده‌آور است. درهم‌ریختن عناصر نامتناجس در گرو به‌هم‌ریختن منطق زمان و مکان! این است ویژگی جهان ساده و در عین حال پیچیده نمایش «به مراسم مرگ داداش خوش آمدید»؛ نمایشی که در شکل خود به دنبال تجربه نوینی در تئاتر دوران ماست؛ دورانی که به سختی می‌توان از سبک یا شکل خاصی به عنوان الگوی هنری یاد کرد. دوران عدم قطعیت‌ها و ناپایدار که روزمرگی و تکرار مشخصه بارز آن است. نمایش«به مراسم مرگ داداش خوش آمدید» از جمله آثاری است که ما را با خود به سفری ذهنی می‌برد. سفری که تجربیاتی ناب و اصیل را برای مخاطبش به همراه دارد. «دژاوو» اصلاح علمی در روانشناسی است و به حالتی گفته می‌شود که در آن شخص احساس می‌کند چیزی را که هم‌اکنون در حال رخ‌دادن است، قبلا تجربه کرده است. این تجربه روانی برای اکثر ما اتفاق افتاده که صحنه‌ای را می‌بینیم و احساس می‌کنیم که قبلا این صحنه را دیده‌ایم، اما نکته جالب این است که در صحنه‌های این نمایش نیز مانند شخصیت‌ها برای ما مکرر اتفاق می‌افتد که با صحنه‌هایی روبه‌رو هستیم که احساس آشنایی برای ما دارد، ولی مطمئن نیستیم که همان تجربه گذشته ما هست یا نه! و نویسنده و کارگردان با تغییر زمان و استفاده از عنصر تکرار این تجربه را برای ما به خوبی رقم می‌زنند.

نمایش به مراسم مرگ داداش با بهره بردن از کلیشه‌های موجود، جهانی ساده و در عین حال بدیعی را می‌سازد که تجربه‌ای ماندگار برای ما به شمار می‌آید. این نوع برخورد از شاکله اثر، ساختار دورانی و زبان نمایشی، تا تمامی جزییات اجرا، طرح دایره‌ای کف صحنه و دکور چرخنده نیز دیده می‌شود. اینجا با خانواده‌ای روبه‌رو هستیم متشکل از پدربزرگ، پدر، مادر و فرزندان اما این ترکیب آشنا با کمی تغییر در رفتارهای نمایشی (پدربزرگی که مثل بچه‌ها رفتار می‌کند و بچه‌ها که مانند بزرگ‌تر‌ها رفتار می‌کنند) فضای جدیدی را می‌سازد. با تغییر جزیی در این ترکیب همه عناصر نیز معنایی متفاوت را القا می‌کنند و این تکنیک را کارگردان با تغییر زاویه دید مخاطب در هر صحنه، برای ایجاد ناپایداری و تزلزل بیشتر ایجاد می‌کند. مخاطب قضاوتی نمی‌کند، یا اگر قضاوتی می‌کند با شکست روبه‌رو می‌شود. کارگردان و گروه اجرایی به میزان قابل قبولی در جزییات موفق عمل می‌کنند و بازی بازیگران و جزییات رفتاری آنان همه یک دست طراحی شده‌اند و بیشترین موفقیت نمایش مرهون هماهنگی در ترکیب اجرا و عوامل اجرایی است.

مفاهیم انتظار، خانواده، جدال سنت و مدرنیته و از همه مهم‌تر مفهوم تقدیر و سرنوشت در این اثر با نگاهی متفاوت پرداخته شده‌اند. پیش‌بینی‌های پدربزرگ که به نظر مسخره و خسته‌کننده‌اند، همه درست از آب در می‌آیند! نمایش با بهره‌گیری از درونمایه کمدی گروتسک جدال سنت و مدرنیته را به خوبی بیان می‌کند. این نمایش با دستمایه قرار دادن این تم‌ها که در دنیایی مدرن آشنا هستند و به‌گونه‌ای برخورد خنده‌آور با چنین مفاهیم جدی، قصد آشنایی‌زدایی دارد. آشنایی‌زدایی از مفهوم زمان بیش از پیش دیده می‌شود؛ صدای چکیدن قطرات آب در پس‌زمینه نمایش، که در عین نظمی که دارد با بی‌نظمی حاکم در صحنه، آمیزشی جدید از منطق زمان و مکان ایجاد می‌کند. این روند با در هم ریختن عینیت و ذهنیت بیشتر هم می‌شود. به گونه‌ای که مخاطب سخت می‌تواند تمایزی میان واقعیت و ذهنیت قایل شود که خود در راستای فکر اثر است. ذهن ما درگیر تصورات ما از واقعیت‌هاست، نه واقعیت ناب. به نظر می‌رسد در این اجرا بیش از همه سعی مولف در ترکیب عینیت و ذهنیت است و برای رسیدن به این هدف نویسنده و کارگردان، با بازی با عنصر زمان و مکان و تغییر پرسپکتیو صحنه به طور مکرر در هر صحنه این حالت را اعمال می‌کنند. آنچه برای ما در این تجربه‌خصوصی اتفاق می‌افتد این است که در هر صحنه با تغییر جزیی، می‌بینیم که چگونه روابط و نیز به گونه‌ای همه چیز تغییر می‌کند. چون زمان تغییر می‌کند. مانیفستی که نمایش بیانش می‌کند چنین است: زمان همه چیز است. آنچنان که که در بالا نیز به آن اشاره شد، نمایش به مراسم مرگ داداش خوش آمدید به آثار پست‌مدرن طعنه می‌زند و واجد ویژگی‌های این جریان فکری هنری است. در این اثر ما به دنبال رسیدن به پیامی مشخص نیستیم و سبک یا مکتبی را دنبال نمی‌کنیم بلکه ما با لحظاتی روبه‌رو هستیم که مربوط به ادراک ما نسبت به واقعیت زمان و مکان است. در این اثر با بازنگری در مضامین انتظار، تقدیر و خانواده تجربه‌ای جدید در‌گذار سنت به مدرنیته را در پرتوی مفهوم پیچیده زمان، درک خواهیم کرد.

سیاوش قائدی