چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
کپی تیتر کلوت بهانه ای برای همراهی
![کپی تیتر کلوت بهانه ای برای همراهی](/web/imgs/16/143/cph3o1.jpeg)
نخستین تجربه کارگردانی افشین هاشمی و محسن قرایی روایتی است گرم و ساده از یک سفر با آدمهایی به ظاهر متضاد که به یک همراهی خوشایند میرسند. محمد رضاییراد فیلمنامهنویس«خسته نباشید» چهرهای برجسته در عرصه تئاتر است که فیلمنامههای تلویزیونی و سینمایی همچون«بچههای مدرسه همت»، «کودک و سرباز»، «قدمگاه» و فیلمنامههای مشترک «درخت جان» و «چریکه هورام» را به نگارش درآورده است.
همکاری دوباره رضاییراد و رضا میرکریمی که در این فیلم بهعنوان تهیهکننده و طراح اولیه قصه حضور داشتند، طبعا ناشی از قوامیافتگی نگاه و دغدغههای مشترک آنهاست و«خسته نباشید» نشان میدهد این اتفاق به شکل قابلقبولی بین آنها شکل گرفته است.
فیلم از همان مرحله انتخاب نام؛«خسته نباشید» قصد نوعی طنازی با کلمات محاورهای و روزمره و روابط و مناسبات ایرانی دارد که در بیشتر موارد تنها بهعنوان یک عادت و نه به مفهوم واقعی کلمه، رد و بدل میشوند.
همین نگاه طنازانه توأم با احترام، در طول فیلم به بسیاری از مناسبات، آداب و رفتارهای روزمره زندگی ایرانی با رنگآمیزی از فرهنگ اصیل مردمان کرمان پیوند خورده تا به نوعی اصالت و ریشهداربودن فرهنگ کهن ایرانی در تعامل با فرهنگ اروپایی قرار بگیرد. دو فرهنگی که ظاهرا دور از هم قرار گرفتهاند اما در این همراهی تدریجی آنچه برجسته میشود اصالتهای انسانی است که بر زبان، فرهنگ، جغرافیا، نژاد و... تقدم پیدا کرده و انسانها را از درون به هم پیوند میدهد.
فیلم، قصه همراهی چهار انسان است که پا، در یک سفر اتفاقی میگذارند و برخلاف انتظار اولیه خودشان و مخاطب، از این همجواری به تعادلی قابلباور و واقعی از جنس روابط ساده انسانی میرسند.
زوج ماریا و رومن با تکیه بر ریشههای ایرانی ماریا که از کودکی از زادگاهش دور افتاده، گرهی در گذشته زندگیشان دارند که خود را در روابط امروزشان نشان میدهد. از دستدادن تنها پسرشان مارکو در پی روحیه جستوجوگری که از پدرش به ارث برده، شکافی در رابطه این زوج ایجاد کرده که هنوز ترمیم نشده آنهم به این دلیل که ماریا نمیتواند اتفاقات را همانطور که هست ببیند و بپذیرد؛ نه رومن را نه حادثه مرگ مارکو را و به همین دلیل همواره به دنبال پیداکردن مقصر و ایراد و اشکالهای دیگران است.
مرتضی و حسین هم زوج مقابل این دو اروپایی هستند که به دلایلی پای در مسیر این سفر و همراهی میگذارند درحالیکه هر یک مسایل و گرههای خاص خودشان را دارند.
فیلم بدون آنکه سعی کند این همراهی را تبدیل به سفری نمادین برای تغییر و تحول گلدرشت آدمها کند، با پرداختی جزیینگر بر مسیر اتفاقات کوچک و معمولی حرکت میکند که میتواند در مسیر هر سفری اتفاق بیفتد. از خلال همین اتفاقهای ساده و متعارف است که به تدریج آدمها و مسایلشان بروز میکنند و در عین حال تغییراتی بطئی و جزئی در آنها شکل میگیرد.
یکی از این اتفاقهای ساده پنچرشدن ماشین سواری است که قرار است این چهار نفر را به کلوت برساند. تاملی که به واسطه رفتن مرتضی به پنچری به وجود میآید بگومگویی بین رومن و ماریا به وجود میآورد که حسین نمیتواند بازدارنده آن باشد و به دنبال آن رومن به حالت قهر به تنهایی در دل کویر گم میشود.
این موقعیت ساده اما به شدت دراماتیک که ماریا را با روحیهای منزوی و بدفکر، در تعاملی اجباری با حسین و اطرافیانش قرار میدهد، چند کارکرد مهم دارد. اول اینکه او را مجبور به یادآوری زبان مادریاش میکند که اتفاقا بیش از آنچه فکر میکند، میداند و در واقع پلی است تا او بتواند در انتهای فیلم این گره از گذشتهاش را باز کند و با خانواده ایرانیاش ارتباط کلامی برقرار کند. در عین حالیکه همین بازی با زبان چند موقعیت غافلگیری جالب را وارد لحظات فیلم میکند.
کارکرد دوم ارتباط ظریفی است که به تدریج بین ماریا و حسین شکل میگیرد و وقتی در مدخل قنات انتظار آمدن رومن را میکشند با زبان فارسی نصفه و نیمه حرف میزنند. این ارتباط به نوعی تلخی درون ماریا را رقیق میکند و زمینهای برای پذیرفتن گذشته و مرگ مارکو ایجاد میکند؛ اتفاقی که در ادامه پس از همکلامشدن ماریا با خاله حکیمه و قرینهپردازی مرگ پسرش با پسرخواندهای که این زن روستایی از دست داده، میافتد، این است که او به سادگی متوجه میشود باید از کنار اتفاقات گذشته چه تلخ و چه شیرین عبور کند، در آنها غرق نشود و به زمان حال فرصت جاریشدن بدهد. کارکرد دیگری که این موقعیت دراماتیک دارد، حس نیازی است که در ماریا نسبت به رومن بیدار و متوجه میشود بعد از مارکو نمیتواند شوهرش را هم از دست بدهد و قادر به تنهاماندن نیست. بیدلیل نیست که رومن پس از بیرونآمدن از قنات از آن بهعنوان قنات جادویی یاد میکند که باعث تغییر رفتار و مهربانشدن ماریا شده است.
در ادامه آنچه از آداب، رفتارها و مناسبات مردم روستا و تاثیرگذاری آن بر مسایل بین ماریا و رومن به تصویر درآمده، یک تعامل ساده و سازنده در راستای همین رفتارهای معمول روزمره است. به این مفهوم که قرار نیست سنت و آداب و رسوم به شکل مطلقگرایانه به مدد مدرنیته بیاید و همه مشکلات را حل و فصل کند بلکه با گذری باورپذیر، یک تاثیرگذاری جزیی جوابگوی تعاملی از جنس این قصه است. مثل بادکشهایی که کمر دردناک رومن را آرام میکنند و تاثیری عمیقتر یا نمادین بر لایههای دیگر قصه و روابط آنها ندارند.
به همین دلیل میتوان فیلم را یک روایت ساده از تعامل ملموس چند آدم در نظر گرفت که لزوما قرار نیست در این فرصت کوتاه به تغییر و تحولات برجسته و بزرگ برسند. همانطور که کلوت بیش از هر چیز بهانهای است برای این سفر و همراهی و حکم مک گافین قصه و انگیزه راهافتادن موتور قصه را دارد. در انتها همان نگاه دورادور به کلوت در عمق تصویری از همراهی این چهار انسان که حالا آنها را بهتر میشناسیم، برای مخاطبی که با بافت فیلم آشنا شده کفایت میکند.
سحر عصرآزاد
مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات پزشکیان ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم جلیلی مناظره مناظره انتخاباتی دولت
هواشناسی تهران قتل عربستان وزارت بهداشت سلامت قوه قضاییه حوادث سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش خانواده
قیمت طلا قیمت دلار قیمت سکه خودرو بازار خودرو قیمت خودرو دولت سیزدهم بازار سرمایه بورس دلار حقوق بازنشستگان اقتصاد
کنسرت سینمای ایران سارا بهرامی تئاتر تلویزیون سینما علیرضا قربانی تخت جمشید رسانه ملی دفاع مقدس
ماهواره دانشگاه تهران دانش بنیان وزیر علوم
رژیم صهیونیستی جو بایدن غزه جنگ غزه فلسطین اسرائیل آمریکا روسیه دونالد ترامپ ترکیه فرانسه چین
استقلال فوتبال پرسپولیس یورو 2024 سپاهان باشگاه پرسپولیس کریستیانو رونالدو جام ملت های اروپا باشگاه استقلال لیگ برتر نقل و انتقالات لیگ برتر ایران
هوش مصنوعی نمایشگاه الکامپ اینستاگرام سامسونگ ایرانسل اپل نخبگان موبایل ربات فیبرنوری
قهوه کاهش وزن هندوانه افسردگی دیابت مو ورزش سرطان مغز