جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پیدا کنید ردپای کارگردان را


پیدا کنید ردپای کارگردان را

اینکه فیلم های کارنامه مازیار میری هر کدام سازی خاص خود می زنند, نمی تواند در وهله اول نقطه ضعف محسوب شود اینکه حضور پرویز پرستویی در «کتاب قانون» یادآور کاراکتری است که در «لیلی با من است» ایفا کرده و حتی از عکس وی برای تصویرسازی گذشته رحمان استفاده شده هم نمی تواند دلیل کاستی فیلم باشد

اینکه فیلم های کارنامه مازیار میری هر کدام سازی خاص خود می زنند، نمی تواند در وهله اول نقطه ضعف محسوب شود. اینکه حضور پرویز پرستویی در «کتاب قانون» یادآور کاراکتری است که در «لیلی با من است» ایفا کرده (و حتی از عکس وی برای تصویرسازی گذشته رحمان استفاده شده) هم نمی تواند دلیل کاستی فیلم باشد. شبیه بودن جنس شوخی ها و طنز فیلم به آثار کمال تبریزی به خصوص «همیشه پای یک زن در میان است» با عبور از فیلتر ذهنی میری می تواند تجربه گرایی او در سبکی جدید محسوب شود.

اما وقتی همه این وجوه با نگاه سیاه و سفید کلیشه یی حاکم بر فیلم تلفیق می شوند، شرایطی ایجاد می کند تا «کتاب قانون» نه تجربه یی پذیرفتنی در کارنامه میری باشد، نه در عرصه طنز. کارنامه مازیار میری با فیلم های «قطعه ناتمام»، «به آهستگی»، «پاداش سکوت» و «کتاب قانون» واجد اوج و فرودهایی است که هر کدام ویژگی های خاصی دارند. مهم ترین نقطه اشتراک این آثار حضور یک فیلمنامه نویس مستقل در کنار کارگردان است که می تواند نگاه حرفه یی میری را برجسته کند. همکاری با کامبوزیا پرتوی، پرویز شهبازی، فرهاد توحیدی و محمد رحمانیان می تواند نقطه قوت اولیه این فیلم ها باشد.

در این میان پرداختن به محدودیت های آوازخوانی زنان در «قطعه ناتمام»، به چالش کشیدن مفهوم خیانت در «به آهستگی» و اقتباس ادبی در زمینه دفاع مقدس در «پاداش سکوت» هر یک از این آثار را برجسته تر می کند.

تم سفر و جست وجو برای کشف ناشناخته ها هم به عنوان نخ تسبیح در سه فیلم اول قابل پیگیری است که فیلم آخر از آن بی بهره است، ضمن اینکه نخستین تجربه طنز در کارنامه میری است.

«کتاب قانون» بر محور تم آشنای تغییر و تحول آدم ها بر بستر عشق، دو نوع تفکر را مقابل هم قرار داده است. دیدگاه افراطی و سنت گرایانه به آموزه های دینی در مقابل خوانش متعادل از این آموزه ها به گونه یی در تقابل با هم قرار گرفته اند که تضاد میان آنها خالق طنز و کمدی باشد.

از آنجا که این دو نوع رویکرد در نقطه مقابل هم قرار دارند، همه تقسیم بندی های موجود در فیلم نیز متکی بر این دیدگاه سیاه و سفید و خط کشی های از پیش تعیین شده است. ژولیت (آمنه) تنها نماینده قطب مثبت و بقیه کاراکترها (که البته همه تیپ هستند)، نماینده دیدگاه افراط گرایانه هستند. وقتی مرزبندی ها اینچنین مشخص و دور از هم است، طبعاً تاثیرپذیری آدم ها از یکدیگر نیز باید زیرمجموعه یی از این نگاه باشد. به این ترتیب عجیب نیست که تحول اغراق شده مهر پایان را بر این صف کشی نابرابر بزند.

اگر بر اساس همان تم تغییر و تحول بر بستر عشق به فیلم نزدیک شویم، کلیت فیلم به گونه یی طراحی شده که رفتار و کنش و واکنش های آمنه در پایان منجر به ایجاد شکاف در تفکر افراطی شود که نماینده آن زنان خانواده رحمان و خودش هستند اما یک جرقه مهم در آغاز راه به فراموشی سپرده شده که چگونگی تاثیرپذیری ژولیت از رحمان و مسلمان شدن او است.

در واقع پس از یک برخورد گرم در رستوران بین ژولیت و رحمان و جلسه رسمی بین نمایندگان دو کشور که ژولیت به عنوان مترجم حضور دارد، ما با رحمان همراه می شویم. وقتی هم که او ۹ ماه بعد سودازده از عشق ژولیت برای یافتنش به لبنان بازمی گردد، به یکباره او را در کسوت زنی تازه مسلمان به نام آمنه می بینیم.

در این میان چه اتفاقی افتاده که ژولیت را به آمنه تبدیل کرده است؟ اگر قرار است عشق در یک نگاه پاسخگوی این علامت سوال باشد حتی با توجه به علاقه اولیه ژولیت به زبان و فرهنگ فارسی باید زمینه چینی برای رسیدن به این نقطه انجام می شد.

به این ترتیب می توان تحول ابتدایی ژولیت و تحول انتهایی رحمان و خانواده اش را در راستای همان تقسیم بندی های از پیش تعیین شده دانست، نه در ادامه زمینه چینی های انجام شده و طبعاً نه یک تاثیرپذیری باورپذیر. تحولی که اگر ظریف تر پرداخته می شد چه بسا تاثیرگذاری بیشتری داشت و می توانست در طرح چنین انتقاد زیرساختی به تفکر حاکم بر جامعه کاربردی تر باشد. در واقع کدهای مستعد برای ایجاد زمینه چینی و تاثیرپذیری بطئی شخصیت ها از یکدیگر در فیلم وجود دارد اما به دلیل همان نگاه حاکم که تکلیف همه چیز در قطب بندی ها مشخص شده، برجسته نشده است. نمونه بارز آن جایی است که آمنه در تلفظ نام رحمان مشکل دارد و او را رخمان صدا می کند و از طرف رحمان و خانواده اش بابت آن سرزنش می شنود. این تلفظ ناخواسته غلط، جایی می تواند کارکرد خود را پیدا کند که آمنه پس از بازگشت به لبنان مشکلش را حل کرده و وقتی رحمان دنبالش می رود، می تواند نام او را درست تلفظ کند.

واقعیت این است که تاثیرپذیری آمنه از اطرافیانش به اندازه حذف همین یک نقطه، باورپذیرتر و پذیرفتنی تر از تحول اغراق شده رحمان و خانواده اش از آمنه است.

اینکه فیلم های کارنامه مازیار میری هر کدام سازی خاص می زنند، اینکه پرستویی در «کتاب قانون» یادآور کاراکتر «لیلی با من است» است، اینکه شوخی ها و طنز فیلم به خصوص شبیه «همیشه پای یک زن در میان است» شده و... نمی تواند نقطه ضعف فیلم محسوب شود. اشکال جایی است که نمی توان ردپای میری و زاویه خاص نگاه او را بعد از سه فیلم در «کتاب قانون» دنبال کرد چرا که دیدگاه وی در فیلم ناپیدا است.

سحر عصرآزاد