جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آیا سرمایه داری آمریکا نجات می یابد


آیا سرمایه داری آمریکا نجات می یابد

مرور کتاب ها و مقالات مشهور برای یافتن پاسخی درخور دوازده سال پیش – یا سه انتخابات ریاست جمهوری قبل جهان شیفته سرمایه داری آمریکایی بود آمریکا نه تنها علیه کمونیسم پیروز شده بود که رهبری خود را بر سوسیالیسم اروپایی و نظام شرکتی ژاپن نیز دیکته می کرد

مرور کتاب‌ها و مقالات مشهور برای یافتن پاسخی درخور دوازده سال پیش – یا سه انتخابات ریاست‌جمهوری قبل- جهان شیفته سرمایه‌داری آمریکایی بود.آمریکا نه تنها علیه کمونیسم پیروز شده بود که رهبری خود را بر سوسیالیسم اروپایی و نظام شرکتی ژاپن نیز دیکته می‌کرد.

اینک، اما این هژمونی اقتصادی یک خاطره دور به نظر می‌رسد. ما انفجار دو حباب مالی بزرگ را دیده‌ایم. ما طی دو رکود طولانی و یک دهه بدون رشد اقتصادی رنج کشیده‌ایم. ما به انباشت کسری‌های بودجه و تجارت زیاد ادامه می‌دهیم. به راستی، ۱۰ درصد خانوارها همه رشد اقتصادی و تحصیل بهره‌وری‌های کشور را ایجاد کرده‌اند، در حالی که بالا رفتن از نرد‌بان اقتصاد سخت‌تر شده است و سایر کشورها برای درس گرفتن از اینکه چگونه اقتصادهای سرمایه‌داری خود را سازماندهی کنند، به سوی چین، آلمان و سوئد متمایل شده‌اند.

از این رو، به چالش کشیدن برتری برند ما آمریکایی‌ها در سرمایه‌داری مبتنی بر بازار آزاد از سوی تعداد زیادی از هموطنانمان تعجب برانگیز نیست. این بیداری نه‌تنها در افکار عمومی که در قفسه کتابخانه‌های آمریکا- جایی که این موضوع بسیاری از اقتصاددان‌های برتر این کشور را به خود جذب کرده است- منعکس می‌شود. تجهیز دوباره سرمایه‌داری آمریکا به یک عقده روحی ملی یا حتی بین‌المللی تبدیل شده است.

مارتین ولف، ستون نویس طرفدار سرسخت بازار در فایننشیال تایمز، طی مقاله‌ای در«هندبوک اشغال» می‌نویسد: «سرمایه‌داری همواره در جهت احیا و شکوفایی دوباره تغییر کرده است و الان باید دوباره تغییر کند.»

گفتن اینکه در رقابت کنونی انتخابات ریاست جمهوری، آمریکایی‌ها درباره نوع سرمایه‌داری مورد نظر خود تصمیم خواهند گرفت؛ به این رقابت اعتبار بیشتری می‌دهد. اگرچه دستگاه تبلیغاتی جمهوریخواهان نگرانی کارفرمایان درباره این ایده اوباما که ایجاد یک شرکت موفق باید در زمینی به گستردگی یک دهکده باشد را بازتاب می‌دهد، اما همه کتاب هایی که در این مقاله نقد وبررسی می‌شوند، از این ایده استقبال می‌کنند. اقتصاد ناب بازار یک «توهم ایدئولوژیک» است؛ حتی آزادترین بازارها در چارچوب مقررات، زیرساخت‌ها، نهادها و هنجارهای رفتاری غیررسمی عمل می‌کنند.

البته، برخی افراد تمایل دارند سرمایه‌داری آمریکایی را به قدر کافی تنها بگذارند. یکی از این افراد، آلن میلتزر استاد محافظه کار اقتصاد سیاسی در دانشگاه ملتون کارنگی است. او دیدگاه چرچیلی را می‌پذیرد. بر اساس این دیدگاه، در حالی که سرمایه داری ناکارآمدی‌های خود را دارد، اما از جایگزین‌های خود بهتر است. او بخش زیادی از کتاب کوچک خود - «چرا سرمایه‌داری؟» - را به زمین زدن طرفداران پوشالی قدیمی سوسیالیسم و کمونیسم اختصاص می‌دهد و به گونه‌ای با آنها مخالفت می‌کند که انگار در این روزها آمریکا این افراد را برای ریاست‌جمهوری نامزد کرده است.

میلتزر بدون توجه به نقش جدید پول در سیاست‌های ایالات متحده یا واقعیت‌های ناملایم رقابت‌های جهانی اعلام می‌کند که راز سرمایه‌داری در دقت توزیع قدرت اقتصادی و سیاسی است. او همزمان وقت زیادی را به بازخوانی آثار کانت و لاک اختصاص می‌دهد.

هرچند، تحت عنوان چشم‌پوشی از واقعیت، سخت است که به ادوارد کنراد غالب شد. او این بحث تحریک‌کننده را به میان می‌کشد که هرگز حباب اعتباری یا حباب مسکن وجود نداشت، کسری [واردات در مقابل صادرات] تجارت، نشانه‌ای از قوت اقتصادی است، رونق و رکود چیزهای خوبی هستند و آنچه که ما واقعا نیاز داریم، نابرابری درآمد بیشتر است نه کمتر.

بعید است کسی به توهمات کنراد لحظه‌ای بیندیشد، اما به دلیل این که او در دهه ۱۹۹۰ در «بین کپیتال» مشاور رامنی بود و همچنین در سال گذشته یک شرکت تاسیس کرد تا از طریق آن ۱ میلیون دلار به کمیته عالی سیاسی حامی رامنی بدهد، تامل در توهمات او گریزناپذیر است.

کنراد اظهار می‌کند که تنها راه بازگشت به دوران طلایی رشد بالای اقتصادی، نرخ بیکاری پایین و رونق بازارهای سهام، حذف مالیات ثروتمندان است تا آنها بتوانند سرمایه‌گذاری‌های بیشتری در ایده‌ها و شرکت‌های جدید داشته باشند. همزمان ما باید از صنعت دست بکشیم و همه انسان‌های با استعداد را به حوزه‌های مالی و «های تک» انتقال بدهیم و سایر افراد را برای نگهداری از کودکان و باغ‌های انسان‌های با استعداد باقی بگذاریم.

این شاهکار ناشی از منطق معیوب، داده‌های گزینشی و به دور از اخلاق، روی فرضیه‌های گمراه‌کننده‌ای بنا شده است: تولید و بازار مالی به طور کامل رقابتی هستند؛ پاداش بازتاب صحیحی برای بهره‌وری فرد است؛ و اینکه سرمایه‌گذاری صیانت از قانون بازده نزولی است. این شاهکار همچنین خودبینی فکری مشاور استراتژی شرکت که کنراد روزی چنین سمتی داشت، را نیز نشان می‌دهد.

گمان نمی کنم که هیچگاه این سوال برای کنراد پیش آمده باشد که آیا رشد اقتصادی بیشتر همواره خوب است؟ اما مطمئنم که این موضوع، محور اصلی کتاب رابرت و ادوارد اسکیدل اسکیز است با عنوان «چقدر کافی است؟»

بدیهی است که «اسکیدل اسکیز»‌ها این موضوع را بررسی کنند. ادوارد (پسر) در دانشگاه اکستر فیلسوف است و رابرت (پدر) در دانشگاه وارویک اقتصاددان است و زندگینامه‌نویس مشهور جان مینارد کینز است.

آنها دلایل متعددی برای رابطه نامناسب درآمد و فراغت اقامه می‌کنند. در آغاز، بسیاری از ما از کارمان معنا و دلخوشی می‌گیریم، اما به دلیل رشد نابرابری، هنوز بسیاری از افراد در میان ما هستند که همه نیازهای اساسی آنها رفع نمی شوند. «اسکیدل اسکیز»‌ها فکر می‌کنند اگر نابرابری (از طریق مالیات تصاعدی و یک شبکه امن قوی‌تر) را کاهش دهیم، مسابقه تسلیحاتی را به نفع کالاهای پایه (از طریق اخذ مالیات بر مصرف) تعدیل کنیم و مردم را در معرض خوشی‌هایی قرار بدهیم (ازطریق آموزش بیشتر هنرهای لیبرالی سنتی) که هزینه‌های زیادی نیاز ندارند، ما شادتر خواهیم بود و جامعه بهتری خواهیم داشت.

راجر مارتین، مدیر مدرسه مدیریت راتمن در دانشگاه تورنتو ایده‌های اصلاحی کاربردی‌تری دارد. مارتین در کتاب «تثبیت بازی» استدلال می‌کند که دو بازار وجود دارد که در آنها شرکت‌های بزرگ فعالیت می‌کنند. یک بازار واقعی که شرکت با فروش محصولات و خدمات در آن بازار برنده یا بازنده می‌شود. «بازار انتظارات»- بازار سهام - نیز در کنار بازار واقعی فعالیت می‌کند. جایی که مردم روی پیش‌بینی از وضعیت شرکت در آینده شرط‌بندی می‌کنند. در این بازار آنچه اهمیت دارد، سود واقعی شرکت نیست، بلکه سودهایی است که با انتظارات مطابقت دارند.

آنگونه که مارتین این موضوع را بررسی می‌کند، وقتی مدیران شرکت‌های بزرگ به دلیل پیروزی در بازار انتظارات ونه در بازار واقعی پاداش می‌گیرند، مشکل ایجاد می‌شود. در واقع این به معنی آن است که به طور مستمر انتظارات درباره سودهای آتی افزایش می‌یابد.

مارتین نتیجه می‌گیرد که «بازی انتظارات برای تخریب بازی واقعی آغاز می‌شود.» او می‌گوید: راه متوقف کردن این بازی برای کارفرمایان آمریکایی پذیرش یک مرز، ارائه تعریفی سالم‌تر از اهدافشان و تامل در این نکته است که در این بازی به مدیران مالی و اجرایی پاداش داده می‌شود و شرکت‌های سهامی تابع می‌شوند.

رابرت شیلر، استاد امور مالی دانشگاه ییل که هشدار اولیه درباره حباب بازار مسکن را اعلام کرده بود، در بدگمانی مارتین درباره وال استریت سهیم نیست. شیلر یک متفکر زیرک و اصیل است، اما کتاب «علم مالیه و جامعه خوب» حاوی بحثی منفصل و غیراقناعی است مبنی بر اینکه نوآوری مالی می‌تواند برای مهار بی‌عدالتی‌های سرمایه داری در عوض تشدید این نابرابری‌ها استفاده شود.

شیلر پیشنهاد «دموکراتیزه کردن» امور مالی با محصولات جدیدی مانند بیمه را مطرح می‌کند. اما مشکل چنین پیشنهادهایی این است که آنها درس کلیدی آموخته شده از بحران مالی اخیر را نادیده می‌گیرند: به هر میزان که امور مالی پیچیده تر شوند، شکاف اطلاعاتی میان کوسه‌های وال استریت و سایر افراد بیشتر می‌شود. رشد عدم تقارن اطلاعاتی طی ۲۵ سال گذشته پیشنهاد شیلر را ساده‌لوحانه جلوه می‌دهد. لوگی زین گیلز استاد دانشگاه شیکاگو کسی است که انتظار ندارید از پوپولیسم استقبال کند. اما به عنوان یک بومی ایتالیا، زین گیلز حساسیت ویژه‌ای به «فساد عمومی و خصوصی» دارد. رساله دکترای او درباره این است که اغلب مشکلات ما در منافعی ویژه ریشه دارند. منافعی که از سیاست‌ها و مقررات دولتی برای ایجاد نوعی از سرمایه‌داری استفاده می‌کنند.

زین گیلز در مقدمه کتاب «سرمایه‌داری برای مردم» می‌نویسد: «فقدان رقابت و انحرافی که با سوبسید‌های دولت ایجاد شده، دلایل اساسی همه مشکلاتی هستند که امروزه در اقتصاد با آنها مواجهیم از جمله مشکل کاهش درآمدهای واقعی طبقه متوسط آمریکا.»

زین گیلز در این کتاب مستدل از سرمایه‌داری استقبال می‌کند که طرفدار کسب وکار نیست، بلکه طرفدار بازار است. از شایسته‌سالاری و نه برتری موروثی تجلیل می‌کند. بر پاسخگویی بازیگران اقتصادی به میزان آزادی و رای آنها تاکید می‌کند. او استدلال می‌کند که عنصر اصلی سرمایه‌داری، رقابت کامل و آزاد است و تنها در غیاب رقابت است که شما نوعی از نابرابری، ناپایداری و انعطاف‌ناپذیری طبقه‌ای را می‌بینید.

تشخیص زین گیلز و شیوه درمان او به طور قابل توجهی مشابه تشخیص و درمان جوزف استیگلیتز ، برنده جایزه نوبل دانشگاه کلمبیا است، کسی که به سر دیگر طیف «توهم ایدئولوژیک» تعلق دارد.

اگرچه استیگلیتز در حلقه‌های آکادمیک به واسطه اثرش درباره نواقص بازار مشهورتر است، اما رساله دکترای او درباره این موضوع بود که چه مقدار نابرابری درآمدی، رشد اقتصادی را کاهش می‌دهد. او این موضوع را در کتاب «ارزش نابرابری» به روز می‌کند. کتابی که نشان می‌دهد چگونه نابرابری، بهره‌وری را از بین می‌برد و به رقابتی بی‌فایده برای کالاهای پایه‌ای منجر می‌شود و اجازه می‌دهد تا ثروتمندان دارایی‌های خود را به قدرت سیاسی تبدیل کنند. قدرتی که آنها برای تغییر بیشتر شرایط به نفع خود از آن استفاده می‌کنند.

تهدید ناشی از حکومت اغنیا نه‌تنها در تحلیل‌های استیگلیتز و زین گیلز که در شماری از سایر کتاب‌ها نیز بیان می‌شود.

جفری ساچ، اقتصاددان دانشگاه کلمبیا در «هَند بوک ِ اشغال» می‌نویسد: «مانع اصلی «اقتصاد مختلط» این است که پویایی بازار می‌تواند با برابری دموکراتیک ترکیب شود.» هند بوک اشغال، مجموعه مقالاتی است که به درخواست معترضان اشغال وال استریت توسط نویسندگان سراسر طیف «توهم ایدئولوژیک» نوشته شد. «برتری بیش از اندازه قدرت مالی و سیاسی سرمایه‌داری شرکتی تقریبا کارکرد اقتصاد مختلط را با عقب‌نشینی یا به طور عمده با خدمت کردن به منافع شرکتی از بین برده است.»

فایننشیال تایمز می‌نویسد: «در غیاب کارکرد مناسبِ مجموعه حمایت‌ها، بازار (سپهر بازار) عرصه عمومی (فضای سیاسی) را تضعیف می‌کند.»

در مدل متراکم سرمایه‌داری آمریکایی که روی رشد بازده و ارزش سهام تمرکز می‌کند، ضرورت‌هایی برای سرمایه مالی، سرمایه انسانی و سرمایه فیزیکی وجود دارد، اما هیچ‌گونه نگرانی درباره آنچه که استیگلیتز «سرمایه اجتماعی»، زین گیلز «سرمایه مدنی» و مارتین «بنیاد شهری» می‌نامند، موجود نیست. این را هر چیزی بنامید، جوامع و اقتصاد‌ها بدون آن شکوفا نشده و پیشرفت نمی‌کنند.

همانطور که زین گیلز می‌نویسد، سرمایه‌داری آمریکایی قربانی موفقیت‌های خود شده است. در سال‌های پس از مرگ کمونیسم، هژمونی فکری سرمایه‌داری به خشنودی از خود و افراط‌گرایی منجر شد.

در این شرایط، طرح اولیه سرمایه‌داری جدید آمریکا از سوی چه کسانی مطرح خواهد شد؟ احتمالا این طرح از سوی اقتصاددانان یا روزنامه‌نگاران یا حتی سیاستمداران واشنگتن یا کمپ‌های انتخاباتی مطرح نخواهد شد. همان طور که میلتزر می‌گوید، نبوغ سرمایه داری دموکراتیک و دموکراسی در این است که هنجارهای جدید رفتار اقتصادی از میان کارآفرینان و مدیران اجرایی، کارگران و مصرف‌کنندگان، مدیران پولی و بانکدارانی که شجاعت تقاضای چیزی بهتر از خود و دیگران را دارند، سر برآورند.

نویسنده: استیون پیرلستین

تلخیص و ترجمه: مجید اعزازی

منبع: واشنگتن پست