پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

حلبچه در هاله ای از سکوت


حلبچه در هاله ای از سکوت

بیست وششم اسفندماه ۱۳۶۶ یادآور یکی از تلخ ترین و مرگبار ترین صحنه های تاریخ جنگ ۸ ساله یعنی بمباران شیمیایی حلبچه توسط هواپیماهای رژیم بعث عراق می باشد جنایتی که هیچگاه از دل تاریخ زدوده نخواهد شد این حمله ددمنشانه که به دستور جنایتکار وحشی و خونخواری بنام«صدام» انجام گرفت بیش از پیش از ماهیت جنایتکارانه او و همه حامیانش به ویژه قدرتهای غربی پرده برداشت

بیست وششم اسفندماه ۱۳۶۶ یادآور یکی از تلخ ترین و مرگبار ترین صحنه های تاریخ جنگ ۸ ساله یعنی بمباران شیمیایی حلبچه توسط هواپیماهای رژیم بعث عراق می باشد. جنایتی که هیچگاه از دل تاریخ زدوده نخواهد شد. این حمله ددمنشانه که به دستور جنایتکار وحشی و خونخواری بنام«صدام» انجام گرفت بیش از پیش از ماهیت جنایتکارانه او و همه حامیانش به ویژه قدرتهای غربی پرده برداشت.

یکی از عملیاتهای غرورآفرین و پیروزمندانه رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس، عملیات والفجر ۱۰ بود که در واپسین روزهای اسفند ماه ۱۳۶۶ با هدف خارج ساختن چند شهر کشور از برد آتش توپخانه دشمن وآزاد سازی بخش وسیعی از مناطق و تأسیسات استان سلیمانیه عراق در «شهرهای حلبچه، خرمال، دوجیله و ...» به اجرا در آمد.

اهالی کردنشین این مناطق که از ظلم و جور رژیم بعثی دل خوشی نداشتند برای رهایی از سلطه صدام، حاکم ظالم و سفاک عراق به یاری واستقبال رزمندگان ایرانی شتافتند.

یکروز از آغاز این عملیات نگذشته بود که دشمن زبون به تلافی پیروزیهای رزمندگان اسلام و جبران شکست نیروهای خود و همچنین با انگیزه انتقام ازنحوه برخورد مردم مناطق مزبور با نیروهای ایرانی، شهرهای«حلبچه وخرمال» را وحشیانه ودیوانه وار مورد حملات شیمیایی خود قرار داد.

در غروب غم بار بیست و ششم اسفند ماه ۱۳۶۶، مردم بی دفاع و مظلوم این شهرها همزمان با غرش جنگنده بمب افکنهای رژیم بعثی عراق ناگهان متوجه ابرهای تیره و رنگینی شدند که بر فراز شهر و خانه هایشان سایه افکند؛ هنوز این ابرها فرو ننشسته بودند که بوی مرگ از آنها به مشام رسید.

انگار ناقوس مرگ در حلبچه به صدا درآمده بود. زن و مرد، پیر و جوان، کودک و نوجوان، همه و همه برای حفظ جان خود، سراسیمه راه گریز از شهر را در پیش گرفتند؛ لیکن شدت حملات بگونه ای بود که بسیاری از شهروندان را غافلگیر و مجال هرگونه حرکت را از آنان سلب نمود.

صدای ضجه های پرسوز و گداز مادران وناله های جگر سوز کودکان بلند شد. پدر و مادر در پی فرزند وفرزند به دنبال پدر و مادر خود بود. یکی پس از دیگری نقش بر زمین می شدند. کودک درآغوش مادر جان می داد وپدر خود را درمانده و ناتوان از کمک به خانواده اش می دید ولاجرم نیز بدون طعمه گازهای خفه کننده ومسموم بمب های شیمیایی می گشت.بدون تردید اگر از شارون بعنوان قصاب«صبرا و شتیلا» یاد می کنیم باید صدام را نیز قصاب مردم«حلبچه» و خرمال بنامیم.

دیری نپایید که پیکرهای بی جان چند هزار انسان بی گناه سوخته و سیاه شده در جای جای خیابانها و کوچه های حلبچه و خرمال نمایان شد.آه! چه صحنه های دلخراشی؛ عمق فاجعه به اندازه ای است که قلب هر بیننده ای را به لرزه در می آورد؛ خودروها وامکانات موجود پاسخگوی حمل جنازه ها وانتقال مصدومین نیست. صحنه های دلخراش وحزن انگیز این واقعه، فاجعه کربلا را در ذهن هر نظاره گری تداعی می کند.«بأی ذنب قتلت» به کدامین گناه کشته شدند؟!

چه تلخ است تجسم چشمان غم آلود و وحشت زده دختر بچه سه ساله ای که بر بالای جنازه پدر و مادر خود گریه سر می دهد.چه جانکاه است شنیدن طنین فریاد بغض آلود وسوزناک پدر ومادری که همه جگر گوشه های خود را از دست داده.چه سخت است آوارگی هزاران انسان بی پناه و مصدوم شیمیایی را نظاره کردن. وچگونه می توان حادثه غم انگیز حلبچه را به فراموشی سپرد؟!

اگر چه در طول ۸ سال جنگ تحمیلی، بارها وبارها شاهد بمباران شیمیایی مواضع رزمندگان و حتی هموطنان عزیز غیرنظامی مان در سردشت و ... توسط دشمن متجاوز بعثی بودیم ولی این جنایت هولناک که در ظرف ۸۴ ساعت، پنج هزار انسان بی گناه و بی دفاع را به کام مرگ کشاند نشان از خوی وحشیگری صدام وحامیانش داشت وثابت کرد که رژیم بعثی عراق حتی به شهروندان خود نیز رحم نمی کند.

هر چند که فاجعه بزرگ حلبچه درهاله ای از سکوت پنهان ماند وهیچ یک ازمجامع بین المللی بطور صریح و قاطع حاضر به محکومیت رژیم بعثی عراق وسایر کشورهایی که اینگونه سلاحهای مرگبار را دراختیار او قرار داده بودند نشدند، ولی این جنایت بزرگ همچون لکه ننگینی بر پیشانی صدام وسایر قدرتهای غربی جهان به ویژه «آمریکای جهانخوار» نقش بست و تا ابد از افکار واذهان عمومی جهانیان دور نخواهد شد.

اکنون باید از سردمداران وسیاست بازان دولت آمریکا که خیال پادشاهی کره خاکی را در ذهن می پرورانند سوال کرد شما که خود را مدعی حقوق بشر وناجی ملتهای ضعیف جهان می پندارید(!!) چرا هر بار با ترفندهای نو و رفتارهای مبتنی بر زور و قلدرمآبانه، دست از شیطنت و دخالت در امور کشورها وملتها برنمی دارید؟!

چرا گریه های طفل شیرخواره و مادر از دست داده را در حلبچه ندیدید؟!

چرا مظلومیت هزاران نفر از مردم بی گناه حلبچه را که قربانی سوغات سلاحهای مرگبار شیمیایی واهدایی شما شدند، ندیدید؟! چرا در برابر جنایت دژخیمان بعثی و ظالم صدام مهر سکوت بر لب زدید؟!

چرا گلهای پرپرشده حلبچه و خرمال را نادیده گرفتید؟!چرا اشکهای غم آلود و چهره های معصوم آغشته به خون و ورم کرده حلبچه را به فراموشی سپردید؟!

پاسخ این سوالات چندان هم سخت به نظر نمی رسد زیرا صدام بدون کمک و حمایت آمریکا و متحدین او قادر به اینهمه تجاوز وجنایت ضد بشری نبود.

صبح صادق

پرویز بهرامی