پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
کج فهمی راجع به عدالت
بالغ بر ربع قرن است که در معرض یکی از مهمترین نقطههای عطف تاریخ اقتصادی بشر قرار گرفتهایم که متداولترین نام آن انقلاب دانایی است. مطرح کردن مفاهیمی مثل انقلاب مبتنی بر دانایی، اقتصاد مبتنی بر دانایی یا جامعه مبتنی بر دانایی همیشه این سوءتفاهم برانگیزی را داشته که مگر تاکنون غیر این بوده که پیشرفت اقتصادی اجتماعی در هر دورهای از تاریخ بشر مبتنی بر دانایی بوده؟ پاسخ این است که نه همیشه داناییمحور تحول بوده ولی به اعتبار تفاوت بنیادی که در اثر انقلاب انفورماتیکی و انقلاب الکترونیکی اتفاق افتاده با شرایط تقریبا بیسابقهای روبهرو هستیم. حتی اگر از گذشتههای خیلی دور شروع نکنیم و بحث را متمرکز کنیم روی انقلاب صنعتی گفته میشود که تاکنون سه انقلاب صنعتی را پشت سر گذاشتهایم. موج اول با اختراع ماشین بخار از دورههای دیگر متمایز میشود.
موج دوم، ظهور الکتریسیته است و موج سوم که از آن به عنوان انقلاب دانایی نام برده میشود ترکیب دستاوردهای انفورماتیکی و الکترونیکی است که باعث شده از موج سوم به بعد تفاوتی بنیادی در عرصه تکنولوژیها بهوجود آید و آن هم عبارت از این است که در طول تاریخ بشر پیشرفتها باعث میشده پیشرفتهای فناوری عمدتا کمککار دست یا بازوی انسان شود در حالی که در اثر انقلاب دانایی تحولی پیدا شده و مهمترین مولفهاش این است که ماشینهای جدید عمدتا کمککار مغز انسان میشوند. از این زاویه به عنوان یک مثال کافی است به تحولاتی که در قدرت محاسباتی کامپیوترها اتفاق افتاده نگاه کنید وقتی کسی کامپیوتری پیشرفته در اختیار میگیرد چقدر میتواند انرژی مبتنی بر دانایی آزاد کند. مثال سادهاش که در گزارش ۱۹۹۹ OECD مطرح شده بود این بود که در فاصله ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۵ قدرت محاسباتی کامپیوترهای پیشرفته حدودا ۱۰۰۰ برابر شد یعنی از ۱۰۰ میلیون عملیات ریاضی در یک ثانیه تبدیل شد به ۱۰۰ میلیارد عملیات ریاضی در یک ثانیه برای درک ابعاد این تحول کافی است متوجه شود که برآورد شده اگر در کشوری ریاضیدانانی تربیت شوند که قادر باشند در هر یک ثانیه، یک مسئله ریاضی حل کنند، برای اینکه کار کامپیوترهای نسل پنجمی را بتوانند انجام دهند، لازم میشود ۲۰۰ تا از چنین ریاضیدانان صاحب توانایی ۵۰ سال مداوم عملیات ریاضی انجام دهند.
نکته بعد اینکه تغییرات در اثر انقلاب دانایی به اعتبار این ویژگی (جایگزینی یا کمک کاری تکنولوژی برای مغز به جای بازو) تحول در تواناییها و دستاوردهای حاصله عموما جنبه تصاعدی و نمایی پیدا کردهاند. مثلا قدرت محاسباتی کامپیوترهای نسل چهار و پنج ناگهان ۱۰۳ برابر تغییر میکند. این تغییرات نمایی منشأ این شده که در عرصه اقتصاد با انقلابی بزرگ روبهرو هستیم مثلا در تمامی دوران پس از انقلاب صنعتی همه توابع با بازدهی ثابت به مقیاس بودند که گفته میشود وقتی دانایی وارد تابع تولید میشود بازدهی خصلت صعودی پیدا میکند. به اعتبار این بازدهی و اینکه تغییرات جنبه نمایی پیدا کردهاند مسئله نابرابریها ابعاد بیسابقه پیدا میکند. در این شرایط فاصله آنهایی که این توانایی را پیدا کرده و قابلیت استفاده دارند نسبت به بقیه فاصلههایی خیلی غیرعادی میشود و به همین دلیل با نابرابریهای افسارگسیخته در درون کشورها و بین کشورها روبهرو هستیم مثلا در آستانه انقلاب صنعتی محاسبات نشان میدهد بین قدرتمندترین اقتصاد آن زمان و ضعیفترین آنها تفاوت بنیه تولیدی تقریبا به اندازه سه به یک بوده در حالی که محاسبات تا پایان قرن بیستم نشان میدهد براساس برخی شاخصها فاصله به ۷۳ به ۱ رسیده (گزارش HDR سال ۱۹۹۹ UNDP) محاسبه دیگری را هم نظریهپرداز برجسته و صاحب کرسی تاریخ اقتصادی هاروارد یعنی دیوید لندز انجام داده که در آن فاصله فقیرترین و غنیترین کشورها در بنیه تولیدی و توان خلق ارزش افزوده ۴۰۰ به ۱ شده است. برآوردها حکایت از آن دارد که در اثر انقلاب دانایی این روند مرتبا تشدید میشود و طبیعتا وقتی این روند با سرعت شتاب پیدا میکند میتوان تصور کرد در عین حال که نیاز به قدرت خارقالعاده برای مواجهه منطقی با تغییرات در این ابعاد جدید افزایش پیدا میکند برای آنکه توانمندیهایمان در حد مورد نیاز ارتقا پیدا کند به چه کارهای عظیمی نیازمندیم.
به عنوان مثال، برای نمونه همین را فقط میگویم که آن ۱۰۰ میلیارد عملیات ریاضی در یک ثانیه در ۱۹۹۵ در سال ۱۹۹۹ به سه هزار میلیارد رسیده یعنی اگر آمارهای جدیدتر در اختیار باشد ابعاد مسئله بهتر درک میشود و به اعتبار این مسئله بینهایت حوزه حساسیت جدید موضوعیت پیدا میکند که از بین همه آنها مسئله عدالت به مثابه یک متغیر ابرتعیینکننده موضوعیت یافته و جایگاه جدیدی پیدا میکند. منتها در همین مسئله هم نکاتی وجود دارد که آنها را در قالب دو جمله نمادین مطرح میکنم که یکی مربوط میشود به جان رالز که در صفحه سوم کتاب تئوری عدالت میگوید: «عدالت عالیترین فضیلت و خیری است که نهادهای اجتماعی میتوانند ایجاد کنند همانطور که حقیقت عالیترین فضیلت نظامهای فکری است» دلیل من برای انتخاب این جمله نقش تعیینکنندهای است که برای نهادهای اجتماعی در امر عدالت در نظر گرفته شده. جمله دوم را در اولین روزهای بعد از انقلاب اسلامی، فیلسوف بزرگ قرن بیستم یعنی میشل فوکو طی نامهای خطاب به زندهیاد مرحوم مهندس بازرگان نوشت که در آن این تعبیر به کار رفته: «عدالت و بیعدالتی نقطههای حساس هر انقلابی است جایی که انقلابها به خاطر آن پدید میآیند و نیز اغلب جایی که راهشان را گم میکنند و از بین میروند.» این جمله روی مسئلهای حیاتی تاکید میکند که عبارت از این است که اثر کجفهمی راجع به عدالت اگر بیش از بیتوجهی به عدالت نباشد حداقل به اندازه آن مخرب و نابودکننده است.
به موازات ظهور انقلاب دانایی در کشورهای صنعتی شاهد این هستیم که توجه به نهادها ابعاد بیسابقهای پیدا کرده. در طی دو دهه گذشته بیش از ۵۰ درصد کسانی که جایزه نوبل اقتصاد را دریافت کردند کسانی هستند که دستی در آموزه نهادگرایی دارند. مهمترین مسئلهای که برای توضیح این پدیده مطرح است این است که در اثر انقلاب دانایی قاعده بازی اقتصادی در حال تغییر است. اگر بپذیریم که یک زیر بنای اساسی قاعده بازی در هر جامعهای در طول تاریخ بشر مسئله حقوق مالکیت بوده ویژگی مشترک همه ادوار تاریخ بشر تا مقطع انقلاب دانایی این است که مسئله حقوق مالکیت و نهادهای معطوف به آن عبارت از مشخص کردن حدود مالکیت برای داراییهای مشهود و ملموس بوده در حالیکه در اثر انقلاب دانایی بخش اصلی داراییها، داراییهای نامشهود هستند. بنابراین توجه به نهادها به اعتبار این است که مشخص کردن حدود مالکیت در عرصهای که غیرملموس است از پیچیدگیهای غیرمتعارفی برخوردار است. بنابر این تمرکز بر نهادها به اعتبار این است که میخواهند از همه ظرفیتهای معرفت بشری استفاده کنند که حقوق مالکیت را در عصر دانایی چنان وضع کنند که انگیزه نوآوری، ابداع و پیشرفت علمی را نه تنها تهدید نکند بلکه مشوق تلاشهای معطوف به دانایی باشد. از بهترین کتابهایی که در این زمینه بحثهای جالبی کرده و به فارسی هم قابل دسترسی باشد کتاب ثروتآفرینان لستر تارو است. دیگر مسئله مهمی که به تبع آن نهادها مورد توجه قرار گرفتهاند مسئله بازدهی صعودی در اثر انقلاب دانایی و افزایش خارقالعاده نابرابریهاست.
مثلا مطالعاتی وجود دارد که نشان میدهد در اثر انقلاب دانایی بازار کار تبدیل به نوعی Segmented market میشود یعنی بازار چند شقه شده بر محور میزان داناییبری فعالیتها و آنهایی که در سطح بالای داناییبری قرار دارند فاصله دستمزدشان با غیر آنها به طرز وحشتناکی در حال افزایش است. به طور همزمان در حالیکه نابرابریهای دستمزدی افزایش پیدا میکند به اعتبار اینکه انقلاب دانایی منشا زمانزدایی و مکانزدایی از تولید شده مناسبات تولید و ساختار قدرت ایجاد شده در دوره بعد از انقلاب صنعتی را هم دچار تحول کرده یعنی ساختار قدرت به شدت به ضرر نیروی انسانی متشکل در اتحادیهها و به نفع سرمایه متحول شده. مهمترین علامت این مسئله روند نزولی قدرت اتحادیههای کارگری در کشورهای صنعتی است و در بسیاری از مطالعات آینده شناختی گفته شده این روند به موازات حرکت در چارچوب اقتصاد مبتنی بر دانایی تشدید خواهد شد. دوستان میدانند مطالعهای را در سال ۱۹۹۹ موسسه وایدر اجرا کرد که موضوع آن ارزیابی تجربیات توسعه در قرن بیستم بود که مقیاس آن جهانی است یعنی هم توسعه و هم توسعهنیافتگی را به موازات هم ریشهیابی کرده و نشان داده هر جا که پیشرفت معنیداری مشاهده میشود یک سر مسئله نوعی ساماندادن مسئله نابرابری است و هر جا که عقبماندگی مشاهده میشود یک سر آن در ناتوانی در سامان دادن نابرابریهاست. بنابراین در لفظ هرچند نابرابری فقط یک کلمه است ولی در فرآیند حرکت به سمت توسعه این متغیر با بیشمار پدیده رابطه برقرار میکند. مثلا در کشورهای در حال توسعه از پدیده انفجار جمعیت تا بحران محیط زیست همگی یک سرش به مسئله نابرابری مربوط میشود.
بنابراین، با شکلگیری نابرابریهای فزاینده در سطوح محلی ـ ملی و بین کشوری مسئله نیاز به تنظیمگری به طرز وحشتناکی افزایش پیدا میکند، و به اعتبار آن مسئله نهادهایی که از نظر توزیع درآمد و ثروت جامعه را میخواهند تنظیم کنند اهمیت پیدا میکنند. مولفه مهم دیگری که به اعتبار آن در کشورهای صنعتی مسئله نهادها مورد توجه قرار گرفته مواجهه دنیای صنعتی با انواع جدید از رقابت است. آنچه الان به معنای رقابتی شدن بازارها در شرایط فعلی مطرح میشود به کلی متفاوت است از آنچه در آرای اقتصاددانان کلاسیک و نئوکلاسیک مطرح میشد. در این مورد مطلبی در کتاب ثروتآفرینان آمده که میگوید: «در عصر جهانی شدن اقتصاد بنگاههای بزرگ در یکدیگر ادغام و کشورهای بزرگ تجزیه میشود.» طبیعتآ برای اینکه آموزه داروینی در حوزه جامعه موضوعیت پیدا نکند و داروینیسم اجتماعی در این شرایط عمل نکند و ضعیفترها زیر پای غولهای بزرگ ادغام شده نابود نشوند به نوع جدیدی از تنظیمگری نیاز داریم که این هم معنای یک عرصه مهم دیگر ضرورت توجه فوقالعاده به نهادهاست. نهادهایی که در این شرایط قاعده بازیای وضع میکنند که هم بالندگی را تقویت کنند و هم از نابودی ضعیفترها جلوگیری کنند. علاوه بر این سه مسئله که تعیینکنندهترین مسائلی هستند که توجه به نهادها را در عصر انقلاب دانایی توضیح میدهد. چهار، پنج مسئله مهم دیگر میتوان ذکر کرد که توجه به نهادها را ضروری میکند. مثلا یکی از نکات این است که در اثر انقلاب دانایی دغدغه اصلی اقتصاد دیگر مسئله کمیابی نیست زیرا از وقتی که دانایی تبدیل میشود به مهمترین منبع تولید این نهاده دیگر مانند زمین و سرمایه کمیاب نیست بلکه مسئله اصلیاش فراوانی خارقالعادهاش است اما آنچه کمیاب است ظرفیتهای متفاوت افراد، بنگاهها و کشورها برای استفاده از دانایی است.
بنابراین در این شرایط نهادها موضوعیت پیدا میکنند چون چه در مقیاس خرد چه کلان آنچه این ظرفیتها را جهت میدهد و قید زده محدود میکند نهادها هستند. نکته مهم دیگر خصلت پارادوکسیکال نقش دولت در عصر دانایی است به این معنا که در اثر انقلاب دانایی با یک فرآیند پارادوکسیکال روبهرو هستیم. از یک طرف به اعتبار روندهای حاکمیتزدایی ناشی از انقلاب دانایی، تواناییهای دولت برای اعمال حاکمیت در مقیاس ملی رو به تنزل میرود اما از طرف دیگر حساسیت و درجه تعیینکنندگی مسوولیتهای جدید دولت فوقالعاده افزایش پیدا میکند. از این زاویه گزارش توسعه جهانی سال ۱۹۹۷ قابل مراجعه است که به فارسی هم ترجمه شده تحت عنوان نقش دولت در جهان متحول که در آنجا خصلت پارادوکسیکال دولت در شرایط جهانی شدن اقتصاد را توضیح داده است. نکته مهم دیگری که در مورد نقش تعیینکننده دولت مطرح میشود به مطالعه وایدر برمیگردد که در قسمت پایانی اشاره میکند به نکتهای مهم که گرچه پس از مطالعه مجموعه تجربیات توسعه در قرن بیستم فهمیدیم مسئله عدالت فوقالعاده حائز اهمیت است باید توجه داشت ضریب نفوذ و اثربخشی سیاستهای بازتوزیعی سنتی بسیار کاهش پیدا کرده یعنی از طریق اصلاحات ارضی، یا تجدید نظر در مالکیت موقت یا گسترش زمینهها برای دسترسی به بهداشت نمیتوان موج جدید نابرابری را مهار کرد.
بعد میگوید؛ در ربع پایانی قرن بیستم دو روند مهم مشاهده میشود که در قرن ۲۱ ضریب اهمیتشان نسبت به گذشته افزایش بیشتری هم پیدا خواهد کرد. این دو متغیر ابر تعیینکنندهای که وایدر معرفی میکند یکی سیاستهای اقتصادی دولتهاست و یکی سیاستهای مربوط به تکنولوژی که هر دوی اینها کانون اصلی تعیین سرنوشت آنها دولت است. علاوه بر این ملاحظات به اعتبار نقش ایدئولوژی و فرهنگ در این شرایط، به اعتبار افزایش خارقالعاده ریسک و عدماطمینان در فعالیتهای نوآورانه و همینطور تحولات هزینههای مبادله هر کدام به گونهای روی نقش و اهمیت نهادها صحه میگذارد. الان در ایران هم ملاحظه میکنیم خیلیها روی اهمیت نهادها توجه میکنند ولی تقریبا هیچکدام از عناصر هفتگانهای که ذکر کردم برای مهم شدن فزاینده نهادها در کشورهای صنعتی در اینجا موضوعیت ندارد. بنابراین سوال این است که ضرورت توجه به نهادها در چارچوب شرایط ما چیست؟ دوستان میدانند که با کمال تاسف در کشور ما تئوریها استعداد خارقالعادهای دارند که تبدیل به ایدئولوژی شوند. نهادگرایی هم از این قاعده مستثنی نیست.
نهادها برای ما مهم هستند به اعتبار اینکه مسئله نابرابری در فرآیند توسعه ملی برای ما از یک طرف در ملاحظات بین کشوری ابعاد بیسابقهای پیدا میکند و بنابراین ما در برابر این مسئله با موضوع حاشیهای شدن با تمام خطراتش روبهرو هستیم. مسئله بعد این است که به قاعده تجربه تاریخی ما در اثر انقلاب دانایی در معرض ابعاد جدیدی از پدیده دوگانگی قرار داریم. ما در شرایطی که در تجربه موجهای اول و دوم انقلاب صنعتی به طور نسبی روند تغییرات تکنولوژیک بسیار کند بوده به واسطه دوگانگیهای اقتصادی و تکنولوژیک در معرض بازتولید انواع نابرابریها، انواع وابستگیها و ناهنجاریها بودیم سوال این است که با چه آمادگیهایی میخواهیم با موج جدید روبهرو شویم. بدیهی است که در صورت تداوم روندهای پیشین در اثر انقلاب دانایی گستره و عمق این دوگانگیها افزایش پیدا خواهد کرد. بنابراین ناگزیر باید اهمیت بیشتری برای نهادها قائل باشیم. اما باید بدانیم که اهمیت فزاینده نهادها به عنوان یک واقعیت چیزی است و نهادگرایی به عنوان یک رویکرد نظری چیزی دیگر. مسئله مهم این است که برای کشورهای در حال توسعه و ایران آموزه نهادگرایی به اعتبار حساسیتها و تأملات درخشان روششناختی که دارد، میتواند بصیرتهای ما را برای فهم درست حدود قابلیت آموزههای نظری که به کار میبندیم و عموما خصلت وارداتی دارند را افزایش دهد. بنابراین، اگر در مقیاس تئوری به آن نگاه کنیم چه به اعتبار حساسیت نهادگرایی در زمینه ملاحظات روششناختی چه به اعتبار حساسیتهایی که در عرصه ادغام نظریه با محیط دارد و از این زاویه به اعتبار حساسیتهایی که به بصیرت تاریخی دارد و دهها توانایی دیگر برای ما بسیار میتواند سودمند باشد.
اگر ما بتوانیم از این فرصت تاریخی هوشمندانه استفاده کنیم، میتوانیم بخش مهمی از ناهنجاریهایی که در کاربست دستاوردهای نظری علم اقتصاد داریم را حل و فصل کنیم. اما اگر نهادگرایی هم مثل آموزه اقتصاد آزاد پای خود را نزد ما و توسط ما از حد تئوری فراترگذارد و به ایدئولوژی تبدیل شود، میتواند برای ما مثل آموزه اقتصاد بازار که کجفهمی آن بخشهایی از عقبافتادگی ما را در عرصه اقتصاد توضیح میدهد، مخرب و شکننده باشد. مهمترین دلیلی که برای این ذکر میشود این است که تقریبا همه یافتههای کلیدی متکی به تاریخ که در کادر آموزه نهادگرایی با تکیه بر تجربه تاریخی غرب حاصل شده بنابراین اگر از آموزه نهادگرایی این ایده را بگیریم که تاریخ مهم است و به تاریخ خود برگردیم این منعکسکننده فهم درست ما از روح نهادگرایی است اما اگر قواعد استخراج شده از نهادگرایی اروپایی را چشمبسته استفاده کنیم بدون تردید از یک زاویه دیگر در معرض پرداخت هزینههای سنیگن خواهد بود. به اعتبار نوع نگاه ما به مسئله نهادها نوع نگاه ما به عدالت هم تاثیر خواهد پذیرفت و من فکر میکنم چوبهای بزرگی که دولت و ملت ایران در این سالهای اخیر از این زاویه خوردهاند به اندازه کافی گویا هست که به هماناندازه که اصل ضرورت برپایی عدالت اجتماعی غیرقابل انکار است به همان اندازه باید گفت چگونگی برپایی عدالت هم حائز اهمیت است. در مطالعه و ایدر از این مسئله با عنوان دامنه کارآمد عدالت اسم برده میشود. با این مضمون که سمتگیریهایی هست که معطوف به عدالت است و چون نه به ارتقای دانایی نه مهارت نه بهرهوری اهتمامی ندارد آن سمتگیریها ناپایدار هستند.
در حالی که فقط آن گروه سمتگیریها به عدالت اجتماعی میتواند ثمربخشی داشته باشد به خصوص در کشورهای در حال توسعه که به مولفههای اشاره شده اهتمام داشته باشد. ما الان در ایران مسئلهمان از این هم فراتر رفته یعنی تا قبل از اهتمام دولت فعلی به نقدی کردن یارانهها تمام بحث ما با آنها این بود که شما سمتگیری نادرستی برای تحقق عدالت اجتماعی در دستور کار قرار دادهاید. الان علاوه بر اینکه بحثهای قبلی وجود دارد بحث جدیدی هم اضافه میشود و آن اینکه چطور میخواهید با ایدئولوژی تعدیل ساختاری و با آموزه نئوکلاسیکی و بسته سیاستی تعدیل ساختاری با تکیه بر خشنترین گزینه سیاستی آنها عدالت اجتماعی را پیش ببرید؟ در مطالعهای که سال ۱۳۸۳ بانک جهانی برای هدفمند کردن یارانهها در ایران انجام داد در گزارش تصریح شده که میزان رفاه از دست رفته در اثر رویکرد نقدی کردن یارانهها برای فقیرترین گروههای درآمدی جامعه دو برابر بیشتر از رفاه از دست رفته ثروتمندترین گروههای درآمدی است. مثلا در گزارش مزبور تصریح شده که در چارچوب شرایط آن سالها اگر فقط شوک قیمتی به بنزین وارد کنیم و ۶۰ تومان قیمت را ۱۸۰ تومان کنیم به نرخ پایه تورم ۳۰ درصد اضافه خواهد شد ولی این ۳۰ درصد میانگین تحولاتی است که در طیف گستردهای اتفاق میافتد و میانگین آن ۳۰ درصد میشود در حالی که در حوزههای گرفتاری فقرا اوضاع به مراتب بدتر است مثلا در آن مطالعه نشان داده که در مورد حمل و نقل کالا شاخص قیمتاش ۲/۸۸ درصد افزایش پیدا خواهد کرد و میدانید مسئله حمل و نقل مهمترین کانون آسیبپذیری بخش کشاورزی است. بنابراین، الآن با سمتگیریهایی که در دولت فعلی دنبال میشود، مسئله نادیده گرفتن اقتضائات انقلاب دانایی بهگونهای، کجفهمی درباره سازوکارهای عدالت بهگونهای و تناقضآلود بودن شعار دولت با ابزارهای سیاستی که در اختیار گرفته هر کدام بهگونهای اقتصاد ایران را با تهدیدهای جدی روبهرو میکنند که باید امیدوار بود با تلاشهای کسانی که دل در گرو انقلاب دارند هزینههایی که پرداخت میشود به حداقل برسد.
فرشاد مومنی
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست