جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
بازکاوی نظری بر علل سقوط نظام پادشاهی
تغییرات به عنوان امری گریزناپذیر برای کلیه جوامع، مورد پذیرش و نه لزوما تایید قرار گرفته است، با وجود این، انقلاب به جهت عمق، شدت و سرعت تغییراتی که بهوجود میآورد، جایگاهی خاص در دستهبندی تغییرات دارد، ازاینرو، پرسش از چرایی و چگونگی آن، غیرتکراری تلقی میگردد که به دلیل کمیابی انقلابها، دائما طرح میشود تا بلکه بُعدی پنهان از آن شناسایی و آشکار گردد. انقلاب اسلامی ایران ویژگیهای ممتازی در میان انقلابهای جهان داراست که پرسش از آن را اهمیت و جذابیتی ویژه بخشیده است. این مقاله، که علل سقوط نظام استبدادی پادشاهی را بررسی کرده، از جمله نمونههای کوششهای نظری در تعمیق انقلابشناسی، به طور عام، و انقلاب اسلامی ایران، به طور خاص، است.
وقوع یکی از انقلابهای بزرگ اجتماعی و سیاسی در ایران از حوادث مهم جهانی در قرن بیستم بوده است. در این انقلاب، حکومتی مقتدر و برخوردار از حمایتهای سیاسی و امنیتی نظام ایالات متحده امریکا و اروپا و اسرائیل سرنگون شد و ساختارهای سیاسی و امنیتی آن فرو ریخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی رهبر آن و مردم بسیار تلاش کردند تا ساختار نظام نوینی را به جای نظم کهنه و پوسیده نظام پادشاهی بنا نهند.
اینکه چرا و با چه انگیزهای ملت ایران آگاهانه به مبارزهای طولانی برای این تحول انقلابی دست زده است از جمله موضوعات در خور بررسی در مباحث ریشههای انقلاب اسلامی است. مطالعه جامعهشناختی نیروهای مبارز نشان میدهد که ناکارآمدی نظام مشروطه سلطنتی و ضرورت ایجاد نظامی جدید مبتنی بر معرفت تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فکری علت ورود به این مبارزه طولانی بوده است، زیرا رهبران سیاسی و مذهبی مخالف رژیم پهلوی عموما از فرهنگیان و متفکران جامعه ایران بودند، بنابراین پذیرش مخاطرات همراه با آگاهی و اطلاع از پیامدهای آن بوده است.
نسل جوان مبارزان سیاسی نیز اغلب از میان قشر تحصیلکرده دانشگاهی و طلاب حوزه علمیه نظیر دانشجویان داوطلب یا معلمان و دانشآموزان بودهاند؛ و مهمتر اینکه تحول انقلاب در ایران نهایتا با رهبری امامخمینی(ره) توسط قاطبه مردم به ثمر رسید و گروههای پیشتاز مبارزه سیاسی نظیر روحانیت و فعالان سیاسی بهرغم پیشتازیشان در این راه، تمامکننده واقعیت تحول انقلابی نبودهاند و تعیینکننده نهایی و تمامکننده انقلاب، مردم ایران به معنی واقعی آن بودند.
در این مقاله با لحاظ وضعیت جامعه ایران در دوران انقلاب و مسائل حاکم بر آن به این پرسش پاسخ داده شده است که چرا جامعه ایران نظام پادشاهی را اصلاحشدنی و ترمیمپذیر ندانست و فقط به تغییر کامل آن و فروریزی ساختارهای آن رضایت داد. این در حالی بود که امریکا و غرب به شدت حامی این حکومت، و مخالف هرگونه تغییری در ایران بودند و فقط تغییراتی را برمیتابیدند که همسو و هماهنگ با منافع آنها بود.
در این بررسی به علل ناکارآمدی حمایت امریکا از رژیم پهلوی توجه شده و به این مساله پاسخ داده شده است که غرب و امریکا با تغییر ساختار در ایران موافق بودند یا مخالف. اگر موافق بودند چه گزینهای را به جای نظام پادشاهی مناسب میدانستند و هر یک به کدام گروه به عنوان نیروهای دوران گذار توجه داشتند.
همچنین به این نکته توجه شده است که چرا وزنه تعادل نیروهای هوادار حاکمیت نظام پادشاهی نتوانست ضربات سنگین مخالفتهای فداکارانه نیروهای انقلابی مسلمان را تحمل نماید، و بهرغم تلاشهای ایدئولوژیکی و سیاسی امریکا در متوازن نمودن قوای سیاسی به نفع نظامهای حافظ منافع امنیتی، سیاسی و اقتصادی خود در منطقه خلیج فارس، و نیز حفظ حاکمیت پهلویها یا تغییر صوری مالکیت و حفظ زیربنای اصلی آن چرا این پروژه ناکام ماند و انقلاب اسلامی مردم ایران عملا تمامی پایگاههای قدرت استبداد نظام پادشاهی و استعمار ایالات متحده را درهم نوردید و راهی نو را در زندگی مردم ایران آغاز کرد.
● حامیان و مخالفان رژیم پهلوی
به وجود آمدن هر حاکمیتی در جوامع خواهوناخواه براساس حمایت بخشی از مردم آن جامعه استوار است؛ حال این حمایت ممکن است حمایتی مبتنی بر اعتقاد و باور باشد یا حمایتی ناشی از درک منفعت یا ناشی از پذیرش واقعیتی به نام ضرورت وجود حکومت و امنیت. در هر صورت بخش حامی هر حکومتی بار اصلی حفظ آن حکومت را بر دوش میکشد.
در نقطه مقابل عدهای نیز ممکن است با آن حکومت در تعارض و تخاصم باشند. این تعارض و تخاصم نیز ممکن است براساس اعتقاد یا منفعت باشد. از طرف دیگر عدهای نیز ممکن است با ترکیب و آمیزهای از دیدگاههای اعتقادی، سیاسی و انتفاعی با حکومت مخالفت نمایند. در میان مخالفان و موافقان حکومت همیشه گروه گستردهای حضور دارند که کمتر در شرایط فعال سیاسی یک جامعه عمل مینمایند که این گروه عمده خود نیز از محور و پایههای عمده تحول در یک کشور محسوب میشوند؛ چرا که گرایش این گروه گسترده به سمت هرکدام از حامیان یا مخالفان حاکمیت به طور جدی در تغییر یا تعیین سرنوشت سیاسی موثر است.
با در نظر گرفتن موضوعات کلی بالا میتوان در هر جامعه سیاسی مردم را از لحاظ موضعگیریشان در برابر حکومت به چند گروه عمده تقسیم کرد که این گروهها عبارت است از:
۱) حامیان که مشتمل بر سه گروه ذیل هستند:
الف) حامیان فداکار،
ب) حامیان فعال،
ج) حامیان عادی؛
۲) بیطرفها؛
۳) ناراضیان؛
۴) مخالفان که مشتمل به سه گروه ذیل میباشند:
الف) مخالفان عادی،
ب) مخالفان فعال،
ج) مخالفان فداکار.
در تجزیه و تحلیل علل سقوط رژیم پهلوی باید به واقعیت تغییر بسیار شدید توازن حامیان فداکار ـ فعال رژیم پهلوی و حامیان عادی عملا منفعل اشاره کرد که این حامیان جز یک تظاهرات کوچک دفاع از قانون اساسی در زمان بختیار نتوانستند کاری را به انجام رسانند.
در خصوص تجزیه و تحلیل علل ریزش نیروهای نظامی و حامیان فداکار رژیم پهلوی باید به چند واقعیت عمده توجه کرد؛ نخست آنکه حامیان رژیم پهلوی در دو گروه عمده بودند:
۱) حامیان غیرنظامی:
در میان نیروهای غیرنظامی حامیان فداکار رژیم پهلوی عمدتا آنهایی که در کودتای ۲۸ مرداد به حمایت رژیم پهلوی برخاسته بودند میتوانند مورد توجه واقع شوند و البته سایر حامیان غیرنظامی به نوعی جزء این مجموعه از حامیان هستند.
واقعیتی است کسانی که در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به حمایت جدی از رژیم پهلوی و شاه برخاستند و با تظاهرات خود سقوط دولت دکتر مصدق را باعث شدند بدون هیچ تردیدی و برابر اجماع مورخان از میان افراد بدنام جامعه بودهاند؛ بدنامانی که هنگامی که ستاد ارتش به موجب دستور شخص شاه برای دادن نشانهای تقدیر به آنها مامور شده بود رسما به دربار شاه اعلام کرد که دادن هرگونه نشان و مدال به این عده وهن نظام سلطنت را موجب خواهد شد؛ چرا که اکثر آنها چاقوکشان و تبهکاران اجتماعی بودند[۱] که هر کدام سوابق متعدد قضایی جنایی در دستگاههای قضایی و انتظامی داشتند. افرادی چون شعبان جعفری، پری آژادان قزی، ناصر جگرگی و الوات تابع آنها لمپنهایی بودند که به خاطر روحیه ماجراجویی خود و دریافت نقدی و مهمتر از همه نوعی «مهمشدن ناگهانی در اجتماع»، که برای این اشخاص بسیار اهمیت داشته و دارد، وارد مسائل کودتا شدند و تظاهرات آنها علیه دکتر مصدق سبب شد رژیم پهلوی با حمایت سر پای خود بایستد.[۲]
این جمعیت در میان جامعه ایران فاقد هرگونه اعتبار اخلاقی و اجتماعی بودند و اتفاقا بهرهمندی رژیم پهلوی از این نوع افراد خودبهخود سبب کاهش اعتبار اخلاقی و سیاسی در جامعه ایران شد. به علاوه بسیاری از این چهرههای غیرنظامی حامی حاکمیت به صورت عمال زمینداران بزرگ درآمده بودند و فرامین آنها را اجرا میکردند و بدین ترتیب به نوعی در برقراری سایه وحشت رژیم پهلوی بسیار موثر بودند. به علاوه رژیم پهلوی از همین دسته افرد در شورشهای کارگری و سیاسی استفاده کرد که به عنوان نمونه میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: حمله عوامل رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه قم و طالبیه تبریز و استفاده گسترده از چماقداران و افراد محلی، بهرهمندی از طوایف کولی در سرکوب تظاهرات، یا بهرهمندی از افراد امثال شعبان جعفری به عنوان «جمعیت جوانمردان مبارز»... که همه و همه ظهور و بروز مجموعه گستردهای از «شاهکها»ی محلی را سبب شده بود که در زورگویی و ستم بر مردم بسیار موثر بوده است.
نگارنده معتقد است که بسیاری از مردم، به طور مستقیم با سلطه امریکا، ستم و اختناق ساواک، یا تصمیمات حکومتی درگیر نبودند، اما این گروه گسترده از «شاهک»های مختلف قدرت ستمورزی بر مردم را داشت و دستگاه حاکم نیز از آن حمایت میکرد. همین مساله باعث شده بود مردم به طور جدی درگیر و دچار معضل امنیتی و اجتماعی باشند؛ به طوری که یکی از عوامل انقلاب را میتوان تلاش جدی مردم به منظور خلاصی از دست این گروه از افراد، که اتفاقا از حامیان فداکار متقاعدشده رژیم پهلوی نیز بودهاند، دانست و بیسبب نیست که در بحبوحه انقلاب اسلامی این افراد به شدت آماج نیروهای انقلابی قرار گرفتند یا به سرعت خود را مخفی نمودند و منزوی شدند. به همین خاطر این گروه از حامیان رژیم پهلوی، به رغم تلاش اولیهشان در گذشته، نتوانستند حمایت نیرومند و موثری را سازماندهی نمایند یا حتی همین میزان از حمایت را سازماندهی کنند و در جهت حمایت از رژیم پهلوی به کار گیرند؛ چرا که این حامیان نه بر بستر اعتقادی خاصی تکیه داشتند که بتواند توجیهگر اعتقادی فداکاری آنها در برابر واقعیت مخاطرات (حمایت از شاه) بوده باشد و نه توان لازم را برای مقابله با موج بسیار گسترده و قدرتمند مخالفان رژیم پهلوی داشتند.
اگر ما به این جمع از حامیان غیرنظامی، افراد اداری و سازمانی را نیز بیافزاییم، در مطالعات جدی شاهد خواهیم بود که وضعیت آنان نیز به همین صورت بوده است؛ چرا که فقدان اعتبار اخلاقی حاکمیت و حامیان آن، از یکسو، و اعمال و رفتار ستمگرانه، از سوی دیگر، قدرت جذب نیروهای فداکار را از غیرنظامیان حامی رژیم پهلوی سلب کرد و اتفاقا همین مساله، یعنی ناتوانی حامیان رژیم پهلوی در حمایت از حاکمیت مورد رضایتشان، باقیمانده ابزار قدرت را از دست شاه و حامیانش گرفت. به همین خاطر باید توجه کرد که سقوط حاکمیت پهلوی به خاطر فقدان توانایی یا از دست دادن اعتبار اخلاقی و سیاسی شاه نبوده است؛ چرا که در این صورت تغییر شاه امری آسان و شدنی بود و بدنه حامیان حکومت میتوانست با تغییر حاکم رضایت بخشی از مردم را جلب، و مخالفان فداکار را به طور گسترده سرکوب نماید؛ پروژهای که دکتر برژینسکی، رئیس شورای امنیت ملی امریکا، و به کمک هارولد براون، وزیر دفاع، با الهام از نظریات کرین برینتون از آن حمایت میکرد و با تلاش بسیار درصدد بود آن را اجرا کند. اما در این پروژه به این نکته توجه نشده بود که انقلاب در ایران علیه شاهنشاه و دیگر شاهان و شاهکهای کوچکتر محلی و منطقهای است و شاهان و شاهکها دیگر توان حفظ خود را ندارند تا شاهنشاه را محفوظ بدارند یا در صورت تغییر شاهنشاه بقیه شاهان و شاهکها، یعنی سیستم حامی منافع ایالات متحده، بتواند سرپا بماند.
شاید بیتوجهی به این نکته اساسی در ترسیم تاریخنگاری عصر پهلوی و متوجه نمودن همه امور به شخص شاه و اعضای خانواده سلطنت، که محصول دوگونه نگاه تاریخنگاری
الف) تاریخنگاری توجیهی پهلویها،
ب) تاریخنگاری تجاری و مبتذل افراد فرهنگی رژیم پهلوی) است، از یک سو، و فقدان توجه تام به جزئیات حوادث اجتماعی و نگاه کلیبینانه تاریخنگاران اسلامگرا و انقلابی، از سوی دیگر، این توهم را پیش آورده است که مشکل جامعه ایران فقط با تغییر شاه و حذف ساواک، یعنی اندکی اصلاحات، حل میشد و نیازی به تحول انقلابی نبوده است.
۲) حامیان فداکار نظامی:
گروه دوم از حامیان رژیم پهلوی نیز نظامیان بودند که بر حسب اقتضای حرفهای خود مجبور بودند از رژیم پهلوی حمایت کنند. هرچند در همه دنیا وظیفه ارتش حفظ و حراست از مرزها و کیان کشور میباشد و این نظام در شورشهای غیرمسلحانه داخلی فاقد موضع است، ارتش شاهنشاهی ایران از ابتدا وظیفه حمایت از رژیم پهلوی را بر عهده داشت. اگر به شخصیتهای اولیه سازماندهنده ارتش برگردیم، همانندی شخصیتهای حامی حاکمیت پهلوی را در دورههای مختلف شاهد خواهیم بود که خصلتهای بیرحمی، خونریزی، مردمستیزی، جهالت و خشونت و در عین حال اطاعتپذیری از رضاخان و اتکای واحد به قدرت برتر شخص شاه و داشتن نوعی رفتار همانند با شاه در حوزه نفوذ و قدرت خویش از نمونههای بارز آن است و مطالعه جمعی یا موردی اسنادی یا خاطرهای به خوبی وجود دهها و صدها شاهک دیگر را در کشور آشکار میسازد.
در دوره محمدرضا پهلوی نیز همین افراد در ارتش حضور داشتند. لیست افسران ارشد ارتش شاهنشاهی، حکایت از آن دارد که اغلب، کسانی دارای درجات بالای نظامی بوده که فرصت ترقی یافتهاند. در این دوره نیز وظیفه حمایت از سلطنت بر عهده ارتش گذارده شد. اگر به سازماندهی نیروها توجه کنیم، مشاهده میکنیم که در زمان پهلوی اول از چهار لشکر ایران لشکر یک و دو در تهران به اضافه نیروهای شهربانی وظیفه حمایت از سلطنت را برعهده داشتند؛ یعنی بیش از ۵۰ درصد امکانات نظامی کشور فقط در خدمت سلطنت در مرکز بوده است. در زمان محمدرضا پهلوی نیز دو لشکر گارد جاویدان و گارد شاهنشاهی با بیشترین امکانات این وظیفه را برعهده داشتند، ضمن آنکه ساواک نیز به آن افزوده شده بود و نیروهای شهربانی و ژاندارمری نیز در اجرای این وظیفه گارد و ساواک را حمایت میکردند.
اما واقعیت درون ارتش چیزی ورای نظامیان ارشد بود. نظامیان بسیاری به قصد حرفه و کسب، ارضای روحیه ماجراجویی، فرصت بهتر برای ادامه تحصیل یا حس وطندوستی به ارتش آمده بودند و اقلیت کمی از حامیان واقعی حاکمیت جذب ارتش میشدند.
در نقطه تعارض بین مردم و حاکمیت فقط گروه اخیر بود که ممکن بود تن به مخاطره بدهد ضمن آنکه اگر بخواهیم در همین گروه در مورد حسن فداکاری آنان مناقشه کنیم، عملا تعداد اندکی برای رژیم پهلوی باقی میماند که همان تعداد هم در درون ارتش و سربازان، که به نوعی تابع شرایط اجتماعی بودهاند، در محدودیت بسیار قرار میگرفتند و اگر این جمع را به نیروهای ساواک نیز اضافه نماییم و نیروهای اجتماعی و غیرنظامی حامی رژیم پهلوی و کارمندان حامی رژیم پهلوی را نیز بیافزاییم، باید گفت ضمن مورد مخاطره بودن آنها، اقلیت محدودی را تشکیل میدادهاند. البته ممکن است طرح و نقش حامیان دیگر در صفوف مختلف «نادیدهگرفته» تلقی شود، ولی موضوع مورد بحث ما حامیان فداکار و فعال موثر در شرایط بحرانی و مخاطرهآمیز است که معمولا موجب ریزش گروه حامیان عادی فعال میشود و ما همانطور که آوردهایم در این دوره ریزش گسترده حامیان متقاعد، متوقع و مجبور رژیم پهلوی در میان نظامیان و حداقل نارضایتی نسبت به مواجهه نظامی با مردم را شاهد هستیم.
مخلص کلام آنکه دستگاه حاکمیت پهلوی پایههای اجتماعی و سازمانی حامی خود را، به آن دلیل که اتفاقا این پایهها از ابتدا هدف قرار گرفته بودند، از دست داد و استراتژی تخریب نظام سیاسی پهلوی، که در عمل به خلع سلاح روانی نیروهای نظامی منتهی میشد، سبب شد نیروهای حامی غیرنظامی رژیم پهلوی خلع سلاح شوند؛ بدینترتیب عملا حاکمیت بدون هرگونه حامی جدی باقی ماند و تخریب نظام سیاسی بدون اتخاذ خشونت گسترده از سوی مخالفان انجام شد؛ و حتی درگیریهای روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن به خاطر بیم از وقوع کودتا، از سوی باقیمانده حامیان فداکار متقاعد و متوقع و مجبور رژیم پهلوی، و تقابل دو جانبه نیروها به وقوع پیوست.
ضمن آنکه تعارض داخلی نیروهای نظامی در مورد حمایت از تغییر نظام سیاسی یا مخالفت با این قضیه یا بیطرفی در آن، در تقلیل قدرت حامیان رژیم پهلوی نیز بسیار موثر بوده است. خاصه آنکه چهرههای اصلی و مشهور به حمایت و فداکاری برای رژیم پهلوی در میان نظامیان، نظیر ارتشبد اویسی، ازهاری [و همچنین تلاش ارتشبد طوفانیان] از مدتها قبل به خارج از کشور گریخته، یا استعفا کرده و مخفی شده[۳] و عدهای نیز به خاطر بدنامی بیش از حد نظیر ارتشبد نعمتالله نصیری، امیرعباس هویدا، و منوچهر آزمون کنار گذاشته، یا زندانی شده بودند.[۴]
نکته دیگری که درخصوص حامیان فداکار رژیم پهلوی باید گفت آن است که روحیه خاص محمدرضا پهلوی در نپذیرفتن افراد نیرومند در پیرامون خویش و همچنین ضرورتهای خاص حاکمیت یک حاکم دیکتاتور و رقابتهای درونی و سازمانی سبب شده بود که اکثر فداکاران رژیم پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد هرکدام بنا به دلایلی از حکومت جدا شوند. به عنوان مثال ارتشبد عبدالله هدایت به سوءاستفاده مالی متهم گردید و دستگیر و زندانی شد؛ سپهبد زاهدی برکنار و تبعید گشت، بسیاری از نظامیان دیگر ارتش نیز هرکدام به صورتی متهم، و برکنار میشدند.
سرلشکر تیمور بختیار اولین رئیس ساواک نیز به خاطر جاهطلبیهایش برکنار، تبعید و نهایتا به دست عمال خود ساواک کشته شد. از طرف دیگر سرلشکر محمدولی قرنی، رئیس اداره اطلاعات ارتش، به کودتا و تغییر ساخت دولت و قدرت دست زد، در نتیجه به زندان افتاد و نهایتا نیز از مخالفان فداکار رژیم پهلوی گردید. در میان غیرنظامیان نیز طیب حاج رضایی، که از فعالان روز کودتا بود، به طرف مخالفان رژیم پهلوی و هواداران امامخمینی(ره) پیوست و نهایتا همانند جدیترین حامی فداکار امامخمینی در مخالفت با تصمیمات شاه و حاکمیت اعدام و تیرباران گردید و جزء اولین فدائیان و حامیان فداکار ایشان درآمد.
مجموعه این وقایع حس فداکاری برای شاه را عملا در میان بسیاری از نظامیان و غیرنظامیان حلقه حامیان فداکاری رژیم پهلوی کاهش داد و مهمتر اینکه وضعیت فسادآلود (فساد اخلاقی، مالی و سیاسی) نمیتوانست دور از چشم همان فدائیان متقاعد باشد و این مساله به طور طبیعی به این سوال مهم که «فداکاری برای چه چیزی، و چه کسی؟» دامن میزد که پاسخی قانعکننده برای آن، در حد متقاعد شدن (و نه معتقد شدن) برای فداکاری، یافت نمیشد.
مجموعه این اوضاع خودبهخود گسترش ریزش حامیان حاکمیت پهلوی را سبب میشد و این حالت در شرایط انقلابی به جای انسجام بخشیدن، به دلیل فقدان پایههای ایدئولوژیک و اعتقادی، دچار از هم پاشیدگی و تشتت شد. در نتیجه روز به روز و حتی ساعت با ساعت از حامیان رژیم پهلوی کاسته میشد.
براساس استراتژی امامخمینی(ره) در تخریب نظام سیاسی پهلوی، این سیستم از بیرون به علت مخالفت شدید فداکارانه مردم با بحران سقوط مواجه گشت، و به علت فداکاری و حمایت نکردن از سیستم پهلوی با فروپاشی از درون همراه شد و از سوی دیگر تعامل فعالانه استراتژی امامخمینی(ره) توسط ایشان و نیرهای انقلابی همراه گسست و ناتوانی نیروهای حامی داخلی رژیم پهلوی سبب شد حامیان خارجی آن نیز به بحران تصمیمگیری دچار شوند. تعامل تناقض بار دستگاههای شورای امنیت ملی امریکا، به رهبری برژینسکی، و وزارت امورخارجه آن کشور به رهبری سایروس ونس و فقدان درک مشترک آنها در اتخاذ روش واحد در مبارزه با انقلاب اسلامی، کارتر، رئیسجمهوری امریکا، را دچار سردرگمی کرد و این سردرگمی در اتخاذ سیاست به سردرگمی در عمل نیز منتهی شد و محمدرضا پهلوی را، که عملا جز با هماهنگی با کاخ سفید یا سفارت امریکا به اقدام یا اتخاذ سیاستی دست نمیزد، نیز دچار سردرگمی بیشتری کرد و در نتیجه باقیمانده توان رژیم پهلوی نیز با اتخاذ این سیاستهای متناقض نیز دچار مشکل شد. تاکید شورای امنیت بر اتخاذ سیاست خشونتآمیز سرکوبگرانه با استفاده از ارتش و ساواک، موجب گردید رژیم پهلوی سیاستهای خشونتگرایانه را در پیش گیرد. به نظر میرسد برژینسکی و عقابهای کاخ سفید و شورای امنیت ملی اقداماتی نظیر آتش زدن سینما رکس آبادان، اعلام حکومت نظامی و کشتار هفده شهریور و برخوردهای خشونتبار در شهرستانها و نهایتا روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری و همچنین اعزام ژنرال رابرت هایزر برای ساماندهی ارتش در مسیر مقابله با انقلاب و اجرای کودتا را به محمدرضاشاه دیکته کردند. لکن وزارت امور خارجه امریکا و سازمان سیا سیاست و فرضیه اتمام دوره حاکمیت شاه در ایران و بدنه حاکمیتی رژیم پهلوی، و در نتیجه تعامل با ملیگرایان خوشنام و تلاش برای سوار شدن بر موج انقلاب و تشکیل دولت آشتی ملی شریفامامی و بعد دولت بختیار و مذاکرات مختلف با مخالفان انقلابی و ناراضیان سیاسی را ترتیب دادند. اگر در یک سیر خطی مسیر تعامل این دو گروه ترسیم گردد، سردرگمی و نابسامانی در تصمیمگیریها مشخص میشود که این نابسامانی قطعا معلول همان فروپاشی روانی و اخلاقی حامیان فداکار و فعال شاه بود. نگاهی به رویدادهای سیاسی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نحوه این تعامل را آشکار میسازد؛ از این رو در ادامه این وقایع، که در نهایت به پیروزی انقلاب منتهی شدند، برحسب زمان وقوعشان ذکر گردیدهاند:
▪ دولت آموزگار
▪ آتشزدن سینما رکس و وعده وحشت بزرگ توسط شاه،
▪ تداوم مخالفتها،
▪ روی کار آمدن دولت آشتی ملی شریفامامی با وعده مبارزه با فساد،
▪ تداوم مخالفتها اعلام حکومت نظامی در تهران و شهرستانها و کشتار تظاهرکنندگان در هفده شهریور،
▪ تشدید و تداوم مخالفتها،
▪ تشکیل دولت نظامی ازهاری،
▪ تداوم مخالفتها،
▪ فقدان اتخاذ یک سیاست خشونتبار و سکته نخستوزیر با کابینهای با هفت وزیر،
▪ تداوم مخالفتها،
▪ روی کار آمدن دولت بختیار،
▪ اعزام ژنرال رابرت هایزر به ایران،
▪ رفتن شاه از ایران،
▪ تلاش هایزر برای سازماندهی نظامیان و اجرای کودتا،
▪ مذاکرات سفارت امریکا با مخالفان ملیگرا،
▪ اقدام نظامیان برای وقوع کودتا و اعلام حکومت نظامی از ساعت ۵/۴ بعدازظهر،
▪ فرمان امامخمینی(ره) مبنی بر حضور مردم در خیابانها،
▪ شکست حکومت نظامی و سقوط سلطنت پهلوی و دولت بختیار.
نکته مهمی که درخصوص استراتژی تخریب نظام سیاسی نباید ناگفته بماند آن است که ممکن است گروههای سیاسی مختلف راهحلهای متعددی پیش روی مردم بگذارند؛ به عنوان نمونه سازمان مجاهدین خلق مبلغ استراتژی نبرد مسلحانه بود و همچنین سازمان چریکهای فدایی نیز به همین اصل کلی معتقد بودند. به منظور ترویج این استراتژی آثاری چون «نبرد مسلحانه استراتژی و تاکتیک» از مسعود احمدزاده تالیف، و بحثهای فراوان درخصوص اولویت نبرد و جنگ شهری یا نبرد در جنگل و روستا انجام گردید و اتفاقاتی هم به صورت موازی سازمان داده شد. با این همه باید به این مساله توجه کرد که ممکن است اقلیتی از مخالفان فداکار یک نظم سیاسی و حاکمیت به دلایل مختلف به این استراتژی اقبال نشان دهند، اما اینکه بتوانند اکثر مردم جامعه را متقاعد و مجاب به استفاده از استراتژی پیشنهادیشان بنماید جای تامل بسیار دارد؛ به عنوان نمونه مردم هند به استراتژی مبارزه منفی مهاتما گاندی پاسخ مثبت دادند و به آن اعتماد، و با آن همراهی نمودند، اما همین عده به گونههای نبرد مسلحانه علیه انگلیسیها جواب رد داده بودند؛ چراکه حفظ و بقای خود را بر هر چیز دیگر ترجیح میدادند.
یعقوب توکلی
پینوشتها
[۱]ــ هما سرشار، خاطرات شعبان جعفری، تهران، نشر آبی، ۱۳۸۱، صفحات متعدد.
[۲]ــ همان، صفحات متعدد.
[۳]ــ حسن طوفانیان، خاطرات، تهران، نشر زیبا، ۱۳۸۲، ص۸۲
[۴]ــ همان، ص۹۰
[۵]ــ میشل فوکو، ایرانیها چه رویایی در سر دارند، ترجمه حسین معصومی همدانی، تهران، ۱۳۸۰، ص۱۷
[۶]ــ هلمز سینیتا، خاطرات همسر سفیر، ترجمه اسماعیل زند، تهران، اطلاعات، ص۷۹
[۷]ــ بزم اهریمن، تهران، مرکز بررسی اسناد وزارت اطلاعات، ۱۳۷۹، صفحات متعدد.
[۸]ــ احمد احمد، خاطرات، به کوشش محسن کاظمی، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، صفحات متعدد.
[۹]ــ ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران، ترجمه محمد مشرقی، ص۲۱۰
[۱۰]ــ امامخمینی طلیعه انقلاب اسلامی، ص۲۸۵
[۱۱]ــ رضا براهنی، بولتن خبرگزاری پارس، ش۲۳۶، ص۵
[۱۲]ــ خاطرات ارنستو چه گوارا، ترجمه محمدعلی عمویی، تهران، نشر اشاره، ۱۳۸۱، ص۸
[۱۳]ــ اسدالله علم، یادداشتها، جلد اول، صص۴۱۴ــ۴۱۳
[۱۴]ــ احمد آرامش، هفتسال در زندان آریامهر، تهران، بنگاه نشر و ترجمه کتاب، ۱۳۵۸، صفحات متعدد.
[۱۵]ــ نورالدین کیانوری، خاطرات، تهران، اطلاعات، صفحات متعدد.
[۱۶]ــ کیهان، ۹ فروردین، ص۲
[۱۷]ــ کیهان، ۱۳ اسفند ۱۳۵۷، ص۱
[۱۸]ــ امامخمینی، کشفالاسرار، بیجا، بیتا.
[۱۹]ــ امامخمینی، ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، بیتا، بیجا.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
مجلس شورای اسلامی جنگ حسن روحانی حماس نیکا شاکرمی دولت سیزدهم دولت رهبر انقلاب معلمان مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
ایران هواشناسی بارش باران هلال احمر یسنا قوه قضاییه روز معلم تهران سیل معلم پلیس شهرداری تهران
سهام عدالت قیمت خودرو قیمت طلا بازار خودرو قیمت دلار حقوق بازنشستگان خودرو ایران خودرو سایپا بانک مرکزی کارگران تورم
سریال تلویزیون مهران مدیری صداوسیما عفاف و حجاب تئاتر مسعود اسکویی سینمای ایران سینما
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه اوکراین چین نوار غزه انگلیس
فوتبال استقلال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال تراکتور لیگ برتر لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر گوگل اینترنت اپل تلفن همراه تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب دیابت چاقی