جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نشانه های اخلاص


نشانه های اخلاص

اخلاص همانند دیگر حالات انسانی و اصطلاحات قرآنی و اسلامی, از مراتب تشکیکی برخوردار است, به این معنا که همانند نور دارای مراتب و درجاتی است که همگی در اصل نور بودن مشترک هستند, ولی تفاوت های جدی و ملموسی میان درجات و مراتب نور می توان یافت

اخلاص همانند دیگر حالات انسانی و اصطلاحات قرآنی و اسلامی، از مراتب تشکیکی برخوردار است، به این معنا که همانند نور دارای مراتب و درجاتی است که همگی در اصل نور بودن مشترک هستند، ولی تفاوت های جدی و ملموسی میان درجات و مراتب نور می توان یافت. از جمله می توان از درخشش نور کرمک شب تاب تا نور خورشید سخن گفت. همه اینها در اصل نور بودن مشترک هستند ولی تمایز و تفاوت های نور خورشید و نور کرمک شب تاب، چنان ملموس و محسوس است که نمی توان به سادگی از این تمایز و تفاوت گذشت.

اخلاص مانند ایمان و تقوا این گونه است. همه اینها در یک کف با هم مشترک هستند، ولی در سطوح مختلف چنان متمایزند که گاه آدمی در اخلاص کف آن تشکیک می کند، چنان که در نور بودن نور کرمک این تشکیک و تردید پدید می آید. اما نمی توان به سبب تفاوت بسیار و چشم گیر میان کف و سقف از نور بودن آن گذشت. مقاله حاضردر پیرامون چند و چون اخلاص و راههای شناخت آن بحث می کند.

● کف اخلاص و سقف آن

برای اخلاص و ایمان و تقوا و مانند آن می توان حداقل و کفی را بیان کرد، ولی نمی توان سخن از سقفی برای این امور داشت؛ چرا که از آن جهت بی نهایت است.

شما برای خلوص آب آشامیدنی و دیگر امور محسوس و مادی می توانید کف و سقفی را مشخص کنید و بگوئید که آب خالص دارای این ویژگی ها در املاح و رنگ و بو است و یا درباره سقف آن بگویید که هر چه درجه خلوص آن به نهایت برسد، این درجه، سقف خلوص آب است و نمی توان بیرون از آن خلوصی برای آب تصور کرد. به این معنا که گفته شود، از عناصر دوگانه O۲H یعنی یک عنصر هیدروژن و دو عنصر اکسیژن، آب تولید می شود و این درجه کامل خلوص آب است و سقف خلوص در آب نمی تواند از این بیشتر باشد؛ چنان که درصد ناخالصی آب نیز نمی تواند از این مقدار تجاوز کند وگرنه مثلا به آن آب و گل یا همان آب گل آلود گفته می شود.

اما در امور معنوی و حالات انسانی مانند فضایل و رذایل اخلاقی نمی توان برای آن سقفی مشخص کرد، هر چند که می توان برای آن کفی تصور نمود؛ چرا که حالات انسانی در هر مسئله و موضوعی بی نهایت است و انسان همانند آفریدگارش، بی نهایت بوده و نمی توان برای او «حدیقفی» تعیین نمود.

● اخلاص در توحید و بندگی

یکی از اصطلاحات قرآنی، اخلاص بشر در بندگی است. شما نام سوره توحید یا اخلاص را شنیده اید. این سوره در حقیقت وصف خداوند است و خداوند، خود را در قرآن این گونه به طور کاملا گویا و کوتاه توصیف کرده است. از این رو آن را سوره توحید یعنی معرفی یکتایی و یگانگی و صمدانیت خدا دانسته اند.

اما از آن جهت به این سوره، اخلاص می گویند که بیانگر بینش و نگرش درست انسان به خداست و اگر کسی بخواهد خداوند را بندگی کند، باید چنین خدایی را با چنین صورتی بندگی و عبودیت نماید.

از نظر اسلام و قرآن، مسلمان و مومن باید نسبت به خداوند شناخت درست و صحیح داشته و خدایی را بپرستد که این ویژگی ها را داشته باشد. بسیاری از مردم شناختی درست از خداوند ندارند و در مقامات گوناگون دچار شرک و ناخالصی در عقیده و عمل هستند.

شاید شما از شرک خفی که همانند موری سیاه بر سنگی سیاه در شبی سیاه حرکت می کند، مطالبی شنیده باشید. این تمثیل می خواهد این معنا را به شخص منتقل کند که رهایی از شرک و دست یابی به توحید و اخلاص بسیار سخت و دشوار است.

● اعمال خالص پذیرفتنی

از نظر آموزه های قرآنی تنها نیت خالص و اعمال خالص است که پذیرفته می شود وگرنه هر عملی که دارای شرک در مقام نیت و عمل باشد، پذیرفتنی نیست و مردود خواهد بود.

خداوند خود را در آیاتی چند بهترین شریک می داند. در یک عبارت طنزآمیز، خداوند بیان می کند که اگر بنده ای کاری را برای خدا و دیگری انجام دهد، آن چنان خداوند بخشنده و بزرگوار است که همه آنچه را که برای خدا و شریکش انجام گرفته، به شریک می بخشد و چیزی را برای خود نمی خواهد.

آیت الله فاضل لنکرانی در درس خارج خویش در بیان تفسیر آیه ۱۳۶ سوره انعام می فرمود: خداوند خیلی بخشنده است و در میان شریکان، بهترین شریک را می توان خداوند دانست. خداوند می فرماید اگر کسی عملی را انجام دهد و در آن عمل مرا با دیگری شریک کند، بخشی که مال شریک است که مال خودش است و اما من آنچنان بخشنده هستم که حتی آن بخشی که برای من در نظر گرفته است آن را نیز به شریکم می دهم.

خداوند در این آیه می فرماید: «وجعلوا لله مما ذرأم ن الحرث و الانعام نصیبا فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشرکائنا فما کان لشرکائهم فلا یصل الی الله و ما کان لله فهو یصل الی شرکائهم ساء ما یحکمون؛ و برای خدا از روییدنیها و چهارپایانی که آفریده نصیبی معین کردند و به گمان خودشان گفتند: این سهم برای خدا و این سهم برای دیگر شریکان و بتان ما. پس آن سهمی که شریکانشان را بود به خدا نمی رسید و آن که برای خدا بود به شریکان می رسید! حکمی سخت (جاهلانه و) ناشایسته می کنند.»

بنابراین، کف اخلاص آن است که انسان کاری را برای غیرخدا انجام ندهد. براین اساس کسی که برای نان و نام و نشان، کاری را انجام می دهد و مدعی عبادت است و می گوید این کار را برای خدا انجام داده ام، نمی تواند مدعی اخلاص باشد و آن را به عنوان «فی سبیل الله» در تجارت با خدا عرضه کند و گمان نماید که خداوند این معامله و داد و ستد را می پذیرد؛ چرا که خداوند معامله ای که در آن غش شرک و شریک باشد، نمی پذیرد و همه اش را باطل می داند و باید توجه داشت که اخلاص در عمل با شهرت طلبی و وجهه جو یی و منفعت خواهی و گرایش های نفسانی از این قبیل سازگاری ندارد.

● داستان نماز برای سگ

در داستان های پندآموز پارسی می توان مواردی را یافت که در قالب طنز مساله بی اخلاصی در عبادت را بیان می کند. در این موارد با آن که عبادت، حسن فعلی دارد، ولی حسن فاعلی ندارد، چرا که فاعل کار نیک عبادت، گرفتار ریا و شرک است و از اخلاص بهره ای ندارد.

مردی بود که هر کاری می کرد نمی توانست اخلاص خود را حفظ کند و ریاکاری ننماید. روزی چاره ای اندیشید و با خود گفت: «در گوشه شهر، مسجدی متروک وجود دارد که کسی به آن رفت و آمد نمی کند. خوب است شبانه به آن مسجد بروم تا کسی مرا ندیده و خالصانه خدا را عبادت کنم.»

وقتی شب چادرش را روی شهر گستراند. در نیمه های آن، مرد با سکوت و آرامش خاص، مخفیانه نام خدا را بر زبان آورد و نماز را آغاز کرد. هنوز رکعتی نماز نخوانده بود که ناگهان صدایی شنید؛ با خود گفت: «حتماً کسی وارد مسجد شده» بر کیفیت و کمیت عبادتش افزود.

خوشحال از اینکه آن شخص فردا می رود و به مردم می گوید: این آدم چقدر خداشناس و وارسته است که در نیمه های شب به مسجد متروک آمده و مشغول نماز و عبادت است.

وقتی هوا روشن شد، به آن کسی که وارد مسجد شده بود، زیر چشمی نگاه کرد. از تعجب دهانش باز ماند. سگ سیاهی که براثر رعد و برق و بارندگی شدید، نتوانسته بود در بیرون بماند به مسجد پناه آورده بود. مرد بر سر و روی خود زد و اظهار تأسف کرد و با خود گفت: «ای نفس! من از ریا گریختم و به مسجد دور افتاده آمدم تا در عبادت خویش احدی را شریک نکنم، اما... وای بر من، چقدر مایه تأسف است که این حالت را پیدا کرده ام.»

● شهید راه خر

برخی از اعمال عبادی ما به سبب اینکه رنگ و بوی ناخالصی دارد و برای رضایت و خشنودی خدا نیست، بلکه در میان نان و نشانی، ما را گرفتار می کند، نه تنها دنیای ما را آباد نمی سازد، بلکه آخرت ما را نیز تباه می کند.

بی گمان جهاد فی سبیل الله و شهادت در راه او یکی از مهم ترین اعمال عبادی است که اگر به درستی و خلوص نیت و حسن فعلی انجام گیرد، این حسن فعلی و کار نیکوی جهاد و شهادت، انسان را مستقیم به بهشت می برد و بی گذر از مواقیت و برزخ های گوناگون از بهشت رضوان الهی بهره مند می کند.

اما برخی از ناخالصی ها همه این کار سخت و پربها را که تجارت واقعی با خداوند است، بر باد می دهد و دنیا و آخرت شخص را تباه می سازد.

یعنی در حالی که حسن فاعلی می تواند این حسن فعلی را چنان بها دهد که تجارت با خداوند شود و انسان از همه آنچه می خواهد بهره مند شود و سعادت و خوشبختی و فوز عظیم را درک کند و برای ابدیت در آسایش و آرامش باشد، ولی کاری می کند که همه این نعمت و بهای کالای پرارزش جهاد با جان، از میان برود.

خداوند درباره تجارت جهاد و شهادت در قرآن کریم می فرماید؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید آیا شما را بر تجارتی رهنمون شوم که شما را از عذابی دردناک می رهاند؟ به خدا و رسولش ایمان آورید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید. این برای شما بهتر است اگر می دانستید تا گناهان را بر شما ببخشاید و شما را به باغ هایی که از پای درختانش نهرها جاری است و به سراهای دل پسند دربهشت های جاویدان درآورد که این همان کامیابی بزرگ است. و نعمت دیگری که دوستش دارید؛ نصرتی از جانب خدا و فتحی نزدیک است و مومنان را بشارت بده» (سوره صف، آیات ۱۰-۱۳)

در روایات است که فردی زمان پیامبر (ص) درجهادی کشته شد. اصحاب می گفتند: شهادتت مبارک! یا فلانی به فیض عظمای شهادت نایل شد. پیامبر (ص) فرمود: دست نگه دارید. این مرد شهید راه خراست. در لشگر دشمن خری دیده بود که به طمع آن درجنگ شرکت کرد و در نهایت هم در راه همان خر کشته شد. حضرت پیامبر (ص) درباره اش فرمود:« قتیل الحمار» یعنی شهید راه خر.

● اول خدا، دوم شما

یکی از نشانه های شرک و ناخالصی در اعتقاد و اعمال ما این است که درمقام تشکر می گوییم، اول خدا، دوم شما. این گونه تصور و ترسیم از حقیقت رفتاری دیگران نوعی شرک است؛ زیرا توحید را اگر در عبادت یا ذات یا صفات پذیرفته باشیم،با این جمله ها نشان می دهیم که توحید فعلی را نمی شناسیم یا نپذیرفته ایم؛ زیرا همه هستی واسطه فیض الهی هستند و کسی بیرون از ربوبیت خداوندی و پروردگاری اش کاری نمی کند و نمی تواند هم انجام دهد.

پس اگر مثلاً پزشکی، بیماری را بهبود بخشیده نباید این بهبودی را اصالتاً به پزشک نسبت دهیم که او ما را شفاء داد بلکه باید او را واسطه عنایت خداوند بدانیم که حضرت حق به واسطه آن پزشک ما را بهبود بخشید.

اگر کسی باور داشته باشد که همه هستی جنود خداوند و لشکریان و ابزارهای کار اویند، دیگر چنین تصوری از حقیقت کارها نخواهد داشت و برای دیگری هر کس و هرچیزی باشد، چنان جایگاهی قرار نمی دهد که درکنار خداوند باشد.

این ناخالصی ها در فکر و عقیده و عمل گفتار است که ما را از حقیقت توحید دور می سازد و به اخلاص نمی رساند.

● ضرورت تشکر از مخلوق

اما این بدان معنا نیست که انسان، متوسل به مخلوق به عنوان واسطه فیض نشود یا اینکه از مخلوق تشکر نکند. تشکر از مخلوق می بایست به این اعتبار باشد که در واسطه بودن فیض الهی، واسطه مناسب و خوبی بوده است؛ چرا که می توانست مجرای فیض الهی به گونه ای شود که فیض از مسیر درست خود خارج شود.

درحقیقت کسی که کارهای خوب و نیکی درحق دیگری انجام می دهد، درامانت الهی خیانت نکرده است. بنابر این شایسته تشکر و تقدیر و حتی پاداش است.

● راه شناخت اخلاص

انسان مومن که اهل توحید و اخلاص است، اگر کاری را انجام می دهد برای نان و نام و نشان نیست.

از این رو نمونه های برتر اخلاص درهستی یعنی اهل بیت (ع) در هنگام انجام کارهای نیک تنها خداوند را درنظر داشتند و به نان و نام بی توجه بودند.

خداوند در آیات سوره انسان یا دهر از زبان اهل بیت می فرماید: انما نطعمکم لوجه الله؛ ما تنها برای وجه الله به شما غذا دادیم و در ادامه بر این نکته تاکید کردند: لا نرید منکم جزاء و لا شکورا؛ ما از شما نه پاداشی می خواهیم و نه حتی تشکری. (دهر، آیات ۸ و ۹).

کسانی که اهل اخلاص کامل و توحید محض هستند و کارهایشان نیک و با نیت خدایی است، مبنای زندگی شان حب و دوستی خداوند است. به این معنا که همه چیز را حب و رضایت خداوند می دانند وبرای آن تلاش می کنند. از این رو خداوند درباره اهل بیت پیامبر (ص) می فرماید: و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما واسیرا؛ خوراکی را به خاطر حب و دوستی خداوند به مسکین و یتیم و اسیر کافر می دهند.

آنان با آنکه خودشان به آن غذا برای افطار روزه نیاز داشتند و آن غذا محبوب آنان بود ولی چون اصل اطعام را نیکو می دانستند و اطعام را مرضی و محبوب خداوند می شمردند، از خود گذشتند و به خدا پیوستند و از روی عشق و محبت به خداوند خوراکی های خودشان را به فقیر و اسیر کافر و یتیم دادند.

نتیجه ای که از محتوای سوره دهر درحق اهل بیت(ع) گرفته می شود این است که برای شناختن اینکه کارهای ما خالص است یا خیر راهکارهایی وجود دارد که ذیلا بیان می شود:

الف) دوری از نام و نان: کسی که عملی را خالصانه برای خدا انجام می دهد، هیچ گاه دنبال این نیست که از بابت آن به نوایی برسد و بهره مادی ببرد و یا مشهور شده برای خود اسم و رسمی فراهم کند که در این صورت خلوص او به شدت زیر سوال است، چون دراین حالت قصد او کسب مال و پول و یا شهرت و اعتبار و از این قبیل امور بوده است.

حجت الاسلام قرائتی درکلامی پیرامون اخلاص می گفت: شما وقتی کاری می خواهید بکنید آن را برای خدا و نه برای انگیزه مادی انجام دهید اما اگر آخر کار، پولی دادند آن را بگیرید و حتی بشمارید و در جیبتان بگذارید!

● حکایت اخلاص علامه جعفری

شاید بی مناسبت نباشد که در اینجا برای پی بردن به تعارض نام و نان خواهی با اخلاص به حکایتی شیرین از علامه محمدتقی جعفری اشاره کنیم که بیان کننده اوج اخلاص این مرد بزرگ بود و قطعا یاد و نام جاودانه او هم ثمره همین اخلاص ورزی او بوده است.

مرتضی نجفی قدسی می نویسد:

دریکی از روزهایی که خدمت استاد جعفری بودم؛ ایشان فرمودند: هرکاری که می کنید برای خدا بکنید نه برای خودتان و نه حتی برای آیندگان. کار باید برای خدا باشد و نیت باید خالصا لوجه الله باشد، آنگاه افزودند: نظام سرمایه داری می گوید برای خودت کار کن و نظام کمونیستی می گوید برای آیندگان کار کنید، ولی اسلام این را نمی گوید. اسلام می گوید برای خدا کار کنید. سپس مثالی از زندگی خود ذکر کردند که واقعا شنیدن دارد. ایشان فرمودند آن زمانی که من در نجف شروع کردم به شرح مثنوی، یکی از بزرگان اهل معرفت در نجف به بنده گفت: فلانی اگر این چیزهایی که می نویسی، روزی به نام کسی دیگر منتشر شد و یا اینکه گفتند مثلا از پشت کوه پیدا کرده ایم و نمی دانیم نویسنده اش کیست، شما در درون خودت ببین نارضایتی و یا چیزی احساس می کنی یا نه. اگر دیدی ناراضی بودی و علاقه مند بودی که به نام تو این کارها انجام شود پس بشوی این اوراق را و بریز دور آنها را که زحمت بیهوده است و فایده ای ندارد، ولی اگر دیدی برایت هیچ مسئله ای نیست که اینها به نام کس دیگری منتشر شود و یا بدون ذکر نام شما منتشر گردد، خب پس ادامه بده که برای خداست و ایشان فرمود:

من هم از همان ابتدا حقیقتا نیتی اینچنین کردم که اگر این کتابها (شرح مثنوی) روزی به نام کس دیگری چاپ شد و یا اصلا نام مرا ذکر نکردند برایم هیچ فرقی نکند. (روزنامه اطلاعات، یادمان اولین سالگرد علامه جعفری)

ب) توقع پاداش و تشکر:

کسی که کاری را برای خداوند انجام می دهد هرگز از دیگران توقع ندارد که از او تشکر بکنند و یا پاداش کار او را بدهند چون او کار را برای خدا کرده و خداوند هم تشکر و پاداش لازم را از او به عمل خواهد آورد چنانکه اهل بیت(ع) طبق نقل سوره دهر فرمودند: «لا نرید منکم جزآء ولا شکورا». البته این سخن به معنی آن نیست که دیگران وظیفه سپاسگزاری را انجام ندهند، چراکه انسان مسلمان به حکم عقل و شرع و اخلاق موظف است از کار خوب دیگران تشکر بکند و پاداش درخور آن را هم بدهد اما کننده کار باید قصدش کسب رضای خدا باشد و نباید این انگیزه ها را در عمل خود دخالت دهد.

شاید مثال زیر تا حدی گویای مقصود ما از اخلاص باشد. اگر شما به نماز بایستید تا نماز فریضه یا مستحبی بجای آورید، پس از پایان نماز هرگز از کسی توقع پاداش دادن یا تشکر کردن نخواهید داشت و اگر کسی هم بابت نمازتان از شما تشکر کند که مثلاً به خاطر خواندن نماز ظهر و عصر من از شما تشکر و قدردانی می کنم برای شما خنده دار خواهد بود چون، آن نماز را برای خدا و نه برای تشکر و خوشایند دیگران خوانده بودید.

حال اگر ما دیگر کارهایمان را نیز مانند این نماز خواندن، فقط برای رضای خدا انجام دهیم و در دل و زبان هیچ توقع پاداشی و تشکر و شهرت طلبی و رسیدن به نان و نوا نداشته باشیم قطعاً به مرتبه بالای اخلاص رسیده ایم و باید مطمئن باشیم که آن کارها و اعمالمان مقبول درگاه الهی قرار گرفته و خداوند پاداش خوبی به ازای آنها به ما خواهد داد و عملمان ذخیره ای برای روز بازپسین خواهد بود. پس به جرأت می توان گفت کسی که طبق فرمول: دوری از نام و نان و تشکر و پاداش کاری را انجام دهد، باید بداند که کارش با اخلاص، قرین است و عملش مرضی رضای رب خواهد بود و خداوند او را در جرگه مخلصین (به کسر لام) وارد خواهد ساخت.

علی جواهردهی