یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
ما خانوادگی وزن کم کردیم
در این میزگرد میزبان یک پدر و پسر زنجانی هستیم که همدیگر را در مسیر کاهش وزن و کسب سلامت، همراهی کردهاند. آقای علی صبا، ۶۰ ساله، کارمند بازنشسته بانک است و سال گذشته با قدی حدود ۱۷۶ سانتیمتر، ۱۲۰ کیلوگرم وزن داشته است...
از آن طرف، امیرحسین صبا، پسر ۲۴ ساله ایشان که دانشجوی رشته مکانیک است، با قدی حدود ۱۷۵ سانتیمتر تا ۱۴۸ کیلوگرم وزن هم پیش رفته و وقتی موفقیت پدر را در کاهش وزنش دیده، تشویق شده است که او هم برای به دست آوردن سلامت ازدسترفتهاش تلاش کند. جزییات بیشتر درباره این رژیم خانوادگی را از زبان خود این پدر و پسر میشنویم و نظر متخصصان و کارشناسان «سلامت» را هم در این زمینه جویا میشویم.
امیرحسین صبا که در یک سال از ۱۴۸ کیلو به ۱۲۷ کیلو رسیده، میگوید:
چاق شدم که معاف شوم اما قانون را عوض کردند!
▪ آقای صبا! شما دقیقا چه زمانی برای کم کردن وزنتان اقدام کردید و تا حالا چقدر کاهش وزن داشتهاید؟
ـ من دقیقا مهرماه سال گذشته، وقتی وزنم به ۵/۱۴۳ کیلوگرم رسیده بود، پیش دکتر حسینی (متخصص تغذیه) رفتم و تا مرداد امسال، وزنم به ۱۲۷ کیلوگرم رسید. البته تا پیش از مراجعهام، وزنم تا ۱۴۸ کیلو هم پیش رفته بود که یک رژیم خودسرانه گرفتم و آن را به ۵/۱۴۳ کیلوگرم رساندم اما چون منطقی پشت رژیمم وجود نداشت، نتوانستم آن را ادامه بدهم و به همین خاطر تصمیم گرفتم از یک متخصص کمک بگیرم.
▪ رژیم خودسرانهتان چطور بود؟
ـ حجم غذایم، مخصوصا برنج، را کم کرده بودم اما اصول درست خوردن را نمیشناختم به همین خاطر به موفقیت چشمگیری در این زمینه نمیرسیدم. کاهش وزن اساسی من، تحتنظر پزشک حاصل شد.
▪ حالا این رژیمتان باید تا کی ادامه داشته باشد؟
ـ نمیدانم! فعلا که در روند کاهش وزن هستم و دکتر هنوز وزن ایدهآل را برایم تعیین نکرده. شاید به خاطر اینکه هدف را دور نبینم و انگیزهام را از دست ندهم. من دارم پلهپله وزن کم میکنم و زیاد هم سختی نمیکشم.
▪ یعنی بالاخره دارید یککم سختی میکشید؛ درست است؟!
ـ خب، به هر حال آدم برای به دست آوردن هر چیزی باید از یک چیز دیگر بگذرد. وزن کم کردن هم محدودیتهایی به دنبال دارد. اگر ارادهات قوی نباشد، نمیتوانی از پس این کار برآیی. اگر قرار باشد که من سلامتم را به دست بیاورم، باید از بعضی چیزها چشمپوشی کنم که شاید، آن هم به صورت مقطعی، به نظرم سخت بیاید.
▪ شما که این قدر به فکر سلامت خودتان هستید، چرا اجازه دادید وزنتان تا این اندازه بالا برود؟
ـ چاق شدن من، کلی دلیل خواسته و ناخواسته دارد. دلیل ناخواستهاش این است که انگار ژنتیک بدن تمام اعضای خانواده ما به گونهای است که از بچگی چاق هستیم! یادم میآید وقتی به کلاس اول دبستان رفتم، از همه همکلاسیهایم درشتتر بودم و شاید وزنم حدود ۲۰ کیلو از همه بچهها بیشتر بود. شاید باورتان نشود اگر بگویم وزنم در ۱۸ سالگی ۱۲۰ کیلو بود.
▪ و دلایل دیگری که گفتید در بالا رفتن وزنتان نقش داشته، چهطور؟
ـ بله؛ راستش را بخواهید، من در یک دوره، یک رژیم نامتعادل گرفتم و حجم غذایم را چند برابر کردم تا چاق بشوم و بتوانم از این طریق، کارت معافیت سربازیام را بگیرم. اما متاسفانه این قانون لغو شد و من ماندم و چاقی بیش از حدم! دلیل دیگر، هلههوله خوردن بیش از اندازهام بود. مثلا ساعت ۱۱، ۱۲ و قبل از ناهار، ۲ تا ۳ ساندویچ میخوردم و بعد هم به خانه میرفتم و یک پرس کامل ناهار میخوردم. نسکافه و چای به همراه شکلات، چیپس، پفک و تخمه هم که پای ثابت تنقلات روزانه من بودند. فکر میکنم معدهام بزرگ شده بود و باید به هر ترتیبی آن را پر میکردم. نکته دیگر اینکه وقتی عصبی میشدم، ۲ برابر قبل غذا میخوردم و سعی میکردم با مصرف غذا، عصبانیتام را کنترل کنم!
▪ حجم غذایی که در وعده ناهار یا شام میخوردید، زیاد بود؟
ـ شاید حجم غذایم، آنقدرها هم زیاد نبود ولی چون ما ناهار و شام برنج میخوردیم، وزن همهمان بالا رفته بود. تازه، من عادت داشتم که حتما با برنجم، نان هم بخورم و کلا به غذاهای نشاستهای مثل سیبزمینی هم علاقه بسیار داشتم. راستی، دانشجو شدنم هم یک دلیل دیگر برای بالا رفتن وزنم بود.
▪ چطور؟!
ـ از وقتی دانشجو شدهام، مجبورم ساعات بیشتری را خارج از منزل بگذرانم و به همین خاطر گرایشام به سمت فستفود و غذاهای پرکالری افزایش یافته است.
▪ اهل ورزش نیستید؟
ـ اتفاقا چرا. من تا ۱۸ تا ۱۹ سالگی ورزش میکردم ولی به خاطر کنکور، ورزش را کاملا کنار گذاشتم. شاید این هم یک دلیل اضافه شدن بیش از اندازه وزنم باشد. در ضمن، نمیدانم بگویم متاسفانه یا خوشبختانه، ماشین هم خریدم و آن مقدار کم یا زیاد پیادهرویام را هم کنار گذاشتم.
▪ چقدر دلایل چاق شدنتان زیاد است!
ـ تازه یک دلیل را هنوز نگفتهام! به نظرم، رژیم من از بچگی غلط بود. یادم میآید که وقتی بچه بودم، اگر سر سفره، کم غذا میخوردم، مادرم فکر میکرد مریض هستم و به زور مرا مجبور میکرد کلی غذا بخورم. شاید این الگوهای رفتاری نادرست، مسبب ۶۰ تا ۷۰ درصد چاقی من در دوران کودکی و نوجوانی بودند.
▪ حالا الگوهای رفتاری خانوادهتان در غذا خوردن، عوض شده است؟
ـ بله؛ مثلا اگر قبلا مادرم ۵ پیمانه برنج برای ۳، ۴ نفر درست میکرد، حالا این مقدار را به نصف رسانده و ما دیگر تنها یک وعده در روز برنج میخوریم و بعضی روزها هم اصلا برنج نمیخوریم یا اینکه ما از دکتر حسینی یاد گرفتیم که نان سنگک، کالری کمتر و حجم بیشتری دارد و دیگر به جای نان بربری یا لواش، سنگک میخوریم.
▪ رژیمی که برایتان تجویز شده، چه خصوصیاتی دارد؟
ـ دکتر یک رژیم پرکالری را برایم شروع کرد که زیاد هم از وعدههایی که روزانه میخوردم، کمتر نبود اما به تدریج میزان کالری دریافتی روزانهام را کم کرد و این روند آنقدر خوب و ملایم پیش رفت که من اصلا متوجه سختی رژیم نشدم. در رژیم من هیچ خوراکی عجیبی و غریبی هم جای نداشت و رژیمم برحسب غذاهای رایج خانواده تعریف شده بود. فقط مصرف چربی زیاد و غذاهای پرکالری مثل کلهپاچه، ممنوع و محدود شده بود. من حتی آش و حلیم هم در رژیم ماه رمضانم داشتم و در میانوعدهها میتوانستم خوراکیهایی مثل خرما، میوه یا بیسکوئیت سبوسدار بخورم.
▪ اگر در یک وعده زیادهروی میکردید، تنبیهتان چه بود؟
ـ اگر به هر دلیلی، ناهار یا شام بیش از اندازه یا پرکالری میخوردم، با کم کردن یا حذف میانوعده یا پایین آوردن حجم وعده غذایی بعدی، آن افزایش کالری را جبران میکردم. ضمن اینکه خوردن سبزیها، خیار و گوجهفرنگی به هر میزان هم برایم آزاد بود. مصرف قرص برای عدم جذب چربی فقط محدود به زمانهایی بود که شاید در یک مهمانی زیادهروی میکردم و نمیخواستم که این زیادهروی غیرقابل بخشش، اختلالی در رژیمم ایجاد کند. راستی، من برای جلوگیری از پرخوری یک روش دیگر را هم از دکتر یاد گرفتم: اینکه قبل از غذا یک لیوان آب بنوشم، بعد سالادم را بخورم و سپس شروع به خوردن غذایم بکنم و غذا خوردن را هم حداقل ۲۰ تا ۳۰ دقیقه طول بدهم.
▪ آقای صبا! نگفتید که چه شد تصمیم گرفتید لاغر شوید؟
ـ راستش را بخواهید، کمکم داشتم از اضافه وزنم میترسیدم و تازه برخی از بیماریها هم به سراغم آمده بودند، به همین خاطر به فکر کاهش وزن افتادم.
▪ چه بیماریهایی؟
ـ زانوهایم مشکل پیدا کرده بودند و متاسفانه حالا غضروفهایم در اثر فشار وزن زیاد از بین رفتهاند. کبد چرب هم داشتم اما حالا که وزنم کمتر شده، بهبود یافته است. ضمن اینکه مادربزرگ، پدر و خواهرم هم دیابت داشتند و دارند و من هم با افزایش وزن، در معرض ابتلا به این بیماری قرار داشتم. چربی خونم هم نزدیک به مرز بیماری بود و امکان داشت با ادامه روند زیاد شدن وزنم، بیماریهای قلبی به سراغم بیایند. نکته دیگر اینکه با افزایش وزن، ریزش مو هم پیدا کردم و دکتر حسینی برای اینکه ریزش موهایم با کاهش وزن بیشتر نشود، چند مکمل برایم تجویز کردند. علاوه بر همه اینها، مسایل اجتماعی هم باعث شد که وزنم را پایین بیاورم.
▪ مسایل اجتماعی؟!
ـ بله؛ خب، من بیش از اندازه چاق شده بودم و وقتی برای خرید یا هر کار دیگری بیرون میرفتم، احساس میکردم نگاه مردم به من جور دیگری است. احساس میکردم دیگران با تمسخر به من نگاه میکنند و بعد از اینکه از کنارم میگذرند، شروع میکنند به صحبت کردن درباره چاقیام! واقعا داشتم اعتماد به نفسم را از دست میدادم که فکر برگشتن به زندگی با کاهش وزن در ذهنم جرقه زد. فکر میکنم که لازم است یک جایی، یک اتفاقی بیفتد که جرقه رسیدن به اهداف خاص در ذهن آدمها روشن بشود. من انگیزههای زیادی برای لاغر شدن داشتم ولی جرقه اصلی، احیای اعتماد به نفسم بود.
علی صبا پدر امیرحسین صبا که در یک سال از ۱۲۰ کیلو به ۷۸ کیلو رسیده، می گوید:
وقتی ۴۰ کیلو وزن کم کردم، آشنایانم فکر کردند معتاد شدهام!
▪ آقای صبا! شما از کی برای کاهش وزن اقدام کردید؟
ـ من تیر ماه سال گذشته، وقتی که ۱۲۰ کیلوگرم وزن داشتم، شروع کردم و خدا را شکر، تا مرداد امسال موفق شدهام ۴۲ کیلوگرم از این وزنم را کم کنم و به ۷۸ کیلوگرم برسم.
▪ ۴۲ کیلوگرم کاهش وزن، با توجه به سنتان زیاد نیست؟ اذیت نشدید؟
ـ نه! اوایل با ماهی ۵ تا ۶ کیلوگرم کاهش وزن شروع کردم و کمکم آن را به هفتهای یک کیلوگرم رساندم؛ یعنی ماهی ۴ کیلوگرم. دکتر حسینی برای کاهش وزن، زیاد به من فشار نمیآوردند و اصرار به حذف یا خوردن برخی خوراکیهای خاص را هم نداشتند. فقط از من پرسیدند که غذای روزانهام چیست و بعدش اصول درست و کم غذا خوردن وابسته به سیر شدن به اندازه را به من آموزش دادند.
▪ رژیم تان هنوز هم ادامه دارد؟
ـ همانطور که گفتم، رژیم من به معنای بخورنخورهای آنچنانی نبود؛ من درست و به اندازه غذا خوردن را یاد گرفته بودم و داشتم آن را ادامه میدادم تا رسیدم به وزن فعلیام. البته فکر میکنم که جاداشت تا ۷۶ کیلوگرم هم لاغر بشوم ولی خودم تمایل چندانی به این کار نشان ندادم و ترجیح دادم که وزنم را روی ۷۸ کیلوگرم ثابت نگه دارم.
▪ چرا؟!
ـ چون ظاهرم داشت استخوانی میشد و این یک تاثیر منفی در دید دیگران داشت. آشنایانی که بعد از مدتها مرا میدیدند، فکر میکردند معتاد شدهام چون ذهنیت آنها از من، همیشه یک آدم چاق و توپر بود.
▪ پسرتان که دلایل زیادی برای چاق شدن داشتند. فکر میکنید که وزن شما برای چه اینقدر بالا رفت؟
ـ همانطور که امیرحسین گفت، ما الگوی غذایی خوبی را در خانواده رعایت نمیکردیم و در نتیجه همهمان دچار اضافه وزن بودیم یا هستیم. تغذیه نامناسب و عدم تحرک کافی از مهمترین عوامل چاق شدنم بودند. من ۳۰ سال کارمند بانک بودم و پشتمیزنشینی باعث شده بود که نه استراحت درستی داشته باشم و نه تغذیه یا ورزش مناسبی و همه اینها دست به دست هم دادند تا وزن مرا به ۱۲۰ کیلوگرم برسانند.
▪ چه شد که به فکر کاهش وزن افتادید؟
ـ چاقی داشت برایم دردسرساز میشد. کلسترول و تریگلیسیرید خونم بالا بود و به همین خاطر دکتر، مصرف غذاهای سرخ کرده و چرب را برایم بسیار محدود کرده بود. تازه، من دیابت نوع ۲ هم داشتم که با توجه به افزایش وزنم نمیتوانستم آن را درست کنترل کنم و ممکن بود کارم به تزریق انسولین برسد که اصلا دوست نداشتم. مشکل پروستات خوشخیم را هم داشتم که خوشبختانه برطرف شد. چاقی زمینهساز بسیاری از بیماریهاست که من دوست نداشتم آنها را تجربه کنم.
▪ حالا مشکل دیابتتان برطرف شده؟
ـ بله؛ با رژیم درست، کاهش وزن، مصرف به موقع داروها و البته ورزش.
▪ پس شما برعکس پسرتان اهل ورزش کردن هم هستید؟
ـ بله. اصلا ورزش با وجود من عجین شده. به همین خاطر، روزی ۲ ساعت پیادهروی میکنم. البته دوچرخهسواری و بدمینتون هم از جمله ورزشهایی هستند که انجام میدهم. من برای اینکه دوباره چاق نشوم و دردسر نکشم، هر روز در کنار تغذیه مناسب، ورزش هم میکنم؛ مخصوصا حالا که بازنشسته شدهام و وقت کافی را هم برای این کار دارم.
● نگاه اول
توصیه ویژه دکتر سعید حسینی به امیرحسین صبا
اول آب، دوم سـالاد، سـوم غـذا
▪ آقای دکتر! امیرحسین صبا دلایل زیادی را برای چاق شدنش عنوان کرد. به نظر شما مهمترین دلیل بالا رفتن وزنش چه بوده است؟
ـ من فکر میکنم که وسواس فکری عمدهترین علت اضافه وزن شدید او بوده. همانطور که خودش هم گفت، او در مواقع ناراحتی و عصبانیت برای رسیدن به آرامش به غذا پناه میبرده که عادت بسیار غلطی است.
▪ این وسواس فکری، اختلالی در روند کار درمانی شما ایجاد نکرد؟
ـ چرا. او در نوبت اول که پیش من آمد، توانست خیلی خوب و راحت، هفتهای ۱ کیلو از وزنش را کم کند اما در نوبت دوم و پس از مدت زمانی که برای استراحت به او دادم، مثل نوبت اول وزن کم نکرد و خودش مدعی بود که غذایش زیاد نشده و حتما متابولیسم بدنش مشکل دارد. ما متابولیسم بدن او را چک کردیم و دیدیم نرمال است و به این نتیجه رسیدیم که وسواس فکری دوباره به سراغش آمده. به همین خاطر، دلایل فراوان و مهمی را که باید به خاطر آنها وزنش را پایین میآورد، به او گوشزد کردیم و گفتیم که اگر نتواند با این مشکل کنار بیاید، باید به روانپزشک مراجعه کند.
▪ چه ضرورتی داشت که وزن امیرحسین پایین بیاید؟
ـ خب، او کبد چرب داشت و مهمتر از همه، سابقه خانوادگی ابتلا به دیابت. اگر وزنش را پایین نمیآورد، قطعا در آیندهای نزدیک در صف بیماران کبدی و دیابتی قرار میگرفت.
▪ این استراحتی که هر چند ماه یکبار بین رژیم به بیمارانتان میدهید، به چه علت است؟
ـ بعد از یک دوره چندماهه که بیمار رژیم میگیرد، متابولیسم بدنش پایین میآید و دیگر نمیتواند مانند ماهها و هفتههای اول، وزن کم کند در نتیجه فکر میکند که در راه کاهش وزن شکست خورده و شاید دیگر رژیمش را ادامه ندهد اما وقتی که ما یک استراحت چند هفتهای را بین رژیم غذایی بیمار قرار میدهیم و او را در غذا خوردن آزاد میگذاریم، دیگر اختلالی در کارکرد متابولیسم بدن او ایجاد نمیشود و او میتواند روند کاهش وزنش را به خوبی دنبال کند.
▪ این باعث برگشت وزن نمیشود؟
ـ نه! چون فرد خودش میداند که در مسیر کاهش وزن قرار دارد و به راحتی دست از هدفش نمیکشد و در ضمن، بعد از مدتی رژیم، اصلا نمیتواند مثل سابق پرخوری کند.
▪ امیرحسین، یکی از دلایل بالا بودن وزنش را این میداند که از کودکی اگر سر سفره، میلی هم به غذا نداشته، مادرش مثل خیلی از مادران ایرانی او را مجبور میکرده که غذا بخورد. آیا این دلسوزی مادران به ضرر بچههایشان نیست؟!
ـ خب، بله؛ یکی از فرهنگهای رایج اما غلط ما این است که بچههای چاق را بیشتر میپسندیم و فکر میکنیم بچه هرچه چاقتر باشد، سالمتر است. به همین خاطر هم شما هیچ وقت روی جلد مجلهای، عکس یک بچه لاغر را نمیبینید. خیلی از ما حتی به باورهایمان هم یقین نداریم. مثلا از طرفی معتقدیم که باید اضافه وزن نداشته باشیم تا سالم بمانیم و از طرف دیگر دوست نداریم بچههایمان لاغر باشند. به همین خاطر، از کودکی اینقدر آنها را مجبور به غذا خوردن میکنیم تا دچار اضافه وزن کودکی شوند و این مشکل تا بزرگسالی دست از سرشان برندارد.
▪ پس اگر مادری بخواهد از سلامت رشد فرزندش مطمئن شود، باید چه کار کند؟
ـ کافی است تحتنظر متخصص کودکان، منحنی رشد فرزندش را بررسی کند و اگر آن متخصص تشخیص داد که فرزندش لاغر است یا سوءتغذیه دارد، آن وقت به فکر چاره بیفتد!
▪ آقای صبا و پسرشان میگویند که مانند خیلی از ما ایرانیها عادت دارند برنج شان را با نان بخورند. این عادت، غلط است؟
ـ نمیتوان گفت که این عادت، اشتباه است چون بالاخره هرکسی دوست دارد غذایش را یکجوری بخورد. اما کسانی که عادت دارند برنجشان را با نان میل کنند باید حواسشان باشد که این ۲ ماده غذایی، از یک جنس هستند و باید حتماً کالری نانی که میخورند را هم در رژیم روزانهشان محاسبه کنند و نان را به عنوان چاشنی برنج به شمار نیاورند. ما حتی میگوییم اگر شما در طول رژیم از مواد خوب و مفیدی مانند روغن زیتون هم برای رفع یبوست استفاده میکنید، باید کالری آن را در نظر داشته باشید تا دچار اضافه وزن نشوید.
▪ آقای صبا میگویند که دیابتشان با کاهش وزنشان کاملا کنترل شده. آیا تمام دیابتیهای چاق میتوانند با کم کردن وزن بر بیماری خود غلبه کنند؟
ـ ببینید؛ افراد چاقی که دیابت نوع ۲ دارند و نمیخواهند که کارشان به دیابت نوع ۱ و انسولین برسد، باید وزنشان را پایین بیاورند. ما نمیگوییم که یکدفعه از ۱۲۰ کیلو برسند به ۷۰ کیلو، بلکه منظورمان این است که مانند علی صبا، به تدریج و پلهپله وزنشان را پایین بیاورند. خیلیها فکر میکنند که ۴۰ کیلو کاهش وزن برای یک فرد ۶۰ ساله زیاد و خطرناک است؛ در صورتیکه اگر کاهش وزن به طور اصولی صورت بگیرد مشکلساز نخواهد شد. این تزریق انسولین و ابتلا به عوارض دیابت است که برای یک فرد ۶۰ ساله خطر دارد، نه کاهش وزن!
▪ ظاهرا چربی خون آقای صبا هم بالا بوده. آیا کنترل کامل چربی خون هم با رژیم غذایی میسر است؟
ـ اقدام اولیه برای افرادی مانند آقای صبا که خانوادگی غذاهای چرب میخوردند، اصلاح الگوی تغذیه است. سپس اگر چربی خون ایشان و امثال او به تنهایی و با رژیم غذایی کنترل نشد باید از داروهای مناسب هم در کنار رژیم استفاده کرد.
▪ اینکه به امیرحسین صبا گفتهاید اول یک لیوان آب، بعد سالاد و بعد غذایش را بخورد، یک قانون کلی است که به همه توصیه میکنید یا نه؟
ـ نه! معده امیرحسین، خیلی گشاد شده بود و او نمیتوانست تا کاملا سیر نشده، از سر سفره غذا بلند شود. بنابراین من این توصیه را به او کردم که حداقل حجمی از معدهاش با خوراکی های کمکالری، پیش از صرف غذا پر شود.
● نگاه دوم
عمر مفصل مصنوعی ۱۰ تا ۱۲ سال است
دکتر تقی بغدادی/ ،فوقتخصص ارتوپدی، استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران
ضخامت غضروف در سنین مختلف، متفاوت است؛ یعنی هر چه سن فرد پایینتر باشد، ضخامت غضروف او هم بیشتر میشود و میتواند وزن بدنش را راحتتر تحمل کند. ولی هرچه سن بالاتر میرود، وضعیت غضروف تغییر میکند. برخی معتقدند بعد از دهه دوم، یعنی از ۲۰ سالگی به بعد بهتدریج در غضروف تغییراتی ایجاد میشود و بعد از دهه ششم، زمانی که ضخامت غضروف تحلیل میرود به تدریج دردهای مفصلی شروع میشوند.
نکته مهمی که باید به آن اشاره کنم این است که سلول غضروفی از طریق عروق تغذیه نمیکند بلکه تغذیه آن از طریق مایع درون مفصلی انجام میشود و حالتی شبیه به اسفنج دارد یعنی زمانی که غضروف فشرده میشود مایع از آن خارج میشود و هنگامی که فشار از روی آن برداشته میشود مایع داخل اسفنج بازمیگردد. بنابراین اگر غضروفی برای مدتی بیحرکت نگه داشته شود قطعا آن غضروف دچار مشکل خواهد شد. در عین حال اگر غضروفی با فشار و وزن مناسب به طور مرتب ورزش داده شود و حرکت مناسبی داشته باشد، تغذیه بهتری هم خواهد داشت.
در این بین، عواملی وجود دارند که دردهای مفصلی را تشدید میکنند. هر چقدر این عوامل منفی بیشتر باشند، دردهای مفصلی زودتر خود را نمایان میکنند. به عنوان نمونه، خانمی که انحراف زانو دارد و وزن وی بالاست و از طرفی هیچگونه فعالیت ورزشی ندارد، در سن ۲۵ تا ۳۰ سالگی دچار دردهای جلوی زانو خواهد شد.
به طور کلی این عوامل را میتوان به صورت زیر تقسیمبندی کرد:
۱) وزن بیش از اندازه، یعنی غضروف تحمل وزن خاصی را دارد. هنگامی که فشار وارده بر مفصل بیش از اندازه باشد، غضروف تخریب میشود. طبیعی است که غضروف امیرحسین صبا با شرایط فعلی و با توجه به قد و وزنش از بین برود.
۲) در خانمی که دارای زانوهای انحرافی است؛ یعنی زانوها حالت مستقیمی ندارند که تمام سطح مفصل به یک اندازه فشار وزن بدن را تحمل کند و در سن ۲۵ تا ۳۰ سالگی اولین بارداری خود را تجربه میکند. زمانی که زانو به شکل پرانتزی باشد، آن طرفی که در قسمت تقعر قرار گرفته است؛ بیشترین فشار را متحمل میشود. به همین دلیل، درد غضروف در ابتدا در همان قسمت شروع شده و ساییدگی مفصل در قسمت زانو بیشتر میشود. در افرادی که دارای زانوی X شکل هستند، برعکس، ساییدگی در بیرون از زانو اتفاق میافتد. در عین حال، در کنار این عوامل، اگر فرد دارای وزن زیادی باشد با تصاعد هندسی، تشدید درد در وی بیشتر خواهد شد.
۳) در برخی از افراد، استعداد تخریب غضروف بیشتر است و در برخی دیگر غضروف شرایط بهتری دارد. اگر این عامل به عوامل پیشگفته اضافه شود، تخریب زانو شدت مییابد.
۴) ضربههای قدیمی هم از عوامل مهم هستند. در فردی که در گذشته رباطهای صلیبی یا رباطهای نگهدارنده داخلی و خارجی زانویش آسیب دیده، فشار بیش از حد، غضروف را تخریب میکند.
۵) افرادی که بهطور ژنتیکی مفاصل نرم و شلتری دارند و دامنه حرکتهای ناخواسته در مفاصلشان هم بیش از حد معمول است، طبیعی است که بیشتر به دردهای مفصلی مبتلا میشوند.
مفصل زانو، مفصلی است که بیش از سایر قسمتهای بدن فشار بر آن وارد میشود و از طرفی فردی که مبتلا به آرتروز میشود در ابتدا زانویش آرتروز را تجربه میکند و بعد بقیه مفاصل درگیر آن میشوند، بهتر است عوامل منفی را از بین ببرد. مثلا در سن مناسب مشکل اضافه وزن را برطرف کند یا شرایطی را به وجود بیاورد که بار اضافی به مفصل وارد نشود. زمانی که تمامی این موارد رعایت شود، تحلیل مفصلی به تاخیر خواهد افتاد.
با توجه به اینکه نمیتوان در مسایل ژنتیکی اقدام خاصی انجام داد اما فردی که دارای وزن بالایی است، میتواند وزن خود را به حد متعادل برساند. دوم اینکه افرادی که دارای زانوهای پرانتزی یا ایکس - که شایعتر است هستند، اصولا یک طرف زانوی آنها بیشتر مستعد ساییدگی است که با درمان به موقع، این مشکل به وجود نخواهد آمد.
اگر عضلههای خوبی هم در اطراف مفصل باشد، ساییدگی دیرتر اتفاق میافتد. بهخصوص در افرادی که مفاصل نرمتر و شلی رباط دارند اگر فعالیت ورزشی در برنامه آنها قرار بگیرد و عضلههای خوبی در اطراف مفصل به وجود بیاید، حرکتهای ناخواسته و سایش غیرعادی مفصل کمتر میشود و از طرفی عمر آن مفصل افزایش مییابد. در مجموع حرکتهای مناسب ورزشی باعث میشوند که غضروف تغذیه بهتری داشته باشد.
لازم به ذکر است همانطور که در آرتروز بحث پیشگیری موثرتر از درمان است، فعالیت ورزشی مناسب برای هر کدام از گروههای سنی باعث میشود غضروفی با عمر بیشتر داشته باشیم. در عین حال، اگر تمام غضروف مفصلی تخریب شده باشد، تنها راهحل این است که از مفصل مصنوعی استفاده کنیم. این مفصلها عمر محدودی دارند و بخشی از آن پلاستیک و بخشی دیگر فلز است. انواع قدیمی آن عمرهای ۷ تا ۸ ساله داشته و امروزه ۳۰ تا ۳۵ درصد به عمر این مفاصل افزوده شده است. در صورتی که فرد وزن زیادی نداشته باشد و از طرفی انحراف زانو در وی نباشد، به طور متوسط میتوان ۱۰ یا ۱۲ سال از این مفصلها استفاده کرد. در غیر این صورت، عاملی چون وزن زیاد باعث میشود که این مفصل دردناک و شل شده و فرد بعد از مدت کوتاهی مجبور به تعویض آن شود اما اگر بخشی از مفصل تخریب شده باشد، در قسمت آسیبدیده غضروف میکارند.
● نگاه سوم
وقتی عصبانی هستید، غذا نخورید
دکتر محمدرضا خدایی/ روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
بعضی افراد یکسری اختلالات رفتاری هنگام مواجهه با اضطراب، ناراحتی یا عصبانیت دارند و مثل همین آقای امیرحسین صبا، برای رسیدن به آرامش فکری، روی میآورند به غذا خوردن. این اختلال رفتاری گاهی ناآگاهانه است و گاهی نیمهآگاهانه. در بیشتر موارد، فردی که دچار خوردن وسواسگونه است، هنگام اضطراب و عصبانیت، علاقه خاصی به مصرف مواد قندی پیدا میکند و به همین خاطر، طولی نمیکشد که این عادت غلط باعث چاق شدنش میشود. توصیه ما به امثال امیرحسین این است که مواد غذایی پرکالری و انرژیزا را حداقل هنگام ناراحتی، از دم دستشان دور کنند یا اینکه به خوردن خوراکیهایی مانند آدامس بدون قند، برگه خشک زردآلو یا هلو (چون این برگهها دیر در دهان آب میشوند) یا حتی نوشیدن یکیدو لیوان آب خنک، روی بیاورند. این افراد به هیچ وجه نباید در قفسه مواد خوراکی منزلشان، پفک، چیپس، تخمه و آجیل شور یا شکلات را انبار کنند تا وسوسه خوردن آنها به سراغشان نیاید!
دومین اقدام این است که این قبیل افراد برای رفع اضطراب، ناراحتی و عصبانیتشان به جای غذا خوردن، در صدد رفع مشکل خود از طریق مشورت با دیگران (بزرگترها یا حتی یک روانشناس یا روانپزشک) برآیند تا دیگر برای رسیدن به آرامش به سمت مواد غذایی نروند. تماشای تلویزیون، گوشدادن به یک موسیقی ملایم و مطالعه، جایگزینهای خوبی برای غذا خوردن در این شرایط بحرانی هستند. ضمن اینکه امیرحسین صبا، میتواند از اطرافیانش بخواهد هر وقت که هنگام ناراحتی به سراغ خوراکیهای مختلف رفت، آنها با رفتاری دوستانه، اشتباهش را به او گوشزد کنند.
نکته دیگری که میخواهم به آن اشاره کنم، در مورد آقای علی صبا است. ایشان میگویند که نگرانی از حرف و حدیث مردم و اینکه آنها فکر میکردند که او معتاد شده، باعث شد که ایشان از قید کم کردن آن ۲ کیلوی آخر از وزنشان بگذرند. همانطور که میدانید، براساس یک ضربالمثل قدیمی «در دروازه را میتوان بست اما در دهان مردم را نه!» بنابراین هرچند که لازم نیست ما در مورد تمام کارهایمان به دیگران توضیح دهیم اما خوب است که وقتی ۴۲ کیلو از وزنمان را کم میکنیم و چهرهمان کاملا تغییر میکند، دلیل این کار را به بقیه اعضای فامیل یا دوستان و همسایگانمان بگوییم و با این شفافسازی، جلوی حرف و حدیثهای آینده را بگیریم و بدون حاشیه زندگی کنیم. مثلا آقای صبا میتواند به همه بگوید که برای کنترل چربی خون و دیابتش رژیم گرفتهاند و لاغر شدناش تنها به دلیل حفظ سلامتش بوده؛ نه اعتیاد یا بیماری خاصی!
● نگاه چهارم
کدام کاهش وزن ریزش مو میآورد؟
دکترغلامحسین غفارپور/ متخصص پوست و مو و مدیر گروه پوست دانشگاه علوم پزشکی ایران
سلولهای ریشه مو نسبت به کمبود مواد مغذی فوقالعاده حساساند. اگر فردی بیش از حد کاهش وزن داشته باشد (بیش از ۳ کیلوگرم در ماه) به دلیل کمبود ویتامینها و موادمعدنی و حتی کاهش انرژی، ریشه موها به سرعت تحت تاثیر قرار گرفته و دچار شوک میشوند و در این صورت کاهش وزن حتما با ریزش مو همراه خواهد بود.
از طرف دیگر، هنگامی که فرد رژیم غذایی خود را قطع میکند، اصولا بعد از ۲ تا ۳ ماه رویش مجدد موها شروع میشود. اما ممکن است تارهای مو به طور کامل رشد نکنند و فرد با کاهش حجم رویش مو مواجه شود؛ یعنی زمانی که مو شروع به رشد مجدد میکند، معمولا اگر ۱۰۰ تار مو دچار ریزش شده باشد، ممکن است ۹۰ تار مو مجددا رشد کند. نکته دیگر اینکه ممکن است ریزش مو به دلیل مسایل ژنتیک و وراثتی باشد. البته برخی از بیماریها مانند بیماری کوشینگ هم که ناشی از پرکاری غده فوق کلیوی است، میتواند عاملی برای ریزش مو محسوب شود.
اگر فردی مبتلا به بیماری کوشینگ باشد، دچار افزایش چربی میشود. به عبارت دیگر، با افزایش هورمونهای مردانه یا هورمونهای هیدروکورتیزول فرد دچار افزایش چربی در بدن شده و وقتی که کورتیزول خونش بالا باشد، ریزش مو هم برایش اتفاق میافتد. از علایم این بیماری میتوان به بالا رفتن چربی و در نهایت افزایش وزن، جوشهایی در صورت، پرمویی در قسمتهایی از بدن و همچنین ریزش مو در سر اشاره کرد.
فرد مبتلا به بیماری کوشینگ، اگر دچار اشکالات هورمونی باشد، حتما به یک فوقتخصص داخلی معرفی میشود تا مشکلش برطرف شود اما اگر مشکل هورمونی در آزمایشهایش دیده نشد، با مراجعه به یک متخصص پوست و مو میتواند تا حدودی مشکل کممویی خود را حل کند. پس، چاقی به خودیخود رابطهای با ریزش مو ندارد و آقای صبا برای پی بردن به دلیل این مشکل خود باید آزمایش بدهند.
ندا احمدلو
دکتر تقی بغدادی فوقتخصص ارتوپدی کودک، دکتر سعید حسینی متخصص تغذیه و رژیم درمانی، دکتر مدرضا خدایی روان پزشک
دکتر غلامحسین غفارپور متخصص پوست و مو
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس انتخابات مجلس دوازدهم مجلس شورای اسلامی مجلس انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور وزارت کشور رئیس جمهور دولت سیزدهم رئیسی
ایران زلزله تهران هواشناسی سیل شهرداری تهران فضای مجازی سازمان هواشناسی پلیس قتل بارش باران آموزش و پرورش
خودرو حقوق بازنشستگان بورس قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار گاز ایران خودرو بانک مرکزی نمایشگاه نفت مالیات بازار خودرو
نمایشگاه کتاب تلویزیون رضا عطاران کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران دفاع مقدس سریال مهران مدیری تئاتر مست عشق
فناوری اینترنت
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه اسرائیل جنگ غزه آمریکا روسیه حماس سازمان ملل رفح اوکراین افغانستان
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر هوادار لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران رئال مادرید سپاهان لیگ قهرمانان اروپا باشگاه پرسپولیس بایرن مونیخ
جهان رشد ایلان ماسک شفق قطبی طوفان خورشیدی اپل ناسا گوگل هوش مصنوعی فیبرنوری ماهواره
خواب استرس چاقی فشار خون بارداری زایمان آسم سرماخوردگی