سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
نقاشی کشیدن آیدین
آیدین جعبهِ مدادرنگی جدیدش را بازکرد و شروع کرد به نقاشی کشیدن، اول خودش را کشید با بلوز و شلوار و موهای بلند، به موهای خودش نگاه کرد،کوتاه بودند، پاک کن را برداشت و موهای نقاشی را اندازه موهای خودش کرد. بعد دوتا چشم و یک بینی و یک دهان خنده رو برای خودش کشید. سعی کرد چشم ها و بینی نقاشی، شبیه خودش باشند. اما خیلی شبیه نشدند. خیلی حوصله نداشت پس تندتند رنگ کـــرد و رنگ ها از بلوز و شلوار نقاشیاش بیرون زد. با این همه پیش خودش گفت: خوشگل شد و از دور به آن نگاه کرد. میخواست آن را به بابا، نشان بدهد. پشیمان شد . بابا مثل همیشـه غرق خواندن روزنامه بود. دوباره به نقاشیاش نگاه کرد. جای یک نفر خالی بود. مدادش را برداشت و به بابا نگاه کرد. میخواست بابا را نقاشی کند. اول یک کلهِ گرد کشید که خیلی هم گرد نشد. بعد به بابا نگاه کرد و یک دماغ گُنده روی صورت بابا کشید بـــا دو تــا ابـــروی اخم کرده، بعد دوباره به بابا نگاه کرد و دهان و گوشهای بابا را کشید که کج شدند. آخر ســر هم یک گردن نازک کشید. پاها و دستهای بابا هم مثل دست و پاهای خودش کوچک شدند که سه تا انگشت داشتند. وقتی به بابای واقعی و بابای نقاشی نگاه کرد، خندید وشلوار و پیراهن بابا را مداد آبی، رنگ کرد. سعی کرد با حوصله رنگ کند. پس از اینکه نقاشیاش تمام شد آن را به بابا نشان داد. بابا با بیحوصلگی روزنامه را کنار گذاشت وبه نقاشی نگاه کرد و انگشتش را گذاشت روی نقاشی خودش. با تعجب از آیدین پرسید:" این منم؟ " آیدینهم لبخند زد وسرش را تکان تکان داد. بابا که کمی دلخورشده بود، مداد سیاه را از آیدین گرفت و دو تا چشم درشت ودو تا ابروی بلند برای خودش کشید ویک دماغ کوچک روی دماغ گنده و کج نقاشی آیدین کشید. نقاشی کم کم خط خطی شد و یک بابای خط خطی عجیب وغریب روی کاغذ بود که نه آیدین میفهمید چی کشیده، نه بابا. بعد، بابا نقاشی را ازدور نگاه کرد و گفت: "حالا مداد رنگیهایت را بیاور." بابا لباسهای نقاشی را به قدری پررنگ کرد که نوک مداد آبی ، چهار بارشکست. آخر سر به نقاشی نگاه کرد و به آیدین گفت: "حالا این منم." آیدین، هم به نقاشی بابا نگاه کرد هم به خودش. آنها خیلی به هم شبیه نبودند. بابای نقاشی، عجیب و غریب بود. آیدین خواست این را به بابا بگوید که بابا دوباره گفت: " اما نقاشی خودت را خوب کشیدی، آفرین ." آیدین به نقاشی خودش نگاه کرد و به نظرش رسید خیلی شبیه خودش نشده است. پس نقاشی را پس گرفت و رفت کهآن را درست کند.
مسعود پزشکیان سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم جلیلی مناظره مناظره انتخاباتی مجلس شورای اسلامی دولت
تهران وزارت بهداشت قتل هواشناسی عربستان سلامت خانواده قوه قضاییه شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی حوادث
خودرو قیمت دلار قیمت طلا دولت سیزدهم بازار خودرو قیمت خودرو بازار سرمایه دلار قیمت سکه حقوق بازنشستگان بورس بنزین
سینمای ایران تئاتر سارا بهرامی کتاب تخت جمشید علیرضا قربانی تلویزیون سینما کنسرت رسانه ملی دفاع مقدس فیلم
مغز کربن دانش بنیان وزیر علوم ماهواره
رژیم صهیونیستی جنگ غزه غزه آمریکا اسرائیل فلسطین روسیه فرانسه ترکیه جو بایدن دونالد ترامپ چین
فوتبال پرسپولیس استقلال یورو 2024 کریستیانو رونالدو تیم ملی پرتغال باشگاه استقلال لیگ برتر باشگاه پرسپولیس نقل و انتقالات لیگ برتر ایران علیرضا بیرانوند
هوش مصنوعی الکامپ نمایشگاه الکامپ سامسونگ اپل اینستاگرام فیبرنوری موبایل ربات ایرانسل
تغذیه میوه ورزش کاهش وزن سرطان چاقی کلسترول لاغری ویتامین تب دانگ آلزایمر