سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

معجزه


معجزه

لوئی چهاردهم در خارج از شهر از سپاه سان می دید. یک دسته از سربازان به مزرعه پیرمردی که در آن نخود کاشته بود، وارد شدند و مزرعه را لگدکوب کردند. پیرمرد فریاد کشید و گفت: معجزه، معجزه!اطرافیان …

لوئی چهاردهم در خارج از شهر از سپاه سان می دید. یک دسته از سربازان به مزرعه پیرمردی که در آن نخود کاشته بود، وارد شدند و مزرعه را لگدکوب کردند. پیرمرد فریاد کشید و گفت: معجزه، معجزه!اطرافیان از او پرسیدند: چه خبر است؟

او جوابشان را نداد و پیوسته می گفت: معجزه، معجزه!

تا این که صدایش به گوش پادشاه رسید. او را خواست و پرسید: معجزه یعنی چه؟

پیرمرد گفت: معجزه آن است که من در این مزرعه نخود کاشته بودم اما حالا به جای نخود سرباز سبز شده است.