سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

نقدی بر فیلم بیست به بهانه نمایش در شبکه سینمای خانگیتالار پذیرایی رها شدگان


نقدی بر فیلم بیست به بهانه نمایش در شبکه سینمای خانگیتالار پذیرایی رها شدگان

غل و امنیت شغلی از دیرباز تا کنون مهمترین دغدغه ذهنی هر انسانی را تشکیل داده است. داشتن شغل و امنیت شغلی حتی در حداقل استاندارد سبب بقای زندگی و به مفهومی عامیانه تر گرسنگی نکشیدن …

غل و امنیت شغلی از دیرباز تا کنون مهمترین دغدغه ذهنی هر انسانی را تشکیل داده است. داشتن شغل و امنیت شغلی حتی در حداقل استاندارد سبب بقای زندگی و به مفهومی عامیانه تر گرسنگی نکشیدن است.

انسان های فیلم بیست دو طبقه اند کارگر و کارفرما... بر اساس منطق هر یک از آنان می بایست به فکر بقا و حفظ موقعیت خویش باشند . کارفرما سرمایه ای دارد که به اصطلاح بازار این سرمایه خوابیده می تواند با تغییر کاربری سوددهی کلانی برده و بر افزایش حجم سرمایه خود بیفزاید .

کارگر باید برای بقای کار خود تلاش کند تا به سیل بیکاران نپیوندد. کار برای کارگران آن تالار واژه ای فراتر از امرار معاش است و مفهومی چون زنده ماندن را تداعی می کند و هنگامی که کار برای زنده ماندن باشد انسان ها در کار استحاله می شوند.

مدیر تالار به واسطه شغلش از شخصیت اصلی خویش دور شده و اکنون به واسطه برگزاری فراوان مراسم ختم اکنون به افسردگی شدید مبتلا شده است. او دیگر خودش نیست و اکنون خود را یک عزادار همیشگی می بیند و برای مرده ای سوگوار است که او را هرگز ندیده است . او روانش را در کارش از دست داده است.

سرآشپز او هم دستش را به واسطه شغلش ازدست داده است و اکنون تنها به این می اندیشد که مامنی برای زیستن داشته باشد. همسر سرآشپز نیز غریزه مادر شدن را سرکوب کرده تا سرپناه را از دست ندهد. او مادر نشد تا جای دست علیل شوهرش را پر کند .

سه کارگر دیگر نیز در حال ورود به چنین فرآیندی برای جماد شدن هستند. آنها برای ازدواج موقعیتی ندارند و به علت زمان بالایی که مشغول کارند از مهارت آموزی و یافتن شغلی بهتر محرومند و پا در پای سرآشپز و همسر او می گذارند.

تمامی این رویداد به خوبی در فیلم بیست روایت شده و به اصطلاح داستان وشخصیت ها به پرداخت کافی رسیده است. اما نقطه ضعف داستان از بخش پایانی یا نتیجه گیری آغاز می شود.

صاحب تالار که عمری را با همان روش سنتی سپری کرده و بدین وسیله سرمایه اش را محفوظ داشته است; به ناگاه دچار تحولی می شود که تالار را نمی فروشد، پسرک آکاردئون نواز را دعوت به کار می نماید، به فیروزه مکانی برای زیستن می دهد و سر پناهی برای بیژن و میثم می یابد... دلیل این همه خوبی چیست که این همه سال انجام نداده است؟ اگر مبنا را بر تحول شخصیت قرار دهیم این تحول باید پایه و دلیلی محکم داشته باشد. اما ما نه تنها ادله ای در ادامه نمی بینیم بلکه تحولات به سرعتی سریع و نا متناسب با روایت از جلوی چشمانمان عبور می کند. در واقع می توان گفت که شخصیت ها در فیلم بیست رها شده اند زیرا ما دلیل دیگرگونی ها را نمی دانیم و چون دلیلی برای این دیگرگونی ارائه نمی شود نمی توانیم آن را بپذیریم و شخصیت ها رها خواهند شد ...

نویسنده : کاوه ملک زاده