دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

نقدی بر آموزه های عرفان کیهانی


نقدی بر آموزه های عرفان کیهانی

موضوع عرفان با رویکرد جدید از جمله موضوعاتی است که در دهه اخیر مورد توجه زیادی قرار گرفته است

موضوع عرفان با رویکرد جدید از جمله موضوعاتی است که در دهه اخیر مورد توجه زیادی قرار گرفته است. جریانات عرفانی و شبه عرفانی زیادی به ظهور رسیده اند که به ارائه سلوک های جدید عرفانی و حتی عرفان درمانی پرداخته اند و سعی نموده اند از طریق اتصال با شبکه های معنوی مثبت پیروان خود را با این روش به قدرت شفابخشی برسانند. یکی از این عرفان های نوظهور عرفان کیهانی است که به ادعای مؤسس آن قدمتی سی ساله دارد. نویسنده این مقاله معتقد است روش و محتوای عرفان کیهانی برخلاف ادعای مؤسس آن با روش و محتوای عرفان اصیل اسلامی ضدیت دارد. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

عرفان کیهانی مدعی است روش نوینی برای ایجاد ارتباط بین انسان ها و خدا ابداع کرده که در این روش محوریت با رحمانیت خداست با مفاهیم عرفان اسلامی همخوان است. در این مقاله برای روشن شدن مطلب بخش هایی از کتاب انسان از منظری دیگر که توسط مؤسس این روش تالیف شده را می آوریم و سپس به تحلیل و نقد موضوعات می پردازیم.

۱) نویسنده در صفحه ۲۰ فصل اول کتاب خود می نویسد: (از آنجا که عرفان کیهانی انسان شمول است همه انسانها صرف نظر از نژاد، ملیت، دین، مذهب و عقاید شخصی می توانند جنبه نظری و عملی آن را پذیرفته و مورد تجربه و استفاده قرار دهند).

مطالب و موضوعات کتاب انسان از منظری دیگر به صورت بسیار کلی بیان شده و خود این کلی گویی در تضاد با مقوله «عرفان و سیر و سلوک» است. زیرا هر که در جرگه عرفان قدمی بردارد و با ظرایف و دقایق سلوک نظری و عملی آشنا نباشد چه در جایگاه مریدی باشد چه در جایگاه مرادی بر لبه پرتگاه قرار خواهد گرفت. در حقیقت کلی گویی جز شک پراکنی و ایجاد تردید ثمری نخواهد داشت زیرا با دانستن کلیت یک چیز صحت و سقم همه آن موضوع درک نخواهد شد. تنها در صورتی می شود بر حق و باطل بودن اندیشه ای صحه گذاشت که مصادیق و جنبه های متفاوت موضوع مطرح و مورد مداقه قرار گیرد. کما اینکه اگر روش کیهانی جزئیات محتوای اندیشه اش را مطرح می نمود تناقضاتش آشکارتر بود شاید در بسیاری از موارد به جزییات زیادی اشاره کرده باشد مثلا در مورد اینکه انسان چند کالبد دارد و چیزهای دیگر.

حرف بر سر این است که آن مطالب چه جزیی چه کلی عرفانی نیستند اگر هم باشند مغایر با اسلامند. به نظر راقم این سطور این کلی نگری به نوعی رد پای فرار از مسئولیت و بازخواست شدن است. اگر نویسنده کتاب در نامگذاری روش خود از واژه عرفان استفاده نکرده بود شاید می شد مسامحه بیشتری به خرج داد زیرا دنیای عرفان با همه ابعاد وسیعی که دارد بی نیاز از قوانین مرتبط با مضامین خویش نیست. روشی که ایشان برای ارتباط برقرار کردن با خدا و برخورداری از رحمانیت پروردگار ارایه کرده بیشتر مبتنی بر مباحث روانشناسی خاصی است تا مباحث عرفانی.

اگرچه با ادبیات عرفانی آمیخته است اما اصول و مبانی آن از استحکام لازم برخوردار نیست و فاصله زیادی با وادی عرفان دارد. البته باز هم نمی توان گفت صرفا از موضوعات روانشناسی استفاده کرده است. حقیقت این است که کتاب انسان از منظری دیگر معجونی است از مباحث مختلف روانشناسی، پزشکی و عرفانی که به هیچکدام از موضوعات به درستی نپرداخته است و مهمترین هدفش جلب رضایت همگان بوده است. مثال زیر به روشنتر شدن مطلب کمک می کند. اگر بگوییم غذا مفید و برای همگان لازم است تنها یک مفهوم کلی را بیان کردیم اما اینکه چه نوع غذایی برای چه کسی در چه شرایطی و چه میزانی لازم است؟ موضوعات ضروری و متفرع دیگری است که اگر بررسی نشود نمی توان از آن استفاده عملی نمود. لزوم استفاده غذا به تنهایی موید استفاده عموم از همه غذاها با تمام خواص و برای همگان نیست. چه بسا غذایی برای شخصی مفید و همان غذا برای دیگری مضر باشد. پس نمی توان برای همه انسانها با هر ویژگی و فرهنگ و استعدادی یک روش کلی ارایه کرد. در واقع ارایه راه کمال به این نحو آنهم در حیطه عرفان با همه خطرات و حساسیت هایش تا حد زیادی غیرمعقول و ناپخته به نظر می آید.

۲) مؤسس فرقه عرفان کیهانی در صفحه۲۱ کتاب خود می نویسد: «برای برخوردار شدن از رحمت الهی، معلومات، گناهکاری و بیگناهی و پاکی و ناپاکی علی السویه است.» بر تفکری که همه عقاید شخصی انسانها را اعم از درست و نادرست معتبر بداند باید خرده گرفت. احترام به عقاید هر آنچه که هست با قبول آنها بسیار متفاوت است. در روش کیهانی همه اعتقادات مقبولند و این به معنای عدم ثبات و قطعیت اندیشه کیهانی است. در واقع عرفان کیهانی دایره وسیع و بی حد و حصری برای تفکر خویش ترسیم می کند تا همه انسانها بی هیچ قید و بندی با هر نژاد، ملیت، دین، مذهب و هرگونه عقاید شخصی مخاطب آن قرار گیرند و این همان پلورالیزم و تکثرگرایی دینی است.

آیت الله جعفر سبحانی در کتاب مسایل کلام جدید به نقل از شهید مطهری درباره پلورالیزم آورده اند: (برخی از مدعیان روشنفکری می گویند همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار در همه وقت یکسانند و می گویند برای انسان کافیست که خدا را بپرستد و به یکی از ادیان آسمانی که از طرف خدا آمده انتساب داشته باشد... ص ۹۳) به این ترتیب پیروان عرفان کیهانی دامنه وسیعی برای خود ترسیم کرده و از همه مذاهب متفاوت برای خود عضوگیری می نماید. پس معرفی کردن عرفان حلقه یا کیهانی براساس محتوای عرفانی اسلامی لزومی ندارد مگر آنکه دستاویزی برای روز مبادا باشد. باز بودن آغوش اسلام برای هدایت همه انسانها صرف نظر از عقایدشان به منزله انطباق محتوای عرفان اسلام با همه اندیشه های ادیان و مذاهب دیگر نیست. اسلام با تکثرگرایی دینی مخالف است و عرفان کیهانی به پشتوانه پلورالیزم فعالیت می کند. در این قسمت هم نکات مبهم زیادی وجود دارد.

در اینکه همه انسانها مورد عنایت خدا هستند شکی نیست اما یکی بودن آنها به لحاظ اطاعت و عصیان در مسئله کیفر و پاداش که از اهم مبانی اعتقادی اسلام و حتی ادیان دیگر نیز می باشد که در این صورت مورد تردید قرار می گیرد. آیا منطقی است بگوییم حسین(ع) بودن و یزید بودن یکیست زیرا خدا رحیم است و همگان را مورد رحمت عام خود قرار می دهد؟ نقدی که بر این اندیشه وارد است این است که در آن عمومیت رحمانیت خدا منجر به عارف شدن دفعی همه انسانهاست بدون آنکه سلسله مراتب منطقی سیر و سلوک عرفانی رعایت شود به همین دلیل است که همه انسانها را مسیحا دم می خواند و در واقع نیل به مقامات عرفانی را سهل تر از آنچه که تصور می توان کرد می پندارد. اگر چه این مطلب برای مخاطبین آن بسیار خوشایند است اینکه کسی با گذراندن چند ترم کوتاه مدت به دم مسیحایی می رسد به طنز بیشتر می ماند تا اندیشه عرفانی. ضمن اینکه عرفان کیهانی مدعی ارایه عرفان اسلام است پس باید خطی به موازات متون عرفان اسلامی داشته باشد نه آنکه فقط اشعار عرفای اسلامی این مرز و بوم را به عنوان شاهد مثال تفکر خود بیاورد و آن را سند معتبری بر اندیشه موهوم و التقاطی خویش بینگارد.

برای نمونه سری به اشارات و تنبیهات ابن سینا این طبیب آشنا به امور جسمانی و روحانی انسان می زنیم. وی در نمط نهم اشارات در تقسیم انسانها به زاهد و عابد و عارف می گوید: (طالب حق نخست باید زهد ورزد و موانع را از پیش پای بردارد سپس کارهایی که او را به هدف نزدیک می سازد انجام دهد و به عبادت بپردازد و وقتی به هدف رسید نخستین درجه از درجات نیل به حق همانا معرفت است). در حقیقت ابن سینا به عنوان یک شخصیت برجسته علمی و عرفانی معتقد است راه عرفان بسیار پیچیده است و انسانها در بدو ورود به مراحل ابتدایی شناخت خدا عارف نمی شوند و باید حداقل مراحل سه گانه زهد و عبادت و معرفت را پشت سر گذاشت و این هم این معنا نیست که مثلا یک دوره سه ماهه زهد و سپس یک دوره سه ماهه دیگر عبادت آنگاه به آخرین مرتبه شناخت می رسیم. که نامش معرفت است.

مع الوصف از دیدگاه نویسنده این مقاله در روش کیهانی عرفانی ارایه شده که بسیار سریع و آسان است و انگار باب رحمت عام و خاص خدا بی هیچ فاصله ای از هم قرار دارد و آیا عقل سلیم این مطلب را می پذیرد که همه آدمیان با هر اعتقادی، دینی و غیردینی پاک و ناپاک همه و همه از یک نسخه و به مدت ده ترم برای عارف شدن استفاده کنند در این صورت باید در روزهایی نه چندان دور منتظر باشیم روشهای فشرده عرفان چند دقیقه ای به بازار بیاید. به این ترتیب وقتی در این کتاب سخن از این است که فرقی ندارد چه دینی داشته باشی و تنها موضوع قابل اهمیت این است که در حلقه عرفان کیهانی قرار بگیری تا عارف شده و از رحمانیت خدا بهره مند شوی و به درجه شفا بخشی برسی. ناخودآگاه فلسفه تفاوت ادیان و پیامبران و شرایع آنها و لزوم اعتقاد به مناسک دینی سست خواهد شد.

اینکه به عنوان مثال مسیحیان و مسلمانان چه تصوری از گناه دارند در عرفان کیهانی موضوعی فرعی است در حالیکه در اسلام اینگو نه نیست و دست یابی به معرفت بدون عمل به واجبات و ترک محرمات ممکن نیست. این در حالی است که در اسلام مفهوم ایمان منهای عمل صالح هیچ توجیهی ندارد در هر کجای قرآن ان الذین امنوا آمده است عملوالصالحات نیز حضور دارد. در پایان به عنوان جمع بندی، حاصل تحلیل و نقد فوق را در یک پرسش خلاصه می کنیم. آیا جمع بین همه مذاهب و سلیقه ها را زیر سقف عرفان کیهانی امکان پذیر می داند. چگونه تصور واحدی از کمال برای مذاهب متفاوت که مصادیق مختلفی از معرفت دارند امکان پذیر است؟

مرضیه خاکساری