جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پست همتی


پست همتی

انسان ها باید دارای روح بلند باشند و خود را محدود به امور پست دنیا نکنند بلکه با یک دید وسیع به این جهان پهناور بنگرند و همین دیدهای متفاوت سبب می شود که افکار و اعمال انسان ها متفاوت شود مثلاً دید یک انسان مادی, محدود به جهان ماده است و در نتیجه باعث می شود که افکار او محدود به جهان ماده گردد و برای رسیدن به امور مادی دست به هر کاری بزند و حتی هرکار خلافی را جایز بشمارد

● پست همتی و ضررهای آن

انسان‌ها باید دارای روح بلند باشند و خود را محدود به امور پست دنیا نکنند بلکه با یک دید وسیع به این جهان پهناور بنگرند و همین دیدهای متفاوت سبب می‌شود که افکار و اعمال انسان‌ها متفاوت شود مثلاً دید یک انسان مادی، محدود به جهان ماده است و در نتیجه باعث می‌شود که افکار او محدود به جهان ماده گردد و برای رسیدن به امور مادی دست به هر کاری بزند و حتی هرکار خلافی را جایز بشمارد.

ولیکن دید یک انسان الهی که معتقداست که او ”عبداللهی“ است و خالق این جهان او را برای چند روز دنیا نیافریده بلکه او باقی است برای همیشه، و نسبت این عالم به عالم دیگر مانند قطره‌ای است نسبت به دریا، قهراً کسی که با این دید به این جهان و خالق او بنگرد، افکار او نورانی، همت او بلند و اعمال او خداپسند و رفتار او انسانی می‌گردد. در اینجا نمونه‌هائی از آیات و روایتی که انسان پست همت را سرزنش نموده بعنوان دلیل بر مطالب مذکور می‌آوریم.

● آیات

متاع زندگانی دنیا را می‌جویند در حالی که نزد خدا غنیمت‌های بسیار است.

(... تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیٰوهِٔ الدُّنْیٰا فَعِنْدَاللهِ مَغٰانِمُ کَثیرَهٌٔ ...) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۹۴)

متاع ناپایدار دنیا را طلب می‌کنند و خدا آخرت را می‌خواهد.

(تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنْیٰا وَاللهُ یُریدُ اْلآخِرَهَٔ ) (سورۀ انفال، آیهٔ ۶۷)

کنیزان خود را اگر می‌خواهند شوهر بگیرند، برای دستیابی به مال و متاع ناپایدار دنیا به زنا مجبور نکنید.

(وَلٰا تُکْرِهُوا فَتَیٰاتِکُمْ عَلَی الْبِغٰاءِ اِنْ اَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیٰوهِٔ الدُّنْیٰا) (سورهٔ نور، آیهٔ ۳۳)

”عَرَض“ چیزی است که دوام و ثبات ندارد، متکلّمان بصورت استعاره عرض را برای چیزهائی بکار می‌برند که از خود ثباتی ندارد و به جوهر و ذاتی غیر از خود وابسته‌اند مثل رنگ و طعم و ...

● روایات

از امیر‌المؤمنین (علیه‌السلام) نقل شده که فرمود:

آگاه باشید که دنیا با شتاب روگردانده و جز ته‌مانده‌ای از آن باقی نمانده، همچون ته‌مانده ظرفی که صاحبش آن را بریزد.

(اَلٰا وَ اِنَّ الدُّنْیٰا قَدْ وَلَّتْ حَذّٰاءَ فَلَمْ یَبْقَ مِنْهٰا اِلّٰا صُبٰابَهٌٔ کَصُبٰابَهِٔ اْلاِنٰاءِ اصْطَبَّهٰا صٰابُّهٰا) (نهج‌البلاغه، کلام ۴۲، ص ۱۲۸)

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود:

دنیای شما نیز من بی‌ارزش‌تر از برگی است که ملخی به دهان گرفته و می‌جود.

(اِنَّ دُنْیٰاکُمْ عِنْدی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَهٍٔ فی فَمِ جَرٰادَهٍٔ تَقْضَهُمٰا) (نهج‌البلاغه، کلام ۲۲۴)

و نیز از آن حضرت نقل شده که:

بخدا سوگند دنیای شما در چشم من پست‌تر از استخوان خوکی است که در دست شخص جدا می‌با‌شد.

(وَاللهِ لَدُنْیٰاکُمْ هٰذِهِ اَهْوَنُ فی عَیْنی مِنْ عِرٰاقِ خِنْزیرٍ فی یَدِ مَجْذُومٍ) (نهج‌البلاغه، حکمت ۲۳۶)

و نیز فرمود:

برای دنیای پست بر یکدیگر پیشی می‌گیرند و بر لاشه‌ای متعفن چون سگان با یکدیگر به ستیز برمی‌خیزند.

(یَتَنٰافَسُونَ فی دُنْیٰا دَنِبَّهٍٔ وَ یَتَکٰالَبُونَ عَلیٰ جیفَهٍٔ مُریحَهٍٔ ) (نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۱۵۱، ص ۵۰)

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود:

برای من در گذشته برادری دینی بود که حقارت دنیا در چشمش او را در چشم من عظمت می‌بخشید.

(کٰانَ لی فیمٰا مَضیٰ اَخٌ فِی اللهِ وَ کٰانَ یُعْظِمُهُ فی عَیْنی صِغَرُالدُّنْیٰا فی عَیْنِهِ ) (نهج‌البلاغه، حکمت ۲۸۹)

و نیر فرمود:

به دنیا با نظر بی‌رغبتان در آن بنگرید و مانند صادقان از آن روی گردانید.

(اُنْظَرُوا اِلَی الدُّنْیٰا نَظَرَ الزّٰاهِدینَ فیهٰا اَلصّٰادِفینَ عَنْهٰا) (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۳)

و برای اینکه دید افراد مؤمن زیاد گردد و چشم خود را به این دنیا ندوزند چنین می‌فرماید:

خدای متعال به پیامبر خطاب می‌فرماید: که به همسران خود بگو: اگر زندگانی دنیا و زیور آنرا می‌خواهید بیائید شما را بهره‌مند سازم و به نیکی شما را طلاق دهم و رها کنم و اگر خدا و رسول او و سرای آخرت را می‌خواهید پس همانا خداوند برای نیکوکاران از شما پاداشی بزرگ آماده ساخته.

(وَ اِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیٰوهَٔ الدُّنْیٰا وَ زینَتَهٰا فَتَعٰالَیْنَ اُمَتِّعْکُنَّ وَ اُسَرِّحْکُنَّ سَرٰاحاً جَمیلاً وَ اِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَالدّٰارَ اْلآخِرَهَٔ فَاِنَّ اللهَ اَعَدَّ لِلْمُحْسِنٰاتِ مِنْکُنَّ اَجْراً عَظیماً ) (سورۀ احزاب، آیهٔ ۲۸)

هرکس (فقط) کشت دنیا را می‌خواهد از آن به او می‌دهیم و در آخرت نصیبی ندارد.

(وَ مَنْ کٰانَ یُریُد حَرْثَ الدُّنْیٰا نُؤْتِهِ مِنْهٰا وَمٰا لَهُ فِی اْلآخِرَهِٔ مِنْ نَصیب) (سورهٔ شوریٰ، آیهٔ ۲۰)

و اگر مردم امّت واحدی نبودند برای خانه‌های آنان که به خدای رحمان کفر می‌ورزند سقف‌هائی از نقره و نردبانی که بر آنها بالا روند و درها و تخت‌هائی که بر آن تکیه زنند و زینت‌هائی قرار می‌دادیم، و همه اینها جز کالای زندگانی دنیا نیست و آخرت نزد پروردگار تو مخصوص پرهیزکاران است.

(ولولا ان یکون الناس امهٔ وٰاحِدَهًٔ لَجَعَلْنٰا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمٰنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّهٍٔ وَ مَعٰارجَ عَلَیْهٰا یَظْهَرُونَ وَ لِبُیُوتِهِمْ اَبْوٰاباً وَ سُرُراً عَلَیْهٰا یَتَّکِئُونَ وَ زُخْرُفاً وَ اِنْ کُلُّ ذٰلِکَ لَمّٰا مَتٰاعُ الْحَیٰوهِٔ الدُنْیٰا وَاْلآخِرَهُٔ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقینَ ) (سورۀ زخرف، آیهٔ ۳۵)

و گاهی برای کسانی که چشم به دنیا دوخته و همت خود را در آن قرار داده چنین می‌فرماید:

دنیا چیزی جز بازیچه و سرگرمی نیست و سرای آخرت برای پرهیزکاران بهتر است آیا اندیشه نمی‌کنید.

(وَ مَاالْحَیٰوهُٔ الدُّنْیٰا اِلّٰا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَ لَلدّٰارُ اْلآخِرَهُٔ خَیْرُ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ اَفَلٰا تَعْقِلُونَ ) (سورهٔ انعام، آیهٔ ۳۲)

این زندگانی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازیچه نیست و همانا سرای آخرت حیات و زندگی است اگر بدانند.

(وَ مٰا هٰذِهِ الْحَیٰوهُٔ الدُّنْیٰا اِلّٰا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَ اِنَّ الدّٰارَ اْلآخِرَهَٔ لَهِیَ الْحَیَوٰانُ لَوْ کٰانُوا یَعْلَمُونَ ) (سورهٔ عنکبوت، آیهٔ ۶۴)

بدانید که زندگانی دنیا بازی و سرگرمی و خودآرائی و فخرفروشی بر یکدیگر و پیشی جستن در اموال و فرزندان است همچون باران کشاورزان را شگفت زده سازد سپس خشک شود پس می‌بینی آن را زرد شده است آنگاه خرد و ریز گردد، و در آخرت عذابی سخت و آمرزشی از جانب خدا و خشنودی او است و زندگانی دنیا جز کالائی فریبنده چیزی نیست.

(اِعْلَمُوا اَنَّمَا الْحَیٰوهُٔ الدُّنْیٰا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَ زینَهٌٔ وَ تَفٰاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکٰاثُرٌ فِی اْلاَمْوٰالِ وَاْلاَوْلٰادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ اَعْجَبَ الْکُفّٰارَ نَبٰاتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَرٰیهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ یَکُونُ حُطٰاماً وَ فِی اْلآخِرَهِٔ عَذٰابٌ شَدیدٌ ) (سورهٔ حدید، آیهٔ ۱۹)

”لعب“ عملی است که از یک نظم و هماهنگی خیالی برخوردار است همچون بازی‌های کودکانه، و زندگی دنیا لعب است چرا که فانی و زود از بین می‌رود، همانند بازی کودکانه که در ساعت اوّل نسبت به آن بسیار شوق و علاقه نشان می‌دهند ولی زود از آن دست برداشته و پراکنده می‌شوند، تمام خواسته‌هائی که انسان‌ها برای رسیدن به آن با هم به رقابت می‌پردازند و ستمگران بر سر آن با یکدیگر جنگ و ستیز می‌کنند از قبیل اموال، همسران، فرزندان و انواع تقدم‌ها و ریاست‌ها و فرمانروائی‌ها و داشتن خدمتکار و یا و ... که اینها همه اموری خیالی و سرابگونه‌اند چرا که انسان جز در ظرف خیال و توهم، مالک واقعی هیچ‌یک از این‌ها نمی‌شود و به عبارت دیگر آدمی دل به آنها نمی‌بندد جز از کم‌همتی و بی‌‌هدفی، ولی زندگانی آخرت که انسان بوسیلهٔ ایمان و عمل صالح آن را به دست آورده و در آن زندگی می‌کند، زندگانی پر ارزشی است که لهو غفلتی در اشتغال به آن وجود ندارد و حیاتی جدّی است که بازی و ناروائی در آن نیست، بقائی است بدون فنا و لذّتی است بی‌رنج و سعادتی است بدون بدبختی و شقاوت. (تفسیر المیزان، ج۶، ص ۱۵۶)

آیهٔ شریفهٔ زندگانی دنیا را منحصر در لهو و لهب معرفی کرده است و اشاره به آن با کلمهٔ ”هذه“ افادهٔ تحقیر می‌کند و زندگی را منحصر در سرای آخرت دانسته که آن حیات واقعی است.

عالم ربانی شیخ بهائی (رحمهٔ‌الله علیه) می‌فرماید: پنج خصلتی که در این آیه ذکر شده به ترتیب برحسب سنین عمر آدمی و مراحل حیات انسان صدق می‌کند چرا که آدمی در سنین کودکی مشتاق لعب و بازی است و چون به بلوغ جوانی رسد به لهو و سرگرمی‌ها مایل باشد و آنگاه که کامل‌تر گردد به زینت‌ها و زیورها از قبیل لباس‌های فاخر و منزل عالی و شیفتگی در برابر جمال و زیبائی مشغول گردد، و چون به سنین بالاتر رود به تفاخر در حسب و نسب می‌پردازد و آنگاه که پیر شود در تکاثر اولاد و اموال می‌کوشد. (تفسیرالمیزان، ج۱۹، ص ۱۱۸)

خلاصه این‌که قناعت کردن به دنیای فقط، و برای رسیدن به آن نیز به هر راهی دست زدن کار انسان‌های پست همّت است، انسان مؤمن باید بلند همت باشد و بداند که خداوند او را خلیفهٔ خود قرار داده است، پس در برابر هیچ قدرتی جز قدرت الله کرنش نباید نمود و دست نیاز به طرف غیر او نباید دراز کرد. و نیز باید بدانیم که این جهان فانی می‌شود و آنچه می‌ماند جهان آخرت است. بنابراین باید برای او تلاش و کوشش کرد تا بتوان به مقام ”رِضْوانٌ مِنَ اللهِ اَکْبَرُ “ رسید

● دنائت همت (دون همتی)

و آن عبارت است از قصور همّت از طلب کارهای بزرگ و عالی و قناعت نمودن به امور پست و ناچیز، و این صفت نتیجهٔ ضعف نفس و کم‌دلی است. و ضّد آن، علوّ همّت و طبع است، و آن عبارت است از سعی و کوشش در تحصیل سعادت و کمال و طلب کردن کارهای بزرگ و عالی، بدون در نظر گرفتن سود و زیان دنیا؛ به‌طوری که به سبب دست یافتن به منافع دنیوی شادمان نشود و از فقدان آن اندوهگین نگردد. بلکه در طریق طلب از مرگ و کشته شدن و مانند آنها باک نداشته باشد. و صاحب این ملکه همانا مؤمن حقیقیِ شائق مرگ است، و مردن برای او به منزلهٔ تحفه است، و برترین شادی و سرور به او می‌سد، چنان‌که در اخبار آمده است. و هموست که می‌گوید:

آن مرد نِیَم کز عدمم بیم آید کان بیم مرا خوشتر از این بیم آید

جانی است مرا به عاریت داده خدا تسلیم کنم چو وقت تسلیم آید

و می‌گوید:

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

من از ان عمری ستانم جاودان او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ

و می‌گوید:

این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم

و این صفت از نتایج بزرگی و شجاعت نفس است و بزرگترین فضائل نفسانی است، زیرا هر که به مراتب بلند و ارجمند رسید به واسطهٔ این صفت است، که صاحب آن به مرتبهٔ پست راضی نمی‌شود، و برای تحصیل مراتب عالی و امور متعالی دامن همّت به کمر می‌بندد. و در جوهر انسان و طبیعت او این هست که در طلب هر چه بکوشد بدان دست یابد:

کسانی که در راه ما کوشش کرده‌اند راه‌های خویش به ایشان می‌نمائیم.

(وَالَّذِینَ جاهَدُوا فینٰا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنٰا ) (سورۀ عنکبوت، آیهٔ ۶۹)

هر که در طلب چیزی برآمد و کوشش کرد البّته آن را می‌یابد. و از نمونه‌های نتایجِ علو همّت شهامت است، و آن عبارت است از حریص بودن آدمی بر دست یافتن به کارهای بزرگ و به انجام رسانیدن آنها به امید نام و یاد نیک که با گذشت روزگار باقی بماند.