جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
ریشه یابی پیروزی «حزب الله» در لبنان
جنگی كه از ۲۱ تیرماه گذشته با ورود نظامیان صهیونیستی به جنوب لبنان و اسارت دو نظامی این رژیم به دست حزبالله میان طرفین آغاز شده تا ۲۳ مرداد زمان اعلام آتشبس ادامه یافت و حزب الله با حفظ ابتكار عمل در صحنه سیاسی و نظامی، به دفاع قهرمانانه خود ادامه داد. از روند گزارشهای رسیده از كانون درگیریها در لبنان و همچنین اظهارات منابع سیاسی و خبری جهان چنین برمیآید كه حزبالله به مراتب بیشتر از رژیم صهیونیستی توانسته است در این رویاروئی نابرابر، اعتماد به نفس خود را حفظ كند. به طوری كه دولتهای غربی حامی اسرائیل و همچنین بعضی مقامات صهیونیستی شدیداً تلاش داشتند تا دولت این كشور را به پذیرش آتشبس در برابر حزبالله ترغیب كنند. اینكه چرا صهیونیستها با دادن دهها كشته جدید، نتوانستند ۲ نظامی اسیر خود را در جنوب لبنان آزاد سازند، سؤالی است كه پاسخ آن را باید در استراتژی تعرضی اسرائیل از یكسو و جایگاه و موقعیت حزبالله در داخل و خارج لبنان از جانب دیگرجستجو كرد.
مقاله حاضر تلاش دارد تا ضمن بررسی اجمالی بحران خاورمیانه، وضعیت حزبالله و تعامل این گروه با دولت و ارتش لبنان و منزلت آن در تحولات خاورمیانه را بنمایاند.
در پی اعلام تأسیس رژیم صهیونیستی، بازیگران مختلفی به میدان آمدند تا با حریف تازه نفس به مقابله برخیزند. فلسطینیها اگر چه در ابتدا متشكل نبودند، اما نخستین بازیگرانی بودند كه در مقابل حملات حریف ایستادگی كردند. اردن، سوریه، مصر و لبنان و در مرحله بعد عراق و سایر كشورهای عربی هر یك به فراخور توان، قدرت و تهدیدی كه از جانب این دولت جدید متوجه خود میدیدند، بازیگران دیگری بودند كه به ترتیب وارد صحنه درگیری با دشمن شدند.
گذشت زمان، نه تنها از دامنه خصومت میان آنها نكاست، بلكه طی سه دهه موجب شد، منطقه شاهد چند جنگ تمام عیار باشد. ابتكار عمل اسرائیل به خاطر كسب حمایتهای مادی و سیاسی غرب، سبب میشد تا هر از چندگاه یكبار به كشورهای اسلامی حمله كند.
حمایت بازیگران فرامنطقهای از این روند خود حدیث مفصل دیگری میطلبد. اینكه چگونه آمریكا، فرانسه و انگلیس به حمایت همه جانبه از رژیم صهیونیستی میپرداختند و سیل كمكهای خودرا به سمت این دولت جدید روانه میساختند و در مواقع اضطراری با زدن پلهای هوایی سریعاً به كمك اسراییل میشتافتند خود میتواند موضوع یك كتاب گردد. از سوی ابرقدرت شرق نیز همین روال در جریان بود و شوروی میكوشید با كمك به دولتهای هوادار سیاست خود در منطقه، به ایجاد توازن و تعادل میان خود و رقیبش (آمریكا) بپردازد. نقش و دخالت هر دو ابرقدرت و تأثیر آنها بر این بحران تا قبل از شروع مذاكرات مادرید در ۱۳۷۰ در كتابها و منابع مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. در این میان هر یك از دولتهای درگیر در بحران منطقه، براساس ملاحظات و محاسبات خود عمل میكرد و موضوع وحدت و یگانگی میان آنان فرع براین ملاحظات بود.
یك رهبر ملیگرا در مصر (جمال عبدالناصر) یك پادشاه فرصتطلب و ماجراجو در اردن (ملكحسین)، یك كشور ضعیف و فاقد حاكمیت مركزی مقتدر كه در تحولات منطقه بیشتر تابع نظر دیگران بود (لبنان)، یك حكومت طرفدار بلوك شرق كه از دهه هفتاد به مدت سه دهه رهبری آن را یك نظامی مقتدر به دست گرفت (حافظ اسد)، عمده بازیگران منطقه عربی بودند. در طرف مقابل نیز یك دولت تهاجمی كه در اختیار نسل اول مهاجران صهیونیست قرار گرفته بود با رهبرانی نظامی و به شدت جنگطلب وجود داشت. حال و برآیند وجود چنین رهبران و چنان اوضاع و احوال متشنجی بروز جنگهای متعدد و درگیریهای بیشمار بود. تعامل میان شرایط حاد و اوضاع و احوال پیچیده سالهای ۵۰ به بعد و وجود رهبرانی با خصوصیات سابق بدون شك بر نوع تصمیمگیریهای سیاسی منطقه تأثیر میگذاشت.
اعراب گزینههای مختلف و متفاوتی برای تصمیمگیری داشتند. آنها نخست به منطقیترین شكل مقابله با رژیم صهیونیستی روی آوردند. جنگ با دولت نوپدید اشغالگر اگر چه هزینههای هنگفتی در برداشت، اما مناسبترین راه حل مینمود. جنگهای پیاپی سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ حاكی از این نكته بود كه اعراب به جنگ به عنوان یك گزینه قابل توجه برای تحمیل خواستههای خود به طرف مقابل و وادار كردن این موجود نوظهور و اشغالگر به تمكین در برابر حقوق بینالملل میاندیشند.
گرایش شدید هر دو طرف به خرید جنگافزار و پركردن انبارها و زرادخانهها از سلاحهای ساخت هر دو ابرقدرت، مسابقه تسلیحاتی وحشتناكی را در منطقه به وجود آورد كه دامنه تأثیرات آن حتی پس از پذیرش تفوق اسرائیل و بازدارندگی آن نیز همچنان ادامه دارد. اگر چه شكستهای مختلف اعراب از رژیم صهیونیستی، در گرایش شدید آنان به مسابقه تسلیحاتی بیتأثیر نبود، اما از نقش بازیگران فرامنطقهای در این رابطه نیز نباید غافل بود. در پرتو حمایتهای هر دو ابرقدرت بود كه منطقه خاورمیانه به زرادخانه سلاحهای متعارف و غیر متعارف تبدیل شد.
گزینه سوم، پس از جنگ و ایجاد موازنه نظامی، نگاه اعراب به سازمان ملل و جلب حمایتهای این سازمان در مقابله با تحركات و تهاجمات گسترده رژیم صهیونیستی و تلاش این كشور برای تسلط بر منطقه بود. آنها میكوشیدند تا یك سپر حمایتی گسترده در مقابل روند غیر قابل پیشگیری سلطه رژیم صهیونیستی بر منطقه به دست آورند. در این عرصه علیرغم پذیرش ناكارآمدی سازمان ملل در حل مشكل خاورمیانه، آنها توانستند مصوبات قابل توجهی در محكومیت اقدامات اسرائیل به دست آورند. اما طرفین منازعه به خوبی میدانستند كه این مصوبات و دخالت سازمان ملل و تحریك جامعه جهانی به واكنش فعال و جدیتر حتی در بهترین شرایط بیطرفی نیز نمیتواند مانع مهمی برای صهیونیستها محسوب گردد.
تلاش برای تشكل فلسطینییان و تأسیس سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) یكی دیگر از گزینهها بود. درگیریهای چریكی، حملات مختلف پارتیزانی به قصد فرسایشی كردن جنگ و افزایش هزینههای انسانی اشغال سرزمین فلسطین از دیگر گزینهها برای مقابله با اشغالگری و سلطه اسراییل بود. تبلیغات شدید علیه فعالیتهای ساف و تروریست جلوهدادن رهبران آنها، محدود كردن اقدامات عملیاتی ساف، ترور شخصیتهای بارز و مبارز فلسطینی در اقصی نقاط جهان، برنامهریزی برای سركوب فلسطینیها در اردن، اخراج فلسطینیها از لبنان و نهایتاً درگیر كردن آنان در مذاكرات سازش و تحمیل خواستههای اسراییل و بالاخره پذیرش رژیم صهیونیستی به عنوان یك امر واقع و قبول همزیستی تحمیلی با آن، سرنوشت این گزینه را نیز با ناكامی مواجه كرد.
جنگهای متعدد اعراب با رژیم صهیونیستی، هزینههای هنگفت انسانی و مادی برای هر دو طرف داشت.با توجه به وابستگی دولت نوپدید به بلوك غرب و تأمین نیازمندیهای اولیه آن توسط غرب به ویژه آمریكا، سر جمع هزینههای مادی برای اسرائیل چندان نمودی نداشت. با عنایت به تفوق نظامی این كشور و با تكیه بر توان اطلاعاتی و حملات غافلگیرانهای كه انجام میداد،رژیم اشغالگر تلفات زیادی به طرف مقابل وارد میآورد. در همین حال، پوششهای متعددی برای حمایت از نظامیان و غیر نظامیان خویش در برابر حملات مقابله به مثل اعراب به وجود میآورد كه در مجموع تلفات كمتری بر صهیونیستها وارد میآمد. اما در مقابل حجم تلفات و هزینههای مادی طرف مقابل بسیار سنگین بود. با توجه به اقتصاد ضعیف، نابرابری در امور نظامی، فقدان انسجام و عدم وجود منابع مالی هنگفت و حمایت ضعیف شوروی، قدرت مقابله به مثل طرف عرب به حداقل خود میرسد و در مقابل هزینههای آن به حداكثر ممكن بالغ میشد.
طرح بحث تملك سلاحهای غیر متعارف كشتار جمعی به ویژه انتقال فنآوری هستهای به طور قطع در نوع تنظیم روابط اعراب و اسرائیل مؤثر بود. تجربه تلخ شكست در عرصه نبردهای متعارف و تحمل هزینههای مادی و معنوی هنگفت در مقابله با رژیم صهیونیستی، بالاجبار آنان را وامیداشت تا نسبت به ادامه روند خصمانه موجود تجدید نظر كنند. بیگمان هیچ یك از دولتهای عربی توان برابری با «نیروی اتمی اسراییل» را نداشتند. هزینههای غیر قابل تصور چنین درگیری نیز به آنان اجازه نمیداد تادر یك نبرد نابرابر به مصاف دشمن اشغالگر بروند. عراق، تنها دولتی كه گامهائی در راه دستیابی به سلاح اتمی برداشته بود، به طور غافلگیرانه مورد تهاجم اسراییل قرار گرفت و برنامههای اتمی این كشور برای مدتهای مدید به تأخیر افتاد. بمباران نیروگاه اوزیراك عراق، مرحله دیگر طرح بازدارندگی اسرائیل در منطقه بود.
در ابتدای دهه هشتاد رژیم صهیونیستی، سرمست از پیروزیهای متعدد و پیدر پی كه در عرصههای مختلف به دست آورده بود، گام دیگری برای بسط سلطه خویش در منطقه برداشت. بهانه حملات چریكهای فلسطینی به مناطقی در شمال اسراییل، دستاویز مناسبی برای حمله به لبنان و اشغال خاك این كشور بود. اگر چه عنوان تهاجم اسراییل به لبنان «صلح برای جلیله» بود، اما در واقع نیاز اسرائیل به سرزمینهای بیشتر، و سكوت یا برخورد منفعل جامعه جهانی، مبنای اشغال لبنان بود. اسراییل به یقین میدانست كه اعراب به دلایل پیش گفته حاضر نیستند بار دیگر به مقابله با رژیم صهیونیستی برخیزند و بنابراین، با كمترین دغدغه خیال، فلسطینیها را از لبنان اخراج و بخشهای مهمی از خاك این كشور را اشغال كرد. همان گونه كه پیشبینی میشد، اعراب واكنش قهرآمیزی از خویش نشان ندادند و تنها از طریق تریبونهای سازمان ملل و از راه دور به محكوم كردن اقدامات رژیم صهیونیستی یا نشان دادن چنگ و دندان اكتفا كردند.
نظامیان و سیاستمداران رژیم صهیونیستی در محاسبه سودو زیان اشغال لبنان، جز در یك مورد همه نكات را در نظر گرفته بودند. تنها موردی كه در محاسبات آنان بدان توجه جدی و ویژهای مبذول نشده بود، پیدایش یك بازیگر نوین در منطقه بود كه توانست طی كمتر از دو دهه، بیتوجه به همه موارد برتری رژیم صهیونیستی ابهت این رژیم را در هم بشكند و آنچه را كه دولتهای عرب از دستیابی بدان محروم مانده بودند، با عزت و شرف به دست آورد. اگر تهاجم اسراییل به لبنان و اشغال این كشور را نقطه اوج پذیرش بازدارندگی تلقی كنیم، یقیناً خروج ارتش اشغالگر و مزدورانش از جنوب لبنان را باید نقطه عطفی درناكامی تئوری بازدارندگی اسرائیل قلمداد كرد.
پس از این مرحله دولتهای عرب درگیر در بحران، راه نامطلوب دیگری را در پیش گرفتند و آن پناه بردن به آغوش قدرتی بود كه عامل اصلی تسلیح و تقویت دشمن آنها اسرائیل و تضعیف روزافزون جبهه مقابل اسرائیل محسوب میشد. سبقت اعراب از یكدیگر برای جلب حمایت آمریكا، به منزله تلاش برای كسب حمایت دولتی بودكه بالاترین نقش را در نابودی حقوق ملت فلسطین و تحقیر دولتهای عرب در برابر اسرائیل ایفا كرده بود. این تلاش با آن عزم سیاسی اعراب كه همواره درصدد بوده و هستند تا خود را مدافع ملت فلسطین و حقوق و آرمان آنان معرفی كنند. نشانگر سیاستی مخدوش، متناقض و عوامفریبانه است. این سیاست در كنار تقویت روزافزون مواضع نظامی و سیاسی اسرائیل در منطقه خاورمیانه، شرایطی به وجود آورد كه هیچ یك از بازیگران منطقه برای حفظ بقای خود، حاضر به قبول خطرات بالای مقابله با اسرائیل نبودند و ترجیح میدادند وضع موجود ـ اگر چه ناعادلانه ـ همان گونه كه هست باقی بماندو اوضاع از این كه هست بدتر نشود. این عامل،محور اساسی تعامل اجباری با اسراییل قرار گرفته بود. تنها بازیگری كه پس از تهاجم اسراییل به لبنان پای به عرصه نهاد و به نیابت از آرمان و اراده ملی، اشغالگران را به مبارزه طلبید و سیاست بازدارندگی اسرائیل را به چالش كشید، عنصر «حزبالله» و مقاومت اسلامی در لبنان بود. حزبالله بدون توجه به «تهدید اسرائیل» پا به عرصه عمل نهاد. مقاومت اسلامی نشان داد كه به عنوان یك بازیگر ـ صرفنظر از استقلال یا وابستگی ـ میتواند به گونهای عمل نماید كه نه تنها در مقابله جدی و در رویارویی واقعی با حریف، ارزشهای از دست رفته خویش را باز پس گیرد، بلكه فارغ از هیمنه وقدرت نظامی غیر متعارف دشمن، او را از اراضی اشغالی اخراج كند.
در تحلیل چگونگی تفوق حزبالله بر نیروهای اشغالگر، دلایل و عوامل زیادی را میتوان بر شمرد. از جمله میتوان به تلاش موفق حزبالله در جلب حمایت افكار عمومی جهانیان اشاره كرد.
علاوه بر این، حملات فرسایشی و استمرار جنگهای پارتیزانی و تهدید مناطق مسكونی شمال اسراییل به عنوان اهرم فشار مناسب و برگ برندهای ارشمند تلقی میشود كه اسراییل را به خروج از گرداب لبنان وادار خواهد كرد. چنانچه همین عامل بود كه صهیونیستها را در خرداد ۱۳۷۹ به فرار از لبنان مجبور كرد.
منبع:www.dowran.ir
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
غزه روسیه جنگ مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی دولت سیزدهم روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
ایران هواشناسی تهران بارش باران آتش سوزی قوه قضاییه پلیس شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت خودرو سهام عدالت بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار قیمت سکه خودرو دلار حقوق بازنشستگان سایپا بانک مرکزی ایران خودرو
سریال کتاب نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی فضای مجازی تلویزیون سینمای ایران سینما دفاع مقدس
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه حماس نوار غزه چین ترکیه اوکراین انگلیس نتانیاهو ایالات متحده آمریکا
فوتبال استقلال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
خواب فشار خون دیابت کبد چرب کاهش وزن بیمه