چهارشنبه, ۳۰ خرداد, ۱۴۰۳ / 19 June, 2024
مجله ویستا

جا به جایی در کابینه


جا به جایی در کابینه

انتخاب اعضای کابینه و تغییر و جابجایی در ترکیب آن اگرچه از اختیارات قانونی رئیس جمهور است ولی برکناری ۵ وزیر و دو عضو دیگر کابینه در فاصله دو سال و چند ماه که از عمر دولت اصولگرای آقای دکتر احمدی نژاد می گذرد, چندان طبیعی و منطقی به نظر نمی رسد و می تواند

انتخاب اعضای کابینه و تغییر و جابجایی در ترکیب آن اگرچه از اختیارات قانونی رئیس جمهور است ولی برکناری ۵ وزیر و دو عضو دیگر کابینه در فاصله دو سال و چند ماه که از عمر دولت اصولگرای آقای دکتر احمدی نژاد می گذرد، چندان طبیعی و منطقی به نظر نمی رسد و می تواند به این توهم در افکار عمومی دامن بزند که دولت اصولگرا در اتخاذ تصمیم ها و تنظیم برنامه های خود نسنجیده و شتابزده عمل می کند و یا این تصور را پدید آورد که ریاست محترم جمهوری در بهره گیری از توان و ظرفیت کسانی که با ایشان در اصول و اهداف اشتراک نظر داشته ولی در اجرا سلیقه متفاوتی دارند موفق نیست و یا آنگونه که از رئیس دولت انتظار می رود برای تعامل با آنان صبر و حوصله به خرج نمی دهد.

تازه ترین تغییر در کابینه که خبر آن چند هفته قبل از وقوع، دهان به دهان می چرخید و با تأییدها و تکذیب های رسمی و غیررسمی همراه بود، برکناری آقای محمود فرشیدی وزیر آموزش و پرورش دولت آقای احمدی نژاد است. آقای فرشیدی پنجمین وزیر کابینه است که از آغاز تشکیل دولت تاکنون برکنار شده است و پیش از ایشان، آقایان پرویز کاظمی وزیر رفاه، ناظمی اردکانی وزیر تعاون، وزیری هامانه وزیر نفت و علیرضا طهماسبی وزیر صنایع و معادن از وزارت برکنار شده و جای خود را به وزرای جدید داده بودند. این در حالی است که زمزمه ها و خبرهای - البته مانند موارد قبلی- تأیید نشده ای درباره تغییر یک یا دو وزیر دیگر نیز بر سر زبان هاست!

با توجه به شخصیت شناخته شده دکتر احمدی نژاد، شائبه ای وجود ندارد که این تغییرات با انگیزه کارآمدی بیشتر کابینه و دسترسی سریع تر دولت به اهداف اعلام شده صورت پذیرفته است و از این زاویه جرأت و شجاعت رئیس جمهور محترم قابل تقدیر است، اما جای این سؤال نیز هست که آیا این تغییرات همانگونه که آقای احمدی نژاد تصور می کنند، کارآمدی بیشتر کابینه را در پی داشته و دسترسی دولت به اهداف اعلام شده را سرعت می بخشد و یا برخلاف انگیزه سالم ریاست محترم جمهوری، تغییر نسبتاً گسترده وزیران در فاصله نسبتاً کوتاه -دوسال و چند ماهه- نتیجه ای معکوس به دنبال دارد؟! در این باره اما و اگرهایی هست.

۱) وزرای برکنار شده- صرفنظر از میزان واقعی توانمندی و کارآمدی آنان- به یقین از نگاه و نظر ریاست محترم جمهوری در شمار بهترین ها بوده اند چرا که اگر چنین نبود آقای دکتر احمدی نژاد آنها را بعنوان وزیر کابینه خویش انتخاب نمی کرد، بنابراین برکناری آنان در فاصله ای نه چندان طولانی، این تلقی را پدید می آورد که رئیس جمهور محترم در انتخاب اولیه آنها دقت کافی نداشته و شتابزده عمل کرده است! اگر چنین احتمالی وجود داشته باشد، احتمال دیگری نیز قابل طرح خواهد بود و آن، این که، از کجا معلوم، برکناری وزرای مورد اشاره ناشی از شتابزدگی و بی دقتی نبوده است؟! چرا که در عزل و نصب های کم فاصله، احتمال بی دقتی و شتابزدگی قابل تصور است و تفاوتی نمی کند که این بی دقتی و کم توجهی در انتخاب اولیه یک عضو کابینه صورت پذیرفته باشد و یا در عزل ثانویه او.

۲) گاه ممکن است در توانمندی و کارآمدی یک وزیر و یا هر مسئول دیگر، کاستی ها و نواقصی دیده شود، مثلاً به جای توانمندی صددرصد از کارآمدی ۸۰درصد برخوردار باشد. در این حالت نمی توان مطمئن بود جایگزینی وی با نیروی دیگری که از توان صددرصدی برخوردار است مقرون به صرفه باشد، چرا که در بسیاری از موارد، هزینه برکناری یک مسئول- مخصوصاً یک وزیر- با توان ۸۰درصدی بارها بیشتر از سودی است که از جایگزینی او با یک نیروی ۱۰۰درصد توانمند به دست خواهد آمد. به بیان دیگر، حاصلضرب ۲*۲ فقط در ریاضیات عدد ۴ خواهد بود و در برخی از عرصه های دیگر از جمله مدیریت، همیشه حاصلضرب ۲*۲، عدد ۴ نیست. چرا؟!... این نکته را برادر گرانقدرم جناب آقای دکتر احمدی نژاد بهتر می داند.

۳) مادام که یک وزیر در اصول و اهداف با رئیس جمهور مشترک بوده و از کارآمدی قابل قبولی نیز برخوردار است، کاستی های احتمالی در مدیریت وی می تواند از طریق تزریق نیروهای کارآمد با تخصص های مورد نیاز در سطوح معاونت و یا مدیرکل و... جبران شود تا اولاً؛ دولت مجبور به تحمل هزینه سنگین برکناری نباشد و ثانیاً؛ ریسک انتخاب وزیر بعدی- با این احتمال که تفاوت چندانی با وزیر قبلی نداشته باشد- را نپذیرد. همین جا، اشاره به این نکته نیز ضروری است که براساس شواهد و قرائن موجود، وزرای جایگزین شده، تفاوت چشمگیر و فوق العاده ای با وزیران برکنار شده ندارند و اگر دارند، هنوز نشانه ای از این تفاوت به چشم نمی خورد اگرچه هزینه برکناری به وضوح دیده می شود.

۴) آقای دکتر احمدی نژاد با عزم راسخ- و آزمون شده- برای تغییر و تحول در برنامه ها و مناسبات اجرایی کشور به میدان آمد و باید اذعان کرد که در انجام تحولات مثبت و چشمگیر موفقیت های فراوانی داشته و دارد. از این زاویه می توان گفت که اعضای کابینه احمدی نژاد علاوه بر مدیریت امور جاری و تعریف شده وزارتخانه های تحت مسئولیت خویش، مسئولیت سنگین همراه کردن وزارتخانه ها با تحولات مورد نظر رئیس جمهور را نیز بر دوش دارند. بنابراین ارزیابی میزان کارآمدی و توانمندی یک وزیر در فاصله های کوتاه زمانی بسیار دشوار و تقریباً ناممکن است و به همین علت برخی از ارزیابی ها درباره میزان موفقیت یک وزیر می تواند نامطمئن بوده و عزل وی به زحمات اولیه او آسیب برساند و در همان حال وزیر بعدی ناچار به دوباره کاری و انجام اقداماتی شود که قبلاً از سوی وزیر عزل شده انجام پذیرفته است.

۵) برکناری وزیران در مقیاس نامتعارف علاوه بر آن که هزینه سیاسی- روانی تغییرات در مدیران تحت مسئولیت او را به دولت اصولگرا- بخوانید جبهه اصولگرایان- تحمیل می کند، می تواند در لایه های میانی وزارتخانه نیز تزلزل و بی اعتمادی درپی داشته باشد و از سوی دیگر، در عزم راسخ سایر وزیران حاضر در کابینه و معاونان و مدیران تحت مسئولیت آنان خلل و آسیب جدی وارد کند. چرا که وقتی یک وزیر از ادامه وزارت خود- برای خدمت و نه حفظ قدرت- اطمینان نداشته باشد، در اجرای برنامه های وزارتخانه تحت مسئولیت خویش به «مدیر دست به عصا»! تبدیل می شود و این نوع مدیریت نمی تواند با اهداف عالی دولت اصولگرا که تاکنون با ابتکارات شجاعانه و انقلابی خود، تحولات چشمگیر و مثال زدنی فراوانی آفریده است، همخوانی داشته باشد.

۶) این نکته نیز گفتنی است که امروزه، دولت آقای دکتر احمدی نژاد به دلیل شایستگی های فراوان- و نه به طور اتفاقی و تصادفی- به عنوان الگوی اجرایی اصولگرایی در ایران و جهان شناخته می شود و دقیقاً به همین علت، از دشمنی بدخواهان فراوان بیرونی و دنباله های کوتاه بین و بهانه جوی آنها در داخل نیز بی نصیب نیست. بنابراین برخی از اقدامات، نظیر آنچه در این نوشته آمده است می تواند به توهم تصمیم گیری های عجولانه و نسنجیده دولت- که دشمنان و بدخواهان بی بهانه نیز به آن می پردازند- دامن بزند و به جایگاه برجسته جبهه اصولگرایان که حضور آنان در کانون های خدمت یک موهبت بزرگ الهی بوده و هست آسیب برساند.

۷) و بالاخره، بدیهی است که این نوشته قصد ندارد، برکناری وزیران را یکسره «منفی» و غیرقابل قبول تلقی کند، چرا که جابه جایی وزیران و مسئولان، آنجا که ناکارآمدی آنان اثبات شده و یا حضور افراد دیگری در همان مسئولیت ها با محاسبه های دقیق مفیدتر و موثرتر تشخیص داده شده باشد، نه فقط مذموم نیست که ضرورتی اجتناب ناپذیر نیز هست و شجاعت احمدی نژاد چه در میثاق اولیه با اعضای کابینه خود و چه ترجیح منافع ملی بر سایر گزینه ها قابل تقدیر است، اما سخن آن است که آیا در برکناری های انجام شده تمامی جوانب- از جمله موارد یاد شده در این نوشته- رعایت شده است؟

حسین شریعتمداری