جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به کتاب آتش


نگاهی به کتاب آتش

گزینش, خلاصه کردن و فشرده سازی آرای یک متفکر و فیلسوف و ارایه آنها در کتابی کم حجم, امری است که مختص به جامعه ما نیست و می توان در همه جای دنیا آن را مشاهده کرد, اما وقتی انتشار این کتاب های فشرده و خلاصه بدل به امری غالب می شود و هر روز به تعداد آنها افزوده می شود و از قضا تعداد زیادی مخاطب هم به خود جلب می کند و سایر کتاب ها را به حاشیه می راند, می توان از غالب شدن یک نگاه فست فودی در بازار کتاب های فلسفه و اندیشه سخن گفت

گزینش، خلاصه کردن و فشرده‌سازی آرای یک متفکر و فیلسوف و ارایه آنها در کتابی کم‌حجم، امری است که مختص به جامعه ما نیست و می‌توان در همه جای دنیا آن را مشاهده کرد، اما وقتی انتشار این کتاب‌های فشرده و خلاصه بدل به امری غالب می‌شود و هر روز به تعداد آنها افزوده می‌شود و از قضا تعداد زیادی مخاطب هم به خود جلب می‌کند و سایر کتاب‌ها را به حاشیه می‌راند، می‌توان از غالب شدن یک نگاه فست‌فودی در بازار کتاب‌های فلسفه و اندیشه سخن گفت. کتاب‌هایی که می‌کوشند در ۵۰ یا صد صفحه مروری فشرده بر جملگی آرا و نظرات یک فیلسوف داشته باشند، نه تنها نمی‌توانند به ترویج اندیشه و تفکر مورد نظر بپردازند بل به چیزی شبیه اطلاعات ویکی‌پدیایی تبدیل می‌شوند. برای مثال آیا می‌توان جملگی آرای کسانی چون مارکس، فوکو یا نیچه را در یک کتاب جیبی صد صفحه‌یی ارایه داد؟ افزودن به اطلاعات عمومی شاید چیز بدی نباشد اما آیا نظرات مارکس و فوکو هم جزو اطلاعات عمومی محسوب می‌شوند؟ از این رو زمانی که این دست کتاب‌ها همه‌گیر می‌شوند باید پرسید اساسا این کتاب‌ها با چه هدفی منتشر و بعد خوانده می‌شوند؟ اما جدا از ساحت اندیشه و فلسفه، گزینش و کوتاه کردن آثار ادبی مثل دیوان‌های اشعار می‌تواند کاری شدنی و حتی در جای خود مفید هم باشد، اما قطعا نمی‌توان بر کوتاه کردن و گزینش یک دیوان شعر، عناوین«روایت»، «بازآفرینی» و چیز‌هایی از این دست اطلاق کرد.

انتشار کتاب «حافظ به روایت کیارستمی» در سال ۱۳۸۵، بحث‌های بسیاری را درباره گزینش یک دیوان شعر به وجود آورد. هرچند کتابی که کیارستمی منتشر کرد کتابی قطور بود، اما شاید یک بیستم اشعار حافظ را هم دربرنمی‌گرفت و در هر صفحه‌اش فقط یک مصراع از یکی از غزل‌های حافظ به صورت شکسته و پله‌یی آورده شده بود. کیارستمی پس از حافظ به سراغ اشعار سعدی رفت و کتاب «سعدی از دست خویشتن فریاد» را منتشر کرد که این کتاب تغییراتی نسبت به کار قبلی داشت. اما به تازگی کتاب دیگراو با نام «آتش» منتشر شده است و کیارستمی این‌بار به سراغ غزلیات شمس رفته است، کتابی که در همان بدو انتشارش با تعریف و تمجید‌های بسیاری هم روبرو شد. جدای از بحث‌های ادبی و زبانی زیادی که درباره کتاب‌های کیارستمی مطرح شده‌اند، یک چیز درباره کار‌های او و بازخورد‌های آن قطعی است و آن اینکه کیارستمی مشهور فیلمساز، به هیچ‌وجه از کیارستمی‌ای که به سراغ آثار ادبی رفته است جدا نیست و اگر شهرت او به واسطه فیلمسازی‌اش نبود شاید این کتاب‌ها هم هیچگاه منتشر نمی‌شدند. به عبارت دیگر، کاملا واضح است که اگر یک آدم معمولی و حتی یک شاعر معمولی چنین کتابی نوشته بود، یا نمی‌توانست آن را منتشر کند یا اگر منتشر می‌کرد به هیچ‌وجه اینچنین مورد استقبال بزرگ‌ترین شاعران و نویسندگان این مملکت قرار نمی‌گرفت.

در مراسم رونمایی کتاب «آتش» کسانی چون بهاء الدین خرمشاهی، محمود دولت‌آبادی، محمدعلی سپانلو، سیمین بهبهانی سیدعلی صالحی شرکت داشتند و گفت‌وگو‌هایی که در آن گردهمایی صورت گرفت می‌تواند این ادعا را به اثبات رساند. برای مثال سپانلو در سخنانش بیان کرد که در زمان انتشار کتاب به علت بیماری و بستری بودن نتوانسته کار کیارستمی را ببیند اما از آنجا که او را فردی مبدع می‌داند حتما نکته‌یی در این کار او هم وجود خواهد داشت. حاضران آن جلسه به واسطه فیلم‌های «جهانی» کیارستمی، بارها او را «افتخاری ملی» خطاب کردند و دست آخر نیز خود کیارستمی عنوان کرد باورش نمی‌شده است این مراسم رونمایی کتاب، تبدیل به جلسه «پذیرش» او در دنیای ادبیات شود. بی‌شک آنچه بیش و پیش از هر چیز موجب «پذیرش» کیارستمی در ادبیات می‌شود، جایگاه نمادین او یا به بیان بوردیو «سرمایه فرهنگی» اوست که پیش از این با او همراه بوده است و حال در ساحت ادبیات نیز بازتولید می‌شود. مواجهه نویسندگان و شاعران با کیارستمی به گونه‌یی است که گویی او یکی از بزرگ‌ترین شاهکارهای یکه و بی‌بدیل ادبیات فارسی را آفریده است و کسر او از ادبیات همانا کاهش چشمگیر ادبیات است. می‌توان اتفاقی که درباره کتاب‌های کیارستمی افتاده است را با ایده «میدان هنر» بوردیو مورد خوانش قرار داد و مشاهده کرد که چگونه کیارستمی که به گفته خودش هیچگاه اهل حوزه ادبیات نبوده است و تنها دغدغه شخصی‌اش او را به این سو سوق داده است اینچنین با اقبال اهالی ادبیات مواجه می‌شود. به این اعتبار باید به جای نگاه هستی‌شناسانه و آنتولوژیک به آنچه او تولید کرده است، با نگره‌یی تاریخی و جامعه‌شناسی به نقش جایگاه اجتماعی او در پذیرشش در ساحت ادبیات توجه کرد. هرچند این نگاه می‌تواند متهم به افسون‌زدایی از کنش هنری شود اما در توضیح آنچه روی داده است کمک شایانی خواهد کرد. بوردیو می‌گوید در فراشد تقسیم کار، جهان اجتماعی به مثابه یک کل به میدان‌های کوچکی تقسیم شده است که هر یک از این میدان‌ها قوانین، مناسبات و قواعد خاص خود را دارند. هنر نیز یکی از این میدان‌هاست و باز همین میدان به میدان کوچک‌تری مثل میدان هنر سینما یا ادبیات تقسیم می‌شود و برای ورود به آن باید دارای «سرمایه‌یی فرهنگی» بود.

اگر کیارستمی به واسطه فیلمسازی‌اش شهرتی جهانی نمی‌یافت و «افتخاری ملی» محسوب نمی‌شد، آنگاه نمی‌توانست اینگونه وارد ادبیات شود و احتمالا به مانند بسیاری دیگر با «خشونت نمادین» این میدان روبرو می‌شد یا اقلا نخستین اثرش با مقدمه ستایش‌آمیز خرمشاهی منتشر نمی‌شد، خاصه در شرایطی که پیش از این خاطره آن مواجهه با «حافظ شاملو» از سوی او وجود داشت. پس در وهله اول مهم نیست که به سراغ حافظ می‌روی یا سعدی و خاقانی و حتی نیما، و باز هم مهم نیست که بیت‌های اشعار را برای کارت انتخاب می‌کنی یا مصرع‌ها را، مهم آن است که دارای ژست و پرستیژ لازم باشی تا توسط دیگران به رسمیت شناخته شوی و به بیان بوردیو جزو «وارثان» باشی تا اثرت مورد پذیرش واقع شود.

به بیان دیگر چندان مهم نیست که شاهکاری هنری خلق کرده‌یی یا نه، در هر حال به واسطه سرمایه فرهنگی که بازتولید می‌شود مورد استقبال قرار خواهی گرفت و تشویق می‌شوی یا حتی اگر تعزیه‌یی دست چندمی و نه چندان قابل اعتنا را در ادینبورگ نمایش دهی با اشک‌های بینوش روبرو خواهی شد. «آتش» کتابی دو جلدی است که با دو جلد متفاوت و با قیمت‌های ۲۱ هزار تومانی و ۳۰ هزار تومانی به بازار کتاب عرضه شده است. کیارستمی بیت «طبع چیزی نو به نو خواهد همی/ چیز نو نوراه رو خواهد همی» را به «عنوان مقدمه» کتاب آورده است، برخلاف کتاب حافظ که جمله مشهور آرتور رمبو (باید مطلقا مدرن بود) در آنجا نقل شده بود.

پیام حیدرقزوینی