پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
استرس و بدن انسان
![استرس و بدن انسان](/web/imgs/16/159/snjzt1.jpeg)
استرس، پدیدهای خاص زمان ما نیست. استرس که معناهای مختلفی دارد (تنش،فشار، اضطراب، نگرانی و فشار روحی) در واقع به عکسالعملهایی گفته میشود که موجودات زنده هنگام روبهرو شدن با تغییراتی که تعادل درونی آنها را برهم میزنند، همیشه از خود نشان میدادند. این عکسالعملها بسیار متفاوت هستند و نماد بیرونی آنها میتواند به شکل ترسیدن و بهوحشت افتادن یا بهشکل رفتارهای عصبانیت و خشم ظاهر شود. هنگام استرس قلب تندتند میزند، آدم به نفس تنگی میافتد، عضلات بدن سخت میشوند، انسان احساس گرگرفتگی میکند یا بدنش یخ میکند، رنگ و روی او به شدت سرخ میشود یا بسیار رنگپریده به نظر میرسد، احساس گریه کردن میکند یا بغض، گلویش را میگیرد و به گریه میافتد، دستپاچه میشود، دهانش خشک میشود، ممکن است در ناحیه شکم احساس درد بکند، حرکات بدنیاش حالت خشک پیدا میکنند و غیره.
همه این تغییرات به خاطر فعال شدن سیستمی در بدن اتفاق میافتد که به آن سیستم استرس میگویند و این سیستم بهدنبال ترشح هورمون آدرنالین و نورآدرنالین در خون فعال میشود.
اگرچه استرس بهعنوان یک سیستم واکنش نسبت به چیزهایی که ارگانیسم را تهدید میکنند، اولین بار در دهه شصت میلادی توسط فیزیولوپیست کانادایی بهنام هانس سلیه مطرح شد. ولی انسانها (و کلا جانداران) همیشه این واکنش را نشان میدهند و اساسا هیچ موجود زندهای بدون استرس قادر به ادامه زندگی نبوده و نیست. سیستم استرس در موجودات زنده وظایف ویژهای را بهعهده دارد که از مهمترین آنها بالابردن سطح هوشیاری و توجه نسبت به تغییرات است. بدون استرس اساسا هیچ موجودی توان یادگیری ندارد و نمیتواند نسبت به تغییرات پیرامون خود واکنش نشان دهد. مثلا بدون سیستم استرس، موجود زنده نمیتواند در مواجهه با خطر، مکانیسم حمله یا فرار را بهکار بگیرد. نه تنها هنگام بر هم خوردن تعادل دنیای بیرون بلکه هنگام به هم خوردن تعادل دنیای درون نیز موجود زنده زنجیرهای از واکنشهای مختلفی را که آنها را استرس مینامیم نشان میدهد. مثلا زمانی که میکروبی وارد بدن میشود و بدن برای مقابله با آن در کارکرد طبیعی خود تغییراتی را میدهد تا بتواند با آن میکروب مقابله کند (و بهعنوان نشانه بیرونی مثلا تب میکند) دچار استرس میشود.
استرسهای کوچک جسمی را هم باید دراین راستا دید. چرا وقتی میخواهید استراحت کنید چشم خود را میبندید و چرا با چشم باز نمیشود استراحت کرد؟
برای مثال همانطور که نشستهاید حواس خود را متوجه بدن خود کنید و حسهایی را که در تمام اندامتان در جریان است «لمس» کنید. بعد برای دو دقیقه چشمان خود را ببندید و این بار با چشمهای بسته حواس خود را متوجه تمام اندام خود کنید. وقتی دوباره چشمهای خود را باز کردید، تغییراتی را در نوع حس خود نسبت به اندام خود حس خواهید کرد. یعنی با بستن چشمها از رسیدن نور به مغز جلوگیری کردهاید. حالا که دوباره این نور از طریق چشمها به مغز میرسند، تعادل قبلی به هم میخورد و چنین احساسی نیز به وجود میآید. اما این نوع استرس خفیف، بهقدری عادی است که ما به آن عادت کردهایم. ولی معنای آن برای فعال کردن سیستم استرس همان است که برای استرسهای بزرگ.
اگر استرس را فقط در مورد انسان مدنظر قرار دهیم میتوان دید که پیشامدهای مختلفی با درجه استرس متفاوت از یکدیگر همواره تعادل درونی انسان را بر هم میزنند. مثلا طبق تحقیقات مختلف در تمام دنیا مرگ همسر یا از دست دادن فردی دلبند از درجه استرس بسیار بالایی برخوردار است (و به درجات خفیفتر وقایعی مانند طلاق، دوری از همسر، آسیب یا بیماری خاص، از دست دادن محل کار، بارداری، مشکلات مالی، تغییر محل زندگی، تغییر عادات غذا و خواب، جشن عید، عروسی و غیره). معمولا انسان قادر است با این سطح از استرسهای اینچنینی نیز در عرض زمان محدودی به نوعی کنار بیاید و دوباره حالتی از تعادل را در درون خود برقرار کند. برای این کار نیز هر انسانی از یک سری امکانات روانی، جسمی و فرهنگی برخوردار است که با کمک آنها میتواند رفتهرفته استرسهای ناشی از این اتفاقات را تغییر دهد. در این موارد اگر فشارهای ناشی از این وقایع در عرض زمان محدودی بر طرف نشوند و فرد نتواند به یک نوع تعادل جدید دست پیدا کند، استفاده از کمک تخصصی اجتنابناپذیر است.
پیشامدهایی نیز وجود دارند که باید حساب آنها را بهشدت از پیشامدهای دیگر جدا کرد و به سختی انسان میتواند بار آن را تحمل یا اثرات آن را بدون به خطر افتادن جدی سلامتی خود تغییر دهد، مانند شاهد مرگ یکی از عزیزان بودن، مواجه شدن با خطر جانی، زندانی و شکنجه شدن و غیره. در این مواقع استرسهای شدیدی که در اثر این پیشآمدها به وجود میآیند اثرات زیادی برجای میگذارند و سلامتی انسان را به نحو غیرقابل جبرانی به خطر میاندازند (که میتوانند به تراوماهای روانی منجر شوند). این موضوع را میتوان در این مثال بیشتر توضیح داد: هر کسی که از بلندی یک متری پایین بپرد، قدری پاهایش درد میگیرند. اگر از بلندی دو متری پایین بپرد، درد بیشتری را تجربه میکند و زمانی را لازم دارد تا دوباره به حالت بدون درد برگردد. ولی اگر از چهارمتری پایین بپرد فقط درد نخواهد داشت بلکه پاهایش صدمه دیده و میشکنند.
دکتر محمد راهدرخشان
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات مسعود پزشکیان سعید جلیلی ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ ریاست جمهوری مناظره مناظره انتخاباتی سیاست
شهرداری تهران هواشناسی اربعین تهران گرما قتل سلامت پلیس فضای مجازی وزارت بهداشت سازمان هواشناسی حوادث
قیمت دلار قیمت طلا خودرو قیمت خودرو حقوق بازنشستگان واردات خودرو مسکن قیمت سکه بازار خودرو دولت سیزدهم دلار تورم
ماه محرم محرم تلویزیون فیلم سینمایی ثبت نام اربعین بازیگر سینما کتاب سینمای ایران رسانه ملی تئاتر
دانش بنیان کنکور ۱۴۰۳ ماهواره
سازمان همکاری شانگهای رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جو بایدن آمریکا روسیه جنگ غزه دونالد ترامپ حزب الله لبنان فرانسه چین
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس علیرضا بیرانوند سپاهان کریستیانو رونالدو ترکیه لیگ برتر باشگاه استقلال لیگ برتر ایران
تبلیغات هوش مصنوعی سامسونگ گوگل اینستاگرام نمایشگاه الکامپ اپل عیسی زارع پور ربات
خواب دیابت پارکینسون افسردگی گلابی قهوه سرطان فشار خون