جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دیگر جهان در آمریکا جا نمی شود


دیگر جهان در آمریکا جا نمی شود

تاکید بر نارسایی ها و موانع جهانی شدن

مفهوم جهانی شدن از دهه ۱۹۶۰ وارد فرهنگ لغات گردید. و پس از پایان جنگ سرد در ابعاد وسیع و متنوعی کاربرد پیدا کرد. گرچه پدیده جهانی شدن در طول تاریخ در قالب مذاهب، مکاتب، رویکردها و ایدئولوژی های گوناگون مشاهده می شود. ولی ریشه جهانی شدن کنونی را باید در ظهور سرمایه داری و به دنبال آن تحولات شگرف تکنولوژیک، اقتصادی و ارتباطی جستجو کرد. جهانی شدن پدیده ای تناقض آمیز است به این معنا که در عین حالی که باعث گسترش دوستی ها، همسویی ها و عناصر مشترک بشری می شود، باعث تشدید تنش ها، اختلافات، نابرابری ها و افزایش فاصله فقیر و غنی نیز می گردد.۱ بنابراین جهانی شدن را می توان به شمشیر دولبه ای تشبیه کرد که هم فرصت ها و هم تهدیداتی را با خود همراه دارد.

از زمان مطرح شدن مفهوم جهانی شدن تحقیقات فراوانی در مورد آن صورت گرفته است. و آن را از جنبه های گوناگونی مورد توجه قرار داده اند. اما موانع و مشکلات متعددی در ارائه یک یا چند تعریف کار آمد از جهانی شدن وجود دارد:

۱) گستردگی موضوع: جهانی شدن جمیع ابعاد زندگی انسان را تحت تاثیر قرار داده و متحول ساخته است.

۲) مرحله انتقالی: جهانی شدن یک مرحله گذاراست و تا زمانی که تثبیت نشود، تعاریف آن همچنان متحول خواهد بود.

۳) مشکل نظری: نظریه ها و رویکرد های موجود نمی توانند چارچوب تئوریکی برای تحلیل این پدیده به دست دهند.

۴) تقارن زمانی جهانی شدن با فروپاشی شوروی: درهم تنیدگی تحولات بررسی و تحلیل آن ها را مشکل می کنند.

در میان این پژوهش ها جهانی شدن تا به حال در پنج مفهوم به کار رفته است۳:

۱) بین المللی شدن: به معنای گسترش تعاملات فرامرزی و وابستگی متقابل کشورها می باشد.

۲) آزاد سازی: به مفهوم رفع محدودیت های دولتی از نقل و انتقال بین کشورهاست. تا بتوان اقتصاد جهانی را آزاد و یکپارچه کرد.

۳) جهانی سازی: به معنای القای اهداف و برنامه های خاص به مردم سراسر جهان است.

۴) غربی کردن: یعنی جهانی کردن فرهنگ و ارزش های غربی که بیشتر از سوی منتقدان امپریالیسم فرهنگی مطرح می شود.

۵) قلمرو زدایی: به معنای تحولاتی که طی آنها مناطق، فواصل و مرزهای جغرافیایی اهمیت پیشین خود را از دست می دهند.

از میان مفاهیم بالا آنچه که بیشتر پذیرفته تر می باشد، قلمرو زدایی است. این مفهوم از جهانی شدن به فرایند هایی اشاره دارد که طی آنها روابط اجتماعی از قلمرو جغرافیایی جدا می شوند. به طوری که گویی انسان ها به صورت فزاینده ای در جهان به عنوان یک مکان واحد زندگی می کنند۴. در این معنا موقعیت کشور ها بویژه مرز بین کشورها از برخی جهات نقش کمتری در زندگی ما ایفا می کنند. از لحاظ بین المللی هم سیاست جهانی محدود به قلمرو سرزمینی کشورها نیست.

با تسریع و تشدید جهانی شدن، ضمن فرسایش اقتدار دولت ها، نفوذ پذیری مرزها و تحدید حاکمیت آنها، ده ها بازیگر غیر حکومتی وارد عمل شده و در اقتدار دولت ها سهیم شده اند۵.تاثیری که جهانی شدن به حاکمیت دولت ها داشته است، در سه حوزه کلی اقتصاد، سیاست و فرهنگ مطرح است. در حوزه اقتصاد جهانی شدن از طریق مولفه هایی چون عملکرد شرکت های چند ملیتی و سازمان تجارت جهانی حاکمیت اقتصادی دولت ها را تضعیف می سازد. در حوزه سیاسی جهانی شدن با تاثیر گذاری بر مولفه هایی مثل امنیت ملی و حقوق بشر و اعمال فشار برای در نظر گرفتن خواست های سایر گروه ها و بازیگران، قدرت تصمیم گیری و سیاستگذاری دولت ها را تضعیف می کند.

در زمینه فرهنگ نیز این پدیده در سایه انقلاب در تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی، هویتهای ملی را کمرنگ ساخته و گروه های قومی- نژادی و مذهبی را به استقلال و تجزیه برخی کشورها سوق می دهد. بنابراین جهانی شدن حاکمیت ملی دولت ها را در سه حوزه مذکور رسوخ پذیر ساخته است به طوری که حاکمیت دولت ها بالاجبار هرروز به طور فزاینده ای فرسوده می شود. با این وجود باید توجه کرد که جهانی شدن امری نسبی است. انسان ها و جوامع در وضعیت های متفاوت و در مقاطع متفاوتی از سیر تاریخ قرار دارند. و نسبت به آن واکنش های متفاوتی نشان می دهند. برخی از جهانی شدن حمایت می کنند و برخی با آن می جنگند۶.

اندیشمندانی مثل جیمز روزنا، ریچارد فالک، جوزف نای و کوهن تعابیر متفاوتی از جهانی شدن ارائه می دهند. که وجه مشترک همه آنها این است که یک مرحله تاریخی رو به پایان و مرحله جدید در حال آغاز است. این فرایند نه تنها عرصه هایی که دولت ها در چارچوب آن عمل می کنند را تغییر می دهد. بلکه ماهیت بسیاری از جوامع و دولت ها را نیز تغییر می دهد. به طور کلی پژوهشگران در مورد چهار محور زیر درباره جهانی شدن اتفاق نظر دارن۷د:

۱) آنچه که بیش از همه جهانی می شود اقتصاد سرمایه داری است.

۲) تحولات تکنولوژیکی به نحوی هستند که در سطح جهانی قابل استفاده می باشند و همزمان عامل محرکه ای را برای جهانی شدن فراهم نموده اند.

۳) پدیده های اجتماعی و فرهنگی به طور روز افزونی جهانی می شوند. با این نتیجه که آنها از حد و حدود مرزهای جغرافیایی - سیاسی فراتر می روند. و در عمل مرزها را نامفهوم می کنند.

۴) تکنولوژی ارتباطی برای اولین بار جهان را به یک نظام کاملا جهانی مبدل ساخته که بخش های آن به یکدیگر اثر می گذارند و اثر می پذیرند.

● جهانی شدن از منظر واقع گرایی

واقع گرایان نیز مانند بسیاری از مکاتب فکری سعی دارند تا جهانی شدن و پدیده های ناشی از آن را با مبانی فکری خودتوضیح داده و توجیه کنند. یکی از مولفه های واقع گرایی که جهانی شدن آن را به چالش کشیده دولت و بازیگری آن در صحنه بین المللی می باشد. با رشد جهانی شدن دولتها آسیب پذیر شده، حاکمیت ها محدودتر، مرزها رسوخ پذیر و اقتدار دولت ها با چالش های جدیدی روبرو شده است۸. البته نمی توان انتظار داشت که دگرگونی در ساختار و عملکرد دولت ها در همه جای دنیا به یک شکل و صورت باشد. برای مثال درحالی که بسیاری از واحد های توسعه نیافته آفریقا وارد فرایند دولت-ملت سازی نشده اند، دولت های اروپایی برای افزایش کارایی و پاسخگویی به نیازهای جامعه به واسطه تعاریف جدید از هویت و مفاهیم مربوط به دولت توانسته اند خود را با شرایط دگرگون شونده جهانی تطبیق دهند.

در مقابل واقع گرایان با دید سیاسی که به جهانی شدن دارند، این تحولات را به عنوان “ گسترش و توسعه فزاینده ارتباطات” تحت سیطره دولت، و برای افزایش قدرت آن معرفی می کنند. برای مثال گیلپین جهانی شدن را متکی به دولت هژمونیک و نقش آن در سیستم بین المللی برای تحمیل نظم سیاسی می داند. وی معتقد است که نظم و ثبات در عصر مدرن و جهانی شدن توسط برتری نظامی دولت هژمون تضمین می گردد. البته باید توجه کرد که با تحول در بازیگری دولت و همراه شدن بازیگران غیر حکومتی با دولت ها، دیگر نمی توان تصور کرد که همواره قاعده بازی با حاصل جمع جبری صفر بر روابط میان بازیگران حکومتی و غیر حکومتی حاکم است۹.

از مسائل دیگری که خلاف عقاید واقع گرایی، جهانی شدن موجب آن شده، گسترش فزاینده ارتباطات، افزایش چشمگیر همکاری های بین المللی و وابستگی متقابل است. در حالی که واقع گرایی با تاکید بر سیاست قدرت، اصل حاکم بر نظام بین الملل را آنارشی و منازعه و امکان همکاری را بسیار محدود می داند. درمورد وابستگی متقابل واقع گرایان از روسو تا والتز استدلال کرده اند، وابستگی متقابل که از طریق ارتباط نزدیک با مدرنیته ایجاد می شود، می تواند آسیب پذیری متقابل و به همان اندازه صلح و توسعه را به وجود آورد. در حالی که واقع گرایان تردید دارند که دنیا “ به هم وابسته “ شده باشد. تاکیدشان بر این است که دولت تحت الشعاع نیروهای جهانی که پایین تر یا فراتر از دولت-کشورها عمل می کنند قرار نمی گیرد۱۰.

علی رغم این، با گسترش وابستگی ها و شرایط ناشی از جهانی شدن، در مناطق توسعه یافته مثل اروپای غربی احتمالا قدرت لایه لایه خواهد شد. و حاکمیت در چندین سطح موجودیت خود را حفظ خواهد کرد. اما در مناطق کم توسعه یافته، واحد های سیاسی ضعیف تر با مشکلات عدیده ای مواجه خواهند شد. با این وجود هدلی بال معتقد است نمی توان جهانی شدن را پدیده ای تعریف کرد که موجب گسست سیستم وستفالیایی شده یا ساختار نظام بین الملل کنونی را به چالش بکشد. بلکه بیشتر وسیله ای برای دولت هاست تا به وسیله آن قدرت خود را افزایش داده و کنترل خود را بر دلالت بین المللی بیشتر کنند.

گیلپین نیز جهانی شدن را فرایندی که به طور اساسی ساختار سیستم جهانی را متحول کند نمی داند. بلکه معتقد است پیوستگی دولت ملی در کنار ناسیونالیسم به شکل گیری دسته بندی جدیدی از دولت ملی منجر می شود. از این منظر به طور کلی واقع گرایا ن معتقدند که جهانی شدن دلالت بر ظهور جامعه جهانی نیست. بلکه ما هنوز با جامعه دولت ها سروکار داریم.

در بعد امنیتی واقع گرایان در مرجع امنیت دولت محور و در موضوع امنیت نظامی محور می باشند۱۱. اما جهانی شدن و ارتباطات تنگاتنگ باعث مطرح شدن الگوهایی از امنیت شده که کمتر نظامی هستند. (مانند رفاه، آزادی، کار،آموزش، محیط زیست...). با این وجود آنچه که در دیدگاه واقع گرایان در مورد جهانی شدن جالب به نظر می رسد اعتقاد به نظامی شدن نظام بین الملل و گسترش الگو های کنترل سیاسی ورای مرزهاست. البته باید در نظر داشت که همه واقع گرایان دید یکسانی در مورد جهانی شدن ندارند. به طورکلی استراتژیست های واقع گرا در مقابل جهانی شدن به دو دسته تقسیم می شوند:

۱) دسته اول این مفهوم را انکار کرده و معتقدند تا آنجا که به استراتژی مربوط می شود هیچ چیز تغییر نکرده است. و اساسا دولت از آنچه که جهان گرایان تصور می کنند با دوامتر است.

۲) دسته دوم دید اعتدالی به جهانی شدن داشته و معتقدند با اینکه جهانی شدن تحولی در مقیاس ها ایجاد کرده، ولی این امر نمی تواند ماهیت روابط بین الملل را تغییر دهد. درواقع آنها بازیگران جدید را به رسمیت شناخته ولی اصول خود را حفظ کرده اند.

در مجموع می توان گفت که جهانی شدن بسیاری از بنیان های فکری واقع گرایی را زیر سوال برده است:

▪ در مورد بازیگران، جهانی شدن انحصار بازیگری را از دست دولت ها خارج کرده و بازیگرانی مثل شرکت های فرا ملیتی، بانک های چند ملیتی و غیره را مطرح ساخته و حاکمیت دولت را در حوزه های مختلف محدود کرده است.

▪ در زمینه قواعد بازی، جهانی شدن، بازی با حاصل جمع صفر که واقع گرایی به آن تاکید دارد را از طریق ایجاد وابستگی متقابل و همکاری های اقتصادی و اطلاعاتی به بازی با حاصل جمع متغییر تبدیل کرده است.

▪ در محیط بازی هم جهانی شدن تغییراتی ایجاد نموده است. و بی اعتمادی، آنارشی و عدم ثبات را با گسترش روح همکاری و اعتماد جایگزین کرده است.

● نتیجه گیری:

با این بحث بسیار مختصر در مورد پدیده جهانی شدن از دیدگاه واقع گرایی، می توان چنین نتیجه گرفت که رهیافت واقع گرایی بسیاری از مولفه های اقتصادی، فرهنگی، ایدئولوژیکی و هنجاری را در تحلیل خود از جهانی شدن نادیده گرفته و مسائل بسیاری را سطحی و ساده شمرده و از کنار آنها به راحتی رد می شود. لذا نمی تواند چارچوب تئوریک مناسبی برای بررسی و تبیین پدیده جهانی شدن باشد. با این وجود باید اذعان کرد که در مقابل تئوری های موافق جهانی شدن که آنها نیز بسیاری از واقعیت ها را نادیده گرفته و با یک خوش بینی افراطی نوید یک جهان بدون حاکمیت را سر می دهند، واقع گرایی خوشبینی آنها را ندارد و در واقع بسیاری از نارسایی های این تئوری ها را نشان می دهد. و چشم ما را به روی موانع جهانی شدن می گشاید.

امین اسماعیل پور

کارشناس ارشد روابط بین الملل و دیپلماسی

پی نوشتها:

۱ - عبدالعلی قوام، جهانی شدن و جهان سوم: روند جهانی شدن و موقعیت جوامع در حال توسعه در نظام بین الملل، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل،۱۳۸۲ص۷ .

۲- داریوش اخوان زنجانی، جهانی شدن و سیاست خارجی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی. ۱۳۸۳. صص۴۷-۵۱ .

۳ - جان بیلیس، استیو اسمیت، جهانی شدن سیاست:روابط بین الملل در عصر نوین ( زمینه تاریخی، نظریه ها، ساختارها و فرایندها)، مترجم ابوالقاسم راه چمنی و دیگران،تهران: ابرار معاصر،۱۳۸۳،صص۴۷-۴۸.

۴- همان.ص۴۸.

۵ - عبدالعلی قوام، جهانی شدن و جهان سوم: روند جهانی شدن و موقعیت جوامع در حال توسعه در نظام بین الملل، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل،۱۳۸۲.ص۵۶ .

۶ - داریوش اخوان زنجانی، جهانی شدن و سیاست خارجی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی. ۱۳۸۳.ص۵ .

۷ -همان.ص۹ .

۸- عبدالعلی قوام، جهانی شدن و جهان سوم: روند جهانی شدن و موقعیت جوامع در حال توسعه در نظام بین الملل، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل،۱۳۸۲.ص۴۰ .

۹ - همان. ص۵۶ .

۱۰ - جان بیلیس، استیو اسمیت، جهانی شدن سیاست:روابط بین الملل در عصر نوین ( زمینه تاریخی، نظریه ها، ساختارها و فرآیندها)، مترجم ابوالقاسم راه چمنی و دیگران،تهران: ابرار معاصر،۱۳۸۳.ص۳۵۹ .

۱۱- علی عبداله خانی، نظریه های امنیت: مقدمه ای بر طرح ریزی دکترین امنیت ملی۱()،تهران : ابرار معاصر،۱۳۸۳.صص۸۴-۸۸.