جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

توصیه پدر به فرزند برای انتخاب دوست شایسته


توصیه پدر به فرزند برای انتخاب دوست شایسته

فرزندم بعد از تقوای الهی, از گرفتن دوستِ شایسته نگذر

یا بُنَیَّ لاتَعدُ بَعدَ تَقوَی اللّه مِن اَن تَتَّخِذَ صاحِبا صالِحا؛

فرزندم! بعد از تقوای الهی، از گرفتن دوستِ شایسته نگذر.(لقمان حکیم علیه السلام ،الاخوان، ص ۱۱۰، ح ۲۵)

«خوراسگان اگرچه از نظر اقتصادی جزء قسمت های ضـعیف اصفهان است اما از نظر اعتقادی و فرهنگی و استعدادی و پشتکار و تلاش و کوشش یک سر و گردن از همه جا بالاتر است.مردم این شهر هم در ایام انقلاب و هم دفاع مقدس نقش بسزایی در پیشبرد اهداف انقلاب ایفا کرده اند و امروز هم در زمینه های علمی و فرهنگی در بخش های مختلف نخبگان خوراسگان در تمام کشور می درخشند.

شاید کسب این افتخارات به نوع معیشت مردم برمی گردد چرا که در این منطقه مردم با زحمات زیاد امرار معاش می کنند که قطعاً در پرورش و تربیت فرزندان موثر است. »

اینها گوشه ای از صحبت های دکتر اصغر فروغی ابری است که با در گفتگوی اختصاصی با نشریه ندای خوراسگان بیان نموده است.

وی از جمله چهره های علمی شهر خوراسگان است که با وجود نائل شدن به درجه رفیع جانبازی و از دست دادن بینایی هرگز در راه کسب علم و معرفت از پای ننشسته و علیرغم تمامی مسائل موجود بر مشکلات فائق آمده و اکنون به عنوان یکی از چهره های علمی و فرهنگی شهر و استان در راستای تحقق اهداف فرهنگی انقلاب در میان جوانان و دانشجویان گام بر می دارد.

در آستانه ایام دفاع مقدس بر آن شدیم تا با یکی از چهره های شاخص علمی - فرهنگی ایثارگر شهرمان گفتگویی انجام دهیم.

‌استاد فروغی اگرچه دارای مقام علمی و فرهنگی بالایی است اما آنچه در نگاه اول انسان را مجذوب وی مـی‌کـنـد، حسن خلق، تواضع، فروتنی، ساده زیستی و صحبت صادقانه و بی آلایش است که امروزه در کمتر کسی تمامی این ویژگی ها جمع می شود. در یک جمله دکتر اصغر فروغی جمع صفات نیکوست. ‌ ‌

‌ جناب آقای دکتر ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، لطفاً از خودتان بگویید؟

با تشکر از جنابعالی و اعضای شورای اسلامی شهر.

خوراسگان سابقه تاریخی درخشان دارد و شخصیت های برجسته ای از محلات مختلف این شهر همچون خاتون آباد، هفتشویه، راران و... به ویژه ابر به ایران و جهان معرفی شده اند و امروز در فرهنگ های مشاهیر بسیاری از مهندسین و مشاهیر عنوان ابری اصفهانی را دارا هستند.

بنده مانند سایر مردم این خطه دارای خانواده ای متدین و مذهبی بودم که علایق شدیدی به اهل بیت علیه السلام داشتند و هنوز هم روضه خوانی خانگی که در سنت های گذشته ما وجود داشته در خانواده ما مرسوم است.بنده متولد ۱۳۴۰ در محله ابر هستم.

این محل در گذشته روستای نسبتاً کوچکی بود که در حال حاضر به عنوان یکی از محلات شهر خوراسگان قرار دارد اما شواهد نشان می دهد که در دروان باستان با توجه به مرکزیت «شهرستان» دارای اهمیت و رونق بوده است.

مردم ابر عمدتاً کشاورز و کارگر بودند و بنده نیز در میان همین مردم به دنیا آمده و بزرگ شدم.این منطقه ارتباط نزدیکی با روحانیت و مسجد داشت و در دوران جنگ نیز نقـش آفـرینی کرد و دارای تعداد زیادی شهدا، آزدگان، جانبازان و ایثار گران است.دوران ابتدایی بنده دردبستان ابهر که تازه ساخته شده بود سپری شد.

قبل از آن بچه ها در حسینه ای تحصیل می کردند و با همت مردم و خیرین این دبستان ساخته شد.

پس از آن دروان راهنمایی را در مدرسه ای در خیابان اباذرخوراسگان(مدرسه داریوش) سپری نمودم و پس از آن، دوران دبیرستان را یکسال در دبیرستان ادب ادامه دادم و با توجه به علاقه بسیار زیاد به کارهای فنی و برق به هنرستان برق فرخ روز در خیابان استانداری رفتم.

سال دوم و سوم هنرستان را در رشته برق هنرستان شاه عباس در خیابان فروغی ادامه دادم و سال چهارم که مصادف با ایام پیروزی انقلاب شد را در هنرستان انقلاب اسلامی در سه راه ملک شهر گذراندم و در سال ۱۳۵۹ دیپلم قدیم گرفتم.

بعد از آن در مغازه سیم پیچی موتورهای الکتریکی یکی از اساتید هنرستان در خیابان ابن سینا مشغول شدم و حدود یکسال هم در مغازه ای دیگر در خیابان فلسطین مشغول بودم.

مقداری هم پراکنده کار کردم تا در سال ۱۳۶۱ برادر کوچکترم حسین وارد سپاه شد و به جبهه رفت و در عملیات فتح المبین به شهادت رسید.همین که مراسم خاکسپاریش به پایان رسید سه روز بعد من خود را آماده کردم و به جبهه رفتم.

می خواستم به جبهه جنوب بروم اما در جبهه غرب نیاز به نیرو داشتند و در اوایل سال ۱۳۶۱ به سنندج و مریوان اعزام شدم.تا سال ۱۳۶۲ در آنجا ماندم تا اینکه در ۲۴/۴/۱۳۶۲ از ناحیه شکم، پا و چشم مجروح شدم.

مدتی معالجه شدم اما از ناحیه چشم بهبودی حاصل نشد. در سفری که برای معالجه به آلمان داشتم با تعدادی از رزمندگان جانباز آشنا شدم و با هم قرار گذاشتیم که اکنون که دیگر امکان ادامه حضور ما در جبهه ها فراهم نیست باید کارهای اساسی تری انجام دهیم.

با مشکل نابینایی به وجود آمده چگونه ادامه تحصیل دادید؟

اوایل کار یک روز به بنیاد شهید اصفهان مراجعه کردم و بـا آقـایـی آشنـا شـدم کـه معلـم آمـوزشگاه «ابابصیر» -آموزشگاهی برای نابینایان- بود. به آنجا مراجعه کردم و خط بریل را آموزش دیدم و یکسال هم در آنجا درس خواندم.

پس از آن در سال ۱۳۶۳ در کنکور شرکت کردم. رشته من رشته برق بود و با این شرایط ادامه تحصیل برایم مشکل بود به همین دلیل تصمیم گرفتم در رشته علوم انسانی شرکت کنم.

در این زمینه هیچ اطلاعی از منابع و کتاب های این رشته نداشتم پس به سازمان ۷ تیر واقع در خیابان آبشار مراجعه کردم و در آنجا نوارهای کاست درس های دوره دبیرستان رشته علوم انسانی را دریافت کردم و گوش دادم و با رتبه ۴۲۰ مرحله تستی را پشت سر گذاشتم و پس از قبولی در مرحله دوم و آزمون تشریحی وارد دانشگاه اصفهان شدم.

اوایل برایم خیلی مشکل بود ولی ظرف مدت یکی دو ماه همه چیز عادی شد و در این رابطه با کمک دوستانم که کتب و جزوات را به صورت نوار در می آوردند و من گوش می کردم ترم اول را گذراندم و پس از گذشت ۴ سال در سال ۱۳۶۷ در رشته تاریخ دانشگاه اصفهان در مقطع کارشناسی فرغ التحصیل شدم و همان سال در مقطع کارشناسی ارشد رشته تاریخ گرایش ایران اسلامی در دانشگاه تهران پذیرفته شدم.

در سال ۱۳۶۹ نیز در مقطع کارشناسی ارشد فارغ التحصیل شدم و همان سال در امتحان اعزام به خارج شرکت کردم و پذیرفته شدم اما معاون دانشجویی آن زمان علی رغم اینکه دو بار پذیرش گرفته بودم اجازه اعزام نداد و می گفت که ادامه تحصیل در خارج با شرایط من برایم سخت است.

در سال ۱۳۷۴ در آزمون دکتری دانشگاه تهران شرکت کـردم و پـذیرفته شدم و در سال ۱۳۷۹ فارغ التحصیل شدم.موقعی که آزمون کارشناسی ارشد می دادم بورس وزارت آموزش عالی شدم و من اصفهان را انتخاب کردم و موافقت شد.

در ابتدا با مشکلاتی مواجه بودم چرا که حضور یک استاد نابینا برایشان نوظهور بود و معاون آموزشی دانشگاه موافقت نمی کرد اما با مساعدت دکتر رزم جو، رئیس وقت دانشگاه اصفهان و دید باز ایشان از مهرماه ۱۳۷۰ در گروه تـاریخ دانشگاه اصفهان مشغول تدریس شدم و نه تنها مشکلی پیش نیامد که موفقیت آمیز هم بود.

از سال ۱۳۸۶ معاون فرهنگی دانشکده ادبیات شدم که هنوز هم مشغول هستم و از آن زمان مسئولیت امور ایثارگران دانشگاه اصفهان را نیز برعهده گرفتم.

از سال ۸۸ دفتری با عنوان «نهضت فراگیر قرآن در دانشگاه اصفهان» با مسئولیت بنده و همکاری دیگر استاید و دانشجویان علاقه مند جهت گسترش فرهنگ و معارف قرآنی راه اندازی شد.

در سال ۱۳۶۳ ازدواج نمودم که حاصل آن سه فرزند است. دختر بزرگم کارشناس گفتار درمانی است، دختر دومم دنـدان پـزشک است و دختر سومم دانشجوی روانشناسی بالینی دانشگاه اصفهان است. در کنار تدریس هم یک سری کارهای تحقیقاتی نیز انجام داده ام.

در صحبت ها یتان اشاره کردید که کارهای تحقیقاتی هم انجام می داده اید. لطفاً بیشتر توضیح دهید؟

بله. نتیجه این تحقیقات انتشار کتاب درسی «تاریخ غوریان» از انتشارات سمت، و کتاب عاشورا و نقش مراسم عزاداری در تحولات سیاسی و تاریخ ایران تحت عنوان«ایرانیان و عزاداری» توسط انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در قم، مجموعه یک «مشت خاک، یک دشت خون» در خصوص وقایع شگفت انگیز کربلا در غالب داستان های جذاب برای جوانان و نوجوانان از انتشارات حروفیه، «مشکلات خلافت علی(ع)» توسط انتشارات امام باقر(ع) مشهد و اثری هم که هم اکنون در دست دارم تحت عنوان «آخرین امتحان» که مجموعه زندگی نامه و وصایای شهدای دانشگاه اصفهان می باشد و درمجموع تاکنون بیش از ۵۰ مقاله و اثر داشته ام. ‌ ‌اخیراً هم برای تهیه مجموعه آثار و زندگی نامه های شهدای محله ابر با بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان اصفهان صحبت هایی شده است.

سخت ترین دوران زندگی شما چه دورانی ؟

در این دوران سختی احساس نکردم. اگرچه در اوایل به دلیل اینکه بیناییم را از دست داده بودم انجام کارها برایم مشکل بود اما به لطف خدا توانستم در زمانی کوتاه خود را با شرایط موجود وفق دهم و بر مشکلات غلبه کنم. ‌ ‌می توانم بگویم آن موقع هم که از جبهه ها به خاطر مجروحیت دور شدم و امکان بازگشت برایم نبود نیز از دوران سخت زندگیم بود چرا که با خدا پیمان بسته بودم که تا زمانی که جنگ هست در کنار دیگر دوستانم در جبهه بمانم.

در مجموع انجام رسالتی که شهدا برعهده ما نهاده بودند و حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب و تمامیت ارضی میهنمان در ما ایجاد انگیزه ای می کرد که در مقابل سختی ها متوقف نشویم.

چه زمانی احساس شادی بیشتری کردید؟ ‌ ‌

هرجا که احساس کنم وظیفه خود را به خوبی انجام داده ام خوشحال می شوم و زیاد هم در بند امور مالی نیستم. معتقدم که این فرصتی است که خدا به ما داده تا در خدمت جوانان و دانش پویان راه علم و آینده سازان این مملکت باشیم. ‌ ‌بهترین لذت من در کلاس درس و با دانشجو است که احساس می کنم می توانم نقشی در پیشرفت و شکوفایی جوانان داشته باشم.

نقش فرهنگ خانواده ها در تحصیل و رشد علمی فرزندان چگونه است و این موضوع در زندگی شما چه تاثیری داشت؟

فرهنگ دامنه وسیعی دارد. فرهنگ آن چیزی است که انسان را برای رسیدن به اهداف عالیه الهی متعادل می کند. این نیاز به بصیرت و فهم و درک دارد و قطعاً کسی که داری فطرت پاک باشد مطالعات و تحصیل می تواند آن را شکوفا کند اما به این معنی نیست که کسانی که تحصیلات کلاسیک ندارند فرهنگ ندارند.

دقت در مقوله های ایمان، صداقت، پاک بودن، حلال و حرام، حق الناس و.. انسان را در فضایی قرار می دهد که آن فضا در پیشرفت های مادی و معنوی کمک می کند.

اگر دقت کنیم بسیاری از کسانی که امروز سواد عالیه دارند، پدرانشان کشاورز، کارگر و... بوده اند و علیرغم اینکه خود از سوادکمی برخوردار بوده اند دغدغه با سواد شدن فرزندانشان را داشته و سعی می کرده اند از امکانات زندگی و آسایش خود برای پیشرفت فرزندانشان گذشت کنند و زمینه تحصیل آنها را فراهم نمایند.

در ایام انقلاب در هنگام راهپیمایی ها در خیابان جی طول راهپیمایی به چند کیلومتر می رسید که مردان و زنان در آن شرکت می کردند و با وجود اینکه اغلب سواد زیادی نداشتند، از فرهنگ و درک زیادی برخوردار بودند.

وجود تعداد زیاد شهدا، ایثار گران و رزمندگان در این منطقه هم دلیل برخورداری از فرهنگ ایثار و شهادت این مردم می باشد.

اغلب خانواده های این خطه سعی می کردند طوری فرزندان خود ار تربیت نمایند که ضمن جلوگیری از رفاه زدگی، از استقلال نسبی نیز برخوردار باشند و با استقلال رشد کنند. اغلب فرزندان در گذشته هم کار می کردند و هم درس می خواندند که شاید یکی از دلایل علاقه آنها به تحصیل سختی های کار بود.

باید شکوفایی استعداد های این منطقه را مرهون زحمات پدران و مادران سخت کوشی بدانیم که با پرورش اعتقادات دینی و مذهبی زمینه رشد و شکوفایی آنها را فراهم نمودند.

البته در حال حاضر در بعضی از خانواده ها به خاطر بی توجهی به اعتقادات مذهبی و سنتی و توجه افراطی به رفاه فرزندان بیش از حد خودسازی و رشد ایده آل باعث می شوندکه آنها به آرامی در طول زندگی از مسیر اصلی خارج شده و منحرف شوند.

‌همچنین خانواده ها باید با شیوه های تربیتی مدرن روز آشنا باشند و در عین حال نباید از سنت های گذشته و اعتقادات مذهبی خود جدا شوند .کسانی که به دام فرهنگ های بیگانه می افتند، پیشینه فرهنگی خود را نا دیده گرفته و چون جایگزینی برای آن پیدا نمی کنند جذب فرهنگ های بیگانه می شوند.

در سال های اخیر شورای اسلامی و شهرداری در حرکتی فرهنگی اقدام به تجلیل از نخبگان علمی، فرهنگی و ورزشی خوراسگان نموده است. تاثیر این حرکت را چگونه ارزیابی می کنید؟

انجام تجلیل در یک مراسم از نخبگان جامعه خوب اسـت ولی کفایت نمی کند. این افراد می توانند با یک پشتیبانی مناسب از سوی نهادهای فرهنگی استعداد های درونشان را بیشتر شکوفا کنند و در آینده در خدمت کشور قرار دهند.با یک تقدیر و دادن یک جایزه -اگرچه خوب و عامل تشویق است- اما کار خاصی اتفاق نمی افتد.

باید زمینه رشد و شکوفایی و پیشرفت آنها را فراهم کـرد.بـهـتـرین راه این است که آنها را شناسایی کنیم و کمبودهایشان را برطرف کنیم و با سازماندهی در تشکل های مربوطه آنها را هدایت کنیم تا در آینده نتایجش معطوف به سرزمین مان شود.

منبع: خبرنامه ندای خوراسگان ، شماره ۵۲ ،شهریورماه ۱۳۹۰

گردآوری توسط: سیّدحسام سیّدحسینی

عباس زمانی

دکتر اصغر فروغی ابری، استاد دانشگاه، معاون فرهنگی دانشکده ادبیات و علوم انسانی و مسئول ایثارگران دانشگاه اصفهان