دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

پردازش باغ و نازك اندیشی شاعرانه


پردازش باغ و نازك اندیشی شاعرانه

در كتاب راز آن درخت به نظر می رسد دغدغه تصویرگر استفاده از عناصر گرافیك ایرانی به ویژه دوره قاجار بوده است كه در فضاسازی این كتاب از این عناصر گرافیكی به صورت سیاه و سفید استفاده شده است پادشاه این داستان برای خانم گل محمدی شبیه تمثال شاهانه فتحعلی شاه قاجار است با آن تاج مرصع و شمشیر جواهرنشان و ریش بلند و دیهیم پادشاهی چنان مغرور تصویر شده است

● مروری بر كتاب راز آن درخت

جامعه شناسی و هنر زوج موفقی نیستند، این خبر جدیدی نیست. هنرمندان، شكست این همزیستی مشترك را به رویكرد تقلیل گرا، نسبی گرا و دنیوی جامعه شناسی نسبت می دهند و جامعه شناسان این شكست را به ادعاهای هنر مبنی بر خاص بودن و جهانی بودن خود.

باغ جادویی هنر، مهد باورهایی چون استعداد خدادادی، ذوق و سلیقه ذاتی، خلاقیت هنری و... است و كار جامعه شناس مشخصاً خروج هنرمند از باغ جادوی خود، تجزیه و متعین كردن این باورها از نظر اجتماعی و در نتیجه افسون زدایی است.

جامعه شناس انگار اجازه ندارد كه در خصوص هنرمند، همچون هر كاتگوری شغلی دیگر سخن بگوید. هنرمند متوقع است كه به وجوه خاص اثرش پرداخته شود و از این رو است كه وقتی از كارش سخن می گوید، كمتر به جایگاه اجتماعی، مناسبات، منافع، درآمد، تحصیل و شغلش می پردازد و اغلب تمایل دارد از اثر، سبك خاص، سلایق و علایق خود سخن گوید، «از آنچه دلش می خورد و آن حسی كه دارد.» هنرمند اثرش را بی زمان و بی مكان می خواهد. اثری كه در چنان جایگاهی می نشیند حتی به نوعی خود را از مخاطب بی نیاز می بیند. در نتیجه نمی توان فی المثل در كادر جامعه شناسی تقسیم كار دوركهیمی و یا نقش سرمایه های اجتماعی، سمبلیك، فرهنگی و اقتصادی هنرمند در تحلیل بوردیو، به بررسی كارش پرداخت و با واكنش تند او مواجه نشد.

این است كه تحلیل جامعه شناسانه آثار یك هنرمند، نوعی خطر كردن است. رفتن به استقبال تجربه ای مكرر. دوبار گزیده شدن. تجربه ای كه انگار نمی توان اندوخت و ناگزیر تكرارش می كنیم. پس تكرارش كنیم!

«فیل در تاریكی» و «راز آن درخت»، عنوان دو حكایت از مولانا با تصویرپردازی فیروزه گل محمدی است. این اولین داده ما از این آثار است. طبیعتاً خواننده انتظار دارد متونی را دریافت كند كه مصور شده اند، اما اشتباه می كند. «فیل در تاریكی» و «راز آن درخت»، در واقع دو آلبوم تصویرند از متون مولانا. تصاویری فاخر، به زیبایی یك مینیاتور، با شادی رنگ هایی امپرسیونیستی و روشنایی گرم شرق. این دو كتاب، به آلبوم های نفیسی می مانند كه چون طاووسی پر گشوده اند و با نخوت در برابرت چتر می گشایند و نگاه جامعه شناسی را كه می خواهد برای تحلیل خود، تجزیه شان كند، به مقابله می خوانند.

در برابر این آثار با چاپ نقره ای بر روی كاغذ گلاسه كه حروف در تار و پودشان حك شده و همچون كالایی لوكس در پلاستیكی ظریف پوشانده شده اند، واكنش دنیوی و افسون زدای جامعه شناس، ناخودآگاه این است: «چقدر می ارزد؟» و بی اختیار به یاد جمله ای از گابریل تارد می افتد كه می گفت: «آیا به ذهن ما هم خطور می كند كه به سئوال ارزش یك كتاب، جواب دهیم كه ارزش یك كتاب حاصل جمع قیمت كاغذ و هزینه كارگران است؟» درست است! نمی توان و نباید ارزش یك اثر را به هزینه چاپ آن تقلیل داد، خصوصاً وقتی می شنود كه «این آثار، آثاری كتابخانه ای هستند، متعلق به «گنجینه» های فرهنگ و هنر ما. چاپ اهمیت دارد. هر چقدر گران باشد، مهم نیست.

مهم ماندگاری آن است. این است كه برای چاپی درخور، سال ها صبر كردم...» اینها را فیروزه گل محمدی می گوید. مصور كردن داستان هایی از مثنوی، كتابی كه به گفته هانری كربن «قرآن ایرانی» است، طبیعتاً با یك كتاب معمولی متفاوت است. هر چقدر هم كه نفیس باشد اما، باز هم در شأن و شئونات شیخ ما نیست. این است كه همه سنگ تمام گذاشته اند، هنرمند در خلق آثاری كار شده و فاخر، و ناشر در چاپ اثری نفیس.

تصاویر فیروزه گل محمدی ما را به باغ جادویی هنر می برد، به دنیای زیبای گذشته هایی كه گذشته و داستان هایی بی تاریخ. به دنیای مینیاتورهای شرق افسانه ای، به زمان هایی دور كه انسان به جست وجوی بهشت گمشده و درخت حكمت، سرزمین ها را درمی نوردید. دنیای فیل عظیم حقیقت كه هر كسی به گوشه ای از راز وجودش «دسترسی» داشت. تصاویری روایتگر، همچون شهزاد قصه گو كه هركدام داستانی را روایت می كنند. تا اینجا فیروزه گل محمدی به سنت قدیم وفادار است.

سنت قدیم پیوند ادبیات و شعر و خوشنویسی و نقاشی. اما جامعه شناسان یادآوری می كنند كه انسان مدت ها است كه از باغ جادوی خود خارج شده است (ماكس وبر). یادآوری می كنند كه انسان درخت خود را گم كرده است (دورانت، مورن). خاطرنشان می سازند كه دیگر حقیقت چون فیل عظیم و واحدی در برابرمان نیست (لئوتارد) و حقیقت انسان در جامعه مدرن تجزیه و خرد شده است. روایت واحدی در كار نیست.

گنجینه عرفان ما، مدفون در اعماق سنت است و دسترسی بدان جز با غواصی هنرمندانه در ادبیات و تاریخ ممكن نیست و گنجینه انسان مدرن، جعبه باز و در دسترس پاندور است كه همه رنج ها و دردها از درونش سر برآورده و در جهان پخش شده اند و امید در ته این جعبه باقی و زندانی مانده است. اینها را جامعه شناسان به هنرمند یادآوری می كنند و هنرمندان مدرن، به نوبه خود از پایان زیباشناسی ( la fin d esthetique ) سخن می گویند. هنری كه دیگر راوی متن نیست، صورت بیان زیبایی نیست، وسیله انتقال پیامی نیست.

فیروزه گل محمدی به تحولات دنیای مدرن بی توجه نمانده است، این است كه در این سنت تجدید شده، نوآوری هایی هم می بینیم: مینیاتورها اغلب در قاب خاتم خود، زندانی شده اند، مینیاتورهای گل محمدی آزادند، از خاتم درآمده و انگار در صفحه سپید كاغذ رها شده اند. مینیاتورها اغلب خاموشند، این مینیاتورها، سخنگویند. مینیاتورها، ماسك و مجسمه اند، این مینیاتورها حالت و حركت دارند. مینیاتورها اغلب نمای شهزادگانند، در این مینیاتورها زنان و مردان روستایی هم حضور دارند... اینها نوآوری های اثر است، نوآوری هایی كه با ورود كلاغ سیاه و موش فضول كه عناصری نزدیكتر به دنیای امروز ما است، اوج و معنای بیشتری می یابند- معنایی طنزآلود و همچنین تلخ...- و از این روست كه در پاسخ به سئوال خبرنگاری كه از سبك هنرمند می پرسد، فیروزه گل محمدی خود را یك «مینیاتوریست مدرن» معرفی می كند. اما به رغم این نوآوری ها و تاثیری كه از مدرنیته عصر حاضر پذیرفته است، آثار گل محمدی در همان سنت قدیم مینیاتور، تصویرگری متن، روایت و حكایت، تفسیر می شوند و در نتیجه محدودیت های آن را نیز دربردارند. مینیاتور اغلب در خدمت متن و حكایت بود، این مینیاتورها نیز از قید متن رهایی نیافته اند و كلام مولانا به همان زبان و ادبیات خاص خود دست نخورده بر تصویر چیره است. مینیاتور هنر درباری و اشرافی بود. این آثار به نوبه خود آثاری نفیس و فاخر و نخبه پسندند و اگر جذابیتی مسحوركننده برای عامه مردم نیز داراست، از آن رو است كه آنچه را كه در واقعیت زندگی خود نمی بینند- البته به استثنای كلاغ و موش!- در این حكایت ها به تصویر درآمده است.

حال سئوال این است: در این جهان افسون زدا، مثنوی را چگونه باید خواند؟ با كدام زبان باید خواند؟ به چه صورت می توان خواند؟ تحول در تصویر آیا می تواند بدون تحول در كلام صورت پذیرد؟ توسل به سنت قدیم و اگزوتیسمی كه در این آثار نهفته است در عین حال كه جاذبه های خود را خصوصاً در عرصه جهانی دارا است، آیا ما را از ابداع سنتی نو هم در مینیاتور ایرانی و هم در روایتگری قدیم بی نیاز می سازد؟ سنتی كه در قیاس با مینیاتور فاخر، به نوعی زیباشناسی پالایش شده، ساده و مینی مالیستی در زبان و همچنین تصویر نزدیك تر باشد تا بتواند علاوه بر ایجاد حظ بصری در مخاطب، با دنیای خالی از رنگ و جادوی او نیز رابطه برقرار كند؟ اسطوره شرق افسانه ای تا كجا امكان بقا در برابر تاریخ تلخ امروزش را دارا است و هنرمند تا كجا می تواند برای حفظ خود و مخاطبینش از شر تاریخ، به اساطیر دور پناهنده شود؟

تصویرگر: فیروزه گل محمدی

تعداد: ۲۵۰۰جلد

چاپ اول-۱۳۸۴

انتشارات افق

سارا شریعتی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.