چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

قارچ های آهنی که برپشت بام ها می رویند


قارچ های آهنی که برپشت بام ها می رویند

ماهواره, نه یا آره

حرف اول: وقتی هواپیما از زمین بلند می‌شود، همه چیز کوچک می‌شود. ماشین‌ها، خانه‌ها و حتی پشت بام‌ها که همیشه دستمان از آنها کوتاه است. با این آپارتمان‌های سر به فلک کشیده کمتر کسی پشت بام خانه‌اش را می‌بیند، مگر برای نصب کولر یا... ماهواره! با اینکه ممنوع است اما هست. هواپیما که بلند می‌شود دیده می‌شوند. مثل قارچ بالای ساختمان‌ها! هراز گاهی جمع می‌شوند و باز دوباره... قارچ است، دیگر کاری نمی‌شود کرد دوباره سبز می‌شود. اما آیا واقعا همه قارچ‌ها سمی هستند؟ آنقدر سمی که باید ریشه همه آنها را خشکاند؟راه دیگری وجود ندارد؟ اصلا این قارچ‌ها از چه زمانی روی پشت بام خانه‌ها سبز شدند؟ چند ساله‌اند؟ ۱۰ ساله؟ ۲۰ ساله؟ کمتر؟ سن و سال زیادی ندارند این قارچ‌های آهنی... با وجود سن و سال کمشان اما دردسر زیادی داشته‌اند. دایم در حال رفت و آمد هستند روی پشت بام‌ خانه‌ها! یک روز با سر و صدا می‌روند و روز دیگر بازهم از نو سبز می‌شوند. حکایت عجیبی است،‌ حکایت پشت بام‌ و این قارچ‌های پر سروصدا و پر دردسر!

تکلیف پشت بام را مشخص نمی‌کنند نه رفتنی هستند نه ماندنی! اما چه باید کرد با این قارچ آهنی؟ سم روح است یا غذای روح؟ خطرناک است یا اهلی؟ اجنبی است یا خودی؟ از کجا پیدایشان شد و راز ماندگاریشان چیست؟ از کجا آمده‌اند، آمدنشان بهر چه بود؟ عاقبت ما با آنها چه می‌شود و عاقبت آنها با ما چه خواهد شد؟

اینها سوالاتی است که در مطالب این پرونده سعی می‌کنیم برای آنها پاسخی شفاف پیدا کنیم.

از دیروز تا امروز

برداشت یک: بچه که بودیم، تلویزیون دو شبکه بیشتر نداشت. کانال (۱) و (۲)! با اینکه دوره سیاه و سفید به پایان رسیده بود و تلویزیون رنگی کم‌کم داشت همه گیر می‌شد اما یا برق قطع می‌شد یا آنتن به صورت کاملا ناگهانی وسط یک سریال جذاب سقوط می‌کرد یا تلویزیون برفکی می‌شد. راس ساعت ۵ کارتون شروع می‌شد و ساعت ۶ به پایان می‌رسید. بعد از آن هم دیگر تلویزیون برنامه نداشت تا شب! هفته‌ای یک شب (معمولا شنبه‌ها) یک سریال از تلویزیون پخش می‌شد و تمام طول هفته‌ مردم روز شماری می‌کردند تا دوباره شنبه از راه برسد و ادامه سریال را دنبال کنند. تازه اگر بخت یار می‌شد و برق قطع نمی‌شد و آنتن کج نمی‌شد و مهمان ناخوانده از راه نمی‌رسید و بچه رودل نمی‌کرد و وضعیت قرمز نمی‌شد و موشک باران آغاز نمی‌شد، مردم موفق به دیدن سریال مورد نظرشان می‌شدند. وگرنه باید از درو همسایه و دوست و آشنا داستان سریال از دست رفته را می‌پرسیدند تا برای هفته‌ آینده از قافله عقب نمانند. آن روزها برنامه‌های تلویزیون پخش تکراری نداشتند و اگر کسی موفق به دیدن برنامه‌ای نمی‌شد باید با این قضیه کنار می‌آمد و راه چاره‌‌ای برای خودش پیدا می‌‌کرد.

این مساله گاهی آنقدر حاد می‌شد که افراد برای از دست ندادن سریال محبوبشان مشقت‌های زیادی را به جان می‌خریدند. یکبار یکی از هم کلاسی‌های دانشگاهی‌ام از خاطرات کودکی‌اش حرف می‌زد. او که اهل قزوین بود می‌گفت؛ تعدادی از اقوامشان از قزوین عازم تهران بودند برای شرکت در مجلس عقدکنان! گویا مراسم عقدکنان، عصر به پایان رسیده و آنها حین برگشت به خاطر آورده‌‌اند که ای دل غافل امشب سریال سربداران را از دست خواهند داد اگر تا تهران بروند... لذا بین راه به قزوین می‌روند و همگی به منزل فامیل ساکن در قزوین هجوم می‌آورند تا پس از تماشای سریال حرکت کنند. خوب یادم هست که هم‌کلاسی‌ام با گذشت چندین سال از آن خاطره هنوز با تعجب از آن روز یاد می کرد و می‌گفت: تصورش را بکنید، یکهو چند ماشین پر از مسافر جلوی خانه شما پارک کنند و به صورت کاملا سرزده ۳۰ نفر آدم وارد خانه شوند و بگویند: آمده‌ایم سریال سربداران را ببینیم و بعد حرکت کنیم... این روزها اما همه چیز عوض شده، کانال‌های تلویزیون ده‌ها و شاید صدها برابر شده و شبکه‌های ماهواره‌ای چنان تنوعی را در تلویزیون ایجاد کرده‌اند که دیگر مشکل می‌توان رضایت مردم را جلب کرد. خوب یا بدش جای بررسی دارد و نیازمند کارشناسی فراوان است. گذشته از مثبت و منفی بودن ماهواره باید به این مساله توجه کنیم که ما آدم‌ها موجودات عجیبی هستیم، اگر شرایط بحرانی و نابسامان باشد با اندک دلخوشی کنار می‌آییم و کوچکترین امکاناتی را روی چشممان می‌گذاریم اما به محض اینکه شرایط عوض شود، ما هم تغییر می‌کنیم. دیگر هیچ چیز پاسخگوی طبع عالی پسند ما نیست و به کم قانع نمی‌شویم. ماجرای شبکه‌های تلویزیونی هم از این قاعده مستثنی نیست و با گسترش تکنولوژی و سرعت یافتن علم، سطح توقعات هم گسترده‌تر می‌شود و یادمان می‌رود روزگاری نه چندان دور باید با مشت بر سر تلویزیون می‌کوبیدند تا برای چند ثانیه هم که شده تصویر را صاف نشان دهد. آن وقت بود که خنده بر لبان اهالی خانه نقش می‌بست و همه با هم فریاد می‌زدند: آها... خوب شد! اما این خوب شدن فقط چند ثانیه به طول می‌انجامید و دوباره تصویر خراب می‌شد و همه با هم داد می‌زدند... ا ا ا

این روزها اما LCD و LED و تصاویر سه بعدی و... به کنار دسترسی به انواع شبکه‌های ماهواره‌ای از سوی دیگر، مخاطبین جبعه جادو را پرتوقع و مشکل پسند کرده است. اینکه دسترسی به ماهواره سخت است یا آسان و چه ماجراهایی را به دنبال دارد بماند، این هم نیازمند بحث بیشتر است. مساله این است که فارغ از ممنوع بودن یا نبودن ماهواره و فارغ از محدودیت‌ها و... مخاطب امروز، مخاطب دیروز نیست. این مخاطب به دنیایی دست پیدا کرده که یک حس جدید را برایش ایجاد کرده... حس مقایسه! این مخاطب دیگر با هر سریالی قانع نخواهد شد و با توجه به حجم برنامه‌هایی که به روش‌های مختلف می‌تواند در دسترس داشته باشد به قدرت جدیدی دست پیدا کرده به نام قدرت انتخاب! پس این قدرت او را محدود به تماشای یک سریال خاص در یک شب خاص از هفته نخواهد کرد و اگر کیفیت یک برنامه به طبعش سازگار نباشد با فشار دادن یک کلید کانال را عوض خواهد کرد.

تندتر حرکت کنید، رقیبان مشغول کارند

برداشت دو: می‌گویند؛ عرضه و تقاضا باید متناسب با هم انجام گیرد تا کفه‌های ترازو در هر زمینه‌ای متعادل باشد. وقتی مصرف‌کننده‌های یک کالا تقاضای بالاتری داشته باشند، طبیعتا تولیدکنندگان، تعداد کالایشان را افزایش می‌دهند. بعد از کمیت نوبت به کیفیت می‌رسد. بعد از اینکه مصرف‌کننده کالای مورد نیاز خود را به وفور در اختیار گرفت حالا به دنبال کیفیت خواهد بود و طبیعتا در بین اجناس متنوع بازار دنبال جنس با کیفیت‌تر خواهد رفت.

البته برنامه‌های تلویزیونی نه خوردنی هستند نه پوشیدنی! این برنامه‌ها را باید مخاطب ببیند و بپسندد. حالا مخاطب به مرحله‌ای رسیده که از لحاظ تعداد برنامه‌های تلویزیونی به اشباع رسیده و به دنبال کیفیت برنامه‌هاست.

لذا از بین برنامه‌های شبکه‌های مختلف برنامه‌ای را انتخاب می‌کند که کیفیت بالاتری داشته و با ذائقه‌اش بیشتر جور در می‌آید. پس بازار رقابت بین تولیدکننده‌های برنامه‌های تلویزیونی و بالاتر از این بین شبکه‌های تلویزیونی بالا می‌گیرد.

در این بین شبکه‌ای موفق‌تر است که مخاطب بیشتری را جذب کند و کنترل تلویزیون آن شبکه را جستجو کند. بحث شبکه‌های ماهواره‌ای که به میان می‌آید، نگرانی مسوولین و کارشناسان و آسیب‌شناسان اجتماعی را به دنبال دارد، چرا که این شبکه‌ها در خانه‌های اغلب خانواده‌ها راه پیدا کرده و گوی رقابت را نیز از شبکه‌های تلویزیونی داخلی ربوده و مخاطبان بسیاری را جذب خود کرده‌اند. بسیاری از کارشناسان فرهنگی و اجتماعی معتقدند که برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای با فرهنگ خانواده محور و نجیب ایرانی سازگاری ندارد و تماشای این برنامه‌ها برای خانواده‌های ایرانی جایز نیست.

این یک سوی قضیه است و سوی دیگر این است که شبکه‌های تلویزیونی داخلی در جذب مخاطب موفق عمل نکرده‌اند و افت کیفیت این برنامه‌ها هر روز بیشتر از دیروز است.

این روزها با وجود پشت سر گذاشتن ایام ۲۲ بهمن و جشن انقلاب سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی از چنان کیفیت پایینی بر خوردارند که مخاطب را وادار می‌کند که کنترل تلویزیون را در دست گرفته و از شبکه یک تا آخر را مرور کند و سپس تلویزیون را خاموش کرده، دنبال یک سرگرمی دیگر برود. تا چند هفته پیش با پخش سریال «آوای باران» تا حدی مخاطبان با تلویزیون آشتی کرده و پای آن می‌نشستند که البته این استقبال هم بسیار نسبی بود و خیلی امیدوارکننده نبود.

با این حال کمی باعث دلخوشی بود که یک سریال بعد از مدت‌ها مردم را به سوی تلویزیون متمایل کرده است. پخش سری دوم سریال ستایش که به تازگی جمعه شب‌ها پخش می‌شود و سریال سرزمین کهن هم- که البته پخش این یکی متوقف شده- هنوز آنچنان چنگی به دل مخاطبان نزده که از شبکه‌های ماهواره‌ای رویگردان شده و به تلویزیون رو بیاورند.

واقعیت این است که همه مردم می‌‌دانند که بسیاری از برنامه‌های ماهواره‌ای با فرهنگ و آداب و رسوم ما هیچ سنخیتی ندارد اما بحث بالا رفتن سطح توقعات مردم و تنوع برنامه‌های ماهواره‌ای و کم تنوعی برنامه‌های تلویزیونی است.

به جرات می‌توان گفت هنوز هم علی‌رغم گسترش شبکه‌های ماهواره‌ای و ورود آنها به خانه‌های مردم تمام خانواده‌های ایرانی راغب‌تر هستند که یک سریال ایرانی جذاب را در کنار اعضای خانواده تماشا کنند و خیالشان راحت باشد که هیچ صحنه ناجور و یا حرف نامربوطی پخش نخواهد شد که ناچار باشند در حضور فرزندانشان ناگهان کانال تلویزیون را عوض کنند! با این حال سریال‌های تلویزیون این روزها کیفیت سریال‌های قدیمی مانند پدرسالار، لبه تیغ، خانه سبز و... را ندارند که خانواده‌‌های ایرانی را پای تلویزیون بکشانند و فرصت‌ها را از شبکه‌های ماهواره بگیرند. مساله این است که دنیای تکنولوژی، دروازه جدیدی به روی مردم باز کرده که دیگر نمی‌توان آنها را محدود به یک دریچه کوچک کرد.

می‌توان شبکه‌های ماهواره را با کیفیت بالای برنامه‌های تلویزیون داخلی شکست داد. برنامه‌هایی که این روزها حرفی برای گفتن ندارند و با کیفیت پایین و تعداد اندک خود به خود میدان را خالی کرده و راه را برای شبکه‌های ماهواره‌ای باز می‌کنند. شبکه‌هایی که از قصور ما استفاده می‌کنند تا نقش خود را پررنگ‌تر کرده و جای خود را در بین خانواده‌های ایرانی باز کنند.

ماهواره، مفید، مضر، هردو، هیچ کدام

پارازیت: مادر دنیایی زندگی می‌کنیم که قانون نسبیت برآن حاکم است. طبق این قانون همه چیز نسبی است و براین اساس؛ بد مطلق نباشد در جهان!

پس نمی‌توانیم بگوییم زلزله بد است یا خوب. چون برای ما شاید ناخوشایند باشد اما از سوی دیگر برای حاصل خیزی زمین مفید است. شیرینی خوشمزه است اما برای یک فرد دیابتی بد است. پس هرچیز خوبی ممکن است بد باشد و هرچیز بدی ممکن است خوب باشد. طبق این قانون ماهواره هم می‌تواند بد باشد و هم خوب! برای دانشجوی زبان انگلیسی که برنامه‌های زبان اصلی را دنبال می‌کند دیدن ماهواره می‌تواند مفید باشد و از سوی دیگر برای دانشجوی دیگری که ترجیح می‌دهد بدون حضور دیگران شبکه‌های خاص و مورد نظر خودش را دنبال کند مضر است. پس ماهواره هم مانند تمام ابزارهای تکنولوژی می‌تواند خوب باشد برای کسی که استفاده درست از آن می‌کند و می‌تواند بد باشد برای کسی...

اگر می‌خواهی عقب مانده نباشی...

برداشت سه: نمی‌دانم بالاخره سرنوشت سلطان سلیمان چه شد و خرم سلطان چه عاقبتی پیدا کرد و مهمتر از همه نمی‌دانم که آیا سرانجام این سریال (N) قسمتی به پایان رسید یا نه! تا چند وقت پیش هر جا می‌رفتیم صحبت از خرم سلطان بود و ماجراهایش! هرکسی برای مهمانی به خانه‌مان می‌آمد، راس ساعت شروع سریال که می‌شد، بحث را نصفه کاره رها می‌کردند و می‌پرسیدند: ببخشید ماهواره ندارید؟ یعنی شما سریال سلطان سلیمان را نگاه نمی‌کنید؟ آن وقت کافی بود جواب «نه» بدهیم؛ با نگاهی عاقل اندر سفیه نگاهمان می‌کردند که شماها دیگر چه موجوداتی هستید؟! نکند ماجراهای «کوزی و گونی» را هم دنبال نمی‌کنید و بعد که نگاه متعجب ما را می‌دیدند که این اسم‌ها برایمان غریبه است ما را امل و عقب مانده می‌انگاشتند و ناگفته از نگاهشان پیدا بود که به چشم انسان‌های قرن بوقی به ما نگاه می‌کنند و در دل می‌گویند طفلک‌های عقب ماند چطور می‌توانید این همه سریال جذاب را از دست بدهید؟! واقعیت این است که ما اگر می‌خواستیم هم نمی‌توانستیم این سریال‌ها را از دست بدهیم. چرا که هر روز در مترو، تاکسی، مغازه بقالی و صف نانوایی ناخواسته داستان سریال‌هایی را هیچ وقت دنبال نکرده بودیم، می‌شنیدیم و خلاصه اکثر آنها به این ختم می‌شد که نامزد این دختر با یک دختر دیگر رابطه دارد و آن دختر دیگر از کسی به غیر از همسرش باردار است و مادر خانواده به شوهرش خیانت کرده و شوهر قبلا با یکی رابطه داشته و...

این مسائل آنقدر عادی شده که انگار نه انگار مردم در مورد مسائل قبیح صحبت می‌کنند. حتی یکبار موقع تعطیل شدن مدرسه دوتا از بچه‌های ابتدایی که چند قدم جلوتر از من مشغول حرکت بودند، داستان یکی از این سریال‌ها را برای هم تعریف می‌کردند و خیلی راحت درباره خیانت دوست دختر یکی از شخصیت‌های فیلم به دوست پسرش حرف می‌زدند و از اینکه اوباردار شده و ماجرا بیخ پیدا کرده. وقتی اینها را شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخ دربیاورم؛ بچه ابتدایی و این همه اطلاعات! یادم آمد وقتی ما ابتدایی بودیم در این مورد باهم صحبت می‌کردیم که وقتی بچه‌ها را کلاغ‌ها می‌آورند چطور بین پدر و مادرها تقسیم می‌کنند و این مهمترین سوال ذهن ما بود! از بچه‌ها که بگذریم می‌رسیم به بزرگترها، اوضاع در بین بزرگترها هم خیلی آفتاب و مهتاب ندیده نیست! خیانت، این روزها یکی از مهمترین عوامل طلاق جوانان است و طلاق یکی از پررنگ‌ترین معضلات جامعه!

بدون تعارف و تکلف خیانت در جامعه بسیار رواج پیدا کرده و جای مخفی کاری نیست. چرا که هر روز در اطراف خود می‌بینیم شمار زیادی از مردان متاهل که با داشتن چند فرزند، تازه فیلشان یاد هندوستان کرده و حق مسلم خود می‌دانند که در کنار همسرشان که البته به عنوان مادر بچه‌ها هنوز جایش محفوظ است یک عشق! هم داشته باشند. این حق برای بعضی‌ها آنقدر مسلم شده که مراعات سن و سال و عروس و داماد و نوه هم از بین رفته و برخی آقایان سن و سال دار هم از قافله عقب نمانده‌اند. قدیم‌ها رسم نبود، مردها بعد از ازدواج حلقه دستشان کنند، اما رسم بود بدون حلقه هم وفادار بمانند. این روزها اما رسم‌ها رعایت می‌شود و اکثر مردان متاهل، حلقه دستشان می‌کنند اما اصل‌ها فراموش شده و با همان حلقه به همسرشان خیانت می‌کنند. بعضی‌ها معتقدند که ویروس خیانت، مثل ویروس سرما خوردگی در حال پیشروی است اما به راستی ریشه آن کجاست؟

تا به حال فکر کرده‌اید که چرا شبکه‌های ماهواره‌ای این همه سریال با دوبله فارسی و تا حدی با رعایت برخی شئونات ظاهری برای ما پخش می‌کنند؟ دوبله این سریال‌ها اوایل بسیار افتضاح بود اما رفته‌رفته اوضاعشان بهتر شد و قابل تحمل‌تر شد.

سریال‌هایی که این همه برای ما جذاب شده و حاضریم حتی برای دیدن تکرار آنها تا پاسی از شب بیدار بمانیم بی‌آنکه بدانیم در ناخودآگاهی ما اثرگذار هستند و قبح خیانت را در جامعه می‌شکنند. دنبال کردن سریال‌هایی که مفت و مجانی با دوبله فارسی در اختیار ما قرار می‌گیرد، رفته رفته تاثیری برزندگی ما می‌گذارد که تا به خودمان بجنبیم خیلی چیزها از دستمان رفته است.

علاج واقعه...

حرف آخر: ماجرای اسب تروا را اکثر ما بارها و بارها شنیده‌ایم. قصه جنگ روم؛ سپاهیان روم برای اینکه بتوانند وارد سرزمین حریف شوند نیازمند یک استراتژی قوی بودند. چون سرزمین حریف با قلعه‌ها و دژهای بلند محصور شده بود و دسترسی به آن غیرممکن بود. لذا رومی‌ها ماجرای اسب تروا را پیاده می‌کنند. یعنی یک اسب چوبی خیلی بزرگ درست می‌کنند. در حدی که همه سربازها داخل اسب چوبی جا شوند. بعد آن اسب را به عنوان هدیه صلح به حریف تقدیم می‌کنند و در ظاهر آنجا را ترک می‌کنند. حریف که خود را برنده جنگ فرض می‌کرده شب را به شادی و پایکوبی می‌پردازد و شب همه سربازان و مردم شهر به خواب می‌روند. همان موقع سربازان رومی از داخل اسب چوبی خارج شده و شهر را به تصرف خود در می‌آورند. برخی از سریال‌های ماهواره‌ای با دوبله فارسی هم ماجرای اسب تروا هستند. در لباس صلح وارد می‌شوند اما در درون جنگی عظیم برپاست.شاید بپرسیم که چرا باید بدبین باشیم. شاید نیت آنها خیر باشد و برای سرگرمی ما این سریال‌ها را برایمان پخش می‌کنند. اما یادمان نرود هیچ گربه‌ای برای رضای خدا موش نمی‌گیرد و تک‌تک این سریال‌های جذاب در ناخودآگاهی ما اثر می‌گذارد ودر زمان خودش از داخل اسب بیرون آمده و ذهن ما را به تسخیر خود در می‌آورد، آن وقت است که گاهی اوقات اختیار از دست می‌دهیم و دست به اعمالی می‌زنیم که بعدا وقتی به آن فکر می‌کنیم از خودمان می‌پرسیم«یعنی این من بودم که آن کار را کردم؟» اینجاست که خیانت زیاد می‌شود و دیوار بی‌اعتمادی بین زن‌ها و شوهرها افزایش می‌یابد. جوان‌ها برای ازدواج دچار تردید می‌شوند و می‌گویند، هیچ‌کس قابل اعتماد نیست! زن‌ها فکر می‌کنند باید دودستی شوهرشان را بچسبند و مردها دایم همسرشان را کنترل می‌کنند که کجا رفتی؟ با کی بودی...

ماهواره همیشه بد نیست، برنامه‌های علمی و آموزنده هم دارد اما واقعا ما از کدام برنامه‌های ماهواره استفاده می‌کنیم؟ چند درصد از ما دنبال شبکه‌های آموزشی هستیم و سریال‌ها و فیلم‌ها و موسیقی‌ها را کمتر می‌بینیم؟ بیایید با خودمان روراست باشیم. ما مختاریم و حق انتخاب داریم. پس چیزی را انتخاب کنیم که جذابیتش، زندگیمان را از هم نپاشد.

اما سوی دیگر قضیه مسوولین هستند. راه مقابله با ماهواره طبیعتا جمع‌آوری خشن و اجباری آن نیست. راه درست مقابله با ماهواره تولید فیلم‌ها و سریال‌های جذاب است تا جایی که مردم آنقدر جذب تلویزیون ملی شوند که گرایشی برای دیدن سریال‌های ماهواره‌ای نداشته باشند. تجربه نشان داده که محدودیت هیچگاه نتیجه مثبتی ندارد چراکه انسان، رام‌نشدنی‌ترین موجود هستی است و این خصلت او باعث شده که همیشه به ورود ممنوع... حریص... باشد. پس با ممنوعیت و محدودیت نمی‌شود مردم را وادار به ندیدن برنامه‌های ماهواره کرد. اگر ماهواره‌ها را از پشت‌بام‌ها جمع کنند، مردم پشت پرده خانه و بالکن‌های کوچک خود را به دیش ماهواره اختصاص می‌دهند و قضیه بجنگ تا بجنگیم ادامه پیدا می‌کند. اما واقعیت این است که ما هموطن هستیم و سوا از مناسبت‌های اجتماعی همدل و هم‌زبانیم ما ایرانی هستیم و زور و تحمیل زیبنده یک ایرانی نیست. ما باید یاد بگیریم با صلح و دوستی مسائلمان را حل کنیم. کیفیت برنامه‌های تلویزیونی که بالاتر رود، آگاهی مردم از مشکلات احتمالی سریال‌های ماهواره که افزایش یابد، هیچکس سراغ این شبکه‌ها نخواهد رفت و وجود ماهواره صرفا به عنوان چند شبکه تلویزیونی در خانه‌ها خواهد بود که شاید سالی یکبار هم کسی سراغ آن شبکه‌ها نرود. راه مبارزه با ماهواره، مقابله است. مقابله به مثل! سریال در مقابل سریال! هرچقدر سریال‌های ماهواره جذاب‌تر شوند باید، سریال‌های جذاب‌تری تولید کنیم. هرچقدر کیفیت برنامه‌های آنها بهتر شوند ما باید برنامه‌های باکیفیت‌تری تولید کنیم. آن وقت است که هر شهروند با اختیار خود برنامه‌ای را انتخاب خواهد کرد که با فرهنگ و اصالتش همخوانی بیشتری دارد. این یک رویا نیست، یک واقعیت است. یک واقعیت دست‌یافتنی که فقط کمی تدبیر و مدیریت و برنامه‌ریزی درست می‌خواهد و استفاده از کارگردانان و هنرمندان محبوب مردم که این روزها کمی کناره‌گیری کرده‌اند.

نویسنده : مرجان حاجی‌حسنی