جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شعر تاجیكی به كدام سو


شعر تاجیكی به كدام سو

شعر در حوزه ادبی فرارود از سده های ۳ ۴ هجری ۸ ۹ میلادی از زمان رودكی سمرقندی یكی از مهمترین بخش های ادبیات بزرگ فارسی تاجیكی بوده و در طول هزار سال به روندهای ادبی دیگر مناطق قلمرو زبان فارسی اثر گذاشته است

شعر در حوزه ادبی فرارود از سده های ۳- ۴ هجری/ ۸-۹ میلادی از زمان رودكی سمرقندی یكی از مهمترین بخش های ادبیات بزرگ فارسی تاجیكی بوده و در طول هزار سال به روندهای ادبی دیگر مناطق قلمرو زبان فارسی اثر گذاشته است و همیشه از رویدادهای جالب روزگار ادبی دیگر نواحی بهره برده است. این وضعیت در منطقه ای كه امروزه افغانستان می خوانیم نیز به نظر می رسد حوزه های ادبی فرارود و خراسان بزرگ قسمت غربی ایران و شبه قاره هند با همدیگر مرتبط بوده اند و اگر گاهی این رابطه و همبستگی با تقاضای اوضاع تاریخی ضعیف گردیده است هرگز دلیل بر گسستگی آن نخواهد بود حتی در سده بیست ـ در عهد شوروی كه ظاهراً رابطه های فر هنگی تاجیكستان با ایران و افغانستان در حال گسستگی قرار داشت. در واقع رشته های معنوی این حوزه ها را به هم پیوند می دهد وگاهی نیز این پیوندها را قوت می بخشید.

امروزه و در آغاز سده ۲۱ میلادی در كشورهای ایران و افغانستان و تاجیكستان زبان و ادب مشترك همچنان باقی است از اینرو مسائل ادبیات تاجیكی فراورده كنونی از جمله شعر تاجیكی امروزه بخشی از ادبیات مشترك فارسی است زبان و ادب فارسی در ایران و افغانستان و تاجیكستان سه شاخه ملی دارد كه زبان و ادب تاجیكی فرارود (كه نه تنها در تاجیكستان بلكه در كشورهای همسایه، چنانكه در ازبكستان نیز رونق دارد) یكی از آنها است.

از اینرو وقتی از وضعیت شعر معاصر تاجیكی سخن می گوییم ممكن است گوشه ای زیبا از قلمرو شعر فارسی ارزیابی گردد همچنین ممكن است برخی از مسائلی نیز كه مطرح می شود كم و بیش به حوزه مذكور تعلق گیرد. سده بیست در شعر تاجیكی فرارود چنانكه در دیگر مناطق قلمرو فارسی نیز دیده می شود دوره تحولات كلی دستاوردهای بی نظیر بود در حدود اواخر سده ۱۹ میلادی در فرارود جنبش روشنگر بزرگی آغاز شد كه در تاجیكستان به نام جریان معارف پروری شهرت دارد. این جنبش محتوای ادبیات را دگرگون كرد. از آغاز قرن بیست میلادی شعر اجتماعی كه شعر ملی نامیده شد به وجود آمد جای «درد عشق» را «درد ملت» گرفت. صدرالدین عینی می فرماید: «از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۷) (از انقلاب یكم روسیه تا انقلاب دوم و سوم آن ـ م.ش) موضوع ادبی به اعتبار عمومیت، وطن، ملت، دین، علم و معارف بوده است.»۱در شعر خود عینی نیز پس از سال ۱۸۹۵ كه آغاز شاعری اوست، نه تنها در منظومه ها بلكه در گونه های كوچك عنایی نیز عنصرهای رئالیستی پدید آمد كه از ایدئولوژی معارف پروری، سنن كلاسیك وقوع گویی(مثل سبك سعدی) و ادبیات روسی الهام گرفته بود كارگیری جزئیات زندگی روزمره «محاورات عرفی» حتی در برخی «اغلاط» «طرز نو» «اسلوب تازه» از ویژگیهایی است كه صدر ضیاء در تذكره منظوم «تذكار اشعار» درباره شعر تاجیكی دوره های نخستین سده بیست یادآور شده است صدر ضیاء در «تذكار اشعار» (تألیف بین سالهای ۱۹۰۴ – ۱۹۰۷) و تحریر مجدد در دهه بیست) شعری را كه به «طرز تازه» گفته شده است و شعر اجتماعی را كه «شعر ملی» می خواند «شعر نو» نیز نامزد كرده است به عقیده او در ادبیات فارسی تاجیكی دو دهه آغازین سده بیست «شعر نو» شكل گرفته است. ۲نمونه ای از شعر نو شعر صدرالدین عینی با نام «مارش حریت» است كه سال ۱۹۱۸ سروده شد اینك دو پاره از آن شعر:

ای ستم دیدگان ای اسیران

وقت آزادی ما رسید

در جهان صبح شادی ای رفیقان

در جهان صبح شادی دمید

تا به كی غصه خوردن به حسرت

بعد از این شادمانی نما

بس جفا، بس ستم! ای عدالت!

در جهان حكمرانی نما!

در این شعر نه تنها مضمون (دعوت شعله ور انقلاب) بلكه وزن و قافیه نیز نو است وزن این شعر «در نتیجه آمیزش اركان اصلی بحرهای رمل و متدارك بنا شده كه در تاریخ عروض حادثه ای نو بود»

به این طریق در ادبیات تاجیكی اندكی بعد از ادبیات فارسی نخستین نمونه های شعرنو و عروض آزاد پیدا شد شعر نو در دهه بیست و سی سده بیست در سروده های استادلاهوتی (ابوالقاسم احمدزاده لاهوتی كرمانشاهی كه سال ۱۹۲۲ به شوروی پناهنده شد و به تاجیكستان آمد) در آثار پیرو سلیمانی و دیگران رشد نمود كه باشعر نیمایی ایران تا اندازه ای رابطه داشت.

پس از انقلاب اكتبر ۱۹۱۸ و انقلاب بخارا (۱۹۲۰) شعر تاجیكی سراسر سیاسی شد و شعار و دعوت های انقلابی، تبلیغ و تشویق ستایش دگرگونی های اجتماعی و سیاسی و امثال اینها محتوای شعر تاجیكی را تشكیل داد ولادیمیر مایاكوفسكی شاعر روس در دهه دوم قرن بیست گفته بود

نویسنده آن است كه در این روزگار

كه مارشی سراید بگوید شمار

شاعران همه ملت های شوروی، از جمله تاجیك این دعوت شاعر روس را كه دعوت زمانانه بود پذیرفتند در ادبیات تاجیكی مضمون اجتماعی و سیاسی انواع شعر را كاملاً فرا گرفت. سال ۱۹۴۰ استاد لاهوتی مجموعه شعری با نام شعرهای تاجیكستانی با سرسخنی به قلم استاد عینی چاپ و منشر كرد عینی در پیشگفتار، لاهوتی را «مؤسس شعر سیاسی در زبان تاجیكی معرفی كرده بود.۴ این تأكید عینی به آن معنی بود كه لاهوتی شعر غنایی سیاسی را بهتر از دیگران سروده است. لاهوتی در ادبیات تاجیكی غزل سیاسی را به وجود آورد كه یك نمونه عالی آن شعر «انقلاب سرخ» است

نوشم به شادمانی آندم شراب سرخ

قربان آن دمی كه ز خون توانگران

دریای انقلاب شود پر حباب سرخ.

نازم به آن زمان كه به نیروی پتك و داس

دهقان نهد به گردن سلطان طناب سرخ

ای خواجه خون رنجبر امروز كم بریز

فردا حساب از تو كشد انقلاب سرخ

خان را شراب سرخ به جام و ز فرط جو

ریزد ز دیده دختر دهقان آب سرخ

در خون شیخ و شحنه و شه واجب است غسل

در شرع انقلاب به حكم كتاب سرخ

این غزل لاهوتی در كشورهای شرق شهرت یافت و در تاجیكستان چندین نفر به استقبال آن رفتند.

شعر سیاسی چه غنایی و چه داستان منظوم از جمله داستان منظوم غنایی و از شرافت استعداد شاعرانی نظیر لاهوتی، عینی، پیرو، حبیب یوسفی، میرزا تورسن زاده كامیابی های نمایانی داشت ولی به اعتبار عموم زود رو به افول نهاد. از ابتدا بویژه از نیمه دوم دهه بیست سخن عادی و پیش پا افتاده وارد شعر شد و به تدریج شعر را از اصالت خود دور كرد و محتوای معنوی، اندیشه فلسفی پند و اندرز مضمون آفرینی و بینش خاص شاعرانه از شعر بیرون رفت و بدین ترتیب «شعر سرمقاله» پیدا شد كه محتوای مقالات تبلیغی و توضیحی روزنامه های حزبی را به نظم می كشید و نظمشان هم تهی از ویژگی های شعری و در سطحی بسیار پایین بود.

تنزل شعر در ادبیات تاجیكی سابقه داشت تنزل شعر كه از دهه ۲۰ سده بیست آغاز یافت خیلی پیشتر از آن یعنی از حدود صد، صدوپنجاه سال پیش از انقلاب شروع شده بود نكته مهم آن است كه بر اثر جنگ های طولانی داخلی كه در طول دویسیت سال میان قبایل گوناگون شیبانی و بعد اشترخانی ادامه داشت و نیز در نتیجه اینكه از نیمه دوم سده ۱۸ میلادی حدود سی سال (یك بار هفت سال و بار دوم بیست سال) قبایل كوچی صحرا نشین فرارود را هر تیرماه (= پاییز) مورد تهاجم قرار می دادند و حاصل كشت را به غارت می بردند در دوران قحطی و گرسنگی مردم بومی تاجیك تلفات جانی و مالی زیادی متحمل شدند و به كوهستانها و كشورهای دور و نزدیك پناه می بردند در سده های ۱۲- ۱۳ هـ.ق یعنی از پایان سده ۱۸ میلادی به بعد حدود هفتاد سال سمرقند متروك شد و مدرسه های ریگستان منزل شغالان شد و در بخارا دو گذر (= محله) بیشتر مكان سكنا باقی نماند مدتی حصار به تمامی خالی بود فلغر و مستچاه نیز چنین وضعیتی داشتند مرو با خاك سیاه یكسان شد؛ بلخ خرابه زاری بیش نبود از وحشت ترك تازی ها حوزه های فرهنگی و شهرهای باستانی كه مركز تاجیكان بود بیش از هر حوزه ای دیگر ضرر دیدند و فرهنگ و معنویت در جامعه پایین رفت حدود ۱۵۰ سال شعر با ركود روبرو بود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.