پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

رمان به منزله تحقیق


رمان شكلی خاص از حكایت است آنچه رمان نویس برایمان حكایت می كند غیر قابل تحقیق است

رمان شكلی خاص از حكایت است . حكایت پدیده ای است كه به طرزی در خور توجه از قلمرو ادبیات فراتر می رود ؛ یكی از عناصر اساسی تشكیل دهنده ادراك ماست از واقعیت . تا مرگمان ، و از آن هنگام كه كلام را در می یابیم ، حكایتها مدام احاطه مان می كنند ، نخست در میان خانواده ، آنگاه در مدرسه ، سپس طی برخوردها و خواندنها . دیگران ، برای ما ، تنها آنچه با چشمانمان از آنها دیده ایم نیستند ، بلكه آنچه آنها برایمان از خود حكایت كرده اند ، یا آنچه كسانی دیگر برایمان از آنها حكایت كرده اند . {دیگران }، تنها ، كسانی نیستند كه آنها را دیده ایم ، بلكه تمام كسانی نیز كه در باره شاه با ما سخن گفته اند . این امر ، نه تنها در مورد انسانها ، بلكه درمورد خود اشیاء ، مكانها ، مثلا جایی كه نرفته ام اما برایم توصیف كرده اند نیز صدق می كند . این حكایت {ها} كه در آن غوطه وریم متنوعترین شكلها را می یابد ، از سنت خانوادگی ، اطلاعاتی كه سر میز در خصوص آنچه صبح گرفته ، تا اخبار روزنامه ای یا اثر تاریخی . هر یك از این شكلها ما را به بخش خاصی از واقعیت پیوند می دهد .

تمام این حكایتهای راست ویژگی مشتركی دارند ، و آن این كه آنها همیشه اصولا قابل تحقیق اند . من باید بتوانم آنچه را فلان فرد به من گفته است ، با اطلاعاتی كه از خبر دهنده دیگر آمده است بررسی و تایید كنم ، و این كار را همچنان ادامه دهم ، در غیر اینصورت با خطا یا امری تخیلی روبرو هستم .

در میان تمام این حكایتها كه به مددشان ، بخش عمده ای از جهان روزانه ما تشكیل می شود ، حكایتهای ممكن است وجود داشته باشد كه به عمد ابداع شده اند . اگر ما ، برای اجتناب از هر سهو و اشتباه ، به رویدادهای حكایت شده ، ویژگیهایی ببخشیم كه بیكباره از رویدادهایی كه به حضور در آنها عادت داریم ، متمایز شان كند ، خود را در برابر ادبیات تخیلی ، اسطوره ها ، قصه ها و غیره می یابیم . رمان نویس ، خود ، رویدادهایی همانند با رویدادهای روزانه را به ما عرضه

می كند ، او می خواهد ممكنترین ظاهر واقعیت را به آنها ببخشد ، امری كه ممكن است تا تخطئه (۳) { واقعیت } پیش برود ( دفو ۴ ).

اما آنچه رمان نویس برایمان حكایت می كند غیر قابل تحقیق است و ، نتیجتا ، انچه در این خصوص به ما می گوید باید در ارائه این ظاهر واقعیت برایش كفایت كند . اگر من با دوستی دیدار كنم و او خبری غافلگیر كننده به من بدهد ، برایی جلب اعتمادن همیشه این دستاویز را دارد كه به من بگوید فلان افراد و بهمان اشخاص هم شاهد بوده اند ، و كافی است كه من بروم قضیه را تحقیق كنم . بر عكس ، از لحظه ای كه نویسنده ای رویی جلد كتابش واژه رمان رامی گذارد ، اعلام می كند كه به دنبال این نوع تایید گشتن بیهوده است . آنچه او به ما می گوید از این طریق است و تنها از این طریق است كه شخصیتها باید باور { خواننده } را جلب كنند ، زندگی كنند ، حتی اگر در واقعیت وجود داشته باشند . فرض كنیم ما یك مراسله نویس قرن نوزدهم را كشف می كردیم كه به طرف مراسله خود اظهار میدارد كه باباگوریو را خیلی خوب می شناخته ، و وی به هیچ وجه آنطور كه با لزاك برایمان توصیف كرده نیست ، و ، علی الخصوص ، در فلان و بهمان صفحه { كتاب } خطاهایی فاحش وجود دارد ، این امر یقینا هیچ اهمیتی برای ما نمی تواند داشته باشد . باباگوریو همان است كه بالزاك به ما می گوید ( و همان كه از این طریق می توان گفت ) ، من می توانم ارزیابی كنم كه بالزاك در داوریهایش نسبت به شخصیت خاص خویش خطا می كند ، و وی را از نظر دور می دارد ، اما برای توجیه نگرشم ، لازم خواهد بود كه بر خود جمله های متن او تكیه كنم ، نمی توانم به شاهد دیگری توسل بجویم . با آنكه حكایت راست همواره تكیه گاه و دستاویزش امری بدیهی بیرونی است ، رمان باید به ایجاد آنچه با ما از آن سخن می گوید بسنده كند . این بدان علت است كه رمان ، به منتهی درجه ، زمینه پدیدار شناختی است ، به منتهی درجه جایی است كه می توان بررسی كرد واقعیت از چه طریق بر ما آشكار می شود یا ممكن است بر ما آشكار شود ، از این رو رمان آزمایشگاه حكایت است . (۲)بنابراین كار در زمینه شكل در رمان اهمیتی درجه اول پیدا میكند . در واقع ، اندك اندك ، حكایتهای راست ضمن همگانی و تاریخی شدن ، بر حسب برخی اصول ، تثبیت می شوند ، نظم می گیرند و متراكم می شوند . ( این امر حتی امروزه حكایتهای رمان سنتی را نیز شامل می شود ، رمانی كه مسئله ای پیش نمی كشد ) . جای آن ادراك ابتدائی { از شكل رمان } را ادراك دیگری می گیرد كه به طرزی غیر قابل قیاس ، غنایی كمتر از ان دارد ، و اسلوب مندانه برخی از جنبه های آن را حذف می كند ، این ادراك اندك اندك تجربه واقعی را فرا می پوشد ، خود را به جای آن جا می زند ، بدین ترتیب به یك فریبكاری تعمیم یافته منجر شود . اكتشاف شكلهای گوناگون رمان ، در آن شكلی كه به آن عادت كرده ایم ، شكلهای ممكن الوقوع را آشكار می كند ، نقاب از آن بر می دارد ، ما را از آن رها می كند ، به ما امكان می دهد ماورای این حكایت نثبیت شده ، تمامی آن حكایت بنیادین را كه زندگی ما یكسر در آن غوطه ور است ، باز یابیم .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.