سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
افعی
از جلوی چشمم گمشو دیگه نمیخوام ببینمتحیف اون مادرت كه پسری مثل تو داره خاك برسر من كنن كه دلم خوشه پسر تربیت كردم واسهچی هنوز وایستادی؟ میخوای سیلی دوم رو همبخوری و گورت رو گم كنی بدبخت، من كه خیالمیكردم پدری رو در حق پسرم تموم كردم و هرچی كه خودم آرزو داشتم و هیچ وقت جرات بهزبون آوردنش رو نداشتم و توی خوابمنمیدیدم كه آقام واسم جورش كنه واسه توناسپاس فراهم كردم، كدوم ابلهی گفته بچههایقدیم، عقدهای و مشكل دار بودن؟ هر كسی بودهحتما خودش یا بچگی نكرده یا بچه نداره منچی، واسه تو نمك نشناس كم گذاشتم كه با مناینطوری میكنی؟ مادر بیچارهات سزاواره اینهمه رنج و عذابی هست كه تو بهش میدی؟خیال میكردم بچم درس میخونه آدمه، آقایمهندسه، مردم و فامیل غبطهاش رو میخورن،میتونم بهش افتخار كنم، دلم خوش باشه عصایپیریمه...
ـ آقا شما رو به خدا یه كم صداتون رو بیارینپایین، آنقدر حرص و جوش نخورین واسه قلبتونضرر داره... بسه... بسه دیگه آقا... شما اینقدر بهخودتون فشار نیارین...
ـ چی میگی خانم...؟ ای كاش میمردم وامروز رو نمیدیدم... مردم نون ندارن بزارن توسفره شكم بچههاشون رو سیر كنن، اما بچههایسالم و سربه راه دارن، یكی از یكی بهتر.
ـ این حرف رو نزنین، بچههای ما هم سربهراهن...
ـ من دخترامو نمیگم خانم... كاش بجای اینیه پسر، سر به هوا، یه دختر كور و كچل داشتم...
ـ آقا جون هر چی دوست دارین بارم كنین،میخواین این طرف صورتم رو هم بگیرم تا یهسیلی دیگه هم بزنین، بلكه دلتون خنك بشه...بالاخره كاریه كه شده... من میدونم كلی نصیحتمكردین گفتین این دختره به درد ما نمیخورهگفتین خاك كف كفش خواهراتم نمیشه، اما منگفتم حتما كه نباید زن آدم خونواده آنچنانیداشته باشه، حتما كه نباید لیسانس داشته باشه...حتما كه نباید اعیون زاده باشه...
ـ د آخه پسر، من كی به تو گفتم عروس پولدارمیخوام كه تو وهم ورت داشته بابات داره زورمیگه؟ بابا جون من گفتم تیكه ما نیس چونشخصیت درست و حسابی نداره... من كاری بهاین ندارم كه از وقتی باباش مرده ننهش سهبارشوهر كرده و از هر شوهر دو سه تا بچه داره...واسم مهم نبود و نیست. من خودم دختر دارم،نمیشه كه بی خودی روی دخترم مردم اسم وایراد گذاشت... اما ببین پسر... بالاخره ایندختره باید یه جوری با تو و خونوادت جور دربیاد دختری كه فقط دنبال قر و فرشه و اونطوریلباس میپوشه رو، چه به توی ساده و اون مادر وخواهرای نجیب و سر به زیرت؟ تو خیال كردیبابات چشم نداره ببینه زن پسرش از دخترایخودش قشنگتر و با آب و رنگ تره؟ ولی اینجور قشنگی یا دور زار نمیارزه... تو خواهرت رونیگاه كن «فیروزه» رو ببین مگه شوهرش ناراحتیقلبی نداره، مگه بخاطر مشكلات و درگیریهایكارش الان مشكل اعصاب پیدا نكرده، مگه چندوقتی از كار معلقش نكرده؟ خواهر دسته گلتچطوری باید بچه شش ماهه كار كرد، هم خرجخونه و زندگیشون رو در آورد، هم قرضساختگی شركت شوهرش رو داد تا آبرویشوهرش برقرار بشه... خدا هم خواست حق بهحقدار برسه، بالاخره آبروی معاون مالی رفت وهمه فهمیدن چطور اختلاسش رو گردن مدیرمالیش انداخته و باعث سكته قلبی شوهرخواهرت شده...
آخه مگه آدم نباید از زندگی این و اون پندبگیره واسه خودش... مگه خواهر كوچكت«فرنوش» نیست كه با وجود پول و حمایتهای منخودش كار میكنه تا واسه زندگیش پسانداز كنه.من مشكل «فیروزه» و «منوچهر» شوهرش رو تازمانی كه قضیه حل شد، نمیدونستم بعدش كهفهمیدم باهاش دعوا كردم كه چرا به من نگفتین،گفتن میخواستیم خودمون رو امتحان كنیم...آخه پسر، من كه در حق تو از كاری كم نذاشتمگفتی میخوام عمران بخونم، گفتم باشه دو سالخوندی گفتی درس خوندن وقت تلف كردنه،دیگه اوستا شدم، میخوام كار كنم... گفتم باشه یهچند وقت این ور اون ور كه رفتی واسه كار، بعدناگهان شب خوابیدی صبح پاشدی گفتی..میخوام خودم آقای خودم باشم نوكر خودم...با این كه جای دیگهگیر بودم و تو فكر كارای دیگهبودم و میخواستم سرمایه رو بزنم توی كارصادرات فرش، تا گفتی شركت میخوام بزنم گفتمباشه اولش حرف یه دفتر ساده كار بود بعدش یهشركت كامپیوتر و تبلیغات، گفتم چه ربطی به رشتهدرسیت داره؟ گفتی كنارش نقشه هم میكشم.خدا حلال كنه یه پروژه قبول كردی كه چند وقتبعد قراردادش رو بهم زدی بعدهی شروع كردیقیافه مدیرا رو گرفتن، آدم استخدام كردن،دوستات رو آوردی شركت به اون بدبخت همامید واهی دادی، بعد هم با اون آگهی كذاییاین دختر رو میون اونهمه دختر خوب و سنگین بهعنوان منشی دفترت انتخاب كردی از اون به بعدمكه خودت دیگه بهتر میدونی من كه هر وقتاومدم توی اون به اصطلاح شركت خراب شده،ندیدم كسی واقعا كار بكنه پسر تو خیال میكنیواقعا زندگی كردن همینه؟
ـ تو رو خدا آقاجون آنقدر با یادآوریاشتباهاتم اعصابم رو داغون نكنین.
ـ د... تازه اعصابت رو داغون نكنم؟ اصلامیدونی این وسط منو و مادرت چه وضعیداریم... به خیالت الان ما دو تا خوش خوشانمونهكه میبینیم همونی كه راجع به آینده تو حدسمیزدیم پیش اومد؟ نه جونم هنوز بابا نشدیبفهمی یه پدر و مادر واسه اینكه یه خار به پایبچش نشینه حاضره اون خار وسط تخم چشمخودش فرو بره اما این چیزا رو هیچ بچهاینمیفهمه... تا روزی كه خودش پدر یا مادر بشه.اومدی به من بگی توی انتخابت اشتباه كردی، كهچی؟ اومدی بگی اون دختره مظلوم و به قول تورنج كشیده به جای كلاه همه دنیا رو روی سرتخراب كرده خوب، كه چی؟ حالا میگی چی كاركنم؟ وقتی دوباره فكرش رو میكنم دلم آتیشمیگیره...
ـ آقا آنقدر داد نزنین بخدا واسه قلبتون بده...میخواین خدای نكرده سكته كنین؟ كوتاه بیاینمگه حالا با این همه حرص و جوش مشكلی حلمیشه؟
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور سقوط بالگرد رئیسی سیدابراهیم رئیسی شهادت حسین امیرعبداللهیان سقوط بالگرد بالگرد تبریز دولت سیزدهم شهادت رئیسی شهادت سید ابراهیم رئیسی
کنکور امتحانات هواشناسی تهران پلیس امتحانات نهایی هلال احمر سیل قوه قضاییه سیل مشهد بارش باران آموزش و پرورش
شهادت رئیس جمهور قیمت طلا بورس یارانه قیمت خودرو قیمت دلار خودرو دلار بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو بازنشستگان
لیلا حاتمی تلویزیون سینما شهید رئیسی سینمای ایران هنرمندان شعر زری خوشکام نمایشگاه کتاب رسانه ملی
قرآن تجهیزات پزشکی
رژیم صهیونیستی ترکیه آمریکا روسیه اسرائیل چین غزه فلسطین جنگ غزه حماس اوکراین ولادیمیر پوتین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران باشگاه پرسپولیس لیگ برتر انگلیس فدراسیون فوتبال منچسترسیتی بازی تراکتور بارسلونا
هوش مصنوعی سامسونگ تبلیغات اپل موبایل نمایشگاه ایران هلث اینترنت هواپیما
سلامت رژیم غذایی مردان خواب آلزایمر زیبایی استرس کاهش وزن افسردگی