سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

نقش هنر در زنان


نقش هنر در زنان

زن موسیقی طبیعت در میان آفریده های الهی است

هنر، آوایی دوست داشتنی است که به گوش جان یک هنرمند می‌رسد و در گونه‌های مختلف خود را نشان می‌دهد هنرمند جلوه‌های هنر الهی است و در مقابل هنر درمانگری یک هنر بزرگ به حساب می‌آید.

معمولاً هنر و هنرمندی از دردمندی جدا نیست. هنرِ ما، هنر مسلمان بودن و درمانگری و کاستن از آلام بشر است. هنر آوای دوست است که به گوشِ جانِ هنرمند می‌رسد و در خط، نقشی یا ابداعی هنر خود را نشان می‌دهد. هنر تجلی خلافت الهی است. هنر درمانگری نیز هنر بزرگی است.

چه بسیار دردها که از میان هنر به تجلی نشانده شده است و چه بسیار درمانها که از راه هنر جان دردمندی را التیام بخشیده است.

زیباترین مستندات استفاده از ابزار هنری برای سلامت بخشیدن و موزون‌سازی مکانیزم بدن انسان در بین حکمای بزرگی نظیر فارابی و ابن سینا دیده می‌شود. طب و هنر می‌توانند برای ایجاد هارمونی و هماهنگی دست به دست هم دهند و برای تعالی روح و جسم افراد جامعه استفاده شوند. از سال ۱۳۲۰ برای بهبودی بیماران مسلول در کشور ما از تئاتر درمانی استفاده می‌شده که تأثیرات به سزایی نیز داشته است.

سی سال از عمر انقلاب ایران سپری شد و سینمای ایران و برخورد انقلاب با آن و آنچه که در این سی سال در این سینما اتفاق افتاد، معیار خوبی برای ارزیابی میزان موفقیت و شکست انقلاب و تحقق اهداف اولیه آن است. سینما یکی از مهم ترین عرصه هایی بود که انقلاب اسلامی ایران توانست در آن در عرصه جهانی حرف تازه ای برای گفتن داشته باشد و از این نظر موفقیت جهانی سینمای ایران را باید یکی از موفقیت های انقلاب ایران اسلامی فرض کنیم. (اگر چه در این دهه اخیر گاهی شاهد برخی تنزل ها در سینمای ایران بوده ایم و از آنجایی که در این مقال به دلیل ضیق وقت خوانندگان عزیز مجالی برای به تصویرکشیدن ابتذال در سینما نیست اما بیشتر بحث ما سینمای جنگ و کمی بعد از آن است).

این سینمای ایران بود که نشان داد انقلاب اسلامی ایران، علیرغم جهت گیری ضد غربی آن، انقلابی ضد مدرنیته نیست بلکه بسیاری از ارزش های مدرن از جمله سینما را پاس می دارد. این سینمای ایران بود که توانست تا حد زیادی تبلیغات منفی بسیاری را که بعد از انقلاب، علیه جامعه ایران در غرب رواج داشت خنثی کند و تصویر کلیشه ای و غیر واقعی رسانه های غربی در مورد ایران را به چالش بگیرد. در طول سی سال گذشته فیلمسازانی چون کیارستمی، فخیم زاده، بیضایی، نادری، تقوایی، قبادی، پناهی، مخملباف، جلیلی، سمیرا و رخشنده و بسیاری دیگر افتخارات فراوانی در عرصه های بین المللی برای ایران کسب کردند و توانستند غرور جریحه دار شده ایرانی را در غرب تا حد زیادی ترمیم کنند. امروز سینمای ایران دیگر تنها سینمایی اگزوتیک از یک جامعه اگزوتیک نیست. دیگر غرب به سینمای ایران به عنوان پدیده ای ناشناخته و به فیلمسازان آن به عنوان سینماگرانی جهان سومی نگاه نمی کند بلکه به آنها اعتباری در حد فیلمسازان غربی و حتی بالاتر بخشیده و جایگاه رفیعی برای آنها قائل شده است اما باید دید انقلاب در مقابل با سینماگران ایرانی چه کرده است. واقعیت این است که انقلاب، در مقابل، با بی رحمی دست رد به سینه این سینماگران موفق ایرانی زد و آنها را از خود راند یا با خود بیگانه ساخت.

داشتن درک درستی از «هنر» و «هنرمند» مطمئناً بی ارتباط به شناختن کسانی که تا به امروز توانسته اند این مفاهیم را برای خود و آثارشان به ثبت برسانند، نیست. سال ۱۹۷۰ را نقطه ی تحول روابط بین هنر و زنان می دانند. در این سال عملگرایی سیاسی هنر معاصر، نقد تاریخی فلسفه و هنر هم رنگ اجتماعی به خودش گرفت.۶۱۴۷۲;

نقطه ی تحول روابط بین زن و هنر نمودی از به چالش کشیدن مفاهیم ساختار یافته ی «هنر و هنرمند»۶۱۴۷۲;نیــز می تواند باشد: چرا یک رومیزی گل دوزی شده برای میز ناهار خوری نمی تواند همانند یک تابلوی نقاشی که یک اثر خلاقانه و هنرمندانه به شمار می آید، پذیرفته شود...؟ درست است که هنر و هنرمند در رابطه با واژگانی همچون خلاقیت، یکتایی و نبوغ تعریف شده اند، اما پذیرفته شدن یک اثر هنری را در جامعه می توان این گونه بیان کرد: «این تماشاگران هستند که تابلوهای نقاشی را می سازند»(هینیک، ۱۳۸۷). این جمله این معنی را در بر دارد که هنر یک داده ی طبیعی نیست، مثل هر پدیده ی اجتماعی در گذر تاریخ و تجربیات ساخته می شود. بنابراین شاید بتوان گفت هنرمند مجبور به برقرار کردن ارتباطی بین استقلال خود یا همان امر یکتایی و امر اجتماعی شدن است؛ در غیر این صورت اثرش به عنوان کاری خلاقانه در جامعه به ثبت نمی رسد. « کنش گران پیوسته در فراگرد فعال و بسیار پیچیده ایی از سازمان بخشیدن جهان در گیرند»(ریتزر، ۱۳۸۰). اگر خواسته باشیم چرائی نه تنها در نظر نگرفتن فعالیت های زنان (هنر دستی و...) در تاریخ به عنوان اثر هنری، بلکه چرائی ثبت نشدن نام هنرمندان زنی که حتی دارای آثاری به همان مفهوم ساختار یافته ی هنر بودند، باید از خلال داشتن تعریفی به جز تعریف کلاسیک از هنر به دنبال دلایل اجتماعی و تاریخی باشیم.

شاید برای پیدا کردن این دلایل حتی مجبور به اتخاذ رویکردی انتقادی و یا در مفهومی دیگر رویکرد «جامعه شناسی سلطه» شویم. همان طور که می دانیم امروزه رویکرد تاریخ در حال ایجاد ارتباطی بین نظریه و نگرش کلاسیک خویش است. بنابراین می توان گفت فعالیت تاریخ تا به امروز جز بازاندیشی گذشته توسط مورخی تحت تأثیر دانش دورانش، نبوده است. و همچنین مورخان در طول تاریخ همواره مرد بوده اند. البته مرد بودن آن ها ارتباطی تنگاتنگ با رویکرد تاریخ در گذشته که با نظریه نه تنها ارتباطی نداشت بلکه به گونه ایی هدف خویش را جستجوی حقیقت نامیده بود، دارد.آیا حقیقت برای تاریخ جز یک مفهوم و نشانه ی زبان شناختی است که می تواند یک ابزار در دست مورخ برای طرح، تظیم، و جمع بندی تفاسیرش هنگام بازسازی گذشته باشد..؟

یا به قول میشل فوکو «هر جامعه سیاست های کلی حقیقت خود را دارد : یعنی، انواع گفتمانی که آن ها را می پذیرد و به منزله ی امر صحیح به کار می بندد؛ سازو کارها و نمونه هایی که فرد را قادر می سازد احکام صحیح را ازغلط تمییز دهد، وسیله ای که با آن هر کدام را تصدیق می کند؛ فنون و راه و رسمی که ارزش را با اکتساب حقیقت سازگار می سازد؛ منزلت کسانی که موظف اند بگویند چه چیز صحیح به حساب می آید»(جنکینز، ۱۳۸۴). پس در ابتدا برای بررسی دلایل نادیده گرفتن زنان در عرصه ی هنر ما مجبور به چالش کشیدن رویکرد تاریخ و حقیقت جویی آن می شویم؛ بالطبع از این به چالش کشیدن دلایل اجتماعی پذیرفته شدن مفاهیم ساختار یافته هنر و هنرمند را نیز می توان در ارتباط با بازتولید قدرت از خلال حقیقت جویی جستجو کرد،۶۱۴۷۲;اما در این نوشته خواسته شده است به بعد دیگری هم توجه شود که می توان آن را با این سئوال مطرح کرد: برای رسیدن به درک بازنمایی هنرمندانی که تا به امروز توانسته اند این نام را برای خود به یدک بکشند آیا داشتن رویکردی انتقادی کافی است...؟ یا شاید این سئوال را به گونه ایی دیگر هم بتوان مطرح کرد؛ آیا می توان فقط از رهگذر این رویکرد که قصد به چالش کشیدن کنش شکل گرفته ی اجتماعی را دارد زن و مرد بتوانند به یک گفتگو برسند...؟ به نظر می آید رویکرد انتقادی از رهگذر روش عینیت گرایی پرورانده شده است، چون نه تنها خواهان افسون زدایی از امر یکتایی هنر است، بلکه به گونه ایی می خواهد کنش خود را از کنش ساختاریافته ی اجتماعی متمایز کند؛ و دقیقاً۶۱۴۷۲;این رویکرد فاصله گیری سوژه از ابژه را در پشت جاذبه ی افشاگریش پنهان می کند......آشکارسازی شرایط پنهان یا، دست کم غیر صریح، لزوماً هم ارز یک کار انتقادی افسون زدایی از ایده های قالبی یا «اسطوره های» مردمی نیست...»(هینیک، ۱۳۴۷). در کنش اجتماعی ما می توانیم نقش هنرمند که خود را در ارتباط با امر یکتایی تعریف می کند ببینیم؛ اما هنرمند چگونه توانسته است ارتباطی بین استقلال خود (سوژه) و امر فراگرد اجتماعی به گونه ایی ایجاد کند که هم نام خویش را به عنوان هنرمندی یکتا ثبت کند و در سوی دیگر هم به نفع اقتصادی با پذیرفته شدن اثرش در اجتماع برسد...؟؛ و این دقیقاً ارتباطی است که زنان در طول تاریخ نتوانسته اند به گونه ایی منسجم به آن برسند.

همان طور که می دانیم هنرمند بیشتر در ارتباط با احساسات و عواطف بشری تعریف می شود تا در ارتباط با تعقل و تفکر یا فعالیت های بدنی. و همچنین زنان هم در مقابل عقلانیت مردان در ارتباط با احساس تعریف می شوند. اما به نظر می آید تفاوتی بین ۶۱۴۷۲;احساسی که به هنرمند در مقابل زن نسبت داده می شود، وجود دارد؛ از آن جا که احساس زن طبیعی فرض می شود و در حالی احساس هنرمند توانایش را می رساند که از خلال ۶۱۴۷۲;خلاقیتش پرورانده شده است. شاید بتوان در این جا این سئوال را پرسید؛ هنرمند بر چه مبنا و کدام یک از، حس های خود را از رهگذر خلاقیتش پرورش می دهد...؟ شاید برای رسیدن به جواب این سئوال ما رویکرد انتقادی را انتخاب کنیم، اما مجبور به درک بازنمایی هنرمندان بدون افسون زدایی از امر یکتایی هنر هم خواهیم شد. حس های بشر به دو دسته تقسیم می شوند؛ حس های ذهنی و کالبدی. هنرمند برای رسیدن به ارتباطی بین استقلال و امر فراگرد اجتماعی مجبور به پروراندن حس های ذهنی؛ شنیداری و دیداری می شود تا حس های چشایی، بویایی و لامسه. « هنرهای زیبا پدید آمده تا به دور از حس های فروتر به چشم و گوش خوشی بدهد»(کرس میر، ۱۳۸۷). در این جا شاید بتوان به چرائی تفاوت یک تابلوی نقاشی که اثری هنرمندانه است با یک رومیزی گل دوزی شده ی میز ناهارخوری رسید؛ میز ناهارخوری فردیت و تمایز را در ارتباط با کالبد بشر نشان می دهد اما یک تابلوی نقاشی ویژگی هایی از بشر نشان می دهد که مرتبط با امر اجتماعی شدن است. «کانت در نقد داوری، خوشی زیبایی شناختی را با یادآوری ناهمسازی آن با خوشی چشایی روشن می سازد؛ او بر این نکته پافشاری می کند که خوشی نخستین نیازمند گونه ایی همداستانی همگانی است، در حالی که در دومی ما می خواهیم پسندهای فردی را دنبال کنیم»(همان). بنابراین در امر هنر به حس هایی ارزش داده می شود که می توان آن ها را تحت تسلط عقل و ذهنیت برای امر اجتماعی شدن تربیت کرد. همان طور که از خلال فرادگرد اجتماعی شدن تمایزات فردی باید نادیده گرفته شوند کالبد و حس های مربوط به آن هم باید به فراموشی سپرده شوند. فراموشی حس های کالبدی به راحتی منجر به نادیده گرفتن مشارکت زنان در شکل گیری کنش اجتماعی می شود. آیا زنان برای رسیدن به خلق آثار هنری باید حس های خود را تحت نظارت عقل ببرند تا در این راستا به شکل گیری سوژه هم دست پیدا کنند...؟ اگر زنان خواسته باشند همانند هنرمند مرد به شکل گیری سوژه دست پیداکنند به ناچار باید حس های خود را که از رهگذر زندگی زیستی ـ فرهنگی گذشته شان نسبت به مردان قوی تر شده اند، به فراموشی بسپرند...! حس های چشایی، بویایی و لامسه، حس هایی که از خلال آن ها درست است نمی توان فردیت را به نفع انتزاعی به نام خدا / جامعه به فراموشی سپرد اما مفاهیم انتزاعی به راحتی آن ها را تحت تسلط خویش می برند.

در پایان شاید بتوان این گونه گفت هنرمند نه تنها خیال می کند در فعالیت هنری به امر یکتائی، متفاوت از پدیده های اجتمایی دست پیدا کرده، بلکه در کل هنرمند و مرد، برتریشان در مقابل زن به خاطر شکل گیری سوژه توجیه می شود. اما این شکل گیری سوژه، محل شک و تردیدی سخت است. «آیا سوژه (ی زبانی، دانش، تاریخ) در فرهنگ مدرن اقتداری دارد؟ نسبت میان دانش با قدرت، کدام است و نسبت این دو با ذهنیت انسانی در فرهنگ مدرن چیست؟...»( برنز، ۱۳۸۱). شکل گیری سوژه تا به امروز از خلال رویکرد ادیان برای رسیدن به زندگی اجتماعی ارتباطی تنگاتنگ با فراموشی کالبد داشته است؛ و دقیقاً این رویکردی است که از زنان ابژه ایی منفعل می سازد. اما به نظر می آید راه و چاره ایی برای به قدرت رسیدن سوژه با رویکردی جدید در مقابل ساختار، جز از خلال کالبد وجود نداشته باشد.

اولین نویسندگان فمینیست، تحصیل زنان را با پرداختن به نقش آن در ارتقای مهارتهای مادرانۀ زنان طبقۀ متوسط توجیه می کردند اما زمانی که جامعۀ صنعتی موجب ظهور نویسندگان پرولتاریا و سوسیالیستی همچون فلورا تریستان شد، آنان به تشریح مسائل خاص زنان طبقۀ کارگر پرداختند. تریستان که توسط مادر فرانسوی خود در پرو بزرگ شده بود.

در دوران اولیه اروپای مدرن، هم زنان و هم مردان در بحث های مربوط به «مسأله زن» شرکت داشتند. اغلب مردان عالم زن را جنس فرودست به لحاظ بدنی و عقلی می دانستند که به وسیله خداوند و طبیعت به انجام وظایف زنانه گماشته شده بود. نویسنده فرانسوی، فرانسوا پولن دولابار این سنت را زیر پای گذاشت و منکر این اصل شد که جنس یک فرد تعیین کننده ظرفیت یادگیری اوست. دولابار که شدیداً تحت تأثیر آرای عقل گرایانه فیلسوف علم، رنه دکارت، قرار داشت، دکترین‌های کاتولیک را زیر سوال برد و در جستجوی تبیین هایی منطقی برای توضیح شرایط زنان برآمد.

انسان قوانین مربوط به تعامل اجتماعی را در مقاطع مختلف از روند زندگی و در شرایط گوناگون فرا می گیرد. او با آگاهی از این قوانین و با به کار گیری آنها قادر به کنترل تعاملات اجتماعی خود با دیگرانی که نسبت به او موقعیت های گوناگون دارند است،۶۱۴۷۲;ممکن است آنها پیرتر یا جوان تر و یا از نظر اجتماعی مقام و منزلت کمتر یا بیشتری نسبت به او داشته باشند،۶۱۴۷۲;انسان این قوانین را اولین بار به عنوان کودک در تعاملات خود با اولیا و مربیان فرا می گیرد و در دوران نوجوانی در تعاملات خود با دوستان و همسالان توسعه می دهد.

انسان شناسان به سبب این که موضوعات زیستی و روانشناسی جامعه و فرهنگ را نیز مطالعه می کنند، بهتر و با دید بازتری می توانند نظر دهند که رفتار انسان تا چه حد متأثر از طبیعت و عوامل زیستی و تا چه حد متأثر از عوامل محیطی و اجتماعی است. به عبارت دیگر تا چه حد طبیعت و تا چه حد پرورش و محیط اجتماعی در آن دخیل است. برخی از رفتارها ممکن است به صورت ژنتیک در وجود ما به ودیعه گذاشته شده باشد و بعضی از رفتارها هم در حین تجربه زندگی در روند فرهنگ پذیری امکان وقوع یافته استزنان نقش مهمی در جوامع داشته و توجه به آنان نشان دهنده عنایت به پیشرفت جامعه است. در دنیای فردا زنان نقش افزونتری خواهند داشت علیرغم افزایش توجه جهانی به زنان هنوز نرخ فقر، بیسوادی، مرگ ومیر، خشونت و اوارگی در میان زنان و کودکان بیش از مردان بوده و این شرایط برای انسانهای هزاره سوم زیبنده نیست و باید تغییر یابد. بزرگترین رسالت زن مادری است و هیچ جامعه ای بدون احترام نسبت به مادران و زنان نمی تواند جامعه کامل و پیشرفته محسوب شود حضور زنان هنرمند در جامعه نشانه رشد و شکوفایی دانسته هنرمندان نقش مهمی در افزایش شناخت جهان از زنان داشته اند. در زندگی زنان فراز و نشیبهای بسیاری مشاهد ه می شود که ناشی از فقدان الگو و نظریه مناسب در مورد نقش و جایگاه زنان است.

از اینرو اگر از زندگی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) الگو برداری شود جامعه روی به پیشرفت واقعی نائل خواهد شد. دلیل حضور زنان ایرانی با حجاب سنتی ازجمله اینکه به چه دلیل زنان ایرانی از پوشش خاصی استفاده کرده و آیا آن امر به دلیل اجبار است و یا میل شخصی بانوان می باشد. که حجاب آنها نشاندهنده علاقه و آرمان آنها بوده و اجباری برای آنها وجود ندارد. زنان معاصر با تئوری‌های فمنیستی خود، نظرهای جدیدی را با صدای بلند اعلام کردند و کاستی‌ها و کمبودها و طبع مردسالارانه و نژادپرستانه بودن تاریخ هنر را به خوبی نشان داده‌اند. در دهه‌های اخیر، خصوصاً در دهه‌ی گذشته، زنان در دگرگونگی تاریخ هنر فعالیت‌های زیادی را از خود بروز دادند. از جمله گزیلدا پولاک(۲) که کتابی در این خصوص نگاشت و نشان داده که چگونه باید یک تغییر اساسی در افکار عمومی به‌وجود آوریم، تاریخ هنر، تاریخی مردسالار است. تاریخ هنر فقط تاریخ هنر مردان سفیدپوست اروپایی است، نه نشانی از زنان در آن وجود دارد و نه حتی رنگین‌پوستان. اینان همواره از آموزش هنر محروم بوده‌اند. زنان هیچ‌گاه به هیچ آکادمی هنری راه نیافتند و آن معدود زنان نقاش نیز همیشه با پدران یا شوهران خود، نقاش بوده‌اند.

شخصیت دیگری که به بحث عدم حضور زنان بزرگ در هنر پرداخت لیندا ناکلین می‌باشد. از منظر او دغدغه فقط این نیست که به تعدد اسامی اضافه شود، او خواهان ریشه‌یابی علت‌هاست. آن‌چه را که به عنوان هنرمند زن داریم با یک نگرش قدیمی همراه است. یعنی هنرمندان زن را به لیست هنرمندان اضافه کنیم اما وقتی از آرتیسیا جنتیلسکی(۳) و هم‌چنین از سوفونیزبو آنگوسولا صحبت می‌شود، مهمترین مسئله‌ای که راجع‌به ایشان می‌خوانیم، مسایل جنسی آن‌هاست. آیا مسایل جنسی ما این‌قدر مهم است؟ اگر این‌گونه است، شما در چند کتاب تاریخ هنر راجع به هم‌جنس‌باز بودن میکل آنژ مطلبی خوانده‌اید؟ البته برای تاریخ هنر مردان، به طور مستقیم اهمیتی ندارد که ما درباره ی روابط جنسی‌شان صحبت کنیم چون آن‌ها نابغه‌اند و قهرمان‌هایی شبیه آن‌ها، توانایی تغییر تاریخ هنر را دارند.

یکی از گروه‌های هنری که در شکل‌دهی به جریان فمنیستی و نقد تاریخ هنر نقش موثری را ایفاء نموده، گروه می‌باشد.

● زن در هنر ایران

گمان می رود بنای باورها و پندارهای دینی بخش اعظم ساکنین فلات ایران بر پرستش « مادر خدا » قرار داشته است. این خدای مادر، احتمالاً جفتی داشته که فرزندش هم به شمار می آمده. در بین آریاییان متقدم، نشانه ای از نظام « پدر سالار » وجود داشته و خدایان مذکر، حضوری انحصاری داشته اند اما به مرور زمان در ارکان این انحصار، تزلزلی به وجود آمده که احتمالا به واسطه فرهنگ دینی بومیان این سرزمین بوده است.

از متون الواح بین النهرین، چنین برمی آید که در میان اقوام گوتی که از کوه نشینان زاگرس بودند و بعدها بصورت خطر دائمی برای ایلام و سومر درآمدند، زنانی فرماندهی سپاه را بر عهده داشتند. هردوت نیز در کتاب خود از اقوام ماژوست یاد می کند که مخلوطی از بومیان فلات و تیره های آریایی بودند و نظام مادر سالاری داشتند.

● ایلام

در اواخر هزاره سوم پ.م ، ایلامی ها ارگ آکروپل « محل مقدس شوش » را تجدید بنا کردند و در مرکز آن، مجسمه الهه بزرگ مادر را که با نام سومری « نینهورساگ » به معنی « بانوی کوهستان » خوانده می شد، قرار دادند.

خدایان مادینه، از سده ۱۹ پیش از میلاد به بعد، نشانه های خود را روی آثار بدست آمده، بصورت های زیر باقی گذاشتند: ظرفی که دو مجسمه الهه کوچک در کنار آن ساخته شده؛ زن ـ ماهی؛ تصویر همخوابگی یک زوج مقدس در بستر و ...

باورهای مذهبی در ایلام، انعکاسی از باورهای مذهبی در بین النهرین است. اما یک مشخصه ی بارز در آن به چشم می خورد و آن اینکه خدایان مادینه صاحب قدرت جادویی بوده و بر جهان زیرین هم فرمانروایی می کنند. اصولاً سحر و جادو و ایهام در باورهای مذهبی ایلام بسیار برجسته است و این حالت در بین النهرین بدین شکل وجود نداشته.

از عصر طلایی تمدن ایلامی « ۳۱۰۰ - ۱۱۰۰ پ.م » نقوش و تصاویری کشف شده که نشان دهنده اهمیت و موقعیت زنان در اجتماع و ارزش « اصل مادینه ی هستی » در بنیان های تفکر ایلامی است. مانند مجسمه ای از ملکه « ناپیرـ آسو » که نقش مهمی در امور به عهده داشته. این مجسمه او را با وقار و شکوهی بسیار، نشان می دهد. این مجسمه ی برنزی از دو قسمت تشکیل شده است که پس از ساخته شدن، بر روی یک محور فلزی الصاق شده اند.

تصویر دیگری نیز دیده می شود با شکل هایی از دو پری ـ ماهی از جنس مؤنث که در میان یک متن مشبک که مظهر آبهای آسمان و زمین است و این آبها به شکل طناب هایی که از سه جفت ظرف، فوران می کند، دیده می شود.

در تصویری دیگر، یک زوج الهی مشاهده می شوند که خصوصیات اصلی خدای مادینه در آن، فرمانروایی بر آبهای زیر زمینی است که با تصویر خزندگان مشخص شده است. بطور کلی، وجود تصاویری از خزندگان، بخصوص مار، در نقوش ایلامی جزء مشخصه های آن است و همانگونه که گذشت چون در تفکر ایلامی، خدایان مادینه بر جهان زیرین فرمانروایی دارند، لذا مار و سایر خزندگان گویای قدرت فائقه « اصل مادینه هستی » در اندیشه مذهبی ایلامی است.

در تصویر مکشوف دیگری، شاه و دخترش نشان داده می شوند در حالیکه شاه، جواهری به دخترش هدیه می کند. شاهزاده خانم کوچک در برابر زانوان پدر ایستاده و پدر هیچ یک از نشان ها و علائم سلطنتی را با خود ندارد.

Pinikir بزرگ مادر اولیه ی ایلامیان بوده است. برخی را عقیده بر آن است که او با خدای مادینه ی دیگر ایلامی به نام « Kiririsha » یکی است، اما نمی توان به سادگی آندو را باهم یکی دانست.

مثال های تاریخی از شخصیت مستقل« Kiririsha » حکایت دارد. به عنوان مثال « اونتاش گال » که زیگورات «چغازنبیل» را در حوالی ۰۵۲۱ پ.م. برپا کرد، در آنجا برای « Pinikir » معبدی ساخت و معبدی جداگانه برای « Kiririsha » برپا ساخت.

در کنار این خدایان مادینه، به آرامی در جریان تحولات تاریخی، خدایان نرینه حضور یافتند. احتمالاً این تحول در هزاره ی دوم پ.م تحقق پذیرفته است. با این حال، خدایان مادینه هرگز از جرگه ی خدایانی که در رأس پانتئون ایلامی قرار داشتند، بیرون نشدند. این نکته نیز شایان ذکر است که هرگز در یک استان ایلامی، بیش از دو الهه ی مادر به رسمیت شناخته نمی شد.

در ایلام باستان، الهه « ناروندی » مورد توجه خاص است. معبدی با پیکره ها و الواح، وقف او شده است. او نیز از حقوق مردمان دفاع می کند. بر یک تندیس سفید از سنگ آهک از « ناروندی » به زبان و عبارت اکدی، اینچنین مورد توسل و دعا قرار گرفته: گوش فرا ده به نیایش من، حقوق مرا نگاهبان باش و حفظ کن. در این تندیس، ناروندی با پای برهنه در تن پوشی چین دار، بر تختی نشسته است که دسته های آن با شش شیر بالدار، تزئین شده و متأسفانه سر این تندیس گم شده است.

گویا حدود سالهای ۰۵۲۲ پ.م در شوش، ناروندی را به عنوان الهه ی پیروزی می ستوده اند. همچنین مردمان عادی، چنانکه از نام زنان ایلامی پیداست، به این خداوند مادینه علاقمند بوده اند.

در نام زنانه «Narundi-ummi» به معنی « ناروندی برای من مادر است » به خوبی حالت مادرانه ای را که ناروندی در باور مردمان داشته، دیده می شود. بدین ترتیب، ناروندی پشتوانه ای است برای پیروزی و نگهبانی است برای حفظ حقوق پرستندگان و پرستاری از برای پیروانش.

خدایان مادینه، از سده ۱۹ پیش از میلاد به بعد، نشانه های خود را روی آثار بدست آمده، بصورتهای زیر باقی گذاشتند: تصویر همخوابگی یک زوج مقدس در بستر و ...

در ارزیابی موقعیت زنان ایرانی تنها به تحت ستم بودن آنان نباید پرداخت، بلکه شناخت تجربه، قدرت و عمل و چالشگری آنان از اهمیت بالاتری برخوردار است، موضوعی که تم اصلی این کتاب به شمار می رود و آن را تا حدودی از تحقیقات مشابه جدا می سازد.

جامعه شناسی در دهه های اخیر با بررسی موقعیت زنان در حوزه های گوناگون و از جمله در خانواده، نقش ارزنده ای در تعمیق تئوری های علوم اجتماعی داشته است. در ایران اما بررسی جدی و علمی موقعیت زنان در خانواده، بازار کار و اجتماع هنوز در آغاز راه است.

این در شرایطی است که امروزه میل و نیاز به آگاهی جنسیتی(Gender conscious) در زنان ایرانی عمیقاً افزایش یافته است. مجموعه حاضر به تعمیق جامعه شناسی جنسیت در ایران به ویژه در عرصه ی خانواده و مهاجرت کمک فراوانی می کند. تأکید بر رابطه تنگاتنگ مدرنیته و حقوق زنان نشان می دهند که چگونه گفتمان های مسلط دینی در ایران، همچون جلوه ای از اقتدار سنت، نقش باز دارنده ای در دستیابی به هر دو عرصه ی فوق ایفا کرده اند.

از این رو بر تفکر عرفی(سکولاریسم) به مشابه یکی از ملزومات تأمین حقوق برابرزنان و مردان و گذار به مدرنیته، تأکید شده است.

اکثر پژوهش های جامعه شناسی با حرکت از «تفاوت فرهنگ ها» به بررسی خانواده های مهاجر و موقعیت زنان و مردان در جوامعی نظیر ایران و مقایسه آن با جوامع پیشرفته غربی می پردازند.

با روند جهانی شدن، خانواده نابود نمی شود. اما دیگر آن واحد به هم پیوسته ی پیشین مرتبط با فرهنگ همگون بومی نیز نیست. البته پیامد این تحول نیز از پیش تعیین شده نیست. ساختار نوین خانواده، به چگونگی توزیع قدرت در نزد هر یک از اعضای خانواده وابسته است.

زنان در جوامع مرد محور، سرکوب می‌شوند وقتی به ادبیات کلاسیک، معاصر، مدرن و نیز پسا مدرن ـ پست مدرن ـ نگاه می کنیم، می بینیم که تقریباً هنوز ادبیات ما در قلمرو حکومت مردان است یعنی اینکه صدای مردانه بیشتر خود را نشان می دهد و ما کمتر با صدای زنانه در حوزه ادبیات مواجه ایم.

به دلایل مختلفی مانند تر بیت، فر هنگ و شرایط سیاسی، اجتماعی و غیره زنان در جوامعی مانند ایران کمتر جسارت شرکت و حضور در میدان اندیشگی اجتماعی داشته اند. حتی زنانی که شهامت داشتند صدای ادبیاتشان را ابراز کنند مورد تهاجم واقع می شدند و به این ترتیب جامعه از ادبیات زنانه محروم بود.

از طریق ادبیا ت است که می توان تاریخ، خاطرات، شعر و داستان احساسات زنان را از زبان خو د آنان شنید، نه آن که مردان راوی زبان زنان باشند.

در چند دهه اخیر زنانِ شاعر و نویسنده و هنرمند، حضوری فعال و موفقیتی چشمگیر در عرصه‏های گوناگون داشته‏اند که در رسانه ها مفصل تر به آن پر داخته شده است . طبیعتاً بین ادبیات زنانه و مردانه تفاوت هایی وجود دارد چون زنان جور دیگر حس می کنند و می اندیشند .

اخیراً زنان نویسنده توانسته اند آثار بسیار درخشانی حتی فراتر از آنچه که در ادبیات مردانه و جود داشته است، خلق کنند . تفاوتهای فیزیکی، فکری و حسی که زن و مرد باهم دارند مبنای ارزش گذاری میان این دو نیست، بلکه زن و مرد مکمل یکدیگر هستند،

اما بنا به دلایل تربیتی، فرهنگی و مشکلات تاریخی، این باور به مردان تلقین شده است که در همه موارد دارای امتیاز و حق بیشترند و این امتیاز و قدرت طلبی را نا خود آگاه در آثارشان بروز می دهند .

در بعضی از آثار نوشتاری مردان «ثابت کردن خود» و «رابطه قدرت در رقابت» بسیار دیده می شود. آنان در ادبیات بدون نگاه علمی (نسبی و مناسب با شرایط) و همه شمول حکم صادرمی کنند.

شاید روزی با روشنگریها و فراگیری ها این مشکلات حل شوند. این موضوع یک مبحث علمی و طولانی ست که لازم است در نو شتارهای آینده دقیقتر به آن پرداخته شود . آگاهی، تلاش یادگیری و کار مدام برای موفقیت در هنر بسیار اهمیت دارد . اما دیده میشود که گاهی خلاقیت هنری با تیز هوشی و ذکاوت تجاری جو ش خورده است . صرفاً موفقیت هنر ی به معنای ارزش آن اثر هنری نیست بلکه واکنش عمومی به جزئیاتی که هنرمند آفریده است نیز نقش مهمی در سنجش اثر هنری دارد .

● تفاوت های جنسیتی

مرد و زن از نظر ساختمان بدن، کیان روانی، هوش، استعداد و... تفاوت های زیادی دارند.

یکی از علل اصلی ستیزها و کشمکش های دایمی، عذاب آور، دردناک و جان فرسا بین زن و شوهرها این است که مردان، زنان را با «ویژگی های خود» ارزیابی می کنند و زنان مردان را با مقیاس خود می سنجند و این سنجش همان قدر صحیح است که سنجش مایعات با متر و منسوجات با لیتر. چنین سنجش هایی معمولاً حس تحقیر یا برتری کاذب را به دنبال دارد.

شناخت تفاوت ها در گام اول بسیاری از سوء تفاهم ها را به صورت ریشه ای بر طرف می سازد و در گام بعدی توجه به این تفاوت ها و تنظیم روابط و مسئولیت ها بر اساس آنها به پویایی و نشاط خانواده می انجامد.

● تفاوت های روانی

زن و مرد چنان که از نظر ساخت بدنی از هم متمایزند دارای تفاوت هایی در بعد روانی هم هستند که از نظر علم روان شناسی و در فرهنگ های مختلف به اثبات رسیده است... توجه به این تفاوت ها و شناخت بهتر هر یک، آدمی را به سوی زیست بایسته تر رهنمون می گرداند. برخی از تفاوت های روانی دو جنس چنین است:

۱) تحقیقات حاکی از آن است که شکل گیری هویت دختران برای استقلال شخصی نیست، بلکه برای صمیمیت و مراقبت از دیگران است، در حالی که هویت پسران از اساس برای استقلال و رقابت و فردیت شکل می گیرد.

۲) موضوع وابستگی زن به مرد و استقلال خواهی مرد از نظر وضعیت جسمانی یک امر طبیعی است. از جنبه ی روانی زن به وابستگی گرایش دارد، از تنهایی می ترسد و در ارتباط با دیگران کارآمدتر می شود، ولی مرد استقلال طلب است و زمانی که نیازمندی دیگران را به خود دریابد احساس توانمندی می کند.

۳) زنان در برخورد با مسائل و مشکلات به جزئیات توجه بیشتری دارند و احساسی تر عمل می کنند ولی مردان در مقابله با مشکلات و مسائل کلی نگرند و منطقی تر عمل می کنند.

۴) مردان به ارتباط غیرکلامی توجه بیشتری نشان می دهند و کمتر احساسات خود را به زبان می آورند و واکنش بروز می دهند، ولی زنان توانمندی های کلامی بیشتری دارند، در نتیجه بیشتر بر ارتباطات کلامی تأکید دارند.

۵) به طور کلی مرد برون گرا و زن درونگراست.

۶) اندیشه ی اخلاقی زنان به طور عمده به روابط بین فردی توجه دارد و با احساس مسئولیت نسبت به دیگران همراه است و جنبه ی از خود گذشتگی دارد. برای مردان خودمختاری و شایستگی مبنای قضاوت اخلاقی است و اخلاق پسران بیشتر بر مبنای عدالت شکل می گیرد... پسران بیشتر از دختران از قوانین اخلاقی سرمی پیچند. زنان گرچه احساسی ترند ولی در مسائل اخلاقی سخت گیرترند.

● تفاوت های فردی

گذشته از تفاوت های جنسیتی، انسان ها (حتی افراد یک جنس) از نظر سرمایه های وجودی و خدادادی، اعم از نیروهای بدنی و توانایی های روانی یکسان نیستند؛ هم چنان که برخورداری آنها از نعمت های طبیعی و اجتماعی و توانایی های هوشی متفاوت و مختلف است. انسان ها با وجود فطرت ها و غرایز یکسان دارای توانمندی ها و استعدادهای متفاوت هستند.

بی توجهی به این تفاوت ها پی آمدهای دردناکی چون بی توجهی به تفاوت های جنسیتی دارد؛ یعنی بسیاری از آسیب های موجود در خانواده به این مسأله برمی گردد؛ مثلاً مقایسه ی درسی دو برادر و یا بین دانش آموز با همکلاسی هایش، مقایسه ای نابه جاست و بدترین ضربات را بر روند پیشرفت درسی دانش آموز و شخصیت او وارد می سازد.

فرزندی که در این موقعیت قرار می گیرد دچار فشار روحی زیادی است و نباید انتظار ابراز وجود، خلاقیت و نشاط را در او داشته باشیم. مقایسه ی همسر خود با دیگران نیز اشتباهی است که نشاط را از خانواده می گیرد.

کارشناسان تأکید می کنند که هر یک از زن و شوهر باید بکوشد با روان شناسی همسرش آشنا شود تا بداند او به چه اموری بها می دهد و نظام ارزشی اش چگونه است؟ و با توجه به آن، مناسبات بین خود و او را تنظیم کند.

● عوامل مؤثر بر نشاط

▪ کار

کار از جنبه های متعددی حایز اهمیت است و تأثیرات فراوانی بر روان آدمی و زندگی خانوادگی و اجتماعی دارد. از بنیادی ترین و قوی ترین نیازهای انسان نیازهای فیزیولوژیکی است. این نیازها شامل هر چیزی می شود که در حفظ و بقای ارگانیسم انسان نقش دارد.

نیازهای فیزیولوژی و از جمله مواد غذایی، در جوامع با بافت پیچیده تر (شهری) به شکل اشتغال و در جوامع ساده تر با نام کار و تلاش و شکل مستقیم تری تأمین می شود. این که بیکاری یک معضل اجتماعی شمرده می شود به سبب همین نیاز است؛ که اگر برآورده نشود بسیاری از موضوعاتی که به عنوان نیاز مطرح می شوند جایی برای طرح نخواهد داشت.

در مقابل اگر در سایه کار، تلاش و یا به تعبیری اشتغال، این نیاز برآورده شود انسان مجال پرداختن به دیگر امور که زمینه ی تعالی و رشد، آسایش و رفاه، لذت های دنیوی و حتی اخروی و... را پیدا می کند.

این است که حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرماید:

تنگدستی سبب خواری نفس و حیرانی عقل و جلب کننده ی اندوه هاست.

کار از عواملی است که می تواند این آسیب ها را برطرف نماید.

از دیگر ابعادی که اهمیت کار را تبیین می کند نفسِ مشغول بودن و تأثیر مستقیم آن بر روان است. هنگامی که انسان مشغول به کار است یک نوع ایمنی راحتی بخش، یک آرامش عمیق درونی و یک قسم رخوت نشاط آور او را تسکین می بخشد. و شاید بتوان گفت که بی کاری بیشتر از هر عامل دیگری ناشادی می آورد. کارِ ما قسمتی از هویتِ ماست. اگر ما در طبقه ی شغلی هیچ کاری نداشته باشیم رنج می بریم و این مسئله به کاهش شدید شادکامی منجر می شود و شاید به همین دلیل حضرت علی(علیه السلام) با تأکیدی که بر تفریح به معنای خاص آن دارند، کار را بزرگ ترین تفریح ذکر می کنند.

از جنبه های دیگر اهمیت کار، ارتباط آن با احساس کارآیی است. بهترین عاملی که می تواند این احساس را در انسان ایجاد کند خودکار است. و اهمیت آن در تأثیری است که بر فشار روانی دارد یعنی; از عوامل مؤثر بر فشار روانی احساس کارآیی است که این احساس هر قدر قوی تر باشد از میزان فشار روانی کاسته می شود و ضعیف شدن آن موجب شکنندگی و تأثیرپذیری انسان در برابر عوامل فشارزا می شود.

از دیگر تأثیرات مثبت کار فعلیت یافتن استعدادها، جلوگیری از انحراف و لغزش و هم چنین روش شناخته شده در درمان برخی اختلالات است که این مختصر مجال توضیح آنها را نمی دهد.

خلاصه این که بی کاری آسیب های بسیاری برای فرد و خانواده و اجتماع به بار می آورد، تا حدی که (در زندگی معمول و اکثریت مردم) می تواند موجودیت انسان را به خطر اندازد و بر عکس، کار، با واسطه و بیواسطه، تأثیرات مثبت زیادی دارد از جمله به زندگی رونق می بخشد.

▪ صله ی رحم

مرحوم کلینی در کافی نقل می کند: پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) یک روز بدون هیچ مقدمه ای اصحاب خویش را دعوت کردند و این سخنان را با آنان در میان گذاشتند که به حاضرین از امتم و غائبین از آنها و هر که در صلب مردان و رحم زنان تا روز قیامت قرار می گیرد وصیت می کنم که صله ی رحم را به جا آورند اگر چه در فاصله ی یک سال سفر نسبت به یکدیگر باشند...

صله ی رحم دارای فواید بسیاری در ابعاد مختلف است.

ارتباطات انسانی مطلوب تا ۸۵ درصد موجب نشاط و سرزندگی افراد می شود. انسان موجودی اجتماعی است و غالب نیازهای او هم یا در ارتباط با اجتماع و یا توسط اجتماع برآورده می شود. وابستگی فرد به گروه و دوستی گروه با فرد و ارتباط انسانی بین آنها به تشکیل شخصیتی سالم و با نشاط و تحقق امنیت خاطر و آرامش در انسان کمک شایانی می کند. در واقع ارتباط مثبت انسان با اجتماع، هم نیاز امنیت روانی و هم نیاز تعلق انسان را پاسخ می دهد و این ارتباط و تعلق در خانواده به عنوان یک واحد کوچک اجتماعی و در فامیل با دایره ای وسیع تر بسیار پررنگ تر و زیباتر شکل می گیرد.

▪ تبادل عاطفی

از جمله نیازهای روانی نیاز به عشق و تعلق داشتن است که فرد را در جهت ایجاد روابط محبت آمیز با دیگران سوق می دهد. نیاز دلبستگی و تعلق، هم شامل دریافت محبت از دیگران و هم محبت کردن به آنان می شود. برای ارضای این نیاز انسان باید با دیگران و از همه مهم تر، با اعضای خانواده ی خود تبادل عاطفی داشته باشد که نتیجه ی آن بالندگی و شکوفایی واقعی انسان است و چنانچه این نیاز اصلاً و یا به شکل صحیح ارضا نشود نتیجه ای جز پژمردگی یا انحراف نخواهد داشت.

نکته ی حائز اهمیت این که فقط وجود محبت بین همسران و یا فرزندان و والدین برای ارضای این نیاز کافی نیست; لازمه ی ارضای این نیاز ابراز محبت است و به همین سبب کسانی که هنر نثار محبت بر شریک زندگی خود را دارند کام یاب ترند البته توجه به تفاوت های فردی و جنسیتی و امور دیگر کمک زیادی به ابراز محبت می کند؛ از جمله تفاوت های زن و مرد این است که زن عاطفی تر از مرد است و به ارتباط های عاطفی علاقه ی بیش تری نشان می دهد، احساس محبت کردن در دختران بیش از پسران است... به همین جهت مادران در به عهده گرفتن تربیت که عاطفه و محبت از ضروریات آن است، مقدم اند و در روابط زن و شوهر لازم است مردان در مسائل عاطفی پیش قدم باشند؛ چرا که زنان با این سرشت به دنیا می آیند.

شهید مطهری می فرماید:

رکن حیات خانوادگی احساسات و عواطف مرد نسبت به زن است. از این عواطف است که هم زندگی زن و هم زندگی فرزندان صفا و جلا و خرمی می گیرد.

▪ احترام

انسان های رشدیافته شناخت دقیقی از موقعیت خود در اجتماع دارند و این موقعیت و شناخت نسبت به آن زمانی به دست می آید که شخص از ناحیه ی خود و دیگران مورد تکریم قرار گیرد.

مزلو روان شناس انسان گرا یکی از سلسله نیازهای انسان را نیاز به احترام می شمارد؛ احترام از ناحیه ی خود شخص به صورت احساس خودارزشمندی که مایه ی عزت نفس است و از ناحیه ی دیگران. با برآورده شدن نیاز به عزت نفس، شخص به قابلیت، ارزشمندی و کارآمدی خود اطمینان پیدا می کند و در سایه ی این اطمینان در تمام جنبه های زندگی خود کارآمدتر و مولدتر می شود و در غیر این صورت احساس حقارت و بی پناهی و دلسردی می کند.

خانواده، از آن جا که بیشترین مدت ارتباطی و نزدیک ترین روابط برای اشخاص در فضای آن صورت می گیرد، می تواند احساس عزت نفس را در شخص بهتر و بیشتر از هر گروه دیگری نهادینه نماید.

مزلو می گوید: آنچه نیاز به احترام از ناحیه ی دیگران را اهمیت می بخشد این است که اگر قرار باشد احساس عزت نفس اصالت داشته باشد شرطش این است که همراه با احترام واقعاً درخور از سوی دیگران باشد.

▪ رضایت از روابط جنسی

از جمله مسائلی که عموم مردم از آن غافل اند، نقش روابط جنسی در زندگی زناشویی است؛ مسأله ای که در هر دو جنبه ی آسیب زایی و ایجاد نشاط تأثیر بسیار بالایی دارد.

در میان لذت های غریزی، هیچ لذتی با لذت جنسی برابری نمی کند; از همین رو در اسلام، به ارضای مشروع میل جنسی توصیه شده است... . در سایه ی ارضای صحیح میل جنسی علاوه بر تأمین نیاز جنسی، فرد از لحاظ اخلاقی، فکری و روانی به آرامش می رسد و موجبات رشد و شکوفایی اش فراهم می گردد. اگر زن و شوهر از رابطه ی جنسی خود رضایت داشته باشند به احتمال قوی از زندگی خانوادگی خود نیز راضی، و اگر از رابطه ی جنسی ناخرسند باشند از زندگی خانوادگی نیز ناخرسند خواهند بود.

مشکل جنسی زیربنای بسیاری از مشکلات و دشواری های خانوادگی است: زن و مرد وقتی به طور صحیح ارضا نشوند به جای وصول به آرامش و سکون دچار تنش و عصبیت می شوند و همین امر موجب بروز درگیری ها و اصطکاک فراوانی می گردد. بنابراین، کیفیت روابط جنسی تأثیری مستقیم بر کیفیت روابط و نشاط خانواده دارد.

▪ آراستگی

آراستگی از ضروریات زندگی، پاسخ به حس ارزشمندی و حرمت خود و نوعی احترام به دیگران است که به علت تحسین برانگیزی آن و فطرت زیبایی دوستی انسان ها باعث جلب توجه مثبت دیگران در قالب بازخوردهای آگاه و ناخودآگاه است.

متأسفانه در خانه به این مسئله کمتر توجه می شود در حالی که اگر نگوییم اهمیت آن در خانه بیشتر از اجتماع است، یقیناً کم تر نیست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) هرگاه می خواستند به خانه بازگردند مسواک می زدند و خود را به بهترین عطرها خوشبو می کردند و می آراستند.

رعایت آراستگی در خانه، علاوه بر این که به علت پاسخ به حس زیبایی خواهی باعث اقبال بیشر اهل خانه به هم می شود، با توجه به جامعه ی صدرنگ امروزی ضرورتی دو چندان دارد و بی توجهی به آن ممکن است خانواده را با آسیب های جدّی مواجه سازد و توجه به آن دارای پیامدهای مثبت است.

▪ برنامه ریزی

برای پرهیز از افراط و تفریط در امور، باید در زندگی برنامه داشته باشیم؛ برنامه ای که جامع دورترین افق های زندگی و تمام ساعات شبانه روز باشد. در برنامه ریزی، چه در برنامه های روزانه و چه دراز مدت، باید به نشاط برانگیزی آن که انرژی لازم برای سایر فعالیت ها را تأمین می کند توجه شود. امام کاظم (علیه السلام) می فرمایند:

تلاش کنید شبانه روزتان را به چهار قسمت تقسیم کنید: بخشی را به کار و تلاش اختصاص دهید; قسمتی را به عبادت خداوند بگذرانید؛ بخش سوم را به کسب دانش واگذارید و بخش چهارم را صرف خوشی های حلال و پسندیده کنید و با این (بخش چهارم) می توانید از عهده ی سه تای دیگر برآیید.

اگر به زندگی افراد موفق نگاه کنیم می بینیم که نهایت اهتمام را به برنامه ریزی و توجه لازم را به برنامه های تفریحی داشته اند.

حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند:

من در طول زندگی نه یک ساعت تفریح را برای درس گذاشتم و نه یک ساعت درس را برای تفریح.

▪ تفریح

از آن جا که رسیدن به اهداف در سایه ی تلاش و کوشش میسر است، بعضی افراد، تفریح را حتی در حد ضروری هم نمی پذیرند و آن را نوعی بی کاری، بی هدفی و ابطال وقت می پندارند و حتی افرادی که به ضرورتِ تفریح آگاه اند در مشغولیات زندگی از این ضرورت غافل می شوند.

تفریح به صور مختلف نیروی لازم برای زندگی را فراهم می کند; از جمله باعث می شود انسان کمی از کار روزمره ی خود فاصله بگیرد و در نتیجه راحت تر درباره ی آن بیندیشد و هنگام بازگشت به سر کار خود، با روحیه و انرژی بهتری به کارش ادامه دهد.

نکته ی دیگری که باید متذکر شد این که برخی نفس کار را تفریح می دانند، ضمن تأیید این مطلب که کار خود یکی از عوامل نشاط است، در عین حال باید دانست «کار اسمش کار است، و این با تفریح به معنای خاص آن تفاوت دارد، در تفریح هیچ وظیفه ای به عنوان کار وجود ندارد و فقط حالت لذت بخشی و شادی آفرینی وجود دارد. »

▪ شادمانی

دیل کارنگی در کتاب رمز موفقیت می گوید: شما هر وقت خواستید احساس خاصی را در خود پایدار سازید کاری را بکنید که اگر آن احساس طبعاً به شما دست می داد خود به خود آن کار را می کردید؛ مثلاً اگر خواستید احساس خوش بختی کنید خود را واقعاً خوش بخت بدانید و با نشاط و خرم و خندان باشید... خود به خود خواهید دید که واقعاً خوش بخت و مسرور شده اید؛ زیرا شما وقتی مانند یک آدم خوش بخت قدم برداشتید به زودی احساس خواهید کرد که یک آدم واقعاً خوش بخت هم هستید.

اگر می خواهیم گرفته و بی حوصله نباشیم باید به کارهایی بپردازیم که در صورت نشاط به آنها می پرداختیم. امام علی(علیه السلام) می فرماید:

السرور یبسط النفس و یثیر النشاط; یعنی خوشحالی مایه ی انبساط روان و امری نشاط برانگیز است.

الغم یقبض النفس و یطوی الانبساط; غصه نفس را در تنگنا می نهد و انبساط روان را در هم می پیچد

▪ اختصاص وقت

رسول گرامی اسلام که جاری کلامش از زلال وحی است و دور از هر گونه خطا، درباره ی اهمیت اختصاص وقت به خانواده این گونه می فرماید:

نشستن مرد نزد همسر و عیالش در پیشگاه خداوند از اعتکاف در مسجد من محبوب تر است.

امروزه اوقات اعضای یک خانواده در غفلت از هم سپری می شود؛ محدودیت های شغلی، دغدغه های فکری، سر گرمی های فردی، انفجار اطلاعات که توجه بسیاری را به خود جلب کرده، رسانه ها و... اموری هستند که روابط بین انسان ها، فامیل، همسایه و حتی خانواده ها را تحت الشعاع خود قرار داده و کم رنگ نموده اند.

به همین جهت کارشناسان مسائل خانواده، توصیه و تأکید می کنند که در هر فرصت ممکن با همسر و اعضای خانواده ارتباط کلامی و عاطفی برقرار گردد و در روز یا در هفته زمان مشخصی را برای گفت و گو درباره ی مسائل و مشکلات و درد دل کردن با همسران در نظر گرفته شود. از مطلوب ترین اشکال ارتباط انسانی اختصاص وقت است؛ در این گونه اوقات مسائل و مشکلات زندگی یادآوری می شود که این خود به اعتقاد روان شناسان موجب کاهش شدت اضطراب و تخفیف آلام روحی می شود.

▪ مثبت نگری

لازم است نهایت توجه و همت خود را به کار گیریم تا نکات قوّت و مثبت زندگی و افراد خانواده را ببینیم، چرا که آرامش خاطر و خوشی در زندگی تا حدود زیادی به طرز تفکر و نگاه ما به قضایا بستگی دارد.

روان شناسان ارزیابی شناختی را یکی از عوامل مؤثر بر فشار روانی می شمارند. با خوش بینی و اعتقاد عمیق به این موضوع، علی رغم مشکلات و سختی های موجود بر سر راه زندگی، اوضاع سر و سامان می گیرد.

گلمن (روان شناس) خوش بینی را روشی می داند که مردم بر اساس آن موفقیت ها و شکست های خود را توصیف می کنند. فرد خوش بین هر شکست را پدیده ای تغییرپذیر می بیند و معتقد است که بار دیگر می تواند موفق شود در حالی که فرد بدبین به هنگام شکست خود را سرزنش می کند و ناکامی را ناشی از برخی خصوصیات شخصی خود و تغییرناپذیر می داند.

● یک واقعیت

در بررسی های جدید مشخص شده که ۶۰% از افراد جامعه از داشتن رابطه جنسی با همسران خود ناراضی هستند.

مشکلات جنسی بخش تاریک زندگی های زناشویی در جامعه ما است. از مشکلات جنسی حرفی زده نمی شود؛ نه مسئولان و نه زنان و نه مردان. در حالی که ۷۸ درصد متقاضیان طلاق در کشور چه بگویند که به علت مشکلات جنسی می خواهند طلاق بگیرند و چه با وجود مشکلات جنسی علت طلاق را چیز دیگری عنوان کنند به دلیل مشکلات جنسی طلاق می گیرند.

وقتی کارشناسان اعلام می کنند ۱۰ درصد مردان دچار ناتوانی جنسی اند و ۴۰ درصد زنان در زندگی زناشویی از اختلالات جنسی رنج می برند به این معنی است که درد مرموزی در خانواده ها وجود دارد.

این درد گاهی آن قدر می ماند تا بالاخره از جای دیگری بیرون می زند و تازه آن موقع هم خودش را به شکل افسردگی و اضطراب و هزار و یک درد جسمی و روانی دیگر نشان می دهد. وقتی نیاز جنسی که از غرایز طبیعی انسانی است به درستی و با هدایت منطقی ارضا نشود نتیجه اش یا طلاق یا ارضای آن در خارج از خانواده و یا وجود همسرانی است که از زندگی زناشویی شان لذت نمی برند.

فرحناز ولی پور

پی‌نوشت:

۱ـwww.stanford.edu/femenism Aestefres

۲ـ Gisilda Pollok

۳ـ Gentileschi (۱۵۹۷-۱۶۵۱) نقاش ایتالیایی در فلورانس و ناپل کار می‌کرد. شیوه‌ی واقع‌گرایانه‌اش تأثیر نقاشی کاراوادجو را نشان می‌دهد او به اتفاق پدرش مدتی در دربار انگلستان کار می‌کرد.

۴ـ Shophonisbo Angossla

۵ـ سخنرانی حمید سوری تاریخ هنر و زنان ـ موزه‌ی هنرهای معاصر ـ مرداد۸۳

۶ـ در کتاب نقد عکس ـ تری برت ـ نام این گروه به دختران چریک ترجمه شده ولی در این مقاله نام اصلی نوشته شده است.

۷ـ www.Guerrilla girls.com

۸ و۱۰ ـ برت، تری، نقد عکس ـ اسماعیل عباسی، کاوه میرعباسی، تهران ـ مرکز، ۱۳۸۰

۹ـ www.Guerrilla girls.com

۱۱ـ Rosalind Delmar

۱۲ـ فریدمن، جین، فمنیسم، فیروز، مهاجر، تهران، آتشیان،۱۳۸۰

۱۳ـ می‌توانیم این نگاه را به هنر فمنیستی نیز تعمیم دهیم. چون گونه‌های مختلف هنر فمنیستی بسیار متنوع و متناقض است.

۱۴ـ Madona

۱۵ـ بولتن مرجع فمنیسم

۱۶. شهلا لاهیجی و مهرانگیز کار، شناخت و هویت زن ایرانی در گستره ی پیش تاریخ و تاریخی، تهران. روشنگران و مطالعات زنان. ۱۷۳۱. ص ۱۴۲ 

منابع

۱. جامعه شناسی هنر، ناتالی هینیک، ترجمه عبدالحسین نیک گوهر تهران، نشر آگاه، ۱۳۸۷

۲. نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصر، جورج ریتزر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی ۶۱۴۸۹;۶۱۴۹۱;۶۱۴۹۶;۶۱۴۸۸;

۳. فمنیسم و زیباشناسی، کارولین کرس میر، ترجمه افشنگ مقصودی، تهران، نشر گل آذین،۱۳۸۷

۴. بازاندیشی تاریخ، کیت جنکینز، ترجمه ساغر صدیقیان، تهران، نشر مرکز،

۵. میشل فوکو، اریک برنز، ترجمه بابک احمدی، تهران، نشر ماهی ۱۳۸۱