پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

مصونیت یابی در پرتو «استغفار»


مصونیت یابی در پرتو «استغفار»

بحثی پیرامون آداب و اثرات استغفار

در مقاله حاضر نویسنده با بیان اهمیت و جایگاه استغفار در زندگی انسان، به برخی شرایط و اثرات و کارکردهای استغفار در فرد و جامعه اشاره می کند که با هم آن را از نظر می گذرانیم.

انسان موجودی شگفت انگیز و پر از اضداد و تناقضات است لذا می توان او را همانند خداوند و آفریدگارش برشمرد. از این روست که خداوند، وی را مظهر کامل خویش به تجلی و تعلیم اسمایی شمرده است و به خاطر این شاهکار آفرینش، بر خویش درود و آفرین فرستاده است. این گونه است که در عین اول بودن در آخر است و در همان حال که ظاهر است باطن است.

تنها تفاوتی که میان خدا و انسان وجود دارد اختلاف در الوهیت و عبودیت است؛ به این معنا که یکی خالق و دیگری مخلوق است. وجود فقری انسان و وجود غنی ذاتی خداوندی موجب می شود که انسان همواره در حال اتصال خواهی با مبدا وجودی خود باشد. اگر میان خداوند و هر موجود دیگری، اتصال وجودی به شکل اکراهی است، میان انسان و خداوند دو گونه اتصال وجود دارد؛ اتصالی که به عنوان اتصال خالق و مخلوق است و اتصالی که به عنوان عبد و معبود است. این اتصال اخیر است که به انسان ویژگی های خاص و توانمندی های ویژه بخشیده است به گونه ای که می تواند با بهره مندی درست از این اتصال، در مقام خلافت ربوبی خاص و کامل نسبت به خود و حتی جهان هستی، در کائنات تصرف نماید.

با این همه اراده و اختیاری که منشأ و خاستگاه اتصال عبد و معبودی می شود، به علل درونی و بیرونی، انسان می تواند به گونه دیگر رقم بخورد و به جای آن که متصل به جمال الهی شود به جلال الهی متصل شود و خشم و غضب الهی را به جان بخرد و در آتش دوزخ جلالی خداوند گرفتار آید.

عوامل درونی چون هواهای نفسانی و بیرونی چون وسوسه های شیطانی همواره آدمی را از جمال خداوندی به سوی جلال خداوندی سوق می دهد. البته از آن جایی که رحمت و فضل و عنایت الهی بر غضب و خشم و جلال او مقدم می شود، همواره الهامات تقوایی در گوش جان و دل انسان القا می شود تا او را به سوی خیر و جمال و کمال هدایت کند. هر گاه هوای نفسانی و وسوسه شیطانی او را به سوی جلال الهی می کشاند در همان حال فطرت، عقل، الهامات درونی و وحیانی بیرونی، وی را به سوی خیر و صلاح می خواند و توبه و استغفار را به گوش جانش می رساند.

تاکنون درباره نقش استغفار، بسیار گفته و نوشته اند، با این همه به نظر می رسد که این عامل سرنوشت ساز که حضرت آدم(ع) را در هنگام هبوط از بهشت، رهایی بخشید و فرصت های مکرری به او داد تا در مسیر کمالی و هدایتی عبودیت گام بردارد و به مقام راستین خویش دست یابد و هم چنین بسیاری از انسان ها را دستگیر شده و حتی پیامبرانی را از خطر هلاکت نگه داشت، آن چنان مهم و ارزشمند است که هر از گاهی می بایست و بلکه می توان چیزهای جدید و آثار و برکات تازه ای از آن کشف کرد و به دست آورد. از این رو بازخوانی آداب و آثار آن تنها برای کشف بعدی دیگر از ابعاد و جهتی دیگر از جهات بی نهایت این ابزار کارآمد الهی در دست بشر است که به سادگی می تواند به وسیله آن خود را از بسیاری از گرفتاری ها رهایی بخشد و یا بسیاری از گرفتاری ها و مصیبت ها را از خویش دفع کند؛ زیرا استغفار دارای دو کارکرد مهم دفعی و رفعی است.

● از چه چیزی استغفار کنیم؟

بسیاری از مردم به ویژه جوانان می پرسند که از چه چیزی استغفار کنیم؟ ما که گناهی نکرده و جرم و جنایتی مرتکب نشده ایم. این پرسش زمانی پررنگ تر مطرح می شود که آنان که با آموزه های قرآنی و یا روایی مواجه می شوند که در آن پیامبران و امامان(ع) و اولیای خداوندی مامور به استغفار شده و یا در دعاهای خویش به ذیل توبه و استغفار چنگ زده اند. در این صورت می پرسند که پیامبر(ص) و یا امامان(ع) چرا باید استغفار کنند و از چه چیزی می بایست استغفار کنند؟ اصولا استغفار چیست و چه جایگاهی در هستی شناسی و امور تکوین دارد که برای دفع امور تکوینی و بلاهای طبیعی به ذیل آن تمسک جسته می شود و یا برای رفع مصیبت و بلایی آن را ابزار و وسیله رهایی قرار می دهند؟

آن گونه که محقق اندیشمند و زبان شناس و قرآن پژوه فرهیخته راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ القرآن الکریم خویش گفته است: «استغفار به معنای طلب آمرزش، از ریشه غفران گرفته شده است که در اصل به معنای پوشیدن چیزی است که آدمی را از آلودگی نگه دارد. بنابراین استغفار به معنای طلب پوشیدن چیزی است که آدمی را از آلودگی های درونی و بیرون محافظت کند و از آن دور نگه دارد. به سخن دیگر، استغفار، درخواست مصونیت از عذاب با گفتار و رفتار خویش است. (مفردات راغب اصفهانی ذیل واژه غفر)

کسی که استغفار می کند می کوشد تا خود را از آلودگی حفظ کند و تن پوشی را به تن نماید تا بوی گناهان بیرونی دیگران به وی نرسد و یا نمی گذارد بوی گناهان او به بیرون درز کند و او را رسوا سازد و یا کاری می کند که آثار و پیامدهای آن از درون و بیرون وی برطرف شود.

● بوی بد گناهان

در روایات است که هر گناهی بویی دارد که بسیار زننده است و دیگران را می آزارد. انسان هایی که اهل دل هستند حتی از کسی که در حالت جنابت و یا حیض است در رنج و عذاب قرار می گیرند؛ زیرا با آن که جنابت و حیض امری طبیعی است ولی بویی خاص و زننده برای اهل دل دارد و آنان را به رنج می افکند. اصولا هر چیزی در دنیا دارای بوی خوش و بوی زننده است. رفتارها و گفتارهای آدمی نیز این گونه است. لذا از مؤمن و انسان های طیب و پاک بوی خوشی برمی خیزد که همگان را به سوی خود جلب و جذب می کند. در داستان اویس قرنی آمده است که وقتی آن حضرت(ص) از مسافرت به مدینه بازگشت بیان کرد که بوی خوشی به مشام می رسد و این بوی از قرن است. معلوم شد که اویس قرنی به مدینه آمده بود تا به دیدار محبوب خویش حضرت ختمی مرتبت(ص) برسد ولی به سبب وعده ای که به مادر خویش داده بود آن حضرت را ندیده از مدینه بازگشت؛ زیرا پیامبر(ص) به بیرون مدینه مسافرت کرده بود و در آن جا حضور نداشت. این بوی خوش مؤمن است که اهل دل آن را می بویند و می شنوند.

در روایت است که حضرت پیامبر(ص) برای دیدن فاطمه زهرا(س) لحظه شماری می کرد و هر روز به نزد ایشان می شتافت و ایشان را می بویید و می گفت که او بوی بهشت می دهد.

بوی تعفن کافران و مشرکان چنان است که مؤمنان و اهل دل را می آزارد و آثار آن رنج آور و سخت است.

گناهان نیز بوی ناخوش دارند. هرگناهی بوی خاص دارد و از هر امر ناپسند و زشتی، بوی کریه و بدبو متصاعد می شود. بنابراین اهل دل با بوهای متفاوت می توانند بفهمند که شخص چه گناهی کرده است و در چه حالتی است. درباره برخی از اهل دل نقل شده که هنگام دیدن یکی از شاگردان خود، درس خویش را تعطیل کرد و به او گفت که با حالت جنابت و غسل نکرده در درس حاضر نشود. او با بویی که از جنابت وی متصاعد می شد دریافت که وی غسل جنابت نکرده است.

اهل دل و مومنان واقعی همان گونه که حالت شخص را می دانند و از باطن وی آگاه هستند، هم چنین از بوی بد و خوش می فهمند که چه عمل نیک و یا بدی را انجام داده است و درچه حالتی از حالات انسانی قرار دارد.

● بوی خوش کار نیک

استعفار موجب می شود تا آدمی دور خویش حصار و دژی استوار بر پا کند و از آثار زشت گناه دیگران در امان ماند؛ همچنین باعث می شود تا از آثار و تبعات گناه خویش در امان باشد و حداقل در میان خلق رسوا نشود. توبه یعنی بازگشت به سوی خدا و درمسیر کمالی قرارگرفتن پس از آن که با گناه خویش کجروی کرده است و استغفار یعنی این که خود را از آثار و تبعات آن در امان داشتن و از رسوایی رهایی یافتن. بنابر این هرکسی می بایست برای رهایی از آثارو تبعات بیرونی، با استغفار دژ و قلعه ای برای خود بسازد. از این رو استغفار امری عمومی است و اختصاص به گناهکاران ندارد وحتی مومنان بلکه پیامبران برای در امان ماندن از آثار درونی و بیرونی اعمال دیگران به ذیل استغفار تمسک می جویند.

به سخن دیگر گاه انسان می بایست از ظلم و ستم به نفس خویش استغفار کند؛ زیرا حق نفس را چنان که باید و شاید ادا نکرده و اسمایی را که خداوند در ذات وی به ودیعت نهاده به فعلیت نرسانده است (آل عمران آیه ۱۳۵ و نساء آیات ۶۴، و ۱۱۰ و نیز اعراف آیه ۲۳ و انبیاء آیات ۸۷ و ۸۸ و قصص آیه ۱۶) و گاه دیگر نیاز است که از گناه و خطای خویش توبه و استغفارکند (بقره آیه ۵۸ و اعراف آیه ۱۶۱ و غافر آیه ۵۵ و آل عمران آیه ۱۹۰و ۱۹۳ و یوسف آیه ۲۹ و ۹۷و آیات دیگر قرآن) و دمی دیگر می بایست از قضاوت عجولانه و داوری بی دلیل و ضد ارزشی (ص آیات ۲۴ و ۲۵) یا قتل (قصص آیات ۱۵و ۱۶) و کفر نفاق وشرک(مائده آیات ۷۳ و ۷۴) استغفار نماید.

چنان که استغفار گاه از گناه و خطای خود است(ابراهیم آیه ۴۱ ونوح آیه ۲۸) و گاه برای گناه دیگران از مردم و زنان مومن (محمد آیه ۹ و ممتحنه آیه ۱۲ و نوح آیه ۲۸) یا فرزند (یوسف آیات ۹۷ و ۹۸) و برادران (اعراف آیه ۱۵۱ و حشر آیه ۱۰) ووالدین (ابراهیم آیه ۴۱ و نوح آیه ۲۸) ومانند آن می باشد.

استغفار پیامبران در بسیاری از موارد از نوع استغفار برای دیگران بوده است و آنان چنان اواب و حلیم و رحیم بودند که می کوشیدند تا دامنه رحمت و محبت ایشان از راه استغفار به مشرکان و کافران نیز برسد؛ از این رو خداوند از این عمل باز داشته و خواسته که ایشان و نیز مومنان برای کافران و مشرکان استغفارنکنند و برای آنان دژی نسازند. (توبه آیه ۱۱۳ و ۱۱۴) خداوند درآیات ۶۰ تا ۶۴ سوره نساء اثر بخشی استغفار پیامبر (ص) برای منافقان را مشروط به توبه آنان دانسته و در آیه ۸۰ سوره توبه بیان داشته است که علت عدم تاثیر استغفار پیامبر (ص) درحق منافقان به سبب فسق ایشان است.

بنابراین استغفار پـیامبر (ص) درحق دیگران که بسیار تاثیرگذار است در اثر کفر و نفاق و فسق، بی اثر می شود (توبه آیات ۷۷ و ۸۰ و منافقون آیات ۱ تا ۶)

قرآن بیان می دارد که استغفار پیامبر(ص) به سبب کارایی و تاثیرگذاری بسیار آن نه تنها در دنیا بلکه در آخرت نیز شامل مؤمنان و دیگرانی می شود که کفر و نفاق و فسق و شرک نداشته اند (تحریم آیه۸) و آن حضرت(ص) حتی در قیامت نیز برای مؤمنان دژ استواری با استغفار خویش می سازد. (همان)

● آثار استغفار

با مطالب پیش گفته بخشی از آثار استغفار در زندگی دنیوی و اخروی شناخته شد. با این همه می توان برای استغفار آثار و فواید دیگری نیز برشمرد که از جمله آنها می توان به مصونیت یابی از عذاب الهی (انفال آیه۳۳ و کهف آیه۵۵) اشاره کرد.

بسیاری از مردم از وجود عذاب های روزمره خویش غافل هستند؛ اینان نمی دانند که وقتی برای کاری به جایی می روند چرا با واکنش های تندی مواجه می شوند و یا با مصیبت و مشکلی روبه رو می شوند؟ اگر این افراد به دامن استغفار چنگ زنند از این امور رهایی می یابند و بسیاری از کارها به آسانی حل می شود. انسان با ساختن دژی به وسیله استغفارهایی که بهترین عدد آن هفتاد است می تواند به گونه ای عمل کند که بوی بد اعمالش به مشام دیگران نرسد و چشمان دل مردم روشن ضمیر آن را در حالت زشت و ناپاک نبیند. هرانسانی خواسته و یا ناخواسته توانایی دیدن و بوییدن دارد هرچند که این مسئله دارای شدت و ضعف است ولی همه، این توانایی را به طور فطری دارا هستند.

بنابراین برای این که از آسیب های گناه و خطا و اشتباهات خویش در امان مانیم، باید به دژ استوار استغفار پناه بریم. در این حالت است که بوی بد گناه و خطا به بیرون درز نمی کند و دیگران با ما واکنش های تند و عصبی و زشت انجام نمی دهند و بسیاری از مشکلات و گرفتاری های روزانه از میان می رود؛ زیرا هر خطا، بوی و حالتی را ایجاد می کند که دیگران را می آزارد و رفتارهای آنان را با ما دگرگون می سازد. این امر، طبیعی است زیرا گناه، مجازات هایی را هم دارد که دشمنی خدا ودیگران از آن جمله است؛ چون که همه هستی جنود و سربازان الهی هستند و کسی که با خطا وگناه خویش به جنگ خدا می رود خداوند نیز سربازان خویش از شیطان و غیرشیطان و از مؤمن و کافر را بسیج می کند تا او را مجازات کنند. این گونه است که خطاکار مجازات می شود ولی اگر استغفار کند در دژ آن قرار می گیرد و امنیت می یابد. این همان مصونیت یابی است که در این آیات بیان شده است.

در روایت است که پیامبر(ص) به مردم هشدار می دهد که برای در امان ماندن از رسواشدن در پیشگاه مؤمنان، خود را با استغفار از خطا و گناهان در امان نگه دارید؛ زیرا چنان که گفته شد هر خطا و گناهی بویی دارد و حالتی در انسان ایجاد می کند و نوری را از انسان می زداید که اهل دل آن را می بینند و می بویند. آن حضرت فرمود: تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب؛ با استغفار خود را معطر کنید تا بوی گناهشان شما را رسوا نسازد.

نزول باران و رونق کشاورزی (نوح آیه ۱۰ و ۱۲) ازطریق جلب محبت الهی با استغفار (هود آیه ۹۰) صورت می گیرد و انسان در رحمت الهی قرار گرفته و از آثار رحمت خاص بهره مند می شود. (بقره آیه۱۹۹ و نساء آیات ۱۰۶ و ۱۱۰ و آیات دیگر) البته آثار دیگری نیز برای استغفار در آیات قرآنی گفته شده که بیان آن مجال دیگری می طلبد.

● آداب استغفار

استغفار به معنای گفتن: استغفرالله ربی و اتوب الیه است. این کلمه آثار وجودی بسیاری در جان و روح خود و جهان دارد. از این رو تکرار آن در روز دست کم به هفتاد بار سفارش شده است. این مطلب از آن جا گفته شده که خداوند می فرماید اگر پیامبر(ص) با آن که استغفار وی می تواند پوشش و دژی برای هر کسی باشد و نیاز آن نیست تا آن را تکرار کند و همان یک استغفار وی کفایت می کند؛ اما با این همه اگر هفتاد بار برای کافران و منافقان استغفار کند پذیرفته نمی شود و اثری به جا نمی گذارد. از این رو، گفته اند که استغفار می بایست کم تر از هفتاد مرتبه نباشد. در روایات است که پیامبر(ص) پس از هر ملاقات با افراد دست کم بیست و پنج بار استغفار می کرد. بنابراین ذکر استغفار می تواند به عنوان بهترین دژ مورد استفاده قرار گیرد که شمار آن کم تر از هفتاد نباشد.

این استغفار می تواند در ساعات مختلف شبانه روز انجام گیرد ولی بهترین ساعات آن سحرگاهان است که آیه ۱۷ سوره آل عمران و نیز ۱۸ ذاریات این معنا را به صراحت و در آیه ۹۸ سوره یوسف به کنایه بیان کرده است. چنان که براساس روایتی شب جمعه برای این کار مناسب تر و ارزشمند دانسته شده است. (مجمع البیان ذیل آیه ۹۸ سوره یوسف)

در استغفار ضمن اعتراف به لغزش خود (اعراف آیه ۲۳ و انبیاء آیه ۸۷ و ۸۸ و قصص آیه ۱۶) و اقرار به توحید و ایمان به خدا و تسلیم در برابر او (آل عمران آیه ۱۶ و ۱۹۳ و مؤمنون آیه ۱۹) می بایست به ربوبیت الهی توجه کرد (آل عمران آیه ۱۴۷ و ۱۹۳ و آیات دیگر) زیرا توجه به ربوبیت وی به معنای آن است که خداوند در همه کائنات از ریز و درشت امور تصرف مستقیم دارد و امری بر او نه مخفی و نه بیرون از دایره قدرت و تصرف اوست. این همان معنای پذیرش ولایت الهی نیز است که از جمله آداب استغفار دانسته شده است. (بقره آیه ۲۸۶ و اعراف آیه ۱۵۵)

از آن جایی که انسان گناهکار و خطاکار آبرو و حیثیتی ندارد بهتر است که کسی را واسطه و وسیله قرار دهد که دارای شأن و منزلت در نزد خداست. لذا توسل به پیامبران و امامان و اولیای الهی در آیات ۶۴ سوره نساء و نیز ۹۷ و ۹۸ سوره یوسف و ۱۱ سوره فتح سفارش و تأکید شده است.

ذکر صفات حسنای الهی برای جلب توجه و محبت وی (اعراف آیات ۱۵۱ و ۱۵۵ و مؤمنون آیه ۱۰۹ و ۱۱۸) از جمله دیگر آداب استغفار است. به هر حال انسان می بایست توجه به خدا و ذکر او را (آل عمران آیه ۱۳۵) اصالت بخشد و او را در این باره از نظر دور ندارد و بدین ترتیب انسان در دژی در می آید که او را از خود و دیگران حفظ می کند و آثار بد را از وی دور می سازد و از رسوا شدن در میان خلق رهایی می بخشد.

احسان مرادی