پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

انسان را دوباره تعریف کنیم


انسان را دوباره تعریف کنیم

چگونه می توانیم به تساهل و مدارا دست یابیم تساهل و مدارا چه در ساحت نظر و چه در قلمرو عمل در تاریخ جهان پیشینه ای دراز دامن دارد در فرهنگ ایران باستان و ایران پس از اسلام, نمونه های برجسته ای از تساهل و مدارا, در سخنان و سلوک عالمان دینی, حکیمان, فیلسوفان و عارفان, به چشم می خورد

چگونه می‌توانیم به تساهل و مدارا دست یابیم؟ تساهل و مدارا - چه در ساحت نظر و چه در قلمرو عمل- در تاریخ جهان پیشینه‌ای دراز دامن دارد. در فرهنگ ایران باستان و ایران پس از اسلام، نمونه‌های برجسته‌ای از تساهل و مدارا، در سخنان و سلوک عالمان دینی، حکیمان، فیلسوفان و عارفان، به چشم می‌خورد. در میان غربیان، بنیادی‌ترین و جدی‌ترین آرا و دیدگاه‌ها در باب مدارا در اندیشه‌های فلسفی- سیاسی جان‌لاک فیلسوف قرن هفدهم میلادی به چشم می‌خورد که در چند رساله و مکتوب، به‌ویژه در «نامه‌ای در باب تساهل و مدارا» تبلور یافته است.

در فرهنگ دینی و ملی ما ایرانیان مطالب بسیاری درباره تساهل و مدارا در روایات مذهبی، شعرها، داستان‌ها و مثل‌ها به چشم می‌خورد. افزون بر این‌ها، بزرگان دینی، عارفان و فیلسوفان ما در زندگی فردی و اجتماعی، افرادی متساهل بوده‌اند. ما نیازمند تساهلیم. تساهل و مدارا زمینه‌ساز فرهنگ صلح، دوستی، تفاهم، همزیستی و همکاری است. پرسش بنیادین بعدی این است که چگونه می‌توانیم بردبار و متساهل شویم و اندیشه‌ها و راه و رسم فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یکدیگر را تحمل کنیم؟ نبود یا کمبود مدارا همواره زمینه‌ساز درگیری و برخورد و ستیزه‌جویی و ویرانگری و حرمان و جدایی بوده است که به دلیل فقدان پیش‌زمینه‌های انسان‌شناختی، معرفت‌شناختی و اخلاقی است. تا زمانی که این زمینه‌ها ایجاد نشود، نمی‌توان شاهد رفتار متساهلانه و بردبارانه بود. به ترتیب به این زمینه‌ها می‌پردازم:

● زمینه انسان‌شناختی

مدارا در میان انسان‌ها ادراک و اعمال می‌شود. انسان اهل تساهل و مدارا می‌پذیرد که موجودی خردمند و آزاد است و هم‌نوعان او نیز همانند او افرادی خردمند، آزاد و برابر‌ند. افزون بر اینها، انسان موجودی است که دارای «غایت ذاتی و فی‌نفسه» است. انسان «اشرف مخلوقات» و دارای «کرامت» است. بنابراین نمی‌توان از او استفاده ابزاری کرد و به عنوان «وسیله» و «شیء» او را به کار گرفت. چنین موجودی دارای اندیشه و برخوردار از حقوق اساسی است. هیچ فردی حق ندارد آزادی‌های اساسی او را سلب کند و یا به طور دل‌بخواهی آنها را محدود سازد.

● زمینه معرفت‌شناختی

انسان موجودی پرسشگر، خطاپذیر و اهل تشکیک است. انسان می‌اندیشد، می‌سازد، باز می‌اندیشد، ویران می‌کند و از نو می‌سازد و این فرآیند را سر بازایستادن نیست. اصولا انسان‌ها اگرچه از خرد و آزادی برخوردارند، اما موجوداتی هستند که سرنوشت آنان با آزمون و خطا، بازنگری و اصلاح و بازسازی رقم خورده است. تکامل نوع انسان در گذرگاه تاریخ و پذیرش تنوع و تکثر در اندیشه‌ها، عقاید و رفتارها، بر چنین زمینه‌ای قابل درک خواهد بود.

● زمینه اخلاقی

انسان موجودی اخلاقی است. او با آفرینش گزاره‌های تجویزی بر مدار عقل عملی خویش، احکام اخلاقی را با قیدهای «باید/ نباید» تعیین و بر نوع انسان اعمال می‌کند. اینکه ما وظیفه داریم به یکدیگر احترام بگذاریم- چه در اندیشه‌ها و عقاید و چه در گزینش الگوی زندگی و سلوک فردی و جمعی- یک حکم اخلاقی است. التزام ما به احکام اخلاقی، یکی به این دلیل است که این احکام دارای «حسن عقلی‌»‌اند؛ دیگر اینکه، تفاهم، صلح و همکاری با رعایت قواعد اخلاق در جامعه حاصل می‌شود. به نظر می‌رسد برپایه زمینه‌های سه‌گانه انسان‌شناختی، معرفت‌شناختی و اخلاقی بتوان شالوده‌های اصلی رعایت تساهل و مدارا در میان انسان‌ها را بنا نهاد.

از یک‌سو باید بپذیریم که انسان فی‌نفسه شایسته حرمت و احترام است. از سوی دیگر، انسان را موجودی پرسشگر، خطاپذیر و اهل تشکیک بدانیم که دانش او محدود، داوری‌های او تغییرپذیر و تصمیم‌های او تابع شرایط متغیر است. سپهر اندیشه و عقیده، دارای تنوع و تکثر است و «هر کسی از ظن خود» یار و همراه حقیقت می‌شود. بنابراین، هیچ موجود بشری- به‌جز پیامبران و اولیای الهی- نمی‌تواند ادعا کند که اندیشه، عقیده و کردارش عین حقیقت است؛ فقط می‌تواند بگوید که می‌کوشم به مرزهای حقیقت نزدیک شوم. اخلاق به انسان‌ها می‌آموزد که تفاوت‌های فردی در اندیشه، عقیده و عمل، انسان‌ها را از انسان بودن منفک نمی‌کند. پس باید به مخالفان فکری و رفتاری خود احترام بگذاریم. رعایت تساهل و مدارا در برابر انسان‌هایی با افکار و عقاید متفاوت، به هیچ‌وجه به معنی قبول دیدگاه‌ها و باورهای آنان نیست. من می‌توانم دارنده اندیشه‌ها و عقاید خودم باشم، اما با اندیشه‌ها و عقاید شما را - هرچند آنها را قبول نداشته باشم- مدارا کنم. من با این روش، از شما نیز می‌خواهم که اندیشه‌ها و عقاید مرا تحمل کنید.

اگرچه آنها را قبول نداشته باشید. مشکل آدمیان در بی‌اعتنایی یا کم‌توجهی به تساهل و مدارا در نداشتن پیشینه‌های فکری و عملی نیست؛ بلکه در نبود یا کمبود زمینه‌های انسان‌شناختی، معرفت‌شناختی و اخلاقی است. ما نیازمند ارائه تلقی و تعریف درستی از انسان‌ و حقوق و آزادی‌های او، محدودیت‌های فکری و خطاپذیری او و تکالیف اخلاقی او هستیم. بر این اساس می‌توان به باروری و خرمی درخت تساهل و مدارا امیدوار بود. با فاصله‌هایی که میان تلقی‌های عام نسبت به انسان‌شناسی، معرفت‌شناسی و تکالیف اخلاقی با آنچه ذکر آن رفت، وجود دارد، انسان‌ها راه درازی در گسترش کامل فرهنگ تساهل و مدارا در پیش دارند.