سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا

ارتباطات جهانی و سیاست جهانی


ارتباطات جهانی و سیاست جهانی

مطالعه موردی درباره امپریالیسم, رسانه ها و حقوق بشر

تاریخچه مسأله ارتباطات و سیاست جهانی به چندین قرن پیش باز می‏گردد.

ارتباطات و سیاست جهانی، چندین قرن سابقه دارند. در واقع، بحث نقش ارتباطات در روابط سیاسی، به زمان پیش از نظام حکومت به معنی امروزی آن، باز می‏گردد. همیشه در جهان، موجودیت‏های سیاسی جدا از هم، وجود داشته که شاید در مواقعی با یکدیگر ارتباط داشته‏اند و ارتباطات، نقش محوری در شکل دادن ماهیت، روند و نتیجه تعامل متقابل برعهده داشته است. کتاب جنگهای «پلوپونز» نوشته توسیدید، به عنوان یکی از پایه‏های نظریه واقع‏گرایی مدرن، در روابط بین‏الملل محسوب می‏شود. در این متن تاریخی، ما با مفاهیم «سیاست قدرت» و «منافع شخصی» آشنا می‏شویم.

توسیدید، یکی از اولین مطالعات موردی ثبت شده، در مورد درک و ارتباطات قدرت در سیاست جهانی را عرضه می‏دارد که از آن زمان، به نام گفتمان «ملیان» شناخته شده است. در این تبادل، ارتش فاتح «آتنی‏ها» رویارو و درگیر بحث بادشمنی به نام «ملیان» است، که دوران انقلاب آتنی‏ها و اسپارت‏ها، جزیره بی‏طرفی بود، ولی از آن تاریخ به صورت یک دشمن آشکار درآمده است. آن چه که روی می‏دهد، یک گفتمان کلاسیک در ارتباطات سیاست قدرت است.

«آتنی‏ها» دستور جلسه بحث را تهیه کردند و به «ملیان»ها پیشنهاد دادند که بشنوند و هرگاه، موضوع جنجال برانگیزی مطرح شد، می‏توانند رشته سخن را قطع کرده و صحبت کنند. گزارش توسیدید، از گفت‏وگوی «ملیان»، نشان می‏دهد که تقریباً از زمان ثبت سیاست جهانی، این منبع ویژه از قدرت، مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. در طول جریان بحث، آتنی‏ها در مطالب و لحن کلام، پرخاشگرند و با آگاهی از قدرت برتر خود و مأموریت به دقت طراحی شده -که باید «ملیان»ها را به تسلیم بدون قید و شرط متقاعد کنند- غیرقابل انعطاف هستند. آنها به این گفت‏وشنود، تسلط دارند و با توجه به توانایی‏های خود، حالت تهاجمی دارند و اعتراض «ملیان»ها را با اعلام «منافع شخصی» و «عملی بودن» به هیچ نمی‏پذیرند.

«ملیان» ها عقب مانده، مردد از اظهار قابیت‏های خود، در عوض به «عدالت» و «انصاف» و به آگاهی از منفعت متقابل، متوسل می‏شوند. بنابراین، ارتباطات سیاست قدرت، به طور جدایی‏ناپذیری به ارتباطات توانایی‏ها و منافع، متصل است. دسته نخست یعنی «آتنی‏ها» به سرعت به قدرت نظامی خردکننده خود اشاره می‏کنند، در حالی که «ملیان‏ها» اشاره ضعیفی به اتحاد بالقوه با «اسپارت»ها دارند. در حالی که «آتنی‏ها» ادعا می‏کنند که تسلیم شدن «ملیان»ها برای هر دو طرف مفید خواهد بود. «ملیان»ها از این منطق گیج شده و در عوض، پیشنهاد می‏کنند که برقراری صلح ممکن است برای هر دو طرف مفیدتر باشد. در گفت‏وگوی «ملیان»ها، هیچ کدام از دو طرف، یعنی «آتنی‏ها» و «ملیان»ها در گفتمان‏های خود، به اندازه کافی ترغیب‏کننده نیستند تا طرف مقابل را از عملی ساختن تصمیم‏های از قبل اتخاذ شده، منصرف سازند. درگیری به نظر اجتناب‏ناپذیر می‏آید و مدت کوتاهی بعد از این تبادل، روی می‏دهد. امروزه تهیه دستور جلسه مذاکرات به عنوان یکی از منابع اصلی قدرت در نظام جدید بین‏المللی، شناخته شده‏است.

هرکسی درمثال‏های فعلی از معضلات مشابه در ارتباطات سیاست قدرت، شاهد اختلاف کم‏رنگ و گسترده‏ای است که در روابط ابرقدرت‏ها با دنیای درحال توسعه وجود دارد. البته بدون این که از روابط پرخاشگرانه متداول نامی برده شود، این روند از زمان پایان جنگ سرد و ازبین رفتن اتحاد جماهیر شوروی تغییری نکرده‏است. امروزه ایالات متحده درنقش «آتنی»های جدید، ظاهر شده‏است ودنیای درحال توسعه نمایانگر منفر دین و مجموعه‏ای از «ملیان»ها است. ایالات متحده در روابط خود با دنیای در حال توسعه مانند قدرت‏های بزرگ قرن نوزدهم، برای تهیه دستور جلسه اصرار می‏ورزد و از موقعیت کشوری که برتری آن مشهود است، اقدام می‏نماید. ایالات متحده از اصرار خود منصرف نمی‏شود، جهان درحال توسعه برای منافع خویش این دستور جلسه را می‏پذیرد. بنابراین، چنین به نظر می‏رسد که ایالات متحده به حالت خودخواهانه‏ای می‏پندارد که می‏تواند جهان سوم را بهتر از خود آنها کند.

درهیچ زمان دیگری به غیر از زمان اوج جنگ سرد، جهان سوم با جزیره ملیان، قابل مقایسه نبود. اقتصاد و تسلیحات نظامی، فقط دو نیروی اعمال فشار بودند. همچنان که فیلسوف و جامعه‏شناس «ژاک الول» اشاره کرد. ایالات متحده در آن زمان به مثابه رهبر حرکت‏های مردم سالانه به ارزش تبلیغات برای مقاصد ارتباطات سیاست قدرت پی برد. دیگران دریافته‏اند که نخستین اهداف سیاست خارجی ایالات متحده در دوران بعد از جنگ جهانی دوم، جلوگیری از رشد حکومت‏های سوسیالیستی و ادغام جهان در اقتصاد سرمایه‏داری بود که تحت تسلط آمریکا قرارداشت. حال، درپایان جنگ سرد یا آمریکای پیروز، متحدین بی‏میل خود، پاداش خواهدداد یا به فتح حامیان خود خواهد پرداخت؟ نه خیر. چنین به نظر می‏رسد که شق دوم از آن جایی که «منافع اساسی» را تأمین نمی‏کنند، مورد توجه نخواهدبود، بلکه مورد جدید، در دستور جلسه تحمیلی قرار گرفته‏است. این مورد بسیار مشهود، درحال حاضر نقش قهرمانانه ایالات متحده درگسترش مردم سالاری، خصوصی‏سازی و غیره است.

به طور خلاصه، نظام سیاسی و بین‏المللی همچنان تحت تسلط حکومت‏های جاه‏طلب با سیاست‏های خارجی که اولویت نخستین را به منافع ملی خودخواهانه اختصاص داده‏اند، ادامه می‏یابد. درهمین حال، در خارج ازنظام رسمی حکومت، عاملین فراملی چون شرکت‏های چندملیتی و گروههای دارای منافع، به عاملین مهم جهانی در عرصه‏های سیاسی، اقتصادی، و سیاست‏های فرهنگی تبدیل شده‏اند. در طول چند دهه گذشته، تعداد زاویه افزایش عاملین قدرتمند ملی و فراملی رسانه‏ها و همچنین سازمان‏های غیردولتی در زمینه‏های صنعت فرهنگی، حقوق بشر، محیطزیست و امثالهم، راهبری و هدایت سیاست خارجی را بسیار پیچیده‏تر کرده‏اند.

چیزی که باعث وجه تمایز سیاست بین‏المللی در اواخر قرن بیستم از قرن نوزدهم می‏شود، این است که زمینه مورد نزاع از جغرافیا و مظاهر مادی به مسائل فرهنگی و اجتماعی- اقتصادی، تغییر جهت‏داده است. با بررسی تعامل متقابل عاملان دولتی، همچنین رسانه‏ها و فراملیتی‏های معاصر، ما مشاهده می‏کنیم که رابطه بین ارتباطات و سیاست یا ارتباطات جهانی درحوادث اواخر قرن نوزدهم به ویژه در زمانی که قدرت‏های اروپایی به طور عمیق‏تری وارد آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا شدند، ریشه دارد. واردشدن قدرت‏های بزرگ به درون آفریقا درنیمه دوم قرن نوزدهم، آزمایشگاه بی‏نظیری را برای مطالعه اختلاط ارتباطات و سیاست بین‏المللی فراهم می‏کند. درهیچ کجا، روند ارتباطات بین‏المللی و سرکردگی اروپاییان به وسیله سیاست‏های بلژیک و اتفاقات غریبی که به وسیله خود پادشاه بلژیک روی داده، نمی‏تواند روشنگر چیزی باشد که «جوزف کنراد» آن را «قلب تاریکی» لقب داده‏است یعنی کنگوی آفریقا.

● کنگو: ریشه‏های استعماری‏

تمایل مردی برای سرزمین و قدرت، آن قدر قوی بود که او از هیچ اندیشه‏ای در مورد اعمال بی‏رحمی فروگذاری نکرد. پادشاه بلژیک «لئوپولد» دوم برای مدت ۲۳ سال کنگو را نابود کرد. خرابی‏ای که به صورت صف مشخصه این مستعمره درآمد، به قدری وسیع بود که به سختی کسی می‏تواند باورکند که مکرراً به این قضیه درتاریخ، بی‏اعتنایی و بی‏توجهی شده‏است. درواقع، گزارش «هاش چیلد» با عنوان «روح شاه لئوپوله»، وحشت و قهرمان بازی درمستعمره آفریقا را نشان می‏دهد که استعمار کنگو چنان بی‏رحمانه بود که افراد بومی کشته شده دراین مستعمره بیشتر از قربانیان کوره‏های آدم‏سوزی نازی‏ها بودند. در طول دوران زمامداری «لئو پولد» و پس از آن ده میلیون نفر ازطبیعت این زمین کاسته شد. این نخستین افتضاح بین‏المللی شرارت، در قرن تلگراف و دوربین بود. پس چرا این چنین، کم درباره این دوران دردناک، گفته شده‏است؟ شگرد «لئوپولد» در تبلیغات و افزایش مال و منال و ثروت خصوصی باید به عنوان علت راز ماندگاری درموفقیت او، برای پنهان‏کاری شناخته شود. به علاوه، جهان‏خواری امپریالیسم، عمل پذیرفته شده‏ای درمیان ملل توسعه‏یافته بود و حتی شاید برای شکوفایی اقتصادی کشورهای کوچک‏تر نظیر بلژیک، برای رقابت با قدرت‏های بزرگتر اروپایی، که قبلا قسمت اعظم جهان را تسخیر کرده‏بودند. توسعه مرزهایشان، عملی ضروری بود. درنهایت، آلت دست قراردادن رسانه‏ها توسط «لئوپولد»و تلاش برای از بین بردن مدارک شرارت‏های صورت گرفته به دست رژیم او، کشف حقیقت را همواره درباره کنگوی بلژیک بسیار مشکل ساخت. ارتباطات بین‏المللی، نقشی کلیدی درموفقیت ۲۳ ساله «لئوپولد» و درنهایت درمرگ طولانی و فراتر از موعد او بازی کرد.

ازهمان سال‏های اولیه «لئوپولد» شیفته زمین بود و همواره آرزو می‏کرد که بتواند زمینی بیشتر از آنچه که در درون مرزهای بلژیک محصور است، به دست آورد. او علاقه‏ای به ملت کوچک نداشت. او یک بار گفت: «کشور کوچک، جمعیت کم» با دیدن ثروتی که کشورهایی چون فرانسه، اسپانیا و انگلستان از مستعمرات خود به دست می‏آورند، لئوپولد دریافت که برای سرزمین‏های بیشتری را در خارج تصاحب کند. تا بتواند قدرت و نفوذ مورد علاقه خود را به دست آورد. متأسفانه، دولت و مردم بلژیک به جهان خوارگی، علاقه‏ای نداشتند. عوامل قابل لمسی چون کمبود ناوگان تجاری یا نیروی دریایی که به نظر پادشاه بسیار جزیی بودند، آنها را از این کار بازداشته‏بود. «لئوپولد» که با جاه‏طلبی خود، برای اداره یک سرزمین جایی که او با دخالت مجلس روبه رو نشود، تحریک شده‏بود. دریافت که مجبور است، دلیل واقعی این گسترش را که منافع شخصی او بود، پنهان ساخته و ظاهر قضیه را چنان عنوان نماید که برای مردم و مهمتر از همه، حامیان مالی او جذاب باشد. درماه سپتامبر ۱۸۷۶، او کاوشگران، جغرافیدانان، افراد بشردوست، مسئولان بازرگانی و مردان نظامی را تحت لوای «همایش جغرافیایی» دربروکسل گردهم آورد. او دراین همایش، درباره مهار تجارت برده، توسعه اخلاق و پیشرفت علوم صحبت کرد و سخنی از سود نیاورد. با استفاده از فواید روابط عمومی خوب، «لئوپولد» تمامی شرکت‏کنندگان را با ظاهری خیر و علاقه واقعی برای کاووش در آفریقا خرسند کرد. به نظر می‏رسد که هیچ کس به او شک نکرده که قادر است زمین و مردم آفریقا را تا این حد گسترده، استثمار کند. «هنری مورتون استانلی» نیز که توسط «لئوپولد» برای تهیه طرح و به چنگ آوردن کنگو، استخدام شده بود، یکی از بزرگترین بازیگران کلمات بود و می‏دانست که چگونه خود و دستاوردهایش را مهیج‏تر و بالاتر از حد واقعی، عرضه دارد. چنین به نظر می‏رسد که در کتاب‏های «هاش چیلد» در مورد گفته‏ها و سخنرانی‏های «استانلی» قدری اغراق شده است. با این حال، «استانلی» می‏دانست که چگونه خود را مهم جلوه داده و همواره در معرض دید عموم باشد. او دارای احساس درستی در مورد موضوعات مورد علاقه خوانندگان بود و با این که آن دوران، زمان قبل از الکترونیک بود ولی کتاب‏های «استانلی» به وسیله رسانه‏های چندگانه منتشر می‏شد. نحوه‏ای که او برای شاخ و برگ دادن به ماجراهایش، از جمله سفر از میان کنگو، به کار می‏برد، به مقدار زیادی در یافتن سرزمین‏هایی که مدعی اروپایی نداشت و کسب کمک‏های پولی لازم برای پرداخت قیمت زمین، به «لئوپولد» یاری رساند. «استانلی» در نطقی اعلام داشت که: هدف شاه، یافتن زنجیره‏ای از نقاط یا مکان‏های خاصی است که مکانی مهمان‏نوازانه و علمی باشد که به مسافرین، خدمات اطلاع‏رسانی و کمک ارایه نماید و در نهایت با نفوذ بشردوستانه آنها، از لغو تجارت برده مطمئن شود. این هدف، به دور از حقیقت بود، اما با اعلام آن در معرض افکار عمومی، به عنوان سندی از بخشندگی و عطوفت «لئوپولد» جلوه می‏کرد. دیگر کسی نمی‏تواند درباره شم رسانه‏ای «استانلی» و پادشاه بلژیک تردید به خود راه دهد. آنها می‏دانستند برای رسیدن به هدف مورد نظرشان، چه بگویند و مهم‏تر از همه، این که مطلب آنها، چگونه شنیده شود.

باید به این نکته در اینجا اشاره کرد که روزنامه‏های اروپایی، تمایل داشتند که به نقش کاوشگران آفریقا، شکوه و جلال بدهند. این به «لئوپولد» کمک می‏کرد و هیأت‏های اعزامی، او را مفید و پرهیجان نشان می‏داد. روزنامه‏ها، نه تنها داستان‏های جالب، غالباً غیرواقعی، از کارهای سبعانه آفریقاییان می‏گفتند. همچنین به صنعتگران اروپایی که تشنه موادخام بودند، اطلاعاتی در مورد امکان وجود موادخام، در آنجا می‏دادند. در اروپایی که به وسیله تلگراف در هم تنیده شده بود، وجود جلسات سخنرانی و روزنامه‏های کثیرالانتشار، کاوشگران آفریقا را تبدیل به چهره‏های مشهود و درجه یک بین‏المللی کرد. شهرت آنها، مانند ورزشکاران قهرمان و ستارگان سینمایی امروز، فراتر از مرزها رفت.

به طور مشابهی، رسانه‏های آمریکا نیز نقش کوچکی در دادن شکوه و جلال به کاوش‏های «استانلی» و در نهایت استعمار کنگو نداشتند. با عنایت به محبوبیت داستان‏های «استانلی»، «جیمز گوردون بنتو ناشر «نیویورک هواله» در سال ۱۸۶۹ بنا به گفته «استانلی» این کاوشگر را به پاریس دعوت کرد و ظاهراً در آنجا او را مأمور یافتن «دیولیونگستون» کرد که در سال ۱۸۶۶ در حین یک سفر اعزامی به آفریقا، ناپدید شده بود. «بنت» از وسوسه‏انگیز بودن کاوش در چنین کشورهای ناآشنا، آگاه بود. یعنی از محملی که داستان‏هایی از موجودات بزرگ پشمالو، که زنان را دزدیده و به منظورهایی که گفتن آنها شرم‏آور است، به آشیانه جنگلی خود می‏بردند. به علاوه، گرچه به نظر می‏رسید که ایالات متحده به مسایل اروپا، علاقه‏ای ندارد ولی رهبران پرقدرت رسانه‏ها، خود را از این ماجراها کنار نکشیدند. داستان «استانلی» فروش خوبی داشت. بنابراین برای «بنت» مفید بود، زیرا نه تنها او، تعداد نسخ روزنامه را افزایش داد، بلکه طریق انتخاب نام‏هایی که «استانلی» برای کشفیات خود برمی‏گزید، شخصیت کسب کرد. این اسامی عبارتند از: نام‏هایی چون «کوه گوردون- بنت» یا «رودخانه گوردون- بنت». در زیرکی پادشاه بلژیک در کنترل رسانه‏ها و روابط عمومی، در جهت منابع خود او، هیچ تردیدی وجود ندارد و حتی در جهت استفاده خلاف (نادرست). تحسین‏برانگیز است. نه تنها او قادر بود که روزنامه‏ها را آلت دست قرار دهد تا آنها از استثمار او تعریف کنند، بلکه او، قادر بود که برای اعمال خود، کمک مالی هم بگیرد! لوای یک گروه نجات، «لئوپولد»،«استانلی» را مأمور کرد تا به یک کشور مجاور کنگو رفته و یک فرماندار انگلیسی یعنی «امین پاشا» را که در محاصره بنیادگرایان مسلمان بود، نجات دهد. روزنامه «تایمز» نوشت: این یک سفر کوتاه خطرناک، نشانه لطف برای نجات «امین پاشا» است، که به وسیله قبایل وحشی و دشمن، محاصره شده و خارج از دسترس و بی‏ارتباط با منابع تمدن است «لئوپولد» به «استانلی» دستور داد ت با انتخاب مسیر طولانی، از داخل قاره عبور کرده و در مسیر نجات فرماندار، کاوش بیشتری در مورد جنگل بارانی «آیتوری» انجام دهد. بنابراین، او قادر بود در مورد سرزمین‏هایی که هنوز کشف نشده، توضیح بدهد و این مأموریت به خرج دیگران صورت گرفته بود. «هزینه مالی این سفر پرمخاطره از منابع گوناگونی از انجمن جغرافیایی سلطنتی گرفته تا تجار علاقه‏مند انگلیسی به شایعات «امین» درباره ۶۰۰هزار پاوند عاج مخفی شده، تا صاحبان مطبوعات که می‏دانستند سفرجدید «استانلی» باعث فروش روزنامه‏ها خواهد شد، تأمین گردد. این دستاورد بسیار بزرگ، نه تنها برای «لئوپولد» مفید بود، بلکه برای «استانلی» نیز مفید بود که توانست دو جلد یعنی دو هزار صفحه پرفروش دیگر را فراهم سازد.

با استفاده از قدرت عظیم روابط عمومی تاج و تخت، شاه «لئوپولد» دوم، سرانجام توانست، کنترل کامل سرزمینی را که آرزو داشت. به دست بیاورد. او حق انحصاری تجارت و در نهایت شناسایی مستعمره خود، به وسیله قدرت‏های بزرگ چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و آلمان را کسب کرد. او «استانلی» را برای تهیه قراردادها با رؤسای بومی، به کنگو فرستاد. با اطلاع از این مسئله که اطلاعات این رؤسا درباره نظام قانونی غرب در بهترین شرایط ممکن بسیار اندک است، او به «استانلی» فرمان داد تا این قراردادها را «هرچه خلاصه‏تر و در چند ماده که آنها همه چیز را به او واگذار کند»، تهیه نماید. این مانور، همانند اکثر تاکتیک‏های متقلبانه او در طول بیست و سه سال حکمرانی بر کنگو، همان‏گونه که طراحی کرده بود، مؤثر واقع شد متن‏ها مختلف بودند، اما بعضی از این قراردادها، زمانی به شاه، انحصار تجارت را داد که او تأکید می‏کرد. او مصمم بود تا آفریقا را به روی تجارت آزاد باز کند، از این رو، سؤال‏کنندگان اروپایی و آمریکایی را آرام کرد. مهمتر از همه، این که این رؤسا، تقریبا بدون دریافت چیزی، زمین‏های خود را به «لئوپولد» واگذار کردند.

«لئوپولد» برای کسب شناسایی دیپلماتیک برای مستعمره یک نفره خود، اختیاج داشت که حداقل یکی از ابرقدرت‏ها به عنوان الگو پیش قدم شود. بنابراین، توسل به ارتباطات بین‏المللی به نظر وی، امری ضروری می‏آمد. برای این منظور، او یاری «هنری شلتون‏ش فورد» را در نظر گرفت. او که یک آمریکایی ساکن بلژیک و اقبالش در حال افول بود، با درماندگی، دست تمنا به سوی دربار بلژیک دراز می‏کرد. سن فورد، رئیس‏جمهور وقت آمریکا، «چستر آرتور» را مجاب کرد تا به تقاضای «لئوپولد» جواب مثبت دهد.

به هر حال، در این شرایط سخت و بحرانی، پادشاه بلژیک، «سن فورد» و «آرتور» را با تحریف ماهیت واقع قراردادهایش با رؤسای کنگو، آلت دست قرار داد. با اطلاع از فواید تبلیغات در سطح بین‏المللی و همچنین در سطح محلی، او به طور قابل توجهی، اهداف خود را درهم بافت. به علاوه «لئوپولد» درنامه‏اش به رئیس‏جمهور «آرتور» قول داد که شهروندان آمریکایی آزاد خواهند بود تا در کنگو زمین خریداری کنند و کالاهای آمریکایی در آنجا، از عوارض گمرکی معاف خواهند بود. در حمایت از این وعده‏ها، «سن فورد» یک نمونه از قراردادهای «لئوپولد» با یکی از رؤسای کنگو را به همراه داشت. این نسخه به هرحال، دربروکسل تغییرداده شده از اجازه انحصار تجارت به «لئوپولد» درآن، حذف شده بود.

شگردهای «لئوپولد» درروابط عمومی، به او اجازه داد تقریبا همه را حداقل برای مدتی، مجاب کند. که اهداف او، مخلصانه و حتی بشردوستانه بوده و در حقیقت استعماری کنگو، برای ملت‏های دیگر به علاوه ملت او، مفید خواهد بود.

آزمون واقعی مهارت‏های «لئوپولد» به عنوان سیاستمدار و آلت دست قراردهنده افکار عمومی به هر حال، از زمانی آغاز شد که دیدارکنندگان از کنگو، شاهد شرارت‏هایی شدند که علیه مردم محلی به کار می‏رفت. برای افرادی چون «جورج واشنگتن» و «ویلیام» کاملاً روشن شد که رژیم «لئوپولد» نه تنها مردم بومی را به بردگی می‏کشید، بلکه نسبت به آنها قساوت به خرج داده و حتی درسطح وسیعی، دست به کشتار آنها می‏زد. علاقه اصلی «ویلیام» مسأله حقوق بشر بود و مطالب او، اولین نوشته‏های جامع واتهامات منظمی است که به وسیله یک نفر علیه رژیم استعمارگر «لئوپولد» نوشته می‏شود و درحین سفر خود ازکنگو، موارد فراوانی را یافت که می‏شد موردحمله قرارداد. تجار سفید و مقامات دولتی، زنان آفریقایی را می‏دزدیدند و از آنها به عنوان زن خود، استفاده می‏کردند. آنها به دهقانان شلیک می‏کردند، گاهی برای تصاحب زن‏ها و بعضی برای مرعوب نمودن مردم برای کار اجباری و گاه برای ورزش وقتی جریده آمریکایی «نیویورک هرالد» که «استانلی» را به آفریقا فرستاده بود، ستون کاملی را تحت نام «دولت یک حکومت آزاد آفریقایی به وسیله یک شهروند آمریکایی وحشیانه خوانده می‏شود، تقاضای تحقیق به «ویلیام» داد. اتهامات علیه رژیم استعمارگر توسط مطبوعات آمریکایی، مورد شناسایی بیشتری قرارگرفت.

گرچه اتهامات «ویلیامز» علیه «لئوپولد» در روزنامه‏های داخلی آمریکا و خارج به چاپ رسید ولی «لئوپولد» توانست حتی تندی این گزارشات دست اول از قساوت خود را خنثی سازد. او عادت داشت که با جمله شخصی به «ویلیامز» او را بی‏اعتبار سازد و از او با نام‏های «سرهنگ قلابی» و یک سیاه نامتعادل، نام می‏برد و به مقایسه اعمال خود درکنگو، با آنچه که در دوران استعمار امریکا رخ داده بود. می‏پرداخت.

گرچه بومیان کنگو همراه به عدالت واقعی دست نیافتند، سرخ پوستان آمریکا نیز به آن دست نیافتند.

علاوه بر آن، نامه سرگشاده «ویلیامز» که نام اتهامات او، علیه «لئوپولد» بود به وسیله یک روزنامه آمریکایی که قبلا تحقیقات او را ستایش کرده بود یعنی روزنامه نیویورک هالد، مورد حمله قرارگرفت.

شاید به علت تبعیض نژادی یا به علت تأثیر «لئوپولد» درخنثی کردن شدت اتهامات «ویلیامز» به وسیله حامی مالی خود یعنی «کویز. پ. هانتینگتون» به علت بی‏انصافی کامل نسبت به پادشاه کسی که نگران بهترین رفاه بومیان آن کشور است. - مورد انتقاد قرارگرفت. به علاوه روزنامه آمریکایی «استانلی» را که نامه سرگشاده «ویلیامز» را یک اقدام عمدی باج خواهی نامیده بود. نقل قول کرد.گرچه مبارزه او می‏توانست درنشان دادن نقض حقوق بشر توسط رژیم «لئوپولد» مهم باشد. ولی به طور کلی مورد بی‏اعتنایی قرارگرفت و حقیر خوانده شد یا رد گردید. تا امروز «ویلیامز» برای مبارزه‏اش درراه آزادی کنگو، اعتباری کسب نکرده است. بنابراین، اهمیت نقش آمریکایی‏های آفریقایی درمبارزه برای حقوق بشر می‏تواند تا پایان قرن نوزدهم ردیابی شود. اتهامات «ویلیامز» درنوع خود اولین اتهامات علیه کنگو و به عکس اثر افراد دیگر تا قبل از آن دوران هدف او کسب اهمیت برای خود، دستیابی به ثروت، یا شهرت نبود. اهداف او والا بودند ولی به وسیله مطبوعات آمریکا و اعمال حیله‏گرانه «لئوپولدی» به او بی‏احترامی می‏شد.

«لئوپولد» درطول حکمرانی خود، نه تنها از رسانه‏ها برای حمله متقابل به کسانی که شاهد وضعیت واقع کنگو بودند، استفاده کرد بلکه برای تقویت حمایت مداوم، درنیمه راه و دورانی که او تحت نظر بود نیز بهره‏برداری کرد. او یک بار به یک گزارشگر آمریکایی گفت که درارتباط با نژادی که برای هزاران سال آدم خوار بوده، لازم است از روش‏هایی استفاده کرد که تنبلی آنان را تکان داده، تا آنان وادار به درک تقدس کار گردند. تعداد کمی از خوانندگان این داستان می‏دانند که «روش‏های» او شامل سربریدن، قطع عضو، تحمیل گرسنگی و قتل همراه شکنجه با تیراندازی و شلاق زدن بود.

بازدیدکنندگان دیگری ازکنگو، چون «ویلیام شپرد» و «جوزف کنراد» نکات بیشتری از اعمال فشار به عموم و اعمال ظالمانه آنها را، آشکار کردند. یک روزنامه نگار انگلیسی داستانی درباره رئیس ایستگاهی نوشت که برطبق گزارش او سر انسان‏هایی را که کشته بود یا کشته شده بودند، جمع‏آوری می‏کرد. این داستان درمجله «نچری مگزین» و بعد «ستردی ریوریو» به چاپ رسید. مقاله توضیح داده، «زنان و بچه‏های زیادی ربوده شده و تعداد بیست و یک سر به وسیله «کاپیتان رم» برای تزیین اطراف باغچه گل در مقابل خانه استفاده شده‏اند. به هرحال، پادشاه قادر به که تقریبا به سرعت با این اتهامات، با همان تاکتیک‏هایی که قبلاً بحث شد، به مقابله برخیزد.

ورود «ادموند دن مورل» به صحنه، به هرحال، روند تاریخ را به طور قابل ملاحظه‏ای تغییر داد.«مورل» به عنوان مأمور شرکت حمل و نقل دریایی «الدردمپستر» که مقادیر متنابهی علاج و لاستیک اوکنگو به «آنتورب» حمل می‏کرد. مدارک ثبت شده شرکت را مطالعه کرد و به دقت آنچه را که در بارانداز، می‏گذشت.

تحت نظر گرفت و به وجود برده‏داری پی برد با این قدرت تشخیص عالی،پادشاه،لئوپولد» دشمنی قومی پیدا کرده بود. «مورل» همانند «لئوپولد» درانتقال پیام‏ها و مقاصد خود با استفاده از تمامی ابعاد رسانه‏ها بسیار ماهر بود و این تنها وجه اشتراک این دو نفر بود. درحالی که «لئوپولد» از طریق روزنامه‏ها و جزوات کوچک از بهره‏کشی‏هی خود دفاع می‏کرد، «مورل» با استفاده از همان رسانه‏ها درسطح وسیعی به او حمله کرد و خود را به بزرگترین روزنامه‏نگار محقق انگلیسی زمان خود مبدل ساخت. او سه کتاب کامل قسمت‏هایی از دو کتاب دیگر. صدها مقاله، تقریباً برای اکثر روزنامه‏های انگلیسی به اضافه مقالات زیادی برای روزنامه‏ها درفرانسه و بلژیک، صدها نامه برای سردبیران و چندین دوجین جزوه تهیه کرد. توانایی «مورل» دررساندن پیام‏های خود به معرض افکار عمومی، او را از مبلغین مذهبی که قبل از او شاهد این شرارت‏ها درکنگو بودند، متفاوت می‏کرد. چون این افراد «مقدار اندکی شم رسانه‏ای و نفوذ سیاسی داشتند.» نتوانستند تأثیری درایجاد تغییرات داشته باشند. به هرحال، «مورل» از طریق موقعیت خود در «الدر دمپستر» به واقعیات و آمار مربوط به سازمان اجرایی کنگو دسترسی داشت و اینها مدارکی غیرقابل بحث علیه «لئوپولد» بودند.

به اضافه، گزارشات «مورل» از اعمال وحشت‏انگیزی که به وسیله مأموران «لئوپولد» صورت گرفته بود، یا مهارت او دراستفاده از عکاسی، حالت غم‏انگیزی می‏یافت. دریک حرکت اعتراض آمیز، که به او ترتیب داده بود، می‏خواست یک نمایش اسلاید که شامل ۶۰ عکس واضح از زندگی تحت اداره حکومت «لئوپولد» بود، نشان دهد، که نیم دوجین آنها، آفریقایی‏هایی نشان می‏داد که دست‏شان بریده شده بود. عاقبت این تصاویر در گردهمایی‏ها و مطبوعات توسط میلیون‏ها نفر دیده شد و مدارکی را پیش‏رو گذاشت که هیچ تبلیغاتی نمی‏توانست آنها را تکذیب کند. او همچنین قادر بود با دادن اطلاعاتی به همکاران روزنامه‏نگار خود، درباره بی‏رحمی‏های کنگو، به آنان انگیزه بدهد. وقتی که خبرنگار مشهور آمریکایی «ریچارد هاردینگ دیویس» به وسیله مجله کویر، به آفریقا فرستاده شد. او آخرین دستاوردهای «مورل» را در اختیار داشت و آنها را در نوشته‏های خود منعکس کرد.

نویسنده: حمید - مولانا

منبع: ماه نامه - کیهان فرهنگی - شماره ۲۱۹


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.