یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

شیعه چگونه شكل گرفت


شیعه چگونه شكل گرفت

«شیعه»طبق آنچه از تعالیم اسلامی به دست آورده بود معتقد بود كه آنچه برای جامعه در درجه اول اهمیت است,روشن شدن تعالیم اسلام و فرهنگ دینی است و در درجه تالی آن,جریان كامل آنها در میان جامعه می باشد

● آشنایی با فرقه های اسلامی (۷)

شیعه یكی از فرقه های اسلامی است و تأثیرات شگرفی بر تفكر اسلامی و حتی فقه سایر فرقه های اسلامی داشته است. نحوه شكل گیری مذهب شیعه را به روایت استاد علامه طباطبایی (از كتاب شیعه در اسلام ایشان) نقل می كنیم.

آغاز پیدایش«شیعه»را كه برای اولین بار به شیعه علی علیه السلام (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت علیهم السلام) معروف شدند،همان زمان حیات پیغمبر اكرم باید دانست و جریان ظهور و پیشرفت دعوت اسلامی در ۲۳ سال زمان بعثت،موجبات زیادی در بر داشت كه طبعا پیدایش چنین جمعیتی را در میان یاران پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم ایجاب می‏كرد (۱) .

الف) پیغمبر اكرم در اولین روزهای بعثت كه به نص قرآن مأموریت یافت كه خویشان نزدیكتر خود را به دین خود دعوت كند (۲) صریحا به ایشان فرمود كه هر یك از شما به اجابت دعوت من سبقت گیرد،و زیر و جانشین و وصی من است.علی علیه السلام پیش از همه مبادرت نموده اسلام را پذیرفت و پیغمبر اكرم ایمان او را پذیرفت ووعده‏های خود را (۳) تقبل نمود و عادتا محال است كه رهبر نهضتی در اولین روز نهضت و قیام خود یكی از یاران نهضت را به سمت وزیری و جانشینی به بیگانگان معرفی كند،ولی به یاران و دوستان سر تا پا فداكار خود نشناساند یا تنها او را با امتیاز وزیری و جانشینی بشناسد و بشناساند ولی در تمام دوره زندگی و دعوت خود،او را از وظایف وزیری معزول و احترام مقام جانشینی او را نادیده گرفته و هیچگونه فرقی میان او و دیگران نگذارد.

ب) پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به موجب چندین روایت مستفیض و متواترـكه سنی و شیعه روایت كرده‏اندـتصریح فرموده كه علی (۴) علیه السلام در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است،هر سخنی كه گوید و هر كاری كه كند با دعوت دینی مطابقت كامل دارد وداناترین (۵) مردم است به معارف و شرایع اسلام.

ج) علی علیه السلام خدمات گرانبهایی انجام داده و فداكاریهای شگفت‏انگیزی كرده بود،مانند خوابیدن در بستر پیغمبر اكرم در شب هجرت (۶) و فتوحاتی كه در جنگهای بدر و احد و خندق و خیبر به دست وی صورت گرفته بود كه اگر پای وی در یكی از این وقایع در میان نبود،اسلام و اسلامیان به دست دشمنان حق،ریشه كن شده بودند (۷) .

د) جریان«غدیر خم»كه پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در آنجا علی علیه السلام را به ولایت عامه مردم نصب و معرفی كرده و او را مانند خود متولی قرار داده بود (۸) .

بدیهی است این چنین امتیازات و فضائل اختصاصی دیگر كه مورد اتفاق همگان بود (۹) و علاقه مفرطی كه پیغمبر اكرم به‏علی علیه السلام داشت (۱۰) ،طبعا عده‏ای از یاران پیغمبر اكرم را كه شیفتگان فضیلت و حقیقت بودند بر این وا میداشت كه علی علیه السلام را دوست داشته به دورش گرد آیند و از وی پیروی كنند،چنانكه عده‏ای را بر حسد و كینه آن حضرت وا می‏داشت.

گذشته از همه اینها نام«شیعه علی»و«شیعه اهل بیت»در سخنان پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بسیار دیده می‏شود (۱۱) .

● سبب جدا شدن اقلیت شیعه از اكثریت سنی و بروز اختلاف

هواخواهان و پیروان علی علیه السلام نظر به مقام و منزلتی كه آن حضرت پیش پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و صحابه و مسلمانان داشت مسلم می‏داشتند كه خلافت و مرجعیت پس از رحلت پیغمبر اكرم از آن علی علیه السلام می‏باشد و ظواهر اوضاع و احوال نیز جزء حوادثی كه درروزهای بیماری پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به ظهور پیوست (۱۲) نظر آنان را تأیید می‏كرد.

ولی بر خلاف انتظار آنان درست در حالی كه پیغمبر اكرم رحلت فرمود و هنوز جسد مطهرش دفن نشده بود و اهل بیت و عده‏ای از صحابه سرگرم لوازم سوگواری و تجهیزاتی بودند كه خبر یافتند عده‏ای دیگرـكه بعدا اكثریت را بردندـبا كمال عجله و بی آنكه با اهل بیت و خویشاوندان پیغمبر اكرم و هوادارانشان مشورت كنند و حتی كمترین اطلاعی بدهند،از پیش خود در قیافه خیرخواهی،برای مسلمانان خلیفه معین نموده‏اند و علی و یارانش را در برابر كاری انجام یافته قرار داده‏اند (۱۳) .علی علیه السلام و هواداران اومانند عباس و زبیر و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار پس از فراغ از دفن پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و اطلاع از جریان امر در مقام انتقاد بر آمده به خلافت انتخابی و كارگردانان آن اعتراض نموده اجتماعاتی نیز كرده‏اند ولی پاسخ شنیدند كه صلاح مسلمانان در همین بود (۱۴) .

این انتقاد و اعتراف بود كه اقلیتی را از اكثریت جدا كرد و پیروان علی علیه السلام را به همین نام«شیعه علی»به جامعه شناسانید و دستگاه خلافت نیز به مقتضای سیاست وقت،مراقب بود كه اقلیت نامبرده به این نام معروف نشوند و جامعه به دو دسته اقلیت و اكثریت منقسم نگردد بلكه خلافت را اجماعی می‏شمردند و معترض را متخلف از بیعت و متخلف از جماعت مسلمانان می‏نامیدند و گاهی با تعبیرات زشت دیگر یاد می‏كردند (۱۵) .

البته شیعه همان روزهای نخستین،محكوم سیاست وقت شده نتوانست با مجرد اعتراض،كاری از پیش ببرد و علی علیه السلام نیز به منظور رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و نداشتن نیروی كافی دست به یك قیام خونین نزد،ولی جمعیت معترضین از جهت عقیده تسلیم اكثریت نشدند و جانشینی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و مرجعیت علمی را حق طلق علی علیه السلام می‏دانستند (۱۶) و مراجعه علمی و معنوی‏را تنها به آن حضرت روا می‏دیدند و به سوی او دعوت می‏كردند (۱۷) .

● دو مسئله جانشینی و مرجعیت علمی

«شیعه»طبق آنچه از تعالیم اسلامی به دست آورده بود معتقد بود كه آنچه برای جامعه در درجه اول اهمیت است،روشن شدن تعالیم اسلام و فرهنگ دینی است (۱۸) و در درجه تالی آن،جریان كامل آنها در میان جامعه می‏باشد.

و به عبارت دیگر اولا:افراد جامعه به جهان و انسان با چشم واقع بینی نگاه كرده،وظایف انسانی خود را (به طوری كه صلاح واقعی است) بدانند و بجا آورند اگر چه مخالف دلخواهشان باشد.

ثانیا:یك حكومت دینی نظم واقعی اسلامی را در جامعه حفظ و اجرا نماید و به طوری كه مردم كسی را جز خدا نپرستند و از آزادی كامل و عدالت فردی و اجتماعی بر خوردار شوند،و این دو مقصود به دست كسی باید انجام یابد كه عصمت و مصونیت خدایی داشته باشد و گرنه ممكن است كسانی مصدر حكم یا مرجع علم قرار گیرند كه در زمینه وظایف محوله خود،از انحراف فكر یا خیانت سالم نباشد و تدریجا ولایت عادله آزادیبخش اسلامی به سلطنت استبدادی و ملك كسرایی و قیصری تبدیل شود و معارف پاك دینی مانند معارف ادیان دیگر دستخوش تحریف و تغییر دانشمندان بلهوس و خودخواه گردد و تنها كسی كه به تصدیق پیغمبر اكرم در اعمال و اقوال خود مصیب و روش او با كتاب خدا و سنت پیغمبر مطابقت كامل داشت همان علی علیه السلام بود (۱۹) .

و اگر چنانچه اكثریت می‏گفتند قریش با خلافت حقه علی مخالف بودند،لازم بود مخالفین را بحق وادارند و سركشان را به جای خود بنشانند چنانكه با جماعتی كه در دادن زكات امتناع داشتند،جنگیدند و از گرفتن زكات صرفنظر نكردند نه اینكه از ترس مخالفت قریش،حق را بكشند .

آری آنچه شیعه را از موافقت با خلافت انتخابی باز داشت،ترس از دنباله ناگوار آن یعنی فساد روش حكومت اسلامی و انهدام اساس تعلیمات عالیه دین بود،اتفاقا جریان بعدی حوادث نیز این عقیده (یا پیش بینی) را روز به روز روشنتر می‏ساخت و در نتیجه شیعه نیز در عقیده خود استوارتر می‏گشت و با اینكه در ظاهر با نفرات ابتدائی انگشت شمار خود به هضم اكثریت رفته بود و در باطن به اخذ تعالیم اسلامی از اهل بیت و دعوت به طریقه خود،اصرار می‏ورزیدند در عین حال برای پیشرفت و حفظ قدرت اسلام،مخالفت

” پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به موجب چندین روایت مستفیض و متواترـكه سنی و شیعه روایت كرده‏اندـتصریح فرموده كه علی (۴) علیه السلام در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است،هر سخنی كه گوید و هر كاری كه كند با دعوت دینی مطابقت كامل دارد وداناترین مردم است به معارف و شرایع اسلام.... “

علنی نمی‏كردند و حتی افراد شیعه،دوش به دوش اكثریت به جهاد می‏رفتند و در امور عامه دخالت می‏كردند و شخص علی علیه السلام در موارد ضروری،اكثریت را به نفع اسلام راهنمایی می‏نمود (۲۰) .

● روش سیاسی خلافت انتخابی و مغایرت آن با نظر شیعه

«شیعه»معتقد بود كه شریعت آسمانی اسلام كه مواد آن در كتاب خدا و سنت پیغمبر اكرم روشن شده تا روز قیامت به اعتبار خود باقی و هرگز قابل تغییر نیست (۲۱) و حكومت اسلامی با هیچ عذری نمی‏تواند از اجرای كامل آن سرپیچی نماید،تنها وظیفه حكومت اسلامی این است كه با شورا در شعاع شریعت به سبب مصلحت وقت،تصمیماتی بگیرد ولی در این جریان،به علت بیعت‏سیاست آمیز شیعه و همچنین از جریان حدیث دوات و قرطاس كه در آخرین روزهای بیماری پیغمبر اكرم اتفاق افتاد،پیدا بود كه گردانندگان و طرفداران خلافت انتخابی معتقدند كه كتاب خدا مانند یك قانون اساسی محفوظ بماند ولی سنت و بیانات پیغمبر اكرم را در اعتبار خود ثابت نمی‏دانند بلكه معتقدند كه حكومت اسلامی می‏تواند به سبب اقتضای مصلحت،از اجرای آنها صرفنظر نماید.

و این نظر با روایتهای بسیاری كه بعدا در حق صحابه نقل شد (صحابه مجتهدند و در اجتهاد و مصلحت بینی خود اگر اصابت كنند مأجور و اگر خطا كنند معذور می‏باشند) تأیید گردید و نمونه بارز آن وقتی اتفاق افتاد كه خالد بن ولید یكی از سرداران خلیفه،شبانه در منزل یكی از معاریف مسلمانان«مالك بن نویره»مهمان شد و مالك را غافلگیر نموده،كشت و سرش را در اجاق گذاشت و سوزانید و همان شب با زن مالك همبستر شد!و به دنبال این جنایتهای شرم آورد،خلیفه به عنوان اینكه حكومت وی به چنین سرداری نیازمند است،مقررات شریعت را در حق خالد اجرا نكرد (۲۲) !!

و همچنین خمس را از اهل بیت و خویشان پیغمبر اكرم بریدند (۲۳) و نوشتن احادیث پیغمبر اكرم به كلی قدغن شد و اگر در جای حدیث مكتوب كشف یا از كسی گرفته می‏شد آن را ضبط كرده‏می‏سوزانیدند (۲۴) و این قدغن در تمام زمان خلفای راشدین تا زمان خلافت عمر بن عبد العزیز خلیفه اموی (۹۹ـ۱۰۲) استمرار داشت (۲۵) و در زمان خلافت خلیفه دوم (۱۳ـ۲۵ ق) این سیاست روشنتر شد و در مقام خلافت،عده‏ای از مواد شریعت را مانند حج تمتع و نكاح متعه و گفتن«حی علی خیر العمل»در اذان نماز ممنوع ساخت (۲۶) و نفوذ سه اطلاق را دایر كرد و نظایر آنها (۲۷) .

در خلافت وی بود كه بیت المال در میان مردم با تفاوت تقسیم‏شد (۲۸) كه بعدا در میان مسلمانان اختلاف طبقاتی عجیب و صحنه‏های خونین دهشتناكی به وجود آورد و در زمان وی معاویه در شام با رسومات سلطنتی كسری و قیصر حكومت می‏كرد و خلیفه او را كسرای عرب می‏نامید و متعرض حالش نمی‏شد.

خلیفه دوم به سال ۲۳ هجری قمری به دست غلامی ایرانی كشته شد و طبق رأی اكثریت شورای شش نفری كه به دستور خلیفه منعقد شد،خلیفه سوم زمام امور را به دست گرفت.وی در عهد خلافت خود خویشاوندان اموی خود را بر مردم مسلط ساخته در حجاز و عراق و مصر و سایر بلاد اسلامی زمام امور را به دست ایشان سپرد (۲۹) ایشان بنای بی‏بند و باری گذاشته آشكارا به ستم و بیداد و فسق و فجور و نقص قوانین جاریه اسلامی پرداختند،سیل شكایتها از هر سوی به دار الخلافه سرازیر شد،ولی خلیفه كه تحت تأثیر كنیزان اموی خود و خاصه مروان بن حكم (۳۰) قرار داشت،به شكایتهای مردم ترتیب اثر نمی‏داد بلكه گاهی هم دستور تشدید و تعقیب شاكیان را صادر می‏كرد (۳۱) و بالأخره به سال ۳۵ هجری،مردم بر وی شوریدند وپس از چند روز محاصره و زد و خورد،وی را كشتند.

خلیفه سوم در عهد خلافت خود حكومت شام را كه در رأس آن از خویشاوندهای اموی او معاویه قرار داشت،بیش از پیش تقویت می‏كرد و در حقیقت سنگینی خلافت،در شام متمركز بود و تشكیلات مدینه كه دار الخلافه بود جز صورتی در بر نداشت (۳۲) خلافت خلیفه اول با انتخاب اكثریت صحابه و خلیفه دوم با وصیت‏خلیفه اول و خلیفه سوم با شورای شش نفری كه اعضا و آیین نامه آن را خلیفه دوم تعیین و تنظیم كرده بود،مستقر شد .و روی هم رفته سیاست سه خلیفه كه ۲۵ سال خلافت كردند در اداره امور این بود كه قوانین اسلامی بر طبق اجتهاد و مصلحت وقت كه مقام خلافت تشخیص دهد،در جامعه اجرا شود و در معارف اسلامی این بود كه تنها قرآن بی اینكه تفسیر شود یا مورد كنجكاوی قرار گیرد خوانده شود و بیانان پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم (حدیث) بی اینكه روی كاغذ بیاید روایت شود و از حدود زبان و گوش تجاوز نكند.

پی‏نوشتها:

۱ـاولین اسمی كه در زمان رسول خدا پیدا شد،«شیعه»بود كه سلمان و ابوذر و مقداد و عمار با این اسم مشهور شدند (حاضر العالم الاسلامی،ج ۱،ص ۱۸۸)

۲ـ و انذر عشیرتك الاقربین (سوره شعرا،آیه ۲۱۴)

۳ـدر ذیل این حدیث،علی (ع) می‏فرماید:«من كه از همه كوچكتر بودم عرض كردم:من وزیر تو می‏شوم،پیغمبر دستش را به گردن من گذاشته فرمود:این شخص برادر و وصی و جانشین من می‏باشد باید از او اطاعت نمایید،مردم می‏خندیدند و به ابی طالب می‏گفتند:تو را امر كرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.