پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مبانی فلسفی نظام اقتصاد اسلامی از دیدگاه امام علی ع
تفاوت هر نظام اقتصادی با سایر نظامهای اقتصادی، برگشت به اموری از جمله مبانی فلسفی آن دارد. مبانی مکتبی، ارزشها و اهداف، برخی دیگر از مؤلفههای تعیینکننده میزان تمایز هر نظام اقتصادی از سایر نظامهای اقتصادی است.
استقلال فکری ما در ساحت اقتصادی، آن گاه حاصل میشود که نظام اقتصاد اسلامی بر اساس جهانبینی، ارزشها و اهداف خاص آن، کشف و طراحی گردد. اگر هدف نهایی در فعالیتهای اقتصادی ـ چه در حوزه تولید و چه در زمینه توزیع و مصرف ـ تنها پاسخ دادن به امیال شهوانی و مادی باشد، الگوهای رفتاری در عرصه فعالیتهای اقتصادی بسیار متفاوت از الگوهای رفتاریای خواهد شد که هدف غایی کسب رضایت خداوند متعال باشد. حتی اگر جامعه در تلاش اقتصادیش هدف میانی خود را بسط عدالت اجتماعی و اقتصادی قرار دهد، الگوهای رفتاری اقتصادیش نیز متفاوت از جامعهای خواهد بود که آمال و آرمانهای فعالیتهای اقتصادیش فقط برآوردن امیال مادیش باشد.
نظام اقتصادی حاکم بر دنیای فعلی، بر اساس تفسیر خاصی که از خدا، جهان، انسان و جامعه دارد، بنیانهای خود را مستحکم کرده است. بر اساس تفاسیر ویژه از مقولههای فوق، در نهایت، انسان محوری را در همه فعالیتهای اقتصادیش اصل قرار داده، نظام اقتصادی سرمایهداری لیبرال را طراحی و در خارج پیاده کرده است. در این نظام، الگوهای رفتاری در عرصه فعالیتهای اقتصادی، برخاسته از حقوق اقتصادی ویژهای، و حقوق اقتصادی به نوبه خود در بستر مبانی مکتبی نظام اقتصادی آن، شکل گرفته و مبانی مکتبی آن بر اساس دیدگاه خاصی که نسبت به مقولههای خدا، جهان، انسان و جامعه ارائه میدهد، سامان یافته است. به عنوان مثال در الگوی پسانداز و سرمایهگذاری یکی از عوامل تعیینکننده میزان پسانداز و سرمایهگذاری، نرخ بهره است که طبق ضوابط حقوق اقتصادی، لازم است افراد در فعالیتهای اقتصادی خود آن را بر اساس توافق، رعایت کنند. این ضابطه حقوقی به نوبه خود ریشه در این امر دارد که استفاده از ربا در فعالیتهای اقتصادی بلامانع میباشد.
یکی از ریشههای چنین دیدگاهی میتواند چنین مبنای فلسفی درباره خداوند متعال باشد که : «خداوند در هدایت بشر به هدایت تکوینی اکتفا کرده است و چیزی به نام هدایت تشریعی و شریعت در عرصههای مختلف اجتماعی ارائه نداده است.»
بنابراین اگر دیدگاههای اسلام در مبانی فلسفی مربوط به نظام اقتصادی با مبانی فلسفی سایر نظامهای اقتصادی متفاوت باشد، باید بپذیریم که مبانی مکتبی، حقوق اقتصادی، الگوهای اقتصادی و در نتیجه نظام اقتصادی اسلام با نظامهای اقتصادی دیگر متفاوت میباشد. به همین خاطر است که امام خمینی (ره) میفرمایند:
اسلام دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است که برای تمام ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی دارد و جز آن را برای سعادت جامعه نمیپذیرد . (۱)
مقدمه این نوشتار را با ذکر چند مطلب به پایان میبریم:
۱) در این پژوهش به دنبال بررسی مبانی فلسفی نظام اقتصادی از دیدگاه علی (علیه السلام) هستیم، اما به جهت نشان دادن اهمیت و جایگاه بحث در نظریههای اقتصادی، ابتدا ناچاریم در هر بخشی به ادبیات و برخی نظریههای موجود از دیدگاه نظام اقتصادی مسلط بر دنیای کنونی ـ نظام سرمایهداری لیبرال ـ اشاره مختصری داشته باشیم، سپس دیدگاه علی (علیهالسلام) را تبیین و تفاوت آن دو دیدگاه را نشان دهیم.
۲) عمده منابع تحقیق به لحاظ ماهیت بحث ـ نهجالبلاغه و غررالحکم خواهد بود. زیرا در این نوشتار باید با تکیه بر گفتار حضرت (علیهالسلام) به تحقیق بپردازیم و غالب گفتار آن حضرت درباره موضوع مورد بحث نیز در این دو منبع جمعآوری شده است.
۳) در برخی موارد از آیات و روایات سایر معصومین (علیهالسلام) استفاده خواهیم کرد. این امر به دو جهت لازم است: یکی به جهت نشان دادن میزان نزدیکی دیدگاههای آن حضرت (علیهالسلام) با آیات الهی و روایات سایر معصومین (علیهالسلام)؛ جهت دیگر، گاهی ممکن است گفتار مهمی از حضرت (علیهالسلام) به ما رسیده باشد، ولی استناد ضعیف باشد، لذا با استفاده از گفتار سایر معصومین (علیهالسلام) ـ از باب کلامهم واحد ـ میتوان محتوای گفتار حضرت (علیهالسلام) را تقویت نمود.
۴) روش تحقیق: مطالعه منابعی که محتوی کلام علی (علیهالسلام) میباشند، جمعآوری گفتار حضرت (علیهالسلام)، تحلیل و نتیجهگیری با تکیه بر روش استقرا و قیاس، مورد نظر میباشد .
۵) فرضیه تحقیق: بین مبانی فلسفی نظام اقتصادی از دیدگاه علی (علیهالسلام) و بین مبانی فلسفی نظام اقتصادی مسلط کنونی بر جهان، تفاوتهای اساسی وجود دارد.
۶) در ترجمه کلمات امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، سعی ما بر آن است که ترجمه ارائه شده حتیالمقدور هماهنگ با ترجمه نهجالبلاغه عبدالحمید آیتی باشد، در غیر اینصورت مشخصات نهجالبلاغه مورد کاملا بیان میشود تا تفاوت مأخذ مشخص گردد.
۷) مطالب هر یک از عناوین این مقاله از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) چنان گسترده است که هر کدام مقاله مستقلی را میطلبد، لذا ناچاریم خیلی به شرح و بسط کلمات آن حضرت نپردازیم و از کلماتی که گویایی لازم را در مطلب مورد استناد داشته باشد، استفاده کرده، یا به حداقل شرح گفتار آن حضرت (علیهالسلام) اکتفا کنیم.
۸) این پژوهش در چند بخش زیر به سامان میرسد:
بخش اول، کلیاتی پیرامون مفهوم نظام و نظام اقتصادی، مبانی فلسفی، اهداف نظام اقتصادی و ... میباشد. در بخش دوم، خداشناسی؛ در بخش سوم، جهانشناسی؛ در بخش چهارم، انسانشناسی؛ و در بخش پنجم، جامعهشناسی از دیدگاه علی (علیهالسلام) مورد بحث قرار میگیرد. سرانجام در خاتمه به جمعبندی و نتیجهگیری میپردازیم.
لازم به یادآوری است که در پنج بخش فوق به مباحثی میپردازیم که نظام اقتصادی متأثر از آنها باشد.
● مفاهیم و کلیات (۲)
در این بخش مفاهیمی چون نظام و نظام اقتصادی، مبانی فلسفی و مکتبی، و اهداف نظام اقتصادی را تعریف میکنیم.
همچنین ارتباط منطقی این مفاهیم با یکدیگر نیز مورد توجه میباشد. این بخش فقط جهت فراهم نمودن زمینه و بستر برای بحث اصلی میباشد. بنابراین، از پرداختن به دیدگاههای گوناگون پرهیز میکنیم.
● نظام
برای نظام تعاریف گوناگونی ارائه دادهاند، اما تعریفی که برای نظام اقتصادی بیشتر قابل استفاده باشد، عبارت است از:
نظام در تئوری عمومی نظامها به مجموعهای از اجزای به هم وابسته گفته میشود که در راه نیل به هدفهای معینی با هم، هماهنگی دارند. (۳)
این تعریف هر مجموعهای را که اجزایش از دو ویژگی همآهنگی و هدفدار بودن برخوردار باشند، شامل میشود. بر این اساس، سه نوع نظام زیر از هم قابل تفکیک میباشد:
۱) نظامهای تکوینی غیررفتاری؛ مانند نظام آفرینش و نظام موجود در دستگاه گوارش انسان .
۲) نظامهای مصنوعی غیررفتاری؛ همانند نظام موجود در اتومبیل و هواپیما.
۳) نظامهای رفتاری؛ اجزای این نظامها رفتارهای ارادی بشر است. چون این رفتارها همواره بر اساس چهانبینی و ارزشهای مورد قبول انسان شکل میگیرد، بنابراین در تعریف نظامهای رفتاری، عنصر دیگری به نام مبانی فلسفی (جهانبینی) و مبانی مکتبی (ایدئولوژی) وارد میشود. بر این اساس، «نظام رفتاری، مجموعهای از رفتارهای ارادی انسان است که بر اساس مبانی فلسفی و مکتبی معین، در جهت نیل به اهداف مشخص همآهنگی کامل دارند.»
● نظام اقتصادی
نظام اقتصادی نوعی نظام رفتاری است. اجزای نظام اقتصادی رفتارهای ارادی انسانها در سه حوزه تولید، توزیع و مصرف میباشد؛ رفتارهایی همانند پسانداز، سرمایهگذاری، تولید و توزیع در ارتباط با منافع اقتصادی و اموال و شرکتکنندگان در نظام بر اساس الگوهای رفتاری خاصی شکل میگیرد.
بنابراین نظام اقتصادی را میتوان بدین نحو تعریف نمود: «نظام اقتصادی عبارت است از مجموعهای از الگوهای رفتاری که شرکتکنندگان در نظام را به یکدیگر و به اموال و منابع براساس مبانی مشخص پیوند داده و در راستای اهداف معینی به نحو همآهنگ برای کسب بیشترین موفقیت اقتصادی سامان یافته است.» (۴)
● مبانی فلسفی نظام اقتصادی
منظور از آن، جهانبینی است که حاکم بر رفتار اقتصادی است و رفتار اقتصادی مطابق با آن شکل میگیرد و مشتمل بر قضایایی است که با کلمه «هست» یا «نیست» بیان میشود. موضوع آن خدا، انسان، جامعه و دنیای مادی و اخروی میباشد.
● مبانی مکتبی نظام اقتصادی
مبانی مکتبی به مجموعهای از قضایای کلی دستوری (بایدی) است که دارای ویژگیهای زیر میباشد:
۱) زیربنای نظام و حقوق اقتصادی است؛
۲) برگرفته از مبانی فلسفی نظام اقتصادی است؛
۳) در تعیین عناصر نظام اقتصادی و چگونگی ارتباط بین آنها مؤثر است؛
۴) زمینهساز حرکت به سمت اهداف میباشد.
● اهداف نظام اقتصادی
این اهداف، مقاصدی است که نظام اقتصادی برای رسیدن به آن طراحی شده است و برگرفته از مبانی فلسفی نظام اقتصادی میباشد. به طور منطقی باید اهداف نظام با اهداف شرکتکنندگان در نظام همآهنگ باشد؛ برای مثال اگر هدف نظام اقتصادی رسیدن به رفاه مادی است، باید اهداف دولت و مردم نیز به نحوی باشد که فعالیت هر یک از آنها را در مسیر رفاه قرار دهد .
در پایان ذکر این نکته لازم است که هر چند اهداف و مبانی مکتبی نظام اقتصادی در اینجا مورد بحث ما نخواهد بود، اما به جهت نشان دادن اهمیت بحث مورد نظر ما (مبانی فلسفی نظام اقتصادی) و ارتباط شدید آن با اهداف و مبانی مکتبی لازم بود اشارهای کوتاه به آنها داشته باشیم.
● دو دیدگاه نسبت به نظام اقتصادی
بر اساس یک دیدگاه، بهترین و کارآترین نظام اقتصادی در عالم خارج وجود دارد. وظیفه متفکران اقتصادی تنها درک و کشف آن و هماهنگ شدن با آن میباشد و باید از دخالتهای ناروایی که سبب اختلال کارکرد آن میشود، پرهیز نمود. (۵)
آدام اسمیت، نفع شخصی مادی را تحت عنوان «تئوری دست نامرئی» مهمترین عامل ایجاد، حفظ و هماهنگی چنین نظام اقتصادی میشمارد و همچنین جستجوی نفع شخصی را عامل اساسی در رفع تمانع منافع فرد و اجتماع میداند. (۶)
بر اساس دیدگاه دوم که توسط «اجتماعیون دولتی» ارائه شده است، نظام اقتصادی بر حسب ضرورت طبیعی و غریزی شکل نمیگیرد، بلکه سازمانهای تاریخی وجود دارند که با سازمان دادن به خود و وضع قوانین مناسب و اجرای مناسب آن، نقش مؤثری در ایجاد نظام اقتصادی دارند. به عبارت دیگر دولتها باید قوانین مربوط به فعالیتهای افراد و سازمانها را وضع، اجرا و پاسداری نمایند. (۷)
تفاوت اساسی این دو دیدگاه آن است که بر اساس دیدگاه اول، طراحی نظام اقتصادی مطابق با مبانی فلسفی، مکتبی، اهداف و حقوق اقتصادی بیمعناست؛ زیرا نظام اقتصادی در عالم خارج موجود است، بنابراین نیازی به بررسی مقولههای فوق جهت طراحی نظام اقتصادی نمیباشد . پس وظیفه متفکران اقتصادی بر طبق این دیدگاه تنها مطالعه آن به روش علمی جهت شناسایی دقیقتر آن و رفع موانع کارکرد طبیعی آن میباشد. ولی بر اساس دیدگاه دوم، نظام اقتصادی میتواند یک طرح جامع جهت دگرگون نمودن عالم واقع باشد. این طرح جامع با استفاده از مبانی فلسفی، مکتبی، اهداف و حقوق اقتصادی خاصی امکانپذیر میباشد.
این تفکیک در پژوهشهای اسلامی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این پژوهش، در پی نشان دادن تفاوت مبانی فلسفی نظام اقتصادی از دیدگاه علی (علیهالسلام) ـ که با دیدگاه دوم همخوانی دارد ـ با مبانی فلسفی نظام اقتصاد سرمایهداری ـ که با دیدگاه اول هماهنگ است ـ میباشیم.
● خداشناسی
نظام اقتصاد سرمایهداری لیبرال با انتشار کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت تولد یافت. اما با انتشار کتاب معروف «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» کینز، به افول گرایید. سرانجام میلتون فریدمن با انتشار کتاب «سرمایهداری و آزادی» جانی تازه به نظام سرمایهداری لیبرال داد. وی هماکنون از مدافعان سرسخت آن نظام است. (۸)
یکی از اساسیترین مبانی فلسفی نظام اقتصاد سرمایهداری «دئیسم» میباشد. بر اساس اعتقاد به دئیسم، خداوند همانند ساعتسازی است که جهان را شبیه ساعت خلق و آن را به حال خود رها کرده است و هیچگونه دخالت و هدایت تکوینی و تشریعی در آن ندارد. خداوند نظام طبیعی را که کارآمدترین نظام است در آن قرار داده، به گوشهای رفته است. نظام اقتصادی نیز جزیی از نظام طبیعی است که خداوند در آن هیچ دخالتی ندارد و از طریق هماهنگی افراد با نظام طبیعی که به وسیله «دست نامرئی» از ناحیه جست و جوی منافع مادی شخصی حاصل میشود، به بهترین وجه شکل میگیرد. اگر هر کس در فعالیتهای اقتصادی خود تنها نظرش به حداکثر کردن لذت و منافع مادی شخصی باشد، منافع مادی اجتماعی به خودی خود به حداکثر خواهد رسید . این پروسه نظام اقتصادی که جزیی از نظام طبیعی جهان است هیچ نیازی به دخالت و یا هدایت تکوینی و تشریعی خداوند ندارد. (۹)
وقتی خداشناسی از دیدگاه علی (علیهالسلام) مورد بررسی قرار گیرد، معلوم خواهد شد که این دو دیدگاه تا چه حد با هم تفاوت خواهد داشت. آنگاه اجمالا به تفاوت نقش این دو دیدگاه در عرصه اقتصاد اشارهای مختصر خواهیم کرد.
▪ خداشناسی از دیدگاه امام علی (علیهالسلام)
در این نوشتار به ابعاد مختلف خداشناسی از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) نمیپردازیم؛ بلکه فقط شناسایی رابطه خداوند با جهان طبیعت و انسان، مد نظر میباشد.
یعنی به دنبال توحید افعالی در این دو گستره هستیم. یقین به توحید افعالی خداوند متعال، ویژگی خاصی به اعمال و رفتار انسان در صحنه زندگی میبخشد. این یقین موجب خواهد شد که انسان در عرصه فعالیتهای اقتصادی به نحوی رفتار کند که با رفتارهای انسان غیرموحد، کاملا متفاوت باشد. زیرا اعتقاد به توحید افعالی، رابطه خدا را با انسان و طبیعت به نحوی معرفی میکند که با خداشناسی مبتنی بر دئیسم، کاملا متفاوت میباشد. نظام اقتصادی ـ با تکیه بر تعریف پیشین ـ یک نظام رفتاری است، و تأثیرپذیری این نظام از رفتارهای برخاسته از اعتقاد به توحید افعالی کاملا آشکار و همچنین متفاوت از تأثیرپذیری نظام اقتصادی برخاسته از اعتقاد به دئیسم میباشد. در بررسی کلام امام علی (علیهالسلام) اعتقاد به توحید افعالی خداوند متعال، کاملا آشکار میگردد و به دنبال آن میتوان رابطه خاص خدا را با انسان و جهان معرفی نمود که رفتارهای ویژهای را در ساحت اقتصادی الزام خواهد نمود.
● رابطه خدا با جهان طبیعت
۱) رابطه خالقیت
در رابطه با خالقیت هستی و جهان طبیعت مطالب ارزشمند فراوانی در کلمات حضرت (علیهالسلام) وجود دارد؛ اما آنچه در این بحث حائز اهمیت است این امر میباشد که خدای متعال جهان طبیعت را با همه اجزایش خلق کرده و خلقت همچنان استمرار دارد.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در گفتار فراوانی خدا را خالق جهان طبیعت معرفی میکند (۱۰) که به چند نمونه آن اشاره میشود:
کانتالسماوات والارض فطرته و ما فیهن و ما بینهن، و هوالصانع لهن؛ فلامدفع لقدرته. (۱۱)
آسمانها و زمین و هر چیزی که در آنها و بین آسمان و زمین قرار دارد همه مخلوق خدای متعال هستند و هیچ مانعی برای قدرت خدای متعال وجود ندارد.
از این بیان فهمیده میشود که جهان طبیعت مخلوق الهی است و خداوند تنها فاعل مستقل کل اشیایعالم است و هیچچیز مانع قدرت الهی در خلقت اشیا نمیباشد. و به همین معنا خداوند متعال خود را در قرآن معرفی میکند: «لاإله إلا هو خالق کل شیء فاعبدوه.» (۱۲) ؛ هیچ معبودی جز خدا نیست. او آفریدگار همهچیز است؛ پس او را پرستش کنید.
گفتار پیشین حضرت خالقیت خداوند متعال را به نحوی فراگیر نسبت به همه اشیای زمین و آسمان و آنچه بین آنهاست، مطرح میکند که استمرار خلقت از آن قابل استنباط است. کما این که آیه فوق نیز چنین دلالتی دارد؛ زیرا هر لحظه در عالم طبیعت اموری ایجاد میشوند و فاعل مستقل همه آنها خدای متعال است. حضرت (علیهالسلام) در کلمات دیگری به استمرار خلقت الهی تصریح میفرمایند:
سپاس خدایی را که هرگز مرگ او را فرانمیگیرد: «لانه کل یوم فی شأن من إحداث بدیع لم یکن.»؛ چرا که او در هر لحظهای خلقت جدیدی دارد که پیش از آن وجود نداشت. (۱۳)
۲) رابطه ربوبیت
در زبان عربی «رب» به معنای تربیت کرده است و به نحو استعاره در کسی که تربیتکننده است، استعمال میشود. بنابراین «ربوبیت» به معنای تدبیر و ساماندهی یک شیء است. اطلاق کلمه رب بر خداوند متعال به معنای آن است که خدا تدبیر همه امور عالم را بر عهده دارد و پرورشدهنده و مراقب آنهاست.
در کلمات امام علی (علیهالسلام) فراوان تدبیر امور عالم به خداوند متعال نسبت داده شده است. (۱۴) در یکی از این کلمات آمده است:
ظهر للعقول بما ارأنا من علامات التدبیرالمتقن والقضاء المبرم. (۱۵)
برای صاحبان خرد، نشانههای تدبیر متقن و حکم سدید الهی آشکار میباشد.
در برخی گفتارشان به صراحت تدبیر همه امور عالم، و دنیا و آخرت را به دست خدای متعال بیان میکند. (۱۶)
سپاس خدایی را که ... انجامدهنده هر امری است که اراده میکند، دانای به امور غیب، آفریننده آفریدهها و نازلکننده قطرات باران است، و «مدبر امرالدنیا والآخرة»؛ تدبیرکننده امر دنیا و آخرت است. (۱۷)
تدبیر الهی آن چنان گسترده است که: «هیچچیز خارج از دایره تدبیر او نمیباشد.» (۱۸) خدای متعال در تدبیرش هیچ نیازی به شریک نداشته، به تنهایی تمام امور دنیا و آخرت را بر عهده گرفته است: «و لا ند له فیالربوبیته.»؛ (۱۹) یعنی خدای متعال در تدبیرش هیچ شریکی ندارد.
در نظر امام علی (علیهالسلام) تدبیر الهی چنان ذینفوذ است که گاهی باعث میشود تصمیمات دقیق بندگانش در هم ریزد و امور عبدش به سمتی حرکت کند که خواسته وی نیست. امام حسین (علیهالسلام) میفرماید:
مردی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پرسید: شما چگونه خدا را شناختید؟ حضرت (علیهالسلام) فرمود: به وسیله فسخ تصمیم و به ثمر نرسیدن تلاشها، زیرا هنگامی که برای امری تلاش میکردم، بین من و سعیم مانع میشد و زمانی که تصمیم به کاری میگرفتم، قضای الهی مخالف با آن میشد، بنابراین دانستم که تدبیر امور من به دست کس دیگری است. (۲۰)
وقتی به قرآن مراجعه میکنیم هماهنگی بین گفتار امام علی (علیهالسلام) و حدود هزار آیه که ربوبیت الهی را بیان میکند، به وضوح آشکار میگردد. در آیات قرآن تعابیری همانند : «رب»، «ربالعالمین». «ربالسموات والارض»، «ربالعرش»، «ربالمشارق والمغارب»، «ربالسموات السبع»، «ربالناس» و «ربالفلق» فراوان آمده است.
۳) رابطه مالکیت
مقصود از مالکیت، مالکیت حقیقی است، نه مالکیت اعتباری. از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) تمام هستی ملک حقیقی خدای متعال است: «له ما فیالارضین والسماوات و ما بینهما.» (۲۱) ؛ آنچه در زمینها و آسمان و بین آن دو است همه مال خدا است.
گویا این کلام حضرت (علیهالسلام) نوعی دیگر از بیان الهی است که میفرماید: «و لله ما فیالسموات و ما فیالارض.» (۲۲) ؛ آنچه در زمین و آسمان است همه از آن خدای متعال است.
۴) رابطه احاطه و سلطه
در گفتار فراوانی، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) احاطه وجودی و علمی خدا را بر تمام موجودات جهان بیان میکند. در برخی از آنها فقط به احاطه وجودی، (۲۳) در بعضی دیگر احاطه علمی (۲۴) و در مواردی نیز هم احاطه علمی و هم وجودی اشاره شده است. (۲۵) به ذکر نمونهای از گفتار آن حضرت (علیهالسلام) که هم دلالت بر احاطه وجودی و هم احاطه علمی خداوند متعال دارد، اکتفا میشود:
قد علم السرائر، و خبر الضمائر، له الاحاطة بکل شیء، والغلبة لکل شیء، والقوة علی کل شیء. (۲۶)
خدای متعال دانای به تمام اسرار عالم و ضمیر انسانهاست، بر همه چیز احاطه و غلبه دارد و توانا بر هر امری است.
گفتار فوق میتواند بهترین تفسیر برای کلامی الهی باشد: «کانالله بکل شیء محیطا.» (۲۷) ؛ خداوند متعال بر همه اشیای عالم مسلط است.
۵) رابطه قیومیت
قیومیت خداوند متعال بیانگر آن است که خدا برپادارنده جهان هستی و قوام آن از او است . این مطلب هم به نحو صریح و هم مفهوم آن در بسیاری از بیانات علی (علیهالسلام) آمده است. (۲۸) برخی منابع روایی مطلب ذیل را از آن حضرت نقل کردهاند:
کل شیء خاشع له، و کل شیء قائم به، غنی کل فقیر، و عز کل ذلیل. (۲۹)
همهچیز خشوعکننده خدا و قائم به او هستند، هم او بینیازکننده هر فقیری و عزیزدارنده هر دلیلی است.
هماهنگی کامل بین گفتار امام علی (علیهالسلام) و کلام خدای متعال از این آیه، کاملا آشکار میباشد: «الله لاإله إلا هو الحی القیوم.»؛ (۳۰) نیست خدایی جز خدای یکتا که زنده و برپادارنده همه امور است.
این روابط بیان شده آن چنان واضح و گویا است که نیازی به هیچگونه توضیح ندارد.
شاید بتوان روابطی بیش آنچه بین خدای متعال و جهان هستی از گفتار امام علی (علیهالسلام) که در حوزه اقتصاد مؤثر باشد، برشمرد؛ اما برای نشان دادن ویژگیهای نظام اقتصادی از دیدگاه آن حضرت (علیهالسلام) و تمایز آن از سایر نظامهای اقتصادی به همین مقدار اکتفا میگردد.
● رابطه خدا با انسان
هر چند روابط برشمرده پیشین، شامل رابطه خدا و انسان نیز میباشد، ولی روابط اختصاصی نیز بین خداوند و انسانها وجود دارد که در عرصه تحلیلهای اقتصادی از جایگاه ویژهای برخوردار میباشد. به چند نمونه مهم آن، اشاره میگردد:
۱) هدایت تکوینی انسان
منظور از هدایت تکوینی هر موجودی، به فعلیت درآوردن استعدادها و به کمال رساندن آن موجود میباشد. هر چند این هدایت تکوینی شامل همه موجودات عالم میشود، اما هدایت انسان به عنوان کسی که رفتارهای اقتصادی او در سازمان دادن نوع نظام اقتصادی مؤثر است، از منزلت ویژهای در این بحث برخوردار است. هر چند گفتار حضرت (علیهالسلام) در این باب فراوان است، (۳۱) ولی به ذکر یک نمونه آن اکتفا میشود:
ای انسان آفریده شده در حد اعتدال!، ای آنکه در تاریکی رحمها و در پردههای تو بر تو نگهداریت کردهاند! آفرینش تو از گل خالص آغاز شد و در قرارگاهی مطمئن جایت دادند . تا زمانی معلوم و تا مدتی که بهره توست. در شکم مادر خود میجنبیدی و به دعوت کس پاسخ نهی گفتی و آواز کسی شنیدن نتوانستی. سپس، تو را از قرارگاهت بیرون راندند. به سرایی آمدی که هرگز آن را ندیده بودی و راه رسیدن به منافع آن را نمیشناختی. پس چه کسی تو را به کشیدن غذا از پستان مادر راه نمود و به تو آموخت که نیازها و خواستههایت را از کجا طلب کنی؟ هیهات! آن که در شناخت صفات کسی که اندام و اعضا دارد، ناتوان است، از شناخت صفات آفریدگارش ناتوانتر است. و هر چه او را به صفات مخلوقاتش محدود کند، از شناخت او دورتر گردیده است. (۳۲)
این گفتار حضرت (علیهالسلام) به نحو کامل اعلام از هدایت تکوینی انسان دارد. بیان، آن چنان گویاست که نیازمند هیچگونه توضیح نمیباشد. بلکه خود توضیح کلام خدای متعال است که میفرماید: «قال ربناالذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی.» (۳۳) ؛ [موسی] گفت: پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه لازم آفرینشش بود، داده، سپس هدایتش کرده است.
۲) هدایت تشریعی
هدایت تشریعی انسان، به معنای نشان دادن راه کمال و سعادت او میباشد.
چنان که گذشت، مکتب دئیسم که زیربنای فلسفی تفکر لیبرالیسم اقتصادی میباشد، انسان را بینیاز از هدایت تشریعی میداند، و اعلام میکند که عقل انسان به تنهایی قادر است هم سعادت و کمال خود را شناسایی کند، و هم توانایی کافی را در تشخیص راه وصول به آن را داراست. اما آموزههای امام علی (علیهالسلام) در تعداد زیادی از خطبههای نهجالبلاغه و سایر منابع روایی، غیر از آن است. (۳۴) حضرت (علیهالسلام) نیاز انسان به هدایت تشریعی جهت شناسایی کمال و سعادت انسان و همچنین راه وصول آن را به صراحت بیان میکند:
پیامبران را بر جن و انس مبعوث فرمود (بعث الیالجن والانس رسله)، تا پرده از چهره دنیا برگیرند و مردم را از بدیها و سختیهایش برحذر دارند، و بر ایشان از دنیا مثلها آورند و دیدگانشان را به معایب آن بشایند و بناگهان درآیند و سخنی عبرتآمیز گویند، از دگرگونیهای آن چون تندرستیهای آن و بیماریهای آن و حلال آن و حرام آن و آنچه خدا برای فرمانبرداران مهیا کرده و آنچه برای بزهکاران از بهشت و دوزخ و بزرگواری و خواری. (۳۵)
در خطبه دیگری میفرماید: «خداوند محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را فرستاد تا راه عذر را بر آنها ببندد.» (۳۶) یا «زمانی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) را مبعوث کرد که مردم از کارهای نیکو فاصله گرفته و امتها به جهل و نادانی روی آورده بودند» (۳۷) ، و یا این که «خداوند انبیای خود را فرستاد تا بیانکننده حق و سفیرانی بین خالق و مخلوق باشند.» (۳۸)
مطالب بیان شده صراحتا بیانگر لزوم وحی برای رسیدن به کمال و سعادت بشری میباشد.
۳) رابطه رزاقیت
علی (علیهالسلام) درباره رازقیت خداوند متعال مطالب فراوانی فرموده، ابعاد مختلف آن را بیان کردهاند. در یک نگاه شاید بتوان چنین گزارشی ارائه نمود: «روزی انسانها دو نوع است: روزیای که انسان به دنبال آن میدود و روزیی که به سراغ انسان میآید حتی اگر انسان در پی آن نباشد. (۳۹) چون انسانها مخلوق خداوند متعال هستند، خدا آنها را دوست دارد و به آنها روزی میدهد، (۴۰) بلکه بر خود لازم کرده است که رویشان را اعطی کند (۴۱) و توسعه در رزق و روزی مردم را مورد نظر خود قرار بدهد. (۴۲)
همو به نحو عادلانه روزی آنها را تقسیم مینماید. (۴۳) در نگاه آن حضرت (u) خداوند متعال روزی بندگانش را تقدیر و اندازهگیری میکند (۴۴) و با توسعه و تضییق آن، انسانها را در معرض آزمایش قرار میدهد. (۴۵) اما خداوند برای بندگان مؤمن خود امتیاز دیگری قرار داده است و روزی آنها را از مجاریای که هیچگاه گمانش را نمیبرند (من حیث لایحتسب) میدهد.» (۴۶)
آیات فراوانی از قرآن، خداوند متعال را در روزی دادن انسان بدین نحو معرفی کرده است : «ای پیامبر! خدای متعال به هر کسی بخواهی، بیحساب، روزی میدهد. (۴۷) کلیدهای آسمانها و زمین از آن خداست و روزیش را برای هر کسی بخواهد مقدر و گسترش میدهد .» (۴۸)
ممکن است افرادی با مطالعه این امور چنین شبههای به ذهن آنها برسد: چگونه ممکن است خدای متعال روزی افراد را بدون حساب بدهد، آیا این امر برخلاف حکمت الهی نیست؟
مقصود از توسعه در رزق و بیحساب دادن روزی، بدون عوض میباشد. یعنی روزیی که خدای متعال به بندگانش میدهد از آنها چیزی دریافت نمیکند. هر چند هر کسی در راه کسب روزی تلاش میکند؛ اما نمیتوان آن را به ازای روزی الهی به شمار آورد؛ چرا که توان کار و تلاش را نیز خدای متعال بدون عوض، به ما ارزانی داشته است. (۴۹)
پرسش مهمتر آن که کسی ممکن است بگوید: وقتی که روزی مردم را خداوند تقدیر میکند و از نگاه علی (علیهالسلام) روزی هر کس از طرف خدا تقسیم و تعیین شده است؛ (۵۰) پس نقش کار و تلاش در دستیابی روزی چیست؟ آیا بدون تلاش، روزی انسان به او خواهد رسید؟
تقدیر روزی و تعیین و تقسیم آن به وسیله خداوند متعال نه این که منافاتی با کار و تلاش ندارد، بلکه از دیدگاه آن حضرت (علیهالسلام) کار و تلاش یکی از اسباب و علل تعیین روزی میباشد. خدای متعال، روزی بندگانش را از طریق اسباب و عللی که در عالم هستی قرار داده است، تقدیر و تقسیم میکند. در گفتار آن حضرت آمده است: «لکل شیء سبب» (۵۱) ؛ یعنی هر چیزی سبب دارد. همچنین آن حضرت (u) در یک کلامی، هم ضمانت رزق را بیان میدارد و هم لزوم کار و تلاش را: «خداوند روزی شما را برگرفته و شما را به تلاش فرمان داده است (قد تکفل لکم بالرزق و اموتم بالعمل) مبادا طلب چیزی را که برای شما بر عهده گرفته، از چیزی که بر شما فریضه کردهاند، سزاوارتر جلوه کند. (۵۲)
این کلام دیدگاه آن حضرت (علیهالسلام) را بیان میدارد که ضمانت روزی مخلوق به وسیله خالق منافات با کار و تلاش ندارد، بلکه کار و تلاش یکی از اسباب تقدیر و تقسیم روزی میباشد.
همچنین سیره عملی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کاملا مؤید این نظریه است که از دیدگاه آن حضرت (علیهالسلام) اعتقاد به تقدیر و تقسیم روزی از ناحیه خدای متعال هیچگاه مانع کار و تلاش نمیشود. زیرا اگر ادعا کنیم که آن حضرت (علیهالسلام) در دوران زندگیش ـ به ویژه زمانی که خلیفه نبود ـ بیش از همه تلاش میکرد و درآمد ایشان از ناحیه کار و تلاش از درآمد همه کسان دیگر از همین ناحیه، بیشتر بوده است، ادعای به حقی است. (۵۳) آن دیدگاه حضرت (علیهالسلام) پیرامون تقدیر تقسیم و تضمین روزی از ناحیه خدای متعال و این سیره اقتصادی ایشان بهترین پاسخ برای پرسش فوق میباشد.
شایان توجه است که یکی از امور واضح از نظر اسلام آن است که علل و اسباب امور از جمله روزی انسانها محصور در علل و اسباب مادی نیست؛ بلکه در عالم هستی دو گونه نظام علی «مادی و معنوی» وجود دارد. دعا، ایمان و اطاعت از خدای متعال و صدقات از عوامل مؤثر در افزایش روزی میباشد. نمونه این عوامل پیش از این از علی (علیهالسلام) بیان شده است: خدای متعال مؤمن را «منحیث لایحتسب» روزی میدهد.
● در یک نگاه
رابطهای که امام علی (علیهالسلام) بین خدای متعال و جهان هستی و انسان ترسیم میکند نسبت به رابطهای که نظام اقتصادی لیبرال به تصویر میکشد تفاوتهای اساسی دارد. از گفتار آن حضرت (علیهالسلام) پیداست که فیض الهی پیوسته در جهان هستی جریان دارد و جریان آفرینش به نحو مستمر بوده و همچنان ادامه دارد. آفریدگار این افریدهها خداوند حکیم و مدبر میباشد که به اقتضای حکمت الهی جهان هستی و حلقههای خلقت آن با تدبیر پرودگار عالم در جریان میباشد و هدایت تکوینی خدای متعال در برگیرنده همه موجودات هستی از جمله انسان میباشد که این هدایت، هم در صحنههای اقتصادی و هم غیراقتصادی جاری میباشد. همچنین هدایت تشریعی امری مسلم و ضروری در جمیع رفتارهای انسان میباشد و خدای متعال با ارسال پیامبران و کتب آسمانی راه وصول به سعادت دنیا و آخرت را به انسان نشان داده است. و جایگاه وحی را به عنوان یکی از راههای دستیابی به سعادت را در کنار حس و عقل، امری غیرقابل انکار میشمارد.
اینگونه آموزهها با دیدگاه دئیسم که آفرینش جهان را «آنی و لحظهای» میپندارد و خالق جهان را دست بسته همانند معمار بازنشسته که جهان و انسان را به حال خود رها ساخته تا بشر تنها با تجربه و عقل خود، راه سعادت را شناسایی و بپیماید، کاملا متفاوت است. هر چند اصل این تفکر را قبل از دئیسم قرآن مجید به یهود نسبت میدهد:
و قالتالیهود یدالله مغلولة غلت أیدهم و لعنوا بما قالوا. (۵۴)
یهودیان گفتند: دست خدا با زنجیر بسته است. دستهای آنها بسته باد و به خاطر این گفتار از رحمت الهی دور شوند، بلکه هر دو دست (قدرت) او باز است، هرگونه بخواهد میبخشد.
دو گونه تصویر فوق از خدای متعال در رابطه با جهان و انسان، تفاوتهای فراوانی را در ساحت اقتصادی نمایان خواهد ساخت.
● جهانشناسی
بر اساس دیدگاه فلسفی اقتصاد سرمایهداری لیبرال، خداوند متعال در جهان طبیعت، نظامی قرار داده است که بر طبق قاعده علی و معلولی عمل میکند. قوانین این نظام طبیعی، دقیق، کامل، ثابت و عام میباشد. هر چند، این نظام بر اساس مشیت الهی در عالم طبیعت به ودیعه گذارده شده است و خدا علت محدثه آن میباشد، اما علت سبقیه آن نیست و به نحو خودکار عمل میکند و کارآمدترین نظام، در عالم تکوین میباشد. قوانین آن همانند قوانین فیزیک تنها در عالم محسوسات، جاری، ثابت و مطلق است. پیروی و هماهنگی با نظام طبیعی سعادت ابنای بشر را در همه ابعاد تضمین میکند. تنها وظیفهای که فلاسفه و عالمان دارند شناسایی و کشف آن نظام، آنگاه پیروی و هماهنگی با آن میباشد.
● تأثیر جهانشناسی لیبرالیسم بر اقتصاد
۱) اقتصاد و رفتارهای اقتصادی بشر نیز جزء طبیعت بوده، بنابراین قوانین منطقی و عقلایی نظام طبیعی در حوزه اقتصاد نیز جاری میباشد. در عرصه اقتصاد، تنها روش دستیابی این نظام، آزادی همگانی و رقابت کامل فعالیتهای اقتصادی میباشد. رقابت، برای وصول به حداکثر رساندن سود و منافع شخصی، منافع جامعه را نیز به حداکثر میرساند.
۲) خداوند متعال در روند و تنظیم اوضاع اقتصادی هیچگونه دستور و نقشی ندارد.
۳) در تنظیم وضعیت اقتصادی، هیچ نهادی، حتی دولت حاکم، مجاز به دخالت در امور اقتصادی نمیباشد. (۵۵)
ممکن است گفته شود که مکانیزم بازار در مواجهه با بحرانهایی همانند جنگ جهانی، اجتماعی و اقتصادی، عدم توانایی خود را نشان داده و موجب شده نظام لیبرالی تعدیل گردد و تبدیل به نظام ارشادی همراه با دخالت دولت شده است.
در پاسخ به این مطلب لازم است اشاره گردد که، قبول داریم که دولت در اقتصاد دخالت میکند، اما این دخالت همواره به عنوان یک استثنا و در حدی که اصول اساسی اقتصاد لیبرالیسم، همانند آزادیهای فردی و مالکیت خصوصی کمترین ضربه را متحمل شود، پذیرفته شده است. کما اینکه هنوز هم کلاسیکها، نئوکلاسیکها و طرفداران مکتب پولی بر کارآمدتر بودن آن نظام بر سایر نظامهای اقتصادی اصرار میورزند.
● جهانشناسی از دیدگاه امام علی (علیهالسلام)
در بحث گذشته، رابطه خدای متعال با جهان، تبیین شد و مشخص گردید که جهان مادی و غیب، با عنایت و تدبیر الهی اداره، و دوام و قوام آن، لحظه به لحظه به اراده و مشیت او وابسته است. هر چند همین مقدار، جهانشناسی خاصی را به ما ارائه میدهد که در عرصه اقتصادی، رفتارهای ویژهای را معرفی میکند که متفاوت از رفتارهایی است که نظام اقتصادی لیبرال ارائه میدهد، اما به برخی مشخصههای دیگر جهان از دیدگاه حضرت علی (علیهالسلام) که تأثیر در رفتارهای اقتصادی انسان دارد، اشاره میشود:
۱) هدفداری جهان
امام علی (علیهالسلام) در گفتارهای فراوانی درباره هدفدار بودن جهان هستی مطالب گوناگونی بیان داشتهاند: «خدای متعال هیچچیزی را بیهوده خلق نکرده است، نه انسان بدون هدف و عبث خلق شده (۵۶) و نه اشیای دیگر. ما خلقالله سبحانه امرا عبثا فیلهوا؛ (۵۷) یعنی خداوند سبحان هیچ امری را بیهوده خلق نکرد تا بدان وسیله بازی کند. آفرینش دارای هدف است.» (۵۸)
آیات فراوانی نیز هماهنگ با گفتار فوق میباشد:
ما خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما لاعبین و ما خلقناهما الا بالحق ولکن اکثرهم لا یعلمون. (۵۹)
ما آسمانها و زمین و آنچه میان آندو جای دارد، به بازی [بیهوده] نیافریدیم. ما آن دو را جز به حق نیافریدیم، اما بیشتر آنان [مشرکان] نمیدانند.
در کلام حضرت علی (علیهالسلام) هدف از خلقت آسمان و زمین چنین بیان شده است:
الا و انالارض التی تحملکم، والسماءالتی تظلکم، مطیعتان لربکم ... أمتا بمنافعکم فاطاعتا، و اقیمتا علی حدود مصالحکم فاقامتا. (۶۰)
بدانید، زمینی که شما را بر پشت خود حمل میکند و آسمانی که بر سرتان سایه گسترده است، فرمانبردار پروردگار شما هستند ... خداوند آن دو را فرمان داده که به شما سود رسانند و آن دو هم اطاعت کردهاند. خداوند، زمین و آسمان را برای مصالح شما برپای داشته و آن دو نیز بر پای ایستادهاند.
در این بیان اطاعت آسمان و زمین از خدای متعال در رساندن خیر و سود به انسان و این که برپایی آنها به خاطر مصالح انسانها، تصریح شده است. نظیر این مطلب در کلمات آن حضرت (علیهالسلام) فراوان یافت میشود. (۶۱)
● حرکت به سوی خدا
جهان، آفرینش خدا و از آن اوست و به سوی او نیز بازمیگردد. امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «الله الواحدالقهار الذی الیه مصیر جمیع الامور.»؛ (۶۲) خدای متعال، یکتا و قدرتمند است و بازگشت همه امور به سوی اوست. همچنین در خطبه دیگری میفرمایند: «ستایش خدای را که بازگشت همه آفریدگان و پایان کارها به سوی اوست.» (۶۳)
خدای متعال، در کلام کوتاهی همین معنا را بیان میفرماید: «الا الیالله تصیرالامور .»؛ (۶۴) آگاه باشید که همهچیز به سوی خدا بازمیگردد.
● اختصاص به انسان
در بحث هدف از خلقت جهان، کلامی از آن حضرت (علیهالسلام) بیان کردیم که ظهور روشنی داشت که خدای متعال زمین و آسمان را برای مصالح و سودرسانی به انسان برپا داشته است .
آیات فراوانی از قرآن مؤید گفتار امام علی (علیهالسلام) میباشد که به یک نمونه آن اکتفا میشود: «هوالذی خلق لکم ما فیالارض جمیعا.»؛ (۶۵) او خدایی است که همه آنچه در زمین است، برای شما آفرید.
● برخورداری از خزائن غیبی
از دیدگاه حضرت علی (علیهالسلام) خداوند متعال دارای خزائن غیبی است که نعمتهای الهی از آنجا نازل میشود. به بندگانش روزی میدهد بدون آنکه چیزی از آن که نزد خداست کم شود. در وصیتش به امام حسن (علیهالسلام) میفرماید:
و اعلم انالذی بیده خزائنالسماوات والارض قد أذن لک فیالدعاء و تکفل لک بالاجابة و امرک أن تسأله لیعطیک. (۶۶)
و بدان، که خداوندی که خزاین آسمانها و زمین به دست اوست، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته که از او بخواهی تا عطایت کند.
در گفتار دیگری حضرت میفرماید:
خداوند از شما یاری خواسته است در حالی که لشکرهای آسمان و زمین از آن اوست و اوست پیروزمند و حکیم و از شما وام میخواهد و حال آن که خزاین آسمانها و زمین از آن اوست ... این بخشایشی است از جانب خدا که به هر که میخواهد ارزانیش میدارد، که خدا صاحب بخشایشی بزرگ است. (۶۷)
در خطبه دیگری امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تصریح دارند که خداوند هر چه از خزاین آسمان و زمین به بندگانش ببخشد، در دارایی او هیچگونه نقص و کاستی ایجاد نمیشود و خدای متعال فقیر نمیگردد:
بخشش هیچ عطایی در او کاستی نیاورد. (۶۸) حمد سزاوار خداوندی است که نبخشیدن برداراییش نیفزاید و اگر بخشش کند، بینوا نشود. زیرا هر بخشندهای ـ جز خدای تعالی ـ اگر ببخشد از داراییش کاسته گردد. (۶۹)
حضرت امیر (علیهالسلام) هم اشاره به خزاین الهی دارد و هم میفرماید که خدای متعال هر چه از خزاین خود ببخشد، هیچ از داراییش کاسته نگردد. خدای متعال در قرآن نیز میفرماید : «ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم.»؛ (۷۰) هیچ چیز نیست مگر آن که خزاین آن در نزد ماست و ما تنها به اندازههای معین از آنها فرومیفرستیم.
علامه طباطبایی (ره) در تفسیرالمیزان مینویسد: «شیء» نکره و در سیاق نفی قرار گرفته و با «من» نیز تأکید شده است، بنابراین افاده معنای عموم دارد. یعنی همه اشیای عالم دارای خزاینی نزد خدای متعال هستند. همچنین پروردگار عالم میفرماید: «و ما عندکم ینفدو ما عندالله باق» (۷۱) ؛ آنچه نزد شماست فناپذیر و آنچه نزد خدای متعال است، پایدار و فناناپذیر است. از این دو آیه استفاده میشود که خزاین نزد خدای متعال، وجودی مجرد و ثابت نیز دارند. از عبارت «ما ننزله الا بقدر معلوم» برمیآید که خزاین الهی پیش از نزول به جهان مادی، وجودی نامحدود دارند. بنابراین خداوند متعال اشیای مادی و محدود عالم محسوس را از خزاین الهی خلق میکند. البته اینگونه خلق را «انزال»؛ نازل کردن، میگویند. (۷۲)
بهرهگیری از اینگونه آیات قرآن، کمک میکند در فهم کلمات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) خداوند متعال در جهان هستی خزینههای غیبی دارد که ثابت، مجرد، فناناپذیر و در صورت عطا و بخشش از آن، هیچگونه نقصی و کاستی در آن راه پیدا نمیکند و جهان مادی و نعمتهای آن مراتب نازله، محدود و محسوس خزاین غیب الهی است.
● محل آزمایش
از مسلمات جهانبینی اسلامی اعتقاد به عالم دنیا و آخرت یا عالم مادی و غیب است. «الذین یؤمنون بالغیب»؛ (۷۳) متقین کسانی هستند که به غیب ایمان دارند.
جهان غیب، جایی است که همه ما از آنجا آمدهایم و جهان آخرت جایی است که به آنجا برمیگردیم . دنیا برای همه انسانها محل آزمایش است: (۷۴) «ففیها اختبرتم و لغیرها خلقتم»؛ (۷۵) شما در دنیا آزمایش میشوید و برای غیردنیا (آخرت) آفریده شدهاید.
دنیا محل زراعت و کشت، و آخرت هنگام درو محصول است. (۷۶) کما اینکه امام علی (علیهالسلام) در کلامی جامع این رابطه را به زیبایی بیان میفرماید :
به یاد گورت باش که آنجا گذرگاه تو خواهد بود. هر چه کردهای، همانگونه کیفر بینی و هر چه کاشتی همان را درو میکنی و هر چه امروز پیشاپیش فرستادهای، فردا فراروی تو نهند . جای پای استوار کن و برای آن روز توشهای بیندوز. بترس، بترس. ای آن که سخن مرا میشنوی ! و بکوش، ای انسان غافل! (۷۷)
آری از دیدگاه آن حضرت: «امروز، روز تمرین و آمادگی و فردا روز مسابقه. هر که پیش افتد، بهشت جایزه او و هر که واپس ماند، آتش جایگاه اوست.» (۷۸)
دقت در حسابرسی و کیفر و پاداش الهی نه تنها در حرام دنیا خواهد بود، بلکه در حلال دنیا نیز حسابرسی و حساب پس دادن نیز به دقت انجام خواهد شد: «چه بگویم درباره سرایی که آغازش رنج است و پایانش زوال و فنا؟ حلالش را حساب است و حرامش را عقاب.» (۷۹)
● برخورداری از نظام علی و معلولی
با مراجعه به کلمات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در مییابیم که آن حضرت (علیهالسلام) هیچ واقعه و پدیدهای را در عالم هستی بدون علت نمیداند. گفتارشان چه به نحو اطلاق و عموم، و چه به نحو خاص و صریح دلالت دارد که هیچ پدیده مادی و معنوی در جهان، خارج از گستره قانون علی و معلولی واقع نمیشود. در بیان کوتاهی میفرماید: «لکل شیء سبب (۸۰) »؛ هر چیزی سبب و علتی دارد. عالم مادی و معنوی به نحو سلسله عدل و معلول قوام دارند و خدای متعال علت العلل این سلسله علل میباشد. علیت تمام علل به مشیت و اداره مستمر الهی محقق میباشد و فیض الهی از مسیر همین اسباب و علل جریان مییابد.
تمام مخلوقات الهی اعم از جاندار و غیرجاندار، زمین و آسمانها، موجودات محسوس و غیبی تحت فرمان خدای متعال قرار دارند و در فرمانبرداری و اطاعت او هیچگونه خطایی از آنها سر نمیزند: (۸۱) «بدانید زمینی که شما را بر پشت خود حمل میکند و آسمانی که بر سرتان سایه گسترده است، فرمانبردار پروردگار شما هستند.» (۸۲)
در پدیدههای جهان نشانه حکمت الهی آشکار و همین امر، برهانی بر وجود آفرینندهای حکیم دارد. (۸۳) نظام هستی را محکم و متقن آفرید: «ظهرللعقول بما أرانا من علامات التدبیرالمنقن و القضاء المبرم (۸۴) »؛ با نشانههای تدبیر متقن و محکم و حکم استوار و نافذ خود بر خردها آشکار گردید.
حضرت امیر (علیهالسلام) در خطبهای جامع، نظام آفرینش را به نحو کامل معرفی میکمند که این گفتار دلالت روشن بر مطلب مورد نظر ما دارد:
خداوند متعال برای هر آفریده، اندازه و مقداری معین کرد و آن را نیک استوار نمود و به لطف خویش منظم ساخت، و به سوی کمال وجودش متوجه نمود تا از حد خود تجاوز نکند و در نیل به کمالش قصور نورزد یا اگر او را به کاری مأمور سازد دشوارش نپندارد. چگونه چنین باشد ! در حالی که همه اشیا به مشیت و اراده او به وجود آمدهاند ... آن گاه هر کجی را که در اشیا بود، راست نمود و حدودشان را روشن و آشکار ساخت و به قدرت خود میان اضداد، التیام و هماهنگی پدید آورد ... مصنوعات و مخلوقات آفرینش را بر قانون حکمت استواری بخشید ... میان اجرام آسمانی و راههای گشاده آسمانها نظمی برقرار ساخت (۸۵) ... .
این ویژگیهای که علی (علیهالسلام) در مورد پدیدهها و مخلوقات عالم هستی بیان میکند، ممکن نیست مگر با وجود حلقههای منظم که منشأ این نظم خدای متعال میباشد.
در کلام خدای متعال نیز همین نظم در عالم محسوس و غیب تصریح شده است: «حکومت جهان به دست خداست و او بر همه چیز تواناست. همان که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید. در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و غیبی نمیبینی (۸۶) ». در برخی آیات قرآن تعبیر «بیده ملکوت کل شیء»؛ (۸۷) ملکوت (عالم غیب) همه چیز به دست اوست، و در بعضی دیگر «بیدهالملک» (۸۸) ؛ عالم ملک (محسوس) به دست اوست، آمده است که دلالت دارد که نظم هر دو عالم به دست خدای متعال میباشد.
به نحو خلاصه ویژگیهای جهان از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) عبارت است از:
۱) هم جهان مادی و محسوس، و هم جهان غیبت با عنایت و تدبیر الهی اداره، و دوام و قوام آن، لحظه به لحظه به اراده و معیشت خدای متعال وابسته است.
۲) جهان هدفدار خلق و اداره میشود و همه اشیای جاندار و غیرجاندار جهان هستی جهت تقرب به خدای متعال، او را تسبیح میگویند.
۳) بازگشت گاه جهان آفرینش و همه اشیای آن، خدای متعال است.
۴) جهان غیب دارای خزائن ثابت، مجرد، فناناپذیر است.
۵) دنیا محل آزمایش، گشت، تمرین آمادگی، و جهان آخرت جهان کیفر، پاداش، درو، مسابقه و بهشت و جهنم پاداش کیفر انسانها است.
۶) جهان مادی و غیر مادی (غیبت) برخوار از قانون علی است و فیض الهی از مسیر آن اسباب و علل جریان مییابد. علیت در جهان هستی، سلسلهوار به خدای متعال منتهی میگردد و همه فرمان بردار مطلق اویند.
● پیامدهای جهانشناسی از دیدگاه حضرت علی (علیهالسلام) در اقتصاد
پیامدهای طولی و عرضی این گونه نگاه به مقوله جهان، بسیار گسترده است که پرداختن به همه آنها نوشتاری مفصل و مستقل را میطلبد، اما جهت نشان دادن تأثیر این نوع جهانشناسی، برخی پیامدهای آن در عرصه اقتصادی اشاره میگردد.
شایان توجه است که ممکن است تعدادی پیامدهانسبت به پیامدهای دیگر، مستقل و متباین نبوده، بلکه به نحو «ذکر خاص بعد از عام» اما به لحاظ اهمیت هر کدام، هر یک به نحو مستقل توضیح داده میشود.
۱) در تعریف نظام اقتصادی، بیان شد: «نظام اقتصادی مجموعهای از الگوهای رفتاری است که شرکتکنندگان را در نظام را به یکدیگر به اموال و منابع پیوند میدهد و بر اساس مبانی مشخصی، در راستای اهداف معینی به صورت هماهنگ سامان مییابد.» وقتی انسان جهان را تفسیر کند به این که: محل آزمایش است، همه امور جهان بازگشت گاهشان خدای متعال میباشد و در جهان هستی علل غیرمادی وجود دارد که با فرمانبرداری از خدای متعال موجب افزایش توان اقتصادی افراد میگردد، به یقین رفتارهای اقتصادی که از چنین انسانی در حوزه تولید، توزیع و مصرف بروز میکند، بسیار متفاوت از رفتارهای اقتصادی انسانی خواهد بود که جهان را چنین نمیبیند و معتقد نظام طبیعی در جهان بوده و تنها معیار تعیین کننده نوع رفتار اقتصادی را هماهنگی با آن نظام میداند. نتیجه چنین وضعیتی در تفاوت در نظام اقتصادی آشکار خواهد شد.
۲) وقتی خدای متعال در جهان غیب، دارای خزائن غیبی باشد که محسوسات و امور مادی مراتب نازله آن خزائن باشد و هر چه از آن خزائن نازل گردد هیچ گونه نقص و کاستی در آنها به وجود نمیآید، معلوم میشود که منابع اقتصادی جهان غیر محدود است؛ هر چند بالفعل (نازل شده مادی) محدود باشد. اما بر اساس مبانی فلسفی اقتصاد لیبرال سرمایهداری، امور غیرمادی و غیر قابل تجربه حسی هیچ گونه جایگاهی نداشته و منابع اقتصادی موجود طبیعت را محدود و غیرقابل افزایش میدانند و در تعریف علم اقتصاد اظهار میدارند: «اقتصاد تخصیص بهینه منابع محدود برای نیازهای نامحدود است».
اما از دیدگاه علی (علیهالسلام) این منابع نامحدود و دست یافتنی نیز میباشد و خدای متعال میتواند در هر زمانی از خزائن غیب خود را برای منابع مادی بیفزاید.
۳) در جهانشناسی از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) نظام طبیعی موهوم فلاسفه اقتصاد سرمایهداری لیبرال دور از مشیت و اراده لحظه به لحظه خدای متعال وجود ندارد و «دست نامرئی آدام اسمیت» از آستین سیستم قیمتهای بازار رقابت آزاد بیرون نمیآید تا پیامآور آزادی همگانی و رقابت کامل دور از دخالت تکوینی و تشریعی خداوند متعال باشد؛ بلکه امور مربوط به حوزه اقتصاد همانند همه امور جهان مادی و غیرمادی در معرض فیض مستقیم و مستمر الهی بوده و در تنظیم امور اقتصادی به نحوی که خدای متعال راضی باشد هم اراده و مشیت تکوینی الهی دخالت دارد و هم نیاز به اراده تشریعی خدای متعال میباشد. بنابراین دخالت دولت جهت تنظیم امور اقتصادی منطبق با اراده تکوینی و تشریعی خالق هستی برای دستیابی به سعادت دنیا و آخرت بشر امری لازم و ضروری میباشد. (۸۹)
۴) اگر انسان دنیا را محل کشت محصول و جهان آخرت را محل برداشت آن بداند و عمل او تخم محصولی است که در دنیا کاشته میشود و بهشت محصول و سودی است که به انسان میرسد؛ سود و زیان در نظر انسان معنا و مفهوم دیگری پیدا میکند. چه بسا فرد مؤمنی در صحنه فعالیتهای اقتصادی ممکن است مواجه با زیانی شود، اما به رغم آن، جامعه سود برده و موجبات خشنودی آحاد جامعه فراهم گردد؛ ولی آن فرد در یک برآیند بین سود آخرتی و زیان مادی دنیایی، سود فراوانی برده و خود را سودمند ببیند. انسان در پرتو چنین باورهایی چه بسا از لذتهای زودگذر مادی صرف نظر میکند و با ایثار و فداکاری، مصالح جامعه را بر مصالح فردی خود ترجیح میدهد.
حداکثر کردن سود شخصی در فعالیتهای اقتصادی نشأت گرفته از مسأله حب الذات است که در نهاد خلقت هر انسانی نهفته است؛ اما تفسیر سود به سود مادی اقتصادی مشکل بزرگی را در مسیر اقتصاد امروز جهان قرار داده است. چرا که در بسیاری مواقع جمع بین منافع مادی افراد و جامعه امری غیرممکن میباشد و دست نامرئی آدام اسمیت در قالب سیستم قیمتها ناتوان از حل چنین مشکلی خواهد شد و افراد حاضر نمیشوند به خاطر منافع عمومی و جامعه از منافع خود چشمپوشی نمایند؛ بنابراین بین منافع فردی و عمومی تضاد و ناسازگاری شدیدی به وجود میآید و افراد با قدرت اقتصادی روز به روز بر امکانات و توانشان افزوده میشود و افراد ضعیف و محروم باید منتظر محرومیت و ضعف بیشتری میباشند. اما این مشکل با تفسیری که از سود، از منظر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ارائه شده است، قابل حل میباشد.
۵) از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) در جهان از جمله در صحنههای اقتصادی دو نوع علت ـ علت مادی و غیبی ـ وجود دارد. همه علل مادی و غیبی فیض علیت خود را در هر لحظهای از خدای متعال میگیرند. خدای متعال میتواند در هر لحظهای مصلحت بداند علتی را از علیت ساقط کند. که این که در واقعه آتش افکندن حضرت ابراهیم چنین کرد.
به علاوه اعتقاد به اسباب غیرمادی میتواند در امور اقتصادی آثار مهمی داشته باشد. این مطلب را با بیان یکی از محققان اقتصاد اسلامی به پایان میبریم:
این نگرش در اقتصاد اثر مهمی دارد؛ برای مثال ریشهکن کردن فقر یکی از اهداف اقتصادی است و توزیع عادلانه ثروت، سبب مادی ریشهکن کردن فقر است. در نظام اقتصادی مبتنی بر جهانبینی مادی تنها چنین اسبابی (سببهای مادی) مورد توجه قرار میگیرد و سببهای غیرمادی ریشهکن کردن فقر انکار میشود. در حالی که در نظام اقتصادی اسلام این اسباب از اهمیت ویژهای برخوردار است. معصومان ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ عواملی مانند کمک خواستن از خداوند، کردار نیک، صدقهدادن، نماز شب گزاردن و بسیار «لاحول و لاقوة الابالله» گفتن را سبب از میان رفتن فقر دانستهاند. همچنین قرآن کریم حاکمیت تقوای الهی بر جامعه را از عوامل نزول برکات، بازشدن درهای رحمتالهی و از میان رفتن فقر در جامعه شمرده است. بنابراین، در ساختار نظام اقتصادی اسلام، تجزیه و تحلیلهای اقتصادی و سیاست گذاریها باید به این عوامل توجه کرد. (۹۰)
● انسانشناسی
در پیش از این بیان شد که موضوع نظام اقتصادی، الگوهای رفتاری در حوزه فعالیتهای اقتصادی میباشد. در اقتصاد لیبرال ادعا میشود که نیازی به نظام سازی اقتصادی نیست، و بهترین نظام اقتصادی با آزادگذاردن انسان در فعالیتهای اقتصادیش، سامان مییابد.
یکی از عوامل مؤثر در این دیدگاه، چگونگی معرفی انسان میباشد. اینک به برخی امور مربوط به انسان و سامان یابی نظام اقتصاد سرمایهداری لیبرال دارد، اشاره میگردد:
۱) خویش مالکی
از دیدگاه فلسفه لیبرالیسم، انسان مالک مطلق خود، کار و اموالش میباشد و هیچ گونه تعلقی به جامعه، دولت و خداوند ندارد و هر گونه خواسته باشد، میتواند مالش را مصرف کند.
این دیدگاه میتواند یکی از مبانی اعتقاد به آزادی فردی در عرصه اقتصادی و مالکیت خصوصی مطلق در نظام اقتصاد سرمایهداری لیبرال باشد.
۲) ارضای تمنیات و امیان نفسانی، انگیزیه و هدف اقتصادی
هدف از تلاش انسان در عرصه اقتصادی، از امیان و تمنیات نفسانیاش سرچشمه میگیرد. بنابراین هر انسانی هر چیزی را که به نفع خویش میپندارد و هر روشی را که مفیدتر برای به دست آوردن آن میداند، انتخاب میکند. این امیال در نهاد و طبیعت بشر نهاده شده است.
به نظر میآید این تفسیر از انسان موجب شده است که نظام اقتصاد سرمایهداری لیبرال، حداکثرکردن منفعت مادی شخصی را تنها هدف فعالیتهای اقتصادی افراد معرفی کند. بلکه با این گونه معرفی کردن انسان، خواسته است افراد در تلاشهای اقتصادی خود، تنها به دنبال چنین هدفی باشند.
۳) عقل انسان در خدمت شهوات او
عقل انسان خدمتگر شهوات او در برآوردن اهداف امیال اوست و چنین انسانی، عاقل است. و هر کس بتواند از عقل خود چنین استفاده، ابزاری بیشتری نماید، عاقلتر است.
وقتی حداکثر کردن سود شخصی هدف فعالیتهای اقتصادی در افراد باشد و این هدف از امیال نفسانی انسان نشأت گرفته باشد و عقل هم خدمتگزار امیال انسان در برآوردن هدفش باشد، باید بپذیریم: «تمام الگوهای علمی، مانند الگوی مصرف، سرمایهگذاری، تولید، هزینه و بازار از امور فوق متأثر است. (۹۱) » (۹۲)
● انسانشناسی از دیدگاه امام علی (علیهالسلام)
وقتی انسان را از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) مورد شناسایی قرار میدهیم، به این نتیجه میرسیم که انسانی را که آن حضرت معرفی میکند، تفاوتهای اساسی با انسان از دیدگاه لیبرالیسم دارد. ویژگیهای انسان الهی، هدف از خلقت او و برخی خصوصیات دیگر انسان که از دیدگاه امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میتواند در رفتارهای اقتصادی موثر باشد، از این قبیل است:
۱) فلسفه آفرینش انسان
در مبحث جهانشناسی از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) به نحو خلاصه اشاره شد که خدای متعال انسان و جهان را بیهوده نیافرید. (۹۳) هر چند این انسان در این دنیا زندگی میکند، اما او برای این دنیا آفریده نشده است تا هدف خویش را از زندگی بهرهبردرای از امکانات مادی دنیا قرار دهد؛ بلکه این انسان بر طبق بیان صریح مولی الموحدین برای جهان آخرت خلق شده است. «انما خلقت للاخرة لاللدنیا (۹۴) »؛ تو برای آخرت خلق شدهای نه برای دنیا. انسان در آخرت در معرض حساب رسی اعمال دنیات قرار میگیرد و هر کس در اطاعت و فرمانبرداری از خدای متعال بسر برده باشد، پاداش نیکو نصیبش میشود و هر که در اطاعت از خدای بسر نبرده باشد کیفر سختی میبیند. (۹۵) خدای متعال خوشنود میشود اگر بنده او در اطاعتش باشد و پاداش نیکو ببیند، بلکه همین اطاعت و بندگی را تنها از بندگانش انتظار دارد که در آیه مبارکه میفرماید: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون.» (۹۶) ؛ جن و انس را جز برای آن که مرا عبادت کنند نیافریدم.
خدای متعال عبادت و اطاعت را وظیفه بندگانش قرار داد و کیفر و پاداش آخرتی را نتیجه آن، معین نمود تا بندگانش او را عبادت کنند و به مقام عبودیت برسند و از پاداش الهی بهرهمند گردند.
یک انسان مؤمن به خداوند در هر فعلی، بلکه در هر نیتی باید هدف غایی فوق را در نظر داشته باشد. در ساحت فعالیتهای اقتصادی هیچ گاه هدف از تلاش اقتصادی را رفاه مادیی که خلاف دستورات الهی باشد قرار نمیدهد. نظام اقتصادی اسلام باید به نحوی سامان یابد که انسان را به هدف غایی آفرینش (بندگی خدای متعال) نزدیک سازد. در اتخاذ سیاستهای کلی اقتصادی جامعه حتما باید هدف کلی غایی مورد توجه جدی قرار گیرد. در نظام اقتصادی اسلام عدالت اقتصادی یک هدف سیاسی است که در همه حال میتواند ابزاری برای هدف غایی فوق مورد توجه سیاستگذاران اقتصادی باشد. بنابراین پیگیری هدف خلقت انسان در فعالیتهای اقتصادی در ابعاد خرد و کلان، موجب تفاوتهای فوق در رفتارهای اقتصادی افراد و نظام اقتصادی از دیدگاه لیبرالیسم و امام علی (علیهالسلام) خواهد شد.
● دو بعدی بودن انسان
حضرت امیر (علیهالسلام)، همصدا با کلام الهی در برخی از گفتارشان اشاره به چگونگی آفرینش انسان دارند و تصریح میفرمایند که انسان از دو بعد مادی و روحی آفریده شده است، نیمی از او از خاک و نیم دیگرش از روح (۹۷) :
آن گاه خدای سبحان، از زمین درشتناک و از زمین هموار و نرم و از آنجا که زمین شیرین بود و از آنجا که شورهزار بود، خاکی بر گرفت و به آب بشست تا یکدست و خالص گردید. پس نمناکش ساخت تا چسبیده شد و از آن پیکری ساخت دارای اندامها و اعضا و مفاصل. و خشکش نمود تا خود را بگرفت چونان سفالینه. و تا مدتی معین و زمانی مشخص سختش گردانید. آن گاه از روح خود در آن بدمید «ثم نفح فیها من روحه». آن پیکر گلین که جان یافته بود، از جای برخاست که انسان شده بود با ذهنی که در کارها به جولانش در آورد و با اندیشهای که به آن در کارها تصرف کند و عضوهایی که چون ابزارهایی به کارشان گیرد و نیروی شناختی که میان حق و باطل فرق نهد و طعمها و بویها و رنگها و چیزها را در یابد. (۹۸)
در این بیان، هم به بعد مادی و هم به بعد معنوی انسان تصریح شده است. همچنین به اهم وظایف بعد مادی و معنوی انسان اشاره شده است. ما بخشی از گفتار حضرت (علیهالسلام) را بیان کردیم. وقتی به همه گفتار آن حضرت در مورد ابعاد و جوری انسان مراجعه شود، معلوم خواهد شد که گویا بیان آن حضرت (علیهالسلام)، تفسیر آیه کریمه ذیل میباشد:
و اذقال ربک للملائکة انی خالق بشرا من صلصال من حمأ مسنون فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین. (۹۹)
و [ای پیامبر! به خاطر بیاور] هنگامی پروردگارت به فرشتگان گفت: من از گلی خشکیده، که از گل بدبویی گرفته شده، بشری میآفزینیم هنگامی که کار آن را به پایان رساندم و از روح خود در او دمیدم، همگی برایش سجده کنید.
امام علی (علیهالسلام) برای جسم مادی انسان و همچنین برای روح غیرمادی، شش حالت و وضعیت را بیان میفرماید:
برای جسم انسان شش حالت و وضعیت به وجود میآید: صحت، مرض، مرگ، حیات، خواب و بیداری . روح انسان نیز شش حالت دارد: حیاتش که علمش میباشد، مرگ روح که نادانیاش، مرض روح، شکش؛ صحت روح، یقینش؛ خواب روح، غفلتش و بیداری روح، هوشیاریش میباشد. (۱۰۰)
حقیقت انسان، همان روح انسان است و بدن انسان ابزاری در اختیار روح برای تکاملش میباشد . روح انسان از دو ویژگی عقلانی و غریزی برخوردار است. انسان با ویژگی عقلانی امور محسوس را درک میکند و به معارف گوناگون دست مییابد، معارف الهی، رازهای نهفته در طبیعت و بایدها و نبایدهای زندگی را مییابد و اهداف و مسیر زندگیش را تعیین مینماید.
ویژگی غریزی روح، انسان را دعوت میکند به اموری که قدر مشترک میان انسان و حیوان است، مانند میل به خوردن، خوابیدن، امور جنسی و ...
آنچه تاکنون درباره ابعاد وجودی انسان و ویژگیهای آن برشمردیم اختصاصی به دیدگاه امام علی (علیهالسلام) ندارد و فلاسفه لیبرالیسم هم ممکن است چنین امری را پذیرا باشند. اما آنچه در این بحث جایز اهمیت است و نقطه تمایز بین دو دیدگاه میباشد، پاسخ به این پرسش است که جایگاه عقل و غریزه در این دو دیدگاه چه میباشد؟
از دیدگاه اسلام تمایلات نفسانی و غرایز، اموری هستند که جهت تکامل انسان در جهان مادی امری ضروری میباشند؛ اما نباید آنها سرکوب نمود و نیز نباید زمینه سرکشی آنها را فراهم نمود؛ بلکه انسان باید آنها را تعدیل نموده، در اختیار عقل قرار دهد و عقل را بر آنها حاکم نماید و بدین نحو راه سعادت را در دنیا و آخرت در پیش گیرد.
امام علی (علیهالسلام) در بیانی جایگاه این دو را بیان میفرماید:
العقل صاحب جیش الرحمان و الهوی قائد جیش الشیطان و النفس متجاذیة بینهما فأیهما غلب کانت فی حیره. (۱۰۱) عقل انسان همراه لشکر خدای رحمان است و شهوات و خواستههای نفسانی رهبر لشکر شیطان شمرده میشود. نفس انسان میان این دو قرار داد. هر یک از این دو، نفس را به سوی خود میکشد . هر یک از آن دو لشکر، پیروز گردد، نفس انسان زیرفرمانش خواهد بود. (۱۰۲)
در مبانی انسانشناسی لیبرالیسم بیان شد که با تفسیری که آنها از عقل و تمایلات نفسانی دارند، عقل را خدمتگزار تمایلات نفسانی معرفی میکنند و عقل ابزاری در خدمت تمایلات نفسانی جهت دستیابی به تمایلات مادی نفسانی است.
به یقین، این دو معرفی از انسان موجب تفاوتهای روشنی در اهداف اقتصادی فعالیتهای افراد در دو دیدگاه خواهد شد. همچنین هر یک از دو دیدگاه در مورد انسان میتواند مبنای ایدئولوژیک آزادی و رقابت کامل افراد در بخش تولید، توزیع و مصرف و همچنین عدم دخالت در اقتصاد بر اساس دیدگاه لیبرالیسم باشد؛ اما دیدگاه امام علی (علیهالسلام) در مورد انسان چنین الزامی را القا نمیکند.
● مالکیت مطلق خدا و منتخب و مسؤول بودن انسان
امام علی (علیهالسلام) جهان و همه موجودات آن را ملک طلق خدای متعال میداند. هستی انسان و تمام قوا و نیروهای روحی و جسمی انسان از آن خداست: «له ما فی الارضین و السماوات» (۱۰۳) ؛ هر چه در آسمانها و زمین است ملک خداوند متعال میباشد.
شایان ذکر است که مالکیت خدا از سنخ مالیکت اعتباری، همانند مالکیت انسان بر اشیا نیست، بلکه مالکیت تکوینی است. چنین مالکی انسان را خلق کرد و او را به عنوان بهترین مخلوق خود امتخاب نمود و بار مسؤولیت اطاعت و فرمانبرداری اختیاری را بر عهده او قرار داد . حضرت (علیهالسلام) در یکی از خطبههای نهجالبلاغه در مورد آفرینش انسان میفرماید :
هنگامی که خدای متعال زمینش را بگسترد و فرمان خود را روان ساخت. آدم (علیهالسلام) را از میان آفریدگان خود برگزید و او نختسین آدمیان بود. در بهشت خود جایش داد و عیش او مهیا گردانید و به او آموخت که از چه کارهایی پرهیز کند و گفتنش که اگر چنان کارهایی از او سر زند مرتکب معصیت شده است و مقام و منزلتش به خطر میافتد. ولی آدم به کاری که خداوند از آن نهیبش کرده بود، مبادرت ورزید، زیرا علم خدا از پیش بدان تعلق گرفته بود. هنگامی که آدم توبه نمود خداوند او را به زمین فرستاد تا زمینش را با فرزندان خود آباد سازد و از سوی خدا بر بندگانش حجت و راهنما باشد. (۱۰۴)
در این گفتار حضرت (علیهالسلام) هم به مقام والای او که از میان همه آفریدگان الهی انتخاب شده است، اشاره میکند و هم به وظایف سنگین آدم و فرزندانش نسبت به مسئوولیت اطاعت خدای متعال. این جایگاه و مسئوولیت انسان در قرآن صامت هماهنگ با بیان قرآن ناطق علی (علیهالسلام) چنین آمده است: «هوالذی جعلکم خلائف الارض.»؛ اوست خدایی که شما را جانشین خود در زمین قرار داد.
هم تمام چیزها از آن خدای متعال است و هم انسان جانشین خدا در زمین و مسؤول در قبال اوست. خدا حق دارد از همه تصرفات ما در مال و دارایی، و در فکر و اندیشه پرسش نماید و برای هر نوع تصرفی به او کیفر یا پاداش دهد. یعنی این دو ویژگی: مالکیت خدا بر جهان و انسان، و خلیفه و منتخب خدابودن انسان به طور منطقی دو نتیجه ذیل را به دنبال خواهد داشت:
۱) انسان، در تصرف در مال و قوای جسمی و فکری خود، محدود به حدودی است که خدای متعال تعیین کرده است.
۲) چون انسان در برابر خدای متعال مسؤول است، بنابراین اگر از حدود الهی تجاوز کند، مؤاخذه خواهد شد.
این دیدگای امام علی (علیهالسلام) با دیدگاه متعارف در اقتصاد مسلط جهان بسیار متفاوت است. چنان که پیش از این بیان شد، مکتب لیبوالیسم، انسان را مالک مطلق مال و قوای فکری و جسمی خود میداند و در پیگیری منافع فردی خود و روش پیگیری آن هیچگونه مسؤولیتی در برابر خدا، جامعه و دولت ندارد. همین دیدگاه به عنوان یکی از مبانی ایدئولوژیک آزادی فعالیت اقتصادی، عدم دخالت دولت و مالکیت خصوصی گسترده در نظام اقتصاد سرمایهداری لیبرال میباشد. اما با پذیرش دیدگاه امام علی (علیهالسلام) در مورد انسان، نفی امور سهگانه فوق، امری مسلم شمرده میشود چرا که چنان آزادی در صحنه فعالیتهای اقتصادی به انسان مسلمان داده نشده است؛ بلکه آزادی در کادر محدود، دخالت دولت در اقتصاد و مالکیت مختلط از اموری است که یک انسان مسلمان در فعالیتهای اقتصادی ملتزم به آن خواهد شد. (۱۰۵)
● جامعهشناسی
یکی از مسائل در باب جامعهشناسی مسأله اصالت فرد و اصالت جامعه است. اندیشهمندان مکتب لیبرالیسم مدافع نظریه اصالت فردی باشند.در مقابل، گروهی دیگر از جامعه شناسان از نظریه اصالت جامعه دفاع میکنند.
بر اساس نظریه اصالت فرد، در عالم خارج، حقیقتا چیزی جز افراد، که در هویت و اثر، مستقل از یکدیگر هستند، وجود ندارد. جامعه یک امر اعتباری است و وجود حقیقی ندارد، آنچه وجود حقیقی و اصیل دارد، افراد انسان هستند که به نحو مستقل اهداف و ارزشها را انتخاب نموده، راههای دستیابی به آنها را بر میگزیند و هویت و شخصیت خود را میسازد. همین هویتهای مستقل افراد، هویت اعتباری جامعه را میسازد.
پس این انسان در همه کوششهایش مصالح فردی را مدنظر قرار میدهد و برای امری اعتباری تلاشی نمیکند و بر اساس دیدگاه لیبرالیستی همه سعی افراد باید جهت برآوردن امیال شخصی سازمان دهی شود و منافع و مصالح جامعه اعتباری از رهگذر پیگیری منافع و مصالح امر اصیل افراد تامین خواهد شد. مفاهیم اجتماعی را باید با توجه به مفاهیم دال بر افراد، رفتار و روابطشان تعریف نمود. همچنین نظمهای اجتماعی باید بر اساس انگیزه، اعتقاد و قابلیتهای فرد صورت پذیرد.
به نظر میآید بسیاری از الگوهای اقتصاد سرمایهداری لیبرالیستی متأثر از این دیدگاه باشد. یکی از محققان اقتصاد اسلامی مینویسد:
به نظر میرسد در اقتصاد سرمایهداری در بخش کلان اقتصادی این شیوه یکی از روشهای غالب الگوسازی است. الگوی مصرف کل و پسانداز کل و سرمایهگذاری کل، عرضه و تقاضای کل در بازار کالا، تقاضای و عرضه کل در بازار کار و بازار پول از همین روش ساخته میشود. یعنی ابتدا الگویی که توضیحدهنده رفتار مصرفی یا سرمایهگذاری و ... فرد نمونه است، ساخته میشود، سپس الگوی کلان از جمع افقی الگوهای فردی به دست میآید و متغیرهای خرد، مانند قیمت یا مقدار یک کالا که در الگوهای فردی به کار رفته بود، به متغیرهای کلان، مانند نرخ تورم و تولید کل، در الگوی فراتر تبدیل میشود. (۱۰۶)
بر اساس نظریه اصالت جامعه، هویت و روح جمعی غیبت و اصالت دارد؛ افراد وقتی در درون جامعه قرار میگیرند، در پرتو آن، روح جمعی حاکم بر جامعه هویت شخصی پیدا میکند و احساسات، عواطف، تمایلات و اندیشههای آنها شکل میگیرد. (۱۰۷)
● جامعهشناسی از دیدگاه امام علی (علیهالسلام)
دیدگاه امام علی (علیهالسلام) در باب جامعه را در دو بخش دنبال میکنیم:
الف ـ فرد و جامعه از دیدگاه امام علی (علیهالسلام)
ب ـ سنت الهی حاکم بر جوامع انسانی
با مراجعه به کلمات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مشخص میشود که حضرت در برخی از آنها اشاره به اصالت فرد دارد و در بعضی دیگر به اصالت جامعه. در دسته دوم مردم و جامعه را مورد خطاب قرار میدهد. جامعه را در صورتی که هماهنگ با هم، اهداف مشترکی را دنبال نمایند مجرای فیض الهی بر میشمارد: «ان یدالله علیالحجاعة (۱۰۸) »؛ به درستی که دست خدا با جماعت است.
«دست خدا» به کنایه از مجد، عظمت، قدرت و توان است. بنابراین اجتماع اسلامی و مورد رضایت الهی کانون نزول برکات فیض خدای متعال میباشد. کما این که حضرت (علیهالسلام) در خطبه دیگر میفرماید: «عربها امروز اگر چه به شمار اندک هستند، ولی با وجود اسلام بسیارند . و به سبب اجتماع عزیر و پیروزند». (۱۰۹) در برخی بیانات امام علی (علیهالسلام)، جامعه از چنان خاصیت و ویژگیهای برخوردار است که: «کسی که از اعمال جامعهای خشنود باشد، گویی خود داخل کارهای آنها بوده است. بر هر کس که همراه جماعت باطل باشد، دو گناه خواهد بود، یکی گناه آن کار که مرتکب شد، و دیگری گناه خشنودی او به آن کار.» (۱۱۰)
جامعه از چنان جایگاه و اصالتی برخورار است که اگر کسی راضی به مفاسد قوم فاسقی باشد، گویا یکی از آنها خواهد بود. البته، از دیدگاه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در طرف خیر و نیکی نیز چنین است. در گفتگوی آن حضرت؛ یکی از یارانش آمده است:
چون خداوند در جنگ جمل پیروزیش گردانید، یکی از یاران گفتش: ای کاش بردارم، فلان میبود و میدید که چسان خداوند تو را برد دشمنانت پیروز ساخته است. علی (علیهالسلام) از او پرسید: آیا برادرت هوادار بود؟ گفت: آری. علی (علیهالسلام) فرمود: پس همراه ما بوده است. ما در این سپاه خود مردمی را دیدیم که هنوز در صلب مردان و رحمها زنان هستند. (۱۱۱)
وقتی مراجعه به آیات قرآن شود، «نظریه اصالت جامعه» از دیدگاه اسلام بیشتر مورد تائید قرار میگیرد. آیاتی جامعه و امت را مورد خطاب قرار داده: «در روز قیامت هر امتی را میبینی [که از شدت ترس] بر زانو نشسته، هر امتی به سوی کتابش خوانده میشود.» (۱۱۲) یا تعابیری همانند: «زینا لکل عملهم»؛ (۱۱۳) برای هر امتی عمل آنها را زینت داریم، «لکل امة اجل»؛ (۱۱۴) برای هر قومی سر آمد یعنی است، دلالت بر نظریه فوق دارند.
اما به رغم این مطالب نظریه اصالت فرد نیز در منابع اسلامی و در بیانات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز مورد تائید قرار گرفته است: «هر که عملش او را واپس دارد، نسبش سبب نشود که پیش افتد. هر که شرافت و حسب خود را از دست بدهد، شرافت و حسب نیاکان سودش نکند .» (۱۱۵) شخصیت افراد را تنها نوع اعمال و رفتارش تشکیل میدهد. منسوب بودن به افراد بزرگ، احزاب، دین و ... در حقیقت و ماهیت او تغییری ایجاد نمیکند. این دیدگاه در واقع اعلام میکند که شخصیت هر کسی در گرو اعمال خود فرد است: «کل نفس بما کسبت رهینه»؛ (۱۱۶) هر کس در گرو کرداری است که انجام داده است.» بنابراین هویت هر انسانی با اعمال خودش آشکار خواهد شد از روی وابستگی به دیگران: «کل انسان الزحناه طائره فی عنقه»؛ (۱۱۷) هر انسانی، به نظر میآید که کلام ذیل از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نیز بر این نظریه دلالت کند:
ای مردم! خوشا به حال کسی که پرداختن به عیب خود او را از عیب دیگر مردم بازمیدارد و خوشا به حال کسی که در خانهاش بماند و روزی خود بخورد و به طاعت پروردگارش مشغول باشد و بر گناهان خود بگرید. چنین کسی، هم به کار خود پرداخته و هم مردم از او آسودهاند . (۱۱۸)
هر چند مهمترین پیام حضرت (علیهالسلام) در این بیان، توجه انسان به کانون وجود خویش وعدم پرداختن به عیب و آزار دیگران است، ولی به تبع این امر از این گفتار نیز فهمیده میشود که اگر میخواهی سعادتمند گردی و واجد شخصیت برجسته گردی باید بدانی که هماهنگی با اهداف، نوع زندگی و ... عموم مردم فائدهای برای تو ندارد. همین مقصود در روایت کوتاه دیگری از معصوم (علیهالسلام) چنین بیان شده است؛ «کن فیالناس و لا تکن معهم.» (۱۱۹) در میان مردم زندگی کن، اما به نحوی که با آنها همراه نباش.
میتوان دلالت گفتار علی (علیهالسلام) را در باب نظریه اصالت فرد با آیه دیگری از قرآن مچید مورد تأیید قرار داد: «هر کس هدایت یابد برای خود هدایت شده و هر کس گمراه گردد به زیان خود گمراه میشود و من مأمور [به اجبار] شما نیستم.» (۱۲۰)
بنابراین از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) هم افراد دارای هویت حقیقی و فردی هستند و هم هویت جامعه که از قدر مشترک و وجه غالب هویت افراد جامعه انتزاع میشود. یعنی میتوان گفت که علی (علیهالسلام) نظریه اصالت فرد و جامعه را ارائه میدهد: افراد در جامعه دارای شخصیت مستقل هستند، اما در عین حال از یکدیگر اثر میپذیرند. به سبب همین تأثیر و تأثر بیشتر افراد از اندیشهها، عواطف، باورها و آداب و رسوم و منافع مشترک برخوردار میشوند و زمینه انتزاع روح جمعی یا هویت جامعه فراهم میآید؛ زیرا هویت جامعه از قدر مشترک هویت افراد انتزاع میشود. بنابراین، هویت جامعه نه امری موهوم است و اعتباری، و نه حقیقی مستقل از هویت افراد، بلکه امری انتزاعی است؛ یعنی خودش د رخارج وجود ندارد، ولی منشأ انتزاعش حقیقی است.
هر چند این روح جمعی از قدر مشترک هویت افراد انتزاع میشود؛ ولی در عین حال، بر هویت افراد نیز تأثیر مینهد و آنان را به موافقت با خود میخواند. طولی نمیکشد که فرد احساس میکند روح جمعی حاکم بر جامعه بخشی از شخصیت او شده است؛ مانند بیشتر افراد جامعه میاندیشد، احساس میکند و واکنش نشان میدهد. البته برخی از افراد از چنان توانی برخوردارند که میتوانند بر این روح جمعی اثر گذارند و اندیشهها، عواطف و به طور کلی فرهنگ جامعه را عوض کنند. (۱۲۱)
● پیآمدهای دیدگاه علی (علیهالسلام)
بر اساس نظریه اصالت فرد، باید منافع فرد بر منافع جامعه مقدم شود؛ زیرا منافع جامعه امری موهوم است، تنها منافع فرد حقیقت دارد. بنابراین اگر زمانی منافع جامعه چنان تفسیر شد که با منافع فرد منافات داشت، باید در تفسیر منافع جامعه تجدید نظر کرد و منافع فرد را که اصیل است، محافظت نمود. اما بر اساس دیدگاه امام علی (علیهالسلام) منافع جامعه چیزی جز منافع اکثریت قاطع افراد جامعه نیست و طبیعی است که وقتی منافع فرد یا افرادی با منافع اکثریت قاطع جامعه تعارض کرد، باید منافع جامعه مقدم شود.
مسأله حائز اهمیت، نوع تفسیر است که منافع فرد و جامعه ارائه میشود در دیدگاه لیبرالیستی، مراد از منافع فردی، صرفا منافع مادی فرد است که خواستهها و تمایلات نفسانی، آن را تعیین میکند؛ اما در نگرش امام علی (علیهالسلام) منافع فرد با توجه به اهداف عالی انسانی که همانا رسیدن به قله رفیع عبودیت است، تعیین میشود. و در جامعه اسلامی با صرفنظر کردن افراد از منافع مادی به جهت رسیدن به منافع معنوی عالیتر، امکان تعارض بین منافع افراد و جامعه کمتر اتفاق میافتد و اگر در مواردی چنین اتفاقاتی بیفتد، زعمای جامعه اسلامی حق دارند با اتخاذ سیاستهایی این مشکل را به نفع جامعه اسلامی برطرف سازند .
● سنتهای الهی حاکم بر جوامع انسانی از دیدگاه امام علی (علیهالسلام)
مقصود از سنتهای الهی یک سلسله قضایایی شرطی است که در صورت وجود شرط یا سبب، جز او مسبب هم، حاصل خواهد شد. این قضایای شرطی از طبیعت زندگی انسان و رفتار او در ارتباط با جهان پیرامونش استخراج میگردد.
به طور کلی بازگشت سنتهای الهی به یک اصل کلی است که هر گاه جامعه و افراد آن، امکانات و تواناییهای خود رادر مسیری که از جانب خدا و به وسیله پیامبران تعیین شده است، قرار دهد و خود را با عالم هستی که خواه ناخواه در برابر خدا خضوع دارد، منطبق سازد و بین خود و اراده الهی رابطه ایجابی برقرار کند و مسؤولیت خود را در برابر حق بشناسد، صعود میکند و قابلیت بقا مییابد. در مقابل، اگر جامعهای یا افراد آن با اراده الهی رابطه سلبی داشته باشد و امکانات خود را در راه رسیدن به تکامل انسانی مصرف نکند، دچار سرنوشتی شوم خواهد شد. با کشف این سنتها و رعایت آنها انسان میتواند خود را اصلاح کرده، سرنوشت پسندیدهای برای خود و جامعهاش رقم زند.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در برخی نامهها، خطبهها و کلمات حکمتآمیز خود، سنتهای الهی را که حاکم بر تاریخ است یادآور میشود و از مردم میخواهد که از سرنوشت امتهای گذشته عبرت بگیرند و پند بیاموزند، زیرا که همان سنتها و قوانین و نوامیسی که بر پیشینیان جاری بود، در تمام جوامع بشری جریان خواهد داشت. هر چند جریانهای تاریخی قضایای منحصر به فرد هستند و قابلیت بازیابی مجدد ندارند، اما قوانین منتزع از آنها همیشه و همهجا حاکمیت دارد و غفلت از آنها خسارت عظیمی به بار میآورد. (۱۲۲) امام علی (علیهالسلام) میفرماید:
ای بندگان خدا روزگار بر باقیماندگان چنان گذرد که بر گذشتگان گذشته است. آنچه رفته، بازنگردد و آنچه بر جای مانده، جاودانه نخواهد ماند. کردارش در پایان، همان است که در آغاز بود. حوادثش، بر یکدیگر پیشی گرفته، در میرسند و نشانههای آن همراه یکدیگرند . (۱۲۳)
امام علی (علیهالسلام) در این گفتار و مشابه آن، یک حقیقت مهم را به همه انسانها خاطرنشان میسازد که آنچه در تمام جریانهای اجتماعی و سقوط و یا اوجگیری تمدنهای بشری حاکمیت مطلق دارد. اراده الهی است که در قالب سنتها بروز پیدا میکند. به بیان قرآن این سنتها ثابت و غیرقابل تغییر میباشند: «فلن تجد لسنة الله تبدیلا و لن تجد لسنةالله تحویلا .» (۱۲۴) ؛ هرگز در سنت خدای متعال تبدیل نمییابی [یک سنت خدا به سنت دیگر تبدیل نمیشود] و هرگز در سنت خدا دگرگونی نمییابی.
حضرت (علیهالسلام) علاوه بر بیان سنتها به نحو کلی و عام، موارد و نمونههای فراوانی از آن را برمیشمارد تا مردم و جوامع بشری با درک درست موضوع و موارد آنها راه سعادت و شقاوت خود را بیابند؛ همچنین بدانند که سنتهای الهی اموری تصادفی و بدون برنامه نیستند و منافاتی با اختیار و آزادی انسانها ندارد؛ بکله بشر میتوند با شناخت سنتهای الهی، به آینده بهتری نسبت به وضعیت فعلی خود، امیدوار باشد و نیز خود را در معرض هلاکت و نابودی قرار ندهد. ما به تعدادی از این سنتهای الهی که در کلمات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وجود دارد و ممکن است در رفتارهای اقتصادی مردم، جامعه یا دولت و سیاستهای اقتصادیش مؤثر باشد، اشاره میکنیم: (۱۲۵)
● تقوا و ایمان
جامعهای که به زیور تقوا آراسته است، دری به سوی امدادهای غیبی پیدا میکند، سختیها از او دور میشوند و موجب نزول برکات میشود.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید:
هر کسی که تقوا پیشه کند سختیهایی که به او نزدیک شدهاند، دور میگردند. تلخیها شیرین و مواج متراکم گرفتاریها برطرف شده و مشکلات پیاپی و خستهکننده آسان میگردد و مجد و عظمت از دست رفته بازمیآید. رحمت قطع شده خداوند دوباره تجدید میشود و نعمتهای الهی بعد از فرونشستن به جوشش درمیآیند و برکات تقلیلیافته فزونی یابند. (۱۲۶)
همچنین در کلام الهی به صراحت آمده است:
«و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض.» (۱۲۷)
اگر مردم شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، به یقین برکاتی از آسمان و زمین بر آنها نازل میکردیم.
در تفسیر نور در مورد «برکات» در آیه فوق چنین آمده است:
برکات، جمع برکت، به موهبتهای ثابت و پایدار گفته میشود، در مقابل چیزهای گذرا، در معنای برکت، کثرت، خیر و افزایش وجود دارد. برکات شامل برکتهای مادی و معنوی میشود . از این آیه استفاده میشود که باید اکثریت جامعه اهل ایمان و تقوا باشند (أهلالقری) تا مشمول الطاف و برکات شوند ونیز میتوان استفاده کرد که سرمایهگذاری روی فرهنگ معنوی جامعه، بازده اقتصادی هم دارد. (۱۲۸)
گفتار فوق ناظر به امدادهای غیبی به عنوان کلیدی در گشایش درهای خزائن غیب را یکی از آثار تقوا برای جامعه معرفی میکند. اما شاید بتوان گفت که این آیه علاوه بر پیامدهای ذکر شده، به آثار عقلی و عملی تقوا نیز اشاره دارد: «ایمان و تقوا یعنی اعتقاد به حضور دائمی ذات باریتعالی در همه امور اجتماع. حاصل این ایمان و تقوا عبارت است از اخلاق کاری صحیح، معاملات درست، تولید مفید و کارآ، پرهیز از اسراف و تبذیر، عدالت در فعالیتهای اقتصادی که به دنبال آن، اقتصادی پویا و بالنده به وجود میآید و بیثباتی درونی اقتصاد از بین خواهد رفت.» (۱۲۹)
● عدل و داد
اجرای عدالت، ضروریترین نیاز هر جامعه است. اساس عالم آفرینش بر عدل و حق پایدار است .
در عرصه مسائل اقتصادی نیز همین نقش را برای عدالت بیان کردهاند. امام علی (علیهالسلام) در کلماتشان به نقش عدل اشاره میفرمایند: «بالعدل تتضاعف البرکات.» (۱۳۰) به وسیله برقراری عدالت، برکات و نعمتهای خدای متعال فزونی مییابد. همچنین در بیان ذیل به نقش اجرای عدالت در گشایش و آسایش جامعه تصریح دارند:
درباره زمینهایی که عثمان در زمان خلافت خود به این و آن داده بود، امام (علیهالسلام) آنها را به مسلمانان بازگردانید و فرمود:
به خدا سوگند. اگر چیزی را که عثمان بخشیده، نزد کسی بیابم، آن را به صاحبش باز میگردانم، هر چند، آن را کابین زنان کرده باشند یا بهای کنیزکان. در عدالت گشایش است و آن که از دادگری به تنگ آید از ستمی که بر او میرود، بیشتر به تنگ میآید. (۱۳۱)
● یاری خدا
در قرآن، روایات معصومین (علیهالسلام) از جمله در کلمات امام علی (علیهالسلام) فراوان آمده است که اگر کسی خدای متعال را یاری دهد، در مقابل، خدا نیز او را یاری خواهد رساند . تردیدی نیست که یاری رساندن خدا جز عمل به دستوارت الهی در عرصههای فردی و اجتماعی نیست. خدای متعال در قرآن بر یاری کسی که او را یاری رساند تاکید دارد: «و لینصرن الله من ینصره». (۱۳۲) به خداوند قطعا کسی را که او را یاری کند، یاری خواهد نمود. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به یکی از زمینههایی که کمک به خدا موجب یاری اقتصادی خدای متعال میشود، میفرماید :
خدای سبحان فرمود: «اگر خدا را یاری کنید شما را یاری میکند و پایداریتان خواهد بخشید . (۱۳۳) و نیز گوید: کیست که خدا را قرضالحسنه دهد تا برای او دو چندانش کند و او را پاداشی نیکو باشد. (۱۳۴) اگر خدا از شما یاری میخواهد نه از روی خوار مایگی است و اگر از شما وام میخواهد نه به سبب بینوایی است. از شما یاری خواسته در حالی که لشکرهای آسمان و زمین از آن اوست و اوست پیروزمند و حکیم و از شما وام میخواهد و حال آن که، خزاین آسمانها و زمین از آن اوست و بینیاز و ستوده است خداوند ... این بخشایشی است از جانب خدا که به هر که میخواهد ارزانیش میدارد، که خدا صاحب بخشایشی بزرگ است. (۱۳۵) میگویم آنچه میشنوید، از خداوند برای خود و شما یاری میخواهم. او مرا بسنده است که بهترین کارگزار است. (۱۳۶)
گفته آمد که نصرت خدای بینیاز، همانا اطاعت و فرمانبرداری از اوست که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در گفتاری دیگر آن را سود بردن بدون تجارت میشمارد: «من اتخذ طاعة الله بضاعة أتته الأرباخ من غیر تجارة». (۱۳۷) هر کسی طاعت خدای متعال را سرمایه خود قرار دهد، سودهای فراوانی بدون تجارت به دست میآورد .
● شکر خدای متعال
رابطه شکر با نعمتهای الهی در روایات به ویژه در کلمات امام علی (علیهالسلام) و همچنین در قرآن فراوان آمده است؛ در اکثر این کلمات اشاره به فزونی نعمتها در ازای سپاسگذاری از خدای متعال است. در مقابل، ناسپاسی موجب زوال نعمت میگردد. اگر بخواهیم گزارش خلاصهای از کلمات علی (علیهالسلام) در برخی روابط بین شکر و ناسپاسی، و نعمتهای الهی ارائه بدهیم، میتوان گفت: «شکر خدای متعال بر نعمتهایش، سبب پایداری و دوام نعمتها میشود (۱۳۸) ، نعمتهای الهی را فزونی میدهد (۱۳۹) ، دژ و حصار نعمتهاست» (۱۴۰) ، کمی شکر موجب کاهش نعمت میشود (۱۴۱) ، ناسپاسی و عدم شکر بر نعمتهای الهی باعث زوال آن میشود. (۱۴۲)
یکی از راههای شکر، شکر عملی است، بدین معنا که از نعمتهای الهی، صحیح و آن نحوی که خدای متعال خواسته، بهرهبرداری کنیم، مال یکی از نعمتهای برجسته خداوند است که اگر شکر آن را بجا آوریم، یعنی در راه صحیح از آن استفاده کنیم، خداوند بر مال انسان و جامعه، خواهد افزود و اگر ناسپاسی نسبت به این نعمت صورت پذیرد، یعنی آن را در غیر مسیری که خدای متعال خواسته است بکار ببریم دارایی از انسان و جامعه، زایل میشود: «لئن شکرتم لازیدنکم و لأن کفرتم ان عذابی لشدید». (۱۴۳) اگر سپاسگذار نعمتهای الهی باشید، آن نعمتها را میافزائیم و اگر ناسپاسی کنید، البته عذاب من شدید است.
● توبه
توبه یکی از اسباب و وسایل معنوی است که آثار مادی و معنوی فراوانی در پی دارد. توبه حقیقی موجب تغییرات بنیادین در وضعیت شخصی افراد و همچنین جامعه میشود.
با استغفار درهای خزائن زمین و آسمان خدای متعال به سوی بندگانش باز میشود و جامعه از فقر و بیچارگی رهایی یافته و به سعادت و رفاه مادی نایل میگردد. با دقت در گفتار مولایمان علی (علیهالسلام) آثار توبه از دیدگاه آن بزرگوار مشخص میشود:
ایزد تعالی بندگانش را که مرتکب اعمال ناشایست شوند، به کاسته شدن میوههاشان و نگه داشتن برکات از ایشان و فروبستن خزاین خیرات به روی آنان میآزماید. تا توبهکنندگان توبه کنند و گناهکاران از گناه کردن بازایستند و پند گیرندگان پند گیرند. و آن که اراده گناه کرده منزجر گردد.
خداوند، آمرزش خواستن را سبب فراوانی روزی و رحمت بر آفریدگان قرار داده، که فرماید : (از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزنده است و بکرات خویش را از آسمان بر شما فرو میبارد و شما را به اموال و فرزندان مدد کند.) (۱۴۴) پس خداوند رحمت کند کسی را که به توبه روی آورد. (۱۴۵)
● استدراج
مراد از استدراج آن است که هر کس نعمتهای فراوان به او میرسد به خاطر عبد خوب بودن نیست، بلکه به جهت مهلت دادن به بنده گناهکار است و هر چه گناه میکند به او نعمت بیشتری میدهد تا شاید از راه نعمت دادن شرم کند و برگردد.
خدا او را به حال خود وامیگذارد تا به عذاب بسیار سخت در دنیا یا آخرت، و یا هم در دنیا و آخرت مبتلا سازد. (۱۴۶) امام علی (علیهالسلام) درباره استدراج بیانات مختلفی دارد که به یک نمونه آن اشاره میشود:
اذا رأیتالله سبحانه یتابع علیک النعم معالمعاصی فهو استدراج لک (۱۴۷)
هنگامی که خدای سبحان با وجود گناهانت نعمتهایش را پی در پی بر تو میفرستد، پس آن برای تو استدراج است.
همچنین تعبیرهایی نظیر این که: «چه بسا احسان ممکن است همراه با استدراج باشد، (۱۴۸) بر حذر باش از نعمتهایی که همراه با گناه به تو میرسد، (۱۴۹) در کلمات حضرت (علیهالسلام) آمده است.
سنتهای الهی در کلمات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فراوان آمده است و بیان تفصیلی و تحلیلی هر یک از گنجایش این نوشتار خارج است و به آنچه تفصیلا گذشت، اکتفا میگردد و به برخی دیگر که به نحو قضایای شرطی در کلمات امام علی (علیهالسلام) آمده است و در عرصه کارکردهای اقتصادی در سطح رفتارهای خرد یا کلان، مؤثر است اشاره میگردد:
▪ دعا
بدان، خداوندی که خزاین آسمانها و زمین به دست اوست، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته که ازاو بخواهی تا عطایت کند. (۱۵۰)
▪ خلق نیکو
خلق نیکو موجب فراوانی نعمتهای الهی میشود؛ (۱۵۱) روزی را سرازیر مینماید، (۱۵۲) خیر دنیا و آخرت را نصیب انسان میکند، (۱۵۳) هر کس خلق ناپسند در پیش گیرد روزیش تنگ شود. (۱۵۴)
▪ زکات مال
زکات مال، سبب فراوانی روزی (۱۵۵) ، نگاهداری و حفظ مال میشود. (۱۵۶)
▪ بخشش نعمت
هر کس نعمتهای الهی را ببخشد خداوند آن را حفظ و زیاد میکند و در صورتی که دیگران را از آن منع کند آن نعمت را از او گرفته و به دیگران میدهد. (۱۵۷)
▪ صله رحم (پیوند خویشاوندی)
«صله رحم موجب حفظ و پاسداری از نعمت بالفعل الهی (۱۵۸) ، سرازیرشدن نعمتهای خدا (۱۵۹) ، رشد اموال (۱۶۰) و آبادنی نعمتها (۱۶۱) خواهد شد.
▪ صدقه
صدقهدادن رزق و روزی را فرود میآورد (۱۶۲) و برکت مال را زیاد میکند. (۱۶۳)
همچنین در کلمات امام علی (علیهالسلام) امور ذیل آمده است:
هر کس اعمال خود را برای خدا خالص کند، پیروز در معاش خواهد بود. (۱۶۴) هر که برای دینش تلاش کند خدای متعالی دنیای او را کفایت میکند. (۱۶۵) ادای حق خدا در هر نعمتی موجب فزونی آن نعمت میشود. (۱۶۶) گناهان موجب زوال نعمت و رفاه میگردد. (۱۶۷) ظلم و تجاوز به حقوق دیگران، (۱۶۸) خون به ناحق ریختن، (۱۶۹) نعمتها را فانی میکند.
شایان توجه است که ما در این نوشتار در پی بررسی کامل سنتهای الهی نیستیم، بلکه جهت نشان دادن ویژگیهای یک بعد دیگر از ابعاد نظام اقتصادی اسلام و تمایز آن با نظام اقتصادی مسلط بر جهان کنونی (سرمایهداری لیبرال) به مواردی از سنتهای الهی حاکم بر جوامع انسانی پرداختیم. توجه به این امور به یقین هم در رفتارهای فردی اشخاص و هم در برنامهریزیهای کلان تأثیر قابلتوجهی خواهد داشت.
● خلاصه و جمعبندی
در پایان به نحو اختصار به کلیات مبانی فلسفی اقتصاد و برخی پیامدهای آن از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) اشاره میکنیم و با بیان تفاوتهای آن با مبانی فلسفی اقتصاد سرمایهداری لیبرال و پیآمدهای آن بحث را به پایان میبریم.
در بحث جامعهشناسی دو مطلب از اهمیت ویژهای برخوردار است و آثار فراوانی از جهت ساختار نظام اقتصادی به دنبال دارد که عبارتند از: الف ـ بحث اصالت فرد یا اصالت جامعه؛ ب ـ سنتهای الهی حاکم بر جوامع و انسانها.
مباحث مربوط به این که آیا جامعه اصیل است یا فرد و افراد و یا باید دیدگاه سومی را پذیرفت، مباحثی دقیق و پیچیده هستند که پرداختن به آن و پیامدهایش به نحو مفصل، مجال دیگری را میطلبد. همچنین آیا میتوان از کلمات امام علی(ع) یکی از دو دیدگاه معروف ـ اصالت فرد یا جامعه ـ را تأیید کرد و یا با استناد به کلمات آن حضرت آیا میتوان به دیدگاه سومی دست پیدا کرد، کاری مشکلتر از اصل بحث میباشد. به هر حال ما ابتدا به نحو اختصار به تبیین نظریه اصالت فرد و جامعه پرداخته، به پیامدهای اقتصادی هر یک اشارهای مختصر مینمائیم و آنگاه به جستوجو در کلمات امیرالمؤمنین علی (ع) میپردازیم.
● جامعه
اگر افراد انسان با پذیرش قوانین و سنن خاصی به همدیگر پیوند خورند و زندگی دستهجمعی داشته باشند، جامعه را تشکیل میدهند. شهید مطهری (ره) در تعریف جامعه مینویسند:
جامعه عبارت است از مجموعهای از انسانها که در جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسله عقیدهها و ایدهها و آرمانها در یکدیگر ادغام شده و در یک زندگی مشترک غوطهورند . (۱۷۱)
چه دیدگاه اصالت فرد پذیرفته شود یا اصالت جامعه و یا دیدگاه سومی مورد قبول واقع شود، جامعهای وجود دارد که ترکیبی از افراد میباشد.
● نظریه اصالت فرد و آثار اقتصادی آن
نظریه اصالت فرد یکی از اساسیترین نظریههای لیبرالیسم است. بر اساس این نظریه، در اجتماع آنچه وجود حقیقی دارد، افراد هستند که در هویت و اثر مستقل از یکدیگر میباشند .
وجود حقیقی و اصیل مال افراد است و جاعه تنها وجود اعتباری دارد که افراد آن، اهداف و راههای دسترسی به آن را مستقل از دیگران تعیین کرده و شخصیت خود را میسازند و همین هویتهای مستقل افراد هستند که هویت اعتباری جامعه را میسازند.
نتیجه چنین دیدگاهی آن است که هویت حقیقی و اصیل فرد همیشه بر هویت اعتباری و غیراصیل جامعه مقدم میباشد. هنگام تعارض بین منافع فرد و جامعه، باید منافع فرد مقدم شود. بلکه باید گفت بین یک امر اصیل و حقیقی و یک امر غیراصیل و اعتباری بر اساس نظریه «دست نامرئی اسمیت» هیچگاه تعارضی به وقوع نمیپیوندد. و افراد ملزم به اطاعت از هیچ نهاد دینی یا غیردینی به نام دولت نمیباشند و دنبال کردن منافع فردی، تضمینکننده منافع افراد اجتماع میباشد. همچنین در بعد معرفتشناسی بر اساس نظریه اصالت فرد به این نتیجه میرسند که پدیدههای اجتماعی چیزی جز مجموعهای از افراد که با هم نسبتهای گوناگون دارند، نیست. در اقتصاد، الگوی مصرف کل، پسانداز و سرمایهگذاری کل، عرضه و تقاضای کل در بازار کالا و خدمات و همچنین در بازار کار و ... از همین روش ساخته میشود؛ یعنی ابتدا الگویی که توضیح دهنده رفتار مصرفی یا سرمایهگذاری و ... فرد نمونه است به دست میآید، سپس الگوی کلان از جمع افقی الگوهای فردی به دست میآید.
● نظریه اصالت جامعه و آثار اقتصادی آن
شهید مطهری (ره) در تبیین این نظریه مینویسند:
جامعه مرکب حقیقی است ... افراد انسان در مرحله قبل از وجود اجتماعی هیچ هویت انسانی ندارند، ظرف خالی میباشند که فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند. انسانها قطعنظر از وجود اجتماعی، حیوان محض میباشند که تنها استعداد انسانیت دارند و انسانیت انسان ـ یعنی احساس «من» انسانی، تفکر و اندشه انسانی، عواطف انسانی و بالاخره آنچه از احساسها، تمایلات، گرایشها، اندیشهها، عواطف که به انسانیت مربوط میشود ـ در پرتو روح جمعی پیدا میشود و این روح جمعی است که این ظرف خالی را پر میکند و این شخص را به صورت شخصیت درمیآورد. روح جمعی همواره با انسان بوده و با آثار و تجلیات خود از اخلاق، مذهب، علم، فلسفه، هنر همیشه خواهد بود. تأثیر و تأثرها و فعل و انفعالهای روحی و فرهنگی افراد در یکدیگر به واسطه روح جمعی و در پرتو روح جمعی پیدا میشود نه مقدم بر آن و در مرحله پیش از آن، و در حقیقت، جامعهشناسی انسان مقدم بر روانشناسی اوست. (۱۷۲)
بر اساس نظریه اصالت جامعه، مفاهیم اجتماعی بدون تمسک به مفاهیم دال بر افراد و روابطشان تفسیر میشود و تبیین پدیدههای اجتماعی را به وسیله قوانین علی حاکم بر آنها ممکن میداند . بنابراین، از جنبه * اصالت جامعه میتوان حکم به تقدم منافع جامعه بر منافع فرد نمود .
● نظریه اصالت فرد و جامعه (۱۷۳)
بر اساس این نظریه افراد در جامعه دارای هویت و شخصیت مستقل میباشند. افراد انسان هر یک با سرمایه فطری و همچنین سرمایه اکتسابی از طبیعت، وارد زندگی اجتماعی میشوند و از نظر روحی در یکدیگر ادغام شده و هویت روحی جدیدی که از آن به «روح جمعی» تعبیر میشود، حاصل میگردد. این روح جمعی ناشی از تأثیر و تأثر حقیقی افراد حاصل میشود و شبیه و نظیر ندارد. این روح جمعی میتواند بر هویت برخی افراد اثرگذارد، کما این که برخی از افراد نیز از چنان قدرتی برخوردارند که میتوانند بر این روح جمعی اثر گذاشته و اندیشهها، عواطف و به طور کلی فرهنگ جامعه را عوض کنند.
آنگاه شهید مطهری (ره) اظهار میدارند که اسلام نظریه اصالت فرد و جامعه را مورد تأیید قرار میدهد: «قرآن برای امتها (جامعهها) سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قائل است. بدیهی است که «امت» اگر وجود عینی نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصیان معنی ندراد. اینها دلیل است که قرآن به نوحی حیات قائل است که حیات جمعی و اجتماعی است». (۱۷۴) آنگاه برای اثبات مطلب فوق به آیاتی تمسک میکنند که جامعه را مورد خطاب قرار داده است؛ همانند: «لکل امة اجل»؛ هر امتی (هر جامعهای) مدت و پایانی دارد. «کل امة تدعی الی کتابها»؛ هر امت و جامعهای به سوی «کتاب» و نوشته خودش برای رسیدگی خوانده میشود . «زینا لکل امة عملهم»؛ عمل هر امتی را برای خود آنها زیبا قرار دادیم. (۱۷۵)
شایان توجه است که این آیات بعد اصیل بودن جامعه را اثبات میکند و پذیرش بعد اصیل بود فرد از نظر اسلام امری مسلم میباشد.
شهید مطهری (ره) از نهجالبلاغه کلامی را از امام علی(ع) نقل میکند و از آن استفاده میکند که کلام آن حضرت نیز مانند برخی از آیات قرآن دلالت بر یک نوع روح جمعی غیر از افراد و روح فردی آنها دارد:
انما یجمعالناس الرضی والسخط. و انما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعتهم الله بالعذاب لما عموه بالرضی، فقال سبحانه «فعقروها فأصبحوا نادمین» (۱۷۶) فما کان الا ان خارت ارضهم بالخسفة خوارالسکة المحاة فیالارض الخوارة. (۱۷۷)
ای مردم، همه افراد جامعه در خشنودی و خشم شریک میباشند، چنان که شتر ماده ثمود را یک نفر، پی کرد، اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت، زیرا همگی آن را پسندیدند. خداوند سبحان میفرماید: «ماده شتر را پی کردند و سرانجام پشیمان شدند». سرزمین آنان همچون آهن گداختهای که در زمین نرم فرو رود، فریادی زد و فرو ریخت.
در این بیان عمل پی کردن شتر صالح را که یک فرد انجام داده بود، به همه آن قوم نسبت میدهد، همه قوم را به عنوان مرتکب جرم میشمارد، همچنان که همه آنها را مستحق مجازات برای آن عمل میداند. این امر بدان خاطر است که این مردم دارای یک تفکر اجتماعی و به اصطلاح دارای یک روح جمعی میباشند. (۱۷۸) شهید مطهری (ره) در توضیح سخن امام علی(ع) مینویسند:
اینجا نکتهای است که خوب است یادآوری شود و آن این که خشنودی به گناهی، مادام که صرفا خشنودی میباشد و عملا شرکت در آن گناه تلقی نشود، گناه شمرده نمیشود؛ مثلا فردی گناه میکند و دیگری پیش از گناه یا بعد از آن از آن آگاه میشود و از آن خشنود میگردد. حتی اگر به مرحله تصمیم برسد و به مرحله عمل نرسد بازهم گناه تلقی نمیشود، مثل اینکه خود فرد تصمیم به یک گناه میگیرد، ولی عملا به انجام نمیرسد. خشنودی آنگاه گناه تلقی میشود که نوعی شرکت در تصمیم گناه یک فرد و به نوعی مؤث در تصمیم او و عمل او تلقی شود. گناهان اجتماعی از این قبل است. جو اجتماعی و روح جمعی به وقوع گناهی خشنود میگردد و آهنگ آن گناه را مینماید و یک فرد از افراد اجتماع که خشنودیاش جزئی از خشنودی جمع و تصمیمش جزئی از تصمیم جمع است مرتکب آن گناه میشود، و در اینجاست که گناه فرد گناه جمع است. سخن نهجالبلاغه ... ناظر به چنین حقیقتی است نه به خشنودی و خشم محض که به هیچ وجه شرکت در تصمیم و عمل شخص مباشر گناه محسوب نشود. (۱۷۹)
از تحلیلهای پیشین میتوان چنین بهره جست که در کلماتی که امام علی (ع) جامعه امت را مورد خطاب قرار میدهد که گویی مخاطبش یا مدلول کلامش یک «روح جمعی» علاوه بر افراد باشد، میتوان نظریه اصالت جامعه را از آنها استنباط کرد که یک نمونه آن گذشت و به نمونههای دیگر اشاره میگردد: «ان یدالله معالجماعة» (۱۸۰) ؛ به درستی که دست خدا با جماعت است. جامعه اسلامی «روح و هویت جمعی» اسلامی، کانون نزول برکات الهی است. کما این که حضرت در گفتار دیگری میفرمایند: «عربها امروز اگر چه به شمار اندک هستند، ولی با وجود اسلام بسیارند و به سبب اجتماع عزیز و پیروزند». (۱۸۱)
حضرت به اندک بودن افراد عرب تصریح میفرمایند، اما در همین کلام به کثرت آنها به سبب وجود اسلام و در نتیجه پیروزی آنها نیز اشاره دارند. به یقین این کثرت و پیروزی مال افراد نیست، بلکه همان «روح و هویت جمعی» که حقیقتی انکارناپذیر است، میباشد. این کثرت و پیروزی را به افراد عرب نسبت نمیدهد، بلکه به امری دیگر به نام جامعه اسلامی نسبت میدهد.
هر چند تأکید کلمات امیرالمؤمنین بر توانایی افراد برای حرکت در مسیری بر خلاف روح جمعی حاکم بر جامعه، فراوان است و سیره آن حضرت (ع) و برخی از اصحابشان همانند سلمان و ابوذر که مورد تأیید ایشان نیز بوده، دلالت روشی بر امر فوق دارد، ولی از باب نمونه به یک مورد آن اشاره میگردد: «هر که عملش او را واپس دارد، نسبش سبب نشود که پیش افتد. هر که شرافت و حسب خود را از دست بدهد، شرافت و حسب نیاکان، سودش نکند». (۱۸۲) این سخن دلالت دارد که هویت و شخصیت افراد در گرو اعمالشان میباشد و منسوب بودن به افراد بزرگ، احزاب، گروهها و ... در حقیقت و ماهیت او تغییر ایجاد نمیکند: «کل نفس بما کسبت رهینه» (۱۸۳) ؛ هر کس در گرو کرداری است که انجام داده است.
بنا بر آنچه گفته آمد میتوان اظهار داشت که امام علی (ع) نه فقط نظریه اصالت فرد رائج را و نه اصالت جامعه را بدان نحو که تفسیر کردیم، میپذیرند، بلکه مجموع سخنان گوناگون آن حضرت (ع) و سیره ایشان مؤید دیدگاه سوم ـ نظریه اصالت فرد و جامعه ـ میباشد.
● برخی پیامدهای دیدگاه امام علی (ع)
بر اساس نظریه اصالت فرد، در مقام ارزش داوری به این نتیجه میرسیم که باید منافع فرد بر منافع جامعه مقدم شود، زیرا منافع جامعه امری موهوم است، تنها منافع فرد اصیل و حقیقت دارد؛ در طرف دیگر، بر اساس نظریه اصالت جامعه مطلب برعکس است و در مقام تعارض باید منافع جامعه مقدم گردد. اما بر اساس دیدگاه امام علی (ع) نمیاتوان یک حکم قاطع به نفع افراد یا جامعه نمود، بلکه در مقام ارزش داوری در هر موردی باید سهم فرد یا افراد و جامعه را سنجید و بر اساس مقدار وزن و میزان سهم هر یک از فرد یا جامعه کفه ترازوی ضرر و منفعت را به نفع یا ضرر فرد و جامعه تقسیم کرد. هر چند پیش از این، تفسیری که از سود و منافع از دیدگاه امام علی (ع) ارائه شد ـ سود و منافع با توجه به اهداف عالی انسانی و رسیدن به بهشت الهی مشخص میگردد ـ امکان تعارض بین منافع افراد و جامعه کمتر اتفاق میافتد و اگر در مواردی بین منافع افرادی و جامعه تزاحمی پیش بیاید، باید به حسب سهم هر یک از فرد یا افراد و جامعه نسبت به سود و ضرر، منفعت و خسارت تقسیم گردد.
در بحث روششناسی بر اساس دیدگاه امام علی (ع) نمیتوان پذیرفت که پدیدههای اجتماعی صرفا مجموعهای از افراد هستند که با هم نسبتهای گوناگون دارند و الگوهای کلان جمع افقی الگوهای فردی است. بلکه افراد یک جامعه در رفتار و اندیشه یکدیگر تأثیر دارند و هویت و شخصیت افراد تحت تأثیر هم واقع میشود در نتیجه نمیتوان گفت که الگوهای کلان صرفا جمع جبری افقی اثرهای افراد هستند، بلکه تأثیر و تأثر افراد در همدیگر باید مورد توجه قرار گیرد.
۱) صحیفه نور، جلد سوم، صفحه ۶۸، مصاحبه ۱۸/۱۰/ .۱۳۵۷
۲) جهت آشنایی بیشتر با این بحث رجوع شود: میرمعزی، سیدحسین: نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص ۱۴ ـ .۲۷
۳) چرچمن، چارلزوست: نظریه سیستمها، ترجمه رشید اصلانی، ص .۲۶
۴) این تعریف، برگرفته از منابع زیر میباشد:
لاژوژی، ژوزف: نظامهای اقتصادی، ترجمه شجاعالدین ضیائیان، ص ۱؛ توانایان فرد، حسن : مقایسه سیستمهای اقتصادی، ص ۲۱؛«~ warG . cM , YKSVOSELOH VALCAV ـ ۴۱ P , ۷۷۹۱ , cnI lliH ـ .۶۳ ~»
۵) ژید، شارل و ژیست، شارل: تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمه کریم سنجابی، ج ۱، ص .۱۲۵
۶) همان.
۷) همان، ج ۲، ص ۶۲ و . ۶۷
۸) ر.ک: میرمعزی، سیدحسین: نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص .۳۲
۹) ر.ک: تفضلی، فریدون: تاریخ عقائد اقتصادی، ص ۸۷؛ ژید، شارل: تاریخ عقائد اقتصادی، ج ۱، ص ۸۳؛ رافائل: آدام اسمیت، ترجمه عبدالله کوثری، ص ۲۱؛ کاپلستون، فردریک: فیلسوفان انگلیسی، ترجمه جلالالدین اعلم، ص ۱۷۴ ـ ۱۸۸؛ گلدمن، لوسین: فلسفه روشنگری، ترجمه و پژوهش شیوا (منصوره) کاویانی، ص ۷۲ ـ .۷۵
۱۰) الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۷۳، ش ۱۱۳؛ نهجالحق، ص ۶۵؛ الکلینی، محمد بن یعقوب: الاصول منالکافی، ج ۱، ص ۱۴۱، حدیث ۷؛ المجلسی: بحارالانوار، ج ۴، ص ۵۴، حدیث ۳۴؛ ج ۸۴، ص ۱۳۲، حدیث ۲۴؛ ج ۷۷،ص ۳۰۰، حدیث ۷؛ ج ۴، ص ۲۴۷، حدیث ۵؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱؛ الشیخالصدوق، ابیجعفر محمد: معانیالاخبار، ص ۳۹، حدیث ۱؛ الصدوق، ابیجعفر محمد بن علی ابنالحسین: التوحید، ص ۳۱، حدیث ۱ و ص ۱۳۹، حدیث ۱؛ الخزاز القمیالرازی، ابیالقاسم علی بن محمد بن علی؛ کفایةالاثر فیالنص علیالائمه الاثنیعشر، ص .۲۵۷
۱۱) الاصول منالکافی: ج ۱، ص ۱۴۱، حدیث ۷؛ التوحید، ص ۳۱، حدیث .۱
۱۲) سورة انعام، آیه .۱۰۲
۱۳) الاصول منالکافی، ج ۱، ص ۱۴۱، حدیث ۷؛ التوحید، ص ۳۱، حدیث ۱؛ بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۱۶۷، حدیث .۱۰۷
۱۴) بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۳۰۸، حدیث ۱۳؛ ج ۵۷، ص ۱۶۶، ش ۱۰۴، ص ۱۰۷، حدیث ۹۰؛ ج ۳، ص ۲۷۲، حدیث ۹؛ ج ۹۴، ص ۹۶، ش ۱۲؛ ج ۴، ص ۳۱۹، ش ۴۵، ص ۳۱۷، ش ۴۱ و ص ۲۵۳، ش ۷؛ ج ۸۴، ص ۱۳۲، ش ۲۴؛ من لایحضرهالفقیه، ج ۲، ص ۱۰۱، ش ۱۸۴۷؛ طبرسی: الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۸۱، ش ۱۱۷ و ص ۴۷۵، ص ۱۱۵؛ الارشاد، ج ۱، ص ۲۰۱؛ معانیالاخبار، ص ۳۹، ش ۱؛ الاصول منالکافی، ج ۱، ص ۱۳۹، حدیث ۴ و ۵، ص ۱۴۱، حدیث ۷، ص ۱۳۴، حدیث ۱، ابن ابیالحدید: شرح نهجالبلاغه، ج ۲۰، ص ۲۵۵، ش ۱؛ التوحید، ص ۳۱، حدیث ۱، ص ۵۲، حدیث ۱۳، ص ۲۸۶، حدیث ۴، ص ۳۰۹، ش ۲، نهجالبلاغه، خطبه ۹۰، ۱۸۱، .۱۵۱
۱۵) نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات مشرقین، چاپ سوم، قم / ۱۳۷۹، خطبه ۱۸۲۶، ص ۳۴۶؛ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۳۰۸، ش .۱۳
۱۶) من لایحضرهالفقیه، ج ۱، ص ۴۲۷، ش ۱۲۶۳؛ التوحید، ص ۵۲، ش ۱۳؛ مصباحالمتهجد، ص ۳۸۰، ش ۵۰۸؛ نهجالبلاغه، خطبه ۹۰؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۳۱۹، ش ۴۵ و ص ۲۷۶، ش ۱۶؛ ج ۵۷، ص ۱۱۱، ش .۹۰
۱۷) من لایحضرهالفقیه، ج ۱، ص ۴۲۷، ش ۱۲۶۳؛ مصباحالمتهجد، ص ۳۸۰، ش .۵۰۸
۱۸) الارشاد، ج ۱، ص ۲۰۱؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۹۴، ش ۱۲۴؛ بحارالانوار، ج ۳، ص ۳۰۹، ش .۲
۱۹) الارشاد، ج ۱، ص ۲۲۳؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۷۵، ش ۱۱۴؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۵۳، ش .۶
۲۰) التوحید، ص ۲۸۸، ش ۶؛ الخصال، ص ۳۳، ش ۱؛ بصائرالدرجات، ص ۱۳۱؛ روضةالواعظین، ص ۳۸؛ ارشادالقلوب، ص .۱۶۸
۲۱) حلیةالاولیاء، ج ۱، ص ۷۳؛ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۰۹، ش .۱۷۳۷
۲۲) سوره آلعمران، آیه .۱۰۹
۲۳) حلیةالاولیا، ج ۱، ص ۷۲ و ۷۳؛ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۰۸، ش ۱۷۳۷؛ مصباحالمتهجد، ص ۸۴۴، ش ۹۱۰؛ الاقبال، ج ۳، ص ۳۳۱؛ الغارات، ج ۱، ص ۱۷۱؛ الاصول منالکافی، ج ۱، ص ۱۴۲، ش ۷، ص ۱۳۴، ش ۱؛ التوحید، ص ۳۳، ش ۱، ص ۴۱، ش ۳؛ نهجالبلاغه، خطبه ۸۲ و ۱۵۱؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۶۶، ش ۱۴، ص ۲۶۹، ش ۱۵،ص ۲۶۶، ش .۱۴
۲۴) عیونالحکم والمواعظ، ص ۳۷۶، ش ۶۳۶۲ و ص ۳۶۸، ش ۶۱۹۹؛ مصباحالمتهجد، ص ۸۴۴، ش ۹۱۰؛ الاقبال، ج ۳، ص ۳۳۱؛ الغارات، ج ۱، ص ۱۷۶؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۷۳ و ص ۲۶۶، ش ۱۴؛ الاصول منالکافی، ج ۱، ص ۱۴۲، ش ۷؛ التوحید، ص ۳۳، ش ۱؛ الارشاد، ج ۱، ص ۲۰۱؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۹۴، ش ۱۲۴؛ غررالحکم، ج ۲، ص ۴۴۴، ش ۵۰۵۳، ص ۵۰۳، ش ۳۴۴۷؛ ج ۴، ص ۵۳۸، ش ۶۸۹۱؛ نهجالبلاغه، خطبه .۱۲۸
۲۵) نهجالبلاغه، ترجمه دشتی، خطبه ۱۸۶؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۷۸، ش ۱۱۶؛ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۳۱۳، ش ۱۴ و ج ۴، ص ۲۶۹، ش ۱۵؛ الاصول منالکافی، ج ۱، ص ۱۳۵، ش ۱؛ التوحید، ص ۴۲، ش ۳؛ حلیةالاولیا، ج ۱، ص ۷۲؛ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۰۸، ش .۱۷۳۷
۲۶) نهجالبلاغه، خطبه .۸۵
۲۷) سوره نساء، آیه .۱۲۶
۲۸) نهجالبلاغه، خطبه ۸۹، ۱۰۸، ۱۵۹؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۳۱۷، ش ۴۳، ص ۳۱۰، ش ۳۸، ص ۲۶۹، ش ۱۵، و ص ۲۲۱، ش ۲؛ نهجالدعوات، ص ۱۴۵؛ الاصول منالکافی، ج ۱، ص ۱۳۵، ش ۱؛ التوحید، ص ۴۲، ش ۳، ص ۶۹، ش ۲۶؛ عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۲۱، ش ۱۵؛ جواهرالمطالب، ج ۱، ص ۳۵۱؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۸۰، ش ۱۱۷؛ البلدالامین، ص ۹۲؛ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۰۸، ش .۱۷۳۷
۲۹) نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۸؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۳۱۷، ش ۴۳؛ جواهرالمطالب، ج ۱، ص .۳۵۰
۳۰) سوره بقره، آیه .۲۵۵
۳۱) معانیالاخبار، ص ۳۹، ش ۱؛ الاصول منالکافی، ج ۱، ص ۱۳۰، ش ۱؛ بحارالانوار، ج ۵۸، ص ۱۰، ش ۸؛ ج ۶۰، ص ۳۴۷، ش ۳۴؛ نهجالبلاغه، خطبه .۱۶۲
۳۲) نهجالبلاغه، خطبه .۱۶۲
۳۳) سوره طه، آیه .۵۰
۳۴) نهجالبلاغه، خطبه ۱، ۸۲، ۱۴۳؛ بحارالنوار، ج ۹۱، ص ۳۱۲، ش ۳؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱، ۲۰، ۲۶، ۷۲، ۸۱، ۸۳، ۹۱، ۹۴، ۹۵، ۹۸، ۱۴۴، .۱۸۳
۳۵) نهجالبلاغه، خطبه .۱۸۲
۳۶) نهجالبلاغه، خطبه .۹۱
۳۷) نهجالبلاغه، خطبه .۹۳
۳۸) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۹۹، ش .۵۴۳۳
۳۹) ر.ک: نهجالبلاغه، حکمت .۳۷۱
۴۰) بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۳۴۰، ش ۲۸؛ ابن ابیالحدید: شرح نهجالبلاغه، ج ۱۹، ص ۱۴۱؛ الکفعمی، تقیالدین ابراهیم بن علی بن الحسن بن محمد: المصباح، ص ۹۶۸: کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۲۱۰، ش ۴۴۲۳۴؛ خطبه .۸۹
۴۱) ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه .۱۰۸
۴۲) التوحید، ص ۲۳۲، ش ۵؛ بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۱۰۷، ش .۹۰
۴۳) ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه .۸۹
۴۴) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۹۵، ش ۵۴۲۳؛ نهجالبلاغه، خطبه .۹۰
۴۵) ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه .۹۰
۴۶) غررالحکم و دررالکلم، ج ۲، ص ۵۳۹، ش .۳۵۳۳
۴۷) سوره آلعمران، آیه .۲۷
۴۸) سوره شورا، آیه .۱۲
۴۹) ر.ک: طباطبایی، سیدمحمدحسین: المیزانج ۳، ص .۱۶۳
۵۰) غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۳۴، ش ۹۵؛ ج ۲، ص ۱۳۱، ش .۲۰۸۶
۵۱) ریشهری، محمد: میزانالحکمة، ج ۲، ص ۱۲۳۲، ش .۸۱۶۸
۵۲) نهجالبلاغه، خطبه .۱۱۳
۵۳) ر.ک: مقاله «سیره اقتصادی علی (علیهالسلام)» در همین مجموعه، نوشته سیدرضا حسینی .
۵۴) سوره مائده، آیه .۶۳
۵۵) ر.ک: تفصیلی، فریدونی، تاریخ عقائد اقتصادی، ص ۷۰ و ۸۶؛ شارل ژید ـ ژیست: تاریخ عقائد اقتصادی، ج ۱، ص ۱۴، ۸۳ ـ .۱۳۵
۵۶) جواهرالمطالب، ج ۱، ص ۳۰۵، نهجالبلاغه، خطبه ۶۳؛ غررالحکم، ج ۶، ص ۸۰، ش ۹۶۰۶، ج ۵، ص ۱۰۳، ش .۷۵۶۱
۵۷) بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۵، ش ۵۵؛ غررالحکم، ج ۶، ص ۸۰، ش .۹۶۰۶
۵۸) نهجالبلاغه، خطبه .۸۳
۵۹) سوره دخان، آیه ۳۸ و .۳۹
۶۰) نهجالبلاغه، خطبه .۱۴۳
۶۱) الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۸۳، ش ۱۱۷؛ بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۷، ش .۱
۶۲) بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۳۱۰، ش .۱۴
۶۳) نهجالبلاغه، خطبه .۱۸۱
۶۴) سوره شوری، آیه .۵۳
۶۵) سوره بقره، آیه ۲۹، همچنین آیات ۲۲ سوره بقره، ۳۲ ـ ۳۴ سوره ابراهیم، ۱۹ ـ ۳۲ سوره حجر، ۵ ـ ۱۵ سوره نحل و ۱۰ ـ ۱۲ سوره رحمان بر این مطلب دلالت دارند.
۶۶) نهجالبلاغه، ترجمه آیتی، نامه .۳۱
۶۷) نهجالبلاغه، خطبه .۱۸۲
۶۸) نهجالبلاغه، خطبه .۱۸۱
۶۹) نهجالبلاغه، خطبه .۹۰
۷۰) سوره حجر، آیه .۲
۷۱) سوره نحل، آیه .۹۶
۷۲) ر.ک: تفسیرالمیزان، ج ۱۲، چاپ اول، مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۷، ص ۱۴۱ ـ .۱۴۴
۷۳) سوره بقره، آیه .۳
۷۴) ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه ۶۲، ۸۲، ۶۳، .۱۵۳
۷۵) امام علی (علیهالسلام)، به نقل از میزانالحکمة، ص ۸۹۱، ش .۵۷۵۲
۷۶) ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه ۲۳، ۶۲؛ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۴۰۷، ش ۳۸؛ جواهرالمطالب، ج ۱، ص ۳۰۸؛ تحفالعقول، ص .۱۵۴
۷۷) نهجالبلاغه، خطبه .۱۵۲
۷۸) نهجالبلاغه، خطبه ۲۸؛ همچنین رجوع شود: خطبه ۸۳، ۹۷ و نامه .۳
۷۹) نهجالبلاغه، خطبه .۸۱
۸۰) میزان الحکمة، ج ۲، ص . ۱۲۳۳
۸۱) ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه ۶۴، ۹۰، ۱۴۳، ۱۸۱، . ۲۰۳
۸۲) نهجالبلاغه، خطبه . ۱۴۳
۸۳) ر.ک: نهجالبلاغه، خطبه . ۹۰
۸۴) نهجالبلاغه، خطبه . ۱۸۱
۸۵) نهجالبلاغه، خطبه . ۹۰
۸۶) سوره ملک، آیات ۱ و . ۳
۸۷) سوره ملک، آیه . ۱
۸۸) سوره یس، آیه . ۸۳
۸۹) جهت آشنایی بیشتر با فلسفه و ضرورت دخالت دولت در اقتصاد از دیدگاه امام علی (علیهالسلام) رجوع شود به مقاله «دولت و سیاستهای اقتصادی از دیدگاه امام علی (علیهالسلام)» نوشته آقای دکتر گیلک، در مجموعه اندیشه نامه امام علی (علیهالسلام).
۹۰) سیدحسین میرمعزی: نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص ۸۲ و . ۸۳
۹۱) ر.ک: میرمعزی، سیدحسین: نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص . ۴۸
۹۲) مطالب این بخش از منابع زیر تنظیم شده است:
آربلاستر، آنتونی: ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباسمخبر، ص ۱ ـ ۱۲۶؛ نصری، عبدالله : آزادی در خاک، مجله قبسات، سال دوم، شماره پنجم و ششم، ص ۶۴ به بعد؛ میرمعزی، سیدحسین، نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص ۴۳ ـ . ۴۹
۹۳) نهجالبلاغه، خطبه ۶۳، ۸۵؛ غررالحکم، ج ۵، ص ۱۰۳، ش ۷۵۶۱؛ جواهرالمطالب، ج ۱، ص . ۳۰۵
۹۴) نهجالبلاغه، نامه . ۳۱
۹۵) نهجالبلاغه، خطبه ۲۳، ۶۳؛ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۴۰۷، ش ۳۸؛ جواهرالمطالب، ج ۱، ص . ۳۰۸
۹۶) سوره ذاریات، آیه . ۵۶
۹۷) بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۲۲، ش ۱۲۲، ش ۵۶؛ جواهرالمطالب، ج ۲، ص ۱۶۱، ش ۱۳۷؛ نهجالبلاغه، خطبه . ۱
۹۸) نهجالبلاغه، خطبه . ۱
۹۹) سوره حجرات، آیات ۲۸ و . ۲۹
۱۰۰) التوحید، ص ۳۰۰، ش ۷؛ بحارالانوار، ۶۱، ص ۴۰، ش . ۱۰
۱۰۱) میزانالحکمة، ج ۳، ص ۲۰۳۸، ش .۱۳۳۷۹
۱۰۲) میزانالحکمة، ج ۳، ص ۲۰۳۸، ش . ۱۳۳۷۹
۱۰۳) حلیته الاولیا، ج ۱، ص ۷۳؛ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۰۹، ش . ۱۷۳۷
۱۰۴) ر.ک: سوره انعام، آیه ۱۶۵؛ نهجالبلاغه، خطبه . ۹۰
۱۰۵) شایان توجه است این نتایج سه گانه مستقیما از ویژگی خلیفه خدا و مسؤول بودن انسان بر نمیآید؛ بلکه این دو ویژگی اقتضا دارد که انسان مسلمان این سه مطلب را از دستورات الهی کشف کند، که با مراجعه به دستورات الهی چنین مییابد.
۱۰۶) میرمعزی، سیدحسین: نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص . ۵۴
۱۰۷) در تنظیم مطالب این بخش از منابع زیر استفاده شده است:
لیتل، دانیل: تبیین در علوم اجتماعی، ترجمه عبدالکریم سروش، ص ۳۱۱ به بعد؛ میرمعزی، سیدحسین، نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص ۴۹ ـ ۵۵؛ ظهور و سقوط لیبرالیسم، ص ۵۵ ـ . ۸۰
۱۰۸) نهجالبلاغه، خطبه . ۱۲۷
۱۰۹) نهجالبلاغه، خطبه . ۱۴۶
۱۱۰) نهجالبلاغه، حکمت . ۱۴۶
۱۱۱) نهجالبلاغه، خطبه . ۱۲
۱۱۲) سوره جاثیه، آیه . ۲۸
۱۱۳) سوره انعام، آیه . ۱۰۸
۱۱۴) سوره اعراف، آیه . ۳۴
۱۱۵) نهجالبلاغه، حکمت .۳۷۸
۱۱۶) سوره مدثر، آیه .۷۴
۱۱۷) سوره اسراء، آیه .۱۳
۱۱۸) نهجالبلاغه، خطبه .۱۷۵
۱۱۹) به نقل از کتاب: مسایل جامعهشناسی از دیدگاه امام علی (علیهالسلام)، تألیف هیأت تحریریه بنیاد نهجالبلاغه، انتشارات مدرسه مکاتباتی نهجالبلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۳ ش.
۱۲۰) سوره یونس، آیه .۱۰۸
۱۲۱) جهت آشنایی بیشتر با نظریههای مربوط به اصالت فرد و جامعه رجوع شود به کتاب نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، تألیف سیدحسین میرمعزی، ص ۹۲ ـ .۱۰۱
۱۲۲) جهت آشنایی بیشتر رجوع شود: جعفری، یعقوب: بینش تاریخی نهجالبلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول (۱۳۷۲)، ص ۱۱۰ ـ .۱۱۳
۱۲۳) نهجالبلاغه، خطبه .۱۵۶
۱۲۴) سوره فاطر، آیه .۴۳ همچنین نظیر این آیه در سوره اسراء، آیه ۷۷؛ سوره احزاب، آیه ۶۲؛ سوره فتح، آیه ۲۳ آمده است.
۱۲۵) این امور به معنای منطقی متباین نیستند، بلکه ممکن است عام و خاص مطلق یا منوجه نیز باشند. چون هر یک ممکن است اهمیت خاصی داشته باشد، لذا ذکر آنها لازم به نظر میآید .
۱۲۶) نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات مشرقین، چاپ سوم (۱۳۷۹ ش)، خطبه ۱۹۸، ص .۴۱۴
۱۲۷) سوره اعراف، آیه .۹۶
۱۲۸) قرائتی، محسن: تفسیر نور، مؤسسه در راه حق، ج ۴، ص ۱۳۲ و .۱۳۳
۱۲۹) ر.ک: الحسنی، باقر و میرآخور، عباس: مقالاتی در اقتصاد اسلامی، ترجمه حسین گلریز، نشر مؤسسه بانکداری ایران، ص ۸۳، مقاله ویژگیهای نظام اقتصاد اسلامی، نوشته عباس میرآخور .
۱۳۰) میزانالحکمة، ج ۱، ص ۲۵۶، ش .۱۷۰۲
۱۳۱) نهجالبلاغه، خطبه . ۱۵
۱۳۲) سوره حج، آیه . ۴۰
۱۳۳) سوره بقره، آیه . ۲۴۵
۱۳۴) سوره محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، آیه . ۷
۱۳۵) سوره ملک، آیه . ۲
۱۳۶) نهجالبلاغه، خطبه . ۱۸۲
۱۳۷) تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد: غررالحکم و دررالکلم، ج ۵، ص ۳۸۵، ش . ۸۸۶۴
۱۳۸) غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۱۰۳، ش ۳۸۵؛ ج ۴، ص ۶۲۷، ش ۷۲۲۹؛ ج ۱، ص ۲۷۳، ش ۱۰۸۸؛ ج ۲، ص ۱۷۷، ش ۲۲۷۴؛ ج ۲، ص ۴۵۷، ش ۳۲۸۲؛ ج ۲، ص ۴۷۵، ش ۳۳۴۸؛ ج ۳، ص ۱۹۸، ش ۴۱۷۹؛ ج ۴، ص ۴۰۲، ش ۶۴۹۰؛ ج ۵، ص ۱۷۶، ش ۷۸۴۷؛ ج ۶، ص ۱۲۰، ش .۹۷۳۲
۱۳۹) نهجالبلاغه، حکمت ۱۳۰ و ۴۲۷؛ غررالحکم، ج ۲، ص ۱۱۹، ش ۲۰۴۴، ص ۱۳۴، ش ۲۰۹۰، ص ۲۵۵، ش ۲۵۳۵، ص ۱۷۴، ش ۲۲۵۶، ص ۴۷۵، ش ۳۳۴۹، ص ۵۶۳، ش ۳۵۸۰؛ ج ۳، ص ۲۰۱، ش ۴۱۹۸، ص ۳۲۸، ش ۴۶۲۲، ص ۳۸۲، ش ۴۸۰۴؛ ج ۴، ص ۲۲، ش ۵۱۴۸، ص ۱۱۲، ش ۵۴۸۷، ص ۱۲۵، ش ۵۵۴۴، ص ۱۹۵، ش ۵۶۵۹، ص ۱۶۰، ش ۵۶۶۳ ـ .۵۶۶۵
۱۴۰) غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۱۲۷، ش ۴۶۷، ص ۳۵۶، ش ۱۳۵۱؛ ج ۵، ص ۶۸، ش ۷۴۳۵؛ ج ۶، ص ۵۹، ش ۹۵۰۰، ص ۶۹، ش .۹۵۴۸
۱۴۱) غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۱۶۳، ش ۴۱۰۶؛ ج ۴، ص ۱۱۰، ش ۵۴۷۵، ص ۵۰۱، ش ۶۷۴۶، ج ۵، ص ۴۴۶، ش .۹۱۰۶
۱۴۲) غررالحکم و دررالحکم، ج ۵، ص ۲۴۷، ش ۸۱۹۴، ص ۴۱۳، ش . ۸۹۸۱
۱۴۳) سوره ابراهیم، آیه . ۷
۱۴۴) سوره نوح، آیات ۱۰ ـ .۱۲
۱۴۵) نهجالبلاغه، خطبه .۱۴۳
۱۴۶) ر.ک: غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۶۸، شماره ۵۳۱۸ و ص ۵۵۰، شماره ۶۹۴۳؛ ج ۳، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۳، شماره .۴۰۴۷
۱۴۷) غررالحکم و دررالکلم، جلد ۳، ص ۱۳۲، شماره .۴۰۴۷
۱۴۸) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۵۵۰، شماره .۶۹۴۳
۱۴۹) نهجالبلاغه، حکمت شماره .۲۴
۱۵۰) نهجالبلاغه، نامه ۳۱، همچنین مراجعه شود به خطبه .۱۷۷
۱۵۱) نهجالبلاغه، حکمت ۲۲۰؛ غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۴۰۸، ش .۶۵۱۳
۱۵۲) غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۳۹۳، ش ۴۸۵۶؛ عیونالحکم والمواعظ، ۲۲۸/ .۴۳۹۸
۱۵۳) غررالحکم و دررالکلم، ج ۶، ص ۹۹، ش .۹۶۷۰
۱۵۴) غررالحکم و دررالکلم، ج ۵، ص ۲۱۸، ش ۸۰۲۳؛ ج ۴، ص ۱۵۰، ش .۵۶۳۹
۱۵۵) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۴۰۵، ش ۶۶۰۷؛ نهجالبلاغه، حکمت.
۱۵۶) غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۴۰۹، ش . ۴۹۰۶
۱۵۷) نهجالبلاغه، حکمت، شماره ۴۱۷ و . ۲۲۴
۱۵۸) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۴۱۲، ش ۴۹۲۹؛ ج ۶، ص ۴۰۱، ش .۶۴۸۷
۱۵۹) غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۲۳۸، ش ۴۳۴۶؛ ج ۴، ص ۲۰۴، ش . ۵۸۳۶
۱۶۰) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۲۱۵، ش ۵۸۷۸، ص ۲۱۶، ش ۵۸۷۹، ص ۴۰۷، ش . ۵۸۴۷
۱۶۱) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۲۱۸، ش ۵۸۸۳؛ نهجالبلاغه، حکمت.
۱۶۲) غررالحکم و دررالکلم، ج ۲، ص ۲۴۰، ش . ۲۴۸۷
۱۶۳) غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۲۶۰، ش .۴۴۲۶
۱۶۴) غررالحکم و دررالکلم، ج ۵، ص ۲۶۰، ش .۸۲۵۵
۱۶۵) نهجالبلاغه، حکمت ۸۶ و .۴۱۵
۱۶۶) نهجالبلاغه، حکمت .۲۳۶
۱۶۷) نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۳ و .۱۷۷
۱۶۸) غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۱۰۳، ش ۳۸۱، ص ۱۸۶، ش ۷۰۹؛ میزانالحکمة، ج ۱، ص .۲۵۷
۱۶۹) نهجالبلاغه، نامه .۵۳
۱۷۰) ر.ک: مطهری (ره)، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص ۳۳۲ ـ ۳۴۹؛ لیتل، دانیل: تبیین در علوم اجتماعی، ترجمه عبدالکریم سروش، مؤسسه فرهنگی صراط، چاپ اول، ۱۳۷۳؛ سیدحسین، میرمعزی: نظام اقتصادی اسلام، ص ۴۹ ـ ۵۵ و ص ۹۲ ـ . ۱۰۱
۱۷۱) مطهری، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص .۳۳۲
۱۷۲) مجموعه آثار، جلد ۲، ص ۳۳۷ ـ .۳۳۸
۱۷۳) ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، جلد ۲، ص .۳۳۹
۱۷۴) مطهری، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، ص .۳۳۹
۱۷۵) ر.ک: مطهری، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، ص .۳۴۰
۱۷۶) سوره شعراء، آیه .۱۵۷
۱۷۷) نهجالبلاغه، ترجمه محمود دشتی، خطبه ۲۰۱، ص .۴۲۲
۱۷۸) مطهری، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، ص ۳۴۱ ـ .۳۴۲
۱۷۹) مطهری، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، ص .۳۴۲
۱۸۰) نهجالبلاغه، خطبه .۱۲۷
۱۸۱) نهجالبلاغه، خطبه .۱۴۶
۱۸۲) نهجالبلاغه، حکمت .۳۷۸
۱۸۳) سوره مدثر، آیه .۷۴
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل دولت روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم خلیج فارس حجاب شهید مطهری
تهران سلامت شهرداری تهران هواشناسی سیل پلیس قوه قضاییه آموزش و پرورش بارش باران سازمان هواشناسی دستگیری وزارت بهداشت
بانک مرکزی خودرو بازار خودرو قیمت دلار قیمت خودرو ایران خودرو قیمت طلا دلار سایپا تورم کارگران حقوق بازنشستگان
فضای مجازی مسعود اسکویی تلویزیون رضا عطاران سریال سینمای ایران سینما دفاع مقدس فیلم تئاتر
دانشگاه علوم پزشکی مکزیک
غزه رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین آمریکا چین روسیه نوار غزه حماس ترکیه عربستان اوکراین
فوتبال استقلال سپاهان تراکتور باشگاه استقلال لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر ایران رئال مادرید بایرن مونیخ لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیگ برتر فوتبال ایران
اینستاگرام همراه اول دبی اپل ناسا وزیر ارتباطات تبلیغات گوگل پهپاد
کبد چرب کاهش وزن دیابت قهوه فشار خون داروخانه