پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مبانی فلسفی نظام اقتصاد اسلامی از دیدگاه امام علی ع


مبانی فلسفی نظام اقتصاد اسلامی از دیدگاه امام علی ع

تفاوت هر نظام اقتصادی با سایر نظام های اقتصادی, برگشت به اموری از جمله مبانی فلسفی آن دارد مبانی مکتبی, ارزش ها و اهداف, برخی دیگر از مؤلفه های تعیین کننده میزان تمایز هر نظام اقتصادی از سایر نظام های اقتصادی است

تفاوت هر نظام اقتصادی با سایر نظام‏های اقتصادی، برگشت به اموری از جمله مبانی فلسفی آن دارد. مبانی مکتبی، ارزش‏ها و اهداف، برخی دیگر از مؤلفه‏های تعیین‏کننده میزان تمایز هر نظام اقتصادی از سایر نظام‏های اقتصادی است.

استقلال فکری ما در ساحت اقتصادی، آن گاه حاصل می‏شود که نظام اقتصاد اسلامی بر اساس جهان‏بینی، ارزش‏ها و اهداف خاص آن، کشف و طراحی گردد. اگر هدف نهایی در فعالیت‏های اقتصادی ـ چه در حوزه تولید و چه در زمینه توزیع و مصرف ـ تنها پاسخ دادن به امیال شهوانی و مادی باشد، الگوهای رفتاری در عرصه فعالیت‏های اقتصادی بسیار متفاوت از الگوهای رفتاری‏ای خواهد شد که هدف غایی کسب رضایت خداوند متعال باشد. حتی اگر جامعه در تلاش اقتصادیش هدف میانی خود را بسط عدالت اجتماعی و اقتصادی قرار دهد، الگوهای رفتاری اقتصادیش نیز متفاوت از جامعه‏ای خواهد بود که آمال و آرمان‏های فعالیت‏های اقتصادیش فقط برآوردن امیال مادیش باشد.

نظام اقتصادی حاکم بر دنیای فعلی، بر اساس تفسیر خاصی که از خدا، جهان، انسان و جامعه دارد، بنیان‏های خود را مستحکم کرده است. بر اساس تفاسیر ویژه از مقوله‏های فوق، در نهایت، انسان محوری را در همه فعالیت‏های اقتصادیش اصل قرار داده، نظام اقتصادی سرمایه‏داری لیبرال را طراحی و در خارج پیاده کرده است. در این نظام، الگوهای رفتاری در عرصه فعالیت‏های اقتصادی، برخاسته از حقوق اقتصادی ویژه‏ای، و حقوق اقتصادی به نوبه خود در بستر مبانی مکتبی نظام اقتصادی آن، شکل گرفته و مبانی مکتبی آن بر اساس دیدگاه خاصی که نسبت به مقوله‏های خدا، جهان، انسان و جامعه ارائه می‏دهد، سامان یافته است. به عنوان مثال در الگوی پس‏انداز و سرمایه‏گذاری یکی از عوامل تعیین‏کننده میزان پس‏انداز و سرمایه‏گذاری، نرخ بهره است که طبق ضوابط حقوق اقتصادی، لازم است افراد در فعالیت‏های اقتصادی خود آن را بر اساس توافق، رعایت کنند. این ضابطه حقوقی به نوبه خود ریشه در این امر دارد که استفاده از ربا در فعالیت‏های اقتصادی بلامانع می‏باشد.

یکی از ریشه‏های چنین دیدگاهی می‏تواند چنین مبنای فلسفی درباره خداوند متعال باشد که : «خداوند در هدایت بشر به هدایت تکوینی اکتفا کرده است و چیزی به نام هدایت تشریعی و شریعت در عرصه‏های مختلف اجتماعی ارائه نداده است.»

بنابراین اگر دیدگاههای اسلام در مبانی فلسفی مربوط به نظام اقتصادی با مبانی فلسفی سایر نظام‏های اقتصادی متفاوت باشد، باید بپذیریم که مبانی مکتبی، حقوق اقتصادی، الگوهای اقتصادی و در نتیجه نظام اقتصادی اسلام با نظام‏های اقتصادی دیگر متفاوت می‏باشد. به همین خاطر است که امام خمینی (ره) می‏فرمایند:

اسلام دارای سیستم و نظام خاص اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است که برای تمام ابعاد و شئون زندگی فردی و اجتماعی قوانین خاصی دارد و جز آن را برای سعادت جامعه نمی‏پذیرد . (۱)

مقدمه این نوشتار را با ذکر چند مطلب به پایان می‏بریم:

۱) در این پژوهش به دنبال بررسی مبانی فلسفی نظام اقتصادی از دیدگاه علی (علیه السلام) هستیم، اما به جهت نشان دادن اهمیت و جایگاه بحث در نظریه‏های اقتصادی، ابتدا ناچاریم در هر بخشی به ادبیات و برخی نظریه‏های موجود از دیدگاه نظام اقتصادی مسلط بر دنیای کنونی ـ نظام سرمایه‏داری لیبرال ـ اشاره مختصری داشته باشیم، سپس دیدگاه علی (علیه‏السلام) را تبیین و تفاوت آن دو دیدگاه را نشان دهیم.

۲) عمده منابع تحقیق به لحاظ ماهیت بحث ـ نهج‏البلاغه و غررالحکم خواهد بود. زیرا در این نوشتار باید با تکیه بر گفتار حضرت (علیه‏السلام) به تحقیق بپردازیم و غالب گفتار آن حضرت درباره موضوع مورد بحث نیز در این دو منبع جمع‏آوری شده است.

۳) در برخی موارد از آیات و روایات سایر معصومین (علیه‏السلام) استفاده خواهیم کرد. این امر به دو جهت لازم است: یکی به جهت نشان دادن میزان نزدیکی دیدگاههای آن حضرت (علیه‏السلام) با آیات الهی و روایات سایر معصومین (علیه‏السلام)؛ جهت دیگر، گاهی ممکن است گفتار مهمی از حضرت (علیه‏السلام) به ما رسیده باشد، ولی استناد ضعیف باشد، لذا با استفاده از گفتار سایر معصومین (علیه‏السلام) ـ از باب کلامهم واحد ـ می‏توان محتوای گفتار حضرت (علیه‏السلام) را تقویت نمود.

۴) روش تحقیق: مطالعه منابعی که محتوی کلام علی (علیه‏السلام) می‏باشند، جمع‏آوری گفتار حضرت (علیه‏السلام)، تحلیل و نتیجه‏گیری با تکیه بر روش استقرا و قیاس، مورد نظر می‏باشد .

۵) فرضیه تحقیق: بین مبانی فلسفی نظام اقتصادی از دیدگاه علی (علیه‏السلام) و بین مبانی فلسفی نظام اقتصادی مسلط کنونی بر جهان، تفاوت‏های اساسی وجود دارد.

۶) در ترجمه کلمات امیرالمؤمنین (علیه‏السلام)، سعی ما بر آن است که ترجمه ارائه شده حتی‏المقدور هماهنگ با ترجمه نهج‏البلاغه عبدالحمید آیتی باشد، در غیر این‏صورت مشخصات نهج‏البلاغه مورد کاملا بیان می‏شود تا تفاوت مأخذ مشخص گردد.

۷) مطالب هر یک از عناوین این مقاله از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) چنان گسترده است که هر کدام مقاله مستقلی را می‏طلبد، لذا ناچاریم خیلی به شرح و بسط کلمات آن حضرت نپردازیم و از کلماتی که گویایی لازم را در مطلب مورد استناد داشته باشد، استفاده کرده، یا به حداقل شرح گفتار آن حضرت (علیه‏السلام) اکتفا کنیم.

۸) این پژوهش در چند بخش زیر به سامان می‏رسد:

بخش اول، کلیاتی پیرامون مفهوم نظام و نظام اقتصادی، مبانی فلسفی، اهداف نظام اقتصادی و ... می‏باشد. در بخش دوم، خداشناسی؛ در بخش سوم، جهان‏شناسی؛ در بخش چهارم، انسان‏شناسی؛ و در بخش پنجم، جامعه‏شناسی از دیدگاه علی (علیه‏السلام) مورد بحث قرار می‏گیرد. سرانجام در خاتمه به جمع‏بندی و نتیجه‏گیری می‏پردازیم.

لازم به یادآوری است که در پنج بخش فوق به مباحثی می‏پردازیم که نظام اقتصادی متأثر از آنها باشد.

● مفاهیم و کلیات (۲)

در این بخش مفاهیمی چون نظام و نظام اقتصادی، مبانی فلسفی و مکتبی، و اهداف نظام اقتصادی را تعریف می‏کنیم.

همچنین ارتباط منطقی این مفاهیم با یکدیگر نیز مورد توجه می‏باشد. این بخش فقط جهت فراهم نمودن زمینه و بستر برای بحث اصلی می‏باشد. بنابراین، از پرداختن به دیدگاههای گوناگون پرهیز می‏کنیم.

● نظام

برای نظام تعاریف گوناگونی ارائه داده‏اند، اما تعریفی که برای نظام اقتصادی بیشتر قابل استفاده باشد، عبارت است از:

نظام در تئوری عمومی نظام‏ها به مجموعه‏ای از اجزای به هم وابسته گفته می‏شود که در راه نیل به هدف‏های معینی با هم، هماهنگی دارند. (۳)

این تعریف هر مجموعه‏ای را که اجزایش از دو ویژگی هم‏آهنگی و هدف‏دار بودن برخوردار باشند، شامل می‏شود. بر این اساس، سه نوع نظام زیر از هم قابل تفکیک می‏باشد:

۱) نظام‏های تکوینی غیررفتاری؛ مانند نظام آفرینش و نظام موجود در دستگاه گوارش انسان .

۲) نظام‏های مصنوعی غیررفتاری؛ همانند نظام موجود در اتومبیل و هواپیما.

۳) نظام‏های رفتاری؛ اجزای این نظام‏ها رفتارهای ارادی بشر است. چون این رفتارها همواره بر اساس چهان‏بینی و ارزش‏های مورد قبول انسان شکل می‏گیرد، بنابراین در تعریف نظام‏های رفتاری، عنصر دیگری به نام مبانی فلسفی (جهان‏بینی) و مبانی مکتبی (ایدئولوژی) وارد می‏شود. بر این اساس، «نظام رفتاری، مجموعه‏ای از رفتارهای ارادی انسان است که بر اساس مبانی فلسفی و مکتبی معین، در جهت نیل به اهداف مشخص هم‏آهنگی کامل دارند.»

● نظام اقتصادی

نظام اقتصادی نوعی نظام رفتاری است. اجزای نظام اقتصادی رفتارهای ارادی انسان‏ها در سه حوزه تولید، توزیع و مصرف می‏باشد؛ رفتارهایی همانند پس‏انداز، سرمایه‏گذاری، تولید و توزیع در ارتباط با منافع اقتصادی و اموال و شرکت‏کنندگان در نظام بر اساس الگوهای رفتاری خاصی شکل می‏گیرد.

بنابراین نظام اقتصادی را می‏توان بدین نحو تعریف نمود: «نظام اقتصادی عبارت است از مجموعه‏ای از الگوهای رفتاری که شرکت‏کنندگان در نظام را به یکدیگر و به اموال و منابع براساس مبانی مشخص پیوند داده و در راستای اهداف معینی به نحو هم‏آهنگ برای کسب بیشترین موفقیت اقتصادی سامان یافته است.» (۴)

● مبانی فلسفی نظام اقتصادی

منظور از آن، جهان‏بینی است که حاکم بر رفتار اقتصادی است و رفتار اقتصادی مطابق با آن شکل می‏گیرد و مشتمل بر قضایایی است که با کلمه «هست» یا «نیست» بیان می‏شود. موضوع آن خدا، انسان، جامعه و دنیای مادی و اخروی می‏باشد.

● مبانی مکتبی نظام اقتصادی

مبانی مکتبی به مجموعه‏ای از قضایای کلی دستوری (بایدی) است که دارای ویژگی‏های زیر می‏باشد:

۱) زیربنای نظام و حقوق اقتصادی است؛

۲) برگرفته از مبانی فلسفی نظام اقتصادی است؛

۳) در تعیین عناصر نظام اقتصادی و چگونگی ارتباط بین آنها مؤثر است؛

۴) زمینه‏ساز حرکت به سمت اهداف می‏باشد.

● اهداف نظام اقتصادی

این اهداف، مقاصدی است که نظام اقتصادی برای رسیدن به آن طراحی شده است و برگرفته از مبانی فلسفی نظام اقتصادی می‏باشد. به طور منطقی باید اهداف نظام با اهداف شرکت‏کنندگان در نظام هم‏آهنگ باشد؛ برای مثال اگر هدف نظام اقتصادی رسیدن به رفاه مادی است، باید اهداف دولت و مردم نیز به نحوی باشد که فعالیت هر یک از آنها را در مسیر رفاه قرار دهد .

در پایان ذکر این نکته لازم است که هر چند اهداف و مبانی مکتبی نظام اقتصادی در اینجا مورد بحث ما نخواهد بود، اما به جهت نشان دادن اهمیت بحث مورد نظر ما (مبانی فلسفی نظام اقتصادی) و ارتباط شدید آن با اهداف و مبانی مکتبی لازم بود اشاره‏ای کوتاه به آنها داشته باشیم.

● دو دیدگاه نسبت به نظام اقتصادی

بر اساس یک دیدگاه، بهترین و کارآترین نظام اقتصادی در عالم خارج وجود دارد. وظیفه متفکران اقتصادی تنها درک و کشف آن و هماهنگ شدن با آن می‏باشد و باید از دخالت‏های ناروایی که سبب اختلال کارکرد آن می‏شود، پرهیز نمود. (۵)

آدام اسمیت، نفع شخصی مادی را تحت عنوان «تئوری دست نامرئی» مهم‏ترین عامل ایجاد، حفظ و هماهنگی چنین نظام اقتصادی می‏شمارد و همچنین جستجوی نفع شخصی را عامل اساسی در رفع تمانع منافع فرد و اجتماع می‏داند. (۶)

بر اساس دیدگاه دوم که توسط «اجتماعیون دولتی» ارائه شده است، نظام اقتصادی بر حسب ضرورت طبیعی و غریزی شکل نمی‏گیرد، بلکه سازمان‏های تاریخی وجود دارند که با سازمان دادن به خود و وضع قوانین مناسب و اجرای مناسب آن، نقش مؤثری در ایجاد نظام اقتصادی دارند. به عبارت دیگر دولت‏ها باید قوانین مربوط به فعالیت‏های افراد و سازمان‏ها را وضع، اجرا و پاسداری نمایند. (۷)

تفاوت اساسی این دو دیدگاه آن است که بر اساس دیدگاه اول، طراحی نظام اقتصادی مطابق با مبانی فلسفی، مکتبی، اهداف و حقوق اقتصادی بی‏معناست؛ زیرا نظام اقتصادی در عالم خارج موجود است، بنابراین نیازی به بررسی مقوله‏های فوق جهت طراحی نظام اقتصادی نمی‏باشد . پس وظیفه متفکران اقتصادی بر طبق این دیدگاه تنها مطالعه آن به روش علمی جهت شناسایی دقیق‏تر آن و رفع موانع کارکرد طبیعی آن می‏باشد. ولی بر اساس دیدگاه دوم، نظام اقتصادی می‏تواند یک طرح جامع جهت دگرگون نمودن عالم واقع باشد. این طرح جامع با استفاده از مبانی فلسفی، مکتبی، اهداف و حقوق اقتصادی خاصی امکان‏پذیر می‏باشد.

این تفکیک در پژوهش‏های اسلامی از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است. در این پژوهش، در پی نشان دادن تفاوت مبانی فلسفی نظام اقتصادی از دیدگاه علی (علیه‏السلام) ـ که با دیدگاه دوم هم‏خوانی دارد ـ با مبانی فلسفی نظام اقتصاد سرمایه‏داری ـ که با دیدگاه اول هماهنگ است ـ می‏باشیم.

● خداشناسی

نظام اقتصاد سرمایه‏داری لیبرال با انتشار کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت تولد یافت. اما با انتشار کتاب معروف «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» کینز، به افول گرایید. سرانجام میلتون فریدمن با انتشار کتاب «سرمایه‏داری و آزادی» جانی تازه به نظام سرمایه‏داری لیبرال داد. وی هم‏اکنون از مدافعان سرسخت آن نظام است. (۸)

یکی از اساسی‏ترین مبانی فلسفی نظام اقتصاد سرمایه‏داری «دئیسم» می‏باشد. بر اساس اعتقاد به دئیسم، خداوند همانند ساعت‏سازی است که جهان را شبیه ساعت خلق و آن را به حال خود رها کرده است و هیچ‏گونه دخالت و هدایت تکوینی و تشریعی در آن ندارد. خداوند نظام طبیعی را که کارآمدترین نظام است در آن قرار داده، به گوشه‏ای رفته است. نظام اقتصادی نیز جزیی از نظام طبیعی است که خداوند در آن هیچ دخالتی ندارد و از طریق هماهنگی افراد با نظام طبیعی که به وسیله «دست نامرئی» از ناحیه جست و جوی منافع مادی شخصی حاصل می‏شود، به بهترین وجه شکل می‏گیرد. اگر هر کس در فعالیت‏های اقتصادی خود تنها نظرش به حداکثر کردن لذت و منافع مادی شخصی باشد، منافع مادی اجتماعی به خودی خود به حداکثر خواهد رسید . این پروسه نظام اقتصادی که جزیی از نظام طبیعی جهان است هیچ نیازی به دخالت و یا هدایت تکوینی و تشریعی خداوند ندارد. (۹)

وقتی خداشناسی از دیدگاه علی (علیه‏السلام) مورد بررسی قرار گیرد، معلوم خواهد شد که این دو دیدگاه تا چه حد با هم تفاوت خواهد داشت. آن‏گاه اجمالا به تفاوت نقش این دو دیدگاه در عرصه اقتصاد اشاره‏ای مختصر خواهیم کرد.

▪ خداشناسی از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام)

در این نوشتار به ابعاد مختلف خداشناسی از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) نمی‏پردازیم؛ بلکه فقط شناسایی رابطه خداوند با جهان طبیعت و انسان، مد نظر می‏باشد.

یعنی به دنبال توحید افعالی در این دو گستره هستیم. یقین به توحید افعالی خداوند متعال، ویژگی خاصی به اعمال و رفتار انسان در صحنه زندگی می‏بخشد. این یقین موجب خواهد شد که انسان در عرصه فعالیت‏های اقتصادی به نحوی رفتار کند که با رفتارهای انسان غیرموحد، کاملا متفاوت باشد. زیرا اعتقاد به توحید افعالی، رابطه خدا را با انسان و طبیعت به نحوی معرفی می‏کند که با خداشناسی مبتنی بر دئیسم، کاملا متفاوت می‏باشد. نظام اقتصادی ـ با تکیه بر تعریف پیشین ـ یک نظام رفتاری است، و تأثیرپذیری این نظام از رفتارهای برخاسته از اعتقاد به توحید افعالی کاملا آشکار و همچنین متفاوت از تأثیرپذیری نظام اقتصادی برخاسته از اعتقاد به دئیسم می‏باشد. در بررسی کلام امام علی (علیه‏السلام) اعتقاد به توحید افعالی خداوند متعال، کاملا آشکار می‏گردد و به دنبال آن می‏توان رابطه خاص خدا را با انسان و جهان معرفی نمود که رفتارهای ویژه‏ای را در ساحت اقتصادی الزام خواهد نمود.

● رابطه خدا با جهان طبیعت

۱) رابطه خالقیت

در رابطه با خالقیت هستی و جهان طبیعت مطالب ارزشمند فراوانی در کلمات حضرت (علیه‏السلام) وجود دارد؛ اما آنچه در این بحث حائز اهمیت است این امر می‏باشد که خدای متعال جهان طبیعت را با همه اجزایش خلق کرده و خلقت همچنان استمرار دارد.

امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) در گفتار فراوانی خدا را خالق جهان طبیعت معرفی می‏کند (۱۰) که به چند نمونه آن اشاره می‏شود:

کانت‏السماوات والارض فطرته و ما فیهن و ما بینهن، و هوالصانع لهن؛ فلامدفع لقدرته. (۱۱)

آسمان‏ها و زمین و هر چیزی که در آنها و بین آسمان و زمین قرار دارد همه مخلوق خدای متعال هستند و هیچ مانعی برای قدرت خدای متعال وجود ندارد.

از این بیان فهمیده می‏شود که جهان طبیعت مخلوق الهی است و خداوند تنها فاعل مستقل کل اشیای‏عالم است و هیچ‏چیز مانع قدرت الهی در خلقت اشیا نمی‏باشد. و به همین معنا خداوند متعال خود را در قرآن معرفی می‏کند: «لاإله إلا هو خالق کل شی‏ء فاعبدوه.» (۱۲) ؛ هیچ معبودی جز خدا نیست. او آفریدگار همه‏چیز است؛ پس او را پرستش کنید.

گفتار پیشین حضرت خالقیت خداوند متعال را به نحوی فراگیر نسبت به همه اشیای زمین و آسمان و آنچه بین آنهاست، مطرح می‏کند که استمرار خلقت از آن قابل استنباط است. کما این که آیه فوق نیز چنین دلالتی دارد؛ زیرا هر لحظه در عالم طبیعت اموری ایجاد می‏شوند و فاعل مستقل همه آنها خدای متعال است. حضرت (علیه‏السلام) در کلمات دیگری به استمرار خلقت الهی تصریح می‏فرمایند:

سپاس خدایی را که هرگز مرگ او را فرانمی‏گیرد: «لانه کل یوم فی شأن من إحداث بدیع لم یکن.»؛ چرا که او در هر لحظه‏ای خلقت جدیدی دارد که پیش از آن وجود نداشت. (۱۳)

۲) رابطه ربوبیت

در زبان عربی «رب» به معنای تربیت کرده است و به نحو استعاره در کسی که تربیت‏کننده است، استعمال می‏شود. بنابراین «ربوبیت» به معنای تدبیر و ساماندهی یک شی‏ء است. اطلاق کلمه رب بر خداوند متعال به معنای آن است که خدا تدبیر همه امور عالم را بر عهده دارد و پرورش‏دهنده و مراقب آنهاست.

در کلمات امام علی (علیه‏السلام) فراوان تدبیر امور عالم به خداوند متعال نسبت داده شده است. (۱۴) در یکی از این کلمات آمده است:

ظهر للعقول بما ارأنا من علامات التدبیرالمتقن والقضاء المبرم. (۱۵)

برای صاحبان خرد، نشانه‏های تدبیر متقن و حکم سدید الهی آشکار می‏باشد.

در برخی گفتارشان به صراحت تدبیر همه امور عالم، و دنیا و آخرت را به دست خدای متعال بیان می‏کند. (۱۶)

سپاس خدایی را که ... انجام‏دهنده هر امری است که اراده می‏کند، دانای به امور غیب، آفریننده آفریده‏ها و نازل‏کننده قطرات باران است، و «مدبر امرالدنیا والآخرة»؛ تدبیرکننده امر دنیا و آخرت است. (۱۷)

تدبیر الهی آن چنان گسترده است که: «هیچ‏چیز خارج از دایره تدبیر او نمی‏باشد.» (۱۸) خدای متعال در تدبیرش هیچ نیازی به شریک نداشته، به تنهایی تمام امور دنیا و آخرت را بر عهده گرفته است: «و لا ند له فی‏الربوبیته.»؛ (۱۹) یعنی خدای متعال در تدبیرش هیچ شریکی ندارد.

در نظر امام علی (علیه‏السلام) تدبیر الهی چنان ذی‏نفوذ است که گاهی باعث می‏شود تصمیمات دقیق بندگانش در هم ریزد و امور عبدش به سمتی حرکت کند که خواسته وی نیست. امام حسین (علیه‏السلام) می‏فرماید:

مردی از امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) پرسید: شما چگونه خدا را شناختید؟ حضرت (علیه‏السلام) فرمود: به وسیله فسخ تصمیم و به ثمر نرسیدن تلاش‏ها، زیرا هنگامی که برای امری تلاش می‏کردم، بین من و سعیم مانع می‏شد و زمانی که تصمیم به کاری می‏گرفتم، قضای الهی مخالف با آن می‏شد، بنابراین دانستم که تدبیر امور من به دست کس دیگری است. (۲۰)

وقتی به قرآن مراجعه می‏کنیم هماهنگی بین گفتار امام علی (علیه‏السلام) و حدود هزار آیه که ربوبیت الهی را بیان می‏کند، به وضوح آشکار می‏گردد. در آیات قرآن تعابیری همانند : «رب»، «رب‏العالمین». «رب‏السموات والارض»، «رب‏العرش»، «رب‏المشارق والمغارب»، «رب‏السموات السبع»، «رب‏الناس» و «رب‏الفلق» فراوان آمده است.

۳) رابطه مالکیت

مقصود از مالکیت، مالکیت حقیقی است، نه مالکیت اعتباری. از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) تمام هستی ملک حقیقی خدای متعال است: «له ما فی‏الارضین والسماوات و ما بینهما.» (۲۱) ؛ آنچه در زمین‏ها و آسمان و بین آن دو است همه مال خدا است.

گویا این کلام حضرت (علیه‏السلام) نوعی دیگر از بیان الهی است که می‏فرماید: «و لله ما فی‏السموات و ما فی‏الارض.» (۲۲) ؛ آنچه در زمین و آسمان است همه از آن خدای متعال است.

۴) رابطه احاطه و سلطه

در گفتار فراوانی، امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) احاطه وجودی و علمی خدا را بر تمام موجودات جهان بیان می‏کند. در برخی از آنها فقط به احاطه وجودی، (۲۳) در بعضی دیگر احاطه علمی (۲۴) و در مواردی نیز هم احاطه علمی و هم وجودی اشاره شده است. (۲۵) به ذکر نمونه‏ای از گفتار آن حضرت (علیه‏السلام) که هم دلالت بر احاطه وجودی و هم احاطه علمی خداوند متعال دارد، اکتفا می‏شود:

قد علم السرائر، و خبر الضمائر، له الاحاطة بکل شی‏ء، والغلبة لکل شی‏ء، والقوة علی کل شی‏ء. (۲۶)

خدای متعال دانای به تمام اسرار عالم و ضمیر انسان‏هاست، بر همه چیز احاطه و غلبه دارد و توانا بر هر امری است.

گفتار فوق می‏تواند بهترین تفسیر برای کلامی الهی باشد: «کان‏الله بکل شی‏ء محیطا.» (۲۷) ؛ خداوند متعال بر همه اشیای عالم مسلط است.

۵) رابطه قیومیت

قیومیت خداوند متعال بیان‏گر آن است که خدا برپادارنده جهان هستی و قوام آن از او است . این مطلب هم به نحو صریح و هم مفهوم آن در بسیاری از بیانات علی (علیه‏السلام) آمده است. (۲۸) برخی منابع روایی مطلب ذیل را از آن حضرت نقل کرده‏اند:

کل شی‏ء خاشع له، و کل شی‏ء قائم به، غنی کل فقیر، و عز کل ذلیل. (۲۹)

همه‏چیز خشوع‏کننده خدا و قائم به او هستند، هم او بی‏نیازکننده هر فقیری و عزیزدارنده هر دلیلی است.

هماهنگی کامل بین گفتار امام علی (علیه‏السلام) و کلام خدای متعال از این آیه، کاملا آشکار می‏باشد: «الله لاإله إلا هو الحی القیوم.»؛ (۳۰) نیست خدایی جز خدای یکتا که زنده و برپادارنده همه امور است.

این روابط بیان شده آن چنان واضح و گویا است که نیازی به هیچ‏گونه توضیح ندارد.

شاید بتوان روابطی بیش آنچه بین خدای متعال و جهان هستی از گفتار امام علی (علیه‏السلام) که در حوزه اقتصاد مؤثر باشد، برشمرد؛ اما برای نشان دادن ویژگی‏های نظام اقتصادی از دیدگاه آن حضرت (علیه‏السلام) و تمایز آن از سایر نظام‏های اقتصادی به همین مقدار اکتفا می‏گردد.

● رابطه خدا با انسان

هر چند روابط برشمرده پیشین، شامل رابطه خدا و انسان نیز می‏باشد، ولی روابط اختصاصی نیز بین خداوند و انسان‏ها وجود دارد که در عرصه تحلیل‏های اقتصادی از جایگاه ویژه‏ای برخوردار می‏باشد. به چند نمونه مهم آن، اشاره می‏گردد:

۱) هدایت تکوینی انسان

منظور از هدایت تکوینی هر موجودی، به فعلیت درآوردن استعدادها و به کمال رساندن آن موجود می‏باشد. هر چند این هدایت تکوینی شامل همه موجودات عالم می‏شود، اما هدایت انسان به عنوان کسی که رفتارهای اقتصادی او در سازمان دادن نوع نظام اقتصادی مؤثر است، از منزلت ویژه‏ای در این بحث برخوردار است. هر چند گفتار حضرت (علیه‏السلام) در این باب فراوان است، (۳۱) ولی به ذکر یک نمونه آن اکتفا می‏شود:

ای انسان آفریده شده در حد اعتدال!، ای آن‏که در تاریکی رحم‏ها و در پرده‏های تو بر تو نگهداریت کرده‏اند! آفرینش تو از گل خالص آغاز شد و در قرارگاهی مطمئن جایت دادند . تا زمانی معلوم و تا مدتی که بهره توست. در شکم مادر خود می‏جنبیدی و به دعوت کس پاسخ نهی گفتی و آواز کسی شنیدن نتوانستی. سپس، تو را از قرارگاهت بیرون راندند. به سرایی آمدی که هرگز آن را ندیده بودی و راه رسیدن به منافع آن را نمی‏شناختی. پس چه کسی تو را به کشیدن غذا از پستان مادر راه نمود و به تو آموخت که نیازها و خواسته‏هایت را از کجا طلب کنی؟ هیهات! آن که در شناخت صفات کسی که اندام و اعضا دارد، ناتوان است، از شناخت صفات آفریدگارش ناتوان‏تر است. و هر چه او را به صفات مخلوقاتش محدود کند، از شناخت او دورتر گردیده است. (۳۲)

این گفتار حضرت (علیه‏السلام) به نحو کامل اعلام از هدایت تکوینی انسان دارد. بیان، آن چنان گویاست که نیازمند هیچ‏گونه توضیح نمی‏باشد. بلکه خود توضیح کلام خدای متعال است که می‏فرماید: «قال ربناالذی اعطی کل شی‏ء خلقه ثم هدی.» (۳۳) ؛ [موسی‏] گفت: پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه لازم آفرینشش بود، داده، سپس هدایتش کرده است.

۲) هدایت تشریعی

هدایت تشریعی انسان، به معنای نشان دادن راه کمال و سعادت او می‏باشد.

چنان که گذشت، مکتب دئیسم که زیربنای فلسفی تفکر لیبرالیسم اقتصادی می‏باشد، انسان را بی‏نیاز از هدایت تشریعی می‏داند، و اعلام می‏کند که عقل انسان به تنهایی قادر است هم سعادت و کمال خود را شناسایی کند، و هم توانایی کافی را در تشخیص راه وصول به آن را داراست. اما آموزه‏های امام علی (علیه‏السلام) در تعداد زیادی از خطبه‏های نهج‏البلاغه و سایر منابع روایی، غیر از آن است. (۳۴) حضرت (علیه‏السلام) نیاز انسان به هدایت تشریعی جهت شناسایی کمال و سعادت انسان و همچنین راه وصول آن را به صراحت بیان می‏کند:

پیامبران را بر جن و انس مبعوث فرمود (بعث الی‏الجن والانس رسله)، تا پرده از چهره دنیا برگیرند و مردم را از بدیها و سختی‏هایش برحذر دارند، و بر ایشان از دنیا مثل‏ها آورند و دیدگانشان را به معایب آن بشایند و بناگهان درآیند و سخنی عبرت‏آمیز گویند، از دگرگونی‏های آن چون تندرستی‏های آن و بیماری‏های آن و حلال آن و حرام آن و آنچه خدا برای فرمانبرداران مهیا کرده و آنچه برای بزهکاران از بهشت و دوزخ و بزرگواری و خواری. (۳۵)

در خطبه دیگری می‏فرماید: «خداوند محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را فرستاد تا راه عذر را بر آنها ببندد.» (۳۶) یا «زمانی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) را مبعوث کرد که مردم از کارهای نیکو فاصله گرفته و امت‏ها به جهل و نادانی روی آورده بودند» (۳۷) ، و یا این که «خداوند انبیای خود را فرستاد تا بیان‏کننده حق و سفیرانی بین خالق و مخلوق باشند.» (۳۸)

مطالب بیان شده صراحتا بیانگر لزوم وحی برای رسیدن به کمال و سعادت بشری می‏باشد.

۳) رابطه رزاقیت

علی (علیه‏السلام) درباره رازقیت خداوند متعال مطالب فراوانی فرموده، ابعاد مختلف آن را بیان کرده‏اند. در یک نگاه شاید بتوان چنین گزارشی ارائه نمود: «روزی انسان‏ها دو نوع است: روزی‏ای که انسان به دنبال آن می‏دود و روزیی که به سراغ انسان می‏آید حتی اگر انسان در پی آن نباشد. (۳۹) چون انسان‏ها مخلوق خداوند متعال هستند، خدا آنها را دوست دارد و به آنها روزی می‏دهد، (۴۰) بلکه بر خود لازم کرده است که رویشان را اعطی کند (۴۱) و توسعه در رزق و روزی مردم را مورد نظر خود قرار بدهد. (۴۲)

همو به نحو عادلانه روزی آنها را تقسیم می‏نماید. (۴۳) در نگاه آن حضرت (u) خداوند متعال روزی بندگانش را تقدیر و اندازه‏گیری می‏کند (۴۴) و با توسعه و تضییق آن، انسان‏ها را در معرض آزمایش قرار می‏دهد. (۴۵) اما خداوند برای بندگان مؤمن خود امتیاز دیگری قرار داده است و روزی آنها را از مجاری‏ای که هیچ‏گاه گمانش را نمی‏برند (من حیث لایحتسب) می‏دهد.» (۴۶)

آیات فراوانی از قرآن، خداوند متعال را در روزی دادن انسان بدین نحو معرفی کرده است : «ای پیامبر! خدای متعال به هر کسی بخواهی، بی‏حساب، روزی می‏دهد. (۴۷) کلیدهای آسمان‏ها و زمین از آن خداست و روزیش را برای هر کسی بخواهد مقدر و گسترش می‏دهد .» (۴۸)

ممکن است افرادی با مطالعه این امور چنین شبهه‏ای به ذهن آنها برسد: چگونه ممکن است خدای متعال روزی افراد را بدون حساب بدهد، آیا این امر برخلاف حکمت الهی نیست؟

مقصود از توسعه در رزق و بی‏حساب دادن روزی، بدون عوض می‏باشد. یعنی روزیی که خدای متعال به بندگانش می‏دهد از آنها چیزی دریافت نمی‏کند. هر چند هر کسی در راه کسب روزی تلاش می‏کند؛ اما نمی‏توان آن را به ازای روزی الهی به شمار آورد؛ چرا که توان کار و تلاش را نیز خدای متعال بدون عوض، به ما ارزانی داشته است. (۴۹)

پرسش مهم‏تر آن که کسی ممکن است بگوید: وقتی که روزی مردم را خداوند تقدیر می‏کند و از نگاه علی (علیه‏السلام) روزی هر کس از طرف خدا تقسیم و تعیین شده است؛ (۵۰) پس نقش کار و تلاش در دست‏یابی روزی چیست؟ آیا بدون تلاش، روزی انسان به او خواهد رسید؟

تقدیر روزی و تعیین و تقسیم آن به وسیله خداوند متعال نه این که منافاتی با کار و تلاش ندارد، بلکه از دیدگاه آن حضرت (علیه‏السلام) کار و تلاش یکی از اسباب و علل تعیین روزی می‏باشد. خدای متعال، روزی بندگانش را از طریق اسباب و عللی که در عالم هستی قرار داده است، تقدیر و تقسیم می‏کند. در گفتار آن حضرت آمده است: «لکل شی‏ء سبب» (۵۱) ؛ یعنی هر چیزی سبب دارد. همچنین آن حضرت (u) در یک کلامی، هم ضمانت رزق را بیان می‏دارد و هم لزوم کار و تلاش را: «خداوند روزی شما را برگرفته و شما را به تلاش فرمان داده است (قد تکفل لکم بالرزق و اموتم بالعمل) مبادا طلب چیزی را که برای شما بر عهده گرفته، از چیزی که بر شما فریضه کرده‏اند، سزاوارتر جلوه کند. (۵۲)

این کلام دیدگاه آن حضرت (علیه‏السلام) را بیان می‏دارد که ضمانت روزی مخلوق به وسیله خالق منافات با کار و تلاش ندارد، بلکه کار و تلاش یکی از اسباب تقدیر و تقسیم روزی می‏باشد.

همچنین سیره عملی امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) کاملا مؤید این نظریه است که از دیدگاه آن حضرت (علیه‏السلام) اعتقاد به تقدیر و تقسیم روزی از ناحیه خدای متعال هیچ‏گاه مانع کار و تلاش نمی‏شود. زیرا اگر ادعا کنیم که آن حضرت (علیه‏السلام) در دوران زندگیش ـ به ویژه زمانی که خلیفه نبود ـ بیش از همه تلاش می‏کرد و درآمد ایشان از ناحیه کار و تلاش از درآمد همه کسان دیگر از همین ناحیه، بیشتر بوده است، ادعای به حقی است. (۵۳) آن دیدگاه حضرت (علیه‏السلام) پیرامون تقدیر تقسیم و تضمین روزی از ناحیه خدای متعال و این سیره اقتصادی ایشان بهترین پاسخ برای پرسش فوق می‏باشد.

شایان توجه است که یکی از امور واضح از نظر اسلام آن است که علل و اسباب امور از جمله روزی انسان‏ها محصور در علل و اسباب مادی نیست؛ بلکه در عالم هستی دو گونه نظام علی «مادی و معنوی» وجود دارد. دعا، ایمان و اطاعت از خدای متعال و صدقات از عوامل مؤثر در افزایش روزی می‏باشد. نمونه این عوامل پیش از این از علی (علیه‏السلام) بیان شده است: خدای متعال مؤمن را «من‏حیث لایحتسب» روزی می‏دهد.

● در یک نگاه

رابطه‏ای که امام علی (علیه‏السلام) بین خدای متعال و جهان هستی و انسان ترسیم می‏کند نسبت به رابطه‏ای که نظام اقتصادی لیبرال به تصویر می‏کشد تفاوت‏های اساسی دارد. از گفتار آن حضرت (علیه‏السلام) پیداست که فیض الهی پیوسته در جهان هستی جریان دارد و جریان آفرینش به نحو مستمر بوده و همچنان ادامه دارد. آفریدگار این افریده‏ها خداوند حکیم و مدبر می‏باشد که به اقتضای حکمت الهی جهان هستی و حلقه‏های خلقت آن با تدبیر پرودگار عالم در جریان می‏باشد و هدایت تکوینی خدای متعال در برگیرنده همه موجودات هستی از جمله انسان می‏باشد که این هدایت، هم در صحنه‏های اقتصادی و هم غیراقتصادی جاری می‏باشد. همچنین هدایت تشریعی امری مسلم و ضروری در جمیع رفتارهای انسان می‏باشد و خدای متعال با ارسال پیامبران و کتب آسمانی راه وصول به سعادت دنیا و آخرت را به انسان نشان داده است. و جایگاه وحی را به عنوان یکی از راههای دستیابی به سعادت را در کنار حس و عقل، امری غیرقابل انکار می‏شمارد.

این‏گونه آموزه‏ها با دیدگاه دئیسم که آفرینش جهان را «آنی و لحظه‏ای» می‏پندارد و خالق جهان را دست بسته همانند معمار بازنشسته که جهان و انسان را به حال خود رها ساخته تا بشر تنها با تجربه و عقل خود، راه سعادت را شناسایی و بپیماید، کاملا متفاوت است. هر چند اصل این تفکر را قبل از دئیسم قرآن مجید به یهود نسبت می‏دهد:

و قالت‏الیهود یدالله مغلولة غلت أیدهم و لعنوا بما قالوا. (۵۴)

یهودیان گفتند: دست خدا با زنجیر بسته است. دست‏های آنها بسته باد و به خاطر این گفتار از رحمت الهی دور شوند، بلکه هر دو دست (قدرت) او باز است، هرگونه بخواهد می‏بخشد.

دو گونه تصویر فوق از خدای متعال در رابطه با جهان و انسان، تفاوت‏های فراوانی را در ساحت اقتصادی نمایان خواهد ساخت.

● جهان‏شناسی

بر اساس دیدگاه فلسفی اقتصاد سرمایه‏داری لیبرال، خداوند متعال در جهان طبیعت، نظامی قرار داده است که بر طبق قاعده علی و معلولی عمل می‏کند. قوانین این نظام طبیعی، دقیق، کامل، ثابت و عام می‏باشد. هر چند، این نظام بر اساس مشیت الهی در عالم طبیعت به ودیعه گذارده شده است و خدا علت محدثه آن می‏باشد، اما علت سبقیه آن نیست و به نحو خودکار عمل می‏کند و کارآمدترین نظام، در عالم تکوین می‏باشد. قوانین آن همانند قوانین فیزیک تنها در عالم محسوسات، جاری، ثابت و مطلق است. پیروی و هماهنگی با نظام طبیعی سعادت ابنای بشر را در همه ابعاد تضمین می‏کند. تنها وظیفه‏ای که فلاسفه و عالمان دارند شناسایی و کشف آن نظام، آن‏گاه پیروی و هماهنگی با آن می‏باشد.

● تأثیر جهان‏شناسی لیبرالیسم بر اقتصاد

۱) اقتصاد و رفتارهای اقتصادی بشر نیز جزء طبیعت بوده، بنابراین قوانین منطقی و عقلایی نظام طبیعی در حوزه اقتصاد نیز جاری می‏باشد. در عرصه اقتصاد، تنها روش دست‏یابی این نظام، آزادی همگانی و رقابت کامل فعالیت‏های اقتصادی می‏باشد. رقابت، برای وصول به حداکثر رساندن سود و منافع شخصی، منافع جامعه را نیز به حداکثر می‏رساند.

۲) خداوند متعال در روند و تنظیم اوضاع اقتصادی هیچ‏گونه دستور و نقشی ندارد.

۳) در تنظیم وضعیت اقتصادی، هیچ نهادی، حتی دولت حاکم، مجاز به دخالت در امور اقتصادی نمی‏باشد. (۵۵)

ممکن است گفته شود که مکانیزم بازار در مواجهه با بحران‏هایی همانند جنگ جهانی، اجتماعی و اقتصادی، عدم توانایی خود را نشان داده و موجب شده نظام لیبرالی تعدیل گردد و تبدیل به نظام ارشادی همراه با دخالت دولت شده است.

در پاسخ به این مطلب لازم است اشاره گردد که، قبول داریم که دولت در اقتصاد دخالت می‏کند، اما این دخالت همواره به عنوان یک استثنا و در حدی که اصول اساسی اقتصاد لیبرالیسم، همانند آزادی‏های فردی و مالکیت خصوصی کمترین ضربه را متحمل شود، پذیرفته شده است. کما این‏که هنوز هم کلاسیک‏ها، نئوکلاسیک‏ها و طرفداران مکتب پولی بر کارآمدتر بودن آن نظام بر سایر نظام‏های اقتصادی اصرار می‏ورزند.

● جهان‏شناسی از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام)

در بحث گذشته، رابطه خدای متعال با جهان، تبیین شد و مشخص گردید که جهان مادی و غیب، با عنایت و تدبیر الهی اداره، و دوام و قوام آن، لحظه به لحظه به اراده و مشیت او وابسته است. هر چند همین مقدار، جهان‏شناسی خاصی را به ما ارائه می‏دهد که در عرصه اقتصادی، رفتارهای ویژه‏ای را معرفی می‏کند که متفاوت از رفتارهایی است که نظام اقتصادی لیبرال ارائه می‏دهد، اما به برخی مشخصه‏های دیگر جهان از دیدگاه حضرت علی (علیه‏السلام) که تأثیر در رفتارهای اقتصادی انسان دارد، اشاره می‏شود:

۱) هدف‏داری جهان

امام علی (علیه‏السلام) در گفتارهای فراوانی درباره هدف‏دار بودن جهان هستی مطالب گوناگونی بیان داشته‏اند: «خدای متعال هیچ‏چیزی را بیهوده خلق نکرده است، نه انسان بدون هدف و عبث خلق شده (۵۶) و نه اشیای دیگر. ما خلق‏الله سبحانه امرا عبثا فیلهوا؛ (۵۷) یعنی خداوند سبحان هیچ امری را بیهوده خلق نکرد تا بدان وسیله بازی کند. آفرینش دارای هدف است.» (۵۸)

آیات فراوانی نیز هماهنگ با گفتار فوق می‏باشد:

ما خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما لاعبین و ما خلقناهما الا بالحق ولکن اکثرهم لا یعلمون. (۵۹)

ما آسمان‏ها و زمین و آنچه میان آندو جای دارد، به بازی [بیهوده‏] نیافریدیم. ما آن دو را جز به حق نیافریدیم، اما بیشتر آنان [مشرکان‏] نمی‏دانند.

در کلام حضرت علی (علیه‏السلام) هدف از خلقت آسمان و زمین چنین بیان شده است:

الا و ان‏الارض التی تحملکم، والسماءالتی تظلکم، مطیعتان لربکم ... أمتا بمنافعکم فاطاعتا، و اقیمتا علی حدود مصالحکم فاقامتا. (۶۰)

بدانید، زمینی که شما را بر پشت خود حمل می‏کند و آسمانی که بر سرتان سایه گسترده است، فرمانبردار پروردگار شما هستند ... خداوند آن دو را فرمان داده که به شما سود رسانند و آن دو هم اطاعت کرده‏اند. خداوند، زمین و آسمان را برای مصالح شما برپای داشته و آن دو نیز بر پای ایستاده‏اند.

در این بیان اطاعت آسمان و زمین از خدای متعال در رساندن خیر و سود به انسان و این که برپایی آنها به خاطر مصالح انسان‏ها، تصریح شده است. نظیر این مطلب در کلمات آن حضرت (علیه‏السلام) فراوان یافت می‏شود. (۶۱)

● حرکت به سوی خدا

جهان، آفرینش خدا و از آن اوست و به سوی او نیز بازمی‏گردد. امام علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: «الله الواحدالقهار الذی الیه مصیر جمیع الامور.»؛ (۶۲) خدای متعال، یکتا و قدرتمند است و بازگشت همه امور به سوی اوست. همچنین در خطبه دیگری می‏فرمایند: «ستایش خدای را که بازگشت همه آفریدگان و پایان کارها به سوی اوست.» (۶۳)

خدای متعال، در کلام کوتاهی همین معنا را بیان می‏فرماید: «الا الی‏الله تصیرالامور .»؛ (۶۴) آگاه باشید که همه‏چیز به سوی خدا بازمی‏گردد.

● اختصاص به انسان

در بحث هدف از خلقت جهان، کلامی از آن حضرت (علیه‏السلام) بیان کردیم که ظهور روشنی داشت که خدای متعال زمین و آسمان را برای مصالح و سودرسانی به انسان برپا داشته است .

آیات فراوانی از قرآن مؤید گفتار امام علی (علیه‏السلام) می‏باشد که به یک نمونه آن اکتفا می‏شود: «هوالذی خلق لکم ما فی‏الارض جمیعا.»؛ (۶۵) او خدایی است که همه آنچه در زمین است، برای شما آفرید.

● برخورداری از خزائن غیبی

از دیدگاه حضرت علی (علیه‏السلام) خداوند متعال دارای خزائن غیبی است که نعمت‏های الهی از آنجا نازل می‏شود. به بندگانش روزی می‏دهد بدون آن‏که چیزی از آن که نزد خداست کم شود. در وصیتش به امام حسن (علیه‏السلام) می‏فرماید:

و اعلم ان‏الذی بیده خزائن‏السماوات والارض قد أذن لک فی‏الدعاء و تکفل لک بالاجابة و امرک أن تسأله لیعطیک. (۶۶)

و بدان، که خداوندی که خزاین آسمان‏ها و زمین به دست اوست، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته که از او بخواهی تا عطایت کند.

در گفتار دیگری حضرت می‏فرماید:

خداوند از شما یاری خواسته است در حالی که لشکرهای آسمان و زمین از آن اوست و اوست پیروزمند و حکیم و از شما وام می‏خواهد و حال آن که خزاین آسمان‏ها و زمین از آن اوست ... این بخشایشی است از جانب خدا که به هر که می‏خواهد ارزانیش می‏دارد، که خدا صاحب بخشایشی بزرگ است. (۶۷)

در خطبه دیگری امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) تصریح دارند که خداوند هر چه از خزاین آسمان و زمین به بندگانش ببخشد، در دارایی او هیچ‏گونه نقص و کاستی ایجاد نمی‏شود و خدای متعال فقیر نمی‏گردد:

بخشش هیچ عطایی در او کاستی نیاورد. (۶۸) حمد سزاوار خداوندی است که نبخشیدن برداراییش نیفزاید و اگر بخشش کند، بینوا نشود. زیرا هر بخشنده‏ای ـ جز خدای تعالی ـ اگر ببخشد از داراییش کاسته گردد. (۶۹)

حضرت امیر (علیه‏السلام) هم اشاره به خزاین الهی دارد و هم می‏فرماید که خدای متعال هر چه از خزاین خود ببخشد، هیچ از داراییش کاسته نگردد. خدای متعال در قرآن نیز می‏فرماید : «ان من شی‏ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم.»؛ (۷۰) هیچ چیز نیست مگر آن که خزاین آن در نزد ماست و ما تنها به اندازه‏های معین از آنها فرومی‏فرستیم.

علامه طباطبایی (ره) در تفسیرالمیزان می‏نویسد: «شی‏ء» نکره و در سیاق نفی قرار گرفته و با «من» نیز تأکید شده است، بنابراین افاده معنای عموم دارد. یعنی همه اشیای عالم دارای خزاینی نزد خدای متعال هستند. همچنین پروردگار عالم می‏فرماید: «و ما عندکم ینفدو ما عندالله باق» (۷۱) ؛ آنچه نزد شماست فناپذیر و آنچه نزد خدای متعال است، پایدار و فناناپذیر است. از این دو آیه استفاده می‏شود که خزاین نزد خدای متعال، وجودی مجرد و ثابت نیز دارند. از عبارت «ما ننزله الا بقدر معلوم» برمی‏آید که خزاین الهی پیش از نزول به جهان مادی، وجودی نامحدود دارند. بنابراین خداوند متعال اشیای مادی و محدود عالم محسوس را از خزاین الهی خلق می‏کند. البته این‏گونه خلق را «انزال»؛ نازل کردن، می‏گویند. (۷۲)

بهره‏گیری از این‏گونه آیات قرآن، کمک می‏کند در فهم کلمات امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) خداوند متعال در جهان هستی خزینه‏های غیبی دارد که ثابت، مجرد، فناناپذیر و در صورت عطا و بخشش از آن، هیچ‏گونه نقصی و کاستی در آن راه پیدا نمی‏کند و جهان مادی و نعمت‏های آن مراتب نازله، محدود و محسوس خزاین غیب الهی است.

● محل آزمایش

از مسلمات جهان‏بینی اسلامی اعتقاد به عالم دنیا و آخرت یا عالم مادی و غیب است. «الذین یؤمنون بالغیب»؛ (۷۳) متقین کسانی هستند که به غیب ایمان دارند.

جهان غیب، جایی است که همه ما از آنجا آمده‏ایم و جهان آخرت جایی است که به آنجا برمی‏گردیم . دنیا برای همه انسان‏ها محل آزمایش است: (۷۴) «ففیها اختبرتم و لغیرها خلقتم»؛ (۷۵) شما در دنیا آزمایش می‏شوید و برای غیردنیا (آخرت) آفریده شده‏اید.

دنیا محل زراعت و کشت، و آخرت هنگام درو محصول است. (۷۶) کما این‏که امام علی (علیه‏السلام) در کلامی جامع این رابطه را به زیبایی بیان می‏فرماید :

به یاد گورت باش که آنجا گذرگاه تو خواهد بود. هر چه کرده‏ای، همان‏گونه کیفر بینی و هر چه کاشتی همان را درو می‏کنی و هر چه امروز پیشاپیش فرستاده‏ای، فردا فراروی تو نهند . جای پای استوار کن و برای آن روز توشه‏ای بیندوز. بترس، بترس. ای آن که سخن مرا می‏شنوی ! و بکوش، ای انسان غافل! (۷۷)

آری از دیدگاه آن حضرت: «امروز، روز تمرین و آمادگی و فردا روز مسابقه. هر که پیش افتد، بهشت جایزه او و هر که واپس ماند، آتش جایگاه اوست.» (۷۸)

دقت در حساب‏رسی و کیفر و پاداش الهی نه تنها در حرام دنیا خواهد بود، بلکه در حلال دنیا نیز حساب‏رسی و حساب پس دادن نیز به دقت انجام خواهد شد: «چه بگویم درباره سرایی که آغازش رنج است و پایانش زوال و فنا؟ حلالش را حساب است و حرامش را عقاب.» (۷۹)

● برخورداری از نظام علی و معلولی

با مراجعه به کلمات امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) در می‏یابیم که آن حضرت (علیه‏السلام) هیچ واقعه و پدیده‏ای را در عالم هستی بدون علت نمی‏داند. گفتارشان چه به نحو اطلاق و عموم، و چه به نحو خاص و صریح دلالت دارد که هیچ پدیده مادی و معنوی در جهان، خارج از گستره قانون علی و معلولی واقع نمی‏شود. در بیان کوتاهی می‏فرماید: «لکل شی‏ء سبب (۸۰) »؛ هر چیزی سبب و علتی دارد. عالم مادی و معنوی به نحو سلسله عدل و معلول قوام دارند و خدای متعال علت العلل این سلسله علل می‏باشد. علیت تمام علل به مشیت و اداره مستمر الهی محقق می‏باشد و فیض الهی از مسیر همین اسباب و علل جریان می‏یابد.

تمام مخلوقات الهی اعم از جاندار و غیرجاندار، زمین و آسمان‏ها، موجودات محسوس و غیبی تحت فرمان خدای متعال قرار دارند و در فرمانبرداری و اطاعت او هیچ‏گونه خطایی از آنها سر نمی‏زند: (۸۱) «بدانید زمینی که شما را بر پشت خود حمل می‏کند و آسمانی که بر سرتان سایه گسترده است، فرمانبردار پروردگار شما هستند.» (۸۲)

در پدیده‏های جهان نشانه حکمت الهی آشکار و همین امر، برهانی بر وجود آفریننده‏ای حکیم دارد. (۸۳) نظام هستی را محکم و متقن آفرید: «ظهرللعقول بما أرانا من علامات التدبیرالمنقن و القضاء المبرم (۸۴) »؛ با نشانه‏های تدبیر متقن و محکم و حکم استوار و نافذ خود بر خردها آشکار گردید.

حضرت امیر (علیه‏السلام) در خطبه‏ای جامع، نظام آفرینش را به نحو کامل معرفی می‏کمند که این گفتار دلالت روشن بر مطلب مورد نظر ما دارد:

خداوند متعال برای هر آفریده، اندازه و مقداری معین کرد و آن را نیک استوار نمود و به لطف خویش منظم ساخت، و به سوی کمال وجودش متوجه نمود تا از حد خود تجاوز نکند و در نیل به کمالش قصور نورزد یا اگر او را به کاری مأمور سازد دشوارش نپندارد. چگونه چنین باشد ! در حالی که همه اشیا به مشیت و اراده او به وجود آمده‏اند ... آن گاه هر کجی را که در اشیا بود، راست نمود و حدودشان را روشن و آشکار ساخت و به قدرت خود میان اضداد، التیام و هماهنگی پدید آورد ... مصنوعات و مخلوقات آفرینش را بر قانون حکمت استواری بخشید ... میان اجرام آسمانی و راههای گشاده آسمان‏ها نظمی برقرار ساخت (۸۵) ... .

این ویژگی‏های که علی (علیه‏السلام) در مورد پدیده‏ها و مخلوقات عالم هستی بیان می‏کند، ممکن نیست مگر با وجود حلقه‏های منظم که منشأ این نظم خدای متعال می‏باشد.

در کلام خدای متعال نیز همین نظم در عالم محسوس و غیب تصریح شده است: «حکومت جهان به دست خداست و او بر همه چیز تواناست. همان که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید. در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضاد و غیبی نمی‏بینی (۸۶) ». در برخی آیات قرآن تعبیر «بیده ملکوت کل شی‏ء»؛ (۸۷) ملکوت (عالم غیب) همه چیز به دست اوست، و در بعضی دیگر «بیده‏الملک» (۸۸) ؛ عالم ملک (محسوس) به دست اوست، آمده است که دلالت دارد که نظم هر دو عالم به دست خدای متعال می‏باشد.

به نحو خلاصه ویژگی‏های جهان از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) عبارت است از:

۱) هم جهان مادی و محسوس، و هم جهان غیبت با عنایت و تدبیر الهی اداره، و دوام و قوام آن، لحظه به لحظه به اراده و معیشت خدای متعال وابسته است.

۲) جهان هدفدار خلق و اداره می‏شود و همه اشیای جان‏دار و غیرجان‏دار جهان هستی جهت تقرب به خدای متعال، او را تسبیح می‏گویند.

۳) بازگشت گاه جهان آفرینش و همه اشیای آن، خدای متعال است.

۴) جهان غیب دارای خزائن ثابت، مجرد، فناناپذیر است.

۵) دنیا محل آزمایش، گشت، تمرین آمادگی، و جهان آخرت جهان کیفر، پاداش، درو، مسابقه و بهشت و جهنم پاداش کیفر انسان‏ها است.

۶) جهان مادی و غیر مادی (غیبت) برخوار از قانون علی است و فیض الهی از مسیر آن اسباب و علل جریان می‏یابد. علیت در جهان هستی، سلسله‏وار به خدای متعال منتهی می‏گردد و همه فرمان بردار مطلق اویند.

● پیامدهای جهان‏شناسی از دیدگاه حضرت علی (علیه‏السلام) در اقتصاد

پیامدهای طولی و عرضی این گونه نگاه به مقوله جهان، بسیار گسترده است که پرداختن به همه آنها نوشتاری مفصل و مستقل را می‏طلبد، اما جهت نشان دادن تأثیر این نوع جهان‏شناسی، برخی پیامدهای آن در عرصه اقتصادی اشاره می‏گردد.

شایان توجه است که ممکن است تعدادی پیامدهانسبت به پیامدهای دیگر، مستقل و متباین نبوده، بلکه به نحو «ذکر خاص بعد از عام» اما به لحاظ اهمیت هر کدام، هر یک به نحو مستقل توضیح داده می‏شود.

۱) در تعریف نظام اقتصادی، بیان شد: «نظام اقتصادی مجموعه‏ای از الگوهای رفتاری است که شرکت‏کنندگان را در نظام را به یکدیگر به اموال و منابع پیوند می‏دهد و بر اساس مبانی مشخصی، در راستای اهداف معینی به صورت هماهنگ سامان می‏یابد.» وقتی انسان جهان را تفسیر کند به این که: محل آزمایش است، همه امور جهان بازگشت گاهشان خدای متعال می‏باشد و در جهان هستی علل غیرمادی وجود دارد که با فرمان‏برداری از خدای متعال موجب افزایش توان اقتصادی افراد می‏گردد، به یقین رفتارهای اقتصادی که از چنین انسانی در حوزه تولید، توزیع و مصرف بروز می‏کند، بسیار متفاوت از رفتارهای اقتصادی انسانی خواهد بود که جهان را چنین نمی‏بیند و معتقد نظام طبیعی در جهان بوده و تنها معیار تعیین کننده نوع رفتار اقتصادی را هماهنگی با آن نظام می‏داند. نتیجه چنین وضعیتی در تفاوت در نظام اقتصادی آشکار خواهد شد.

۲) وقتی خدای متعال در جهان غیب، دارای خزائن غیبی باشد که محسوسات و امور مادی مراتب نازله آن خزائن باشد و هر چه از آن خزائن نازل گردد هیچ گونه نقص و کاستی در آنها به وجود نمی‏آید، معلوم می‏شود که منابع اقتصادی جهان غیر محدود است؛ هر چند بالفعل (نازل شده مادی) محدود باشد. اما بر اساس مبانی فلسفی اقتصاد لیبرال سرمایه‏داری، امور غیرمادی و غیر قابل تجربه حسی هیچ گونه جایگاهی نداشته و منابع اقتصادی موجود طبیعت را محدود و غیرقابل افزایش می‏دانند و در تعریف علم اقتصاد اظهار می‏دارند: «اقتصاد تخصیص بهینه منابع محدود برای نیازهای نامحدود است».

اما از دیدگاه علی (علیه‏السلام) این منابع نامحدود و دست یافتنی نیز می‏باشد و خدای متعال می‏تواند در هر زمانی از خزائن غیب خود را برای منابع مادی بیفزاید.

۳) در جهان‏شناسی از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) نظام طبیعی موهوم فلاسفه اقتصاد سرمایه‏داری لیبرال دور از مشیت و اراده لحظه به لحظه خدای متعال وجود ندارد و «دست نامرئی آدام اسمیت» از آستین سیستم قیمت‏های بازار رقابت آزاد بیرون نمی‏آید تا پیام‏آور آزادی همگانی و رقابت کامل دور از دخالت تکوینی و تشریعی خداوند متعال باشد؛ بلکه امور مربوط به حوزه اقتصاد همانند همه امور جهان مادی و غیرمادی در معرض فیض مستقیم و مستمر الهی بوده و در تنظیم امور اقتصادی به نحوی که خدای متعال راضی باشد هم اراده و مشیت تکوینی الهی دخالت دارد و هم نیاز به اراده تشریعی خدای متعال می‏باشد. بنابراین دخالت دولت جهت تنظیم امور اقتصادی منطبق با اراده تکوینی و تشریعی خالق هستی برای دست‏یابی به سعادت دنیا و آخرت بشر امری لازم و ضروری می‏باشد. (۸۹)

۴) اگر انسان دنیا را محل کشت محصول و جهان آخرت را محل برداشت آن بداند و عمل او تخم محصولی است که در دنیا کاشته می‏شود و بهشت محصول و سودی است که به انسان می‏رسد؛ سود و زیان در نظر انسان معنا و مفهوم دیگری پیدا می‏کند. چه بسا فرد مؤمنی در صحنه فعالیت‏های اقتصادی ممکن است مواجه با زیانی شود، اما به رغم آن، جامعه سود برده و موجبات خشنودی آحاد جامعه فراهم گردد؛ ولی آن فرد در یک برآیند بین سود آخرتی و زیان مادی دنیایی، سود فراوانی برده و خود را سودمند ببیند. انسان در پرتو چنین باورهایی چه بسا از لذت‏های زودگذر مادی صرف نظر می‏کند و با ایثار و فداکاری، مصالح جامعه را بر مصالح فردی خود ترجیح می‏دهد.

حداکثر کردن سود شخصی در فعالیت‏های اقتصادی نشأت گرفته از مسأله حب الذات است که در نهاد خلقت هر انسانی نهفته است؛ اما تفسیر سود به سود مادی اقتصادی مشکل بزرگی را در مسیر اقتصاد امروز جهان قرار داده است. چرا که در بسیاری مواقع جمع بین منافع مادی افراد و جامعه امری غیرممکن می‏باشد و دست نامرئی آدام اسمیت در قالب سیستم قیمت‏ها ناتوان از حل چنین مشکلی خواهد شد و افراد حاضر نمی‏شوند به خاطر منافع عمومی و جامعه از منافع خود چشم‏پوشی نمایند؛ بنابراین بین منافع فردی و عمومی تضاد و ناسازگاری شدیدی به وجود می‏آید و افراد با قدرت اقتصادی روز به روز بر امکانات و توانشان افزوده می‏شود و افراد ضعیف و محروم باید منتظر محرومیت و ضعف بیشتری می‏باشند. اما این مشکل با تفسیری که از سود، از منظر امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) ارائه شده است، قابل حل می‏باشد.

۵) از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) در جهان از جمله در صحنه‏های اقتصادی دو نوع علت ـ علت مادی و غیبی ـ وجود دارد. همه علل مادی و غیبی فیض علیت خود را در هر لحظه‏ای از خدای متعال می‏گیرند. خدای متعال می‏تواند در هر لحظه‏ای مصلحت بداند علتی را از علیت ساقط کند. که این که در واقعه آتش افکندن حضرت ابراهیم چنین کرد.

به علاوه اعتقاد به اسباب غیرمادی می‏تواند در امور اقتصادی آثار مهمی داشته باشد. این مطلب را با بیان یکی از محققان اقتصاد اسلامی به پایان می‏بریم:

این نگرش در اقتصاد اثر مهمی دارد؛ برای مثال ریشه‏کن کردن فقر یکی از اهداف اقتصادی است و توزیع عادلانه ثروت، سبب مادی ریشه‏کن کردن فقر است. در نظام اقتصادی مبتنی بر جهان‏بینی مادی تنها چنین اسبابی (سبب‏های مادی) مورد توجه قرار می‏گیرد و سبب‏های غیرمادی ریشه‏کن کردن فقر انکار می‏شود. در حالی که در نظام اقتصادی اسلام این اسباب از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است. معصومان ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ عواملی مانند کمک خواستن از خداوند، کردار نیک، صدقه‏دادن، نماز شب گزاردن و بسیار «لاحول و لاقوة الابالله» گفتن را سبب از میان رفتن فقر دانسته‏اند. همچنین قرآن کریم حاکمیت تقوای الهی بر جامعه را از عوامل نزول برکات، بازشدن درهای رحمت‏الهی و از میان رفتن فقر در جامعه شمرده است. بنابراین، در ساختار نظام اقتصادی اسلام، تجزیه و تحلیل‏های اقتصادی و سیاست گذاری‏ها باید به این عوامل توجه کرد. (۹۰)

● انسان‏شناسی

در پیش از این بیان شد که موضوع نظام اقتصادی، الگوهای رفتاری در حوزه فعالیت‏های اقتصادی می‏باشد. در اقتصاد لیبرال ادعا می‏شود که نیازی به نظام سازی اقتصادی نیست، و بهترین نظام اقتصادی با آزادگذاردن انسان در فعالیت‏های اقتصادیش، سامان می‏یابد.

یکی از عوامل مؤثر در این دیدگاه، چگونگی معرفی انسان می‏باشد. اینک به برخی امور مربوط به انسان و سامان یابی نظام اقتصاد سرمایه‏داری لیبرال دارد، اشاره می‏گردد:

۱) خویش مالکی

از دیدگاه فلسفه لیبرالیسم، انسان مالک مطلق خود، کار و اموالش می‏باشد و هیچ گونه تعلقی به جامعه، دولت و خداوند ندارد و هر گونه خواسته باشد، می‏تواند مالش را مصرف کند.

این دیدگاه می‏تواند یکی از مبانی اعتقاد به آزادی فردی در عرصه اقتصادی و مالکیت خصوصی مطلق در نظام اقتصاد سرمایه‏داری لیبرال باشد.

۲) ارضای تمنیات و امیان نفسانی، انگیزیه و هدف اقتصادی

هدف از تلاش انسان در عرصه اقتصادی، از امیان و تمنیات نفسانی‏اش سرچشمه می‏گیرد. بنابراین هر انسانی هر چیزی را که به نفع خویش می‏پندارد و هر روشی را که مفیدتر برای به دست آوردن آن می‏داند، انتخاب می‏کند. این امیال در نهاد و طبیعت بشر نهاده شده است.

به نظر می‏آید این تفسیر از انسان موجب شده است که نظام اقتصاد سرمایه‏داری لیبرال، حداکثرکردن منفعت مادی شخصی را تنها هدف فعالیت‏های اقتصادی افراد معرفی کند. بلکه با این گونه معرفی کردن انسان، خواسته است افراد در تلاش‏های اقتصادی خود، تنها به دنبال چنین هدفی باشند.

۳) عقل انسان در خدمت شهوات او

عقل انسان خدمتگر شهوات او در برآوردن اهداف امیال اوست و چنین انسانی، عاقل است. و هر کس بتواند از عقل خود چنین استفاده، ابزاری بیشتری نماید، عاقل‏تر است.

وقتی حداکثر کردن سود شخصی هدف فعالیت‏های اقتصادی در افراد باشد و این هدف از امیال نفسانی انسان نشأت گرفته باشد و عقل هم خدمتگزار امیال انسان در برآوردن هدفش باشد، باید بپذیریم: «تمام الگوهای علمی، مانند الگوی مصرف، سرمایه‏گذاری، تولید، هزینه و بازار از امور فوق متأثر است. (۹۱) » (۹۲)

● انسان‏شناسی از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام)

وقتی انسان را از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) مورد شناسایی قرار می‏دهیم، به این نتیجه می‏رسیم که انسانی را که آن حضرت معرفی می‏کند، تفاوت‏های اساسی با انسان از دیدگاه لیبرالیسم دارد. ویژگی‏های انسان الهی، هدف از خلقت او و برخی خصوصیات دیگر انسان که از دیدگاه امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) می‏تواند در رفتارهای اقتصادی موثر باشد، از این قبیل است:

۱) فلسفه آفرینش انسان

در مبحث جهان‏شناسی از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) به نحو خلاصه اشاره شد که خدای متعال انسان و جهان را بیهوده نیافرید. (۹۳) هر چند این انسان در این دنیا زندگی می‏کند، اما او برای این دنیا آفریده نشده است تا هدف خویش را از زندگی بهره‏بردرای از امکانات مادی دنیا قرار دهد؛ بلکه این انسان بر طبق بیان صریح مولی الموحدین برای جهان آخرت خلق شده است. «انما خلقت للاخرة لاللدنیا (۹۴) »؛ تو برای آخرت خلق شده‏ای نه برای دنیا. انسان در آخرت در معرض حساب رسی اعمال دنیات قرار می‏گیرد و هر کس در اطاعت و فرمانبرداری از خدای متعال بسر برده باشد، پاداش نیکو نصیبش می‏شود و هر که در اطاعت از خدای بسر نبرده باشد کیفر سختی می‏بیند. (۹۵) خدای متعال خوشنود می‏شود اگر بنده او در اطاعتش باشد و پاداش نیکو ببیند، بلکه همین اطاعت و بندگی را تنها از بندگانش انتظار دارد که در آیه مبارکه می‏فرماید: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون.» (۹۶) ؛ جن و انس را جز برای آن که مرا عبادت کنند نیافریدم.

خدای متعال عبادت و اطاعت را وظیفه بندگانش قرار داد و کیفر و پاداش آخرتی را نتیجه آن، معین نمود تا بندگانش او را عبادت کنند و به مقام عبودیت برسند و از پاداش الهی بهره‏مند گردند.

یک انسان مؤمن به خداوند در هر فعلی، بلکه در هر نیتی باید هدف غایی فوق را در نظر داشته باشد. در ساحت فعالیت‏های اقتصادی هیچ گاه هدف از تلاش اقتصادی را رفاه مادیی که خلاف دستورات الهی باشد قرار نمی‏دهد. نظام اقتصادی اسلام باید به نحوی سامان یابد که انسان را به هدف غایی آفرینش (بندگی خدای متعال) نزدیک سازد. در اتخاذ سیاست‏های کلی اقتصادی جامعه حتما باید هدف کلی غایی مورد توجه جدی قرار گیرد. در نظام اقتصادی اسلام عدالت اقتصادی یک هدف سیاسی است که در همه حال می‏تواند ابزاری برای هدف غایی فوق مورد توجه سیاست‏گذاران اقتصادی باشد. بنابراین پی‏گیری هدف خلقت انسان در فعالیت‏های اقتصادی در ابعاد خرد و کلان، موجب تفاوت‏های فوق در رفتارهای اقتصادی افراد و نظام اقتصادی از دیدگاه لیبرالیسم و امام علی (علیه‏السلام) خواهد شد.

● دو بعدی بودن انسان

حضرت امیر (علیه‏السلام)، همصدا با کلام الهی در برخی از گفتارشان اشاره به چگونگی آفرینش انسان دارند و تصریح می‏فرمایند که انسان از دو بعد مادی و روحی آفریده شده است، نیمی از او از خاک و نیم دیگرش از روح (۹۷) :

آن گاه خدای سبحان، از زمین درشتناک و از زمین هموار و نرم و از آنجا که زمین شیرین بود و از آنجا که شوره‏زار بود، خاکی بر گرفت و به آب بشست تا یکدست و خالص گردید. پس نمناکش ساخت تا چسبیده شد و از آن پیکری ساخت دارای اندام‏ها و اعضا و مفاصل. و خشکش نمود تا خود را بگرفت چونان سفالینه. و تا مدتی معین و زمانی مشخص سختش گردانید. آن گاه از روح خود در آن بدمید «ثم نفح فیها من روحه». آن پیکر گلین که جان یافته بود، از جای برخاست که انسان شده بود با ذهنی که در کارها به جولانش در آورد و با اندیشه‏ای که به آن در کارها تصرف کند و عضوهایی که چون ابزارهایی به کارشان گیرد و نیروی شناختی که میان حق و باطل فرق نهد و طعم‏ها و بوی‏ها و رنگ‏ها و چیزها را در یابد. (۹۸)

در این بیان، هم به بعد مادی و هم به بعد معنوی انسان تصریح شده است. همچنین به اهم وظایف بعد مادی و معنوی انسان اشاره شده است. ما بخشی از گفتار حضرت (علیه‏السلام) را بیان کردیم. وقتی به همه گفتار آن حضرت در مورد ابعاد و جوری انسان مراجعه شود، معلوم خواهد شد که گویا بیان آن حضرت (علیه‏السلام)، تفسیر آیه کریمه ذیل می‏باشد:

و اذقال ربک للملائکة انی خالق بشرا من صلصال من حمأ مسنون فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین. (۹۹)

و [ای پیامبر! به خاطر بیاور] هنگامی پروردگارت به فرشتگان گفت: من از گلی خشکیده، که از گل بدبویی گرفته شده، بشری می‏آفزینیم هنگامی که کار آن را به پایان رساندم و از روح خود در او دمیدم، همگی برایش سجده کنید.

امام علی (علیه‏السلام) برای جسم مادی انسان و همچنین برای روح غیرمادی، شش حالت و وضعیت را بیان می‏فرماید:

برای جسم انسان شش حالت و وضعیت به وجود می‏آید: صحت، مرض، مرگ، حیات، خواب و بیداری . روح انسان نیز شش حالت دارد: حیاتش که علمش می‏باشد، مرگ روح که نادانی‏اش، مرض روح، شکش؛ صحت روح، یقینش؛ خواب روح، غفلتش و بیداری روح، هوشیاریش می‏باشد. (۱۰۰)

حقیقت انسان، همان روح انسان است و بدن انسان ابزاری در اختیار روح برای تکاملش می‏باشد . روح انسان از دو ویژگی عقلانی و غریزی برخوردار است. انسان با ویژگی عقلانی امور محسوس را درک می‏کند و به معارف گوناگون دست می‏یابد، معارف الهی، رازهای نهفته در طبیعت و بایدها و نبایدهای زندگی را می‏یابد و اهداف و مسیر زندگیش را تعیین می‏نماید.

ویژگی غریزی روح، انسان را دعوت می‏کند به اموری که قدر مشترک میان انسان و حیوان است، مانند میل به خوردن، خوابیدن، امور جنسی و ...

آنچه تاکنون درباره ابعاد وجودی انسان و ویژگی‏های آن برشمردیم اختصاصی به دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) ندارد و فلاسفه لیبرالیسم هم ممکن است چنین امری را پذیرا باشند. اما آنچه در این بحث جایز اهمیت است و نقطه تمایز بین دو دیدگاه می‏باشد، پاسخ به این پرسش است که جایگاه عقل و غریزه در این دو دیدگاه چه می‏باشد؟

از دیدگاه اسلام تمایلات نفسانی و غرایز، اموری هستند که جهت تکامل انسان در جهان مادی امری ضروری می‏باشند؛ اما نباید آنها سرکوب نمود و نیز نباید زمینه سرکشی آنها را فراهم نمود؛ بلکه انسان باید آنها را تعدیل نموده، در اختیار عقل قرار دهد و عقل را بر آنها حاکم نماید و بدین نحو راه سعادت را در دنیا و آخرت در پیش گیرد.

امام علی (علیه‏السلام) در بیانی جایگاه این دو را بیان می‏فرماید:

العقل صاحب جیش الرحمان و الهوی قائد جیش الشیطان و النفس متجاذیة بینهما فأیهما غلب کانت فی حیره. (۱۰۱) عقل انسان همراه لشکر خدای رحمان است و شهوات و خواسته‏های نفسانی رهبر لشکر شیطان شمرده می‏شود. نفس انسان میان این دو قرار داد. هر یک از این دو، نفس را به سوی خود می‏کشد . هر یک از آن دو لشکر، پیروز گردد، نفس انسان زیرفرمانش خواهد بود. (۱۰۲)

در مبانی انسان‏شناسی لیبرالیسم بیان شد که با تفسیری که آنها از عقل و تمایلات نفسانی دارند، عقل را خدمت‏گزار تمایلات نفسانی معرفی می‏کنند و عقل ابزاری در خدمت تمایلات نفسانی جهت دستیابی به تمایلات مادی نفسانی است.

به یقین، این دو معرفی از انسان موجب تفاوت‏های روشنی در اهداف اقتصادی فعالیت‏های افراد در دو دیدگاه خواهد شد. همچنین هر یک از دو دیدگاه در مورد انسان می‏تواند مبنای ایدئولوژیک آزادی و رقابت کامل افراد در بخش تولید، توزیع و مصرف و همچنین عدم دخالت در اقتصاد بر اساس دیدگاه لیبرالیسم باشد؛ اما دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) در مورد انسان چنین الزامی را القا نمی‏کند.

● مالکیت مطلق خدا و منتخب و مسؤول بودن انسان

امام علی (علیه‏السلام) جهان و همه موجودات آن را ملک طلق خدای متعال می‏داند. هستی انسان و تمام قوا و نیروهای روحی و جسمی انسان از آن خداست: «له ما فی الارضین و السماوات» (۱۰۳) ؛ هر چه در آسمان‏ها و زمین است ملک خداوند متعال می‏باشد.

شایان ذکر است که مالکیت خدا از سنخ مالیکت اعتباری، همانند مالکیت انسان بر اشیا نیست، بلکه مالکیت تکوینی است. چنین مالکی انسان را خلق کرد و او را به عنوان بهترین مخلوق خود امتخاب نمود و بار مسؤولیت اطاعت و فرمانبرداری اختیاری را بر عهده او قرار داد . حضرت (علیه‏السلام) در یکی از خطبه‏های نهج‏البلاغه در مورد آفرینش انسان می‏فرماید :

هنگامی که خدای متعال زمینش را بگسترد و فرمان خود را روان ساخت. آدم (علیه‏السلام) را از میان آفریدگان خود برگزید و او نختسین آدمیان بود. در بهشت خود جایش داد و عیش او مهیا گردانید و به او آموخت که از چه کارهایی پرهیز کند و گفتنش که اگر چنان کارهایی از او سر زند مرتکب معصیت شده است و مقام و منزلتش به خطر می‏افتد. ولی آدم به کاری که خداوند از آن نهیبش کرده بود، مبادرت ورزید، زیرا علم خدا از پیش بدان تعلق گرفته بود. هنگامی که آدم توبه نمود خداوند او را به زمین فرستاد تا زمینش را با فرزندان خود آباد سازد و از سوی خدا بر بندگانش حجت و راهنما باشد. (۱۰۴)

در این گفتار حضرت (علیه‏السلام) هم به مقام والای او که از میان همه آفریدگان الهی انتخاب شده است، اشاره می‏کند و هم به وظایف سنگین آدم و فرزندانش نسبت به مسئوولیت اطاعت خدای متعال. این جایگاه و مسئوولیت انسان در قرآن صامت هماهنگ با بیان قرآن ناطق علی (علیه‏السلام) چنین آمده است: «هوالذی جعلکم خلائف الارض.»؛ اوست خدایی که شما را جانشین خود در زمین قرار داد.

هم تمام چیزها از آن خدای متعال است و هم انسان جانشین خدا در زمین و مسؤول در قبال اوست. خدا حق دارد از همه تصرفات ما در مال و دارایی، و در فکر و اندیشه پرسش نماید و برای هر نوع تصرفی به او کیفر یا پاداش دهد. یعنی این دو ویژگی: مالکیت خدا بر جهان و انسان، و خلیفه و منتخب خدابودن انسان به طور منطقی دو نتیجه ذیل را به دنبال خواهد داشت:

۱) انسان، در تصرف در مال و قوای جسمی و فکری خود، محدود به حدودی است که خدای متعال تعیین کرده است.

۲) چون انسان در برابر خدای متعال مسؤول است، بنابراین اگر از حدود الهی تجاوز کند، مؤاخذه خواهد شد.

این دیدگای امام علی (علیه‏السلام) با دیدگاه متعارف در اقتصاد مسلط جهان بسیار متفاوت است. چنان که پیش از این بیان شد، مکتب لیبوالیسم، انسان را مالک مطلق مال و قوای فکری و جسمی خود می‏داند و در پی‏گیری منافع فردی خود و روش پی‏گیری آن هیچ‏گونه مسؤولیتی در برابر خدا، جامعه و دولت ندارد. همین دیدگاه به عنوان یکی از مبانی ایدئولوژیک آزادی فعالیت اقتصادی، عدم دخالت دولت و مالکیت خصوصی گسترده در نظام اقتصاد سرمایه‏داری لیبرال می‏باشد. اما با پذیرش دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) در مورد انسان، نفی امور سه‏گانه فوق، امری مسلم شمرده می‏شود چرا که چنان آزادی در صحنه فعالیت‏های اقتصادی به انسان مسلمان داده نشده است؛ بلکه آزادی در کادر محدود، دخالت دولت در اقتصاد و مالکیت مختلط از اموری است که یک انسان مسلمان در فعالیت‏های اقتصادی ملتزم به آن خواهد شد. (۱۰۵)

● جامعه‏شناسی

یکی از مسائل در باب جامعه‏شناسی مسأله اصالت فرد و اصالت جامعه است. اندیشه‏مندان مکتب لیبرالیسم مدافع نظریه اصالت فردی باشند.در مقابل، گروهی دیگر از جامعه شناسان از نظریه اصالت جامعه دفاع می‏کنند.

بر اساس نظریه اصالت فرد، در عالم خارج، حقیقتا چیزی جز افراد، که در هویت و اثر، مستقل از یکدیگر هستند، وجود ندارد. جامعه یک امر اعتباری است و وجود حقیقی ندارد، آنچه وجود حقیقی و اصیل دارد، افراد انسان هستند که به نحو مستقل اهداف و ارزش‏ها را انتخاب نموده، راههای دست‏یابی به آنها را بر می‏گزیند و هویت و شخصیت خود را می‏سازد. همین هویت‏های مستقل افراد، هویت اعتباری جامعه را می‏سازد.

پس این انسان در همه کوشش‏هایش مصالح فردی را مدنظر قرار می‏دهد و برای امری اعتباری تلاشی نمی‏کند و بر اساس دیدگاه لیبرالیستی همه سعی افراد باید جهت برآوردن امیال شخصی سازمان دهی شود و منافع و مصالح جامعه اعتباری از رهگذر پی‏گیری منافع و مصالح امر اصیل افراد تامین خواهد شد. مفاهیم اجتماعی را باید با توجه به مفاهیم دال بر افراد، رفتار و روابطشان تعریف نمود. همچنین نظم‏های اجتماعی باید بر اساس انگیزه، اعتقاد و قابلیت‏های فرد صورت پذیرد.

به نظر می‏آید بسیاری از الگوهای اقتصاد سرمایه‏داری لیبرالیستی متأثر از این دیدگاه باشد. یکی از محققان اقتصاد اسلامی می‏نویسد:

به نظر می‏رسد در اقتصاد سرمایه‏داری در بخش کلان اقتصادی این شیوه یکی از روش‏های غالب الگوسازی است. الگوی مصرف کل و پس‏انداز کل و سرمایه‏گذاری کل، عرضه و تقاضای کل در بازار کالا، تقاضای و عرضه کل در بازار کار و بازار پول از همین روش ساخته می‏شود. یعنی ابتدا الگویی که توضیح‏دهنده رفتار مصرفی یا سرمایه‏گذاری و ... فرد نمونه است، ساخته می‏شود، سپس الگوی کلان از جمع افقی الگوهای فردی به دست می‏آید و متغیرهای خرد، مانند قیمت یا مقدار یک کالا که در الگوهای فردی به کار رفته بود، به متغیرهای کلان، مانند نرخ تورم و تولید کل، در الگوی فراتر تبدیل می‏شود. (۱۰۶)

بر اساس نظریه اصالت جامعه، هویت و روح جمعی غیبت و اصالت دارد؛ افراد وقتی در درون جامعه قرار می‏گیرند، در پرتو آن، روح جمعی حاکم بر جامعه هویت شخصی پیدا می‏کند و احساسات، عواطف، تمایلات و اندیشه‏های آنها شکل می‏گیرد. (۱۰۷)

● جامعه‏شناسی از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام)

دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) در باب جامعه را در دو بخش دنبال می‏کنیم:

الف ـ فرد و جامعه از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام)

ب ـ سنت الهی حاکم بر جوامع انسانی

با مراجعه به کلمات امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) مشخص می‏شود که حضرت در برخی از آنها اشاره به اصالت فرد دارد و در بعضی دیگر به اصالت جامعه. در دسته دوم مردم و جامعه را مورد خطاب قرار می‏دهد. جامعه را در صورتی که هماهنگ با هم، اهداف مشترکی را دنبال نمایند مجرای فیض الهی بر می‏شمارد: «ان یدالله علی‏الحجاعة (۱۰۸) »؛ به درستی که دست خدا با جماعت است.

«دست خدا» به کنایه از مجد، عظمت، قدرت و توان است. بنابراین اجتماع اسلامی و مورد رضایت الهی کانون نزول برکات فیض خدای متعال می‏باشد. کما این که حضرت (علیه‏السلام) در خطبه دیگر می‏فرماید: «عرب‏ها امروز اگر چه به شمار اندک هستند، ولی با وجود اسلام بسیارند . و به سبب اجتماع عزیر و پیروزند». (۱۰۹) در برخی بیانات امام علی (علیه‏السلام)، جامعه از چنان خاصیت و ویژگی‏های برخوردار است که: «کسی که از اعمال جامعه‏ای خشنود باشد، گویی خود داخل کارهای آنها بوده است. بر هر کس که همراه جماعت باطل باشد، دو گناه خواهد بود، یکی گناه آن کار که مرتکب شد، و دیگری گناه خشنودی او به آن کار.» (۱۱۰)

جامعه از چنان جایگاه و اصالتی برخورار است که اگر کسی راضی به مفاسد قوم فاسقی باشد، گویا یکی از آنها خواهد بود. البته، از دیدگاه امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) در طرف خیر و نیکی نیز چنین است. در گفتگوی آن حضرت؛ یکی از یارانش آمده است:

چون خداوند در جنگ جمل پیروزیش گردانید، یکی از یاران گفتش: ای کاش بردارم، فلان می‏بود و می‏دید که چسان خداوند تو را برد دشمنانت پیروز ساخته است. علی (علیه‏السلام) از او پرسید: آیا برادرت هوادار بود؟ گفت: آری. علی (علیه‏السلام) فرمود: پس همراه ما بوده است. ما در این سپاه خود مردمی را دیدیم که هنوز در صلب مردان و رحم‏ها زنان هستند. (۱۱۱)

وقتی مراجعه به آیات قرآن شود، «نظریه اصالت جامعه» از دیدگاه اسلام بیش‏تر مورد تائید قرار می‏گیرد. آیاتی جامعه و امت را مورد خطاب قرار داده: «در روز قیامت هر امتی را می‏بینی [که از شدت ترس‏] بر زانو نشسته، هر امتی به سوی کتابش خوانده می‏شود.» (۱۱۲) یا تعابیری همانند: «زینا لکل عملهم»؛ (۱۱۳) برای هر امتی عمل آنها را زینت داریم، «لکل امة اجل»؛ (۱۱۴) برای هر قومی سر آمد یعنی است، دلالت بر نظریه فوق دارند.

اما به رغم این مطالب نظریه اصالت فرد نیز در منابع اسلامی و در بیانات امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) نیز مورد تائید قرار گرفته است: «هر که عملش او را واپس دارد، نسبش سبب نشود که پیش افتد. هر که شرافت و حسب خود را از دست بدهد، شرافت و حسب نیاکان سودش نکند .» (۱۱۵) شخصیت افراد را تنها نوع اعمال و رفتارش تشکیل می‏دهد. منسوب بودن به افراد بزرگ، احزاب، دین و ... در حقیقت و ماهیت او تغییری ایجاد نمی‏کند. این دیدگاه در واقع اعلام می‏کند که شخصیت هر کسی در گرو اعمال خود فرد است: «کل نفس بما کسبت رهینه»؛ (۱۱۶) هر کس در گرو کرداری است که انجام داده است.» بنابراین هویت هر انسانی با اعمال خودش آشکار خواهد شد از روی وابستگی به دیگران: «کل انسان الزحناه طائره فی عنقه»؛ (۱۱۷) هر انسانی، به نظر می‏آید که کلام ذیل از امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) نیز بر این نظریه دلالت کند:

ای مردم! خوشا به حال کسی که پرداختن به عیب خود او را از عیب دیگر مردم بازمی‏دارد و خوشا به حال کسی که در خانه‏اش بماند و روزی خود بخورد و به طاعت پروردگارش مشغول باشد و بر گناهان خود بگرید. چنین کسی، هم به کار خود پرداخته و هم مردم از او آسوده‏اند . (۱۱۸)

هر چند مهم‏ترین پیام حضرت (علیه‏السلام) در این بیان، توجه انسان به کانون وجود خویش وعدم پرداختن به عیب و آزار دیگران است، ولی به تبع این امر از این گفتار نیز فهمیده می‏شود که اگر می‏خواهی سعادتمند گردی و واجد شخصیت برجسته گردی باید بدانی که هماهنگی با اهداف، نوع زندگی و ... عموم مردم فائده‏ای برای تو ندارد. همین مقصود در روایت کوتاه دیگری از معصوم (علیه‏السلام) چنین بیان شده است؛ «کن فی‏الناس و لا تکن معهم.» (۱۱۹) در میان مردم زندگی کن، اما به نحوی که با آنها همراه نباش.

می‏توان دلالت گفتار علی (علیه‏السلام) را در باب نظریه اصالت فرد با آیه دیگری از قرآن مچید مورد تأیید قرار داد: «هر کس هدایت یابد برای خود هدایت شده و هر کس گمراه گردد به زیان خود گمراه می‏شود و من مأمور [به اجبار] شما نیستم.» (۱۲۰)

بنابراین از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) هم افراد دارای هویت حقیقی و فردی هستند و هم هویت جامعه که از قدر مشترک و وجه غالب هویت افراد جامعه انتزاع می‏شود. یعنی می‏توان گفت که علی (علیه‏السلام) نظریه اصالت فرد و جامعه را ارائه می‏دهد: افراد در جامعه دارای شخصیت مستقل هستند، اما در عین حال از یکدیگر اثر می‏پذیرند. به سبب همین تأثیر و تأثر بیشتر افراد از اندیشه‏ها، عواطف، باورها و آداب و رسوم و منافع مشترک برخوردار می‏شوند و زمینه انتزاع روح جمعی یا هویت جامعه فراهم می‏آید؛ زیرا هویت جامعه از قدر مشترک هویت افراد انتزاع می‏شود. بنابراین، هویت جامعه نه امری موهوم است و اعتباری، و نه حقیقی مستقل از هویت افراد، بلکه امری انتزاعی است؛ یعنی خودش د رخارج وجود ندارد، ولی منشأ انتزاعش حقیقی است.

هر چند این روح جمعی از قدر مشترک هویت افراد انتزاع می‏شود؛ ولی در عین حال، بر هویت افراد نیز تأثیر می‏نهد و آنان را به موافقت با خود می‏خواند. طولی نمی‏کشد که فرد احساس می‏کند روح جمعی حاکم بر جامعه بخشی از شخصیت او شده است؛ مانند بیش‏تر افراد جامعه می‏اندیشد، احساس می‏کند و واکنش نشان می‏دهد. البته برخی از افراد از چنان توانی برخوردارند که می‏توانند بر این روح جمعی اثر گذارند و اندیشه‏ها، عواطف و به طور کلی فرهنگ جامعه را عوض کنند. (۱۲۱)

● پی‏آمدهای دیدگاه علی (علیه‏السلام)

بر اساس نظریه اصالت فرد، باید منافع فرد بر منافع جامعه مقدم شود؛ زیرا منافع جامعه امری موهوم است، تنها منافع فرد حقیقت دارد. بنابراین اگر زمانی منافع جامعه چنان تفسیر شد که با منافع فرد منافات داشت، باید در تفسیر منافع جامعه تجدید نظر کرد و منافع فرد را که اصیل است، محافظت نمود. اما بر اساس دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) منافع جامعه چیزی جز منافع اکثریت قاطع افراد جامعه نیست و طبیعی است که وقتی منافع فرد یا افرادی با منافع اکثریت قاطع جامعه تعارض کرد، باید منافع جامعه مقدم شود.

مسأله حائز اهمیت، نوع تفسیر است که منافع فرد و جامعه ارائه می‏شود در دیدگاه لیبرالیستی، مراد از منافع فردی، صرفا منافع مادی فرد است که خواسته‏ها و تمایلات نفسانی، آن را تعیین می‏کند؛ اما در نگرش امام علی (علیه‏السلام) منافع فرد با توجه به اهداف عالی انسانی که همانا رسیدن به قله رفیع عبودیت است، تعیین می‏شود. و در جامعه اسلامی با صرف‏نظر کردن افراد از منافع مادی به جهت رسیدن به منافع معنوی عالی‏تر، امکان تعارض بین منافع افراد و جامعه کمتر اتفاق می‏افتد و اگر در مواردی چنین اتفاقاتی بیفتد، زعمای جامعه اسلامی حق دارند با اتخاذ سیاست‏هایی این مشکل را به نفع جامعه اسلامی برطرف سازند .

● سنت‏های الهی حاکم بر جوامع انسانی از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام)

مقصود از سنت‏های الهی یک سلسله قضایایی شرطی است که در صورت وجود شرط یا سبب، جز او مسبب هم، حاصل خواهد شد. این قضایای شرطی از طبیعت زندگی انسان و رفتار او در ارتباط با جهان پیرامونش استخراج می‏گردد.

به طور کلی بازگشت سنت‏های الهی به یک اصل کلی است که هر گاه جامعه و افراد آن، امکانات و توانایی‏های خود رادر مسیری که از جانب خدا و به وسیله پیامبران تعیین شده است، قرار دهد و خود را با عالم هستی که خواه ناخواه در برابر خدا خضوع دارد، منطبق سازد و بین خود و اراده الهی رابطه ایجابی برقرار کند و مسؤولیت خود را در برابر حق بشناسد، صعود می‏کند و قابلیت بقا می‏یابد. در مقابل، اگر جامعه‏ای یا افراد آن با اراده الهی رابطه سلبی داشته باشد و امکانات خود را در راه رسیدن به تکامل انسانی مصرف نکند، دچار سرنوشتی شوم خواهد شد. با کشف این سنت‏ها و رعایت آنها انسان می‏تواند خود را اصلاح کرده، سرنوشت پسندیده‏ای برای خود و جامعه‏اش رقم زند.

امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) در برخی نامه‏ها، خطبه‏ها و کلمات حکمت‏آمیز خود، سنت‏های الهی را که حاکم بر تاریخ است یادآور می‏شود و از مردم می‏خواهد که از سرنوشت امت‏های گذشته عبرت بگیرند و پند بیاموزند، زیرا که همان سنت‏ها و قوانین و نوامیسی که بر پیشینیان جاری بود، در تمام جوامع بشری جریان خواهد داشت. هر چند جریان‏های تاریخی قضایای منحصر به فرد هستند و قابلیت بازیابی مجدد ندارند، اما قوانین منتزع از آنها همیشه و همه‏جا حاکمیت دارد و غفلت از آنها خسارت عظیمی به بار می‏آورد. (۱۲۲) امام علی (علیه‏السلام) می‏فرماید:

ای بندگان خدا روزگار بر باقیماندگان چنان گذرد که بر گذشتگان گذشته است. آنچه رفته، بازنگردد و آنچه بر جای مانده، جاودانه نخواهد ماند. کردارش در پایان، همان است که در آغاز بود. حوادثش، بر یکدیگر پیشی گرفته، در می‏رسند و نشانه‏های آن همراه یکدیگرند . (۱۲۳)

امام علی (علیه‏السلام) در این گفتار و مشابه آن، یک حقیقت مهم را به همه انسان‏ها خاطرنشان می‏سازد که آنچه در تمام جریان‏های اجتماعی و سقوط و یا اوج‏گیری تمدن‏های بشری حاکمیت مطلق دارد. اراده الهی است که در قالب سنت‏ها بروز پیدا می‏کند. به بیان قرآن این سنت‏ها ثابت و غیرقابل تغییر می‏باشند: «فلن تجد لسنة الله تبدیلا و لن تجد لسنةالله تحویلا .» (۱۲۴) ؛ هرگز در سنت خدای متعال تبدیل نمی‏یابی [یک سنت خدا به سنت دیگر تبدیل نمی‏شود] و هرگز در سنت خدا دگرگونی نمی‏یابی.

حضرت (علیه‏السلام) علاوه بر بیان سنت‏ها به نحو کلی و عام، موارد و نمونه‏های فراوانی از آن را برمی‏شمارد تا مردم و جوامع بشری با درک درست موضوع و موارد آنها راه سعادت و شقاوت خود را بیابند؛ همچنین بدانند که سنت‏های الهی اموری تصادفی و بدون برنامه نیستند و منافاتی با اختیار و آزادی انسان‏ها ندارد؛ بکله بشر می‏توند با شناخت سنت‏های الهی، به آینده بهتری نسبت به وضعیت فعلی خود، امیدوار باشد و نیز خود را در معرض هلاکت و نابودی قرار ندهد. ما به تعدادی از این سنت‏های الهی که در کلمات امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) وجود دارد و ممکن است در رفتارهای اقتصادی مردم، جامعه یا دولت و سیاست‏های اقتصادیش مؤثر باشد، اشاره می‏کنیم: (۱۲۵)

● تقوا و ایمان

جامعه‏ای که به زیور تقوا آراسته است، دری به سوی امدادهای غیبی پیدا می‏کند، سختی‏ها از او دور می‏شوند و موجب نزول برکات می‏شود.

امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) می‏فرماید:

هر کسی که تقوا پیشه کند سختی‏هایی که به او نزدیک شده‏اند، دور می‏گردند. تلخی‏ها شیرین و مواج متراکم گرفتاریها برطرف شده و مشکلات پیاپی و خسته‏کننده آسان می‏گردد و مجد و عظمت از دست رفته بازمی‏آید. رحمت قطع شده خداوند دوباره تجدید می‏شود و نعمت‏های الهی بعد از فرونشستن به جوشش درمی‏آیند و برکات تقلیل‏یافته فزونی یابند. (۱۲۶)

همچنین در کلام الهی به صراحت آمده است:

«و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض.» (۱۲۷)

اگر مردم شهرها و آبادی‏ها ایمان می‏آوردند و تقوا پیشه می‏کردند، به یقین برکاتی از آسمان و زمین بر آنها نازل می‏کردیم.

در تفسیر نور در مورد «برکات» در آیه فوق چنین آمده است:

برکات، جمع برکت، به موهبت‏های ثابت و پایدار گفته می‏شود، در مقابل چیزهای گذرا، در معنای برکت، کثرت، خیر و افزایش وجود دارد. برکات شامل برکت‏های مادی و معنوی می‏شود . از این آیه استفاده می‏شود که باید اکثریت جامعه اهل ایمان و تقوا باشند (أهل‏القری) تا مشمول الطاف و برکات شوند ونیز می‏توان استفاده کرد که سرمایه‏گذاری روی فرهنگ معنوی جامعه، بازده اقتصادی هم دارد. (۱۲۸)

گفتار فوق ناظر به امدادهای غیبی به عنوان کلیدی در گشایش درهای خزائن غیب را یکی از آثار تقوا برای جامعه معرفی می‏کند. اما شاید بتوان گفت که این آیه علاوه بر پیامدهای ذکر شده، به آثار عقلی و عملی تقوا نیز اشاره دارد: «ایمان و تقوا یعنی اعتقاد به حضور دائمی ذات باری‏تعالی در همه امور اجتماع. حاصل این ایمان و تقوا عبارت است از اخلاق کاری صحیح، معاملات درست، تولید مفید و کارآ، پرهیز از اسراف و تبذیر، عدالت در فعالیت‏های اقتصادی که به دنبال آن، اقتصادی پویا و بالنده به وجود می‏آید و بی‏ثباتی درونی اقتصاد از بین خواهد رفت.» (۱۲۹)

● عدل و داد

اجرای عدالت، ضروری‏ترین نیاز هر جامعه است. اساس عالم آفرینش بر عدل و حق پایدار است .

در عرصه مسائل اقتصادی نیز همین نقش را برای عدالت بیان کرده‏اند. امام علی (علیه‏السلام) در کلماتشان به نقش عدل اشاره می‏فرمایند: «بالعدل تتضاعف البرکات.» (۱۳۰) به وسیله برقراری عدالت، برکات و نعمت‏های خدای متعال فزونی می‏یابد. همچنین در بیان ذیل به نقش اجرای عدالت در گشایش و آسایش جامعه تصریح دارند:

درباره زمین‏هایی که عثمان در زمان خلافت خود به این و آن داده بود، امام (علیه‏السلام) آنها را به مسلمانان بازگردانید و فرمود:

به خدا سوگند. اگر چیزی را که عثمان بخشیده، نزد کسی بیابم، آن را به صاحبش باز می‏گردانم، هر چند، آن را کابین زنان کرده باشند یا بهای کنیزکان. در عدالت گشایش است و آن که از دادگری به تنگ آید از ستمی که بر او می‏رود، بیشتر به تنگ می‏آید. (۱۳۱)

● یاری خدا

در قرآن، روایات معصومین (علیه‏السلام) از جمله در کلمات امام علی (علیه‏السلام) فراوان آمده است که اگر کسی خدای متعال را یاری دهد، در مقابل، خدا نیز او را یاری خواهد رساند . تردیدی نیست که یاری رساندن خدا جز عمل به دستوارت الهی در عرصه‏های فردی و اجتماعی نیست. خدای متعال در قرآن بر یاری کسی که او را یاری رساند تاکید دارد: «و لینصرن الله من ینصره». (۱۳۲) به خداوند قطعا کسی را که او را یاری کند، یاری خواهد نمود. امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) به یکی از زمینه‏هایی که کمک به خدا موجب یاری اقتصادی خدای متعال می‏شود، می‏فرماید :

خدای سبحان فرمود: «اگر خدا را یاری کنید شما را یاری می‏کند و پایداریتان خواهد بخشید . (۱۳۳) و نیز گوید: کیست که خدا را قرض‏الحسنه دهد تا برای او دو چندانش کند و او را پاداشی نیکو باشد. (۱۳۴) اگر خدا از شما یاری می‏خواهد نه از روی خوار مایگی است و اگر از شما وام می‏خواهد نه به سبب بینوایی است. از شما یاری خواسته در حالی که لشکرهای آسمان و زمین از آن اوست و اوست پیروزمند و حکیم و از شما وام می‏خواهد و حال آن که، خزاین آسمان‏ها و زمین از آن اوست و بی‏نیاز و ستوده است خداوند ... این بخشایشی است از جانب خدا که به هر که می‏خواهد ارزانیش می‏دارد، که خدا صاحب بخشایشی بزرگ است. (۱۳۵) می‏گویم آنچه می‏شنوید، از خداوند برای خود و شما یاری می‏خواهم. او مرا بسنده است که بهترین کارگزار است. (۱۳۶)

گفته آمد که نصرت خدای بی‏نیاز، همانا اطاعت و فرمانبرداری از اوست که امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) در گفتاری دیگر آن را سود بردن بدون تجارت می‏شمارد: «من اتخذ طاعة الله بضاعة أتته الأرباخ من غیر تجارة». (۱۳۷) هر کسی طاعت خدای متعال را سرمایه خود قرار دهد، سودهای فراوانی بدون تجارت به دست می‏آورد .

● شکر خدای متعال

رابطه شکر با نعمت‏های الهی در روایات به ویژه در کلمات امام علی (علیه‏السلام) و همچنین در قرآن فراوان آمده است؛ در اکثر این کلمات اشاره به فزونی نعمت‏ها در ازای سپاسگذاری از خدای متعال است. در مقابل، ناسپاسی موجب زوال نعمت می‏گردد. اگر بخواهیم گزارش خلاصه‏ای از کلمات علی (علیه‏السلام) در برخی روابط بین شکر و ناسپاسی، و نعمت‏های الهی ارائه بدهیم، می‏توان گفت: «شکر خدای متعال بر نعمت‏هایش، سبب پایداری و دوام نعمت‏ها می‏شود (۱۳۸) ، نعمت‏های الهی را فزونی می‏دهد (۱۳۹) ، دژ و حصار نعمت‏هاست» (۱۴۰) ، کمی شکر موجب کاهش نعمت می‏شود (۱۴۱) ، ناسپاسی و عدم شکر بر نعمت‏های الهی باعث زوال آن می‏شود. (۱۴۲)

یکی از راههای شکر، شکر عملی است، بدین معنا که از نعمت‏های الهی، صحیح و آن نحوی که خدای متعال خواسته، بهره‏برداری کنیم، مال یکی از نعمت‏های برجسته خداوند است که اگر شکر آن را بجا آوریم، یعنی در راه صحیح از آن استفاده کنیم، خداوند بر مال انسان و جامعه، خواهد افزود و اگر ناسپاسی نسبت به این نعمت صورت پذیرد، یعنی آن را در غیر مسیری که خدای متعال خواسته است بکار ببریم دارایی از انسان و جامعه، زایل می‏شود: «لئن شکرتم لازیدنکم و لأن کفرتم ان عذابی لشدید». (۱۴۳) اگر سپاس‏گذار نعمت‏های الهی باشید، آن نعمت‏ها را می‏افزائیم و اگر ناسپاسی کنید، البته عذاب من شدید است.

● توبه

توبه یکی از اسباب و وسایل معنوی است که آثار مادی و معنوی فراوانی در پی دارد. توبه حقیقی موجب تغییرات بنیادین در وضعیت شخصی افراد و همچنین جامعه می‏شود.

با استغفار درهای خزائن زمین و آسمان خدای متعال به سوی بندگانش باز می‏شود و جامعه از فقر و بیچارگی رهایی یافته و به سعادت و رفاه مادی نایل می‏گردد. با دقت در گفتار مولایمان علی (علیه‏السلام) آثار توبه از دیدگاه آن بزرگوار مشخص می‏شود:

ایزد تعالی بندگانش را که مرتکب اعمال ناشایست شوند، به کاسته شدن میوه‏هاشان و نگه داشتن برکات از ایشان و فروبستن خزاین خیرات به روی آنان می‏آزماید. تا توبه‏کنندگان توبه کنند و گناهکاران از گناه کردن بازایستند و پند گیرندگان پند گیرند. و آن که اراده گناه کرده منزجر گردد.

خداوند، آمرزش خواستن را سبب فراوانی روزی و رحمت بر آفریدگان قرار داده، که فرماید : (از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزنده است و بکرات خویش را از آسمان بر شما فرو می‏بارد و شما را به اموال و فرزندان مدد کند.) (۱۴۴) پس خداوند رحمت کند کسی را که به توبه روی آورد. (۱۴۵)

● استدراج

مراد از استدراج آن است که هر کس نعمت‏های فراوان به او می‏رسد به خاطر عبد خوب بودن نیست، بلکه به جهت مهلت دادن به بنده گناهکار است و هر چه گناه می‏کند به او نعمت بیشتری می‏دهد تا شاید از راه نعمت دادن شرم کند و برگردد.

خدا او را به حال خود وامی‏گذارد تا به عذاب بسیار سخت در دنیا یا آخرت، و یا هم در دنیا و آخرت مبتلا سازد. (۱۴۶) امام علی (علیه‏السلام) درباره استدراج بیانات مختلفی دارد که به یک نمونه آن اشاره می‏شود:

اذا رأیت‏الله سبحانه یتابع علیک النعم مع‏المعاصی فهو استدراج لک (۱۴۷)

هنگامی که خدای سبحان با وجود گناهانت نعمت‏هایش را پی در پی بر تو می‏فرستد، پس آن برای تو استدراج است.

همچنین تعبیرهایی نظیر این که: «چه بسا احسان ممکن است همراه با استدراج باشد، (۱۴۸) بر حذر باش از نعمت‏هایی که همراه با گناه به تو می‏رسد، (۱۴۹) در کلمات حضرت (علیه‏السلام) آمده است.

سنت‏های الهی در کلمات امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) فراوان آمده است و بیان تفصیلی و تحلیلی هر یک از گنجایش این نوشتار خارج است و به آنچه تفصیلا گذشت، اکتفا می‏گردد و به برخی دیگر که به نحو قضایای شرطی در کلمات امام علی (علیه‏السلام) آمده است و در عرصه کارکردهای اقتصادی در سطح رفتارهای خرد یا کلان، مؤثر است اشاره می‏گردد:

▪ دعا

بدان، خداوندی که خزاین آسمان‏ها و زمین به دست اوست، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته که ازاو بخواهی تا عطایت کند. (۱۵۰)

▪ خلق نیکو

خلق نیکو موجب فراوانی نعمت‏های الهی می‏شود؛ (۱۵۱) روزی را سرازیر می‏نماید، (۱۵۲) خیر دنیا و آخرت را نصیب انسان می‏کند، (۱۵۳) هر کس خلق ناپسند در پیش گیرد روزیش تنگ شود. (۱۵۴)

▪ زکات مال

زکات مال، سبب فراوانی روزی (۱۵۵) ، نگاهداری و حفظ مال می‏شود. (۱۵۶)

▪ بخشش نعمت

هر کس نعمت‏های الهی را ببخشد خداوند آن را حفظ و زیاد می‏کند و در صورتی که دیگران را از آن منع کند آن نعمت را از او گرفته و به دیگران می‏دهد. (۱۵۷)

▪ صله رحم (پیوند خویشاوندی)

«صله رحم موجب حفظ و پاسداری از نعمت بالفعل الهی (۱۵۸) ، سرازیرشدن نعمت‏های خدا (۱۵۹) ، رشد اموال (۱۶۰) و آبادنی نعمت‏ها (۱۶۱) خواهد شد.

▪ صدقه

صدقه‏دادن رزق و روزی را فرود می‏آورد (۱۶۲) و برکت مال را زیاد می‏کند. (۱۶۳)

همچنین در کلمات امام علی (علیه‏السلام) امور ذیل آمده است:

هر کس اعمال خود را برای خدا خالص کند، پیروز در معاش خواهد بود. (۱۶۴) هر که برای دینش تلاش کند خدای متعالی دنیای او را کفایت می‏کند. (۱۶۵) ادای حق خدا در هر نعمتی موجب فزونی آن نعمت می‏شود. (۱۶۶) گناهان موجب زوال نعمت و رفاه می‏گردد. (۱۶۷) ظلم و تجاوز به حقوق دیگران، (۱۶۸) خون به ناحق ریختن، (۱۶۹) نعمت‏ها را فانی می‏کند.

شایان توجه است که ما در این نوشتار در پی بررسی کامل سنت‏های الهی نیستیم، بلکه جهت نشان دادن ویژگی‏های یک بعد دیگر از ابعاد نظام اقتصادی اسلام و تمایز آن با نظام اقتصادی مسلط بر جهان کنونی (سرمایه‏داری لیبرال) به مواردی از سنت‏های الهی حاکم بر جوامع انسانی پرداختیم. توجه به این امور به یقین هم در رفتارهای فردی اشخاص و هم در برنامه‏ریزی‏های کلان تأثیر قابل‏توجهی خواهد داشت.

● خلاصه و جمع‏بندی

در پایان به نحو اختصار به کلیات مبانی فلسفی اقتصاد و برخی پیامدهای آن از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) اشاره می‏کنیم و با بیان تفاوت‏های آن با مبانی فلسفی اقتصاد سرمایه‏داری لیبرال و پی‏آمدهای آن بحث را به پایان می‏بریم.

در بحث جامعه‏شناسی دو مطلب از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است و آثار فراوانی از جهت ساختار نظام اقتصادی به دنبال دارد که عبارتند از: الف ـ بحث اصالت فرد یا اصالت جامعه؛ ب ـ سنت‏های الهی حاکم بر جوامع و انسان‏ها.

مباحث مربوط به این که آیا جامعه اصیل است یا فرد و افراد و یا باید دیدگاه سومی را پذیرفت، مباحثی دقیق و پیچیده هستند که پرداختن به آن و پیامدهایش به نحو مفصل، مجال دیگری را می‏طلبد. همچنین آیا می‏توان از کلمات امام علی(ع) یکی از دو دیدگاه معروف ـ اصالت فرد یا جامعه ـ را تأیید کرد و یا با استناد به کلمات آن حضرت آیا می‏توان به دیدگاه سومی دست پیدا کرد، کاری مشکل‏تر از اصل بحث می‏باشد. به هر حال ما ابتدا به نحو اختصار به تبیین نظریه اصالت فرد و جامعه پرداخته، به پیامدهای اقتصادی هر یک اشاره‏ای مختصر می‏نمائیم و آن‏گاه به جست‏وجو در کلمات امیرالمؤمنین علی (ع) می‏پردازیم.

● جامعه

اگر افراد انسان با پذیرش قوانین و سنن خاصی به همدیگر پیوند خورند و زندگی دسته‏جمعی داشته باشند، جامعه را تشکیل می‏دهند. شهید مطهری (ره) در تعریف جامعه می‏نویسند:

جامعه عبارت است از مجموعه‏ای از انسان‏ها که در جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسله عقیده‏ها و ایده‏ها و آرمان‏ها در یکدیگر ادغام شده و در یک زندگی مشترک غوطه‏ورند . (۱۷۱)

چه دیدگاه اصالت فرد پذیرفته شود یا اصالت جامعه و یا دیدگاه سومی مورد قبول واقع شود، جامعه‏ای وجود دارد که ترکیبی از افراد می‏باشد.

● نظریه اصالت فرد و آثار اقتصادی آن

نظریه اصالت فرد یکی از اساسی‏ترین نظریه‏های لیبرالیسم است. بر اساس این نظریه، در اجتماع آنچه وجود حقیقی دارد، افراد هستند که در هویت و اثر مستقل از یکدیگر می‏باشند .

وجود حقیقی و اصیل مال افراد است و جاعه تنها وجود اعتباری دارد که افراد آن، اهداف و راه‏های دسترسی به آن را مستقل از دیگران تعیین کرده و شخصیت خود را می‏سازند و همین هویت‏های مستقل افراد هستند که هویت اعتباری جامعه را می‏سازند.

نتیجه چنین دیدگاهی آن است که هویت حقیقی و اصیل فرد همیشه بر هویت اعتباری و غیراصیل جامعه مقدم می‏باشد. هنگام تعارض بین منافع فرد و جامعه، باید منافع فرد مقدم شود. بلکه باید گفت بین یک امر اصیل و حقیقی و یک امر غیراصیل و اعتباری بر اساس نظریه «دست نامرئی اسمیت» هیچ‏گاه تعارضی به وقوع نمی‏پیوندد. و افراد ملزم به اطاعت از هیچ نهاد دینی یا غیردینی به نام دولت نمی‏باشند و دنبال کردن منافع فردی، تضمین‏کننده منافع افراد اجتماع می‏باشد. همچنین در بعد معرفت‏شناسی بر اساس نظریه اصالت فرد به این نتیجه می‏رسند که پدیده‏های اجتماعی چیزی جز مجموعه‏ای از افراد که با هم نسبت‏های گوناگون دارند، نیست. در اقتصاد، الگوی مصرف کل، پس‏انداز و سرمایه‏گذاری کل، عرضه و تقاضای کل در بازار کالا و خدمات و همچنین در بازار کار و ... از همین روش ساخته می‏شود؛ یعنی ابتدا الگویی که توضیح دهنده رفتار مصرفی یا سرمایه‏گذاری و ... فرد نمونه است به دست می‏آید، سپس الگوی کلان از جمع افقی الگوهای فردی به دست می‏آید.

● نظریه اصالت جامعه و آثار اقتصادی آن

شهید مطهری (ره) در تبیین این نظریه می‏نویسند:

جامعه مرکب حقیقی ‏است ... افراد انسان در مرحله قبل از وجود اجتماعی هیچ هویت انسانی ندارند، ظرف خالی می‏باشند که فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند. انسان‏ها قطع‏نظر از وجود اجتماعی، حیوان محض می‏باشند که تنها استعداد انسانیت دارند و انسانیت انسان ـ یعنی احساس «من» انسانی، تفکر و اندشه انسانی، عواطف انسانی و بالاخره آنچه از احساس‏ها، تمایلات، گرایش‏ها، اندیشه‏ها، عواطف که به انسانیت مربوط می‏شود ـ در پرتو روح جمعی پیدا می‏شود و این روح جمعی است که این ظرف خالی را پر می‏کند و این شخص را به صورت شخصیت درمی‏آورد. روح جمعی همواره با انسان بوده و با آثار و تجلیات خود از اخلاق، مذهب، علم، فلسفه، هنر همیشه خواهد بود. تأثیر و تأثرها و فعل و انفعال‏های روحی و فرهنگی افراد در یکدیگر به واسطه روح جمعی و در پرتو روح جمعی پیدا می‏شود نه مقدم بر آن و در مرحله پیش از آن، و در حقیقت، جامعه‏شناسی انسان مقدم بر روان‏شناسی اوست. (۱۷۲)

بر اساس نظریه اصالت جامعه، مفاهیم اجتماعی بدون تمسک به مفاهیم دال بر افراد و روابطشان تفسیر می‏شود و تبیین پدیده‏های اجتماعی را به وسیله قوانین علی حاکم بر آنها ممکن می‏داند . بنابراین، از جنبه * اصالت جامعه می‏توان حکم به تقدم منافع جامعه بر منافع فرد نمود .

● نظریه اصالت فرد و جامعه (۱۷۳)

بر اساس این نظریه افراد در جامعه دارای هویت و شخصیت مستقل می‏باشند. افراد انسان هر یک با سرمایه فطری و همچنین سرمایه اکتسابی از طبیعت، وارد زندگی اجتماعی می‏شوند و از نظر روحی در یکدیگر ادغام شده و هویت روحی جدیدی که از آن به «روح جمعی» تعبیر می‏شود، حاصل می‏گردد. این روح جمعی ناشی از تأثیر و تأثر حقیقی افراد حاصل می‏شود و شبیه و نظیر ندارد. این روح جمعی می‏تواند بر هویت برخی افراد اثرگذارد، کما این که برخی از افراد نیز از چنان قدرتی برخوردارند که می‏توانند بر این روح جمعی اثر گذاشته و اندیشه‏ها، عواطف و به طور کلی فرهنگ جامعه را عوض کنند.

آن‏گاه شهید مطهری (ره) اظهار می‏دارند که اسلام نظریه اصالت فرد و جامعه را مورد تأیید قرار می‏دهد: «قرآن برای امت‏ها (جامعه‏ها) سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قائل است. بدیهی است که «امت» اگر وجود عینی نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصیان معنی ندراد. این‏ها دلیل است که قرآن به نوحی حیات قائل است که حیات جمعی و اجتماعی است». (۱۷۴) آن‏گاه برای اثبات مطلب فوق به آیاتی تمسک می‏کنند که جامعه را مورد خطاب قرار داده است؛ همانند: «لکل امة اجل»؛ هر امتی (هر جامعه‏ای) مدت و پایانی دارد. «کل امة تدعی الی کتابها»؛ هر امت و جامعه‏ای به سوی «کتاب» و نوشته خودش برای رسیدگی خوانده می‏شود . «زینا لکل امة عملهم»؛ عمل هر امتی را برای خود آنها زیبا قرار دادیم. (۱۷۵)

شایان توجه است که این آیات بعد اصیل بودن جامعه را اثبات می‏کند و پذیرش بعد اصیل بود فرد از نظر اسلام امری مسلم می‏باشد.

شهید مطهری (ره) از نهج‏البلاغه کلامی را از امام علی(ع) نقل می‏کند و از آن استفاده می‏کند که کلام آن حضرت نیز مانند برخی از آیات قرآن دلالت بر یک نوع روح جمعی غیر از افراد و روح فردی آن‏ها دارد:

انما یجمع‏الناس الرضی والسخط. و انما عقر ناقة ثمود رجل واحد فعتهم الله بالعذاب لما عموه بالرضی، فقال سبحانه «فعقروها فأصبحوا نادمین» (۱۷۶) فما کان الا ان خارت ارضهم بالخسفة خوارالسکة المحاة فی‏الارض الخوارة. (۱۷۷)

ای مردم، همه افراد جامعه در خشنودی و خشم شریک می‏باشند، چنان که شتر ماده ثمود را یک نفر، پی کرد، اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت، زیرا همگی آن را پسندیدند. خداوند سبحان می‏فرماید: «ماده شتر را پی کردند و سرانجام پشیمان شدند». سرزمین آنان همچون آهن گداخته‏ای که در زمین نرم فرو رود، فریادی زد و فرو ریخت.

در این بیان عمل پی کردن شتر صالح را که یک فرد انجام داده بود، به همه آن قوم نسبت می‏دهد، همه قوم را به عنوان مرتکب جرم می‏شمارد، همچنان که همه آنها را مستحق مجازات برای آن عمل می‏داند. این امر بدان خاطر است که این مردم دارای یک تفکر اجتماعی و به اصطلاح دارای یک روح جمعی می‏باشند. (۱۷۸) شهید مطهری (ره) در توضیح سخن امام علی(ع) می‏نویسند:

اینجا نکته‏ای است که خوب است یادآوری شود و آن این که خشنودی به گناهی، مادام که صرفا خشنودی می‏باشد و عملا شرکت در آن گناه تلقی نشود، گناه شمرده نمی‏شود؛ مثلا فردی گناه می‏کند و دیگری پیش از گناه یا بعد از آن از آن آگاه می‏شود و از آن خشنود می‏گردد. حتی اگر به مرحله تصمیم برسد و به مرحله عمل نرسد بازهم گناه تلقی نمی‏شود، مثل این‏که خود فرد تصمیم به یک گناه می‏گیرد، ولی عملا به انجام نمی‏رسد. خشنودی آن‏گاه گناه تلقی می‏شود که نوعی شرکت در تصمیم گناه یک فرد و به نوعی مؤث در تصمیم او و عمل او تلقی شود. گناهان اجتماعی از این قبل است. جو اجتماعی و روح جمعی به وقوع گناهی خشنود می‏گردد و آهنگ آن گناه را می‏نماید و یک فرد از افراد اجتماع که خشنودی‏اش جزئی از خشنودی جمع و تصمیمش جزئی از تصمیم جمع است مرتکب آن گناه می‏شود، و در اینجاست که گناه فرد گناه جمع است. سخن نهج‏البلاغه ... ناظر به چنین حقیقتی است نه به خشنودی و خشم محض که به هیچ وجه شرکت در تصمیم و عمل شخص مباشر گناه محسوب نشود. (۱۷۹)

از تحلیل‏های پیشین می‏توان چنین بهره جست که در کلماتی که امام علی (ع) جامعه امت را مورد خطاب قرار می‏دهد که گویی مخاطبش یا مدلول کلامش یک «روح جمعی» علاوه بر افراد باشد، می‏توان نظریه اصالت جامعه را از آنها استنباط کرد که یک نمونه آن گذشت و به نمونه‏های دیگر اشاره می‏گردد: «ان یدالله مع‏الجماعة» (۱۸۰) ؛ به درستی که دست خدا با جماعت است. جامعه اسلامی «روح و هویت جمعی» اسلامی، کانون نزول برکات الهی است. کما این که حضرت در گفتار دیگری می‏فرمایند: «عرب‏ها امروز اگر چه به شمار اندک هستند، ولی با وجود اسلام بسیارند و به سبب اجتماع عزیز و پیروزند». (۱۸۱)

حضرت به اندک بودن افراد عرب تصریح می‏فرمایند، اما در همین کلام به کثرت آنها به سبب وجود اسلام و در نتیجه پیروزی آنها نیز اشاره دارند. به یقین این کثرت و پیروزی مال افراد نیست، بلکه همان «روح و هویت جمعی» که حقیقتی انکارناپذیر است، می‏باشد. این کثرت و پیروزی را به افراد عرب نسبت نمی‏دهد، بلکه به امری دیگر به نام جامعه اسلامی نسبت می‏دهد.

هر چند تأکید کلمات امیرالمؤمنین بر توانایی افراد برای حرکت در مسیری بر خلاف روح جمعی حاکم بر جامعه، فراوان است و سیره آن حضرت (ع) و برخی از اصحابشان همانند سلمان و ابوذر که مورد تأیید ایشان نیز بوده، دلالت روشی بر امر فوق دارد، ولی از باب نمونه به یک مورد آن اشاره می‏گردد: «هر که عملش او را واپس دارد، نسبش سبب نشود که پیش افتد. هر که شرافت و حسب خود را از دست بدهد، شرافت و حسب نیاکان، سودش نکند». (۱۸۲) این سخن دلالت دارد که هویت و شخصیت افراد در گرو اعمالشان می‏باشد و منسوب بودن به افراد بزرگ، احزاب، گروه‏ها و ... در حقیقت و ماهیت او تغییر ایجاد نمی‏کند: «کل نفس بما کسبت رهینه» (۱۸۳) ؛ هر کس در گرو کرداری است که انجام داده است.

بنا بر آنچه گفته آمد می‏توان اظهار داشت که امام علی (ع) نه فقط نظریه اصالت فرد رائج را و نه اصالت جامعه را بدان نحو که تفسیر کردیم، می‏پذیرند، بلکه مجموع سخنان گوناگون آن حضرت (ع) و سیره ایشان مؤید دیدگاه سوم ـ نظریه اصالت فرد و جامعه ـ می‏باشد.

● برخی پیامدهای دیدگاه امام علی (ع)

بر اساس نظریه اصالت فرد، در مقام ارزش داوری به این نتیجه می‏رسیم که باید منافع فرد بر منافع جامعه مقدم شود، زیرا منافع جامعه امری موهوم است، تنها منافع فرد اصیل و حقیقت دارد؛ در طرف دیگر، بر اساس نظریه اصالت جامعه مطلب برعکس است و در مقام تعارض باید منافع جامعه مقدم گردد. اما بر اساس دیدگاه امام علی (ع) نمی‏اتوان یک حکم قاطع به نفع افراد یا جامعه نمود، بلکه در مقام ارزش داوری در هر موردی باید سهم فرد یا افراد و جامعه را سنجید و بر اساس مقدار وزن و میزان سهم هر یک از فرد یا جامعه کفه ترازوی ضرر و منفعت را به نفع یا ضرر فرد و جامعه تقسیم کرد. هر چند پیش از این، تفسیری که از سود و منافع از دیدگاه امام علی (ع) ارائه شد ـ سود و منافع با توجه به اهداف عالی انسانی و رسیدن به بهشت الهی مشخص می‏گردد ـ امکان تعارض بین منافع افراد و جامعه کمتر اتفاق می‏افتد و اگر در مواردی بین منافع افرادی و جامعه تزاحمی پیش بیاید، باید به حسب سهم هر یک از فرد یا افراد و جامعه نسبت به سود و ضرر، منفعت و خسارت تقسیم گردد.

در بحث روش‏شناسی بر اساس دیدگاه امام علی (ع) نمی‏توان پذیرفت که پدیده‏های اجتماعی صرفا مجموعه‏ای از افراد هستند که با هم نسبت‏های گوناگون دارند و الگوهای کلان جمع افقی الگوهای فردی است. بلکه افراد یک جامعه در رفتار و اندیشه یکدیگر تأثیر دارند و هویت و شخصیت افراد تحت تأثیر هم واقع می‏شود در نتیجه نمی‏توان گفت که الگوهای کلان صرفا جمع جبری افقی اثرهای افراد هستند، بلکه تأثیر و تأثر افراد در همدیگر باید مورد توجه قرار گیرد.

۱) صحیفه نور، جلد سوم، صفحه ۶۸، مصاحبه ۱۸/۱۰/ .۱۳۵۷

۲) جهت آشنایی بیشتر با این بحث رجوع شود: میرمعزی، سیدحسین: نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص ۱۴ ـ .۲۷

۳) چرچمن، چارلزوست: نظریه سیستم‏ها، ترجمه رشید اصلانی، ص .۲۶

۴) این تعریف، برگرفته از منابع زیر می‏باشد:

لاژوژی، ژوزف: نظام‏های اقتصادی، ترجمه شجاع‏الدین ضیائیان، ص ۱؛ توانایان فرد، حسن : مقایسه سیستم‏های اقتصادی، ص ۲۱؛«~ warG . cM , YKSVOSELOH VALCAV ـ ۴۱ P , ۷۷۹۱ , cnI lliH ـ .۶۳ ~»

۵) ژید، شارل و ژیست، شارل: تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمه کریم سنجابی، ج ۱، ص .۱۲۵

۶) همان.

۷) همان، ج ۲، ص ۶۲ و . ۶۷

۸) ر.ک: میرمعزی، سیدحسین: نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص .۳۲

۹) ر.ک: تفضلی، فریدون: تاریخ عقائد اقتصادی، ص ۸۷؛ ژید، شارل: تاریخ عقائد اقتصادی، ج ۱، ص ۸۳؛ رافائل: آدام اسمیت، ترجمه عبدالله کوثری، ص ۲۱؛ کاپلستون، فردریک: فیلسوفان انگلیسی، ترجمه جلال‏الدین اعلم، ص ۱۷۴ ـ ۱۸۸؛ گلدمن، لوسین: فلسفه روشن‏گری، ترجمه و پژوهش شیوا (منصوره) کاویانی، ص ۷۲ ـ .۷۵

۱۰) الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۷۳، ش ۱۱۳؛ نهج‏الحق، ص ۶۵؛ الکلینی، محمد بن یعقوب: الاصول من‏الکافی، ج ۱، ص ۱۴۱، حدیث ۷؛ المجلسی: بحارالانوار، ج ۴، ص ۵۴، حدیث ۳۴؛ ج ۸۴، ص ۱۳۲، حدیث ۲۴؛ ج ۷۷،ص ۳۰۰، حدیث ۷؛ ج ۴، ص ۲۴۷، حدیث ۵؛ نهج‏البلاغه، خطبه ۱؛ الشیخ‏الصدوق، ابی‏جعفر محمد: معانی‏الاخبار، ص ۳۹، حدیث ۱؛ الصدوق، ابی‏جعفر محمد بن علی ابن‏الحسین: التوحید، ص ۳۱، حدیث ۱ و ص ۱۳۹، حدیث ۱؛ الخزاز القمی‏الرازی، ابی‏القاسم علی بن محمد بن علی؛ کفایةالاثر فی‏النص علی‏الائمه الاثنی‏عشر، ص .۲۵۷

۱۱) الاصول من‏الکافی: ج ۱، ص ۱۴۱، حدیث ۷؛ التوحید، ص ۳۱، حدیث .۱

۱۲) سورة انعام، آیه .۱۰۲

۱۳) الاصول من‏الکافی، ج ۱، ص ۱۴۱، حدیث ۷؛ التوحید، ص ۳۱، حدیث ۱؛ بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۱۶۷، حدیث .۱۰۷

۱۴) بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۳۰۸، حدیث ۱۳؛ ج ۵۷، ص ۱۶۶، ش ۱۰۴، ص ۱۰۷، حدیث ۹۰؛ ج ۳، ص ۲۷۲، حدیث ۹؛ ج ۹۴، ص ۹۶، ش ۱۲؛ ج ۴، ص ۳۱۹، ش ۴۵، ص ۳۱۷، ش ۴۱ و ص ۲۵۳، ش ۷؛ ج ۸۴، ص ۱۳۲، ش ۲۴؛ من لایحضره‏الفقیه، ج ۲، ص ۱۰۱، ش ۱۸۴۷؛ طبرسی: الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۸۱، ش ۱۱۷ و ص ۴۷۵، ص ۱۱۵؛ الارشاد، ج ۱، ص ۲۰۱؛ معانی‏الاخبار، ص ۳۹، ش ۱؛ الاصول من‏الکافی، ج ۱، ص ۱۳۹، حدیث ۴ و ۵، ص ۱۴۱، حدیث ۷، ص ۱۳۴، حدیث ۱، ابن ابی‏الحدید: شرح نهج‏البلاغه، ج ۲۰، ص ۲۵۵، ش ۱؛ التوحید، ص ۳۱، حدیث ۱، ص ۵۲، حدیث ۱۳، ص ۲۸۶، حدیث ۴، ص ۳۰۹، ش ۲، نهج‏البلاغه، خطبه ۹۰، ۱۸۱، .۱۵۱

۱۵) نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات مشرقین، چاپ سوم، قم / ۱۳۷۹، خطبه ۱۸۲۶، ص ۳۴۶؛ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۳۰۸، ش .۱۳

۱۶) من لایحضره‏الفقیه، ج ۱، ص ۴۲۷، ش ۱۲۶۳؛ التوحید، ص ۵۲، ش ۱۳؛ مصباح‏المتهجد، ص ۳۸۰، ش ۵۰۸؛ نهج‏البلاغه، خطبه ۹۰؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۳۱۹، ش ۴۵ و ص ۲۷۶، ش ۱۶؛ ج ۵۷، ص ۱۱۱، ش .۹۰

۱۷) من لایحضره‏الفقیه، ج ۱، ص ۴۲۷، ش ۱۲۶۳؛ مصباح‏المتهجد، ص ۳۸۰، ش .۵۰۸

۱۸) الارشاد، ج ۱، ص ۲۰۱؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۹۴، ش ۱۲۴؛ بحارالانوار، ج ۳، ص ۳۰۹، ش .۲

۱۹) الارشاد، ج ۱، ص ۲۲۳؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۷۵، ش ۱۱۴؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۵۳، ش .۶

۲۰) التوحید، ص ۲۸۸، ش ۶؛ الخصال، ص ۳۳، ش ۱؛ بصائرالدرجات، ص ۱۳۱؛ روضةالواعظین، ص ۳۸؛ ارشادالقلوب، ص .۱۶۸

۲۱) حلیةالاولیاء، ج ۱، ص ۷۳؛ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۰۹، ش .۱۷۳۷

۲۲) سوره آل‏عمران، آیه .۱۰۹

۲۳) حلیةالاولیا، ج ۱، ص ۷۲ و ۷۳؛ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۰۸، ش ۱۷۳۷؛ مصباح‏المتهجد، ص ۸۴۴، ش ۹۱۰؛ الاقبال، ج ۳، ص ۳۳۱؛ الغارات، ج ۱، ص ۱۷۱؛ الاصول من‏الکافی، ج ۱، ص ۱۴۲، ش ۷، ص ۱۳۴، ش ۱؛ التوحید، ص ۳۳، ش ۱، ص ۴۱، ش ۳؛ نهج‏البلاغه، خطبه ۸۲ و ۱۵۱؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۶۶، ش ۱۴، ص ۲۶۹، ش ۱۵،ص ۲۶۶، ش .۱۴

۲۴) عیون‏الحکم والمواعظ، ص ۳۷۶، ش ۶۳۶۲ و ص ۳۶۸، ش ۶۱۹۹؛ مصباح‏المتهجد، ص ۸۴۴، ش ۹۱۰؛ الاقبال، ج ۳، ص ۳۳۱؛ الغارات، ج ۱، ص ۱۷۶؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۷۳ و ص ۲۶۶، ش ۱۴؛ الاصول من‏الکافی، ج ۱، ص ۱۴۲، ش ۷؛ التوحید، ص ۳۳، ش ۱؛ الارشاد، ج ۱، ص ۲۰۱؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۹۴، ش ۱۲۴؛ غررالحکم، ج ۲، ص ۴۴۴، ش ۵۰۵۳، ص ۵۰۳، ش ۳۴۴۷؛ ج ۴، ص ۵۳۸، ش ۶۸۹۱؛ نهج‏البلاغه، خطبه .۱۲۸

۲۵) نهج‏البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه ۱۸۶؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۷۸، ش ۱۱۶؛ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۳۱۳، ش ۱۴ و ج ۴، ص ۲۶۹، ش ۱۵؛ الاصول من‏الکافی، ج ۱، ص ۱۳۵، ش ۱؛ التوحید، ص ۴۲، ش ۳؛ حلیةالاولیا، ج ۱، ص ۷۲؛ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۰۸، ش .۱۷۳۷

۲۶) نهج‏البلاغه، خطبه .۸۵

۲۷) سوره نساء، آیه .۱۲۶

۲۸) نهج‏البلاغه، خطبه ۸۹، ۱۰۸، ۱۵۹؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۳۱۷، ش ۴۳، ص ۳۱۰، ش ۳۸، ص ۲۶۹، ش ۱۵، و ص ۲۲۱، ش ۲؛ نهج‏الدعوات، ص ۱۴۵؛ الاصول من‏الکافی، ج ۱، ص ۱۳۵، ش ۱؛ التوحید، ص ۴۲، ش ۳، ص ۶۹، ش ۲۶؛ عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۲۱، ش ۱۵؛ جواهرالمطالب، ج ۱، ص ۳۵۱؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۸۰، ش ۱۱۷؛ البلدالامین، ص ۹۲؛ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۰۸، ش .۱۷۳۷

۲۹) نهج‏البلاغه، خطبه ۱۰۸؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۳۱۷، ش ۴۳؛ جواهرالمطالب، ج ۱، ص .۳۵۰

۳۰) سوره بقره، آیه .۲۵۵

۳۱) معانی‏الاخبار، ص ۳۹، ش ۱؛ الاصول من‏الکافی، ج ۱، ص ۱۳۰، ش ۱؛ بحارالانوار، ج ۵۸، ص ۱۰، ش ۸؛ ج ۶۰، ص ۳۴۷، ش ۳۴؛ نهج‏البلاغه، خطبه .۱۶۲

۳۲) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۶۲

۳۳) سوره طه، آیه .۵۰

۳۴) نهج‏البلاغه، خطبه ۱، ۸۲، ۱۴۳؛ بحارالنوار، ج ۹۱، ص ۳۱۲، ش ۳؛ نهج‏البلاغه، خطبه ۱، ۲۰، ۲۶، ۷۲، ۸۱، ۸۳، ۹۱، ۹۴، ۹۵، ۹۸، ۱۴۴، .۱۸۳

۳۵) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۸۲

۳۶) نهج‏البلاغه، خطبه .۹۱

۳۷) نهج‏البلاغه، خطبه .۹۳

۳۸) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۹۹، ش .۵۴۳۳

۳۹) ر.ک: نهج‏البلاغه، حکمت .۳۷۱

۴۰) بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۳۴۰، ش ۲۸؛ ابن ابی‏الحدید: شرح نهج‏البلاغه، ج ۱۹، ص ۱۴۱؛ الکفعمی، تقی‏الدین ابراهیم بن علی بن الحسن بن محمد: المصباح، ص ۹۶۸: کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۲۱۰، ش ۴۴۲۳۴؛ خطبه .۸۹

۴۱) ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه .۱۰۸

۴۲) التوحید، ص ۲۳۲، ش ۵؛ بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۱۰۷، ش .۹۰

۴۳) ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه .۸۹

۴۴) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۹۵، ش ۵۴۲۳؛ نهج‏البلاغه، خطبه .۹۰

۴۵) ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه .۹۰

۴۶) غررالحکم و دررالکلم، ج ۲، ص ۵۳۹، ش .۳۵۳۳

۴۷) سوره آل‏عمران، آیه .۲۷

۴۸) سوره شورا، آیه .۱۲

۴۹) ر.ک: طباطبایی، سیدمحمدحسین: المیزان‏ج ۳، ص .۱۶۳

۵۰) غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۳۴، ش ۹۵؛ ج ۲، ص ۱۳۱، ش .۲۰۸۶

۵۱) ری‏شهری، محمد: میزان‏الحکمة، ج ۲، ص ۱۲۳۲، ش .۸۱۶۸

۵۲) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۱۳

۵۳) ر.ک: مقاله «سیره اقتصادی علی (علیه‏السلام)» در همین مجموعه، نوشته سیدرضا حسینی .

۵۴) سوره مائده، آیه .۶۳

۵۵) ر.ک: تفصیلی، فریدونی، تاریخ عقائد اقتصادی، ص ۷۰ و ۸۶؛ شارل ژید ـ ژیست: تاریخ عقائد اقتصادی، ج ۱، ص ۱۴، ۸۳ ـ .۱۳۵

۵۶) جواهرالمطالب، ج ۱، ص ۳۰۵، نهج‏البلاغه، خطبه ۶۳؛ غررالحکم، ج ۶، ص ۸۰، ش ۹۶۰۶، ج ۵، ص ۱۰۳، ش .۷۵۶۱

۵۷) بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۵، ش ۵۵؛ غررالحکم، ج ۶، ص ۸۰، ش .۹۶۰۶

۵۸) نهج‏البلاغه، خطبه .۸۳

۵۹) سوره دخان، آیه ۳۸ و .۳۹

۶۰) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۴۳

۶۱) الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۸۳، ش ۱۱۷؛ بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۷، ش .۱

۶۲) بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۳۱۰، ش .۱۴

۶۳) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۸۱

۶۴) سوره شوری، آیه .۵۳

۶۵) سوره بقره، آیه ۲۹، همچنین آیات ۲۲ سوره بقره، ۳۲ ـ ۳۴ سوره ابراهیم، ۱۹ ـ ۳۲ سوره حجر، ۵ ـ ۱۵ سوره نحل و ۱۰ ـ ۱۲ سوره رحمان بر این مطلب دلالت دارند.

۶۶) نهج‏البلاغه، ترجمه آیتی، نامه .۳۱

۶۷) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۸۲

۶۸) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۸۱

۶۹) نهج‏البلاغه، خطبه .۹۰

۷۰) سوره حجر، آیه .۲

۷۱) سوره نحل، آیه .۹۶

۷۲) ر.ک: تفسیرالمیزان، ج ۱۲، چاپ اول، مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۷، ص ۱۴۱ ـ .۱۴۴

۷۳) سوره بقره، آیه .۳

۷۴) ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه ۶۲، ۸۲، ۶۳، .۱۵۳

۷۵) امام علی (علیه‏السلام)، به نقل از میزان‏الحکمة، ص ۸۹۱، ش .۵۷۵۲

۷۶) ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه ۲۳، ۶۲؛ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۴۰۷، ش ۳۸؛ جواهرالمطالب، ج ۱، ص ۳۰۸؛ تحف‏العقول، ص .۱۵۴

۷۷) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۵۲

۷۸) نهج‏البلاغه، خطبه ۲۸؛ همچنین رجوع شود: خطبه ۸۳، ۹۷ و نامه .۳

۷۹) نهج‏البلاغه، خطبه .۸۱

۸۰) میزان الحکمة، ج ۲، ص . ۱۲۳۳

۸۱) ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه ۶۴، ۹۰، ۱۴۳، ۱۸۱، . ۲۰۳

۸۲) نهج‏البلاغه، خطبه . ۱۴۳

۸۳) ر.ک: نهج‏البلاغه، خطبه . ۹۰

۸۴) نهج‏البلاغه، خطبه . ۱۸۱

۸۵) نهج‏البلاغه، خطبه . ۹۰

۸۶) سوره ملک، آیات ۱ و . ۳

۸۷) سوره ملک، آیه . ۱

۸۸) سوره یس، آیه . ۸۳

۸۹) جهت آشنایی بیشتر با فلسفه و ضرورت دخالت دولت در اقتصاد از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام) رجوع شود به مقاله «دولت و سیاست‏های اقتصادی از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام)» نوشته آقای دکتر گیلک، در مجموعه اندیشه نامه امام علی (علیه‏السلام).

۹۰) سیدحسین میرمعزی: نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص ۸۲ و . ۸۳

۹۱) ر.ک: میرمعزی، سیدحسین: نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص . ۴۸

۹۲) مطالب این بخش از منابع زیر تنظیم شده است:

آربلاستر، آنتونی: ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس‏مخبر، ص ۱ ـ ۱۲۶؛ نصری، عبدالله : آزادی در خاک، مجله قبسات، سال دوم، شماره پنجم و ششم، ص ۶۴ به بعد؛ میرمعزی، سیدحسین، نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص ۴۳ ـ . ۴۹

۹۳) نهج‏البلاغه، خطبه ۶۳، ۸۵؛ غررالحکم، ج ۵، ص ۱۰۳، ش ۷۵۶۱؛ جواهرالمطالب، ج ۱، ص . ۳۰۵

۹۴) نهج‏البلاغه، نامه . ۳۱

۹۵) نهج‏البلاغه، خطبه ۲۳، ۶۳؛ بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۴۰۷، ش ۳۸؛ جواهرالمطالب، ج ۱، ص . ۳۰۸

۹۶) سوره ذاریات، آیه . ۵۶

۹۷) بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۱۲۲، ش ۱۲۲، ش ۵۶؛ جواهرالمطالب، ج ۲، ص ۱۶۱، ش ۱۳۷؛ نهج‏البلاغه، خطبه . ۱

۹۸) نهج‏البلاغه، خطبه . ۱

۹۹) سوره حجرات، آیات ۲۸ و . ۲۹

۱۰۰) التوحید، ص ۳۰۰، ش ۷؛ بحارالانوار، ۶۱، ص ۴۰، ش . ۱۰

۱۰۱) میزان‏الحکمة، ج ۳، ص ۲۰۳۸، ش .۱۳۳۷۹

۱۰۲) میزان‏الحکمة، ج ۳، ص ۲۰۳۸، ش . ۱۳۳۷۹

۱۰۳) حلیته الاولیا، ج ۱، ص ۷۳؛ کنزالعمال، ج ۱، ص ۴۰۹، ش . ۱۷۳۷

۱۰۴) ر.ک: سوره انعام، آیه ۱۶۵؛ نهج‏البلاغه، خطبه . ۹۰

۱۰۵) شایان توجه است این نتایج سه گانه مستقیما از ویژگی خلیفه خدا و مسؤول بودن انسان بر نمی‏آید؛ بلکه این دو ویژگی اقتضا دارد که انسان مسلمان این سه مطلب را از دستورات الهی کشف کند، که با مراجعه به دستورات الهی چنین می‏یابد.

۱۰۶) میرمعزی، سیدحسین: نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص . ۵۴

۱۰۷) در تنظیم مطالب این بخش از منابع زیر استفاده شده است:

لیتل، دانیل: تبیین در علوم اجتماعی، ترجمه عبدالکریم سروش، ص ۳۱۱ به بعد؛ میرمعزی، سیدحسین، نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، ص ۴۹ ـ ۵۵؛ ظهور و سقوط لیبرالیسم، ص ۵۵ ـ . ۸۰

۱۰۸) نهج‏البلاغه، خطبه . ۱۲۷

۱۰۹) نهج‏البلاغه، خطبه . ۱۴۶

۱۱۰) نهج‏البلاغه، حکمت . ۱۴۶

۱۱۱) نهج‏البلاغه، خطبه . ۱۲

۱۱۲) سوره جاثیه، آیه . ۲۸

۱۱۳) سوره انعام، آیه . ۱۰۸

۱۱۴) سوره اعراف، آیه . ۳۴

۱۱۵) نهج‏البلاغه، حکمت .۳۷۸

۱۱۶) سوره مدثر، آیه .۷۴

۱۱۷) سوره اسراء، آیه .۱۳

۱۱۸) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۷۵

۱۱۹) به نقل از کتاب: مسایل جامعه‏شناسی از دیدگاه امام علی (علیه‏السلام)، تألیف هیأت تحریریه بنیاد نهج‏البلاغه، انتشارات مدرسه مکاتباتی نهج‏البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۳ ش.

۱۲۰) سوره یونس، آیه .۱۰۸

۱۲۱) جهت آشنایی بیشتر با نظریه‏های مربوط به اصالت فرد و جامعه رجوع شود به کتاب نظام اقتصادی اسلام (مبانی فلسفی)، تألیف سیدحسین میرمعزی، ص ۹۲ ـ .۱۰۱

۱۲۲) جهت آشنایی بیشتر رجوع شود: جعفری، یعقوب: بینش تاریخی نهج‏البلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول (۱۳۷۲)، ص ۱۱۰ ـ .۱۱۳

۱۲۳) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۵۶

۱۲۴) سوره فاطر، آیه .۴۳ همچنین نظیر این آیه در سوره اسراء، آیه ۷۷؛ سوره احزاب، آیه ۶۲؛ سوره فتح، آیه ۲۳ آمده است.

۱۲۵) این امور به معنای منطقی متباین نیستند، بلکه ممکن است عام و خاص مطلق یا من‏وجه نیز باشند. چون هر یک ممکن است اهمیت خاصی داشته باشد، لذا ذکر آنها لازم به نظر می‏آید .

۱۲۶) نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات مشرقین، چاپ سوم (۱۳۷۹ ش)، خطبه ۱۹۸، ص .۴۱۴

۱۲۷) سوره اعراف، آیه .۹۶

۱۲۸) قرائتی، محسن: تفسیر نور، مؤسسه در راه حق، ج ۴، ص ۱۳۲ و .۱۳۳

۱۲۹) ر.ک: الحسنی، باقر و میرآخور، عباس: مقالاتی در اقتصاد اسلامی، ترجمه حسین گلریز، نشر مؤسسه بانکداری ایران، ص ۸۳، مقاله ویژگی‏های نظام اقتصاد اسلامی، نوشته عباس میرآخور .

۱۳۰) میزان‏الحکمة، ج ۱، ص ۲۵۶، ش .۱۷۰۲

۱۳۱) نهج‏البلاغه، خطبه . ۱۵

۱۳۲) سوره حج، آیه . ۴۰

۱۳۳) سوره بقره، آیه . ۲۴۵

۱۳۴) سوره محمد(صلی الله علیه وآله وسلم)، آیه . ۷

۱۳۵) سوره ملک، آیه . ۲

۱۳۶) نهج‏البلاغه، خطبه . ۱۸۲

۱۳۷) تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد: غررالحکم و دررالکلم، ج ۵، ص ۳۸۵، ش . ۸۸۶۴

۱۳۸) غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۱۰۳، ش ۳۸۵؛ ج ۴، ص ۶۲۷، ش ۷۲۲۹؛ ج ۱، ص ۲۷۳، ش ۱۰۸۸؛ ج ۲، ص ۱۷۷، ش ۲۲۷۴؛ ج ۲، ص ۴۵۷، ش ۳۲۸۲؛ ج ۲، ص ۴۷۵، ش ۳۳۴۸؛ ج ۳، ص ۱۹۸، ش ۴۱۷۹؛ ج ۴، ص ۴۰۲، ش ۶۴۹۰؛ ج ۵، ص ۱۷۶، ش ۷۸۴۷؛ ج ۶، ص ۱۲۰، ش .۹۷۳۲

۱۳۹) نهج‏البلاغه، حکمت ۱۳۰ و ۴۲۷؛ غررالحکم، ج ۲، ص ۱۱۹، ش ۲۰۴۴، ص ۱۳۴، ش ۲۰۹۰، ص ۲۵۵، ش ۲۵۳۵، ص ۱۷۴، ش ۲۲۵۶، ص ۴۷۵، ش ۳۳۴۹، ص ۵۶۳، ش ۳۵۸۰؛ ج ۳، ص ۲۰۱، ش ۴۱۹۸، ص ۳۲۸، ش ۴۶۲۲، ص ۳۸۲، ش ۴۸۰۴؛ ج ۴، ص ۲۲، ش ۵۱۴۸، ص ۱۱۲، ش ۵۴۸۷، ص ۱۲۵، ش ۵۵۴۴، ص ۱۹۵، ش ۵۶۵۹، ص ۱۶۰، ش ۵۶۶۳ ـ .۵۶۶۵

۱۴۰) غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۱۲۷، ش ۴۶۷، ص ۳۵۶، ش ۱۳۵۱؛ ج ۵، ص ۶۸، ش ۷۴۳۵؛ ج ۶، ص ۵۹، ش ۹۵۰۰، ص ۶۹، ش .۹۵۴۸

۱۴۱) غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۱۶۳، ش ۴۱۰۶؛ ج ۴، ص ۱۱۰، ش ۵۴۷۵، ص ۵۰۱، ش ۶۷۴۶، ج ۵، ص ۴۴۶، ش .۹۱۰۶

۱۴۲) غررالحکم و دررالحکم، ج ۵، ص ۲۴۷، ش ۸۱۹۴، ص ۴۱۳، ش . ۸۹۸۱

۱۴۳) سوره ابراهیم، آیه . ۷

۱۴۴) سوره نوح، آیات ۱۰ ـ .۱۲

۱۴۵) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۴۳

۱۴۶) ر.ک: غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۶۸، شماره ۵۳۱۸ و ص ۵۵۰، شماره ۶۹۴۳؛ ج ۳، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۳، شماره .۴۰۴۷

۱۴۷) غررالحکم و دررالکلم، جلد ۳، ص ۱۳۲، شماره .۴۰۴۷

۱۴۸) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۵۵۰، شماره .۶۹۴۳

۱۴۹) نهج‏البلاغه، حکمت شماره .۲۴

۱۵۰) نهج‏البلاغه، نامه ۳۱، همچنین مراجعه شود به خطبه .۱۷۷

۱۵۱) نهج‏البلاغه، حکمت ۲۲۰؛ غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۴۰۸، ش .۶۵۱۳

۱۵۲) غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۳۹۳، ش ۴۸۵۶؛ عیون‏الحکم والمواعظ، ۲۲۸/ .۴۳۹۸

۱۵۳) غررالحکم و دررالکلم، ج ۶، ص ۹۹، ش .۹۶۷۰

۱۵۴) غررالحکم و دررالکلم، ج ۵، ص ۲۱۸، ش ۸۰۲۳؛ ج ۴، ص ۱۵۰، ش .۵۶۳۹

۱۵۵) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۴۰۵، ش ۶۶۰۷؛ نهج‏البلاغه، حکمت.

۱۵۶) غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۴۰۹، ش . ۴۹۰۶

۱۵۷) نهج‏البلاغه، حکمت، شماره ۴۱۷ و . ۲۲۴

۱۵۸) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۴۱۲، ش ۴۹۲۹؛ ج ۶، ص ۴۰۱، ش .۶۴۸۷

۱۵۹) غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۲۳۸، ش ۴۳۴۶؛ ج ۴، ص ۲۰۴، ش . ۵۸۳۶

۱۶۰) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۲۱۵، ش ۵۸۷۸، ص ۲۱۶، ش ۵۸۷۹، ص ۴۰۷، ش . ۵۸۴۷

۱۶۱) غررالحکم و دررالکلم، ج ۴، ص ۲۱۸، ش ۵۸۸۳؛ نهج‏البلاغه، حکمت.

۱۶۲) غررالحکم و دررالکلم، ج ۲، ص ۲۴۰، ش . ۲۴۸۷

۱۶۳) غررالحکم و دررالکلم، ج ۳، ص ۲۶۰، ش .۴۴۲۶

۱۶۴) غررالحکم و دررالکلم، ج ۵، ص ۲۶۰، ش .۸۲۵۵

۱۶۵) نهج‏البلاغه، حکمت ۸۶ و .۴۱۵

۱۶۶) نهج‏البلاغه، حکمت .۲۳۶

۱۶۷) نهج‏البلاغه، خطبه ۱۴۳ و .۱۷۷

۱۶۸) غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۱۰۳، ش ۳۸۱، ص ۱۸۶، ش ۷۰۹؛ میزان‏الحکمة، ج ۱، ص .۲۵۷

۱۶۹) نهج‏البلاغه، نامه .۵۳

۱۷۰) ر.ک: مطهری (ره)، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص ۳۳۲ ـ ۳۴۹؛ لیتل، دانیل: تبیین در علوم اجتماعی، ترجمه عبدالکریم سروش، مؤسسه فرهنگی صراط، چاپ اول، ۱۳۷۳؛ سیدحسین، میرمعزی: نظام اقتصادی اسلام، ص ۴۹ ـ ۵۵ و ص ۹۲ ـ . ۱۰۱

۱۷۱) مطهری، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص .۳۳۲

۱۷۲) مجموعه آثار، جلد ۲، ص ۳۳۷ ـ .۳۳۸

۱۷۳) ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، جلد ۲، ص .۳۳۹

۱۷۴) مطهری، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، ص .۳۳۹

۱۷۵) ر.ک: مطهری، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، ص .۳۴۰

۱۷۶) سوره شعراء، آیه .۱۵۷

۱۷۷) نهج‏البلاغه، ترجمه محمود دشتی، خطبه ۲۰۱، ص .۴۲۲

۱۷۸) مطهری، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، ص ۳۴۱ ـ .۳۴۲

۱۷۹) مطهری، مرتضی: مجموعه آثار، جلد ۲، ص .۳۴۲

۱۸۰) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۲۷

۱۸۱) نهج‏البلاغه، خطبه .۱۴۶

۱۸۲) نهج‏البلاغه، حکمت .۳۷۸

۱۸۳) سوره مدثر، آیه .۷۴