پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

سنت های اسلامی و جنبش فمینیستی


سنت های اسلامی و جنبش فمینیستی

زنان مسلمان در آسیا, آفریقا, اروپا و امریکا با تشویش به جنبش فمینیستی می نگرند

زنان مسلمان در آسیا، آفریقا، اروپا و امریکا با تشویش به جنبش فمینیستی می‏نگرند. جنبش فمینیستی ویژگی‏هایی دارد که ما، به عنوان مسلمان، خواهان تشریک مساعی با آن هستیم؛ ولی از ویژگی‏هایی نیز بهره می‏برد که موجب دلسردی و حتی مخالفت ما می‏شود. بنابر این، پاسخ ساده یا «آنی» به مسأله‏ی همکاری یا رقابت آتی با فمینیست در محیط‏های اسلامی وجود ندارد.

البته برخی سنت‏های اجتماعی، روان شناختی و اقتصادی وجود دارد که بر تفکرات اکثر مسلمانان حاکم است و به ویژه بر وضعیت و نقش زنان در جامعه تأثیر می‏گذارد. درک این سنت‏ها می‏تواند ما را در درک درست مسایل تأثیرگذار و بر وضعیت اجتماعی و نقش مردان و زنان یاری دهد و با شیوه‏ی واکنش در برابر جنبش‏هایی که در پی بهبود موقعیت زنان در کشورهای اسلامی‏اند، آشنا سازد.

● سیستم خانواده

یکی از سنت‏های اسلامی که بر شیوه‏ی پاسخ زنان مسلمان به نظریه‏های فمینیستی تأثیر خواهد گذاشت، دفاع فرهنگ اسلامی از نظام خانواده‏ی غیر هسته‏یی است.

برخی از خانواده‏های مسلمان «غیر هسته‏یی سکونتی» هستند؛ به این معنا که اعضای آن‏ها به طور اشتراکی با سه یا چند نسل از خویشاوندان (پدر بزرگان، والدین، عموها و عمه‏ها و فرزندان آن‏ها) در یک ساختمان یا حیاط زندگی می‏کنند.

کمک‏ها و مسئولیت‏های متقابل مؤثر به این گروه‏های بزرگ نَسَبی نه تنها مطلوب است، بلکه طبق قوانین اسلامی بر اعضای جامعه شرعا واجب است. قرآن کریم، مردم را به همبستگی خانواده‏ی غیر هسته‏یی ترغیب می‏کند. افزون بر این، حدود چنین مسئولیت‏هایی را مشخص می‏سازد و احکامی برای وراثت، حمایت و دیگر ارتباطات نزدیک در خانواده‏ی غیر هسته‏یی ارایه می‏دهد.۱

سنت‏های اسلامی ما هم‏چنین دخالت شدید خانواده در عقد و حفظ ازدواج‏ها را تجویز می‏کند؛ در حالی که اغلب فمینیست‏های غربی دخالت خانواده یا ازدواج‏های از پیش ترتیب داده شده را، به عنوان اعمال نفوذ منفی و محدود سازی آشکار آزادی و مسئولیت فردی، تقبیح می‏کنند. به عنوان یک مسلمان، ما باید استدلال کنیم این دخالت‏ها هم برای افراد و هم برای گروه‏ها سودمند است. دخالت خانواده نه تنها ازدواج مبتنی بر اصولی معتبرتر از جاذبه‏ی فیزیکی و جنسی را تأمین می‏کند، بلکه حفاظ‏هایی مستحکم برای دوام موفق زناشویی فراهم می‏آورد. اعضای خانواده به زوج‏های جوان - که دوران تطبیق با یک‏دیگر را سپری می‏کنند - مساعدت‏های گوناگون ارایه می‏دهند و مرجع توصیه و هم‏فکری به شمار می‏آیند. یک طرف ازدواج به آسانی نمی‏تواند روشی نامتعارف به زیان همسر دنبال کند؛ زیرا این رفتار موجب مقابله‏ی گروهی بزرگ خواهد شد. نزاع‏ها هرگز چنان نیستند که پایه‏ی ازدواج را ویران سازند؛ زیرا دیگر اعضای بزرگسال خانواده، به عنوان میانجی، عمل می‏کنند؛ مایه‏هایی جایگزین برای رفاقت فراهم می‏آورند و برای عدم توافق راه چاره‏یی می‏یابند. مشکلات ناسازگاری و فاصله‏ی نسلی نیز خفیف‏تر است. کلوپ‏های مجردان و مراکز ادواری آموزش برخورد اجتماعی نیز غیر ضروری است. در خانواده‏های غیر هسته‏یی فرزندان والدین شاغل مشکل بی سرپرستی، بی توجهی و کمبود عاطفه و اجتماعی نبودن ندارند؛ زیرا خانه‏ی خانواده‏ی غیر هسته‏یی هرگز خالی نیست. بنابر این، احساس گناهی که اغلب والدین شاغل در خانواده‏ی هسته‏یی یا سازمان تک والدینی دارند، وجود ندارد. مصیبت، حتی طلاق، برای بزرگان یا فرزندان آن چنان ناتوان کننده نیست؛ زیرا واحد گسترده‏ی اجتماعی، افراد باقی مانده را خیلی آسان‏تر از آنچه سازمان خانواده‏ی هسته‏یی بتواند پیش بینی کند، جذب می‏کند.

فاصله گرفتن از ارتباط تنگاتنگ خانوادگی - که قبلاً جامعه‏ی غرب از آن بهره‏مند بود - رواج سیستم خانواده‏ی کوچک و فردگرایی - که اغلب فمینیست‏ها طرف دار آنند یا دست کم در زندگی خویش بدان پای بندند - با رسوم و سنت‏های اسلامی ریشه دار ناسازگار است. اگر فمینیست‏ها در جهان اسلام از مدل خانواده‏ی غربی حمایت می‏کنند، بی تردید باید با اعتراض جدی مسلمانان، به ویژه زنان مسلمان، رو به رو شوند.

● مغایرت فردگرایی با سازمان گسترده

حمایت سنتی از سازمان گسترده و به هم پیوسته‏ی خانواده با یکی دیگر از سنت‏های اسلامی که با گرایش‏های اخیر غرب و طرز تفکر فمینیستی ناسازگار می‏نماید، مربوط است. اسلام و زنان مسلمان عموما از طراحی اهداف و منافع فرد بر اساس رفاه گروه گسترده و اعضای آن طرف داری می‏کنند. اسلام، به جای در نظر گرفتن اهداف ترجیح فردی، بر درک جایگاه فرد در خانواده و مسئولیت وی در گروه تأکید می‏ورزد. این امر در نظر مسلمانان محدودیت فرد تلقی نمی‏شود. سنت‏های دیگر ـ که بعدا از آن بحث می‏شود ـ شخصیت حقوقی افراد را تضمین می‏کنند. بنابراین فمینیسم به عنوان هدفی که باید بدون ملاحظه‏ی ارتباط جنس مؤنث با دیگر اعضای خانواده دنبال گردد، مورد حمایت زنان مسلمان واقع نخواهد نشد. زن مسلمان چنان باور دارد که آرمان‏هایش باید متعادل و یا حتی تحت الشعاع آرمان‏های خانواده باشد. فرد گرایی متداول در زندگی معاصر - که اهداف فرد را ترجیح می‏دهد یا آن را جدا از عوامل دیگر بررسی می‏کند - بر خلاف تعهد سنگین اسلامی بر به هم پیوستگی اجتماعی است.

● تفاوت نقش افراد بر اساس جنسیت

سومین سنت اسلامی تأثیرگذار بر آینده‏ی جنبش‏های فمینیستی در کشورهای اسلامی، سنّتی است که تفاوت نقش زنان و مردان و مسئولیت‏های آنان در جامعه را مشخص می‏سازد. فمینیسم، چنان که در جوامع غربی نشان داده شده، به طور کلی هر گونه تفاوت را انکار می‏کند و با هدف به دست آوردن حقوق مساوی برای زنان خواستار حرکت به سمت جامعه‏ی «یک جنسی» است. مراد از جامعه‏ی «یک جنسی»، جامعه‏یی است که در آن مجموعه‏یی از نقش‏ها و امور مورد ترجیح و احترام هر دو جنس قرار می‏گیرند و از سوی تمام اعضای جامعه، با قطع نظر از تفاوت جنسی و سنی‏شان دنبال می‏شوند. در فمینیسم غربی، اهدافی ترجیح دارد که به طور سنتی به وسیله‏ی مردان انجام می‏گرفته است. نقش‏هایی مانند تأمین پشتوانه‏ی مالی، به عهده گرفتن مقام‏های سیاسی و اجرایی مورد احترام و علاقه‏ی شدید است و امور مربوط به روابط اجتماعی، خانه بچه داری، کارهای ذوقی، زیبایی‏شناسی و رفع کننده‏ی خستگی روحی بی ارزش یا حتی حقیر شمرده می‏شود. مردان و زنان هر دو مجبور شده‏اند در قالبی واحد جای گیرند؛ قالبی که شاید از شکل پیشین - که بخشی از کارها را به مردان و بخشی دیگر را به زنان می‏سپرد - محدودیت آورتر، خشک‏تر و اجباری‏تر می‏نماید.

این نوعی جدید از مردپرستی است که سنت‏های اسلامی نمی‏تواند با آن کنار آید. اسلام هر دو نوع نقش را به طور مساوی شایسته‏ی تعقیب و احترام می‏داند. تقسیم کار بر اساس جنسیت، چنانچه با عدالت مورد تقاضای دین همراه شود، به سود همه‏ی اعضای جامعه است.

البته ممکن است فمینیست‏ها این امر را گشایش راهی برای تبعیض تلقی کنند؛ ولی ما، به عنوان مسلمان، سنت‏های اسلامی را در جهت حمایت از عدالت میان زن و مرد می‏دانیم. قرآن زن و مرد را در ارتباط با خدا یکسان می‏بیند: «همانا کلیه‏ی مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان اهل طاعت و عبادت و مردان و زنان راستگوی و مردان و زنان بردبار و مردان و زنان خدا ترس و خاشع و مردان و زنان خیرخواه و مسکین نواز و مردان و زنان روزه‏دار و مردان و زنان با حفاظ و خوددار از تمایلات حرام و مردان و زنانی که خدا را بسیار یاد می‏کنند، برای همه‏ی آنان، خداوند آمرزش و پاداش بزرگ آماده ساخته است.»۲

«هر کس از مرد و زن که به خدا ایمان داشته باشد و کار نیک انجام دهد ما وی را در زندگانی خوش و با سعادت [جاودان [می‏سازیم و در برابر کردار نیکش پاداش بسیار به او می‏دهیم.۳

اسلام تنها در ارتباط با یک‏دیگر و جامعه، میان زن و مرد تفاوت گذاشته است؛ یعنی تفاوت در نقش یا وظیفه است. حقوق و مسئولیت‏های یک زن با حقوق و مسئولیت‏های یک مرد مساوی است؛ گرچه ضرورتا شبیه آن نیست. تساوی با تشابه تفاوت دارد. سنت‏های اسلامی تساوی را مطلوب و تشابه را نامطلوب می‏داند. مردان و زنان باید در سازمانی چند وظیفه‏یی مکملِ هم باشند نه آن که در جامعه‏یی تک وظیفه‏یی رقیب یک‏دیگر به شمار آیند.

عدالت مورد تقاضای سنت‏های اسلامی تنها با توجه به زمینه‏ی گسترده‏تر آن درست درک می‏شود. مسلمانان تفاوت نقش‏ها بر اساس جنسیت را در اکثر موارد طبیعی و مطلوب می‏دانند؛ آن را در جهت ایجاد تعادل در تفاوت‏های فیزیکی مردان و زنان می‏شمارند و به خاطر مسئولیت‏های بزرگ‏تر زنان در امر تولد و تربیت، به چشم ضرورت اجتماعی بدان می‏نگرند. در این دیدگاه، مسئولیت‏های اقتصادی اعضای مذکر و مؤنث جامعه متفاوت است؛ بدین سبب اعتقاد به این‏که مردان مسئول تأمین معاش زنانند یا زنان به طور مساوی در این گستره مسئولیت ندارند، به معنای نادیده گرفتن شئون انسانی زن یا انکار عدالت جنسی نیست. این وظیفه‏یی است که، برای جبران مسئولیت‏های مرتبط با توانایی‏های خاص زنان، باید به وسیله‏ی مردان انجام گیرد. همین طور، میزان تفاوت ارث برای مردان و زنان ـ که اغلب نمونه‏یی از تبعیض علیه زنان شمرده می‏شود - نباید به صورت امری مجزا مورد توجه قرار گیرد.۴ این بخشی از یک سیستم جامع است. در این سیستم، زنان برای حمایت مالی از دیگر اعضای خانواده مسئولیت قانونی ندارند و تأمین مالی همه‏ی خویشاوندان مؤنث قانونا و عرفا وظیفه‏ی مردان است.

آیا این بدان معنا است که سنت‏های اسلامی لزوما ادامه‏ی وضعیت موجود در جوامع اسلامی ایجاب می‏کند؟ بی تردید پاسخ منفی است. بسیاری از مردان و زنان متفکر مسلمان بر این امر تأکید می‏ورزند که جوامع آن‏ها به ایده آن‏ها و سنت‏های اسلامی مورد توجه قرآن و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پای بند نیستند. در قرآن و تاریخ چنان آمده است که زنان نظرهای خویش را آزادانه در حضور پیامبر ابراز می‏داشتند؛ مجادله می‏کردند و در مباحث جدّی پیامبر و دیگر رهبران مسلمان زمان خود شرکت داشتند.۵ برخی از زنان مسلمان بدان سبب که در مقابل خلیفه‏یی معین ایستادگی کرده‏اند، در تاریخ شناخته شده‏اند. یک نمونه‏ی بارز آن در زمان خلافت عمر بن خطاب دیده می‏شود که خلیفه گفتار درست زن را پذیرفت.۶ قرآن کسانی را که زنان را پست‏تر از مردان می‏پنداشتند سرزنش کرده۷ و آشکارا و مکرر از ضرورت رفتار عادلانه با مردان و زنان سخن گفته است.۸ بنابر این، چنانچه زنان مسلمان در هر مکان یا زمانی تبعیض می‏بینند، نباید اسلام را مقصر قلمداد کنند. ماهیت غیر اسلامی جوامع و کوتاهی مسلمانان در اجرای احکام اسلامی بدین وضعیت می‏انجامد.

● شخصیت حقوقی مستقل زنان

چهارمین سنت اسلامی تأثیر گذار بر آینده‏ی فمینیسم در جوامع مسلمان، شخصیت حقوقی مستقل زنان است که قرآن و شریعت بر آن پای می‏فشارند. زن و مرد مسلمان، هویتی مستقل را از گهواره تا گور حفظ می‏کنند. این شخصیت حقوقی از حق تجارت، کسب درآمد و مالکیت مستقل برخوردار است. ازدواج بر شخصیت حقوقی، حق مالکیت، در آمد یا حتی نام فرد تأثیر نمی‏گذارد. چنانچه زن جرم مدنی مرتکب شود، مجازاتش کم‏تر یا بیش‏تر از مجازات مرد نیست.۹ اگر در مورد او خطایی صورت گیرد یا آزاری به وی رسد، مانند مردان، مستحق غرامت می‏گردد.۱۰

بنابراین، تقاضای شخصیت حقوقی مستقل زنان از سوی فمینیسم مورد حمایت سنت‏های اسلامی قرار دارد.

● ازدواج چند زن توسط یک مرد

گرفتن چند همسر توسط یک مرد معمولاً «پلی گمی» (تعدد زوجات) خوانده می‏شود؛ ولی نام درست روان‏شناختی آن «پلی جینی» (ازدواج چند زن با یک مرد) است. این سیستم ـ که احتمالاً ناشناخته‏ترین سنت اسلامی شمرده می‏شود ـ با اعتراض شدید غیر مسلمانان رو به رو شده و هالیوود، برای استهزای جوامع اسلامی، آن را در قالبی کلیشه‏یی بی‏مورد استفاده قرار داده است.

اولین تصویری که هنگام سخن از ازدواج و اسلام به ذهن غربیان می‏آید، آزادی جنسی مردان جامعه و انقیاد زنان در پرتو این سنت است.

اسلام به مردان اجازه می‏دهد که در یک زمان با بیش از یک زن ازدواج کند. این سنت ـ که حتی به وسیله‏ی قرآن نیز تثبیت شده است ـ۱۱ با تصویر کلیشه‏یی هالیوود تفاوت بسیار دارد. بی تردید ازدواج چند زن با یک مرد نه به وسیله‏ی اسلام بر مردم تحمیل شده و نه کرداری رایج است.

این سنت، استثنایی بر اصل تک همسری به شمار می‏آید و اِعمال آن با فشار اجتماعی به شدت کنترل می‏شود. چنانچه این سنت در جهت تسهیل و اغماض در هرج و مرج جنسی مورد استفاده‏ی مردان قرار گیرد، از نظر اسلام از زنا کم‏تر قابل توبیخ نیست و برای جامعه کم زیان‏تر ارزیابی نمی‏شود. مسلمانان تعدد زوجات را رسمی می‏دانند که باید در شرایط غیر عادی مورد اجرا قرار گیرد. در این موقعیت، چند همسری از نظر زنان مسلمان یک تهدید تلقی نمی‏شود. بنابراین، تلاش‏های جنبش فمینیستی برای ریشه کن ساختن این رسم به منظور بهبود موقعیت زنان با همراهی یا حمایت ناچیز رو به رو خواهد شد.

رهنمودهایی برای جنبش فمینیستی در جوامع اسلامی

حقایق مربوط به سنت‏های اسلامی نشان می‏دهد که جنبش فمینیستی برای حضور در جوامع مسلمان باید موارد زیر را به خاطر داشته باشد:

۱) به نظر می‏رسد اولین و بزرگ‏ترین اصل فمینیسم در غرب با جوامع اسلامی ارتباط ندارد یا دست کم بدان سرزمین‏ها قابل صدور نمی‏نماید. فمینیسم در طول قرن هیجدهم در انگلستان پدید آمد و از میان بردن عدم صلاحیت‏های حقوقی تحمیل شده بر زنان، توسط حقوق عرفی انگلیس، را در رأس شعارهای خود قرار داد. قوانین انگلیس ـ که به ویژه درباره‏ی زنان متأهل تبعیض‏آمیز بود ـ تا حدودی در منابع مربوط به کتاب مقدس (نسبت دادن صفات پست و طبیعت شریر به حوا و فرزندان دخترش) و عرف فئودالی (زشتی فعالیت اجتماعی زنان) ریشه داشت. انقلاب صنعتی و نیاز به نیروی کار زنان جنبش فمینیستی را قوت بخشید و به مدافعان آن کمک کرد تا به تدریج بیش‏تر قوانین تبعیض آمیز را در هم شکنند.

از آن جا که تاریخ و میراث مردم مسلمان با تاریخ و میراث فرهنگی اروپای غربی و امریکا تفاوت کلی دارد، باید فمینیسم مطلوب زنان مسلمان متفاوت باشد. حقوق قانونی‏یی که زنان غربی در جنبش خویش خواهان آن بودند، قبلاً در قرن هفتم برای زنان مسلمان تضمین شده بود. بنابراین، این مبارزه برای زنان مسلمان سودی اندک در بر دارد. افزون بر این، تلاش به علاقه‏مند ساختن زنان مسلمان به نظریه‏ها یا اصلاحات مخالف سنت‏های برآمده از میراث فرهنگی و مذهبی ناسودمند می‏نماید.

مخالفت قابل توجه در برابر ایجاد هر گونه تغییر در قوانین احوال شخصی اسلامی در کشورهای عربی بر درستی این سخن گواهی می‏دهد؛ به عبارت دیگر، اگر فمینیسم بخواهد در جامعه‏ی اسلامی موفق شود، باید شکلی بومی از اهداف و خاستگاه و جایگاهش ارایه دهد.

۲) زنان مسلمان معاصر آموزه‏های اسلام را بهترین دوست و حامی خویش می‏دانند و بازگشت به احکام قرآن و سنت حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم را آرمان خود به شمار می‏آورند. تا آن جا که به زنان مسلمان مربوط می‏شود، رنج‏های امروزین آن‏ها در تجاوزهای عقیدتی بیگانگان بر جوامع اسلامی، نادانی، بدجلوه دادن اسلام حقیقی و سوء استفاده‏ی سود جویان ریشه دارد نه در سنت‏های اسلامی.

۳) سنت‏های اسلامی در برابر نگاه یک سویه و متعصّبانه‏ی فمینیسم به منافع زنان موضع می‏گیرد. بر اساس آموزه‏های اسلامی، خیر مجموع افراد همواره از خیر بخشی از آن‏ها مهم‏تر است. در حقیقت، جامعه به عنوان یک کل سازمان یافته در نظر گرفته می‏شود. مجموعه‏یی که رفاه هر عضو یا سازمان آن برای سلامت و خیر بخش‏های دیگر ضروری می‏نماید. بنابراین، مقابله با شرایط نامساعد زنان همواره باید با تلاش برای کاستن عواملی که به طور زیان آور بر مردان و دیگر بخش‏های جامعه تأثیر می‏گذارد، همراه باشد.

۴) اسلام یک ایدئولوژی است. این دین به طور مساوی به حیات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روانی مردم تأثیر می‏گذارد. «دین» ـ که معمولاً معادل اصطلاح انگلیسی Rengion شمرده می‏شود ـ مفهومی است که، افزون بر اعتقادات و کردار مرتبط با مذهب، طیفی وسیع از اعمال و عقاید را ـ که تقریبا بر همه‏ی جنبه‏های زندگی روزانه‏ی فرد مسلمان تأثیر می‏گذارد ـ شامل می‏شود. اسلام و سنت‏های اسلامی، امروزه در نظر بسیاری از مسلمانان، منبع اصلی اتّحاد، هویت، مقابله با نفوذ بیگانگان و مشارکت برای حل مشکلات شمرده می‏شود. کوتاهی در توجه به این حقیقت جنبش را در معرض شکست قطعی قرار خواهد داد.

ترجمه‏ی:طباطبائی لطفی، عصمت السادات فاروقی، لوئیس لامیا

۱.برای مثال به آیات ۱۷۷:۲؛ ۱۷۶و۷:۴؛ ۴۱:۸؛ ۹۰:۱۶؛ ۲۶:۱۷؛ ۲۲:۲۴ مراجعه شود.

۱۰. قرآن کریم ۹۳و۹۲:۴.

۱۱. «... کابین بندید بر آنچه خوش آید شما رااز زنان دو تا و سه تا و چهار تا و اگر ترسیدید دادگری نکنید، پس یکی را یا آنچه ملک یمین شما باشد. این نزدیک‏تر است بدان که ستم نکنید.» (قرآن کریم ۳:۴.)

۲.هم‏چنین به آیات ۱۹۵:۲؛ ۳۲و۱۲۴:۴؛ ۷۲ـ۷۱:۹ رجوع شود.

۳. قرآن کریم ۹۷:۱۶.

۴. «حکم خدا در حق فرزندان شما این است که: پسران دوبرابر دختران ارث برند.» (قرآن کریم ۱۱:۴).

۵. قرآن کریم ۱:۵۸.

۶.کمال عون ۱۲۹:۱۹۵۵.

۷. قرآن کریم ۵۹ ـ ۵۷: ۱۶.

۸. قرآن کریم ۲۳۱و۲۳۸:۲؛ ۱۹:۴.

۹. قرآن کریم ۳۸:۵.