سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

مادرم به من می گوید بی احساس


مادرم به من می گوید بی احساس

پاسخ به سوال یک مخاطب از استرالیا که در ارتباط خود با مادرش دچار مشکل شده

چند سالی است در خارج از کشور زندگی می‌کنم و با همسرم زندگی خوبی دارم ولی مشکلی همواره عذابم می‌دهد؛ مشکل، مادرم است که توقع دارد مدام برای دیدنش به ایران بیایم و به هر بهانه‌ای از من می‌خواهد کنارش باشم. تا به حال سعی کرده‌ام حداقل سالی یکبار این کار را انجام دهم ولی واقعا تامین هزینه هر بار رفت و برگشت برایم سخت شده است...

از طرفی مادر مرا از نظر روانی تحت‌فشار قرار می‌دهد. مثلا کافی است یکی از اقوام فوت کند، تماس می‌گیرد و می‌گوید: «تو بی احساسی، ببین فلانی رفت، من هم می‌روم حالا نیا!» یا می‌گوید: «من بیمارم و باید بیایی!» من او را بی‌نهایت دوست دارم و با این حرف‌هایش عذاب‌وجدان سراغم می‌آید. همسرم هم از ترس اینکه مبادا من به ایران نیایم و اتفاقی برای مادر بیفتد و بعد سرزنشش کنم، با سفرهای گاه به گاه هم مخالفت چندانی نمی‌کند ولی می‌دانم نمی‌توانم به این روال ادامه دهم. لطفا بگویید چه کنم؟ سارا از استرالیا

وابستگی‌های عاطفی هم از نظر عرف، هم عقل و هم احساس، بین پدر و مادر و فرزندان و بالعکس وجود دارد. چنین وابستگی‌هایی معمول و معقول است و خانواده از روابط عاطفی بین اعضا شکل می‌گیرد، اما گاهی این روابط عاطفی کمتر از حد متعارف و گاهی بیشتر از حد است که باعث دردسر می‌شود. روابط خانم سارا و مادرشان هم از نوع غلوشده و بیشتر از حد متعارف است.

بهتر است بعد از اینکه فرزند ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد، سعی کند به مرور ارتباطش را با والدین و برادر و خواهرهایش و حتی همسرش تعریف کند تا انتظارها و توقع‌های نابجا و بیش از حد شکل نگیرد.

گاهی ما خودمان انتظار و توقع ایجاد می‌کنیم که این توقع کم‌کم به حق طرف مقابل تبدیل می‌شود و درنتیجه دیگر از بین بردن و سلب آن بسیار سخت خواهد بود. این اتفاق به روابط بین فردی و حتی خود کسی که باعث ایجاد این توقع‌ها شده، صدمه روانی می‌زند.

اگر بدانیم چطور باید سنجیده رفتار کنیم، چنین مشکلاتی کمتر بروز می‌کند. مثلا وقتی ازدواج می‌کنیم، طوری که احترام هیچ‌کدام از اعضای خانواده و مخصوصا بزرگ‌ترها خدشه‌دار نشود، به اعضای خانواده بفهمانیم چه از نظر احساسی و چه مادی و... در حد متعارف می‌توانیم به آنها خدمت کنیم تا هرکس حد و اولویت خود را بشناسد. در غیر این صورت، چنین مشکلاتی ایجاد می‌شود.

البته خانم‌ سارا باید بدانند مادر است و احساسات مادرانه که نباید آن را نکوهش کرد، اما رفتار مادرها با هم تفاوت دارد؛ بعضی از آنها منطقی‌ترند و عقلانی برخورد می‌کنند و تصمیم می‌گیرند. آنها متوجه می‌شوند شرایط فرزندشان چگونه است ولی برخی دیگر، دیدگاه‌های متفاوتی دارند، احساساتی‌ترند و به دلیل فشارهایی که حس می‌کنند، جداشدن فرزند و دوری او می‌تواند برایشان بسیار دردآور باشد و نمی‌توانند با این واقعیت کنار بیایند. این مادران، معمولا واکنش‌های هیجانی نشان می‌دهند و مدام فکر می‌کنند الان فرزندشان چه می‌کند، نکند در سختی باشد و ای کاش پیش آنها بود!

حتی اگر دیگران بارها به این مادران نگران بگویند الان وضعیت فرزندت خوب است و در خوشی به سر می‌برد، نمی‌توانند منطقی فکر کنند و حرف کسی را در این زمینه نمی‌پذیرند. آنها باز هم متوقع هستند هر طور شده فرزندشان را ببینند. بیشتر اوقات هم مادر به نیازهای خودش توجه دارد و می‌خواهد آنها را برطرف کند و به دلیل اینکه واکنش‌های هیجانی و احساسی دارد، نمی‌توان نصیحت و مجابش کرد.

شاید بهترین کار این باشد که تصمیم‌های جدیدی بگیرید؛ یعنی با وجود اینکه از ابتدای ازدواج حد و مرزها را تعریف نکرده‌اید، سعی کنید حالا برای مادر مشخص کنید که هر چند وقت یکبار می‌توانید به دیدنشان بروید. باید ارتباط‌های غیرحضوری خود را با مادر افزایش دهید؛ مخصوصا ارتباط‌های تصویری که امروزه امکان آن از طریق اینترنت و با برنامه‌های مختلف که حتی روی گوشی‌های تلفن همراه نصب می‌شود، (مثل skype) وجود دارد چون هر چه ارتباط زنده‌تر و همراه با صدا و تصویر باشد، در رفع و دلتنگی موثرتر خواهد بود.

- می‌توانید در حد معقول، هر چند وقت یکبار به مادرتان که تا این حد به شما وابسته‌اند، سر بزنید. مثلا قرار بگذارید عید نوروز هر سال را کنار ایشان بگذرانید تا برای مادر جا بیفتد که فقط در این زمان خاص می‌توانید به کشور سفر کنید. اگر هم از لحاظ مالی امکان این کار برایتان وجود ندارد، این زمان طولانی‌تر هم می‌تواند باشد ولی بهتر است برای احترام به مادری که تا این حد دلتنگ می‌شود، دیدار سالیانه را از او دریغ نکنید.

- باید کم‌کم وابستگی‌ها را کم کنید؛ یعنی وقتی می‌بینید مثلا مادر سعی می‌کند با روش‌های غیرمستقیم و غیرمعمول مثل تمارض و بیمار نشان دادن خود یا غش و ضعف و بیان جمله‌هایی، احساساتتان را تحریک کند، به این رفتارها بها ندهید و غیرمستقیم رفتار درست را در پیش بگیرید. مثلا وقتی می‌گویند: «من می‌میرم و تو اینجا نیستی!» می‌توانید بگویید: «مادر این حرف‌ها را نزن! انشاءا... عمر طولانی خواهید داشت» ولی بلافاصله باید محترمانه بحث را عوض کنید و نگذارید این موضوع و حرف‌های بیمارگونه ادامه پیدا کند. این کار به نفع مادرتان هم هست چون او هم در این گفت‌وگو و با بیان این حرف‌ها صدمه می‌بیند.

از سایر افراد خانواده و نزدیکان که دورو بر مادرتان هستند خواهش کنید بیشتر به ایشان سر بزنند چون خیلی وقت‌ها تنهایی، به خصوص اگر فرد به یکی از افراد خانواده که از او دور است وابستگی بیشتر داشته باشد، باعث بروز چنین رفتارهایی است. مساله دیگر این است که وقتی مادرتان حرف‌های ناامیدکننده می‌زنند، بگویید: «مادر! این روش‌ها و این حرف‌ها باعث نمی‌شود من بتوانم به دیدنتان بیایم.» با احترام و در عین حال عاطفی صحبت و صادقانه به ایشان گوشزد کنید که وضعیت اقتصادی و کاری‌تان اجازه مسافرت زودهنگام را به شما نمی‌دهد. شاید نمی‌دانند هر بار رفت و آمد شما چه هزینه‌ای دارد. پس لازم است در این باره توضیح دهید.

بعضی مادرها هم فکر می‌کنند فرزندشان در خارج از کشور در فشار روانی است و می‌خواهند او را مجبور به آمدن کنند تا برای خودش هم بهتر باشد! اما اگر توجیه شوند که این درخواست، بیش از لطف باعث زحمت است، شاید در این توقع که دیدار مداوم شما را می‌طلبند، تجدیدنظر کنند.

البته باید به این نکته هم توجه کنید که آنچه گفتید، نشان می‌دهد مادرتان به احتمال زیاد تحت فشار روانی هستند و به نظر می‌رسد دچار افسردگی باشند. شاید هم احساس تنهایی و بی‌کس بودن و اینکه تصور می‌کنند اگر اتفاقی برایشان بیفتد، هیچ‌کس نیست به دادشان برسد، باعث بروز این رفتارها شده باشد. در این صورت هم کمک اطرافیان و بیشتر سرزدن آنها به مادرتان و پرکردن وقت ایشان تا حد زیادی موثر خواهد بود. در نهایت اینکه با احترام و در عین حال قاطعانه، مدبرانه، با برنامه‌ریزی و پله‌پله سعی کنید احساسات مادر را مدیریت کنید یعنی مدام با ایشان در تماس باشید ولی نه بیش از اندازه. توضیح دهید که نمی‌توانید به علت مشغله‌ها در هر ساعتی پاسخگوی تماسشان باشید و فقط در ساعت‌های خاصی امکان پاسخ دادن دارید. واقعا هم به این موضوع عمل و در زمانی که وعده داده‌اید، به ایران سفر کنید یا تماس بگیرید.

اگر مادر باز هم به این روش‌های انفعالی روی آوردند، به این موضوع بها ندهید چون در غیر این صورت رفتارشان تشدید خواهد شد. یادتان نرود همان‌طور که نبودن وابستگی و نادیده گرفتن نیازهای عاطفی دیگران ضرر دارد، وابستگی بیش از حد و بها دادن زیاد به نیازهای عاطفی اطرافیان هم آسیب‌رسان است؛ هم برای خودتان و هم برای آنها.

علاوه بر اینها، از آنجا که به نظر می‌رسد مادرتان دچار افسردگی یا مشکلات عاطفی و هیجانی هستند، اگر بتوانید وقتی در ایران حضور دارید به روان‌پزشک مراجعه کنید، بی‌شک تا حد زیادی مشکلتان حل خواهد شد.

بعضی مادرها احساس وابستگی زیادی به فرزند دارند و فکر می‌کنند دوری وی را تاب نمی‌آورند. حتی بعضی مادرها وقتی بچه‌شان وارد دبستان می‌شود، آنقدر اضطراب دارند و بی‌تابی می‌کنند که آن را به فرزندشان منتقل و او را دچار اضطراب جدایی می‌کنند. ممکن است بچه گریه کند و بخواهد دوباره به خانه برگردد چون مدام نگران است مبادا بلایی سر مادرش بیاید. گاهی این رفتار تا دوران بزرگسالی بچه‌ها هم ادامه می‌یابد و دورشدن آنها و حتی ازدواجشان را به معنای تنهایی خود می‌دانند، دچار خلاء عاطفی می‌شوند و احساس دلتنگی شدید سراغشان می‌آید. این حالت‌ها تا حدی بیمارگونه است و نشان می‌دهد مادر نتوانسته خلاءهای عاطفی خود را پر کند و به شدت به فرزندان وابسته شده تا جایی که مانع پیشرفت و باعث بروز اضطراب در آنها می‌شود. گاهی هم مادر برای به کرسی نشاندن حرف خود، ممکن است به نفرین کردن یا بیان جمله‌هایی مثل اینکه اگر تو بروی و من بمیرم مقصری! روی بیاورند. چنین افرادی سعی می‌کنند احساس عذاب وجدان و گناه در فرزند ایجاد کنند تا نزدیکشان بماند و کمبود محبتشان جبران شود.

دکتر محمدرضا خدایی

روان‌پزشک، عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی