یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا

آفت یکسان شدن با دلدادگی به تبلیغات


آفت یکسان شدن با دلدادگی به تبلیغات

نگاهی به تبلیغات متعدد که در آنها «همانند شدن» انسان ها را هدف اصلی خود قرار داده اند, نشان از گمگشتگی انسان های دلداده به تبلیغات است

نگاهی به تبلیغات متعدد که در آنها «همانند شدن» انسان‌ها را هدف اصلی خود قرار داده‌اند، نشان از گمگشتگی انسان‌های دلداده به تبلیغات است.

چندی پیش در تبلیغ یک مرکز زیبایی و تناسب اندام چهره های کاریکاتوری و اغراق شده چند خانم را دیدم که چشم هایشان خیلی ریز یا خیلی درشت و احیانا تابه تا بود. دندان هایشان بزرگ و کوچک و در مجموع بسیار نامرتب بود و همگی بینی های کاملا نافرمی داشتند. (نافرم براساس معیارهایی که امروز در حال تعریف شدن است!) در زیر همین تصویر، باز هم به صورت کاریکاتور، همان خانم ها نشان داده شده بودند، با این تفاوت که از خدمات این مرکز زیبایی استفاده کرده بودند و پس از این دلسپردگی یا بهتر است در عبارتی متفاوت بگویم: «چهره سپردگی»، همگی چشم های درشت داشتند با دندان های مرتب و دماغ های کوچک و رو به بالا و البته پوشش های کاملا مشابه....

تبلیغ های دیگری نیز هستند که اندیشه «مشابه شدن» را در ذهن مخاطبان تحریک و سپس تائید می کند. وقتی برای تبلیغ یخچال، فریزر، گاز، وسایل خنک کننده، کاغذ دیواری، فرش و... افراد متعددی را در حال خرید کردن نمایش می دهند و در عین حال می گویند: زندگی یعنی... و به جای این سه نقطه، نام (برند) محصول خود را می گذارند، زندگی را تقلیل شده ای نشان می دهند که با زیاد یا اندک خرج کردن به دست می آید، آن هم به صورتی که همه مثل هم می شوند و احیانا کسانی که خارج از این گود قرار می گیرند از «زندگی» تبلیغ شده محروم می شوند. به همین جهت عده بیشتری برای جا نماندن از گود زندگی تبلیغی اقدام به خرید محصول می کنند. این فقط یک وجهه از ظاهر این ماجراست. پرسش این است که چرا می خواهیم مثل هم شویم؟ و چرا برای به هم نزدیک شدن به وسایل آشپزخانه مشابه، به خوراکی های مشابه و... رو می آوریم؟ واقعیت این است که تنهایی یکی از ارکان «بودن» ماست و ما از این تنها شدن وحشت داریم.

با مثل هم شدن تبلیغاتی اگر زمانی هیچ کس به خانه ​مان نیاید و ما بشدت با تنهایی مواجه شویم، با دیدن دفترچه تبلیغات یا با دیدن و شنیدن تبلیغات رسانه ای، با فریبی دقیق و کارشده به خود می گوییم: «من که تنها نیستم. حداقل دارایی های من مثل بقیه است.» این صورت بدون تعارف لحظه ای است که از داشتن کالاهای تبلیغی، یک آرامش خاطر دروغین پیدا می کنیم. اما آخر این همه مستورگی حقیقت تنهایی چیست؟ ما بالاخره باید با این تنهایی انس بگیریم و اگر در دنیا با آن انس نگیریم، در آخرت تنهایی را دشوارتر می چشیم. از این همه تبلیغات و این همه تولید انبوه و... به نظرم می آید زمانی که تولید انبوه در حال شکل گیری بوده (پیش از این جریان)، انسان «خداوندگار» اختراع دستگاه و نحوه تولید و توزیع محصولات بوده یعنی دستگاه بسان بنده خداوندگار خود بوده است. زمانی که تولید انبوه رواج یافت، این نسبت ها دچار تغییرات متعدد شد. امروز دستگاه ها و کارخانه های تولید انبوه، از طریق تبلیغاتشان و حتی موفقیت هایشان در مسیر خریداری ​ و دیده شدن​به «خداوندگار» انسان های در حال خرید تبدیل شده اند.

و ترس این نکته برای زمانی است که این «خداوندگار» تازه خلق شده، انسان ها را نیز درون دستگاه های خود ببلعد و همه را یکسان تحویل دهد. درست مانند همان تبلیغ نخستین که به صورت جزئی شرح دادم. تبلیغی که در آن به صورت ضمنی آموزش داده می شود که ما فقط وقتی پذیرفته شده هستیم که همه مثل هم باشیم.

چاره فرار از ظاهر شیرین یکسان شدن و باطن تلخ وش فراموش کردن خود​ چیست؟ چاره این است که گاهی وقتی تبلیغات را می بینیم، چشم و گوشمان را ببندیم. گاهی از روی آگاهی به شکلی کاملا متفاوت از معیارهای تبلیغی غیرضروری زندگی کنیم. آن وقت می فهمیم​ چقدر داشته های متعدد داریم که نیازی به آنها نداریم. چقدر در برهه های مختلف، بیش از اندازه جیبمان و نیاز آن روزمان هزینه کرده ایم، در حالی که وسیله ای بسیار ساده تر می توانست پاسخگوی ما باشد. اینجاست که می گویم: دستگاه های تولید انبوه و تبلیغات و مصرف گرایی «خداوندگارانی» هستند که ما فقط به آنان گوش جان سپرده ایم. و هربار در این روند خود را بیش از گذشته فراموش کرده ایم و یادمان رفته است که دقیقا چه می خواهیم و چه می خواستیم.

یک نگاه ساده به سیستم های متنوع رایانه ، گوشی های تلفن همراه و انواع وسایل صوتی و تصویری دیگر بیندازید. هنگام خرید هریک از اینها فروشنده لیستی از امکانات را به ما ارائه کرده است. ولی گاهی اوقات ما حتی تا زمان خراب شدن آن کالا هرگز به سراغ آن قابلیت خاص نمی رویم. صحبتم بر سر ایراد گرفتن از تکنولوژی بالاتر نیست و اتفاقا چقدر خوب که تکنولوژی بالاتر در اختیار انسان هایی قرار بگیرد که کارهای مفیدتر به حال رشد خود و دیگران انجام دهند. صحبتم درباره زمانی است که فریب یک تبلیغ را خورده ایم و هزینه اضافه کرده ایم و نیاز واقعی خود را نشناخته ایم و در این مسیر از خود حقیقی مان به نوعی دور شده ایم و خود حقیقی مان را گم کرده ایم.

حورا نژادصداقت