سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

پسر کوچولویی که عاقل شد


پسر کوچولویی که عاقل شد

یکی بود، یکی نبود، توی یک شهر کوچک پسر کوچولویی همراه خانواده اش زندگی می کرد که خیلی شیطون و بلا بود و هیچ وقت کارهای مخصوص به خودش رو انجام نمی داد و مامانش از دست اون خیلی ناراحت …

یکی بود، یکی نبود، توی یک شهر کوچک پسر کوچولویی همراه خانواده اش زندگی می کرد که خیلی شیطون و بلا بود و هیچ وقت کارهای مخصوص به خودش رو انجام نمی داد و مامانش از دست اون خیلی ناراحت می شد.

فراز کوچولوی قصه ما هر روز صبح که از خواب بیدار می شد بدون این که تخت خوابشو مرتب کنه به مدرسه می رفت. همه وسایل توی اتاقش ولو بود و اسباب بازی ها، لباس ها و کتاب های درسی اتاقش رو پر کرده بود.

یک روز فراز کوچولو از خواب بیدار شد هرچی دنبال مامان و باباش گشت اون ها رو پیدا نکرد بعد از چند دقیقه مامان و باباش رو که از بیرون رسیده بودن، دید. بابای فراز مامانش رو برده بود دکتر و فراز از دیدن چهره مامانش خیلی ناراحت و غمگین شد و زود برای مامان رختخواب پهن کرد تا اون بخوابه و استراحت کنه.

وقتی دید که حال مامان خوب نیست و حسابی سرماخورده، تصمیم گرفت کمی در کارهای خونه به او کمک کنه. اون از دست خودش به دلیل تنبلی و بی فکری ناراحت بود و سریع به اتاقش رفت و همه وسایلش رو مرتب و منظم سر جای خودش گذاشت و همه جارو گردگیری کرد و بعد هم مثل یک پرستار خوب از مامانش پرستاری کرد تا وقتی مامان به خواب رفت.

صبح فردا فراز کوچولو زود بیدار شد و اول به حیاط رفت. جارو و خاک انداز رو برداشت و حیاط رو جارو زد طوری که دیگه هیچ شاخه شکسته و برگ درختی تو حیاط دیده نمی شد. وقتی کارهای توی حیاط رو تموم کرد به آرومی داخل خونه اومد به اطراف نگاه کرد. پدر میز صبحانه رو چیده بود فراز آروم و بی سر و صدا صبحانش رو خورد و بعد شروع کرد به جمع کردن روی میز. هر چیزی رو سرجاش گذاشت و ظرف های کثیف رو هم در ظرفشویی قرار داد.

مجله های باباش رو هم جمع کرد. خلاصه یکی دو ساعت با جمع کردن وسایل و گذاشتن اون ها سرجاشون مشغول شد بعد از مدتی که مادر از جاش بلند شد و دید که فراز کوچولو برای کمک به اون این همه کار کرده خیلی خوشحال شد. انگار مریضی از وجودش پر کشیده بود. مادر رفت و فراز رو در آغوش گرفت و گفت: پسر گلم تو ممکنه بازیگوش، پرسر و صدا و شیطون باشی اما خیلی مهربونی و خیلی خوبه که به نظم و ترتیب و گذاشتن هر چیزی سرجای خودش اهمیت بدی.

مادر فراز رو بوسید و ادامه داد: پسر گلم، تو سلامتی مامان رو به بازی و شیطنت هات ترجیح دادی و این نشون می ده که بزرگ و عاقل شدی و من ازت خیلی ممنونم. بازی و شادی واسه هر بچه ای لازمه اما باید سعی کنی موقع بازی برای کسی مزاحمت ایجاد نکنی!

عابدیان