چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
تقویت گفت و گو بین اسلام و غرب
در گفت و شنودی كه ما در آستانه قرن بیست و یكم بدان نیازمندیم باید چند اصل اخلاقی بنیادی مورد توجه قرار گیرد: همان گونه كه ولی نعمت انسانها(ص) پانزده قرن پیش در اعلامیه حقوقبشر خود در حجهٔالوداع اعلام كرد، سفید بر سیاه برتری ندارد و همه انسانها فرزندان آدماند. این اعلامیه شامل اصولی اخلاقی و بنیادی است كه در این مقاله بدان میپردازیم.
پرنس ویلز در سخنرانی خود در مركز مطالعات اسلامی آكسفورد (۲) به اختصار یادآور شد:
«... من قلبا معتقدم كه موضوع روابط بین این دو دنیا هم اكنون بیش از هر زمان دیگری اهمیتیافته است، زیرا از سویی میزان سوء تفاهم بین دنیای اسلام و دنیای غرب به گونهای خطرناك رو به تزاید است و از سویی دیگر نیاز به همزیستی و همكاری در هیچ دورهای از این حد بیشتر نبوده است; بویژه در جهانی كه وابستگیهای متقابل روزبروز بیشتر میشوند. »
سوء تفاهمهایی كه در این جا بدآنها اشاره میكنیم گوناگوناند. شاید در صدر این فهرستبتوان از به اصطلاح افراط گرایی، تروریسم و بنیادگرایی در جهان اسلام نام برد.
از این دیدگاه تعالیم اجتماعی و احكام اسلام غالبا سخت، كهنه و خشن معرفی میشوند; جنبشهای طرفدار تجدید حیات اسلام ضد مردمی قلمداد میگردند و نگرش اسلام به خانواده و زنان، تبعیضآمیز، ناعادلانه و سلطه جویانه نشان داده میشوند.
● اطلاعات گمراه كننده
رسانههای غربی از انتشار اطلاعات گمراه كننده درباره اسلام و مسلمانان بدون اغراق لذت میبرند. این اتهام را غالبا «عینیت» نام نهادهاند و هر كس بخواهد با اسلام منصفانه روبه رو شود به آسانی برچسب طرفداری از «بنیادگرایان اسلامی» به وی میزنند.
این فقط یك روی سكه است. از سوی دیگر، ذهنیتیك فرد مسلمان پیچیدگیهای خاص خود را دارد. طبقه متوسطی كه بر اساس سنت تفكر غیرمذهبی غرب تربیتشدهاند و در آنجا تحصیلات خود را به پایان بردهاند با تردیدها و سوءظنهای فراوانی كه رسانههای غربی درباره اسلام انتشار میدهند نظر موافق دارند. اینان تحت عنوان دفاع از حقوق بشر مایلند شاهد رها شدن اسلام از قوانین - به زعم آنان - ناعادلانهاش باشند. از نظر اینها در جامعه غیرمذهبی غرب همه چیز كافی، نو و آرمانی است. آنها فرزندان خود را برای تحصیل به غرب میفرستند و حتی به منظور رسیدن به امنیتشخصی، آسایش و سطح زندگی بالا به غرب مهاجرت میكنند. آنها در پایتختهای كشورهای غربی حتی بیش از شهركها و شهرهای كشور خود احساس آرامش میكنند. شاید ما بتوانیم اینان را «فرزندخواندگان» غربیان بنامیم.
گروه دوم مسلمانانی هستند كه با دیده تحقیر، سوءظن و تا حدی خصومتبه غرب مینگرند. اینان غرب را جهانی شیطانی میدانند، و از آن جا كه به استثمار غربی در گذشتهای نه چندان دور نظر دارند، استثماری كه به دست استعمارگران ایتالیایی، هلندی، فرانسوی و انگلیسی انجام میگرفت، نسبتبه غرب نگرش كاملا بد بینانه دارند و چون اسلام و جاهلیت - به هر شكل كه ظاهر شود - نمیتوانند همزیستی داشته باشند، بنابراین آنها معتقدند كه باید روابط با غرب كاملا قطع شود. شاید بتوان این گروه را «طرد كنندگان» نامید.
● نظم نوین جهانی
گروه سومی از مسلمانان با احساسات گوناگونی به غرب مینگرند. آنها به جهان گرایی به عنوان یك واقعیت اعتقاد دارند، اما فراخوانی به نظم نوین جهانی آنان را نسبتبه مقاصد نهایی و منافع غرب در كنترل كردن منابع اقتصادی و بازارهای جهان دچار شك و تردیدی ژرف میسازد. آنان درباره راهبردهای توسعه كه غرب با عنوان جهانی شدن اقتصاد، رسانههای همگانی و تعلیم و تربیت مطرح میكند با نگرانی و ابهام مینگرند، آنان در اندیشه غرب، حضور یك رویكرد اروپا مركزی بارز را احساس میكنند، رویكردی كه در استعمار اقتصادی، امپریالیسم فرهنگی و شبكه آموزشی، یعنی آنچه به نام توسعه صورت میگیرد، بازتاب یافته است. واقعیتهای زندگی حكایت از آن دارد كه اگر قرار است داد و ستدی در جهان در حال توسعه صورت گیرد یا اعتبار نامهای یا مبادلهای اقتصادی انجام شود، جز از طریق مراكز جهان سرمایه داری در لندن، نیویورك و توكیو مقدور نیست. اگر دانشجویی در پی آموزش پایه است نمرات او در گواهینامه آموزش عمومیاش (۳) باید به تایید دانشگاه آكسفورد یا دانشگاه لندن برسد; و حتی اگر در نیجریه، بنگلادش یا پاكستان باشد باید متونی را كه در انگلستان برای دانشجویان نوشته شده یاد بگیرد. در نتیجه وی درباره تاریخ و خیابانهای لندن مطالب بیشتری میآموزد، در حالی كه بسیاری از مذاهب دیگر جهان قوه تفكر پیروان خود را مهار و محدود میكنند، اسلام مایل است پیروانی آزاد اندیش و منتقد داشته باشد. مساله اصلی در این جا گسستن كامل از فرهنگ، تاریخ و ارزشهای خودی است آن گاه كه [غرب] به نام جهانگرایی و توسعه یافتگی، آموزش و پرورش، یك ملت را با سنتخویش بیگانه میكند. در واقع گروه سوم، با دیدی انتقادی به غرب مینگرند. شاید بتوانیم اینان را «منتقدان» غرب بنامیم. بعضی از جنبشهای طرفدار تجدید حیات اسلام چنین رویكردی دارند.
گروه چهارمی از مسلمانان از دیدگاهی مبتنی بر تمدنی نیرومند به غرب مینگرند. آنان به فرهنگ و میراث اجتماعی و مذهبی خود میبالند، و در عین حال مایلند با دیگران تعامل داشته باشند; فكر میكنند پیام، رسالت، هدف و مقصودی دارند كه میتوانند در آن با دیگران سهیم شوند; و به گفت و شنود - و نه گفتار یك سویه - باور دارند. آنها برتری اقتصادی غرب را یك گفتار یكسویه تمدنی میدانند.
از نظر آنها، این نگره غرب كه ملل كم توسعه در حوزه اقتصادی، در سایر حوزهها نیز توسعه نیافتهاند، نوعی تحریف است كه از نظریات پیش داوری شده غربیان ناشی میشود. مسلمانان گروه اخیر این رویكرد به اصطلاح كارشناسانه را مورد سؤال قرار میدهند. از یك سو از هر انتقاد واقعی از اسلام كه از جانب غرب به عمل آید استقبال میكنند و از سوی دیگر از نظریات قالبی و تا حدی جزمی درباره اسلام آن گونه كه در رسانهها و پژوهشهای غربی بازتاب مییابد ابراز نگرانی مینمایند.
● گفت و شنود پر بار
گفت و شنود پر محتوا فقط زمانی تحقق مییابد كه همگان بتوانند نظریات خود را ابراز كنند. در این جا هرگونه پیش داوری راجع به یك ملت پیش از آغاز گفت و شنود مردود است.
بلافاصله باید گفت كه در واقع اگر فكر كنیم گفتگوی بین تمدنها در هر حال لازم است آغاز شود و این ما هستیم كه باید آغازگر آن باشیم راهی به خطا رفتهایم. اسلام به هنگام ظهور خویش در پانزده قرن پیش مردم را با كلماتی روشن، صریح و مخصوص به گفتگو دعوت كرد و در دعوت اهل كتاب چنین گفت:
بگو: ای اهل كتاب، بیایید از آن كلمهای كه پذیرفته ما و شما ست پیروی كنیم: «آن كه جز خدای را نپرستیم و هیچ چیز را شریك او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را سوای خدا به پرستش نگیرد... (آل عمران / ۶۴ - قرآن مجید، ترجمه عبدالحمید آیتی)
این پیشگامی از جانب قرآن در زمانی صورت گرفت كه غرب دنیای غیر مسیحی را در مرتبت انسانی نمینشاند.
ما حتی در گذشتهای نه چندان دور گفت و شنود بلند مدتی تحت پوشش استعمار با غرب داشتهایم. بعد از افول دولت عثمانی بخش بزرگی از جهان اسلام و نیز مصر در سال ۱۷۹۸ مستعمره بریتانیا، فرانسه، هلند، و ایتالیا شد. این استیلای سیاسی و اقتصادی گفت و شنود جاری آن زمان را متوقف نكرد، هر چند زبان و بستر این گفت و شنود در مدت بیش از یك قرن شكل مبارزه رهایی بخش به خود گرفت.
پس از رهایی سیاسی دنیای اسلام و حادثه تاریخی استقرار دولت مبتنی بر ایدهئولوژی در پاكستان به سال۱۹۴۷، گفتمان جدیدی بین اسلام و غرب آغاز شد. یكی از نتایج منطقی آزادی سیاسی، تحقق خود مختاری و آزادی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مسلمانان در برابر غرب بود. لذا مفاهیم ملیت، پایندگی و استقلال به تعاریفی مجدد و فوری نیاز داشتند. وضعیت جدید ایجاب میكرد بین دولتهای مسلمانی كه بتازگی پا به عرصه وجود گذاشته بودند و نیز بین دولتهای مسلمان و غرب گفت و شنود جدیدی بر قرار شود. متاسفانه این گفتمان جدید در برخی كشورهای اسلامی خیزش روشن و مشخصی نداشت. حكمرانهای اكثر كشورهای مسلمان تازه استقلال یافته ظاهرا درباره اهداف ملی خود دچار سردرگمی بودند آنها همچنین نمیتوانستند گذشته استعمار زده خود را بكلی فراموش كنند این ذهنیت نو - استعمارگر به تمام جنبههای زندگی مسلمانان از دیدگاه استثمارگران سابق مینگریست. با این همه، گفت و شنود در سطح مردم، متفكران و محققان ادامه یافت.
● نقش تاریخی
سید جمال الدین اسد آبادی، اقبال و مودودی در گسترش این گفت و شنود بین اسلام و غرب نقشی تاریخی داشتهاند. نگرش آنها نگرشی محققانه، عینی و جامع بود. آنها در نظر داشتند امت مسلمان را بر شالوده اخلاقی و معنوی اسلام احیا كنند; در عین حال سعی میكردند از غرب در عرصههایی كه سرآمد دیگران بود استفاده كنند و از آن درس بگیرند; و بر این حكمت پیامبرانه تاكید میكردند كه در طلب علم حتی باید تا چین رفت.
در این گفتوشنود جدید مسائل مربوط به تمدن، تاریخ و ایدئولوژی مطرح میشد، و انسان زمانی احساس رضایت میكرد كه ارزشهای واقعی یك تمدن و فرهنگ را كاملا شناخته و در علایق مشترك در سطح یك تمدن سهیم شده بود. نقطه و آغاز این بود كه مسلمانان همیشه در نهایت دریافت كننده نیستند، بلكه آنها نیز میتوانند در سعادت دیگران سهیم باشند.
گفت و شنود مورد نظر من در این جا، باید بر پایه شرایط موجود و منصفانه و پر محتوا باشد چنین گفتگویی باید بین دو تمدن و مردمی همپایه صورت گیرد، نه گفتگویی بین فرادستان و فرو دستان، بین دارایان و ندارها، آنها كه مدعیاند به لحاظ اقتصادی ابرقدرتاند و آنها كه به كمك اقتصادی نیازمندند. گفتگو بین كسانی كه خود را ژاندارم جهانی تصور میكنند و كسانی كه حتی در منازعات منطقهای و محلی از لحاظ نظامی به ابرقدرتها نیازمندند، معنا و مفهومی ندارد. گفت و شنود با روانشناسی یك فرهنگ مسلط، حاكم و تحمیل كننده و نیز قدرت سیاسی و اقتصادی كه دیگران را «ناچیز» جلوه میدهد در واقع گفت و شنود نیست.
در گفت و شنودی كه ما در آستانه قرن بیست و یكم به آن نیازمندیم باید چند اصل اخلاقی بنیادی مورد توجه قرار گیرد: همان گونه كه ولی نعمت انسانها (ص) پانزده قرن پیش در اعلامیه حقوق بشر خود در حجهٔ الوداع اعلام كرد، هیچ سفیدپوستی بر سیاه پوستبرتری ندارد و تمام انسانها فرزندان یكپدرند. این اعلامیه شامل اصولیاخلاقی و بنیادی است كه در بحث جدید به آن میپردازیم. قبل از آن كه بتوان بین رهبران بشر گفتوشنودی ثمربخش برقرار كرد، لازم استبرتریقومی بااشكالجدیدویژهگراییاش نظیر صهیونیسمونازیسم بهصراحت محكوم شود.
● حقوق بشر
در گفتمان جدید قبل از هر چیز دیگر باید حقوق مردمی كه در لوای ارزشهای خاص خودشان زندگی میكنند مورد توجه قرار گیرد. جهانگرایی بدان معنا نیست كه شبكه رسانهای امپریالیستها در زندگی خصوصی مردم دخالت و یك فرهنگ ضعیف، هرزه و فاسد را بر دیگران تحمیل كنند. اگر مسلمانان در موطن خویش یا در غرب نسبتبه ارزشهایی مانند تواضع، سادگی و پارسایی پایبندی نشان میدهند نباید آنان را مجبور كرد كه به نام جهانگرایی از فرهنگ و آداب و رسوم غیراخلاقی دیگران پیروی كنند. اسلام در همان حال كه در یك جامعه اسلامی غیرمسلمان را اهل ذمه مینامد توسعه یك جامعه اخلاقی را كه به لحاظ فرهنگی كثرتگرا باشد جایز میشمرد. بدون شك، برهنگی و هرزگی پدیدهای ضد اجتماعی و ضد اخلاقی است، خواه انسان در شرق زندگی كند، خواه در غرب; این چیزی نیست كه بتواند زیر نام آزادی پذیرفته شود.
گفت و شنود جدید لازم میداند توجه خود را به یك پدیده جهانی معطوف كند: تحقق دنیایی در قرن بیستویكم كه در آن انسانهایی تحصیل كرده، سالم و مسؤول در كنار هم زندگی كنند. این امر زمانی امكانپذیر است كه اسلام و غرب در تبادل نظریهها، توسعه راهبردها و برنامهریزی برای نسلهای آینده با یكدیگر همكاری و مشاركت داشته باشند، آینده را نمیتوان بر شالوده نفرت خشنونت و ترور بنا كرد.
ذهنیت غربی، باید خود را از تعصبات و پیش داوریها درباره اسلام رها كند، و این كار هر چه زودتر انجام شود بهتر است. مسلمانان نیز باید غربیان را بیشتر و بهتر بشناسند و از دیدگاهی انتقادی پیش فرضهای خود را درباره غرب بررسی كنند. دستور كار این بحثباید با یك جهاد آغاز شود: جهاد در راه آموزش دادن و تقویت كردن حس مسؤولیت اجتماعی مردم كشورمان و سایر مردم در راه نیل به این آرمان شكوهمند، دولتمردان، محققان، رهبران جامعه، مربیان و نیز زنان مسلمان باید نقش فعال و سازندهای ایفا كنند. با كوشش متقابل و توكل به خدا ما میتوانیم در سایه تعهد، امید و اعتماد با شوق و اشتیاق برپایه اصول اخلاقی و جهانی عدالت، آزادی امنیت و شرافت، دنیایی بنا كنیم كه در آن افراد بشر هر چه بیشتر راه اتحاد و اتفاق را در پیش گیرند
ملك معراج خالد
منبع:سایت بلاغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست