یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

تقویت گفت و گو بین اسلام و غرب


تقویت گفت و گو بین اسلام و غرب

پس از رهایی سیاسی دنیای اسلام و حادثه تاریخی استقرار دولت مبتنی بر ایده ئولوژی در پاكستان به سال ۱۹۴۷, گفتمان جدیدی بین اسلام و غرب آغاز شد یكی از نتایج منطقی آزادی سیاسی, تحقق خود مختاری و آزادی اجتماعی, اقتصادی و فرهنگی مسلمانان در برابر غرب بود

در گفت و شنودی كه ما در آستانه قرن بیست و یكم بدان نیازمندیم باید چند اصل اخلاقی بنیادی مورد توجه قرار گیرد: همان گونه كه ولی نعمت انسانها(ص) پانزده قرن پیش در اعلامیه حقوق‏بشر خود در حجهٔ‏الوداع اعلام كرد، سفید بر سیاه برتری ندارد و همه انسانها فرزندان آدم‏اند. این اعلامیه شامل اصولی اخلاقی و بنیادی است كه در این مقاله بدان می‏پردازیم.

پرنس ویلز در سخنرانی خود در مركز مطالعات اسلامی آكسفورد (۲) به اختصار یادآور شد:

«... من قلبا معتقدم كه موضوع روابط بین این دو دنیا هم اكنون بیش از هر زمان دیگری اهمیت‏یافته است، زیرا از سویی میزان سوء تفاهم بین دنیای اسلام و دنیای غرب به گونه‏ای خطرناك رو به تزاید است و از سویی دیگر نیاز به همزیستی و همكاری در هیچ دوره‏ای از این حد بیشتر نبوده است; بویژه در جهانی كه وابستگی‏های متقابل روزبروز بیشتر می‏شوند. »

سوء تفاهم‏هایی كه در این جا بدآنها اشاره می‏كنیم گوناگون‏اند. شاید در صدر این فهرست‏بتوان از به اصطلاح افراط گرایی، تروریسم و بنیادگرایی در جهان اسلام نام برد.

از این دیدگاه تعالیم اجتماعی و احكام اسلام غالبا سخت، كهنه و خشن معرفی می‏شوند; جنبشهای طرفدار تجدید حیات اسلام ضد مردمی قلمداد می‏گردند و نگرش اسلام به خانواده و زنان، تبعیض‏آمیز، ناعادلانه و سلطه جویانه نشان داده می‏شوند.

● اطلاعات گمراه كننده

رسانه‏های غربی از انتشار اطلاعات گمراه كننده درباره اسلام و مسلمانان بدون اغراق لذت می‏برند. این اتهام را غالبا «عینیت‏» نام نهاده‏اند و هر كس بخواهد با اسلام منصفانه روبه رو شود به آسانی برچسب طرفداری از «بنیادگرایان اسلامی‏» به وی می‏زنند.

این فقط یك روی سكه است. از سوی دیگر، ذهنیت‏یك فرد مسلمان پیچیدگیهای خاص خود را دارد. طبقه متوسطی كه بر اساس سنت تفكر غیرمذهبی غرب تربیت‏شده‏اند و در آنجا تحصیلات خود را به پایان برده‏اند با تردیدها و سوءظن‏های فراوانی كه رسانه‏های غربی درباره اسلام انتشار می‏دهند نظر موافق دارند. اینان تحت عنوان دفاع از حقوق بشر مایلند شاهد رها شدن اسلام از قوانین - به زعم آنان - ناعادلانه‏اش باشند. از نظر اینها در جامعه غیرمذهبی غرب همه چیز كافی، نو و آرمانی است. آنها فرزندان خود را برای تحصیل به غرب می‏فرستند و حتی به منظور رسیدن به امنیت‏شخصی، آسایش و سطح زندگی بالا به غرب مهاجرت می‏كنند. آنها در پایتخت‏های كشورهای غربی حتی بیش از شهركها و شهرهای كشور خود احساس آرامش می‏كنند. شاید ما بتوانیم اینان را «فرزندخواندگان‏» غربیان بنامیم.

گروه دوم مسلمانانی هستند كه با دیده تحقیر، سوءظن و تا حدی خصومت‏به غرب می‏نگرند. اینان غرب را جهانی شیطانی می‏دانند، و از آن جا كه به استثمار غربی در گذشته‏ای نه چندان دور نظر دارند، استثماری كه به دست استعمارگران ایتالیایی، هلندی، فرانسوی و انگلیسی انجام می‏گرفت، نسبت‏به غرب نگرش كاملا بد بینانه دارند و چون اسلام و جاهلیت - به هر شكل كه ظاهر شود - نمی‏توانند همزیستی داشته باشند، بنابراین آنها معتقدند كه باید روابط با غرب كاملا قطع شود. شاید بتوان این گروه را «طرد كنندگان‏» نامید.

● نظم نوین جهانی

گروه سومی از مسلمانان با احساسات گوناگونی به غرب می‏نگرند. آنها به جهان گرایی به عنوان یك واقعیت اعتقاد دارند، اما فراخوانی به نظم نوین جهانی آنان را نسبت‏به مقاصد نهایی و منافع غرب در كنترل كردن منابع اقتصادی و بازارهای جهان دچار شك و تردیدی ژرف می‏سازد. آنان درباره راهبردهای توسعه كه غرب با عنوان جهانی شدن اقتصاد، رسانه‏های همگانی و تعلیم و تربیت مطرح می‏كند با نگرانی و ابهام می‏نگرند، آنان در اندیشه غرب، حضور یك رویكرد اروپا مركزی بارز را احساس می‏كنند، رویكردی كه در استعمار اقتصادی، امپریالیسم فرهنگی و شبكه آموزشی، یعنی آنچه به نام توسعه صورت می‏گیرد، بازتاب یافته است. واقعیت‏های زندگی حكایت از آن دارد كه اگر قرار است داد و ستدی در جهان در حال توسعه صورت گیرد یا اعتبار نامه‏ای یا مبادله‏ای اقتصادی انجام شود، جز از طریق مراكز جهان سرمایه داری در لندن، نیویورك و توكیو مقدور نیست. اگر دانشجویی در پی آموزش پایه است نمرات او در گواهی‏نامه آموزش عمومی‏اش (۳) باید به تایید دانشگاه آكسفورد یا دانشگاه لندن برسد; و حتی اگر در نیجریه، بنگلادش یا پاكستان باشد باید متونی را كه در انگلستان برای دانشجویان نوشته شده یاد بگیرد. در نتیجه وی درباره تاریخ و خیابانهای لندن مطالب بیشتری می‏آموزد، در حالی كه بسیاری از مذاهب دیگر جهان قوه تفكر پیروان خود را مهار و محدود می‏كنند، اسلام مایل است پیروانی آزاد اندیش و منتقد داشته باشد. مساله اصلی در این جا گسستن كامل از فرهنگ، تاریخ و ارزشهای خودی است آن گاه كه [غرب] به نام جهان‏گرایی و توسعه یافتگی، آموزش و پرورش، یك ملت را با سنت‏خویش بیگانه می‏كند. در واقع گروه سوم، با دیدی انتقادی به غرب می‏نگرند. شاید بتوانیم اینان را «منتقدان‏» غرب بنامیم. بعضی از جنبش‏های طرفدار تجدید حیات اسلام چنین رویكردی دارند.

گروه چهارمی از مسلمانان از دیدگاهی مبتنی بر تمدنی نیرومند به غرب می‏نگرند. آنان به فرهنگ و میراث اجتماعی و مذهبی خود می‏بالند، و در عین حال مایلند با دیگران تعامل داشته باشند; فكر می‏كنند پیام، رسالت، هدف و مقصودی دارند كه می‏توانند در آن با دیگران سهیم شوند; و به گفت و شنود - و نه گفتار یك سویه - باور دارند. آنها برتری اقتصادی غرب را یك گفتار یك‏سویه تمدنی می‏دانند.

از نظر آنها، این نگره غرب كه ملل كم توسعه در حوزه اقتصادی، در سایر حوزه‏ها نیز توسعه نیافته‏اند، نوعی تحریف است كه از نظریات پیش داوری شده غربیان ناشی می‏شود. مسلمانان گروه اخیر این رویكرد به اصطلاح كارشناسانه را مورد سؤال قرار می‏دهند. از یك سو از هر انتقاد واقعی از اسلام كه از جانب غرب به عمل آید استقبال می‏كنند و از سوی دیگر از نظریات قالبی و تا حدی جزمی درباره اسلام آن گونه كه در رسانه‏ها و پژوهشهای غربی بازتاب می‏یابد ابراز نگرانی می‏نمایند.

● گفت و شنود پر بار

گفت و شنود پر محتوا فقط زمانی تحقق می‏یابد كه همگان بتوانند نظریات خود را ابراز كنند. در این جا هرگونه پیش داوری راجع به یك ملت پیش از آغاز گفت و شنود مردود است.

بلافاصله باید گفت كه در واقع اگر فكر كنیم گفتگوی بین تمدنها در هر حال لازم است آغاز شود و این ما هستیم كه باید آغازگر آن باشیم راهی به خطا رفته‏ایم. اسلام به هنگام ظهور خویش در پانزده قرن پیش مردم را با كلماتی روشن، صریح و مخصوص به گفتگو دعوت كرد و در دعوت اهل كتاب چنین گفت:

بگو: ای اهل كتاب، بیایید از آن كلمه‏ای كه پذیرفته ما و شما ست پیروی كنیم: «آن كه جز خدای را نپرستیم و هیچ چیز را شریك او نسازیم و بعضی از ما بعضی دیگر را سوای خدا به پرستش نگیرد... (آل عمران / ۶۴ - قرآن مجید، ترجمه عبدالحمید آیتی)

این پیشگامی از جانب قرآن در زمانی صورت گرفت كه غرب دنیای غیر مسیحی را در مرتبت انسانی نمی‏نشاند.

ما حتی در گذشته‏ای نه چندان دور گفت و شنود بلند مدتی تحت پوشش استعمار با غرب داشته‏ایم. بعد از افول دولت عثمانی بخش بزرگی از جهان اسلام و نیز مصر در سال ۱۷۹۸ مستعمره بریتانیا، فرانسه، هلند، و ایتالیا شد. این استیلای سیاسی و اقتصادی گفت و شنود جاری آن زمان را متوقف نكرد، هر چند زبان و بستر این گفت و شنود در مدت بیش از یك قرن شكل مبارزه رهایی بخش به خود گرفت.

پس از رهایی سیاسی دنیای اسلام و حادثه تاریخی استقرار دولت مبتنی بر ایده‏ئولوژی در پاكستان به سال‏۱۹۴۷، گفتمان جدیدی بین اسلام و غرب آغاز شد. یكی از نتایج منطقی آزادی سیاسی، تحقق خود مختاری و آزادی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مسلمانان در برابر غرب بود. لذا مفاهیم ملیت، پایندگی و استقلال به تعاریفی مجدد و فوری نیاز داشتند. وضعیت جدید ایجاب می‏كرد بین دولتهای مسلمانی كه بتازگی پا به عرصه وجود گذاشته بودند و نیز بین دولتهای مسلمان و غرب گفت و شنود جدیدی بر قرار شود. متاسفانه این گفتمان جدید در برخی كشورهای اسلامی خیزش روشن و مشخصی نداشت. حكمرانهای اكثر كشورهای مسلمان تازه استقلال یافته ظاهرا درباره اهداف ملی خود دچار سردرگمی بودند آنها همچنین نمی‏توانستند گذشته استعمار زده خود را بكلی فراموش كنند این ذهنیت نو - استعمارگر به تمام جنبه‏های زندگی مسلمانان از دیدگاه استثمارگران سابق می‏نگریست. با این همه، گفت و شنود در سطح مردم، متفكران و محققان ادامه یافت.

● نقش تاریخی

سید جمال الدین اسد آبادی، اقبال و مودودی در گسترش این گفت و شنود بین اسلام و غرب نقشی تاریخی داشته‏اند. نگرش آنها نگرشی محققانه، عینی و جامع بود. آنها در نظر داشتند امت مسلمان را بر شالوده اخلاقی و معنوی اسلام احیا كنند; در عین حال سعی می‏كردند از غرب در عرصه‏هایی كه سرآمد دیگران بود استفاده كنند و از آن درس بگیرند; و بر این حكمت پیامبرانه تاكید می‏كردند كه در طلب علم حتی باید تا چین رفت.

در این گفت‏وشنود جدید مسائل مربوط به تمدن، تاریخ و ایدئولوژی مطرح می‏شد، و انسان زمانی احساس رضایت می‏كرد كه ارزشهای واقعی یك تمدن و فرهنگ را كاملا شناخته و در علایق مشترك در سطح یك تمدن سهیم شده بود. نقطه و آغاز این بود كه مسلمانان همیشه در نهایت دریافت كننده نیستند، بلكه آنها نیز می‏توانند در سعادت دیگران سهیم باشند.

گفت و شنود مورد نظر من در این جا، باید بر پایه شرایط موجود و منصفانه و پر محتوا باشد چنین گفتگویی باید بین دو تمدن و مردمی همپایه صورت گیرد، نه گفتگویی بین فرادستان و فرو دستان، بین دارایان و ندارها، آنها كه مدعی‏اند به لحاظ اقتصادی ابرقدرت‏اند و آنها كه به كمك اقتصادی نیازمندند. گفتگو بین كسانی كه خود را ژاندارم جهانی تصور می‏كنند و كسانی كه حتی در منازعات منطقه‏ای و محلی از لحاظ نظامی به ابرقدرتها نیازمندند، معنا و مفهومی ندارد. گفت و شنود با روان‏شناسی یك فرهنگ مسلط، حاكم و تحمیل كننده و نیز قدرت سیاسی و اقتصادی كه دیگران را «ناچیز» جلوه می‏دهد در واقع گفت و شنود نیست.

در گفت و شنودی كه ما در آستانه قرن بیست و یكم به آن نیازمندیم باید چند اصل اخلاقی بنیادی مورد توجه قرار گیرد: همان گونه كه ولی نعمت انسانها (ص) پانزده قرن پیش در اعلامیه حقوق بشر خود در حجهٔ الوداع اعلام كرد، هیچ سفیدپوستی بر سیاه پوست‏برتری ندارد و تمام انسانها فرزندان یك‏پدرند. این اعلامیه شامل اصولی‏اخلاقی و بنیادی است كه در بحث جدید به آن می‏پردازیم. قبل از آن كه بتوان بین رهبران بشر گفت‏وشنودی ثمربخش برقرار كرد، لازم است‏برتری‏قومی بااشكال‏جدیدویژه‏گرایی‏اش نظیر صهیونیسم‏ونازیسم به‏صراحت محكوم شود.

● حقوق بشر

در گفتمان جدید قبل از هر چیز دیگر باید حقوق مردمی كه در لوای ارزشهای خاص خودشان زندگی می‏كنند مورد توجه قرار گیرد. جهان‏گرایی بدان معنا نیست كه شبكه رسانه‏ای امپریالیستها در زندگی خصوصی مردم دخالت و یك فرهنگ ضعیف، هرزه و فاسد را بر دیگران تحمیل كنند. اگر مسلمانان در موطن خویش یا در غرب نسبت‏به ارزشهایی مانند تواضع، سادگی و پارسایی پای‏بندی نشان می‏دهند نباید آنان را مجبور كرد كه به نام جهان‏گرایی از فرهنگ و آداب و رسوم غیراخلاقی دیگران پیروی كنند. اسلام در همان حال كه در یك جامعه اسلامی غیرمسلمان را اهل ذمه می‏نامد توسعه یك جامعه اخلاقی را كه به لحاظ فرهنگی كثرت‏گرا باشد جایز می‏شمرد. بدون شك، برهنگی و هرزگی پدیده‏ای ضد اجتماعی و ضد اخلاقی است، خواه انسان در شرق زندگی كند، خواه در غرب; این چیزی نیست كه بتواند زیر نام آزادی پذیرفته شود.

گفت و شنود جدید لازم می‏داند توجه خود را به یك پدیده جهانی معطوف كند: تحقق دنیایی در قرن بیست‏ویكم كه در آن انسانهایی تحصیل كرده، سالم و مسؤول در كنار هم زندگی كنند. این امر زمانی امكان‏پذیر است كه اسلام و غرب در تبادل نظریه‏ها، توسعه راهبردها و برنامه‏ریزی برای نسلهای آینده با یكدیگر همكاری و مشاركت داشته باشند، آینده را نمی‏توان بر شالوده نفرت خشنونت و ترور بنا كرد.

ذهنیت غربی، باید خود را از تعصبات و پیش داوری‏ها درباره اسلام رها كند، و این كار هر چه زودتر انجام شود بهتر است. مسلمانان نیز باید غربیان را بیشتر و بهتر بشناسند و از دیدگاهی انتقادی پیش فرض‏های خود را درباره غرب بررسی كنند. دستور كار این بحث‏باید با یك جهاد آغاز شود: جهاد در راه آموزش دادن و تقویت كردن حس مسؤولیت اجتماعی مردم كشورمان و سایر مردم در راه نیل به این آرمان شكوهمند، دولتمردان، محققان، رهبران جامعه، مربیان و نیز زنان مسلمان باید نقش فعال و سازنده‏ای ایفا كنند. با كوشش متقابل و توكل به خدا ما می‏توانیم در سایه تعهد، امید و اعتماد با شوق و اشتیاق برپایه اصول اخلاقی و جهانی عدالت، آزادی امنیت و شرافت، دنیایی بنا كنیم كه در آن افراد بشر هر چه بیشتر راه اتحاد و اتفاق را در پیش گیرند

ملك معراج خالد

منبع:سایت بلاغ