چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
گل و سنگ!
![گل و سنگ!](/web/imgs/16/96/wxmot1.jpeg)
آن روز هم مثل همیشه، کفشدوزک کوچولو داشت آرام آرام توی جنگل برای خودش راه میرفت. یک دفعه به چیزی بزرگ و سفتی برخورد. کفشدوزک کوچولو که سرش را بلند کرد دید یک سنگ بزرگ جلویش قرارگرفته است. با تعجب گفت: «این تکه سنگ از کجا پیدا شد، دیگه؟»
همان وقت تکه سنگ تکانی خورد و گفت: «چی میگی کوچولوی ریزه میزه!»
صدای خانم لاک پشت بود. کفشدوزک کوچولو وقتی حرف خانم لاکی را شنید خیلی خیلی دلش شکست. آرزو کرد کاش او هم به بزرگی خانم لاکی بود تا دیگه هیچ کس مسخره اش نکند.
توی همین فکرها بود که صدایی شنید.
«کمک کمک چشمم داره میسوزه!»
این صدای خانم لاک پشت بود که چیزی توی چشمش رفته بود. کفشدوزک کوچولو از آرزویی که کرده بود، خندهاش گرفت. زودی پرواز کرد، رفت و روی پلک خانم لاکی نشست. بعد هم خار ریزی را که توی چشم خانم لاکی رفته بود، آرام و آهسته در آورد.
خانم لاکی گفت: «وای، کفشدوزک جون، اگه نبودی چکار میتونستم بکنم؟»
خانم کفشدوزک خندید. از آن روز به بعد حیوانات جنگل همیشه یک تکه سنگ میدیدند که راه میرود. تکه سنگی که روی لاکش یک گل قشنگ سرخ بود.
شما که میدانید تکه سنگ و گل سرخ قشنگ همان کفشدوزک و خانم لاکی خودمان هستند!
مژگان عابدینی
مسعود پزشکیان سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم ایران جلیلی مناظره مناظره انتخاباتی مجلس شورای اسلامی
قتل سلامت عربستان تهران وزارت بهداشت هواشناسی خانواده قوه قضاییه آموزش و پرورش شهرداری تهران سازمان هواشناسی حوادث
اقتصاد ایران قیمت دلار خودرو دولت سیزدهم قیمت طلا بازار خودرو قیمت خودرو بازار سرمایه دلار قیمت سکه حقوق بازنشستگان بورس
سینمای ایران تخت جمشید سارا بهرامی تلویزیون علیرضا قربانی سینما رسانه ملی کنسرت دفاع مقدس
دانش بنیان مغز وزیر علوم
رژیم صهیونیستی ترکیه جنگ غزه غزه اسرائیل آمریکا فلسطین روسیه فرانسه جو بایدن دونالد ترامپ چین
یورو 2024 فوتبال استقلال پرسپولیس کریستیانو رونالدو باشگاه استقلال جام ملت های اروپا باشگاه پرسپولیس لیگ برتر نقل و انتقالات لیگ برتر ایران سپاهان
هوش مصنوعی نمایشگاه الکامپ سامسونگ اینستاگرام اپل فیبرنوری موبایل ربات ایرانسل
تغذیه میوه کاهش وزن سیب زمینی دیابت ویتامین تب دانگ