سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

جان استوارت میل و لیبرالیسم


جان استوارت میل و لیبرالیسم

همچنان كه آیزایا برلین گفته است, جان استوارت میل بنیانگذار لیبرالیسم نوین و رساله او درباره آزادی, «بیان كلاسیك هواداری از آزادی فردی» است اما اگر این سخن سر آیزایا برلین را بپذیریم بی شك این سخن او كه «میل» از نخبه گرایی به دور بوده تا حدودی اشتباه است

همچنان كه آیزایا برلین گفته است، جان استوارت میل بنیانگذار لیبرالیسم نوین و رساله او درباره آزادی، «بیان كلاسیك هواداری از آزادی فردی» است. اما اگر این سخن سر آیزایا برلین را بپذیریم بی شك این سخن او كه «میل» از نخبه گرایی به دور بوده تا حدودی اشتباه است. چرا كه اگرچه میل به پیروی از توكویل طرفدار حكومتی دموكراتیك بود و حتی برخلاف وی بر حق رای همگانی تاكید داشت اما معتقد بود كه افراد عالم تر باید از حق رای بیشتری برخوردار باشند و از همین روی بود كه می گفت: «این كه قانون اساسی كشور تصریح كند كه جهالت به اندازه معرفت از قدرت سیاسی سهم می برد، نه تنها سودمند نیست بلكه زیان آور است.» اینچنین است كه برخی «میل» را یك افلاطون گرا خوانده اند و در اثبات این مدعا تاكید این متفكر مبنی بر لزوم تعدیل كردن یك نظام دموكراتیك و نگرانی او از سر سلسله شدن «گله عوام» و «گله نافرهیخته» را یادآور می شوند. میل همچنان كه در شیوه حكومت به حكومت داری دموكراتیك اعتقاد داشت، نگاهش در اقتصاد نیز مبتنی بر یك فضای رقابتی كامل و اقتصاد بازار آزاد بود. او از این منظر معتقد بود كه در توزیع محصول كار، سهم هر فرد باید وابسته به تلاش و كوشش فردی خود او باشد.

میل اگرچه بر مبنای نگاه سوسیالیستی متاثر از دوران جوانی خود، بر عیوب نگاه لیبرالیستی مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد آگاه بود و بنا بر این هیچ گاه همچون پدر خود و بنتام بی هیچ نقدی از لیبرالیسم دفاع نمی كرد، اما در دفاع از لیبرالیسم مبتنی بر اقتصاد آزاد نیز هیچ گاه مردد نبود. همچنان كه عضویت او در پارلمان هم نمایشی بود از دفاع او از لیبرالیسم جسورانه و پایدار. او یك لیبرالیست در پارلمان بود و بنابراین در رد لایحه ای كه برگزاری تظاهرات سیاسی در پارك های لندن را ممنوع كرد و همچنین لایحه دیگری كه استرداد پناهندگان سیاسی را تسهیل می كرد، تاثیرگذار بود. او در پارلمان به نفع زنان موضع گرفت و از یك همكار خود در مجلس كه به دلیل خودداری از سوگند خوردن از كرسی خود محروم شده بود، دفاع كرد.

اینچنین است كه همچنان كه آنتونی آربلاسته گفته است «او در تاریخ لیبرالیسم شایسته جایگاهی خاص و پرافتخار است.»

جان استوارت میل در «رساله ای درباره آزادی» صورتی منطقی از نادرستی سركوب عقیده اقلیت در جامعه را به تصویر كشید. او در سه سطح استدلال خود مبنی بر اینكه نمی توان از سركوب عقیده اقلیتی در جامعه دفاع كرد، را مطرح كرد: در سطح اول از نظر میل اگر عقیده رایج غلط و عقیده اقلیت درست باشد، سركوب عقیده اقلیت شامل فرض خطاناپذیری اكثریت است و این فرض به نوع بشر صدمه می زند.

در سطح دوم، اگر عقیده رایج درست باشد و عقیده اقلیت غلط، آنگاه از نظر میل سركوب عقیده اقلیت به محروم ماندن معتقدان به عقیده رایج از وجود نمونه ای عینی زمان مند مكان مند در اثبات خود (یعنی نظریه غلط اقلیت) می شود. اما در سطح سوم از نظر میل معمولیت نیز دارد. عقیده رایج و اقلیت مخلوطی از غلط و درست هستند و آنگاه سركوب عقیده اقلیت مداخله در روند رقابت عقاید است؛ روندی كه از طریق آن هر نسل از خطاهای نسل دیگر عبرت می گیرد. این دفاع میل از حقوق اقلیت ها امروزه تبدیل به بخشی از سنت لیبرالی شده است كه گذر از آن نیز به راحتی ممكن و قابل تصور نیست «رساله ای درباره آزادی» میل، آنچنان كه ویلیام تاماس گفته است: «درخواستی است برای اینكه به اقلیت كوچك متفكر در انگلستان آن عصر، فضای بیشتری برای تنفس داد و حرف هایشان بیشتر به گوش گرفته شود.»

از همین روست كه میل در این كتاب شكوه می كند و می گوید: «میان ما انگلیسی ها، عقاید بدعت گذارانه هر ده سال به ده سال یا با هر نسلی، نه به فتحی می رسند، نه شكست می خورند. این عقاید هرگز در شعاع وسیعی شعله نمی كشند. بلكه در حلقه های تنگ افراد متفكر و پژوهنده كه این عقاید در میانشان پیدا شده است بی فروغ به حیاتشان ادامه می دهند بی آنكه با نوری حقیقی یا فریبنده بر مسائل عام بشریت پرتو روشنایی بیفكنند.» از همین روی بود كه میل به دفاع از حقوق فردی و فردیت در باب اجتماع می پرداخت، چرا كه معتقد بود بدون فرد رشد یافته، جامعه ای رشد یافته حاصل نخواهد شد.

میل اما در اعتقاد به عملكرد مثبت اقلیت به ورطه نخبه گرایی نمی افتد كه او تنها از اقلیت متفكر می خواهد كه در تعالی جامعه سهیم باشند. اما به حكومت و قدرت كه می رسد، نظریه جان استوارت میل در مقام یك لیبرال مبتنی بر حكومت متوسطان است: «هیچ حكومتی اعم از دموكراسی یا آریستوكراسی كثرت گرا، هرگز در اعمال سیاسی یا عقایدش، یا خصوصیاتش و طرز فكری كه حامی آن است، از سطح متوسط و از حد میانمایگی نه تجاوز كرده است و نه می تواند تجاوز كند.» میل را نمونه كامل یك لیبرال در عصر ویكتوریایی خوانده اند اما نمی توان از این تعبیر گلدستون نیز درباره او صرف نظر كرد: «اندیشه مستقل آدمی منزوی.»

رضا پارسا