جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مروری بر مباحث معرفت شناختیِ قومموسیقیشناسی؛ بخش اول
بدونِ شک عمرِ پژوهشِ موسیقی و شناختِ موسیقی، بهصورت علمی و جدا از عملِ آن، از یاپ کونست، الکساندر جورجالیس و گیدو آدلر فراتر میرود. در مشرقزمین فارابی، بهعنوان مثال، از دانشمندانی است که در قرن سوم هجریِ قمری، در کتابِ موسیقی کبیر (1391[1375])، در بابِ مباحث نظریِ موسیقی صحبت کرده است. در ادبیات مربوط به 400 سال پیش از میلاد مسیح در چین و یونان نیز مطالب زیادی در باب ارتباط موسیقی و زندگی انسان وجود دارد (Rice 2014: 9). البته، این موارد در مورد موسیقیِ خودشان صحبت کردهاند. پس از این دوران شاهد ظهور نوشتههایی با
1. پیشینهی تاریخیِ قومموسیقیشناسی
بدونِ شک عمرِ پژوهشِ موسیقی و شناختِ موسیقی، بهصورت علمی و جدا از عملِ آن، از یاپ کونست، الکساندر جورجالیس و گیدو آدلر فراتر میرود. در مشرقزمین فارابی، بهعنوان مثال، از دانشمندانی است که در قرن سوم هجریِ قمری، در کتابِ موسیقی کبیر (1391[1375])، در بابِ مباحث نظریِ موسیقی صحبت کرده است. در ادبیات مربوط به 400 سال پیش از میلاد مسیح در چین و یونان نیز مطالب زیادی در باب ارتباط موسیقی و زندگی انسان وجود دارد (Rice 2014: 9). البته، این موارد در مورد موسیقیِ خودشان صحبت کردهاند. پس از این دوران شاهد ظهور نوشتههایی با نگاه استعمارگرانه، عموماً از جانب اروپاییها، در مورد فرهنگهای دیگر هستیم. این نوشتهها، که شامل مشاهداتِ مبلّغان و سیّاحان از فرهنگهای مختلف و غیر از فرهنگِ خودشان است، عموماً حاویِ نگاه قوممحورانه بودهاند (Bohlman 1988: 17). برخی از این مشاهداتِ دورههای پیشاقومموسیقیشناسی موسیقیهای فرهنگهای مختلف را به عنوان چیزی عقبمانده در مقابلِ موسیقیِ پیشرفتهی ملل اروپایی قلمداد میکردند (Danielson 2007: 226). حتی در نوشتههای فارابی هم دیده میشود که او موسیقیِ فرهنگهای دیگر را غیرطبیعی قلمداد میکند (فاطمی 1383: 105). این نوع نگاهِ قوممحورانه در قرن نوزدهم تحتِ عنوانِ نظریهی تکاملگرایی مطرح شد و در شروع علم مردمشناسی تفکر غالب بر پژوهشها و پژوهشگران بوده است (نک. فکوهی 1392). با اینوجود، در اواخر قرن هجدهم میتوان پژوهشهای آمیو که یک مبلغ فرانسوی در پکن بود را مثال زد، که برخلاف افراد دیگر، پژوهشهای نظاممندتر و بهدور از نگاهِ قوممحورانه را داشته است (Bohlman 1988: 32).
اولین پارادایمها در رشتهی موسیقیشناسی در آلمان توسط گیدو ادلر در 1885 و با تعریفِ «موسیقیشناسی تطبیقی» آغاز شد (به نقل از Merriam 1977: 191). «موسیقیشناسی تطبیقی»، بهعنوان یکی از چندین زیر شاخهی رشتهی موسیقیشناسیای که ادلر معرفی کرده بود و همچنین بهعنوان حرکتی پس از توجه به موسیقیِ خودی و گسترش ملیّتگرایی، در کنار «موسیقیشناسی تاریخی» بهعنوان دو زیرشاخهی عمدهی موسیقیشناسی پذیرفته شدند (Rice 2014: 11). اگرچه عنوانِ موسیقیشناسی تطبیقی اعتراضات و مخالفتهای بسیاری را از سوی پژوهشگران این رشته، به دلایل متفاوتی، درپی داشت (نک. Merriam 1977: 103)، اما در سالهای بعدی توسط بسیاری از دانشمندانِ این رشته، مثل آلن مریام و برنو نتل، مورد توجه قرار گرفت. حتی مریام در سال 1982، در مقالهای که پس از مرگش منتشر شد، به اهمیتِ تطبیق و مقایسه در مطالعات ساختاری موسیقی اشاره کرده است (به نقل از نتیه 1389: 103). نتل هم همواره تطبیق و مقایسه را بهعنوانِ یکی از ابزارهای این رشته معرفی کرده است (نک. Nettl 2005a; 1977).
از پژوهشِ الکساندر جرجالیس بهعنوان اولین تحولاتِ مهم در رویکرد و روشها در مطالعات موسیقیشناختی یاد میشود (Nettl 1977: 70; Mclean 2007: 132). اولاً، او روشی را برای مطالعهی تطبیقیِ فواصل موسیقایی ارایه کرد (Rice 2014: 10)، ثانیاً توجه الیس به این موضوع که گامهای موسیقیِ فرهنگهای مختلف طبیعی نیستند، بلکه ساختهی بشر و فرهنگهای مختلف هستند هستهی اصلیِ تفکرات نسبینگری و جستجوی واقعیت در این رشته بود (Stock 2007: 306-325). اگرچه امروزه توجهِ کمتری به اندازهگیریِ فواصل و گامها در پژوهشها میشود، اما نکتهی مهم نحوهی تفکرِ الیس است که، بهعنوان مُدلی خوب، برایِ پژوهشگران باقی مانده است. در ادامه فعالیتهای الیس و تنی چند از پژوهشگران، مثل کارل اشتومپ و هورن بوستل، که اکثراً در رشتهای غیر از موسیقی، مثل روانشناسی، انسانشناسی و فیزیک تحصیل کرده بودند موجب شکلگیری «مکتب برلین» درموسیقیشناسی شد که از ویژگیهای این مکتب توجه به اندازهگیری دقیق صداها و ترانویسی پرجزئیات بود (Mclean 2007: 123).
اما، بهواسطهی جنگ جهانی دوم و مشکلاتی که در اروپا پیش آمد، عدهای از پژوهشگران به آمریکا مهاجرت کردند که باعثِ شکلگیری وضعیتِ جدیدی برای این رشته شد. یکی از مهمترین جریاناتِ این اتفاق تأثیراتِ فرانس بوآس انسانشناس آلمانی است که به آمریکای شمالی مهاجرت کرده بود. او با تأثیری که بر شاگردانِ خود، مانند جرج هرزوگ و ملویل هرسکویتس گذاشت، موجبِ شکلگیریِ موسیقیشناسیِ آمریکایی شد (ibid.: 132). رایس (2014) چهار پژوهشگر را بهعنوان کسانی که رشتهی جدیدِ قومــموسیقیشناسی را در آمریکا پرورش دادند و روزنامه و انجمنِ قومــموسیقیشناسی و نهایتاً مجلهی قومموسیقیشناسی را ایجاد کردند معرفی میکند: چارلز سیگر، ویلارد رودِس، دیوید مک آلستر و آلن مریام (ibid.: 13).
در این میان پاپ کونست، موسیقیشناس هلندی، در سال 1955، بهعنوانِ جایگزینی برای نامِ موسیقیشناسی تطبیقی و با استدلالی مشابه آنچه قبلتر توسط افراد دیگر هم مطرح شده بود نامِ «قومــموسیقی شناسی» را برای این رشته پیشنهاد کرد (Merriam 1977: 194). دلیل این تغییر نام از نظر کونست این بود که تطبیق در رشتهی ما بیشتر از رشتههای دیگر انجام نمیشود و این نام نمیتواند معرف خوبی برای این رشته باشد (ibid.). این نام تا امروز، البته با نارضایتیِ بسیاری از پژوهشگران این رشته، بر این رشته باقی مانده است و، مانند عنوان قبلی، تاکنون موردِ بحثهای انتقادیِ بسیاری از دانشمندان بوده است. نتل (Nettl 2005a) در موردِ تغییر نام رشته از «موسیقیشناسی تطبیقی» به «قومموسیقیشناسی» میگوید که دلیل اصلی این تغییر نامــ به جز آنچه مریام و کونست گفتهاندــ این است که وجههی موسیقیشناسی (musicology) در بین دانشگاهیان پایین بوده است، درنتیجه با پیشنهاد نام قومموسیقیشناسی (ethnomusicology) و نزدیکیِ آن به انسانشناسی اینگونه احساس شد که نقش آنها، یعنی پژوهشگرانِ این رشته، مهمتر است (ibid.:12). علاوهبراین، مسائل بنیادیِ بسیاری در این رشته مورد بحث و مناقشه است: چیستیِ این رشته و کیستیِ پژوهشگر آن. از این که فراتر برویم میتوان پرسید: آیا این قومموسیقیشناسی یک رشته است؟
2. تعاریف رشته
با نگاهی به ضمیمهی مقالهی مریام (Merriam 1977: 199-204)، که تعاریف ارایه شده در سالهای 1885 تا 1976 توسط بنیانگذاران و چهرههای برجسته را گِرد هم آورده است، مشاهده میشود که موسیقی کلاسیک غربی خارج از حوزهی موسیقیشناسی تطبیقی و همچنین قومموسیقیشناسی قرار میگیرد. البته این نگاه بهتدریج در تعاریفی که در سالهای بعد از 1950 ارائه شده است کمتر میشود. حتی اگرچه منتل هود در سال 1963 موسیقی اروپای غربی را از محدودهی مطالعات قومموسیقیشناسی خارج کرده است، همو در سال 1969 همه نوع موسیقی را جزو موسیقیهای مورد پژوهش در این رشته میداند (.ibid)، اما، جدا از گفتههای پژوهشگران در این مورد، باتوجه بهآنچه که تاکنون در عمل رخ داده است، بهنظر میآید این جداسازی چندان هم دور از واقعیت نیست و، علیرغم انتقاداتِ زیاد به این موضوع، واقعیت را نشان میدهد. تیموتی رایس (Rice 2014) مشکل این نوع تعاریف را در این میداند که صرفاً موضوعِ تحقیق مشخص است، نه چراییِ آن (ibid: 2 ). تعاریفی مثلِ «مطالعهی تمام موسیقیهای بشر» اگرچه مناطقی را جدا نمیکند، اما باز هم همان مشکلی که رایس توضیح داده است را دارد.
بهنظر میآید نکتهی دیگری که در این بیرون قرار دادنِ موسیقیِ غربی، یا بهتر بگوییم موسیقی اروپای غربی، از حوزهی مطالعات وجود دارد تأکید بر مطالعهی موسیقی «دیگران» است. اگرچه دو تن از برجستهترینِ پژوهشگرانِ این رشته، یعنی برونو نتل و آلن مریام انتقاد کردهاند که چرا برخی تعاریف مستقیماً با توسل بر این مسئله، یعنی مطالعهی موسیقیِ فرهنگی غیر از فرهنگ خود، ارئه شدهاند (Nettl 2005a: 4-5; Merriam 1977: 186)، اما ارتباطی بینِ دو موضوعِ مطالعهی موسیقیهای «غیرغربی» و «دیگری» وجود دارد و درواقع، یک علتِ واحد موجب این دو اتفاق شد. براساس تاریخچهی مختصری که قبلتر در همین نوشتار آمد، این زمینهی مطالعاتی و پژوهشی، در کشور آلمان رشد کرد و سپس در آمریکا مسیر(های) جدیدی را در پیش گرفت و دچار تحولاتی در روشها و رویکردها شد. پس محلِ رشد این رشته در آسیا، آفریقا و یا دیگر مناطق جهان نبود. بنابراین، طبیعی است که اولین پژوهشگرانِ این رشته هم اکثراً غربیهایی بودند که موسیقیهای دیگر فرهنگهای جهان را بهعنوانِ موضوع پژوهشِ خود انتخاب میکردند و در نتیجه موسیقیِ «دیگری» معادلِ موسیقیِ «غیر اروپایی» شد. برای این ادعا و نشان دادنِ تأکید پژوهشگرانِ غربی بر توجه به دیگری، دو دلیلِ مهم وجود دارد. یکی مفهوم «دوزبانگیِ موسیقی»[1] و دوم مفاهیم «امیک»[2] و «اتیک»[3].
مفهومِ دوزبانگیِ موسیقی در مقالهای در سال 1960 توسط منتل هود بیان شده است. مفهوم دوزبانگی موسیقی حاکی از حرکت در مسیرِ فراگیریِ موسیقیِ فرهنگی غیر از فرهنگِ خود را دارد. اکثر پژوهشگران غربیِ موسیقی ایرانی اقدام به فراگیریِ نوازندگیِ موسیقی ایرانی کردهاند. از این افراد ژان دورینگ و برونو نتل را میتوان نام برد. منتل هود در این مقاله برخی چالشهای پیشِروی افرادی که در موسیقیای غیر از موسیقی فرهنگ خود فعالیت میکنند را معرفی میکند و در موردِ آنها توضیحات میدهد. او در نهایت میگوید:
«در اینجا این سوال مطرح میشود که موسیقیدانانِ غربی تا چه حدی در مسیر مطالعه و بررسیِ موسیقیِ شرقی میتوانند پیش بروند. جواب من به این سوال این است که: تا آنجا که هدف و مقصودش او را پیش ببرد. اگر هدفِ او درکِ یک موردِ مشخص از بیانِ موسیقایی شرقی باشد، برای اینکه مشاهدات و نتایجِ او بهعنوانِ موسیقیشناس باعثِ شرمساری نشود، باید به آموزشِ عملی تا حدِ نوازندگی مقدماتی و پایهای مبادرت ورزد. اگر هدف او خوانندگی یا نوازندگیِ حرفهای تاحدیکه بتواند با افراد دیگر در آن کشور رقابت کند (که این موضوع بهنظرِ من بعید است)، باید از حدِ نوازندگیِ مقدماتی بسیار فراتر رود تا به جایگاهِ حرفهای دست پیدا کند. شاید بهترین پاسخ به این سوال که، "تا کجا میتواند پیش برود؟" این باشد که "چقدر زمان و فرصت دارد؟"» (Hood 1960: 58).
همچنین جان بیلی (Baily 2201) براساس این مفهوم، در مقالهای فراگیریِ نوازندگی در فرهنگِ موردِ پژوهش را بهعنوان روشی برای تحقیق معرفی میکند. بنابراین، این مفاهیم و روشهای تحقیق که برای مطالعهی «دیگری» تدوین شدهاند و همچنین پژوهشگرانِ غربیای که از این ابزار در مطالعهی موسیقیهایی غیر از فرهنگِ موسیقاییِ خودشان استفاده کردهاند، حاکی از اهمیتِ بسیار بالای توجه به دیگری در این رشته هستند.
غیر از این مورد دیگری هم وجود دارد: دو مفهومِ اِمیک (emic) و اتیک (etic) از اصطلاحاتِ «فومنمیک» و «فومنتیک» در زبانشناسی اخذ شدهاند. فونمیک چیزی است که به فونتیک نظام میبخشد و در صحبت نشان داده نمیشود (Nettl 2005b: 74-75). تفاوتهای فونمیکی است که افراد میتوانند زبان خود را به دیگران آموزش بدهند، درحالیکه فونتیک خصوصیاتِ بسیار پیچیدهی صداها و علل فیزیکیِ آنها است (.ibid). فرد بومی اختلافاتِ فونتیکی را دو چیزِ متفاوت نمیانگارد و متوجه خواهد شد که منظورِ اصلی چه بوده است. دو نگاهِ «اِمیک» و «اتیک»، یا نگاهِ «درون فرهنگی» و «برون فرهنگی» را برونو نتل در سال 1977 آخرین و مهمترین پارادایم کنونی در رشتهی قومموسیقیشناسی برمیشمارد (Nettl 1977: 75) و در مقالهای در سال 1983، از حضورِ این دو نگاه و اهمیتِ هرکدام در شناختی مخصوص به خود صحبت میکند. وی در نهایت بیان میکند که نگاهِ «بیگانه» موجبِ «حصولِ نگاهی محدود اما منحصر به فرد میشود» (نتل 1381: 65). مفاهیم «امیک» و «اتیک»، و یا بگوییم نگرشهای «درون فرهنگی» و «نگرش برون فرهنگی»، ارتباط مستقیمی با مفهوم دوزبانگیِ موسیقی دارند: هرچه بیشتر در مسیر دوزبانه شدنِ موسیقی پیش برویم به سمتِ نگاهِ «امیک» نزدیکتر شدهایم. در ضمن باید توجه کرد همانطور که ویتسلبن (Witzleben 1997) تذکر داده است نگاههای خودی و بیگانه نسبی هستند و هر محقق از برخی جنبهها خودی و برخی جنبهها بیگانه محسوب میشود. بنابراین، دو مفهومِ «امیک» و «اتیک» مرتبط با مفهوم «دوزبانگیِ موسیقی» و از مواردی هستند که توسط پژوهشگرانِ غربی در رویارویی با موسیقیهای «بیگانه» به وجود آمدهاند. نتیجه اینکه توجه به فرهنگهای «دیگری»، که معادل موسیقیهای «غیر اروپایی» بود، در مطالعاتِ اتنوموزیکولوگها امری آشکار و انکارناپذیر است: شاید بهعنوانِ یکی از قانونهای این رشته.
همچنین موضوعی که میتوان اشارهای به آن کرد نظرِ دنیلسون است. او در مقابل نظر نتل که نگاهِ «امیک» و «اتیک» را آخرین پارادایم ها میداند، توجه به خود را آخرین مرحلهی حرکتهای این رشته معرفی میکند (Danielson 2007: 228). علتِ این موضوع را شاید بتوان در رشدِ مرزهای دانش در جهان و برقرار شدنِ این رشتهی آکادمیک (اتنوموزیکولوژی) در بسیاری از کشورهای دیگر و همچنین تحصیل دانشجویانِ کشورهای مختلف، که در گذشته معمولاً موضوع پژوهشِ پژوهشگران غربی بودهاند، در دانشگاهها و مراکز آکادمیکِ اروپایی و آمریکایی دانست.
اما بازگردیم به تعاریفِ مختلف این رشته: نتل (Nettl 2005a) تعاریف مختلف برای این رشته را در سه دسته طبقهبندی کرده است: اول تعاریفی که براساس مواد و مصالح موسیقایی هستند، دوم آنهایی که با فعالیتی که انجام میشود تعریف شدهاند و سوم تعاریفی که از طریق اهدافِ پژوهش ارائه شدهاند (.ibid: 5). در دستهی دوم، یعنی تعاریفی که با نوعِ فعالیتی که انجام میشود مشخص شدهاند، تعریف آلن مریام که «مطالعهی موسیقی در فرهنگ» است در کنار دیگر تعاریفی همچون مطالعهی تاریخیِ موسیقی یا مطالعهی تطبیقیِ موسیقی دیده میشود (.ibid). در موردِ تعریف مریام میتوان گفت که برای توضیحِ برخی جنبههای موسیقی که مطالعهی همزمانیِ آن در فرهنگ از عهدهی آن برنمیآید مناسب نیست و شاید به نگاهِ تاریخی، آنطور که رایس (1384) در مدل برای قومموسیقیشناسی آن را لحاظ کرده است، نیاز باشد. همچنین نکتهای که باید توجه کرد این است که در بسیاری جوامع، بهخصوص جوامعِ شهریِ امروزی، تنوعِ فرهنگیِ بسیاری در یک جامعه دیده میشود. این تنوع در پدیدههای فرهنگیِ مختلف، مثل موسیقی، شنوندگان و تولید کنندگان آن هم دیده میشود و از آن پیچیدهتر، پدیدههای فرهنگی در ارتباط با یکدیگر دارایِ هماهنگی و پیوستگی نیستند و حتی در تضاد با یکدیگرند. بنابراین یک جامعهی واحد میتواند چندین فرهنگ و درپیِ آن چندین فرهنگِ موسیقایی و چندین طرز تفکر در موردِ موسیقی داشته باشد. منظور این است که اگرچه موسیقی بهعنوانِ یک پدیدهی فرهنگی موردِ پژوهش است، اما در جوامع امروزی مطالعهی موسیقی در فرهنگ و در ارتباط با تمام جنبههایِ دیگرِ آن، بهعلتِ یک دست نبودنِ فرهنگهای جوامع، در عمل دچار پیچیدگیهایی خواهد بود که باید با رویکرد و روشی متفاوت به آنها پرداخت.
فارغ از پرداختن به هرکدام از تعاریف بهطور جداگانه به مشکلات کلیتری که در تعاریف اتنوموزیکولوژی وجود دارد میپردازیم. رایس (Rice 2014) توضیح میدهد که وقتی صحبت از مطالعهی موسیقی میشود باید پرسید موسیقی چیست و هنگامی که موسیقی را با «صدا»ها میشناسیم تناقضی پیش خواهد آمد، چراکه قطعهی «چهار دقیقه و سیوسه ثانیه سکوت»، اثر جان کِیج، موسیقیای بدون صدا است (ibid.:5). همچنین رایس تذکر میدهد که صحبت از «موسیقی»، باعث تمرکز بر محصول و توجه نکردن به فرآیندِ تولیدِ آن میشود. رایس نهایتاً تعریفی را برای این رشته ارایه میکند، که در بینِ تعاریف مختلفِ دیگر بهنظر کاملتر میآید: یک رشتهی علمی، بر پایهی مباحثات مستدل در مورد نحوهی ساختِ موسیقی، در همه جا و در هر دورهی زمانی (ibid.: 10). در ادامه خواهیم دید که براساس فعالیتهایی که در این رشته انجام میشود، تعریف رایس هم دارای نقصهایی است.
منابع در انتهای بخش بعدی مقاله اضافه خواهد شد.
[1] Bi-Musicality
[2] Emic
[3] Etic
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست