چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
همسركشی تبلور خشونت پنهان خانگی
![همسركشی تبلور خشونت پنهان خانگی](/web/imgs/16/151/1lnwm1.jpeg)
همسركشی نهایت یك خشونت خونین است و قربانی اصلی این خون ریخته، خانواده است. نهادی كه تا پیش از این، تفكر آرمانگرایانهی جوامع، چنان هالهای از تقدس و رازآلودگی پیرامون آن گرد آورده بود كه با فروریختن آن ناگهان جامعهای دستخوش اضطراب و ناامیدی میشود.
همسرانی كه قرار بود در كنار هم بیارامند و رابطهی عاطفی جدیدی را تجربهكنند حالا نهتنها بهجای نوازششدن و بوسیدهشدن به آزار هم تندادهاند كه در ویرانگرانهترین شكل ممكن، دست به خون همآلودهاند. بنابراین ستیزهها و دشمنیهای خانگی كه تاكنون بهجای ارایهی راهحل از سوی جامعهی آماری پنهان نگاه داشته میشد، اكنون در قالبی آشكار و در شكلی دردناك نقاب میگشاید و چه دیر لزوم اهمیتدادن به آن، احساس میشود. گفتوگوی زیر بر آن است تا طی مصاحبهای با دكتر شهلا معظمی- استاد برجستهی دانشگاه در گروه حقوق و علومسیاسی و از اعضای مركز جرمشناسی دانشگاه تهران- علتها و عوامل وقوع این جرم را مورد بررسی قراردهد. گفتوگو با ایشان از اینجهت بسیار مهم بهنظر میرسد كه دكتر معظمی از جمله پایهگذاران تحقیقی هستند كه علتهای گرایش به همسركشی را برای نخسینبار، در ۱۵ استان كشور مورد ارزیابی قراردادند.
بهنظر میرسد در زمینهی وقوع جرایم، همسركشی از حساسترین و مهمترین آسیبهای اجتماعی بهشمار میرود؛ چرا كه نهاد خانواده كه تا قبل از این بهعنوان مقدسترین مأمن آسایش افراد بهشمار میآمد، حالا خودش در قالب یك كانون بحران ظاهر شده است.
متأسفانه این نگاه در اذهان بسیاری از مردم هنوز وجود دارد. بههمینجهت آنان معتقدند كه این نهاد را باید بههرشكلی كه ممكن است، حفظكنند؛ حتی به بهای تخریب شخصیت افراد. بعضی چنان تصویری آرمانی در ذهن خود ساختهاند كه حاضر نیستند واقعیت موجود را با تمام ناهمگونی و تضاد و نابهسامانیاش ببینند و باوركنند و برایآن راهكار درستی درنظر بگیرند.
هرچند من معتقد هستمكه خانواده پایهی اجتماعی و كانون رشد و تعالی انسان است و انسان سالم در خانوادهی سالم درس اخلاق، انسانیت، محبت و عشق را میآموزد اما شرایط زندگی این سالها و این روزها (بهخاطر فقر اقتصادی و معنوی و در نتیجهی فشار روانی بر روی افراد) بهگونهای شده است كه خشونت و تحقیر نهتنها در جامعه كه در خانوادهها هم بیداد میكند. بنابراین اگر قادر به حمایت از این اجتماع كوچك-كه وظیفهی اولیهی مدیر هر جامعهای است- نیستیم، لااقل حفظ خانوادهای مفلوك را كه در آن خشونت و نفرت حاكم است، تأیید نكنیم؛ چراكه چندان مشروع بهنظر نمیرسد. درغیراینصورت چندان عجیب نیست كه در تیتر اول روزنامهای بخوانیم: "در فاصلهی یك ساعت، دو همسركشی"! یا اینكه مرد ۴۵ سالهای همسر خود را به قتل رسانده و مرد ۷۵ سالهای زن ۶۵ سالهی خود را كشته است. این خانوادهها كه از آسمان به زمین نیامدهاند! چهبسا در خانوادهای ناسالم (یا هر محیط دیگری كه در آن فشار اقتصادی و فرهنگی غالب باشد) گاهچنان زمینهی جرم فراهم شود كه اولین قربانی خود خانوداه باشد؛ درست مثل پدیدهی همسركشی! و در این اتفاق و با از بین رفتن یكی از همسران، درواقع هر دو از بین رفتهاند، چون دیگری هم یا باید قصاص شود یا زندان را تحملكند و در این میان بچههایی وجود دارند كه سرشكستهمیشوند و مجبور هستند یكعمر تبعات این اتفاق ناخوشایند را در زندگی خود تحملكنند و این مشكلی است كه شاید هرگز قابلحل نباشد. با اینحال هنوز با بسیاری از افراد مواجه میشویم كه با وجود نهایت توهین و خشونت در یك خانواده، افراد را به اجبار به دركنار هم ماندن تشویق میكنند تا ظاهر مقبولی را به دیگران نشان بدهند؛ درحالیكه باید فلاكت و بدبختی یك خانواده را خیلی ریشهایتر بررسیكرد و به داد خانوادهها رسید.
●پژوهش شما چند استان كشور را مورد بررسی قرار داد؟
جامعهی آماری این تحقیق، از ۲۲۰ نفر (۸۹ زن و۳۱ مرد) تشكیل شده بود كه در زندانهای ۱۵ استان كشور حاضر به مصاحبه و همكاری با گروه ما شدند.
●بر طبق این بررسی، در چه استانهایی با بیشترین آمار همسركشی (بهخصوص زنكشی) مواجه شدید؟
بیشترین فراوانی متهمان یا محكومان همسركشی در وهلهی اول به تهران و كرج اختصاص داشت و مسلماً مهمترین علت آن بافت مهاجرپذیر و حاشیهنشین این دو استان است. پس از آن در استانهایی مانند خراسان، كرمانشاه و آذربایجان شرقی بیشترین تعداد دیده میشد. اما یك نكتهی عجیب وجود داشت و آن این كه نسبت زنان زندانی متهم به همسركشی در تهران ۲۱ درصد در برابر ۸ درصد مرد بود. خوزستان ۹ درصد زن در برابر ۵ درصد مرد و در گلستان این آمار ۶ به ۲ بوده است.
●اما گویا آمارها نشان میدهد كه زنان كمتر از مردان دست به همسركشی میزنند. حتی تا حدودی همسركشی را جرمی میدانند كه با افزایش نرخ زنكشی همراه است؟
بله! تحقیقات ما هم دقیقاً همین را نشان میداد. درواقع میخواهم بگویم درمورد افزایش نسبت زنان زندانی در مقایسه با مردان با دو مسأله مواجه شدیم: از آنجایی كه مردان در تمامی موارد خودشان عامل قتل هستند عموماً از سوی اولیای دمزن مورد گذشت قرار نمیگیرند و قصاص میشوند.
در شكل دیگر، مردان بسیار راحتتر از زنان از مجازات معاف میشوند؛ چون درواقع مادهی ۶۳۰ قانون مدنی میگوید: "هرگاه كسی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی ملاحظهكند و علم به تمكین زن داشته باشد، میتواند در همان حال آنان را به قتل برساند."
در نتیجه مردان با این مجوز (و از آنجا كه معمولاً شاهدی وجود ندارد) بهراحتی از زندان آزاد شده و بههمینعلت تعداد زنان و مردانی كه در زندان بهسر میبرند بهنظر مساوی یا درمورد زنان حتی بیشتر است. درحالیكه واقعیت چیز دیگری است.
●علتهای مشترك و متضاد وقوع این جرم، در انسانهای موردنظر (با توجه به تفاوتفرهنگی، تربیتی...) بهچه صورت بوده است؟
از آنجا كه در این جرم، شما با خصوصیترین و عاطفیترین مسألهی یك انسان مواجه هستید، تا حدودی با پیچیدگی عجیبی برخورد میكنید. حس میكنید میتواند به تعداد این افراد و هیجانات عاطفی و روحیشان، علت وجود داشته باشد و این تصمیمگیری را برایتان سخت میكند. اما آنچه مسلم است در اكثر موارد، الگوهای سنتی جامعه، برتری مردان بر زنان در تفكر بسیاری از خانوادهها، ازدواجهای اجباری، خشونتهای خانگی، پایینبودن سطح سواد، تضاد طبقاتی، فقر، اعتیاد، بدگمانی، خیانت همسر، حس مالكیت نسبت به زنان و ناآگاهی از قوانین، جهل مردم در مورد استفاده از مشاوران یا روانشناسان، قبح طلاق و طولانیبودن پروسهی جدایی، فقر زنان، وجود فرزندان... همهوهمه دست به دست هم داده بودند تا شرایط ایجاد این خشونت و جرم جبراننشدنی فراهم شود.
●طبق بررسیهای شما، چند درصد از زنان همسركش از سابقهی سوء رفتاری شوهران خود یا ضرب و شتم توسط آنها صحبتكرده یا پیش از وقوع جرم از پلیس یا قوم و خویش خود تقاضای كمك كردهبودند؟ آیا هیچوقت اضطراریبودن شرایط این زنان (پیش از ارتكاب به قتل) از سمت پلیس یا خویشاوندان، جدی تشخیص داده نشده بود؟
میتوانم بگویم نزدیك به ۶۰ درصد از زنانی كه همسرانشان را از بین برده بودند، اظهار داشتند كه دوران زندگیشان همواره پر از مشاجره، كشمكش، توهین و تحقیر بوده است. آنها پس از سالها تحمل خشونت، سرانجام قصد متاركه داشتهاند تا از شرایط عذابآور زندگیشان رها شوند اما به دلایلی از جمله مخالفت والدین، مخالفت شوهر، نیاز مالی و حس مادری یا عدم حمایتهای اجتماعی و قانونی مجبور بودهاند كه همچنان شرایط را تحملكنند؛ اما سرانجام پس از سالها كاسهی صبرشان سرآمده است و بههمینجهت شما در بین زنان، حتی به افراد ۷۰-۶۰ سالهای برخورد میكنید كه خسته از یك عمر تحقیر و توهین تنها راه رهاییشان را قتل همسرانشان تشخیص دادهاند. درمورد نگاه پلیس یا گروههای قضایی هم باید بگویم كه مسلماً آنها هم برخاسته از خود ما هستند. متأسفانه ما فرهنگ سوختن و ساختن زنان و با لباس سفید بهخانهی شوهر رفتن و با كفن خارجشدن را نوعی ارزش محسوب میكنیم و طلاق را برای زنان، یك ننگ اجتماعی بهشمار میآوریم، برای مردان اما....
هنوز حضور یك زن مطلقه، در جامعهی ما چندان پذیرفتنی نیست. درواقع این شكل از همسركشی تبلور همان خشونت خانگی پنهان است.
●طبق تحقیقات شما میانگین سنی زنان و مردان مقتول، چند سال بود؟
میانگین سنی زنان حدود ۳۰ سال و میانگین سنی مردان حدود ۴۰ سال بود.
●معدل تحصیلی و شغلی چهطور؟ آیا پایگاه اجتماعی و ضعف اقتصادی نقش عمدهای در وقوع جرم داشته است؟
حدود ۸۵ درصد از زنان و حدود ۷۶ درصد از مردان اذعان داشتند كه همسرانشان بیسواد یا كمسواد بودهاند.
بیشتر از ۸۰ درصد زنان متهم، خانهدار و ۵۳ درصد مردان در مشاغلی مثل كارگری، بنایی، كشاورزی یا رانندگی فعال بودند و اكثر این جرایم در مناطق جرمخیز و بیبضاعت استانها اتفاق افتاده بود و بسیاری از این افراد را افراد جویای كاری تشكیل میداند كه بهجستوجوی كار به شهرهای بزرگ آمدهبودند؛ معمولاً این خانوادهها (خصوصاً مردان) كمتر خودشان را با محیط جدید تطبیق میدهند. در نتیجهی این عدم تطابق، گاه چنان تضاد روانیای در افراد پدید میآید كه محیط زندگی آنها را متشنج میكند و در نتیجهی این آشفتگیها و نزاعهای خانوادگی، وقوع جرایمی مثل قتل همسر چندان عجیب بهنظر نمیرسد.
●آیا با مواردی برخورد داشتید كه ازدواجتحمیلی و تفاوت سنی بالا به یكی از عوامل مهم همسركشی (مردكشی) منجر شده باشد؟
بله! تقریباً میشود گفت كه ازدواجهای تحمیلی و محرومیت زنان از تحصیل و سواد یكی از مهمترین عوامل بود؛ دستكم مهمترین عاملِ گرایش به مرد ثالث و ارتكاب جرم با مباشرت و یاری او.
ما طی تحقیقات خود با بسیاری از خانوادههای سنتی یا پدر و مادرانی برخوردكردیم كه دختران ۹ تا ۱۲ سالهشان را به ازدواجبا پیرمردهای ۷۰ ساله مجبور میكردند. و این در بعضی از استانها مانند سیستان و بلوچستان، خوزستان و كردستان، یكی از شایعترین رسوم است. درواقع بیشتر از ۵۰ درصد زنان مورد تحقیق، بیشاز ده سال از همسرانشان كوچكتر بودند و این امر در وقوع اختلافات میان زنان و شوهران و گاه همسركشی بیتأثیر نمیباشد.
درواقع مسأله به اینصورت است كه وقتی دختری در سن ۱۵ سالگی ازدواج میكند و تا سن ۲۰ سالگی صاحب چند فرزند میشود، در نتیجهی مشكلات بارداری، حمل كودك، شیردهی و باز بارداری و نگهداری از سایر كودكان و ادارهی خانه و همسر بهمرور احساس تنهایی میكند؛ بهخصوص اگر همدلی و كمكی در این زمینهاز سوی همسر نبیند؛ اگر مشكلات مالی هم وجود داشته باشد، دیگر مسلماً آسایش و فراغ بالی باقی نخواهد گذاشت تا همسران، اندكی از عشق و همراهی را به هم ابرازكنند. علاقه و محبت، تبدیل به بیزاری، خستگی و دلزدگی زن و شوهر میشود و در نتیجه مرد خانواده آسایشخود را در خارج از خانه جستوجو میكند، زن میماند و تنهایی و مشكلات و كارِ خانه و مردی كه حوصلهیهیچچیز را ندارد. دراینصورت مرد ممكن است با بیاعتنایی به همسر زمینهای را ایجادكند كه اگر مرد دیگری به زن او اظهار علاقه كند، زن بهخاطر محدودیتها و بیتفاوتهای همسرش به او دل بدهد تا كمبودهای عاطفیاش را جبرانكند. در مواردی همكه پایههای اخلاقی یا ایمان افراد به روابط زناشویی سست باشد، مسلماً این مسأله بسیار زودتر سبب انحراف افراد را فراهم میكند.
درواقع اوج بلوغ عاطفی و كمال روحی زن بین سالهای ۲۵ تا ۳۰ سال است و تحقیقات ما نشان داد كه بیشترین نرخ همسركشی از سوی زنان ۲۸ ساله تا ۳۳ ساله بوده است؛ یعنی سالهایی كه به توجه وعلاقهی بیشتری نیاز داشتهاند. در بسیاری از موارد، این زنان، صاحب فرزندان متعددی بودهاند و تنها ۳۳ درصد از زنان، مباشر قتل بوده و بقیه مشاركت یا معاونت در قتل را بهعهده داشتهاند.
جالبتر اینكه طبق معمول در این موارد هم هیچ مشاوری وجودنداشته كه آنها بتوانند مسایلشان را با او در میان بگذارند و بهدور از تعصبات قومی و خشمهای خانوادگی با او درد دل كنند و كمك فكری درستی بگیرند.
●آیا در این زمینه، نمونهای را بهیاد میآورید؟
بله! اتفاقاً نمونهی دردناكی بهیاد دارم؛ دختر بیچارهای را به اجبار و بدون تحقیق به ازدواج با مرد ثروتمندی وادار كرده بودند، درحالیكه دخترك بسیار علاقهمند بوده كه درسش را ادامه دهد. آن دختر تعریف میكرد كه همسرش مدام به شكلهای مختلف او را آزار میداده، تا جایی كه وقتی حامله بوده، پای چپاش را به گردنش بسته بوده و او را وادار میكرده است تا با یكپا حركتكند و از آنروز تا بهحال دچار كمر درد وحشتناكی شده است.
گفتوگو با شهلا معظمی
آزاده بیزارگیتی
* سینماگر مستندساز، روزنامهنگارو فعال زنان
![](/imgs/no-img-200.png)
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
ایران مسعود پزشکیان علی باقری عزاداری پزشکیان دولت چهاردهم دولت ترور رئیس جمهور انتخابات دولت سیزدهم سعید جلیلی
قتل هواشناسی زمین لرزه زلزله تیراندازی سازمان هواشناسی شهرداری تهران شاهچراغ تب دنگی پشه آئدس شورای شهر تهران وزارت بهداشت
خودرو اقتصاد ایران افغانستان قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار ترافیک ایران خودرو سایپا بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت
امام حسین عزاداری محرم فضای مجازی لیلی رشیدی الناز شاکردوست تلویزیون سریال مهران غفوریان دفاع مقدس مداحی سینمای ایران
فناوری
رژیم صهیونیستی دونالد ترامپ اسرائیل فلسطین غزه ترامپ آمریکا جنگ غزه ترور ترامپ روسیه ایالات متحده آمریکا جو بایدن
پرسپولیس فوتبال علیرضا بیرانوند استقلال رئال مادرید کیلیان امباپه یورو 2024 باشگاه پرسپولیس رامین رضاییان تیم ملی اسپانیا تیم ملی انگلیس باشگاه استقلال
خودروهای وارداتی همستر کامبت دیابت ناسا هوش مصنوعی کد مورس شیائومی
گرمازدگی رژیم غذایی تخم مرغ کاهش وزن ویتامین دی حسین فرشیدی طول عمر